نتايج جستجو مطالب برچسب : باب دوم

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 8 – دو حالت عارفان وارسته

یکى از عرفان و صالحان سرزمین لبنان(کوهى در شام نزدیک جبل عامل) که در میان عرب به مقامات عالى و داراى کرامات و کارهاى فوق العاده شهرت داشت به مسجد جامع دمشق آمد، کنار حوض کلاسه رفت تا وضو بگیرد، ناگاه پایش لغزید و به داخل آب افتاد و با رنج بسیار از آب نجات یافت. مشغول نماز شد، پس از نماز یکى از اصحاب نزدش آمد و گفت: مشکلى دارم، اگر اجازه هست بپرسم.

مرد صالح گفت: مشکلت چیست؟

او گفت: به یاد دارم که شیخ(عارف بزرگ) بر روى دریاى روم راه رفت و

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 6 – خوابیدن تو بهتر از عیب جویى است

به خاطرم هست که در دوران کودکى، بسیار عبادت مى کردم و شب را با عبادت به سر مى آوردم. در زهد و پرهیز جدیت داشتم. یک شب در محضر پدرم نشسته بودم و همه شب را بیدار بوده و قرآن مى خواندم، ولى گروهى در کنار ما خوابیده بودند، حتى بامداد براى نماز صبح برنخاستند. به پدرم گفتم: از این خفتگان یک نفر برخاست تا دور رکعت نماز بجاى آورد، به گونه اى در خواب غفلت فرو رفته اند که گویى نخوابیده اند بلکه مرده اند.

پدرم به من گفت : عزیزم ! تو نیز اگر خواب باشى بهتر از آن است که به نکوهش مردم زبان گشایى و به غیبت و ذکر عیب آنها بپردازى.

نبیند مدعى جز خویشتن را

که دارد پرده پندار در پیش (1)

گرت چشم خدا بینى ببخشند

نبینى هیچ کس عاجزتر از خویش

(1) پرده پندار: حجاب تیره گمان

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 5 – زاهد دغلباز

زاهدنمایى مهمان پادشاه شد، وقتى که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامى که مشغول نماز شد، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را طول داد، تا بر گمان نیکى شاه به او بیفزاید.

هنگامى که به خانه اش باز گشت، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. پسرش که

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 4 – دوری از سالوسان خوش نما

چندتن از رهروان همدل و همدم سیر و سیاحت که شریک غم و شادى همدیگر بودند، براى سفر حرکت کردند. من از آنها خواستم که مرا نیز رفیق شفیق همراه خود کنند و با خود ببرند. آنها با تقاضاى من موافقت نکردند، پرسیدم: چرا موافقت نمى کنید؟! از اخلاق پسندیده بزرگان بعید است که دل از رفاقت بینوایان بر کنند و آنها را از فیض و برکت خود محروم سازند، با اینکه من در خود این قدرت و چابکى را سراغ دارم؟ در چاکرى و همراهى نیکمردان، یارى چابک باشم نه بارى بر دل.

یکى از آنان به من گفت: از موافقت نکردن ما، خاطرت رنجیده نشود زیرا در این روزها دزدى به صورت پارسایان درآمده و

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، در اخلاق پارسایان   حکایت 1   خوش بینى و ترک تجسس

یکى از بزرگان از پارسایى پرسید: نظر تو در مورد آن عابد چیست که مردم درباره او سخنها مى گویند و در غیاب او از او عیبجویى مى کنند؟

پارسا گفت: در ظاهر او عیبى نمى بینم و در مورد باطنش نیز آگاهى ندارم.

هر که را، جامه پارسا بینى

پارسا دان و نیک مرد انگار

ور ندانى که در نهانش چیست

محتسب را درون خانه چکار؟ (1)

(1) پاسبان شرع، به درون خانه افراد کاری ندارد و به جستجوی گناه و صواب آنها نمی پردازد.

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 7 از 7«... قبلی 567
css.php