مطالب دسته بندی : سبک زندگی

آدم‌های زیادی را هر روز می‌بینید که به شکل‌های مختلف می‌گویند نمی‌دانند چرا رابطه‌شان خوب پیش نمی‌رود.

وقتی ابتدای رابطه همه چیز عالی و ایدآل به نظر می‌رسد، درک این وضعیت سخت‌تر می‌شود. ممکن است شکست در رابطه را درونمان بریزیم و مشکل اصلی را فراموش کنیم و به همین علت آن اشتباهات را دوباره در روابط جدیدمان تکرار کنیم و بعد متعجب باشیم که چرا باز رابطه‌مان دچار مشکل شده است.

چرا روابط عاشقانه همیشه خوب پیش نمی‌رود؟

روابط چیزهای زیادی درمورد خودمان به ما یاد می‌دهند و ما یک درس را آنقدر تکرار میکنیم تا یاد بگیریم چه باید بکنیم. همیشه کسانی هستند که برای شما مناسب‌اند به همین دلیل نباید با شکست خوردن یک رابطه، خودتان یا زندگیتان را تمام‌شده بدانید.

اگر بتوانید بفهمید که چرا رابطه‌تان خوب پیش نرفته است، می‌توانید بعضی از علت‌های آن را در روابط آینده‌تان کمتر کنید.

روابط به این دلیل خوب پیش نمی‌روند که همیشه با بهترین شکلی که باید در رابطه رفتار نمی‌کنیم. می‌توانیم با کسانی آشنا شویم که می‌توانند برای ما «مناسب» باشند…و بعد خرابش کنیم. معمولاً عمدی نیست و در بعضی موارد می‌تواند واقعاً مخرب باشد. آن فرد می‌تواند فرد «مناسب» شما بوده باشد، اما رفتارتان «مناسب» نبوده است.

و بسیاری از رابطه‌ها به این دلیل موفق نمی‌شوند که شما فرد مناسبی برای آن نیستید. اینکه چقدر خودتان را به آب و آتش زده باشید، عالی رفتار کرده باشید، هرچه که می‌خواستند به آنها داده باشید، مهم نیست. آن فرد به درد شما نمی‌خورده است. می‌تواند رد شدن از مرزهای همدیگر، نادیده گرفتن پرچم‌های قرمز، ندیدن نیازهای همدیگر، نداشتن ارزش‌های مشترک و متعهد نبودن یا متعهد بودن به دلایل اشتباه، مشکل کار باشد. شما دو نفر اساساً ناسازگار بوده‌اید.

وقتی با کسی باشید که ممکن است برایتان مناسب باشد، دریچه‌هایی از فرصت‌ در رابطه باز می‌شود که اگر هر دوی شما بفهمید که در رابطه‌تان چه اتفاقاتی می‌افتد، می‌توانید بر مشکلات غلبه کرده و از آنها عبور کنید. با این دریچه‌های فرصت، از تغییر استقبال کرده و هر دوی شما برای گذر کردن از مشکلات آماده خواهید بود.

اگر دریچه‌های فرصت نادیده گرفته شوند، خستگی پیش آمده و یکی یا هر دوی شما باور نخواهید کرد که دیگری قدرت تغییر یا عمل کردن را دارد. ایمان به همدیگر از بین می‌رود و رفتارها همانطور می‌ماند و این یعنی مشکلات بدتر می‌شوند. در بسیاری از روابطی مثل این، یک طرف سعی می‌کند تاوان دهد و در آخر از نظر احساسی، فکری و گاهی اوقات جسمی هدر می‌رود.

وقتی با فرد نامناسبی در رابطه باشید و چون غرق در انکارها و رویاهای خود هستید، نفهمید چرا او برای شما نامناسب است، فقط آب در هاون می‌کوبید. درواقع، شما خود را به آب و آتش می‌زنید که کمی به رابطه‌تان زندگی ببخشید. اما صدای نفس‌های بریده‌بریده آن را می‌شنوید، نفس‌هایی که رو به قطع شدن است. تا جایی پیش می‌روید که می‌فهمید این بودن با فردی نامناسب در رابطه‌‌ای نامناسب با شما چه می‌کند.

یکی از متداول‌ترین مشکلاتی که معمولاً افراد با آن سروکار دارند این است عشقشان معکوس است، نه فقط برای رابطه بلکه برای خودشان. درواقع، این مشکلات برای خیلی‌ها پیش می‌آید.

ایده‌های اشتباه زیادی درمورد عشق بدون شرط وجود دارد. برای خیلی‌ها، عشق بدون شرط یعنی عشق ورزیدن بدون مرز، عشق ورزیدن صرفنظر از همه چیز، به امید متقابل شدن آن احساس. با نداشتن هیچ مرزی برای دوست داشتن، به اندازه کافی خودمان را دوست نداریم، به خودمان اعتماد نداریم و احترام نمی‌گذاریم.

کورکورانه عشق می‌ورزیم. در خیال‌هایمان غرق می‌شویم و متاسفانه هیچ وصلتی بین خیال و واقعیت نیست. شما با یک خیال از تصوری که در ابتدای رابطه داشته‌اید و باوجود اینکه ممکن است اطلاعات متناقضی دریافت کنید که می‌گویند باید تصمیمتان برای عاشق بودن را دوباره بررسی کنید، باز ادامه می‌دهید.

کورکورانه اعتماد می‌کنیم. درست مثل عشق ورزیدن کورکورانه، همیشه ساده‌دلی درمورد سطح اعتمادمان وجود دارد. موضوع اعتماد نداشتن نیست، موضوع داشتن پایه‌ و اساسی برای اعتماد است، یا اصلاح میزان اعتمادمان به کسی وقتی نشانه‌هایی دریافت می‌کنیم که نباید اعتماد کرد. تا آن زمان، شما به این دلیل به آنها اعتماد می‌کنید که به خودتان اعتماد ندارید. همچنین برای قبول خطرها احساس مسئولیت دارید و بر طبق آن رفتار می‌کنید.

درست ارتباط برقرار نمی‌کنیم. این باعث این باور می‌شود که ارتباط فقط کلامی است. یعنی بدون تمرکز بر روی اعمال و رفتارها و درک نکردن سبک ارتباطی همدیگر و گرفتن بهترین نتیجه از آنها، درمورد موضوعات مختلف رابطه بحث می‌کنید. انگار یکی از شما به زبان فرانسه و دیگری چینی صحبت می‌کند. هر طرف از آن یکی می‌خواهد که نه تنها به زبان او حرف بزند بلکه سبک ارتباطی او را هم داشته باشد.

صمیمیت را درک نمی‌کنیم. بعضی فکر می‌کنند که جنبه جنسی رابطه تعیین‌کننده صمیمیت آن است. بعضی هم نمی‌توانند با صمیمیت کنار بیایند و از آن دوری می‌کنند. بعضی هم باور دارند که صمیمیت یعنی وابسته شدن دو طرف.

ما تصور می‌کنیم که آنهایی که دوستمان دارند می‌فهمند که چه می‌خواهیم. این مثل آن می‌ماند که سواالات ناممکنی را در ذهن داشته باشیم و از دیگران توقع داشته باشیم که ذهنمان را بخوانند. البته وقتی نمی توانند حدس بزنند که چه می‌خواهیم، از آنها دلسرد شده و کمبودهایشان را سرزنش می‌کنیم. این از اعتقادات بنیادی ناشی می‌شود که رابطه «درست» یعنی طرف مقابل بفهمد که چه چیزی را کی و چطور می‌خواهیم.

«اگر دوستم داشته باشی، می‌فهمی کی ناراحتم.»

اما نه تنها ممکن است آنها مهارت کنار آمدن با ناراحتی شما را نداشته باشند، بلکه ممکن است واقعاً به آنها نشان نداده باشید که ناراحت هستید.

از رابطه‌مان غفلت می‌کنیم. این یعنی خودتان را یک فرد تنها می‌بینید نه یک فرد در یک گروه.

فقدان همدلی داریم. خیلی از شما با کسانی درگیر بوده‌اید که حس همدلی ندارند. آنها نمی‌توانند به چیزی به جز از دیدگاه خودشان نگاه کنند. هیچوقت نمی‌توانند خودشان را جای شما بگذارند، و اصلاً هم چنین چیزی را نمی‌خواهند. فقط خودشان مهم هستند و حتی وقت‌هایی که می‌گویند شما مهم هستید، باز هم خودشان برایشان مهم است. وقتی کسی نتواند همدلی کند، نمی‌تواند کسی را دوست داشته باشد، به کسی اعتماد کند، مراقب کسی باشد یا به کسی احترام بگذارد.

سازگاری را درک نمی‌کنیم. از عشق مشترک به طبیعت گرفته تا گوش دادن به موسیقی سنتی، همیشه به دنبال وجه اشتراک در علایقتان هستید اما نه در ارزش‌هایتان. بعد می‌فهمید که به دلایلی نادرست همدیگر را دوست داشته‌اید و نتوانستید هدف اصلی را ببینید.

غرق در خیال و رویا می‌شویم. این یعنی چون آنقدر متمرکز روی چیزی هستید که در فکرتان می‌گذرد، نمی‌توانید طرف واقعی را بشناسید و رابطه‌ای واقعی داشته باشید.

انتظار ایدآل را داریم. اگر تابحال با کسی ارتباط داشته‌اید که به محض بروز یک تضاد و کشمکش در رابطه، از شما قطع امید می‌کنند. زیرا به اشتباه باور دارند که روابطی که «مناسب» آنها باشد، نباید هیچ تضاد یا کشمکشی داشته باشد. ممکن است شما هم انتظارات غیرواقعی داشته باشید و تصور کنید که فرد مناسب برای شما کسی است که همیشه و در همه حال آنطور شما انتظار دارید حرف می‌زند، عمل می‌کند و فکر می‌کند.

تصور می‌کنیم عشق کافی است. این اشتباه است که فکر کنید اگر کسی را دوست داشته باشید، همه مشکلات رابطه حل خواهد شد. عشق به تنهایی کافی نیست. اگر دوست داشتن یک نفر به تنهایی کافی بود، خیلی‌ها مشکلات کنونی‌شان را نداشتند. عشق مشکلات را از بین نمی‌برد و اگر نتوانید رفتارهایی که لازم است کنار عشق وجود داشته باشد را بشناسید، انرژی‌تان را در محلی نادرست هدر خواهید داد.

از دیگران انتظار داریم کارهایی را برایمان انجام دهند که وظیفه خودمان است. این می‌تواند گشتن به دنیال کسانی که مکمل ما باشند، وابسته شدن، اینکه فکر کنید به تنهایی ارزشی ندارید، انتظار داشتن از دیگران برای اینکه کمک کنند احساسی را تجربه کنید که به تنهایی قادر به تجربه آن نیستید، متنفر بودن از خود یا دوست نداشتن خود و متعحب بودن از اینکه چرا تجربیات منفی‌تان تمام‌شدنی نیستند، قرار دادن طرف مقابل به عنوان مرکز جهان و کنار گذاشتن بقیه دوستان، خانواده و کار و خیلی چیزهای دیگر مثل این باشد. آنقدر ادامه خواهید داد که دیگر هیچ امنیت فردی و شخصی نداشته باشید.

اینکه بفهمید چرا روابط با شکست روبه‌رو می‌شوند به این معنی نیست که احساس بدبختی کنید؛ برای این است که چشم‌هایتان را باز کنید. یک رابطه به دو نفر متعهد نیاز دارد. یک نفر قادر به انجام همه کارها نیست.

وقتی بفهمید چرا روابط با شکست مواجه می‌شوند، خواهید فهمید چرا بعضی روابط موفق می‌شوند.

اگر فقط یکی از این مشکلات را از بین ببرید، متوجه ایجاد تغییر در رابطه‌تان خواهید شد، کم‌کم تمرکزتان به همه چیز بیشتر شده و زندگی خواهید داشت که همیشه دوست دارید داشته باشید، در اطرافتان کسانی را می‌بینید که دوست دارید با آنها باشید و احساس بسیار بهتری نسبت به خودتان پیدا خواهید کرد.

ادامه مطلب / دانلود

مواد مورد نیاز :
تخم مرغ : ۳ عدد
شکر : ۱ پیمانه
شیر : ½ پیمانه
گلاب : ¼ پیمانه
روغن مایع : ¾ پیمانه
گل محمدی : ¼ پیمانه
فندق خرد شده : ½ پیمانه
آرد : ۲/۵ پیمانه
بکینگ پودر : ۱ قاشق سوپخوری

کیک گل سرخ، کیک مناسب فصول سرد

طرز تهیه :
ابتدا تخم مرغ ها را به همراه شکر با همزن بزنید تا دانه های شکر حل شود.(حدود ۳ یا ۴ دقیقه)
سپس روغن مایع را اضافه کنید و گلاب و شیر را در مراحل بعدی.
آرد را به همراه بکینگ پودر الک کنید و در دو سه مرحله به مایه کیک بیفزائید.
در آخر فندق های خرد را بریزید و با قاشق آرام هم بزنید.
کف قالب را کاغذ کاهی بیاندازید و مایع کیک را در قالب بریزید، در فر ۱۷۰ درجه سانتیگراد به مدت ۴۰ دقیقه اجازه پخت دهید.
با توجه به اینکاه این کیک کمی خشک است با یک گاناش شکلاتی ( سس شکلاتی ) سرو شود، بدین منظور مقدار ۵۰ گرم شکلات تخته ایی و ۵۰ گرم خامه را به روش بن ماری روی بخار کتری حل و آماده کنید و سطح کیک را با آن بپوشانید.
بدلیل اینکه گل سرخ و گلاب طبع گرم دارد، پخت آن در فصول سرد سال توصیه میشود.

ادامه مطلب / دانلود

در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.

ده وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر

۱. زیبایی خیره کننده

شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!
شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید؟

۲. پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه

می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زنند
موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر خانم دکتر نخواهید بود!
اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟

۳. شیفتگی و عشق بی اندازه

مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید!
یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم.
اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند.
اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.

۴. احساس تنهایی شدید

تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و…، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.
تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!
افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.

۵. عجله

*برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود* آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟
شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.
در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!

۶. سن پایین

شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید.
این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر ۲۰ سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.
درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟

۷. شناخت ناقص

دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر ۲۰ سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید.

احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.

۸. بحران روحی

در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.
بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.

۹. سرخوشی و هیجان

در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده اید که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!
هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد. اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.
در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.

۱۰. چشم و هم چشمی

متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.
از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند
چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید

ادامه مطلب / دانلود

آیا شما یا همسرتان علاقه خود را به رابطه ی جنسی  از دست داده اید؟ فاکتورهای مختلف جسمانی و روانشناختی می تواند بر میل جنسی شما تاثیر بگذارد.شاید با بررسی نکات کلیدی زیر بتوانید مشکل خود را حل کنید:
استرس، مسائل حل نشده بین زن و مرد، مشروبات الکلی، خواب کم و برخی عوامل دیگر مانند برخی داروها، منجر به کاهش یا اختلال در میل جنسی می شود.

عوامل موثر بر کاهش میل جنسی

استرس:

شما ممکن است از آن دسته افرادی باشید که کارها را تحت شرایط استرس زا خوب انجام می دهند. اما احساسات جنسی مانند آن کارها نیستند. استرس شغلی، مشکلات مالی، مراقب یک خانواده ی بیمار بودن و دیگر استرس ها میل جنسی شما را کاهش می دهند. میزان استرس خود را با استفاده از تکنیک های ویژه ی مدیریتی کنترل کنید یا به پزشک یا مشاوری مراجعه کنید.

مسائل حل نشده:

مسائل حل نشده یکی از معمول ترین تباه کننده های روابط جنسی هستند. به ویژه برای زنان که رابطه ی نزدیک عاطفی یک مساله ی مهم در تمایلات جنسی او است. جروبحث زیاد، رابطه ی ضعیف، کم شدن اعتماد می تواند اختلالاتی در رابطه ی جنسی شما بوجود آورد.

الکل/مشروبات:

مشروبات الکلی ممکن است احساسات جنسی شما را کاهش دهد و منجر به بروز رفتارهای غیر مسئولانه از جانب شما شود.

خواب کم:

اگر احساسات جنسی شما کاهش یافته شاید شما خیلی زود بیدار می شوید یا خیلی دیر به رختخواب می روید. در هر صورت این مساله خواب شما را مختل می کند. علاوه بر خواب شما روابط جنسی شما را نیز مختل می کند. خواب خیلی کم منجر به خستگی و فرسودگی می شود.

پدر یا مادر بودن

صرف پدر یا مادر بودن منجر به تباهی رابطه ی جنسی نمی شود. اما زمانی که شما فرزند دارید،یافتن زمان مناسب می تواند برای این کار دشوار می باشد. گاهی پرستار بچه استخدام کنید تا روابطتان بهبود یابد. فرزند جدیدی در خانه دارید؟ سعی کنید روابط جنسی تان را با خواب نوزاد تنظیم کنید.

داروها معمولا با ازدست دادن/کاهش میل مرتبط هستند:

داروهای ضد افسردگی،داروهای کنترل فشار خون ، داروهای ضد بارداری(البته برخی معتقدند این بین این داروها و میزان میل جنسی ارتباط وجود دارد و برخی نیز به این ارتباط معتقد نیستند) ، داروهای مربوط به بیماری ایدز ،داروهای پروستستورن(هورمونی. ) ترکیبی ،مسکن ها
تعویض دارو یا مصرف آن با دوز پایین ممکن است مشکل را حل کند.
اگر با مصرف این داروها میل جنسی شما کم شده است حتما با پزشک خود مشورت کنید. هرگز سرخود و بدون مشورت با پزشک دارو را قطع نکنید.

تصویر جسمی ضعیف

اگر تصویر ذهنی شما از جسم خودتان خوب نیست، به عنوان مثال احساس می کنید خیلی چاق هستید(حتی اگر در واقع این چنین نباشد)، بر میزان عشق شما تاثیر می گذارد. اگر شریک شما این احساسات را داشته باشد این خیلی به رابطه ی شما کمک می کند که شما به او بگویید که هم چنان او را جذاب می دانید. کار کردن نه تنها تصویر ذهنی شما را از خودتان افزایش می دهد، هم چنین ممکن است تمایلات جنسی شما را نیز افزایش دهد.

چاقی مفرط

چاقی بیش از حد با کمتر لذت بردن از رابطه ی جنسی، تمایل به رابطه ی جنسی و دشواری های عملکرد جنسی مرتبط است. دلیلش مشخص نیست اما ممکن است با تصویر ذهنی از خود، روابط ناخوشایند، مسائل اجتماعی/ اینکه اجتماع چاقی را بد می داند و دیگر مسائل روانشناختی مرتبط باشد.

کمبود تستسترون

تستسترون تمایل جنسی را افزایش می دهد. هر چه که مردان سنشان بالا میرود ، میزان تستسترون آن ها به آرامی کاهش می یابد. اینگونه نیست که تمام مردانی که میزان تستسترون آن ها کاهش می یابد، تمایلات جنسیشان کم شود، اما در مورد بسیاری از آن ها این اتفاق می افتد.
تستسترون با تمایلات جنسی در زنان نیز مرتبط است.

افسردگی

اگر تمایلات جنسی شما کم شده است ممکن است نشانه ای از افسردگی در شما باشد. افسردگی می تواند میزان تمایلات جنسی شما را کاهش دهد. در مورد افسردگیتان با پزشک خود مشورت کنید. داروهای ضد افسردگی نیز ممکن است تمایلات شما را کاهش دهد. بنابراین پزشک شما برنامه ی درمانی مناسبی برای شما انتخاب خواهد کرد.

یائسگی

بسیاری زنان کم شدن تمایلات جنسی شان به دلیل یائسگی را گزارش می کنند. اگر چه آن ها بر این اعتقادند که حفظ میزان خوبی از تمایلات ضروری است، اما این اتفاق می افتد. علائم یائسگی مانند خشکی واژن/ مهبل و درد در طول رابطه ی جنسی راحتی رابطه ی جنسی را کاهش می دهد. اما تغییرات هورمونی یائسگی تنها بخشی از تصویر است. اما نگرانی زنان در مورد رابطه شان در دوران یائسگی نیز بر کیفیت رابطه تاثیر می گذارد.

صمیمیت کم

رابطه ی جنسی بدون صمیمیت برای بسیاری از مردم تباه کننده است. اگر رابطه ی جنسی شما پیش به سوی روابط خنثی و با احساسات کم می رود. سعی کنید میزان صمیمیت تان را زمانیکه رابطه ی جنسی هم ندارید افزایش دهید. با هم بسیار صحبت کنید. یاد بگیرید بدون داشتن رابطه ی جنسی احساسات خود را بیان کنید. اگر صمیمیت زیاد باشد، ممکن است تمایلات جنسی افزایش یابد.

نعوظ غیرمعمول نیز نوع متفاوت اختلالات جنسی می باشد. اما مردان که مبتلا به این عارضه هستند نگران این هستند که چگونه این عمل را انجام دهند. و این نگرانی می تواند تمایل جنسی آن ها را کم کند.

ادامه مطلب / دانلود

یکی از نکاتی که باید در زندگی مد نظر قرار گیرد این است که زن و شوهر اطلاعات دقیقی از وضعیت جسمی و روحی یکدیگر داشته تا بتوانند به درک متقابلی از یکدیگر برسند. هر چقدر دانش و اطلاعات زوجین گسترش یابد، این مسأله به راحتی میسر خواهد شد. لذا باید خانواده های گرامی به این نکته توجه داشته باشند برای اینکه آرامش بیشتری در محیط خانه مستولی و حاکم باشد: باید به این اصول اساسی گردن نهاد تا بتوان به تحکیم نهاد خانواده کمک کرد. روابط سالم و صحیح زوجین زمانی میسر می شود که زوجین در امر مبادله ی اطلاعات و احساسات، مسایل خاصی را رعایت کنند.

۵ اصل طلایی زندگی مشترک

 

در این بخش، به این مسایل اشاره می شود:

اصل اول: درک متقابل یا همدلی دوطرفه
یکی از رایج ترین اشتباهات ارتباطی که همه ما مرتکب آن می شویم این است که گمان می کنیم وقتی کسی را می شناسیم، هر برداشتی که از اعمال، رفتار و گفتار او داشته باشیم صحیح و درست است.
در این مواقع بیشتر تصور می کنیم که می دانیم طرف مقابل چه می گوید و چه منظوری دارد، حال آنکه اغلب معنا و مقصود صحیح طرف مقابل را درک نکرده و دچار نتیجه گیری شتاب زده و قضاوت اشتباه شده ایم.
این نتیجه گیری های شتاب زده و قضاوت های اشتباه همان فرضیه های خانمان براندازی هستند که به راحتی مهر و عشق میان زن و شوهر را از بین می برند و سبب ایجاد سوءتفاهم و تنش های عاطف می شوند.
خوشبختانه یا متاسفانه باید گفت که ارتباط حقیقی و موثر جز با درک کردن دیگران و فهمیدن احساس آنها ممکن نیست و رسیدن به این حد خود نیازمند درک واقعیت های دیگری است؛ واقعیت هایی همچون :
_ آنچه در ظاهر می بینیم همیشه با واقعیت ها همخوانی ندارد.
_ رفتار، اعمال و گفتاری که از طرف مقابل می بینیم بیانگر همه وجوه واقعی احساس او نیستند و می بایست به دنبال احساسات واقعی او در پس رفتار، اعمال و گفتارش باشیم.
_ آنچه پرسیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل بسیار دشوار باشد.
_ آنچه شنیدنش برای ما ساده است ممکن است برای طرف مقابل دردناک باشد.
_ آنچه ما گمان می کنیم برای طرف مقابل مفید است ممکن است به نفع او نباشد.
_ افراد به شیوه های مختلف احساسات خود را بروز می دهند.
_ هر آنچه ما فکر می کنیم صددرصد درست نیست و هر آنچه دیگران می گویند صددرصد نادرست نیست.
داوری کردن و قضاوت های منفی، به راحتی می توانند مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوت های میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند
اصل دوم : درک صحیح تفاوت ها و احترام به آنها
همه ما کم و بیش از متفاوت ظاهرشدن می ترسیم. شاید به این دلیل که نگرانیم مبادا مضحکه دیگران شویم و یا موجبات شکست و ناکامی خود را فراهم آوریم. در حالی که تفاوت ها جادویی هستند و می توانند جذب کننده همه موهبت هایی باشند که خواهان آن هستیم.
در روابط میان زن و مرد، تفاوت های موجود میان این دو جنس در واقع مکمل آنان بوده و به هر کدام از طرفین این فرصت را می دهد که به تعادل و کمال برسند. به بیان ساده تر، از آنجا که هرکدام از ما گاهی جذب کسانی می شویم که به طور کامل با ما تفاوت دارند می توانیم نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنیم و با کمک یکدیگر با مسایل خود کنار بیاییم.
بعد دیگر جادوی تفاوت، تقویت عشق و روابط مهرانگیز میان زن و شوهر است؛ چراکه وقتی تفاوت ها را می پذیریم کم کم متوجه اشتباهات و قضاوت های ناعادلانه خود می شویم و رنجش کمتری از طرف مقابل به دل می گیریم و تنها در چنین حالتی است که عشق اصیل نمود پیدا می کند، در حالتی که ما طرف مقابلمان را با تمام تفاوت ها و شباهت هایی که با ما دارد می پذیریم و دوست داریم.
اصل سوم : داوری نکردن
ما تنها وقتی می توانیم از شر داوری منفی و نادرست خلاص شویم که تفاوت های میان خود و همسرمان را درک کنیم و احساسات، افکار و امیال خود را به طور صحیح و با موفقیت به طرف مقابل منتقل کنیم.
داوری کردن و قضاوت های منفی، به راحتی می توانند مناسبات و روابط زناشویی ما را مختل کنند و تا زمانی که ما نتوانیم قضاوت های میان افراد را به رسمیت بشناسیم ادامه پیدا می کنند.
در حقیقت ما باید دوست بداریم، بپذیریم، قدرشناسی کنیم و احترام بگذاریم تا بتوانیم داوری کردن را کنار بگذاریم و خود و دیگران را همان گونه که هستیم و هستند دوست بداریم.
آنچه اهمیت دارد توجه به این نکته است که قضاوت منفی ما درباره دیگران نشان دهنده این است که ما از خودمان راضی نیستیم. چراکه اغلب داوری های منفی نشانه فرافکنی عقایدی است که در خفا درباره خود داریم و آنها را به دیگران تعمیم می دهیم.
اصل چهارم: قبول مسوولیت برابر برای حفظ یک رابطه
اگر ندانید که شما و همسرتان هر دو به یک اندازه در قبال یکدیگر مسئولید، ادامه رابطه تا حدودی غیرممکن می شود. همه ما گاه گاهی احساس می کنیم که مدام صحبت می کنیم، ایثار می کنیم، زحمت می کشیم و رسیدگی می کنیم اما در مقابل چیزی عایدمان نمی شود.
این رویه قربانی هاست و نشانه آن است که به یک اندازه قبول مسوولیت نکرده و نمی کنیم. قربانی ها احساس می کنند که توان تغییردادن شرایط را ندارند. چنین افرادی نمی دانند و یا اعتقاد ندارند که می توانند روابط زناشویی خود را کنترل و اداره کنند و آن را تغییر دهند.
آنها هرگز باور نمی کنند که اگر به شکل دیگری برخورد کرده بودند نتایج بهتری به دست می آوردند. قربانی ها نمی خواهند بپذیرند که خود در چگونگی ایجاد مسایل پیش آمده، نقش داشته اند.
نتیجه احساس قربانی بودن، احساس رنجش و سرزنش است و سرکوب کردن رنجش نه تنها موجب داروی منفی می شود بلکه یکی از زمینه های بالقوه به هم خوردن روابط عاطفی است.

اگر مردی با چوب بر سر زنش بکوبد و بر اثر این ضربه از سر زن خون جاری شود، مرد به راحتی مسوولیت کارش را می پذیرد. اما بیشتر مردان مسوولیت کم کاری خود در یک رابطه عاطفی را نمی پذیرند چون از چگونگی عملکرد خود بی اطلاعند.
به همین دلیل شاید بتوان گفت مهم ترین وظیفه زن برای ایجاد مسوولیت برابر طرفین در یک رابطه این است که احساسات، عواطف و دلخوری های خود را بدون پیش داوری و قضاوت و بی آنکه رنجشی به دل داشته باشد محترمانه با مرد در میان بگذارد و به جای سرکوب کردن رنجش و تجربه قربانی بودن، مرد را آگاه کند که کدام رفتار او باعث واکنش تند زنش شده است.
اصل پنجم: تمرین بخشش
ابراز مهر و عشق نیازمند هیچ کوشش فرساینده ای نیست و اگر ما برای محبت کردن و مهرورزیدن به تلاش و کوشش بسیار نیاز داریم به این معناست که خود را فریفته ایم و رنجشی را در خود سرکوب کرده ایم.
بنابراین ما در برابر ایجاد حس رنجش تنها دو راه پیش رو داریم: یا به راستی ببخشیم، یا اینکه به جای رنجیدن، مسوولیت خود را در قبال آنچه بر سر رابطه مان آمده است بپذیریم. باید واقع بین باشیم، همه ما قدرت آن را داریم که شرایط را تغییر دهیم. کافی است بدانیم و درک کنیم که چگونه با رفتار و گفتار خود واکنش های موردنظر را در رفتار طرف مقابل ایجاد کنیم.
اگر احساس قربانی بودن را کنار بگذاریم و از احساسات و رنجش های خود با طرف مقابل سخن بگوییم، اگر داوری نکنیم و هیچ کس جز خود را مقصر ردیف اول ندانیم و اگر بدانیم که این رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال خود ماست که رفتار و گفتار و اعمال طرف مقابل ما را رقم می زند، اگر فراموش نکنیم که سرکوب کردن رنجش ها و پاگذاشتن بر روی دلخوری ها، خواسته یا ناخواسته تاثیر سوء خود را در طرف مقابل می گذارد و در یک چشم برهم زدن اساس رابطه ما را از بیخ و بن نابود می کند، می توانیم یک زندگی زناشویی موفق داشته باشیم.

ادامه مطلب / دانلود

گاهی از این طرف بام می‌افتید و گاهی از آن طرف. گاهی می‌گذارید که همسرتان شما را در بند خود بکند و گاهی هم از ترس زندانی شدن، کیلومتر‌ها از او فاصله می‌گیرید. گاهی عشق و دلبستگی را با وابستگی اشتباه می‌گیرید و گاهی هم جای استقلال را با فاصله گرفتن و دور شدن عوض می‌کنید. به شما حق می‌دهیم که در آغاز راه یکسری اصول را ندانید اما اگر بخواهید خوشبخت ادامه دهید و خوشبخت بمانید، باید خیلی زود نقطه تعادل زندگی‌تان را پیدا کنید. شما باید بدانید که کجای این رابطه قرار دارید و همسرتان هم کجا نشسته است. زندگی مشترک، نه میدان جنگ است و نه جای مسابقه.  پس نه سعی کنید که خودتان را مثل یک قربانی شکست‌خورده ببینید و نه اینکه از او در ذهنتان چنین حریفی بسازید.

همسر عزیزم به من نچسـب!

 

 

می‌ترسید بگذارد  و برود؟

دوست دارید او را به خودتان زنجیر کنید. فکر می‌کنید اگر مدام مراقبش باشید تا ابد با شما می‌ماند. بزرگ‌ترین ترس زندگی‌تان این است که روزی چشمش جای دیگری بیفتد و دیگر شما را نبیند و نخواهد. ترس از اینکه از دستش بدهید. ترس از اینکه تنها شوید و دیگر هیچ‌کس شما را نخواهد. همین ترس‌ها باعث می‌شود تا بخواهید او را از ساده‌ترین آزادی‌هایش محروم کنید. دوست دارید در مهمانی‌ها به او بچسبید و از اینکه بدون شما بخواهد پایش را بیرون از خانه بگذارد کلافه می‌شوید. آنقدر دوست دارید که او فقط و فقط برای شما باشد که دلتان می‌خواهد در خانه حبسش کنید و نگذارید آفتاب و مهتاب ببیند.

این نشانه‌ها را دارید؟

اگر شما به بهانه عشق یا ترس از تنهایی، محدودیت‌های عجیب و غریبی برای شریک زندگی‌تان وضع می‌کنید و همیشه از اینکه او را از دست بدهید می‌ترسید، باید بگوییم که به جای عاشق بودن، شما درگیر وابستگی شده‌اید؛ وابستگی‌ای که می‌تواند زندگی‌تان را از هم بپاشد.

بگذارید زندگی‌اش را بکند

از کنار او بودن لذت ببرید اما بدانید مثل هر آدمی، به لحظاتی احتیاج دارد که در آنها بدون حضور شما وقت بگذراند. لحظات بودن با دوستان، فوتبال دیدن، گپ زدن در مهمانی و زمان های دیگری که مثل روزهای قبل از ازدواج، بدون شما آنها را تجربه می‌کند.  حتی گاهی نیاز دارد تنها در خیابان قدم بزند و حتی بدون مزاحمت، چرت بزند!

۲ دقیقه یک‌بار با او تماس می‌گیرید؟

دوست دارید در هر دقیقه هزار بار بگویید که دوستش دارید. اصلا این حس دوست داشتن آنقدر در وجودتان شعله‌ور است که نمی‌توانید حتی برای یک روز هم که شده، آن را تنها در عملتان بروز دهید و به زبان نیاورید. برای نشان دادن این حس، هر نیم‌ساعت یک‌بار برایش چند پیام می‌فرستید و ۶-۵ باری هم در ساعات کاری، تلفنی حالش را می‌پرسید تا او را مطمئن کنید که عاشقش هستید. محال است که هر هفته یک کادو از شما دریافت نکند یا دسته‌دسته گل از شما تحویل نگیرد. روز تولدش را به یک روز خارق‌العاده بدل می‌کنید و سرتاپای خانه را گل می‌ریزید تا بداند که برای شما یک آدم خاص است.

این نشانه‌ها را دارید؟

اگر نمی‌توانید هیجان عشق‌تان را مهار کنید و در عین عاشق بودن و رمانتیک بودن، مثل یک آدم عادی زندگی کنید، پس وابستگی را با عشق اشتباه گرفته‌اید. در به کار بردن این ترفند‌ها اغراق نکنید و آنها را هم به نوعی روزمرگی که دیر یا زود کسالت‌آور می‌شود تبدیل نکنید.

به اندازه لازم و کافی عاشق باشید

همه می‌دانند که عاشقش هستید. برای تولدش از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی می‌کنید و گاهی بی‌بهانه با یک هدیه کوچک وارد خانه می‌شوید.

او شریک واقعی زندگی شماست؛ در شادی و غم، در آرامش و سختی، در سلامت و بیماری. گاهی با کمی هیجان به وجدش می‌آورید اما در کنارش، آرامش یک زندگی کاملا عادی را هم دارید.

دنیای او دنیای شماست؟

حریم خصوصی در زندگی مشترک برایتان معنایی ندارد. از همان لحظه‌ای که پیمان مشترک‌تان را بستید،‌ گمان می‌کنید که باید همه چیز مثل بلور شفاف باشد و او حتی در افکارش هم شما را راه دهد. رمز‌های کاربری‌اش را گاهی با مهربانی و اگر لازم شود با قهر، بحث و خشونت می‌گیرید و هر‌از‌گاهی به حساب‌های کاربری‌اش سرک می‌کشید تا مطمئن شوید که شهر در امن و امان است. با آمدن هر پیامک به سمت تلفن همراهش می‌دوید و اگر کوچک‌ترین مقاومتی کند، بدترین فکرها به ذهن‌تان راه پیدا می‌کند. گاهی سر زده به محیط کارش می‌روید و گاهی سری به کیف و وسایل شخصی‌اش می‌زنید.

این نشانه‌ها را دارید؟

اگر فکر می‌کنید تنها با نظارت شماست که این زندگی دوام پیدا می‌کند، باید در مورد تفکرات‌تان‌ جدی تجدید نظر کنید. شما می‌گویید که باید نگرانی‌هایتان را درک کند اما او حس می‌کند که در این زندگی، حریم خصوصی‌اش و هویتش را از دست داده ‌است.

عشق، فاصله و زندگی

برای اینکه یک عاشق واقعی باشید، نیازی به چنین توهماتی ندارید. در زندگی مشترک شما، اصل بر صداقت است و این پیش‌فرض را دارید که اگر روزی این اصل خدشه‌دار شد، واکنش مناسب را نشان خواهم داد. خوب می‌دانید که حق ندارید قبل از آنکه چیزی ببینید، با گرفتن حریم خصوصی همسرتان، او را نسبت به خود بدبین و پرکینه کنید.

می‌ترسید پررو شود؟

وقتی که خسته از کار برمی‌گردد، به پیشوازش نمی‌روید. فکر می‌کنید آدم‌ها به همین سادگی پررو می‌شوند و البته گمان می‌کنید که آنقدر جای پای عشق‌تان محکم است ‌که دیگر نیازی به این تشریفات ندارید. به خودتان می‌گویید مگر من کارگر اختصاصی او هستم که غذای امشب را بار بگذارم و دلیلی ندارد که از خواب نیم‌روزی‌ام صرف‌نظر کنم و قبل از آمدنش چای درست کنم. تنها چیزی که به آن فکر می‌کنید، روشن کردن چنین تکلیف‌هایی است و گمان می‌کنید که او نه‌تنها باید کارهای مربوط به خودش را انجام دهد، بلکه باید جور شما را هم بکشد و فقط از این راه است که نمی‌گذارید «دور بردارد!»

این نشانه‌ها را دارید؟

در یک زندگی متعادل، آدم‌ها پابه‌پای هم پیش می‌روند و اگر قدمی برمی‌دارند، آن را با لذت به زندگی مشترک‌شان تقدیم می‌کنند. در چنین زندگی‌ای افراد گمان نمی‌کنند که همیشه در معرض سوء‌استفاده هستند و با جان و دل به عشق‌شان و زندگی‌شان رسیدگی می‌کنند.

حسابرس خوبی باشید

می‌دانید زندگی حساب و کتاب دارد و تمام بار آن را روی دوش خودتان نمی‌اندازید اما در عین حال، سهم او را هم از این زندگی نادیده نمی‌گیرید. می‌دانید که او هم مثل شما می‌تواند گاهی خسته، بی‌حوصله یا بیمار باشد. انتظاراتی از او دارید که خودتان هم از عهده برآورده کردنشان برمی‌آیید و هیچ‌وقت برای کوبیدن میختان باری بیشتر از توانش روی دوشش نمی‌گذارید.

فکر می‌کنید کیف پول شماست؟

به ازدواج به عنوان ابزاری برای ارتقای سطح زندگی‌تان نگاه می‌کنید. گمان می‌کنید هرکه طاووس می‌خواهد باید جور هندوستان را هم بکشد و فکر می‌کنید حالا که لطف کرده‌اید و بله را گفته‌اید، نباید حسرت چیز دیگری به دلتان بماند. وقتی به شکست مالی می‌رسد،  ناامید می‌شوید و در ذهن‌تان فکر می‌کنید که چرا با چنین انتخابی، خودتان را به دردسر انداخته‌اید. گمان می‌کنید هیچ مسئولیتی در قبال حساب و کتاب زندگی ندارید و اگر هم چند ریالی پول به دست‌تان برسد،  به عنوان دارایی شخصی‌تان روی آن حساب می‌کنید. از نظر شما آنچه او دارد متعلق به شماست و آنچه شما دارید هم متعلق به خودتان است.

این نشانه‌ها را دارید؟

اگر بخواهید در زندگی مشترک‌تان مدام حق و وظیفه تعریف کنید و تنها از طرف مقابل‌تان انتظار داشته باشید به جایی نمی‌رسید. اگر یکسری مسئولیت‌ها را تنها به او واگذار می‌کنید، باید این واقعیت را بپذیرید که برخی مسئولیت‌ها هم تنها برعهده شماست.

جیب و مسئولیت‌های مشترک

محدوده خودتان را می‌دانید و او هم می‌داند که تا کجا باید از شما و خودش انتظار داشته باشد. بدون آنکه او را در عمل انجام شده قراردهید، قبل از ازدواج تعیین کرده‌اید که مسئولیت‌های مالی و سایر مسئولیت‌ها بر عهده کدام‌تان است، اما در عین این مرزبندی‌ها، هدف اصلی شما منافع مشترک‌تان است و همانطور که به فکر منافع او هستید، به فکر خودتان هستید.

 

اجازه می‌دهید به جای شما  فکر‌کند؟

فکر می‌کنید حالا که وارد یک وادی مشترک شده‌اید، باید خودتان را فراموش کنید و عنان زندگی را به دست کسی بسپارید که از شما قدرتمندتر یا باهوش‌تر است. گمان می‌کنید که او مرد خانه است و می‌تواند شما را مدیریت کند. او برایتان تصمیم می‌گیرد که کار کنید یا درس بخوانید. او تصمیم می‌گیرد که موهایتان را چه مدلی بزنید یا لباس چه رنگی بخرید. او بر تمام زندگی شما تسلط دارد و شما از بیشتر کردن قدرتش لذت می‌برید و آرامش می‌گیرید. از نظر شما اقتدار او باعث آرامش بیشترتان می‌شود و از اینکه مسئولیتی در قبال او و زندگی‌تان نداشته باشید، لذت می‌برید.

این نشانه‌ها را دارید؟

شاید با هیجانی که در آغاز زندگی دارید، بتوانید این وضعیت را تحمل کنید اما به مرور دلتان برای خودتان و استقلال‌تان تنگ می‌شود. اگر می‌خواهید خوشبختی‌تان ادامه پیدا کند،‌ خودتان و استقلال‌تان را فراموش نکنید و جایگاه‌تان را به عنوان یک فرد مستقل نادیده نگیرید.

خودتان هستید؟

خودرای  نیستید و نظر او را در همه ابعاد مورد توجه قرار می‌دهید اما  عقاید‌تان هم برایتان با ارزش است و به‌خاطر دیگران اصولتان را کنار نمی‌گذارید. می‌دانید که باید استقلال مالی، عقیدتی و شخصیتی داشته باشید. شما این استقلال را با زور به دست نمی‌آورید بلکه در جریان زندگی آن را به یک اصل تبدیل می‌کنید.

ادامه مطلب / دانلود
اخیرا ً چندین نفر از من پرسیده اند که آیا این شلوارها خیلی روشن هستند ؟ آیا پس از روز کاری می توانم شلوار جین سفید رنگ بپوشم ؟ این سوالها بر مبنای رسوماتی است که در همه جا رواج دارد اما خیلی به سرعت اعتبار و تاریخ مصرف خود را از دست می دهد .
در این مطلب به ارائه ۳ قانونی می پردازیم که حالا بی آنکه نگران فشن پلیس (Fasion Police : یک برنامه تلویزیونی آمریکایی است که از شبکه Entertainment پخش می شود ) باشید می توان شکسته شود .
۱ – شما نمی توانید لباسهای جین را با هم بپوشید
به عنوان کودکی متعلق به دهه ۱۹۸۰ نمی توانستم بیشتر از این هیجان زده شوم که پیراهن های و کت های جین دوباره مد شوند . در حال حاضر با وجود جین های رنگارنگ ترکیب  و ست کردن رنگهای لباسهای جین با هم بسیار آسان است. به عنوان مثال یک شلوار جین پرتقالی رنگ را با یک کت جین آبی رنگ ست نمود . اگر می خواهید که جرات بیشتری به خرج دهید می توانید هر دو تکه را از طیف های مختلف آبی انتخاب نمایید .

۳ قانون مد برای پاییز امسال

2 – در پاییز هم از لباسهای جین سفید استفاده کنید  
من عاشق پوشیدن لباسهای سفید در سر تا سر سال هستم  چرا که انسان را با طراوت نشان می دهد . برای اینکه حالت فصلی به آن بدهید یک جفت پوتین قهوه ای رنگ بپوشید  . در صورتی که می خواهید برای تماشای فوتبال به استادیوم بروید یک کت بپوشید  و برای شرکت در جلسه یک کت بلیزر سفارشی بپوشید .  برای خرید هر نوع لباس خواه جین یا پشمی به انتخاب رنگ سفید به عنوان یک رنگ تیره و بی حالت فکر کنید .
درسی را که از مادربزرگتان آموخته اید و نمی خواهید فراموش کنید نحوه تمیز نگه داشتن و کثیف نشدن لباسهای سفید رنگ می باشد .

۳ قانون مد برای پاییز امسال

۳ –از رنگ ها و ست های روشن خاص استفاده کنید

از رنگ سرخ آتشی ، زرشکی روشن ، مغز پسته ای یا زرد روشن اجتناب نکنید بلکه راحت باشید و این رنگ ها را با یک رنگ مات دیگر ست نمایید . به عنوان مثال اگر یک دامن صورتی رنگ را به جای اینکه با یک بلوز نارنجی بپوشید با یک بلوز به رنگ سفید عاجی ست نمایید خیلی زیبا خواهد شد. اگر نمی توانید خودتان را راضی  کنید که از رنگ آبی خیلی روشن استفاده نمایید می توانید از رنگهای چرکتر طیف آبی شروع کرده و وقتی که عادت کردید از رنگهای روشن تر استفاده نمایید .
۳ قانون مد برای پاییز امسال
ادامه مطلب / دانلود

دختر و پسری که برای رفتن زیر یک سقف روزشماری می کنند آمال و آرزوهای مختلفی دارند. عروسی بگیرند، بچه‌دار شوند، خانه‌شان را بزرگ‌تر کنند، ماشین دلخواهشان را بخرند، به سفرهای مختلف بروند و … خب در بهترین حالت، این شادیها با خاطراتی خوش می آیند و برای زوجین به‌یادماندنی می شوند.
اغلب همسرانی که با این خاطرات زندگی می کنند همیشه شریک غم و شادی هم بوده و در تمام دوران زندگی متعهد و وفادار به یکدیگرند، اما در مقابل زوج‌هایی هم هستند که با وجود خاطراتی شاد و ماندگار، به دلیل برخی فشارها، مشکلات و کمبودهای زندگی یا به دلیل عقاید سست و متزلزل در برهه‌ای از زندگی مشترک راه خود را گم کرده و دچار خیانت به همسر می شوند.

چرا همسرم به من خیانت می کند؟

پای نفر سومی در میان است …

خیانت منفورترین واژه‌ای است که حتی شنیدن نام آن هم دلهره‌آور است. خیانت زمانی رخ می دهد که هیچ‌گونه پیوند عاطفی بین زوجین نباشد. خیانت اعتماد و اطمینان بین همسران را از بین برده و ادامه زندگی را برای یکی از طرفین دشوار می کند.
در بیشتر مواقع همسری که مورد بی وفایی یا خیانت قرار گرفته بشدت سرخورده می شود و حتی با تصمیمی عجولانه ممکن است میدان را برای نفر سوم خالی کند.
بنا به گفته آسیب‌شناسان شایع‌ترین خیانت‌هایی که در جامعه کنونی ما رواج دارد. خیانت عاطفی، خیانت جنسی و خیانت اینترنتی است.
در خیانت عاطفی، یکی از زوجین از نظر احساسی به شخص دیگری غیر از همسر خود علاقه‌مند می شود. فرد از صحبت‌کردن با شخص دوم لذت می برد و تمایل دارد که اوقات فراغت خود را هم با او بگذراند. اغلب این افراد فرار از خانه و خانواده را به علت کمبود محبت‌های عاطفی، نق‌زدن‌های دائمی یا نزاع و مجادله‌های همسر خود می دانند.
اما در خیانت جنسی، هیچ‌گونه احساس و عاطفه‌ای میان فرد با طرف مقابلش وجود ندارد و تنها روابط جنسی و هیجانی موجب برقراری این رفتار ناپسند می شود. در واقع اغلب این افراد توانایی نه گفتن در روابط جنسی را ندارند و حتی ممکن است شرایطی برای آنها پیش آید که نتوانند در مقابلش بایستند. از سوی دیگر بیشتر این افراد مایلند بدانند که از نظر دیگران تا چه میزان جالب و جذابند. همین حس برتریجویی باعث گرایش آنها به روابط نامشروع می شود.
در خیانت اینترنتی هم فرد متاهل با فردی که همسر قانونی او نیست گفت‌ و‌ گو کرده و تصاویر، مشخصات یا مسائل خصوصی دو طرف رد و بدل می شود.
اما چرا برخی از همسران خیانت میکنند؟
علل و عوامل گرایش به خیانت
۱ – به گفته روان‌شناسان و محققان صاحب‌نظر، یکی از عوامل خیانت فرد متاهل، گذشته اوست. فردی که در یک خانواده بی بند و بار پرورش‌ یافته و بزرگ‌ شده به نوعی با تربیت سالم بیگانه است. یعنی نمی داند که روابط سالم حاکم بر خانواده چیست و چگونه است. این‌گونه افراد ارتباط بی قید و شرط، برقراری روابط نامشروع و ابراز تمایلات احساسی نابجا به جنس مخالف را جزئی از زندگی خود می دانند و حتی پس از ازدواج نیز این روابط را حفظ کرده و به آن ادامه م یدهند.
۲ – تنهایی و بیکاری نیز یکی دیگر از عوامل گرایش به خیانت است. این‌گونه افراد در زمان‌های فراغت با جنس مخالف ارتباط برقرار کرده و به نوعی وقت خود را پر می کنند.
۳ – از سوی دیگر وقتی در جامعه‌ای روابط ناشایست رواج یابد و علنی شود، روابط برخی از زنان و مردان آزادانه شده و قبح و زشتی آن کمرنگ و در نهایت عادی می شود. در این زمان احتمال دارد برخی از همسران جذب وسوسه دنیای پرزرق و برق شده و بخواهند این‌گونه روابط را تجربه کنند.
۴ – برخی افراد نیز به علت آن‌ که دوران مجردی محدودی داشته‌اند، این‌گونه می پندارند که ازدواج باعث محدودیت و مانع خوشگذرانی آنها شده است. بنابراین شرکت در پارتیها، ارتباط زیاد با جنس مخالف و… در آنها انگیزه‌ای برای خیانت به شریک زندگی می شود.
۵ – مشکلات مالی و اقتصادی را هم نباید نادیده گرفت. تمایل به داشتن زندگیهای پرزرق‌ و‌ برق، مجلل و مدگرایی از دیگر عوامل بروز خیانت محسوب میشود.
۶ – در ضمن دستیابی به موقعیت‌های اجتماعی بالاتر، تنوع در به دست آوردن جذابیت‌های جنسی، شناخت نداشتن کامل زوجین از نیازهای یکدیگر، نبود ارتباط عاطفی و صمیمانه، ضعف مبانی اخلاقی، ازدواج‌های ناهمگون و اجباری، ازدواج‌هایی که بر اساس احساسات و بدون آگاهی سر گرفته‌اند، ارضانشدن سالم نیازهای جنسی در نهاد خانواده، نبود جذابیت در همسران، انتقام از رفتار خیانتکارانه همسر، مشکلات شخصیتی یا روانی یکی از زوجین و انتقام تلافیجویانه در برابر شک و گمان‌های افراطی و نابجای همسران از دیگر عوامل خیانت زوجین محسوب می شود.
خوب است بدانیم برقراری روابط نامشروع، ریسک ابتلا به بیماریهای خطرناک، رسوایی، متارکه، طلاق، رفتارهای باجگیرانه یا رشوه‌خواهی، تهدید، تولد فرزندانی بیهویت و… را افزایش خواهد داد.

ادامه مطلب / دانلود

پدیده سیگار کشیدن در بین نوجوانان و جوانان یکی از مشکلات بزرگ در بسیاری از جوامع امروز است. بسیاری از کار‌شناسان سیگار کشیدن را آغاز راهی می‌دانند که در انتها باعث اعتیاد جوانان به مواد مخدر می‌شود. در این مطلب قصد داریم تا شما را با تعدادی از دلایل جوانان برای گرایش به سیگار آشنا کنیم.

۶ دلیل که نوجوان شما سیگاری می شود

دوستان ناباب
این واژه برای بسیاری از ما آشنا است. و در حقیقت باید اعتراف کرد که این یک حقیقت است و دوستان افراد نوجوان در شکل گیری شخصیت و رفتار و آن‌ها بسیار مهم هستند. نکته مهم در اینجا این است که زمانی که فرد نوجوان در یک گروه همسال قرار می‌گیرد سعی در تقلید از رفتار سایرین می‌کند و در صورتی که یک یا چند فرد سیگاری در این گروه حضور داشته باشند احتمال آلوده شدن فرد بالا است.
والدین سیگاری
در جهان غرب ضرب المثلی وجود دارد که می‌گوید: والدین سیگاری هرگز نمی‌توانند فرزندان خود را از سیگار کشیدن منع کنند. این یکی دیگر از مسائل مهم در زمینه سیگاری شدن نوجوانان است. بر اساس حجم زیادی از تحقیقاتی که صورت گرفته است مشخص شده است که حجم زیادی از سیگاری‌های دنیا فرزندان افراد سیگاری هستند. کودکان قبل از هر شخص دیگر با والدین خود آشنا می‌شوند و مسلما از آنان الگوبرداری می‌کنند. در صورتی که پدر و مادری سیگاری باشند نمی‌توانند فرزندانشان را از دخانیات دور کنند.
تجربه یک حس خوب
متاسفانه بسیاری از نوجوانان و جوانان از مضرات واقعی سیگار آگاه نیستند و از چند دوست ناباب می‌شوند که سیگار می‌تواند به آن‌ها احساس خوبی بدهد. یک نخ سیگار بکش و درد‌هایت را فراموش کن. این گونه جملات بسیاری از جوانان را که به خاطر شرایط خاص دوران بلوغ تحت فشار هستند جذب می‌کند و آنان را به طرف سیگار جلب می‌کند.
اعتیاد آوری سیگار
شاید برای عده‌ای این تصور که سیگار اعتیاد آور باشد خنده آور بیاید. اما حقیقت این است که ماده نیکوتین موجود در سیگار بسیار اعتیاد آور بوده و در صورتی که پس از مدتی مصرف منظم دسترسی شخص به سیگار قطع شود مشکلاتی بروز می‌کند. بر خلاف مواد مخدر، اعتیاد به سیگار بیشتر دارای علائم روانی است. شخص سیگاری که به سیگار دسترسی ندارد به نوعی بی‌قرار بوده و احساس می‌کند چیزی را کم دارد.
فرهنگ عمومی جامعه
نوع فرهنگ حاکم بر یک خانواده، شهر و جامعه در این مسئله بسیار مهم است. برای نمونه در جامعی که ورزش کردن و تحرک داشتن به عنوان یک ارزش کلی مطرح باشد شما شاهد تعداد کمتری از افراد سیگاری هستید. اما در صورتی که در خانواده و یا محل زندگی شخص فرهنگ غالب بر استفاده از مواد دخانی باشد مطمئناء احتمال سیگاری شدن افراد بسیار بالا‌تر است.
الگوگیری از شخصیت‌های مشهور

تاثیر رسانه‌های جمعی بر تربیت و رفتار افراد مختلف در جامعه غیر قابل انکار است. امروزه بسیاری از ستاره‌های دنیا هنر و موسیقی و یا حتی تعدادی از ورزشکاران را نیز دخانیات مصرف می‌کنند. این مسئله می‌تواند در جذب بسیاری از نوجوانان و جوانان به سمت سیگار موثر باشد.

ادامه مطلب / دانلود
ادامه مطلب / دانلود

مردی جوان که به همراه همسرش برای ارائه دادخواست طلاق توافقی به دادگاه خانواده مراجعه کرده بود به رییس دادگاه گفت: همسرم بسیار صبور و فداکار است و در طول سال‌هایی که متوجه اعتیاد من شده هیچ‌ رفتار بدی نسبت به من نداشته است. همین صبور بودن او باعث شد تا از او بخواهم از یکدیگر جدا شویم تا باقی زندگی‌اش را در کنار من خراب نکند.

اعتیاد مرد مهربان به زندگی مشترک پایان داد

به گزارش ایسنا، زن جوان نیز خطاب به قاضی گفت: شش سال از زندگی مشترکمان می‌گذرد و من حدود چهار سال است که متوجه اعتیاد همسرم شده‌ام اما نتوانسته‌ام برای او کاری انجام دهم.

وی ادامه داد: در طول این چهار سال که متوجه شدم همسرم به کراک و شیشه اعتیاد دارد، بارها او را به مراکز ترک اعتیاد بردم تا بتواند ترک کند اما موفق به ترک نشد.

زن جوان گفت: شوهرم نمی‌تواند مواد را کنار بگذارد. بارها خودش تلاش کرده و حتی چندین بار خودش از من خواسته که او را به مراکز ترک اعتیاد ببرم اما سه هفته تا یک ماه بعد از حضور در این مراکز، مجددا به مواد مخدر روی می‌آورد.

وی افزود: قصد اذیت کردن یکدیگر را نداریم و من هیچ‌گونه ادعای مالی نسبت به شوهرم ندارم. فقط خواهان جدایی هستم.

در ادامه جلسه دادگاه، مرد جوان اظهار کرد: در طول این چهار سال تمام هزینه‌های زندگی‌مان را همسرم تامین کرده است و به دلیل علاقه‌ی زیادی که به من داشته هیچ شکایتی نکرده است. از او می‌خواهم مرا حلال کند چون او را بسیار اذیت کردم.

به گزارش ایسنا، رییس دادگاه بعد از شنیدن اظهارات این زوج جوان حکم طلاق توافقی آنان را صادر کرد.

ادامه مطلب / دانلود

مردی جوان که به همراه همسرش برای ارائه دادخواست طلاق توافقی به دادگاه خانواده مراجعه کرده بود به رییس دادگاه گفت: همسرم بسیار صبور و فداکار است و در طول سال‌هایی که متوجه اعتیاد من شده هیچ‌ رفتار بدی نسبت به من نداشته است. همین صبور بودن او باعث شد تا از او بخواهم از یکدیگر جدا شویم تا باقی زندگی‌اش را در کنار من خراب نکند.

اعتیاد مرد مهربان به زندگی مشترک پایان داد

به گزارش ایسنا، زن جوان نیز خطاب به قاضی گفت: شش سال از زندگی مشترکمان می‌گذرد و من حدود چهار سال است که متوجه اعتیاد همسرم شده‌ام اما نتوانسته‌ام برای او کاری انجام دهم.

وی ادامه داد: در طول این چهار سال که متوجه شدم همسرم به کراک و شیشه اعتیاد دارد، بارها او را به مراکز ترک اعتیاد بردم تا بتواند ترک کند اما موفق به ترک نشد.

زن جوان گفت: شوهرم نمی‌تواند مواد را کنار بگذارد. بارها خودش تلاش کرده و حتی چندین بار خودش از من خواسته که او را به مراکز ترک اعتیاد ببرم اما سه هفته تا یک ماه بعد از حضور در این مراکز، مجددا به مواد مخدر روی می‌آورد.

وی افزود: قصد اذیت کردن یکدیگر را نداریم و من هیچ‌گونه ادعای مالی نسبت به شوهرم ندارم. فقط خواهان جدایی هستم.

در ادامه جلسه دادگاه، مرد جوان اظهار کرد: در طول این چهار سال تمام هزینه‌های زندگی‌مان را همسرم تامین کرده است و به دلیل علاقه‌ی زیادی که به من داشته هیچ شکایتی نکرده است. از او می‌خواهم مرا حلال کند چون او را بسیار اذیت کردم.

به گزارش ایسنا، رییس دادگاه بعد از شنیدن اظهارات این زوج جوان حکم طلاق توافقی آنان را صادر کرد.

ادامه مطلب / دانلود

ترفندهای زیرکانه در آرایش زنانه / زیباتر از قبل شوید

اغلب آرایشگرها با اسرار زیباتر جلوه دادن چهره ها، به خوبی آشنا هستند. ترفندهایی ظریف که هر فرد با رعایت آنها می تواند زیبایی های چهره خود را آشکارتر سازد.

در ادامه مطلب با برخی ترفندهای زیرکانه و غیر معمول آرایش صورت، که توسط مشهورترین گریمورهای دنیا جمع آوری شده، آشنا شوید.

مات و یک دست کردن پوست های چرب و براق
برای مات و یکدست نمودن توام با حفظ درخشندگی پوست، آرایشگران از پدهای مات کننده استفاده می کنند؛ اما یکی از ترفندهای غیر معمول و مورد استفاده مدیر هنری Gucci Westman، آغشته کردن نوک انگشت با مقدار کمی دئودورانت و سپس آغشته کردن قسمتهای چرب و براق صورت مانند پیشانی، بینی و چانه با ضربات آرام انگشت است. به گفته وی، با استفاده از مقدار کمی دئودورانت در زیر چشمها و نقاط براق صورت، جلوه مات و زیبایی به چهره داده می شود.

استفاده از خط چشمهای رنگی برای درشت نشان دادن چشم ها
به گفته Tina Turnbow (گریمور مشهور بازیگرانی مانند ناتالی پورتمن و جولیان مور)، با کشیدن خط چشم های رنگی می توانید جلوه بیشتری به چشم های خود دهید. خط چشم سیاه به دلیل تیره بودن سبب محدود کردن ناحیه چشم شده و چشم ها را ریزتر نشان می دهد. رنگهای زیتونی، نیلی و قهوه ای گزینه های مناسبی برای درشت تر نشان دادن چشمها هستند.

استفاده از آلوورا
برای زیرسازی و آماده ساختن پوست صورت خود برای آرایش، از آلوورا استفاده کنید. به سفارش Brett Freedman، قبل از آرایش، پوست صورت خود را با مقداری از عصاره آلوورا آغشته کنید، تا از نرم و براق شدن پوست خود شگفت زده شوید.

استفاده از سایه ابرو
Doug Howell ترفند ساده ای را برای درشت تر جلوه دادن چشم پیشنهاد می دهد. به گفته وی استفاده از سایه ابرو (متناسب با رنگ ابروها) برای مشخص تر نمودن محدوده ی ابروها روش مناسبی است. اما باید به قوس ابرو توجه زیادی شود و آن را از بین نبرد، زیرا هرچه این قوس بیشتر باشد و ابرو بالاتر از چشم نشان داده شود، چشم ها درشت تر بنظر خواهند آمد.

از ریمل استفاده کنید
به گفته Victor Cembellin هیچ چیز جذاب تر از مژه هایی بلند و فر خورده نیست. برای داشتن مژه هایی بلندتر، دوبار از ریمل استفاده کنید. پس از یک مرتبه استفاده از ریمل، مدت کوتاهی را برای خشک شدن آن صبر نموده و مرتبه دوم را آغاز نمایید.

رژ لب
برای جلوگیری از کج کشیدن رژ لب بر روی لب ها، ابتدا دور تا دور لب را با رژ لب کشیده، سپس داخل محدوده کشیده شده را آغشته نمایید.

ادامه مطلب / دانلود

در زندگی هر کسی ممکن است یک بار شکست عشقی رخ دهد یا شخصی عشقش را به کسی نگفته باشد و شاهد از دست دادن آن باشد یا بعد از مدتی ناچار به جدایی از عشق خود شود. اگر شما هم درگیر چنین مسئله‌ای هستید ما به کمک‌تان آمده‌ایم.

چگونه غم و اندوه ضربه عشقی را فراموش کنیم ؟

 

عشق زیباست اما زندگی زیباتراست حتی بدون عشق…

ایجاد ارتباط عاطفی خیلی آسان است، اما بیرون آمدن از آن رابطه و التیام یافتن در آن خیلی سخت است. به نظر می‌رسد به هر جا که نگاه می‌کنید، ازدواج‌های بسیار بـادوامــی را می‌بینید که در حال فروپاشی است. در واقع می‌توان گفت قطع رابطه کردن به راستی یکی از کارهای دشوار و دردناک است. هر اندازه هم که به عقیده شما صـحـیح و روا باشد، باز سخت است به خصوص اگر به او دلبستگی عاطفی پیدا کرده‌اید، شاید حتی بتوان گفت چنین کاری یعنی دل‌کندن از کسی که دوستش دارید سخت‌ترین کار دنیاست، اما کار نشد ندارد، اگر در چنین مرحله‌ای هستید شاید توصیه‌های ما به کارتان بیاید.

 

۱-  همه چیز را به خاطر بیاورید

به همه چیز کامل فکر کنید البته نه خیلی با وسواس. اولین روزهای آشنایی و ازدواج‌تان را به یاد بیاورید و تمام ناآرامی‌ها و تنش‌هایی که برایتان به وجود می‌آورد را به خاطر بیاورید. سعی کنید بفهمید چرا شما ۲ نفر مجبور شدید که ازدواج‌تان را قطع کنید، علت‌ها را پیدا کرده، با خود فکر کنید درست است که با هم خاطرات خوش فراوانی داشتید اما در نهایت دیر یا زود این جدایی اتفاق می‌افتاد. وقتی روی دلایل جدایی تمرکز کنید می‌توانید اشتباه‌های خود و همسرتان را متوجه شوید تا در آینده و در رابطه‌های دیگر، چنین مشکلاتی پیش نیاید.

۲-وقتی تمام شد تمام شده

دائم به تصمیمی که گرفته‌اید فکر نکنید، اگر تصمیم به قطع این ازدواج یا نامزدی گرفته‌اید به یاد داشته ‌باشید که فکر کردن به خاطرات خوب می‌تواند تمام دلایل منطقی را از ذهن شما پاک کند و در نتیجه دوباره به همان رابطه مسموم بازگردید. خیلی طبیعی است که مغزتان شروع به خیالبافی کند و شما را قانع کند که این رابطه آنقدرها هم که فکر می‌کردید بد نبوده ‌است یا حتی خیالاتی به ذهن‌تان بیاید که زندگی بدون نامزد قبلی‌تان ممکن نخواهد بود اما باید به مغزتان فرمان توقف بدهید، حتی هستند کسانی که درصدد برمی‌آیند احساسات خود را با نامزدشان در میان بگذارند تا شاید او را تحت تاثیر قرار داده و مجبور به بازگشت کنند، اما این راهش نیست، موقعیت را بپذیرید و سعی کنید  به سمت آینده حرکت کنید نه گذشته.

۳- به این مکان‌ها نروید

از تمام محیط‌هایی که ممکن است شما را به یاد نامزدتان بیندازند پرهیز کنید. حتی اگر دوستان مشترکی داشتید برای مدتی از آنها دوری کنید، به هیچ وجه به اعضای خانواده او نزدیک نشوید حتی سعی کنید با ای‌میل یا تلفن هم با او تماس نگیرید و برایش پیامک نفرستید، به هیچ وجه به محیط‌هایی که احتمال حضور او وجود دارد، نروید. اگر او تلاش می‌کند که با شما صحبت کند قبل از صحبت با او به نتیجه این صحبت خوب فکر کنید. اگر برای برگرداندن کادوها یا امانت‌ها مجبورید همدیگر را ببینید در فضای کاملا رسمی و کوتاه همه چیز را تمام کنید. در این روزها باید بیش از هر زمان روی خودتان کار کنید.

۴- مسئولیت تصمیم خود را بپذیرید

سعی کنید با درد ناشی از جدایی کنار بیایید، طبیعی است که بعد از جدایی احساس خلأ و گیجی کنید اما باید مسئولیت تصمیم و اشتباه‌ خود را بپذیرید و امید داشته ‌باشید که تندرستی به زودی به شما بازخواهد گشت. از طرف دیگر فراموش نکنید که شما در این  ازدواج نهایت تلاش خود را کردید و تنها کسی نبوده‌اید که در این ازدواج مرتکب اشتباه شده‌است. البته حواستان باشد که مرحله انکار بعد از همه قطع رابطه‌ها حتما پیش می‌آید و تنها راه پذیرش موقعیت فعلی و استقامت روی تصمیمی است که گرفته‌اید.

۵- نگذارید نفرت جای عشق بنشیند

بعد از مدت کوتاهی وارد مرحله نفرت می‌شوید و فقط دوست دارید فریاد بزنید تا احساسات خود را خالی کنید، به شدت از همه چیز خشمگین هستید و هرقدر فرایند جدایی بیشتر طول بکشد این خشم بیشتر خواهد شد. هم از خودتان عصبانی هستید هم از نامزد قبلی‌تان اما بعد از مدتی به این نتیجه خواهید رسید که این جدایی اجتناب‌ناپذیر بوده ‌است. در واقع این خشم و غلیان احساسات خیلی طولانی نخواهد بود، سعی کنید کارهای مثبت انجام دهیدتا از آنها انرژی بگیرید، سعی نکنید نفرت را جایگزین عشق به نامزد قبلی‌تان کنید، چون خود همین نفرت در شما احساسات متناقضی را به وجود می‌آورد که می‌تواند برایتان دردسر ساز شود.

۶- یک شبکه بسازید

بعد از یک جدایی سخت شما به کسانی نیاز دارید که دوست‌تان داشته‌ باشند و شما را درک کنند، چنین افرادی می‌توانند به شما احساسات خوبی تزریق کنند. سعی کنید بیشتر در جمع دوستان و اقوام دلسوزتان باشید، آنها به شما کمک می‌کنند خود را یک فرد ارزشمند بدانید و بتوانید زودتر خودتان را پیدا کنید و روی پای خود بایستید، یک شبکه آرام‌بخش از دوستان بیش از هر چیز می‌تواند از دردها و آلام شما کم کند.

۷- شما می‌توانید نویسنده شوید

سعی کنید آنچه درون‌تان وجود دارد را روی کاغذ پیاده کنید، البته حواستان باشد که باید کاملا با خود صادق باشید و خودتان را سانسور نکنید. یکی از مهم‌ترین فواید نوشتن این است که شما وقتی قلم به دست بگیرید ناگهان احساساتی روی کاغذ می‌آید که خودتان از دیدن آنها شگفت‌زده شده و در نتیجه به یک بینش و شناخت عمیق‌تر از خود می‌رسید و همین شناخت عمیق باعث می‌شود که رابطه‌های بعدی خود را بهتر مدیریت کنید تا دیگر مجبور به جدایی نشوید. علاوه بر همه اینها نوشتن از بار غم‌ها کم می‌کند و دیگر احساس خفگی نخواهید کرد چون احساس می‌کنید مغزتان خالی شده‌است.

۸- تابلوهای یادآور نصب کنید

یکی از بهترین راه‌ها برای فراموش کردن نامزد قبلی‌تان این است که فهرستی از تمام دلایلی تهیه کنید که می‌گویند چرا او برای شما فرد مناسبی نبوده ‌است. ظالم و صریح تمام دلایل را بنویسید، اینجا جایی نیست که بخواهید چیزی را ببخشید. از تمام وقایعی بدی که بین شما اتفاق افتاده احتمالا نشانه‌ای دارید، آن نشانه را به همراه احساسی که در آن لحظه داشتید کنار هم بگذارید و زیر آن یادداشت کنید که دیگر نمی‌خواهید آن احساسات را تجربه کنید، حالا این تصاویر و یادداشت‌ها را در جایی بچسبانید که هر روز بتوانید ببینید. به خصوص اگر زمانی دلتان هوای نامزد قبلی را کرد سراغ این یادآوری‌کننده‌ها بروید و با خود بگویید حقیقت ماجرای ما چنین بود، چرا من می‌خواهم به عقب برگردم و دوباره خود را شکنجه کنم؟! اگر هم جزو کسانی هستید که اعتمادبه‌نفس کمی دارید و گمان می‌کنید همه چیز تقصیر خودتان است، خودتان را جای یکی از دوستانتان بگذارید و به خود بگویید: از این رابطه دور باش، زیرا نمی‌تواند برای تو خوب باشد.

۹- چیزهای جدید پیدا کنید

یک جدایی می‌تواند شروع یک زندگی دوباره باشد، به همین دلیل پیشنهاد می‌کنیم دکور اتاقتان را تغییر دهید، وسایل شخصی‌تان را دوباره سامان دهید و کمی جا برای چیزهای نو باز کنید؛ حتی سعی کنید احساسات‌تان را هم تازه کنید. آشفتگی و کهنگی می‌تواند شما را افسرده کند و فقط استرس‌ها و اضطراب‌های شما را افزایش دهد. وقتی سعی کنید همه چیز را دوباره سامان دهید و مرتب کنید، مغزتان  این آمادگی را پیدا می‌کند که خود را از درد جدا کند، کارهایی انجام دهید که ذهنتان را مشغول می‌کنند و به شما انرژی می‌دهند. اتاقتان را تمیز کنید، چند تا پوستر جدید به دیوارها بزنید، فایل‌های اضافه کامپیوترتان را پاک کنید، حتی موسیقی‌های آرامش‌بخش را هم جایگزین آهنگ‌های غمگین قبلی کنید.

۱۰- چیزهایی که باید دور بریزید

تمام چیزهایی که ممکن است شما را به یاد نامزد یا همسر قبلی‌تان بیندازد را دور بریزید، مثل‌ آهنگ‌ها، بوها، صداها، وسیله‌ها و… در این زمان که درگیر قطع رابطه عاطفی هستید باید از هر چیزی که برایتان یادآور خاطره‌ای است دوری کنید، حتی چیزهایی وجود دارند که به طور ناخودآگاه وقایع گذشته را به شما یادآوری می‌کنند، باید حواستان به آنها هم باشد. یک جعبه دستتان بگیرید و در اتاق بچرخید و هر چه را احتمال می‌دهید شما را به یاد او بیندازد در آن بگذارید حتی اگر خیلی کوچک باشد. بعد این جعبه را تا جایی که می‌توانید از خود دور کنید، بهترین راه این است که آن را دور بیندازید اما اگر چیزهایی دارید که نمی‌خواهید بیرون ریخته شوند، پیشنهاد می‌کنیم در انباری خانه یا در جایی قرار دهید که به راحتی در دسترس نباشد.

۱۱- خوشبختی را در جاهای دیگر پیدا کنید

شاد و خوشبخت بودن را تجربه کنید یعنی سعی کنید همراه با دوستان و اقوام‌تان زمان بیشتری به تفریح بپردازید، حتما در کلاس‌های آموزشی که همیشه آرزوی رفتن به آنها را داشتید ثبت‌نام کنید یا اینکه یک کتاب داستان خیلی خوب بگیرید. با خود فکر کنید که رابطه تنها یک بخش از زندگی شما بوده‌است و اگر تنها باشید زندگی باز هم جنبه‌های زیادی برای لذت بردن دارد  و شما می‌توانید به تنهایی برای خود تفریحات لذتبخش پیدا کنید. تا جایی که می‌توانید در شاد بودن افراط کنید. یادتان باشد بهترین انتقامی که می‌توانید از نامزد قبلی خود بگیرید این است که خوب زندگی کنید.

۱۲- تا می‌توانید ورزش کنید

تا جایی که می‌توانید سراغ ورزش و فعالیت‌های بدنی بروید چرا که حال شما را عوض می‌کند و افسردگی را از بین می‌برد. علاوه بر اینها ورزش ذهن شما را از موقعیت فعلی‌تان دور می‌کند، صبح‌ها پیاده‌‌روی کنید، به باشگاه ورزشی بروید یا حتی با دوست خود پیاده‌روی کنید. با خود قرار بگذارید که با هر قدم احساسات بد را دور بریزید. ورزش کردن را واقعا جدی بگیرید چون در این حالت جسمتان نیز به کمک ذهنتان می‌آید تا بتوانید بر درد‌های خود غلبه کنید و دوباره به زندگی سالم بازگردید.

۱۳- این بار حق دارید به منفی‌ها فکر کنید

به هر صورت فردی که شما از او بریده‌‌اید خصوصیات منفی‌ هم داشته  که ازدواج یا نامزدی شما را خراب کرده‌است؛ وقتی به یاد او افتادید ویژگی‌های منفی‌اش را نیز به یاد بیاورید مثلا اینکه دلنشینی کافی نداشته‌است یا اخلاقش تند بوده‌است یا غرور زیادی داشته‌است. وقتی او به یادتان می‌آید به جای اینکه سعی کنید از او احساس نفرت کنید ویژگی‌های بدش را به یاد بیاورید.

۱۴- این منفی‌ها را دور بریزید

باید بدانید که احساسات بد و افسوس هیچ دردی را دوا نمی‌کند، اینکه در وجودتان احساس حسرت و نفرت کنید هیچ سودی ندارد. به یاد داشته ‌باشید که این روزها طی می‌شوند، اگر رابطه شما با نامزد قبلی‌تان خیلی ویژه بوده‌است ولی باید قبول کنید که همه چیز تمام شده‌است. شما باید به خود تبریک بگویید که این شجاعت را داشتید که رابطه را قطع و بر احساسات خود غلبه کنید، به قلب خود گوشزد کنید که هرچند ممکن است هنوز عشقی وجود داشته‌ باشد اما در این زمان دیگر عشق نمی‌تواند مشکلات را حل کند  و آینده را تغییر دهد.

 

نظر شما چیست ؟

ادامه مطلب / دانلود

غیبت آسیب‌رسان و بسیار مخرب است. غیبت، چه عمدی و چه سهوی، آسیب‌های فراوانی به دنبال دارد. به جای اینکه درمورد آدمها و پشت سر آنها حرف بزنیم، باید با خود آنها حرف زده و مشوقشان باشیم. امروز ۵ راه برای ترک عادت غیبت کردن به شما پیشنهاد می‌کنیم.

۵ راه برای ترک غیبت و سخن چینی

وقتی اول از مغزتان و بعد زبانتان استفاده کنید، از غیبت دور خواهید شد

از آنجاکه غیبت کردن معمولاً از یک گپ کوتاه شروع می‌شود، قبل از اینکه بفهمیم داریم غیبت می‌کنیم در آن گرفتار خواهیم شد. خیلی از آدمها از اینکه بقیه بفهمند آنها پشت سر کسی غیبت می‌کنند، واهمه دارند. بیشتر اوقات واقعاً منظور نداریم که پشت کسی حرف بزنیم اما اینکار را می‌کنیم چون از فکرمان استفاده نمی‌کنیم. اولین قدم برای ترک یک عادت بد از زندگیتان آگاه شدن از آن است. همین امروز، آگاهانه و بادقت به کلمات خودتان دقت کنید. سعی کنید قبل از اینکه کلمه‌ای بد درمورد کسی به زبان آورید، فکر کنید.

می‌توانید برای خودتان سیاست تحمل صفر اجرا کنید

اگر در یک صنعت یا تجارتی هستید، در نظر داشته باشید که در جلسه بعدی کاری درمورد موضوع غیبت کردن بحث کنید. وقتی کارمندانتان را وادار کنید که در مورد آسیب‌ها و ضررهای ناشی از غیبت کردن فکر کنند، از مشکلات و مسائل آتی جلوگیری خواهید کرد.

در غیبت شرکت نکنید

«فقط بگویید نه!» شعاری بود که بانو نانسی ریگان برای کاهش مصرف موادمخدر درمیان جوانان پیشنهاد داد. درمورد غیبت هم کاربرد دارد: فقط انجامش ندهید!
غیبت کردن به حداقل دو نفر نیاز دارد. یکی حرف می‌زند و دیگری تایید می‌کند. اگر قبول نکنید که یکی از طرفین این مکالمه باشید، این مکالمه انجام نخواهد شد.

ماشین غیبت را روی دور کند بیندازید

این ایده مطمئناً کار می‌کند. به سمت منبع بروید. مستقیماً با فرد موردنظر یا هدف غیبت حرف بزنید. وقتی کسی شروع به حرف زدن درمورد کسی دیگر می‌کند، پیشنهاد بدهید که با آن فرد تماس بگیرید و حرف‌هایتان را با او درمیان بگذارید. احتمالاً ۹۰ درصد کسانیکه قصد غیبت کردن از این پیشنهاد خواهند ترسید.
کسانیکه درمورد دیگران حرف می‌زنند دوست دارند ناشناس بمانند. اینها کسانی هستند که یادداشت‌ها و نامه‌های ناشناس درمورد شکایت از یک همکار برای رئیس می‌فرستند. آنها نظراتشان را با «به کسی نگو من این را به تو گفتم» شروع می‌کنند و شدیداً انکار می‌کنند که منبع شایعه‌پراکنی هستند. تنها چیزی که نمی‌خواهند این است که شناخته شوند. شما باید پیشنهاد دهید که اسم آنها را بخاطر حرفی که می‌زنند پیش کسان دیگر به زبان آورید و مطمئن باشید که سریع دست می‌کشند.

غیبت را با خوبی جایگزین کنید

همانطور که غیبت‌کننده‌ها دوست دارند ناشناس بمانند، خیلی‌ها هم عاشق موج اخبار بد و وحشت‌آور هستند. خیلی از افراد پرمشغله  به دلایلی با اخبار خوب به اندازه اخبار بد هیجان‌زده نمی‌شوند.

شما می‌توانید از نظرات خوب، کلمات تشویق‌آمیز یا تحسین و تمجید برای خنثی کردن غیبت استفاده کنید. مثلاً وقتی مریم شروع به صحبت درمورد سارا می‌کند، شما بگویید، «میدونی واقعاً دوست ندارم این رو بشنوم. سارا واقعاً دختر خوبی است و دوست خیلی خوب من است.» یا غیبت را به طور کل نادیده بگیرید و بگویید، «میدونی چیه؟ من سارا رو دیدم، اون خیلی دختر خوب و مهربانیه!» از کلمات خوب بعنوان سپری درمقابل بدی استفاده کنید.

این نیازمند این است که به دنبال چیزهای خوب برای حرف زدن باشید. می‌دانید که نقاط خوب و مثبت در همه آدمها وجود دارد. حتی هیتلر هم عاشق حیوانات و هنر بود! اینکار عوارض جانبی مثبت و خوبی هم به دنبال دارد. وقتی روزتان را با خوب به جای بد شروع می‌کنید، زندگیتان را روشن‌تر می‌کنید. خوبی‌های زیادی در دنیا وجود دارد، فقط باید به دنبال آن باشید و درمورد آن حرف بزنید.

قانون طلایی را اعمال کنید

بعضی از خوانندگان ما افراد مذهبی نیستند. و خیلی از کسانیکه این مطلب را برایشان بفرستید هم ممکن است مذهبی نباشید. درواقع این مقاله اصلاً مقاله مذهبی نیست که غیبت را از دید مذهب بررسی کنید. اما قوانین اسلام و ادیان دیگر هم در این زمینه قابل اجرا است.

از دیدگاه دین، غیبت کردن گناهی مخرب است. درست مثل تاریکی که روشنی آن را از بین می‌برد، غیبت هم با مهربانی و ملاحظه از بین می‌رود.

سعی کنید محبت و مهربانی را در خانه و محل‌کارتان پراکنده کنید. اگر دوست داشتید این مقاله را برای کسانیکه که می‌دانید در دام غیبت گرفتار هستند، بفرستید تا به آنها برای از بین بردن این عادت ناپسند کمک کنید.

شما هم در دام غیبت افتاده‌اید؟ آیا موفق به ترک آن شدید؟ چطور؟ ما را با نظرات و پیشنهادات خود خوشحال کنید.

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 152 از 153«...130140150 قبلی 151152153 بعدی
css.php