نتايج جستجو مطالب برچسب : اداب

آداب و رسوم مردم خوزستان

آداب و رسوم مردم خوزستان

تناسب آب و هوائى با زندگى کوچ‌نشینى موجب شده که در این استان، بخشى از جمعیت به دامدارى پرداخته و به ییلاق و قشلاق بپردازند. بخش شمالى و شمال شرقى خوزستان شامل مناطق شوش، مسجد سلیمان، دزفول، شوشتر، ایذه تا محدوده باغ ملک و جانکى در شمال رامهرمز محل زندگى ییلاقى ایلات بختیارى و بخشى از ایلات لرستان و ایلام مى‌باشد .

بخشى از عشایر این استان اعرابى هستند که در طول تاریخ و به‌مرور زمان از صحراى عربستان کوچیده و سال‌هاى دراز در خوزستان ماندگار شدند . زبان عشایر بومى‌ عربى و عشایر مهاجر استان که فصل زمستان را در مناطق قشلاقى خوزستان مى‌گذرانند به زبان و گویش خاص (لری) سخن مى‌گویند . در بین شهرستان‌هاى استان خوزستان، شهرستان آبادان فاقد جمعیت عشایر قشلاقى است

خوزستان به‌دلیل دارا بودن ویژگى‌هاى آب و هوائی، از دیرباز تاکنون، مسکن ایل‌ها و طایفه‌هاى گوناگون بوده است. اقوام کوچ‌نشین این منطقه به سه دسته عمده لر – ترک و عرب تقسیم مى‌شوند . رعایت آداب و رسوم و شیوه‌هاى قومی، از مسائلى است که شیخ یا رهبر در نظام عشایرى عرب بر آن تأکید داشت.
مجالس سوگوارى با حضور و اعلام وى خاتمه مى‌یافت و در بقیه ٔ مراسم و سنن قومى نیز حضورى فعال داشت .

در بین ایلات ایران، ایلى به‌نام لرکى وجود داشته که گذشت زمان آن‌را به پراکندگى کشانده است. لرکى به دو زبان ترکى و فارسى شکسته سخن مى‌گویند . عروسى در ایل لرکى‌ها با شرط رضایت والدین امکان‌پذیر است.
از روش‌هاى ازدواج در این ایل همبهرى است. وقتى پدر دختر پسرى ندارد، به پسر خواستگار پیشنهاد مى‌کند همبهر شود؛ یعنى داماد سرخانه شود. اما کمتر پسرى حاضر به قبول ان مى‌شود . در بین لرکى‌ها زن ارزش زیادى دارد. پس از دید و بازدید خانواده پسر، مشاوره مى‌پردازند و دفعات بعد به‌عنوان بازدید با سوغاتى به منزل والدین دختر مى‌روند و گاهى چند روز آنجا مى‌مانند.

سپس مراسم خواستگارى پیش مى‌آید. در روز معینى پدر داماد به‌همراه عده‌اى از ریش‌سفیدان محل با لباس‌هاى رسمى سوار بر اسب با هدایائى نظیر کله‌قند، چای، توتون، گوسفند به خانه عروس مى‌روند. خانواد ۀ عروس نیز به استقبال آنها رفته و مسافتى را پیاده طى مى‌کنند. سپس غذا تدارک دیده مى‌شود. در صورت توافق خانواده ٔ عروس در پایان مجلس، قرار کاغذگیرانى (نامزدی) مى‌گذراد .

در مجلس نامزدى ریش سفیدان، معتمدین محل و میرزا (نویسنده) در خانه پدر عروس حاضر مى‌شوند. جلسه مردان و زنان جداگانه است. در مجلس زنان شادى و بزن و بکوب برپا مى‌شود و دست و پاى عروس را حنا مى‌بندند. مردان هم مجلس گرمى دارند؛ یکى آواز مى‌خواند و یکى نى مى‌زند، بعد بزرگتر محل به میرزا مى‌گوید که شروع کنیم و وسایل نوشتن حاضر مى‌شود و مهریه و شیربها و جهیزیه تعیین و ثبت مى‌شود.

حاضران کاغذ نامزدى را امضاء مى‌کنند و کف مى‌زنند که به آن ‘ کف مارکی’ (کف مبارکی) مى‌گویند. از آن به‌‌بعد دختر نامزد پسر مى‌شود . پس از این جلسه در صورت مناسب بودن فصل و آمادگى طرفین عروسى روبه‌راه مى‌شود. وگرنه چند ماهى صبر مى‌کنند که به آن بردبانه مى‌گویند . ۱۵ روز مانده به عروسى کم‌کم تدارک عروسى را مى‌بینند و گاهى نیز این‌کار را ازچند ماه پیشتر آغاز مى‌کنند.

تا روز عروسى این کارها انجام ‌گیرد: سفید کردن برنج، آرد کردن گندم، تهیه نان، خرید قند و چاى و توتون و تنباکو، تهیه هیزم، تهیه وسایل پخت و پز، تهیه ترکه جهت بازى مردان، دعوت تشمال (نوزانده ) ، دعوت قوم و خیش که هر یک مراسم مخصوص به‌خود دارد. خداحافظى عروس از خانه پدر و آوردن عروس به خانه داماد نیز مراسم خاص خود را دارد . بردن جهیز عروس را ‘پشا’ مى‌‌نامند که شامل قالی، گلیم، جاجیم، بالش، خورجین مى‌باشد. یکى دو هفته پس از عروسى خانواده ٔ عروس
، داماد عروس را به شام دعوت مى‌کنند. این دعوت را ‘پاگشونی’ مى‌نامند.

آداب و رسوم مردم ایذه، رسوم تولد نوزاد

هنگام تولد

در گذشته برای جلو گیری از “آل”(نوعی جن که معتقد بودند به زائو آسیب می رساند) ،مک،قیچی و پنجه گرگ بالای سر زائو می گذاشتند .همچنین در روش دیگری پیازی را به سیخ میزدند و آن رادر کنار بستر نوزاد می گذاشتند .آنها  این کار را  برای جلوگیری از عوض کردن نوزاد توسط”از ما بهتران”انجام میداد ند.اجرت قابله معمولا لباس،مقداری پارچه و شیرینی بود. معمولا اسم اقوام نزدیک نوزاد  را بر روی او نمی گذارند زیرا آن را بد شگون می دانند.اسامی افراد درگذشته را نیز به عنوان نام نوزاد تعیین نمی کنند.اسامی مذهبی نیز مرسوم است.در گذشته قبل از تولد نوزاد ،2 نام تعیین میکردند تا درصورت پسر بودن یا دختر بودن نوزاد اسم او از قبل انتخاب شده باشد.

حمام زایمان

نوزاد را، 3 روز پس از تولد ،به حمام میبرند.هفت روز پس از تولد نیز، هم نوزاد و هم زائو به حمام میروند.زائو قبل از حمام چهلم ، به نزد دعا نویس رفته،برای او دعای چله می گرفت.دعای چله بر را به پیراهن کودک می بستند.در حمام مقداری نمک در آب ریخته،ظرف  آب را روی سر زائو و کودک میریزند.آنها معتقدند با این کار،چله کودک و زائو پریده شده،از ما بهتران و “آل” به آنها آسیبی وارد نمیکند.

دندان در آوردن کودک

بو دادن مقداری گندم و نخود، از کارهاییست که مادر کودک هنگام دندان در آوردن او،انجام میدهد.نخود و گندم بو داده شده ،به همسایگان داده میشود.همسایگان پس از خالی نمودن ظرف،مقداری شیرینی یا پول خرد در کاسه می ریزند که به این رسم دونگو Dungo میگویند.

ختنه سوران

در گذشته کار ختنه را،دلاک(یا سلمانی ،پیرایشگر موی مردان)انجام میداد.این سنت در روستای باجول( در زمان انجام تحقیق) مرسوم بود.برای کودک به این مناسبت جشنی نیز بر پا میشود.نوازنده محلی موسیقی محلی (توشمال)مینوازد.پسربچه ،دامن قرمز رنگی میپوشد.اقوام به دیدن او می آیند و هر کدام پولی به او میدهند.دلاک نیز به صورت نقدی وجهی دریافت میکرد.

آداب و رسوم ازدواج

همسر گزینی

اصولا در جوامعی که دارای بافت اجتماعی و فرهنگی سنتی هستند، اجبارها ی اجتماعی در همه حوزه ها دیده میشود.ازدواج نیز از این قاعده جدا نیست.در هنگام همسر گزینی، پسرو دختری که در این جوامع زندگی میکنند، نگاهی نیز به محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی انتخاب  خود دارند.در مناطق بختیاری از گذشته این گونه اجبارها وجود داشته است. بدین شکل که والدین گزینه هایی را برای دختر یا پسر نشان میکردند و آنها کمتر می توانستند اعتراضی به این گزینه ها داشته باشند.اما امروزه با افزایش آگاهی والدین در مورد حق طبیعی دختر یا پسر در انتخاب هایشان ، افزایش سطح تحصیلات و افزایش سطح مراودات اجتماعی گزینه ها بیشتر شکل پیشنهاد دارند تا اجبار.البته چنانچه پسری انتخابی غیر از گزینه پیشنهادی خانواده داشته باشد،ممکن است با رفتارهایی  مانند طرد شدن ،از سوی خانواده خود مواجه شود که این تنها مختص قوم بختیاری نیست.

در گذشته در جریان همسر گزینی  رسمی به نام “ناف بران”مرسوم بوده است. بدین صورت که با به دنیا آمدن نوزاد دختر،ناف او را به نام پسر مورد نظر میبریدند و در عرف محلی میگفتند این دختر ناف بر فلانیست.بر این اساس در آینده بایستی با هم ازدواج میکردند.مردم محل نیز با دانستن این موضوع،هنگامی که دختر به سن ازدواج میرسید،به خواستگاری او نمی رفتند.

خواستگاری

خواستگاری را در اصطلاح محلی،کد خدایی Ka-xodaee میگویند.در جلسه خواستگاری بزرگان و ریش سفیدان  هر دوطرف پس از گفتگو نظر خود را اعلا م مینمایند.در جلسه خواستگاری در موردمهریه و شیر بها،تاریخ عقد و عروسی و…بحث می شود. تمام توافقات جلسه مکتوب میشود.اعراب کلدوزخ به  خواستگاری، xotibe  میگویند.

مهریه، شیربها وجهیزیه

مهریه بیشتر به صورت سکه یا زمین است.مهریه را پشت قباله نیز میگویند.شیربها به صورت نقد پرداخت میشود.خانواده دختر مقداری پول به آن اضافه میکنند و کمبود جهیزیه دختر را تامین میکنند.اعراب کلدوزخ به مهریه، Mahruneh  میگویند.

درگذشته گاهی در عوض شیر بها،گاو و گوسفند یا گاومیش میدادند. در صورتی که داماد تمام وسایل زندگی را تهیه می کرد،مبلغ شیربهای پرداختی، کمتر تعیین می شد.

اسباب و اثاثیه ای که عروس از خانواده خود دریافت می کرد،قبل از روز جشن عروسی یا همزمان به خانه داماد برده میشد.رسم است چمدانی پر از اجناسی مانند دستمال،جوراب،حوله،پیراهن،زیر پیراهن،دستمال ابریشمی زنانه،برای پدر، مادر،خواهران،براداران،عمه ها،خاله ها،عموها،مادر بزرگ داماد برده میشود.

عقد و حنابندان- جشن عروسی

بعد از توافقات در جلسه خواستگاری،تاریخی نیز برای عقد تعیین میشود.والدین دختر و پسر (معمولا مادر عروس و چند زن از خانواده طرفین)به بازار رفته، خرید انگشتری حلقه،لباس کاملی برای عروس،کت و شلوار و کفش وساعت برای پسر است را انجام می دهند.

در روستاها برای عقد به ایذه می روند.معمولا والدین عروس و اقوام و ریش سفیدان نیز آنان را همراهی میکنند.تعداد نفرات دعوت شده معمولا شامل نزدیکان درجه یک عروس و داماد میشود.

در صورتی که داماد از لحاظ مالی هنوز آمادگی لازم را جهت برگزاری جشن عروسی نداشته باشد،بین عقد و عروسی فاصله می اندازند.گاهی این فاصله ممکن است تا 1 سال هم به طول بیانجامد.

مقدمات عروسی معمولا 2 تا 3 روز طول میکشد. روزاول،حنابندان است.توشمال ها در این روز می نوازند.رقص و چوب بازی نیز در این روزها برپاست.در عصر روز حنابندان،خواهران  داماد،سایر زنان واقوام خانواده داماد، در حالیکه توشمال پیشاپیش آنها می نوازد،به نزد عروس می روند.مقداری حنا نیز به خانه عروس برده میشود.هنگام شب ،حنای خیس شده  را در بشقاب کوچکی قرار میدهند.خانواده داماد ،بشقاب حاوی حنا را به اطاقی که عروس در آنجا نشسته است برده،مقداری از آن را بر سر و دست عروس می گذارند. متقابلا همین کار را خانواده عروس انجام میدهند.آنها ضمن خواندن ترانه ای  به  سر داماد حنا میزدند.البته این کار امروز کمتر صورت میگیرد.

در این مراسم مضمون ترانه ای که میخوانند به این صورت میباشد:

آداب و رسوم مردم خوزستان

حنا حنا گل گل بند حنا
حنا حنا گل گل بند حنا

دوما حنا ایبنده                                             ز شو تا صب ایبنده
ایر حنا نبنده                                                  ورق طلا ایبنده

معمولا جشن عروسی در خانه داماد برگزار میشود.البته امروزه بسیاری از  مردم جشن عروسی را در تالارهای جشن بر گزار میکنند.در کنار آن هنگامی که عروس به خانه داماد برده میشود رقص و پایکوبی در آنجا انجام میشود.رسم است چنانچه کسی از اقوام عروس یا داماد فوت کرده باشد و از چهلم آنان نیز گذشته شده باشد،خانواده عروس یا داماد نزد آنها رفته، برای برگزاری مراسم از آنها اجازه بگیرند.

در روز عروسی ،تا هنگام ناهار نوازندگان توشمال مینوازند.زنان ومردان به شکل گروهی دستمال بازی میکنند.جوانترها نیز چوب بازی میکنند.

در گذشته عروس را سوار بر اسب تزیین شده میکردند.افسار اسب را یکی از اقوام عروس در دست میگرفت.

هنگامی که عروس می خواهد از خانه بیرون بیاید،مقداری قند،نان یا پنیر در پار چه سبز رنگی میگذارند،پارچه را به کمر عروس می بندند.این کار را برادر،پسر عمو یا پسر دایی عروس انجام میدهد.این کار را به این نیت که عروس،به خانه داماد،خیر و برکت ببرد انجام میدادند.

هنگامی که عروس به طرف خانه داماد میرود ،پسر بچه ای در بغل او میگذارند به این نیت که اولین فرزند او پسر باشد.قربانی کردن گوسفند، هنگام ورود عروس به خانه داماد از آیین های برگزاری جشن عروسی است و همزمان با آن نیز، یکی از زنان نقل و شیرینی میریزد.رسم بر این است که خون کف کفش عروس را رنگین میکنند.مادر داماد  نیز مقداری اسفند  دود کرده،همراه با قرآنی که درون سینی گذاشته شده است،به استقبال عروس می رود.او بر سر عروس و داماد نمک می پاشد. مردم معتقدند با این کار آنها چشم نمی خورند.  پس از ورود عروس و داماد به خانه ،آنها کنار هم می نشینند و مراسم جشن تا پاسی از شب ادامه می یابد.

در شب عروسی مهمانان مبلغی پول به عنوان هدیه به داماد میدهند که این مبلغ و نام فرد دهنده پول یادداشت می شود.به این پول OWZI میگویند.

مراسم بعد از عروسی

چند روز بعد از مراسم عروسی،عروس و داماد به خانه پدر عروس  می روند .پدر عروس هدایایی چون لباس ،طلا،پیراهن به دختر و داماد خود می دهد.به این رسم پانگون panegun می گویند.

باورها

یکی از باورهای مردم این است که زن بیوه نباید در کارهای مربوط به عروسی دخالت داشته باشد.همراه عروس نیز بایستی زن شوهر دار باشد.همچنین لباس عروس را بایستی او تن عروس نماید .

آداب و رسوم مردم بهبهان

آداب و مراسم هنگام زایمان

هنوز هم در روستاهایی چون محمودآباد حضور مامای محلی مرسوم است. وقتی زن دچار درد زایمان  میشود ظرف صاف به شکم او می­مالند، و نیز دم کرده گیاهی موسوم به “سریز بخاس” به او می­دهند.

در گذشته اگر زایمان طول می­کشید هلهله می­کشیدند یا اذان بی­موقع می­گفتند، و هنگامی که زن      بی­هوش می­شد می­گفتند یال yâl (آل) او را زده است، دور از او اسپند دود می­کردند یا دعایی برایش می­نوشتند. در روستای بجک جوجه­ای می­کشند و دل وروده آنها را بالای سر زائو می­گذاشتند و قطعه آهنی نیز در کنار او می­نهادند. در روستاهای دیگر در این موقع تیر شلیک می­کردند یا دور تا دور زن را با ریسمانی از موی بز به صورت دایره محصور می­نمودند. به هنگام تأخیر در زایش اعتقاد بر این بوده که جفت یا رفیق طفل دور جنین را گرفته است.

در بهبهان قبل از زایمان دو استکان “عرق اترج” به زن می­دادند، علاوه بر آن سیر سرخ کرده با تخم­مرغ به او می­دادند تا زودتر فارغ شود.

حمام

زائو را در روزهای سوم و هفتم به حمام می­برند کودک را نیز ده روز بعد به حمام می­برند. در روستای قلعه مدرسه در روز هفتم بچه را با آب گرم و پودر سدر می­شویند. در چهلم نیز زائو و بچه با هم حمام می­کنند، آب چله به این صورت است که چهل ریگ کوچک و چهل تکه آهنی کوچک به نام چهل “کچ” koč در ظرفی گذاشته و چهل قطره آب روی آن­ها می­ریزند سپس آب را به خورد زائو می­دهند. بعد چهل ریگ و چهل کچ را روی بچه می­ریزند. آب ظرف گچ را چهل بار توی ظرف دیگر ریخته و چهل بار روی مادر و بچه می­ریزند.

طرز تهیه دعای چله­بر به این صورت است که نخ سیاه و سفید به نزد دعانویس برده و او به آن دعا   می­خواند و با خواندن این دعا نخ سیاه و سفید را می­بندد و به هم می­تابد و گره می­زند، بعد آن را به بازو و کمر بچه می­بندند.

ختنه سوران

کودک را در بین سنین 3 تا 5 سالگی ختنه می­کنند. در گذشته این امر به وسیله دلاک انجام می­گرفت. پدر کودک تمامی افراد و همسایگان را دعوت نموده و ناهار می­دهد. در گذشته وقتی که کودک ختنه می­شد کیسه از خاکستر گرم تهیه نموده محل زخم را در آن قرار می­دادند تا ضدعفونی گردد. برای ختنه سوران “توشمال” (نوازنده) نیز می­آورند کسانی که دعوت شده­اند به کودک پول می­دهند. کودک برای مدتی دامن سرخ رنگی می­پوشد تا محل زخم خوب شود. در روستاهای منطقه به دلاک، “خطیر” xatir نیز می­گویند.

ازدواج

در بهبهان و مناطق اطراف آن رسم ازدواج کمتر دستخوش تغییر گشته است و بسیاری از آداب به جای مانده از گذشته امروزه نیز هم­چنان اجرا می­گردد.

همسرگزینی

درگذشته پسر خود نقشی در تعیین همسر آینده خویش نداشت و پدر و مادر او دختری را برایش انتخاب می­کردند. گاهی نیز پسر، خود دختری را انتخاب می­نمود و به خانواده­اش اطلاع می­داد ولی باز هم باید خانواده­ها موافقت خود را اعلام می­نمودند. به طور معمول مادر پسر در انتخاب همسر برای فرزندش خانه­داری، اخلاق، خانواده دختر و زیبائی را در نظر می­گرفت.

در مجالس عروسی، ختم قرآن و روضه­خوانی­های زنانه دختران دم­بخت مورد توجه زنانی که پسر بزرگ دارند بوده و    خانواده­های دختران نیز سعی می­کنند که دختران خود را همیشه به این مجالس بفرستند. در گذشته در شهر بهبهان زنانی موسوم به “دلاله” dalâle از طرف خانوادۀ پسر، دختری را برای آنان جستجو می­نمود و بعد از انتخاب دخترانی که با معیارها و شرایط خانوادۀ داماد وفق پیدا کنند به مادر پسر اطلاع داده او نیز در فرصتی مناسب دختر را می­دید. در صورتی که او را می­پسندید پسر خود را خبر می­داد تا وی نیز به نحوی او را ببیند. در صورت موافقت پسر، دلاله به نزد خانوادۀ دختر رفته و به آنان اطلاع می­داد که فلان خانواده می­خواهند به خواستگاری دخترتان بیایند.

خواستگاری

در شهر بهبهان برای خواستگاری ابتدا چند نفر از ریش­سفیدان خانوادۀ پسر به خانۀ دختر می­روند و برای خواستگاری اجازه می­گیرند. در صورت موافقت پس از چند روز خانوادۀ پسر یکی از   ریش­سفیدان را به خانۀ دختر می­فرستند، خانوادۀ دختر نیز موارد مشروط خود را در کاغذی نوشته با جعبه­ای شیرینی برای خانۀ پسر می­فرستند. به این کاغذ” مسوده” mosavade می­گویند. در صورتی که خانوادۀ پسر با آن موافق نبود در کاغذ دیگری موارد موافقت خود را نوشته و با یک جعبه شیرینی به خانۀ دختر می­فرستند. در نهایت، در صورت رضایت خانوادۀ دختر چند روز بعد به خواستگاری رفته و تاریخ عقد و دیگر مراسم را به بحث می­گذارند.

عقد

در روستاهای بهبهان روحانی یا عاقد را به طور معمول به روستا می­آورند و در همانجا دختر و پسر را عقد می­کنند. میزان مهریه و شیربها را از روی صورت مجلس که در آن تمامی موارد قید شده در سند می­نویسند. در بعضی از مواقع عقد و عروسی با هم انجام می­گیرد که این امر بستگی به وسع مالی داماد وجود دارد. امروزه به طور معمول بین عقد و عروسی بسته به شرایط طرفین از چند ماه تا یک سال فاصله دارد. در این مدت داماد سعی در خرید وسایل مورد نیاز و تهیۀ خرج عروسی دارد. در شهر بهبهان بعد از عقد خانوادۀ داماد اقوام و خانوادۀ عروس را به نهار دعوت می­کنند. و بعد به همۀ مهمانان شیرینی می­دهند سپس تاریخ عروسی را در همان مجلس تعیین می­کنند. در گذشته گستردن سفرۀ عقد مرسوم نبوده لکن امروزه باب شده است. معمولاً در سفرۀ عقد آیینه، مقداری حنا، شیرینی، شمعدان، گل و میوه می­گذارند. در روستاهای لرنشین عقد را “بلک اسدن” balak esadan یا “بله گرفتن” می­گویند.

حنابندان

شب قبل از عروسی، عروس و داماد دست و پای خود را حنا می­بندند حنا را از خانۀ داماد برای عروس می­فرستند. دوستان عروس و داماد نیز به طور معمول دست و پای خود را حنا می­بندند. به هنگام حنابندان کار نوازندگی توسط “مهتر” mehtar یا “خطیر” xatir انجام می­شود. بعضی از اشعاری که در موقع حنابندان خوانده می­شود به این گونه است:

Dumâ banâ mibande šow tâ sabâ mibande age hanâ
nabâše šemše talâ mibande

معنی:
داماد حنا می­بندد، از شب تا صبح می­بندد، اگر حنا نباشد، شمش طلا می­بندد.

در بین اعراب آغاجاری مادر داماد یک روز قبل از عروسی زنان را دعوت می­کند. در گذشته در بهبهان در شب حنابندان یک طشت حنای خیس شده که چند شمع روشن نیز در آن قرار دارد را به خانۀ عروس میفرستادند.

آوردن عروس

شب عروسی را ” خونه روون” xune rovan می­گویند. در این شب عروس را سوار ماشین نموده و در سطح شهر می­گردانند. در گذشته اگر راه دور بود عروس را سوار اسب می­کردند و با ساز و دهل به طرف خانۀ داماد می­بردند. تمامی اقوام عروس به خصوص زنان خانواده عروس او را همراهی می­نمودند، که امروزه نیز مرسوم است اشعاری که در هنگام بدرقۀ عروس خوانده می­شود به این گونه است:

صلی علی خدا گفت                          در شأن مصطفی گفت
جبریل بارها گفت                              صل علی محمد صلوات بر محمد(ص)

وقتی به نزدیک خانۀ داماد می­رسیدند عروس را متوقف نموده و اقوام عروس به صدای بلند می­گفتند که داماد باید غلام شود به این صورت داماد عروس را از اسب پیاده می­کرد و چند قدمی او را راه   می­برد و مجدد به خانه برمی­گشت. به این رسم در لهجۀ بهبهان “غلوم و بیده” qolumobide  می­گویند. وقتی که عروس می­خواهد وارد خانه شود او را از زیر قرآن رد می­کنند و جلوی پای او گوسفندی سر می­برند.

مراسم بعد از عروسی

پس از شب زفاف عروس تا سه روز دست به هیچ­کاری نمی­زند. در شهر بهبهان در این مدت برای عروس از خانه­ اش غذا می­فرستند و به این رسم “پوسری” poiseri می­گویند. اعراب آغاجاری آن را “عظیمه” azime مینامند. در شهر بهبهان در گذشته اگر داماد موفق به زفاف می­شد برایش نان تنوری، حلوا و کباب میفرستاند و نیز اگر موفق نمی­شد برایش پشمک می­فرستادند.

ادامه مطلب / دانلود

آداب و رسوم مردم همدان

فصل زمستان در همدان

شهر بسیار قدیمی همدان وآبادیهای اطراف آن، زمستانی طولانی وخیلی سرد دارد . هوا از اول ماه آذر چنان سرد می شود که مردم ناچارند کرسی بگذارند . در بعضی خانه ها با آنکه بخاری دارند کرسی هم می گذارند زیرا داشتن کرسی از واجبات است و تا زیر کرسی نروند حسابی گرم نمی شوند.

اگر کف اتاق هم سطح زمین باشد وزیر آن زیر زمین یا اتاق دیگری نباشد بهتر آن است که در زمین چاله بکنند.

چون چاله آتش را بهتر گرم می کند اما اگر بخواهند در اتاق های فوقانی کرسی بگذارند ناچار از منقل استفاده میکنند. وقتی هم هوا گرم شد وکرسی را برداشتند، یک تخته را به اندازه دهانه چاله روی آن می اندازند و اتاق رافرش میکنند.

بعضی ها خاکستر چاله را دور نمی اندازند وبرای سال بعد نگه می دارند زیرا نگاه داشتن خاکستر اجاق وچاله را مایه برکت و شگون می دانند.

در همدان که سرکه های خوب خانگی فراوان است زنان با سلیقه همدانی هنگامی که کرسی گذاشتند کمی سرکه در ظرفی می ریزند وزیر کرسی می گذارند تا بخار سرکه هوای کرسی و دود زغال را بگیرد و سر درد نیاورد.

 آداب و رسوم مردم همدان
در همدان بچه های کوچک وشیر خواره را که تحمل سرما ندارند روی کرسی می خوابانند تا جای گرم ونرمی داشته باشند وسرما نخورند.

رسم است که شب اول که کرسی می گذارند باید روی آن پلو بخورند به همین جهت شب اول کرسی گذاران در همه خانه ها پلو می خورند و علاوه بر ان ظرفی پر از مویز یا شانی یا هر دو را بر روی آن می گذارند تا دوستان وآشنایان که می آیند بخورند وشادی کنند ومبارک باد بگویند.

در همدان زمستان را به چله بزرگه وچله کوچکه تقسیم می کنند . چله بزرگه چهل روز است واز اول دی شروع می شود وچله کوچکه بیست روز است که از یازدهم تا آخر بهمن ادامه دارد.

چهار روز از آخر چله بزرگه وچهار روز اول چله کوچکه را چار چار می گویند.« ۶ تا ۱۴ بهمن ماه هر سال » در چله کوچگه هوا بقدری سرد می شود که اغلب حوض ها می ترکد.

چله کوچک گفته : اگر عمر من زیاد بود بچه را در گهواره از سرما می کشتم ودست زنان را نیز در تنور خشک میکردم. ده روز که از چله کوچک گذشت کوسه در می آید بعد از آن هم اسفند می رسد که ده روز اولش را اهمن وده روز دومش را بهمن و نه روز آخرش را « آفتاب به هود » می گویند.

چهل وپنج روز که از زمستان می رود نفس دزده می زند وپنجاه روز که گذشت نفس آشکار می زند نفس دزده که میزند یخها از زیر آب می شوند ولی نفس آشکار یخها را از رو هم آب می کند . اهمن وبهمن دو برادرند وآفتاب به هود خواهر آنهاست واین کوسه بچه های ننه پیرزن هستند.

اهمن وبهمن می روند سر کوه هیزم بیاورند اما برنمی گردند بعد ننه پیرزن دخترش را می فرستند او هم می رود وبر نمی گردد آنوقت ننه سرما با اینکه از سرما می لرزد از زیر کرسی بیرون می آید وبه طرف کوه میرود دنبال بچه هایش.

اما آنها را پیدا نمی کند سه روز در کوه می ماند وسرما را زیاد می کند بعد جارویی را آتش می زند ودور سرش می چرخاند ومی گوید « کو اهمنم ؟ کوبهمنم ؟ دنیا راآتش می زنم » آنوقت جارو را پرتاب می کند.

مردم معتقدند اگر جارو به آب افتد سال جدید پر از آب وباران می شود واگر به خشکی بیفتد خشکسالی در پیش است . مردم عقیده دارند شش ، هفت روز اول اسفند هوا گرم می شود وبعد دوباره سرد می شود که به این سرما اجوج ومجوج یعنی یاجوج وماجوج می گویند.

همچنین می گویند پیرزنی شتری داشت شتر آن در سرما آبستن می شود شتر پیرزن در سرما آبستن نشده بود پیرزن وقتی دید هوا گرم شده به سر کوه رفت وگفت: «خداوندا چرا سرما را نگه نداشتی تا شتر من آبستن بشود؟»

خداوند سرما را دوباره فرستاد تا شتر پیرزن آبستن شود . این سرمای پیرزن تا عید ادامه دارد همدانیها معتقدند که محل زندگی غول بیابانی سر کوه الوند است و وقتی که هوا مه آلود می شود می گویند غول بیابانی قلیان می کشد تا هوا گرم شود ودرختان میوه بیدار شوند ومیوه دهند.

وقتی آب از نودان می آید ویخ می زند می گویند آب چولور بسته «یعنی قندیل بسته.»

اگر کسی دستهایش را زیاد در آب سرد بزند ویخ کند می گویند دستهایش شده مثه چلور . وقتی کسی در هوای سرد از خانه بیرون بیاید وبخار دهانش یخ ببندد می گویند سرش یا ریشش وسبیلش قرول بسته است.

مثل مشهوری می گوید چهل و پنج زمستان بهتر از چهل وپنج تابستان است.

بیست روز به عید مانده باد نسبتا” گرمی می وزند که به آن شمل بادی می گویند که از زبان او اشعاری می خوانند که یکی از آنها این است:

شمل بادم ، شمل بادم ، شمل باد غم از دل می برم برف از بیابان
بگردم کوه به کوه ، دره به دره نیلم برف ویخ ما نه یه ذره

در نهاوند: موقعی که باران پائیزی جهت کشت وزراعت می بارد می گویند یک فرزند ومادری که هر دوی آنها اولین فرزند وپدر ومادرشان وبه اصطلاح اهل محل « نور چشمی » باشند باید کله یک الاغی را بشورند واعتقاد دارند بعد از برگزاری مراسم شستن سر الاغ ، حتما” باران خواهد بارید عقیده دیگر آنها این است که دعا کنند ودعای باران بخوانند.

عقیده دیگری نیز دارند که با ریختن آب بوسیله آفتابه در لانه سار باران خواهد آمد . در نهاوند چله بزرگ را آمل ، چله کوچک را ممل و به مادرشان دا میگویند . اگر در چله بزرگ وچله کوچک تگرگ بیاید می گویند چون دا احساس کرده که عمر بچه هایش رو به اتمام است در مرگ انها گردنبند خودش را پاره کرده و سوگواری می کند.

 مراسمی چون شب زنده داری شب یلدا یا شب چله بزرگ، کوسه گردی یا کوسه گلین،چله کوچک،چهارشنبه سوری و عرفه ازجمله مراسم زمستانی،سمنو پزان و چره گردان ازمراسم فصل بهار،خرمن کوبی وشیرواره از مراسم تابستانی و پاییزانه و قازیان از مراسم فصل پاییز است.

چمچمه خاتون،گاوبر،حشلی محلی از دیگر مراسمی است که برای باران خواهی یا افزایش خیرو برکت محصولات انجام می شود.علاوه بر این مراسم مذهبی چون مراسم سینه زنی و تعزیه خوانی ماه محرم و نیز اعیاد مذهبی و مراسم ماه رمضان و همچنین عید نوروزو آیین های خاص آن،در هر منطقه با توجه به سنت ها و فرهنگ خاص آن منطقه انجام می شود.

آداب و رسوم مردم همدان

نوروز

مردم استان همدان با شروع ماه اسفند به خانه تکانی می پردازند و به استقبال عید وسال جدید می روند.نوروز عملاً از آخرین چهارشنبه سال با افروختن آتش در هر کوی وبرزن آغاز می شود. در این شب مراسم دیگری چوم فالگوش ایستادن- توسط زنان- وقاشق زنی که به صورت پوشیده و پنهان بر در خانه های اهل محل وآشنا صورت می گیرد.فال مهره که با خواندن شعرهای عامیانه ومحلی همراه می شود،از دیگر مراسم چهارشنبه سوری است.

روز عرفه

از دیگر مراسم قبل از تحویل سال،روز عرفه است که در آخرین پنجشنبه سال،اجرا می شود.در این روز مردم با خرما،مویز و حلوا بر سر مزار درگذشتگان می روند و خیرات می دهند

تحویل سال نو

شب عید با آماده شدن سفره هفت سین که عموماً عبارت از سیب، سیر، سبزه سرکه ، سنجد و سماق و آیینه و آب وسکه است،از راه می رسد.در این شب کودکان و نوجوانان مراسم شال اندازی یا شال دورکی را نیز انجام می دهند.

در این مراسم آنها شالی را از لبه بام یا روزنه تعبیه شده در سقف (باجه)به پایین می آویزند و با اشعار یا جملاتی ساده از صاحب خانه درخواست هدیه می کنند.صاحب خانه نیز تخم مرغ،پول و تنقلات و…در شال می پیچد وآن را تکان می دهد تا بالا بکشند.

هنگام تحویل سال،با روشن شدن شمع سفره هفت سین،همه اعضای خانواده گرد سفره جمع می شوند و با خواندن دعای تحویل سال و به جای آوردن نماز حاجت،سال جدید را آغاز می کنند.

پس از تحویل سال معمولاً افراد کوچکتر خانواده به دیدار بزرگان فامیل می روند وآن ها نیز متقابلاً به بازدید آنها می پردازند.دید و بازدید تا روز سیزده فروردین ادامه می یابد.

سیزده به در

روز سیزدهم عید مردم عموماًبرای گردش از خانه بیرون می آیندو به طبیعت روی می آورندو این روز را در باغ و دشت سر می کنند.در این روز برای دور ریختن قضا و بلا،سبزه نوروز را نیز از خانه بیرون می آورند و آن را در آب روان رها می کنند.

روز سیزده به در معمولاً غذا و تنقلات خاص خود را نیز دارد که شامل کوفته و آبگوشت است.مخلفات داخل کوفته شامل خرما،گردو، تخم مرغ،آلو،پیاز داغ و ادویه های مختلف است.با پایان سیزده به در،نوروزه نیز پایان می یابد.

دروغ روز سیزده به در و گره زدن سبزه از دیگر مراسم این روز است.

عزاداری

مراسم عزاداری ماه محرم وصفر در کلیه نقاط استان همدان تقریباً به یک شکل برگزار می شود.مردم استان در ایام محرم،در روزهای تاسوعا،عاشورا،سومین روز شهادت حضرت امام حسین(ع) و روز اربعین با تشکیل دسته های عزاداری به تکرار مرثیه هایی می پردازند که توسط مداحان خوانده می شود.

در هیات های عزاداری نیز به طور عام،از وسایلی چون علم،کجاوه،پالکی،چهل چراغ،پرچم،خیمه گاه،بیرق و گهواره علی اصغربه عنوان نماد عزا و سوگواری استفاده می شود.مراسم شبیه خوانی و تعزیه نیز در روزهای عاشورا و سوم در هر محله و هیات به نوعی اجرا می شود.

دو گروه از دسته های سینه زنی قدیمی همدان معروف به حیدری ها و نعمتی ها مربوط به دو محله قدیمی همدان،یعنی محله جولان و امامزاده یحیی هستند.هریک از این دوگروه دارای مراسم ویژه ای بودند.آن ها در روز عاشورا در محله جولان به اجرای مراسم عزاداری می پردازند و در سوم شهادت امام حسین (ع) از محله امامزاده یحیی بیرون می آیند.

آداب و رسوم مردم همدان
مراسم ازدواج

مراسم ازدواج همدان در گذشته شامل موارد خاصی بود که امروزه بیشتر آنها تقریباً منسوخ شده است.این مراسم با خواستگاری (خازمنی کنان) شروع می شد و پس از آن نوبت بله برون،رخت بران،حنابندان،رخت داماد،عقدکنان و گرداندن عروس،شب عروسی وپاتختی روز بعد از عروسی و داماد سلام بود.هریک از این مراسم به تبعیت از سنت های هر روستا یا شهر انجام می شد.

خواستگاری:برای انجام مراسم خواستگاری چند نفر از بزرگان به خانه عروس می روند و مساله خواستگاری را مطرح می کنند.

بله برون:بعد از مراسم خواستگاری و دریافت جواب مثبت،تعدادی از فامیل درجه یک به خانه عروس می روند و در مورد تعیین مهریه و چگونگی برگزاری مراسم و نوع و مقدار خرید برای عروس صحبت می کنند و به توافق می رسند.

رخت بران: چند نفر از زنان فامیل برای اندازه گیری و دوختن لباس رای عروس به خانه عروس می روند و مقدار زیادی پارچه و شیرینی های مختلف چون نقل و نبات همراه می برند.

حنابندان:یک شب قبل از عروسی وبا شرکت جوانان فامیل برگزار می شود.عروس از این حنا به دست تمام مدعوین می زند.

رخت داماد:صبح روز عروسی تعدادی از جوانان پسر و دوستان داماد به گرد وی جمع می شوند و تحفه ها و لباسهایی را که از طرف خانواده عروس برای او فرستاده شده،به داماد نشان می دهندو از میان لباس دامادی را به تن او می کنند.

عقد کنان:مراسم عقدکنان قبل از عروسی بر سر سفره عقد انجام می شودو تعدادی از دختران مجرد سفره ای بربالای سر عروس می گیرند و بر سر عروس قند می سابند و آرزوی برکت وشیرینی برای زندگی آینده عروس می کنند.

 آداب و رسوم مردم همدان
عروس چرخان:شب عروسی تعدادی از بزرگان و فامیل داماد به خانه عروس می روند و دو نفر از بزرگان ،عروس را از زیر قرآن رد می کنند و با صلوات از خانه بیرون می آورند و با شادی و سرور به خانه بخت می برند.

پاتخت:فردای روز عروسی فامیل و زنان کهنسال عروس به دیدن او می روند و تحفه هایی را که تدارک دیده اند به عنوان هدیه برای عروس می برند.همچنین مرسوم است که از طرف خانواده عروس شیرین پلو و شیرینی برای عروس برده شود.

داماد سلام:چند روز بعد که معمولاً بین ۱۰ تا ۱۵ روز است،خانواده عروس،زوج جوان را به عنوان پاگشا به خانه خود دعوت می کنند.در این مهمانی هدیه ای به آنها تقدیم می شود.

شب هفت نوزادان:از جشنهای بسیار مرسوم در سطح استان جشن شب هفت نوزاد می باشد . این مراسم همراه با میهمانی برگزار می شود . به هنگام اذان مغرب ، اذان و اقامه را همراه با شهادتین در گوش نوزاد می خوانند و نامهایی را که برای او برگزیده اند در لای اوراق قرآن کریم قرار داده و سپس اسمی را که از لای ورق قرآن مجید بیرون آید ، روی نوزاد می گذارند.

 آداب و رسوم مردم همدان

 غذا های سنتی

الگوی خوراک و مواد غذایی تشکیل دهنده آن تابع انواع محصولات کشاورزی و بومی موجود در منطقه است. در رژیم غذایی استان همدان معمولاً محصولات کشاورزی به صورت خشکبار و تازه استفاده می شود. انواع آش شامل بروش، تله کنجی، تاماشی، سرکوله، آبگوشت،بخچه گوشت،چنجه، نان شامل گرده، کاک، کولره، ساجی و فتیر و اقسام شیرینی ها مانند برساقی، سوجوق، باسوق، واگردک و پیکه چو و مرباها و ترشی ها نشان دهنده تنوع غذایی مردم استان است.

ورزش باستانی و زور خانه ای 

منش و خصلت پهلوانی و جوانمردی همواره در فرهنگ ملی ایرانیان جایگاه ویژه ای داشته. و این خصلت در ورزشهای زورخانه ای نیز تجلی یافته است. دراین رشته ورزشی مرشد ها به طور سنتی در زورخانه ها برای ورزشکاران ضرب می نوازند و علاوه بر اشعار فردوسی در مدح علی ( ع ) نیز مداحی می کنند. این ورش ملی، مذهبی و سنتی دارای آداب و روسوم و اصطلاحات خاصی است، که فقط به ذکر آنها بسنده می گردد مانند : ورزش باستانی، زور خانه، سردم، مرشد، پهلوان، نوچه، نوخواسته، پیش کسوت، و دارای وسایلی است مثل: میل، تخته شنا، کباده، سنگ، لنگ، شلوار کشتی وبازو بند. ورزش باستانی دراستان همدان نیز دارای سابقه دیرینه ایست. و همیشه خاستگاه پهلوانان وارستهای بوده است.

مانند : فیله همدانی، علی میرزای همدانی، احمد کوهکش، سید احمد بطحایی، عزت الله گودرزی، پدر پهلوان علی اصغر گودرزی، پهلوان فتحعلی، پهلوان سید میرزا آقا سجادی ، پهلوان حاج مهدی بکتاشی، سید حجت تویسرکانی و … در حال حاضر شهر همداندارای پنج زورخانه و در هر یک از شهر ستانهای تابعه نیز، دارای یک یا دو زورخانه فعال می باشند.

پوشاک استان شامل تن پوش،سرپوش و پای افزار است.با این که چهار محور فرهنگی در استان همدان قابل تمیز است،اما انواع و شیوه های پوشاک زنان و مردان اغلب مشابه است.بافت پارچه وکفش به ویژه گیوه قبل از ورود اجناس خارجی یا انواع کارخانه ای آن در روستاها و آبادی های استان متداول بود و به خصوص گیوه های شهرستان ملایر که “آجیده” نام دارد،از دست بافته های شاخص استان محسوب می شود.

 آداب و رسوم مردم همدان

 پوشاک مردان

سرپوش:شامل انواع کلاه های پشمی و نخی است که در طرح های گرد وساده و رنگ های نخودی،خاکستری و مشکی دیده می شود. کلاه نمدی یاکلاو کرکی،لنگی یا شاپو،بخارایی،گنجه بورک،دری بورک و ایپ بورکی سرپوش های مردانه است که به فراخور فصل،کار و مناسبت های مختلف،به سر گذاشته می شود.

تن پوش:عمده ترین تن پوش مردانه که در تمام مناطق استان به نام های مختلف دیده می شود،”کونیک” است که در زبان کردی “کراس” خوانده شده وپیراهنی است که با یقه آخوندی که بلندای آن تاپایین کمر می رسد وجلوباز است.این تن پوش اغلب ازجنس کرباس است.جلیقه،سرداری،شلوار یا شووال،دن یا قوا،و کرک از دیگر تن پوش های مردانه محسوب می شود.

پاپوش:پای افزارهای مردان در گذشته که محصولات دیگر نقاط کشور کم تر به استان راه می یافت،عبارت بود از چاروق که در شهر اسدآباد به آن “آجی” می گفتند و رویه و کف آن از چرم گاو بود،گیوه یا “کلاش” که در نواحی ترک نشین به آن “تخته جوراب” نیز می گفتند ورویه آن نخی و کف آن از چرم بود و گاه به جای چرم از  پارچه های کهنه فشرده نیز استفاده می شدو “گالش” که اغلب در فصل زمستان استفاده می شد.گالش امروزه نیز مورد استفاده قرار می گیرد.

 آداب و رسوم مردم همدان

پوشاک زنان

سرپوش:سرپوش های زنانه شامل چارقد،روبند،عرقچین و”کل ایاغی” یا”شده” بود.

چارقد:چارقد درمناطق کردنشین استان چون اسدآباد و تویسرکان “سربین” یا “سرکی” نامیده می شود و از جنس متقال،نجمه،اطلسی وابریشم است.چارقد معمولاً به رنگ مشکی با گل ها یا خطوط قرمز است.

روبند:از روبند امروزه بسیار کم استفاده می شود،در حالی که در گذشته اغلب زنان هنگام آمد وشد در مناطق شلوغ از آن استفاده می کردند.

عرقچین:عرقچین کلاه زنانه ای از جنس متقال یا مخمل بود که در رنگ های سفید یا مشکی مورد استفاده زنان قرار می گرفت.زنان با ذوق روستایی گاه دور عرقچین های خود را با سکه یا اشرفی تزیین می کردند.

“شده”:نوع دیگری از سرپوش زنانه است که امروزه به خصوص در مراکز شهری استفاده نمی شود.جنس آن از ابریشم و رنگ آن اغلب قرمز است ومعمولاً زنان مسن آن را به سر می کنند.

تن پوش

کونیک:تن پوش زنان استان همدان در گذشته نه چندان دور از پیراهنی آستین دار و جلوبسته تشکیل می شد که بلندی آن تا پایین کمر بود.یقه این پیراهن اغلب گرد بود و در جلوی سینه سه دکمه داشت.به این پیراهن “کونیک”یا “کراس” می گفتند.زنان جوان یا افراد متمول روی کراس جلیقه یا کلنجه هایی برتن می کردند که اغلب ازجنس ساتن یا مخمل بودو حاشیه های آن را بانوارهای رنگی و سکه تزیین می شد.

تومبان:تومبان یا”پاتول” را زنان زیر دامن های چین دارکوتاهی به نام شوال قری یا قرقره تومبان،می پوشیدند.جنس تومبان قری متقال یا گودری بودو در رنگ های سفید یا آبی استفاده می شد.

آرخالق:درفصول سرد،زنان کت های مردانه را که معمولاًپشمی یا مخملی است،برتن می کردند.این کت ها که آرخالق نامیده می شود هنوز هم از سوی روستاییان همدان مورد استفاده قرار می گیرد.

دوش لوق:دوش لوق پیش بندی از جنس متقال است که هنگام کار در مزرعه یا فعالیت های دامداری استفاده می شود.

پاپوش

بوتون:بوتون،پای افزاری زنانه که تمام قسمت های آن از جنس چرم است.این پای افزار جرباشماق،نلک وپاله نیز نامیده می شد.

ساغری:نوع دیگر پاپوش زنان ساغری نامیده می شد.ساغری رویه ای بافته شده از ریسمان و کفی چرمی داشت.

ارسی:ارسی پای افزاری پاشنه دار بود و شکل رسمی تری داشت و اغلب در مراسم و مناسبت ها پوشیده می شد.

گالش:گالش در زمستان یا هنگام کار مورد استفاده قرار می گرفت.امروزه زنان روستایی و شهری پای افزارهای تقریبا مشابه و منطبق بر مدل های روز به پا می کنند.

با توجه به حضور اقوام مختلف در این استان،پراکندگی زبان ها و لهجه های گوناگون در سطح استان به خوبی مشاهده می شود؛

زبان فارسی:اغلب ساکنان مرکز استان به زبان فارسی تکلم می کنند.

زبان آذری:اغلب ساکنان شمال غرب استان،به ویژه در شمال و غرب به زبان ترکی سخن می گویند.

گویش لری ولک:ساکنان ملایر،نهاوند وسامن به این گویش ها تکلم می کنند.

گویش کردی:اغلب ساکنان شمال غرب و غرب استان که در مجاورت استان های کرمانشاه و کردستان قرار دارند به زبان کردی صحبت می کنند.

ادامه مطلب / دانلود
css.php