مطالب دسته بندی : روانشناسی

اگر شما هم در محل کار دچار استرس و اضطراب هستید حتما این مطلب که در ادامه می آید را بخوانید چرا که در این مطلب از سایت میهن فال روش های کاهش اضطراب در محل کار در نظر گرفته ایم. د رادامه با ما همراه باشید.

روش های کاهش اضطراب در محل کار

برای دور شدن از استرس در محل کار از دیگران کمک بگیرید

ما اغلب آن‌قدر خودمان را درگیر کار و اضطراب‌های آن کرده‌ایم که احساس می‌کنیم برای هیچ‌چیزی از جمله تفریح و لذت بردن از زندگی وقت نداریم. نه‌تنها از زندگی شخصی و تفریح لذت کافی نمی‌بریم بلکه در کارمان هم به اندازه کافی موفق نیستیم، چون فکر می‌کنیم تنها راه موفقیت بیشتر کار کردن و بی‌توجهی به خودمان است!

امروز آخرین شماره مجله  Successرا می‌خواندم و با مقاله‌ای بسیار جذاب مواجه شدم. وقتی خواندم دیدم بسیار کاربردی و واقع‌بینانه است. بلافاصله تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم و در اختیار دوستان همیشگی موفقیت قرار بدهم. البته تغییرات بسیار کوچکی در متن ایجاد کردم تا روان‌تر و قابل‌فهم‌تر شود. کدام‌یک از شما می‌توانید ادعا کنید در محل کار هیچ نگرانی و اضطرابی ندارید؟ پس ارزش دارد چند دقیقه وقت بگذارید و این مقاله را بخوانید!

حتی اگر کارمان را دوست داشته باشیم باز کار می‌تواند اضطراب‌آور و سنگین باشد. مشکلات شخصی و چالش‌های کاری می‌تواند بسیار بزرگ‌تر از آنچه هست به نظر برسد.

شاید وانمود کنیم زندگی شخصی و کاری ما کاملا جدا هستند، ولی در دنیای واقعی این‌طور نیست. ما یک شخص هستیم و بنابراین موارد کاری و شخصی با هم تداخل دارند.

سال قبل یک مشتری داشتم که او را ایوان می‌نامیم. برنامه‌اش بسیار پر بود و برای تهیه دو گزارش چالش بزرگی داشت و رئیس‌هایش توقع بسیار زیادی از او داشتند. او حتی استعداد لازم را برای این کار نداشت، ولی باید راهی پیدا می‌کرد.

در این شرایط پدر ایوان بسیار بیمار بود، همچنین باید مشکلات سلامتی خواهرش را پیگیری می‌کرد. او فرزندان نوجوانانی داشت و علاوه بر آن مجبور بود زیاد سفر کند. حل این مشکلات چیزی شبیه شعبده‌بازی به نظر می‌رسید. مشکلات شخصی او، نه‌تنها گوشه ذهنش بود بلکه هر روز زمان زیادی می‌گرفت و مشکلات کاری را بزرگ‌تر جلوه می‌داد.

در خانه و محل کار مردم همیشه دنبال توانمندترین شخص هستند تا کارها را انجام دهد. برای انجام کارهای بیشتر به پرمشغله‌ترین و پرمسئولیت‌ترین افراد مراجعه می‌شود زیرا می‌توان بر آن‌ها حساب کرد. مشکل ایوان دقیقا همین بود.

وقتی در محل کار تحت فشار هستید و همچنین اضطراب‌های شخصی دارید این استراتژی‌ها در مدیریت شرایط کمک می‌کند:

برای کاهش اضطراب،کارهای لازم برای امروز و این هفته را مشخص کنید

۱. کارهای لازم برای امروز و این هفته را مشخص کنید
فکر کردن درباره کارهایی که باید در ماه‌های آینده انجام شود بسیار طاقت‌فرسا است. این کار را انجام ندهید. تفکر درباره تمام موارد، این حس را ایجاد می‌کند که کارها بیش از آن چیزی است که بتوانیم انجام دهیم. به جای آن کوتاه‌مدت فکر کنید. درباره امروز و همین هفته فکر کنید. مهلت انجام کارها را بنویسید و فعلا زمانی برای کارهای آینده در نظر نگیرید. آن‌ها را فراموش کنید.

من و ایوان صحبت کردیم تا ببینیم در کوتاه‌مدت چه کارهایی باید انجام شود. با اینکه او کارهای بزرگ و مشکلاتی مربوط به آینده داشت، تفکر کوتاه‌مدت کمک کرد بتواند بار کارها را تحمل کند.

۲. بهترین روش استفاده از «همین الان» را بیابید
مادر همسرم برای کسانی که از بیماران آلزایمری نگهداری می‌کنند کارگاه آموزشی برگزار می‌کند و بر این سوال مهم تمرکز می‌کند: «امروز باید چه کارهایی انجام دهید؟» این سوال نه‌ تنها برای مراقبان بیماران بلکه برای ما که پرمشغله هستیم مفید است. همین الان بهترین روش استفاده از زمان کدام است؟ همه ما شاید احساس کنیم تحت فشار هستیم و کارهایمان تمام نشدنی هستند. پرسیدن سوال «همین الان بهترین روش استفاده از زمان کدام است؟» باعث شفافیت و تمرکز می‌شود.

۳. لازم نیست قهرمان باشید، از دیگران کمک بگیرید!
اگر از آن دسته از افراد هستید که در خانه و محل کار همه سراغشان می‌آیند، بیش از حد متکی‌به‌خود نباشید. توقف کنید و بپرسید: «اکنون چه کاری انجام می‌دهم که شخص دیگری می‌تواند آن را انجام دهد یا حداقل در انجامش به من کمک کند؟» و سپس بخش سخت کار را انجام دهید: از دیگران کمک بخواهید و اجازه دهید کار را انجام دهند. با قهرمان‌بازی نمی‌توان مسئولیت‌ها را کم کرد.

۴. موارد قابل‌کنترل و غیر قابل‌کنترل را تشخیص دهید
ما انرژی زیادی را صرف بخش‌هایی از زندگی می‌کنیم که نمی‌توانیم تغییر دهیم. فهرستی از موارد قابل‌کنترل و تحت تاثیر خود تهیه کنید. تصمیم بگیرید بر این موارد وقت بگذارید و بقیه موارد را کنار بگذارید. فقط بر مواردی تمرکز کنید که می‌توانید بر آن‌ها  اثر بگذارید.

با انتخاب‌هایی که به سلامتی مربوط است اضطراب در محیط کار را کمتر کنید

۵. به خودتان اهمیت بدهید
با انتخاب‌هایی که به سلامتی مربوط است اضطراب را کمتر کنید. این انتخاب‌ها به شخص بستگی دارد و می‌تواند از رفتن به باشگاه ورزشی یا پیاده‌روی تا تغییر فرهنگ شرکت یا برنامه روزانه باشد.

یکی از مشتریانم گفت برای رسیدن به تمام کارها کم‌کم شب‌ها و روزهای تعطیل هم کار می‌کرد و این کار فقط اضطراب و حس تحت‌فشار بودن را بیشتر می‌کرد. وقتی دریافت هرچقدر هم کار کند فهرست کارهایش تمام‌شدنی نیستند، راه‌هایی پیدا کردیم تا زندگی‌اش به حالت معمول برگردد. او واگذاری کارها را بیشتر کرد، با رئیسش درباره اولویت‌ها مذاکره کرد و برنامه‌اش را عوض کرد. او تصمیم گرفت فقط یک روز در هفته بیشتر در محل کار بماند و یک روز دیگر در هفته زودتر سر کار حاضر شود، ولی در روزهای دیگر به هیچ وجه بیشتر کار نکند. او همچنین زمانی را برای پیاده‌روی کنار گذاشت.

۶. با یک شنونده خوب صحبت کنید
ما اغلب پاسخ مشکلاتمان را می‌دانیم، ولی باید آن‌ها را به کسی بگوییم. با کسی صحبت کنید که توانایی پرسیدن سوالات مناسب را دارد یا شاید بتواند دیدگاه جدیدی از موضوع ارائه می‌دهد. اگر لازم است به متخصص مراجعه کنید. این کار می‌تواند تفاوت بزرگی ایجاد کند.

اخیرا با دوست خوبی صحبت کردم و برخی از نگرانی‌هایم را گفتم. او سوالاتی پرسید و بعد گوش داد. من حالم خیلی بهتر شد. از او برای کمکش تشکر کردم و او گفت که کاری نکرده و فقط سوالات مناسبی پرسیده است.

۷. از خود بپرسید آیا در ۳ روز، ۳ ماه یا ۳ سال آینده مشکلی پیش خواهد آمد؟
این سوال را می‌توان با جملات مختلف دیگر نیز پرسید. نکته مهم آن است که وقتی نگران هستید، توقف کنید و بررسی کنید موضوع چقدر اهمیت دارد.

آیا در ۳ روز آینده مشکلی پیش خواهد آمد؟ اگر پاسخ منفی است ارزش اختصاص وقت را ندارد. یک تحلیل کوتاه انجام دهید و آن را کنار بگذارید.

آیا در ۳ ماه آینده مشکلی پیش خواهد آمد؟ اگر پاسخ مثبت است این موضوع مهم است و اثر درازمدت دارد و احتمالا ارزش اختصاص وقت را دارد.

آیا در ۳ سال آینده مشکلی پیش خواهد آمد؟ اگر پاسخ مثبت است موضوع بسیار مهم است و باید توجه ویژه‌ای به آن شود. این موضوعات اغلب موارد بزرگی مثل ارتباطات و دوستی‌ها، خوشبختی و کار هستند. برای این موارد وقت بگذارید چون به ندرت در فهرست کارهایتان قرار می‌گیرند.

اگر کارتان طاقت‌فرسا به نظر می‌رسد، نگاهی خوش‌بینانه به آن بیندازید. آیا نگرانی شما گذرا است؟ چه کاری برای خودتان می‌توانید انجام دهید؟ با خودتان مهربان‌تر باشید، روش مدیریت زمانتان را عوض کنید و حتی در صورت لزوم کارتان را عوض کنید.

از امروز بهترین وکیل خودتان باشید. چه کسی بهتر از شما می‌تواند این کار را انجام دهد؟

ادامه مطلب / دانلود

مدت زمان استفاده از اینترنت در نوجوانان

یک مطالعه جدید نشان داد که افرادی که بیش از ۲ ساعت در روز وقت خود را در شبکه های اجتماعی می گذرانند به احتمال بیشتری دچار مشکلات ذهنی و روانی خواهند شد.

تحقیقات جدید در کانادا نشان می دهد که نوجوانانی که در اغلب اوقات از رسانه های اجتماعی استفاده می کنند، بیشتر دچار مشکلات بهداشت روانی می شوند.

در این مطالعه، پژوهشگران به بررسی مقدار زمانی پرداختند که نوجوانان صرف وبگردی و ارسال پست و متن بر روی سایت هایی مانند فیس بوک، توییتر و یا اینستاگرام می کنند.

دکتر هوگوئس، نویسنده مطالعه فوق در گروه اپیدمیولوژی بهداشت عمومی اوتاوا در کانادا، می گوید: «حدس و گمان در مورد انواع مکانیسم هایی که استفاده از شبکه های اجتماعی را با مشکلات روحی و روانی مرتبط می کند، دشوار است.»

وی تاکید کرد که استفاده از شبکه های اجتماعی می تواند به مشکلات مربوط به ضعف سلامت روان منجر شود، و مشکلات روانی نیز می تواند دلیل استفاده جوانان از شبکه های اجتماعی باشد.

به عبارت دیگر، کودکانی که مشکلات روحی و روانی دارند به دلیل احساس تنهایی و انزوا، به دنبال کردن تعامل در فضای مجازی هستند.در این مطالعه، محققان بیش از ۷۵۰ دانش آموز در اوتاوای کانادا را مورد مطالعه قرار دادند.

بیش از یک چهارم شرکت کنندگان مطالعه گفتند که بیش از ۲ ساعت در روز از سایت های شبکه های اجتماعی استفاده می کنند. این در حالی بود که حدود یک پنجم نیز گفتند که بندرت از این شبکه ها استفاده می کنند. بیش از نیمی (۵۴ درصد) از افراد گفتند که در روز ۲ ساعت یا کمتر صرف وبگردی در این شبکه ها می کنند.

نزدیک به دو سوم وضعیت سلامت روانی خود را یا «عالی» توصیف کردند یا «بسیار خوب». حدود یک پنجم هم گزینه «خوب» و ۱۷ درصد گزینه «ضعیف» را انتخاب کردند.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه اتاق خواب کودک را جدا کنیم؟

مساله جدا کردن اتاق خواب کودکان هنوز هم بحثی است که بین روانشناسان و پزشکان مورد اختلاف است برخی روانشناسان معتقدند پیش از شکل گیری ترس های خیالی کودک بایستی اینکار صورت گیرد و برخی بهترین زمان جدا کردن اتاق خواب کودک را بین، ۱۲ تا ۱۸ ماهگی می دانند زیرا در این  سنین کودک، هنوز به والدین وابسته نشده و مهمتر اینکه، ترس از تاریکی  برایش مفهومی ندارد.

بعضی دیگر پیشنهاد می دهند که کودک تا دو سالگی در اتاق پدر و مادر و در تختی جداگانه خوابانده شود هیچ ایرادی ندارد و حتی می گویند برای کودکانی که مادر شاغل دارند این مساله می تواند تا سه سالگی ادامه داشته باشد.

تاثیر جدا کردن اتاق خواب کودک
جدا کردن اتاق خواب کودکان در سنین  تا چهار سالگی دو تاثیر مهم را بر روی کودک خواهد گذاشت:

تاثیر اول: اعتماد کودک به والدین محکمتر می گردد. به اینصورت که پدر و مادر حتی در زمانی که کنار کودک نیستند اما همیشه در دسترس هستند و امنیت مناسبی را برای او برقرار می کنند و به خواسته هایش اهمیت خواهند داد.

تاثیر دوم: تفویت حس استقلال و اعتماد به نفس در کودک:  با این روش  کودک احساس می کند فضای شخصی  و مخصوص به خود را دارد. و می تواند خود مستقلا در اتاق خود بخوابد.

جدا کردن اتاق خواب کودک پیش  از شش ماهگی ممنوع است
اتاق خواب کودک را قبل از شش ماهگی جدا نکنید زیرا  کودک سن  زیر ۶ ماهگی. احتیاج مداوم به تغذیه از شیر مادر حتی در طول شب دارد و بدین وسیله، احساس امنیت می کند و همچنین  آسیب پذیر بودن نوزاد در ماه های ابتدایی پس از تولد، بهترین دلیل برای بودن او در کنار پدر و مادر است.

پس از شش ماهگی بهتر است جدا کردن تخت کودک از تختخواب پدر و مادر صورت گیرد و تختخواب کودک با فاصله ای مناسب نسبت به تختخواب پدرو مادر قرار گیرد.

جدا خوابیدن کودکان، به تولد اجتماعی کودک کمک  شایانی می نماید  و اگر این اتفاق در زمان مناسب نیفتد باعث ایجاد وابستگی بیمارگونه ای به کودک می گردد.

جدا کردن اتاق خواب برای کودکان بالای ۳ سال
بهتر است برای جدا کردن اتاق خواب کودک سه ساله تان صبوری بخرج دهید و با صحبت کردن  و توضیح دادن شرایط،  او را قانع کنید در اتاق خواب خودش  بخوابد. چنانچه  نصف شب به اتاق شما آمد دوباره  او را به اتاق خواب خودش برده  و کنار تخت  او بنشینید تا بخوابد. اگر این کار را هر شب چند بار انجام داد، هر بار با تاخیر به اتاقش بروید.

در کنار این قانون که اتاق کودک باید جدا باشد، می توانید هفته ای یکبار به او اجازه دهید به اتاق خواب  شما بیاید.

   کودک را برای خوابیدن در اتاقش تشویق کنید و با هر بار خوابیدن به او جایزه دهید

جدا کردن اتاق خواب برای کودکان بالای ۵ سال
این کار بایستی بتدریج صورت گیرد ابتدا فاصله او را از تخت خودتان  بیشتر نمایید  و سپس او را به اتاقش منتقل کنید.

کودک را برای اینکار  تشویق کنید و با هر بار خوابیدن در اتاقش به او جایزه بدهید. در مقابل اصرار کودکان به خوابیدن در اتاق خودتان بایستی مقاومت کرده و سعی کنید با سرگرمی‌های مختلف او را به اتاقش ببرید.

اگر قانونی وضع می شود باید در خانه اجرا شود اما پیش از هر چیز دقت کنید که این قانون چه تاثیر روانی روی کودک دارد. در بعضی خانواده ها سابقه مشکلات روانی وجود دارد و بنابراین احتمال بروز این مشکل درکودک هم هست و با جدا کردن او این حالت در او تشدید می شود

مواردی که بایستی برای جدا کردن اتاق خواب کودکتان در نظر داشته باشید:
* مادر از لحاظ روحی باید آماده باشد. اولین چیزی که برای جدا کردن اتاق کودک نیاز است، همراهی والدین بخصوص  مادر است. آرامش داشتن مادر در این زمینه  بدون شک به حل هرچه سریعتر این مشکل کمک خواهد کرد.

* شرایط روحی کودک خود را در نظر بگیرید. جدا کردن اتاق خواب برای کودکانی که دچار اضطراب جدایی شدید می باشند بهتر است تحت نظات یک مشاور صورت گیرد و کودک بخاطر این مساله تحت فشار قرار نگیرد. برخی والدین تصور می کنند اضطراب جدایی با جدا کردن اتاق خواب کودک ممکن است بهبود یابد درصورتیکه در بیشتر موارد اینکار باعث تشدید اضطراب جدایی در کودکان میگردد.

* در خواباندن کودکان به هیچ وجه مو یا دست خود را در اختیار کودک نگذارید و اجازه دهید راه اینکه خودشان به خواب فرو روند را بیاموزند.

*  هنگام خوابیدن کودک در اتاق خواب  بهیچ وجه  کنارش یا در تختخوابش دراز نکشید، بلکه کنار تختش بنشینید و با قصه گویی و هر کاری که فکر می کنید علاقه دارد، به او کمک کنید تا بخوابد.

* برخی والدین می گویند با کودک ۵-۶ ساله خود در یک اتاق می خوابند وبا این قضیه  مشکلی ندارند اما اتفاقا این یک اشکال بزرگ است که باید بررسی شود.

ادامه مطلب / دانلود

از شکست خوردن کابوس نسازید..

شکست طعم گسی دارد اما گاهی شروع یک اتفاق خوب است. گاهی تمام تلاشمان را می کنیم تا روی شکست را نبینیم اما هر لحظه فاصله مان با او کمتر می شود.

هیچ کس از شکست خوشش نمی آید و همه تلاش می کنند تا حد ممکن از وقوع آن پیشگیری کنند. اما برای بعضیها این تلاش، حالت افراطی به خود می گیرد به طوری که آنها را از حرکت باز می دارد. این همان وقتی است که اصطلاحاً شکست ترسناک می شود. ترس از شکست چه نشانه هایی دارد و چگونه می توان با آن مقابله کرد؟

شکست بخشی از زندگی است، از همان کودکی وقتی که همه توان مان را به کار می گرفتیم تا قاشق را خودمان به دست بگیریم و تنهایی غذا بخوریم اما وسط راه قاشق کج می شد و غذا می ریخت، و شاید هم زودتر، طعم شکست را احساس کردیم. خوبی آن دوران این بود که مزه شکست به تلخی حالایمان نبود. خیلی راحت از آن عبور می کردیم و بلافاصله عزم مان را برای حل مشکل جزم می کردیم. کم کم که بزرگتر شدیم نظرمان راجع به شکست هم عوض شد. نمی توانم بگویم دقیقاً چه چیزی باعث این تغییر شد چون تجربه هر کس فرق می کند، اما هر چه بود آنقدر قوی بود که شکست را به یکی از ترسهای بزرگ بعضی از ما تبدیل کرد.

آیا واقعاً شکست ترسناک است
شکست ناخوشایند است چون احساساتی مانند نا امیدی، خشم، ناکامی، ناراحتی، پشیمانی، گناه، گیجی و سردرگمی را به همراه دارد، اما ترسناک نیست. آن چه که ایجاد ترس می کند، احساس شرمی است که در پس ظاهر ترس از شکست پنهان شده است. اگر دقت کرده باشید، دیده اید کسانی که از شکست می ترسند آدمهایی هستند که می توانند از پس مدیریت هیجانها و احساسات همراه با شکست (یأس، خشم و …) بر آیند، این یعنی آنها از خود شکست نمی ترسند آن چه که آنها را می ترساند، احساس شرم بعد از آن است.

شرم یک هیجان سمی است چون شخصیت ما را هدف می گیرد نه کارها و رفتارهای مان را. برای مثال وقتی ما کاری را درست انجام نمی دهیم و بابت آن سرزنش می شویم احساس گناه یا پشیمانی می کنیم. وقتی درباره خودمان و شخصیتمان سرزنش می شویم ، احساس بدی پیدا می کنیم که نامش شرم است. شرم هسته روان ما، هویت ما، عزت نفس ما و احساس خوب ما از خودمان را مورد حمله بی امان خود قرار می دهد و آنقدر به آسیب زدن ادامه می دهد که فرد به طور ناخودآگاه ترجیح می دهد با پیدا کردن راههایی برای اجتناب از شکستهای احتمالی بعدی از خودش محافظت کند.

برای مثال فردی که قرار است در مصاحبه شغلی حاضر شود به جای آماده کردن خود برای زمان مصاحبه، وقتش را صرف کارهای غیر ضروری می کند. این رفتار ناخودآگاه به او این امکان را می دهد که بعد از رد شدن در مصاحبه بگوید «من وقت نداشتم تا خودم را به خوبی برای مصاحبه آماده کنم» و به این ترتیب از شرمگین شدن خود بعد از شکست پیشگیری کند. با این اوصاف باید گفت «ترس از شکست» یک اصطلاح غلط رایج است چون خود شکست عامل ترس نیست، البته چون هنوز جایگزین مناسبی برای آن پیدا نشده است همچنان در نوشته ها و سخنرانیها مورد استفاده قرار می گیرد.

چه موقع شکست خطرناک است
خب معمولش این است که بعد از هر شکستی آدم مدتی اعصابش خرد است و غمگین است اما خیلی طول نمی کشد که متوجه می شود این راهش نیست، بلند می شود و از نو شروع می کند. حال با هدفی نو یا با روشی نو. آن چه مهم است نفس انگیزه و اقدام دوباره به کار است. اما وقتی پای ترس از شکست وسط می آید، فرد به راحتی نمی تواند دوباره آستین بالا بزند. در نتیجه یا کاری را شروع نمی کند و یا آن را تمام نمی کند. انگار انگیزه او برای اجتناب از شکست، بر انگیزه اش برای کسب موفقیت پیشی گرفته است. این وضعیت که ناخودآگاه هم است باعث می شود فرد به روشهای مختلفی فرصت موفقیتهای بعدی خود را خراب کرده و تصویری را که از خودش به عنوان یک آدم شکست خورده در ذهنش ساخته تأیید و تثبیت کند؛ و این خطرناک است.

  شکست طعم گسی دارد اما گاهی شروع یک اتفاق خوب است

آیا از شکست می ترسید
اگر مایلید بفهمید آیا از شکست می ترسید یا خیر ۱۰ جمله زیر را با دقت بخوانید و شدت هریک از آنها را در خودتان ارزیابی کنید. توجه داشته باشید که اولاً این جملات برای تشخیص بالینی و چسباندن یک اختلال یا بیماری به کسی تهیه نشده اند و دوماً همه ما تا حدودی به وجود این موارد در خودمان اذعان می کنیم. اگر بعد از خواندن این جملات به خودتان پاسخ «خیلی» و «زیاد» را دادید بهتر است  برای کسب اطلاعات بیشتر و بررسی بهتر موضوع، با یک متخصص در سلامت روان صحبت کنید.

۱٫ شکست، من را از این نگران می کند که دیگران راجع به من چه فکرهایی می کنند.
۲٫ شکست، من را درباره توانایی ام برای رسیدن به اهداف آینده ام نگران می کند.
۳٫ شکست، من را از این نگران می کند که: نکند دیگران علاقه شان را نسبت به من از دست بدهند؟
۴٫ شکست، من را درباره هوش و توانایی ام نگران می کند.
۵٫ شکست، من را از این نگران می کند که: نکند کسانی که برایم مهم هستند را نا امید کنم؟
۶٫ من مایلم قبل از اعلام شدن نتیجه هر کاری، جلو جلو به دیگران بگویم که «موفق نمی شوم» تا انتظارات آنها را از خودم کم کنم.
۷٫ وقتی در کاری شکست می خورم، به سختی می توانم به راههای دیگری که برای موفقیت وجود دارند فکر کنم.
۸٫ من اغلب اوقات، در دقیقه نودِ انجام کارها سردرد، معده درد و بیماریهای دیگر می گیرم و نمی توانم آن را انجام دهم.
۹٫ من اغلب قبل ازاقدام به کار، مشغول چیزهایی می شوم که حواسم را پرت می کنند و فرصت آماده شدن را از من می گیرند. وقتی بعدها به آن موقعیت فکر می کنم می بینم آن مشغولیتها آنقدر هم که در آن زمان به نظرم مهم می آمدند ضروری نبودند.
۱۰٫ من در انجام کارها خیلی «امروز و فردا می کنم» و «وقت کم می آورم».

چه باید کرد؟
یک نکته مهم در شناسایی ترس از شکست، توجه به ناخودآگاه بودن این موضوع است. به عبارت دیگر برای شناسایی آن در خود، باید روان را مورد توجه عمیق قرار داده و در لایه های زیرین آن پرسشهایی را از خود مطرح کرد. بعد از شناسایی، می توان برای اصلاح اقدام کرد. از سه طریق:
۱٫ پذیرش ترس. به طور کلی پذیرش هر مسئله ای باعث می شود که آن مسئله از سطح نا خودآگاه خارج شده و خودآگاه شود. در نتیجه بهبود بخشیدن به آن هم ممکن می شود. در اینجا هم مهم است بپذیریم که ما از شکست می ترسیم چون در ما احساس شرم به وجود می آورد.

۲٫ صحبت کردن با افراد قابل اعتماد. صحبت کردن و جلب همدلی افراد قابل اعتماد کمک می کند تا احساس خود ارزشمندی مان حفظ شده و بار سنگین نگرانی هایی که راجع به نظر دیگران داریم کاهش یابد.

۳٫ تمرکز بر جنبه هایی از کار که تحت کنترل هستند. شکست به معنای از دست دادن کنترل بر همه جنبه های کار نیست. همیشه جنبه هایی هستند که همچنان تحت کنترل ما باقی می مانند. بعد از شناسایی کردن این جنبه ها می توانیم فکری هم به حال جنبه هایی که تحت کنترل نیستند بکنیم. برای مثال می توانیم با استفاده از طوفان فکری، راههای مختلفی را که به ذهنمان می رسد یادداشت کرده و بعد عاقلانه ترین آنها را انتخاب کنیم. سپس دست به اقدام بزنیم.

ادامه مطلب / دانلود

در دنیای کنونی همه افراد از شبکه های مختلف مجازی استفاده می کنند. اما چیزی که در این زمینه برای برخی آزار دهنده است مشکوک بودن این روابط است و این حس مشکوکیت اگر در بین همسران باشد بسیار عواقب بدی خواهد داشت. در این مطلب از سایت میهن فال مطلبی در نظر گرفته ایم با عنوان:  ارتباطات مجازی همسرتان مشکوک است؟ که امیدواریم این راهکارهای پیشنهادی مفید باشند با ما همراه باشید.

ارتباطات مجازی همسرتان مشکوک است؟

راحله فلاح، کارشناس ارشد روانشناسی: «لطفا یه لحظه خودت رو بگذار جای من. اگه همسرت سه چهارم وقت تو خونه بودنش رو سرگرم لپ تاپش باشه، اگه نصف شب بیدار بشی، ببینی انگشتش مرتب داره روی تبلتش سُر می خوره، اگه تو صدتا گروه اجتماعی عضو باشه، اگه موقع کانکت شدن و کامنت و پست گذاشتن و لایک کردن کارای تعجب برانگیزی بکنه، اگه ببینی تو پروفایلش اطلاعات شخصی اش رو قر و قاطی نوشته، انصافا شما باشی حساس نمی شی؟»

ما انسان ها حس در ارتباط بودن با بقیه را دوست داریم. خوشمان می آید وقتی احساس می کنیم دیگران به ما توجه دارند و خوشحال می شویم وقتی می بینیم از ما حمایت می کنند، به همین دلایل است که عضو شبکه های اجتماعی می شویم و برای ماندگار شدن در آنها وقت می گذاریم و هزینه می کنیم.

تا اینجای قضیه اشکال ندارد که هیچ، خوب هم هست چرا که ما نیازمند ارتباط با جهان و دیگرانیم اما وقتی پای افراط وسط می آید و سرو کله غفلت از همسر، زندگی مشترک و اهم های دیگر پیدا می شود، مسئله ای جان می گیرد که اگر به موقع حل نشود می تواند آنقدر پیچیده شود که رابطه را پله پله تا اضمحلال بکشاند. فرآیندی که از حساسیت شروع می شود و بعد از گذر از شک هایی قوی تر به بدبینی، بی اعتمادی و طلاق عاطفی یا شناسنامه ای منجر می شود.

شاید اگر طرف افراط کننده آشنایمان باشد یا این شخص خود ما باشیم به دلیل شناخت و آگاهی که از عدم سوءنیت او یا خود داریم، بی درنگ حس مقصریاب ذهن مان را به سمت طرف دیگر که حساس شده، گسیل کنیم و به سرزنش اش بپردازیم؛ چرا که به نظرمان او بی دلیل و مدرک همسرش (ما) را قربانی حس-اسیت های خود کرده و علیه او برنامه های نظارتی تدارک دیده است اما اگر از فاصله ای دورتر و کمی واقع بینانه تر به کل قضیه نگاه کنیم، متوجه می شویم که در تشکیل و تقویت این مسئله، رفتار حساسیت برانگیز یک طرف (که پیش فرض ما این است که ناآگاهانه است) به اندازه حساس شدن طرف دیگر موثر و مقصر بوده است.

بنابراین اگر می خواهیم برای رفع حساسیت های همسرمان نسبت به ارتباطات مجازی خود، اقدامی بکنیم، باید یک گام به عقب تر برگردیم؛ یعنی از زمان و مکانی شروع کنیم که مناطق حساس روانی و عاطفی او تحریک و بیدار شدند. بعد از کسب شناخت کافی از این مناطق، خواهیم آموخت که چطور می توانیم بیش از آنکه برانگیزاننده حساسیت در او باشیم، با وی همدلی کنیم. در ادامه چند راهکار ساده و کاربردی پیشنهاد می شود:

۱- روشن کردن برداشت ذهنی خود و همسرمان از ارتباط در فضای مجازی

عضو شدن در شبکه های اجتماعی برای ما چه معنایی دارد؟ برای همسرمان چه معنایی دارد؟ آیا معنای پست گذاشتن و لایک کردن برای هر دوی ما یکسان است؟ یا شاید هم خیلی متفاوت؟ همسر ما به کدام بخش این قضایا بیشتر حساس است؟ چه چیزهایی حساسیت های او را بیشتر می کنند؟ عادات رفتاری ما در فضای مجازی کدام است؟ عادات همسرمان کدام است؟ چه مقدار ارتباط مجازی برای هر کدام از ما لازم و خوب است؟ اینها برخی از سوالاتی است که برای شناخت حساسیت های همسر از او می پرسیم و نظرات او را به خاطر می سپاریم.

۲- تامین احساس امنیت در همسر

یکی از دلایل مهم حساس شدن همسران نسبت به روابط متفرقه یکدیگر، احساس عدم امنیت روانی و عاطفی کافی است. هر قدر میزان این احساس ناامنی در همسر ما بیشتر باشد، به همان نسبت او درباره ارتباطات مجازی ما حساسیت بیشتری نشان خواهد داد. بنابراین در گام دوم سعی می کنیم با ابراز عشق نامشروطمان احساس امنیت را در او تقویت کنیم.

۳- وضع قوانین ارتباطی برای خود

قانونگذار خود باشیم، آن هم بر مبنای شفافیت و صداقت.

* قانون اول: برای صرف وقت در شبکه های مجازی، برای خود برنامه ریزی کنیم؛ نیازهای واقعی مان را اساس کار قرار دهیم. برای مثال حتی اگر شغل مان طولی است که لازم است آنلاین باشیم، طوری ترتیب کارها را بدهیم که بعد از ساعات کار نیازمان به فضای مجازی به حداقل برسد. می توانیم در این زمینه با همکاران مان صحبت کنیم و از آنها بخواهیم در ساعات اداری با ما ارتباط برقرار کنند. به خاطر داشته باشیم برای صرف وقت در فضای غیرواقعی، کم هم زیاد است.

* قانون دوم: در انتخاب گروه هایی که عضو می شویم با دقت عمل کنیم. اگر کسی یا عاملی در آن گروه حضور دارد که همسر ما به آن حساس است، در ارزش رد کردن آن شک نکنیم.

* قانون سوم: در تعداد گروه هایی که عضو می شویم، معتدل رفتار کنیم.

* قانون چهارم: افراد ناشناس را تایید نکنیم.

* قانون پنجم: بیش از آن که وقت صرف دیگران کنیم با همسرمان حرف بزنیم.

* قانون ششم: در هنگام استفاده از شبکه های اجتماعی کنار همسرمان باشیم، سعی نکنیم چیزی را از او مخفی کنیم.

* قانون هفتم: سر سفره، در رختخواب، سفر و گفتگوهای دونفره، وسایل ارتباطی را از خود دور کنیم. بگذاریم همسرمان ببیند برای ما بیش از هر چیز اهمیت دارد.

۴- ارائه اطلاعات واقعی از وضعیت تأهل خود در پروفایل

کسی که متاهل است و در پروفایلش مجرد را علامت می زند، بدون شک کار حساسیت برانگیزی انجام داده است. برخلاف این فرد مثالی، یکی از دوستان واقعی ما در توضیح پروفایلش اضافه کرده بود، متأهل خوشبخت. فکر می کنید اضافه کردن این کلمه چقدر در کاهش حساسیت همسر او موثر بوده باشد؟

۵- رفتارهای حساسیت برانگیز نکنیم

فرض کنیم آنچه در شبکه اجتماعی می نویسیم، می خوانیم یا عکسی که برای دیگران می فرستیم، همه قرار است در یک مجله پرتیراژ چاپ شود. آیا باز هم آن رفتارها را انجام می دهیم؟

۶- رازدار باشیم

زندگی مشترک فراز و نشیب های زیادی دارد. بیان کردن مشکلات زندگی در فضاهای مجازی، حتی اگر در چنان لفافه ای باشد که جز خود و همسرمان کسی معنای آنها را متوجه نشود، عامل مهمی در تخریب آرامش همسر و ایجاد حساسیت در او خواهد بود. به جای ابراز احساسات در ارتباطات غیرواقعی، سعی کنیم به ارتباط واقعی مان با همسر سروسامانی بدهیم.

۷- از لایک های حساسیت برانگیز پرهیز کنیم

حواس مان باشد که چه مطالب، عکس ها یا خبرهایی را لایک می کنیم. بدیهی است اگر این موارد جزء حساسیت های همسرمان باشند، ماییم ه برانگیزاننده آن بوده ایم.

۸- با همسرمان همدل شویم

سعی کنیم احساس او را بفهمیم. بفهمیم در رقابت بودن با یک جسم بی جان که چیزی به جز شخصیت پردازی های مطلوب صاحبان شان نیستند، چه طعمی دارد؟ احساس عدم امنیت عاطفی را لمس کنیم. در یک کلم به جای اینکه او را احساس کنیم، سعی کنیم احساساتش را احساس کنیم.

ادامه مطلب / دانلود

تاثیر تعلیم و تربیت پدر در آینده فرزندان

ضرب‌المثل یک دست صدا ندارد در مورد تربیت فرزند هم صدق می‌کند. نه شما و نه هیچ‌کس دیگری به تنهایی نمی‌تواند نیازهای عاطفی و روانی فرزندش را برآورده کند. مادر و پدر هیچ‌یک نمی‌توانند به تنهایی و بدون همکاری دیگری کودک سالمی را بار بیاورند. کیانی‌نژاد،  روانشناس می‌گوید: پدر و مادر هر کدام  ویژگی‌هایی دارند که حذف‌شان باعث می‌شود همه‌چیز به خوبی پیش نرود و به اصطلاح یک جای کار بلنگد. اگر شما هم تصور می‌کنید با تمام وقت مادری کردن و حذف پدر از گردونه تربیت و وقت‌گذرانی با کودک، همه دین‌تان را به کودک خود ادا کرده‌اید، این مطلب را بخوانید تا بدانید با این تصور چقدر به فرزندتان آسیب می‌رسانید.

تیر خلاص را به پدر نزنید
حضور موثر و مشارکت پدر در امور تربیتی باعث می‌شود کودک پدر را صاحب قدرت بداند و به او تکیه کند. وقتی پدر کنار می‌کشد یا کنار گذاشته می‌شود، ناخودآگاه این تصور برای کودک ایجاد می‌شود که پدرش ضعیف است و از پس کارها برنمی‌آید. در نتیجه به‌طور طبیعی نمی‌تواند به یک فرد ضعیف تکیه کند و رابطه سالم او با پدر مخدوش می‌شود و برایش خلأهایی می‌سازد که با هیچ چیزی پر نمی‌شود. لازم به یادآوری است که اولین الگوی هر فردی پدر و مادر اوست و در مقاطع سنی مختلف و در مواجهه با دنیای بیرون آنها همیشه پشت و پناه هستند پس نباید اجازه داد یکی از این پایگاه‌های مهارت‌آموزی نابود شود.

با هم هماهنگ باشید
مرد و زنی که از یکدیگر جدا شده‌اند و کودک یکی از آنها را هفته‌ای یک‌بار می‌بیند، به مصلحت تربیت کودک باید در امور فرزندپروری با یکدیگر تعامل صحیحی داشته باشند؛ مثلا اگر کودک پیش مادر زندگی می‌کند، از پدر خواسته شود در همان یک روز که از کودک نگهداری می‌کند به اصول تربیتی مادر وفادار باشد؛ یعنی اگر بچه عادت دارد هر شب ساعت ۹ بخوابد، این نکته در آن یک شب پیش پدر هم رعایت شود. در صورتی که کودک از حضور یکی از والدین محروم شده‌ است، ارتباط با بستگان نزدیک و هم‌جنس کودک و بزرگسالان هم‌جنس او، تاثیر بسیار خوبی بر تربیت و رشد او می‌گذارد؛ مثلا برای یک پسر حضور دایی، عمو و پسرهای‌شان و برای یک دختر معاشرت با خاله، عمه و دخترهای‌شان می‌تواند از نظر احساسی تا حد کمی خلأهای او را جبران کند.

چرا پدرها در تربیت مشارکت نمی‌کنند؟
کودکانی که همزمان نمی‌توانند حمایت پدر و مادر را داشته باشند به دو گروه گفته شده محدود نمی‌شوند. در حالت سوم هر دو والد زنده هستند و با هم زندگی می‌کنند ولی یکی از آنها دخالتی در تربیت فرزند ندارد. معمولا این پدرها هستند که به اجبار یا اختیار مشارکتی در فرزندپروری ندارند درحالی‌که حضور موثر پدر در فرزندپروری باعث می‌شود کودک تربیت سالم‌تری داشته باشد. علاوه بر این حضور پدر در تربیت فایده مهم دیگری هم دارد؛ اینکه کودک به این وسیله ارتباط بهتری با پدر برقرار کرده و به او تکیه می‌کند. مادرانی که در مسیر سرنوشت‌ساز تربیت کودک به هر دلیلی پدر را حذف می‌کنند، ناخواسته به کودک‌شان آسیب می‌رسانند. پیش از هر چیز باید علت عقب‌نشینی مشخص شود تا بر اساس آن راهکار متناسب با مشکل را بیابیم.

 پدرهای بی‌مسوولیت
پدری که وظایفش را به‌درستی انجام نمی‌دهد و  نمی‌تواند آن‌طور که باید، از کودک مراقبت کند، در این صورت مادر ترجیح می‌دهد فرزندش را دست چنین پدری نسپارد تا کمتر آسیب ببیند. گاهی مساله چیزی بیش از بی‌مسوولیتی است و تنها ماندن کودک پیش پدر برایش خطر دارد. پدرهایی که نمی‌توانند خشم‌شان را کنترل کنند و در حالت عصبانیت به اشیا و دیگران آسیب می‌زنند، قابل اعتماد نیستند. علاوه بر این گاهی پدرهای ناسالمی هم هستند که کودک‌ را آزار جنسی می‌دهند. طبیعی است مادر برای حفظ جان و سلامت روح و تن کودک نه‌تنها حاضر نیست پدر را وارد بازی کند بلکه ترجیح می‌دهد هرچه بیشتر از کودک فاصله بگیرد.

چه باید کرد؟

اگر بی‌مسوولیتی شامل بی‌دقتی در یکی، دو مورد باشد، مادر می‌تواند در فضایی دوستانه، حساس بودن کودک را به پدر یادآوری کند و به اتفاق راه‌حلی برای این مشکل پیدا کنند اما اگر مادر می‌داند که پدر کودک‌آزاری می‌کند باید به نحوی او را راضی کند تا برای درمان به متخصص مراجعه کند. اگر هم راضی به درمان نشد، بهترین راه این است که کودک را با پدر تنها نگذارد.

  حضور پدر در تربیت کودک، باعث می شود کودک ارتباط بهتری با پدر برقرار کند

مادرهای وسواسی
بعضی مادرها فقط خودشان را دارای صلاحیت می‌بینند و فکر می‌کنند پدر هر کاری که انجام می‌دهد، اشتباه است بنابراین برای اینکه اشتباهات خیالی به تربیت کودک خدشه‌ای وارد نکند به پدر اجازه‌ مداخله در امور فرزند را نمی‌دهند یا در یک حالت دیگر آن قدر از رفتار پدر با کودک انتقاد می‌کنند و ایراد می‌گیرند که پدر ناچار می‌شود کناره‌گیری کند چون در این شرایط هم تحقیر می‌شود و هم خسته و نمی تواند بیش از این وضعیت را تحمل کند.

چه باید کرد؟

مادران وسواسی باید بدانند هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که دچار اشتباه نمی‌شود و خود آنها هم ضعف‌هایی دارند و اشتباهاتی مرتکب می‌شوند. اولین اشتباه همین نگاه غلط به تربیت فرزند است! راهکار ساده این است که مادر بدون اینکه به همسرش انگ نابلدی بچسباند، با او صحبت و انتظاراتش را مطرح کند تا به یک روش مشخص در تربیت فرزندشان برسند. همچنین بسیار مهم است که والدین همیشه در پی مطالعه و کسب آگاهی در زمینه فرزندپروری باشند. کتاب‌ها و مقالات بسیار زیادی در این‌باره وجود دارد که به‌راحتی قابل تهیه هستند. اگر کسی نمی‌تواند مطالعه کند، در عوض می‌تواند از متخصص مشورت بگیرد یا در دوره‌های فرزندپروری شرکت کند. نفس بالا بردن آگاهی می‌تواند این مشکل را از بین ببرد.

مادرهای همه‌فن حریف
حتما مادرانی را که به‌تنهایی همه کارها را انجام می‌دهند، دیده‌اید. اینها مادرهایی هستند که دل‌شان می‌خواهد بهترین باشند و برای رسیدن به این هدف، سخت تلاش می‌کنند. یک مادر کامل مرتب به خورد و خوراک کودک می‌رسد، او را به مدرسه و کلاس‌های مختلف می‌برد و به خانه برش می‌گرداند، خریدها را خودش انجام می‌دهد، برای اینکه کودک او را بهترین بداند وظایف طبیعی کودک را انجام می‌دهد و  اجازه نمی‌دهد خود کودک کمترین زحمتی بکشد حتی به جایش فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد و خلاصه در رسیدگی به کارهای کودک و به‌طور کلی در فرزندپروری هیچ سهمی را برای پدر در نظر نمی‌گیرد؛ ضمن اینکه اگر پدر هم اصرار به مشارکت داشته باشد، این اجازه را نمی‌دهد و سعی می‌کند او را دور نگه دارد. این مادران چون می‌خواهند بهترین باشند (چه در نظر دیگران و چه پیش کودک) حاضر نیستند مسوولیت‌ها را با پدرها قسمت کنند.

چه باید کرد؟

لازم است مادران کامل بدانند این همه فشار آوردن به خود برای بهترین شدن، فایده‌ای ندارد. مادری برای کودکش بهترین است که در وهله‌ اول حال خودش خوب باشد. مادری که همیشه به فرزندش رسیدگی می‌کند، برای او جذاب نخواهد بود. برای اینکه مادر جذاب و بهتری باشید، لازم است ساعاتی از روز را به امور شخصی‌تان اختصاص دهید. همسرتان را فراموش نکنید و برای با هم بودن زمان بگذارید. اگر همسرتان را در تربیت فرزند شریک کنید و مسوولیت‌هایی را هم به او بسپارید، برای انجام همه این کارها فرصت خواهید داشت.

به بابای جدید سلام کن
بسیاری از افرادی که بعد از فوت همسر یا طلاق دوباره ازدواج می‌کنند، برای پر کردن خلأ عاطفی و تربیتی کودک حاضر به ازدواج می‌شوند. واقعیت این است که هیچ‌کس نمی‌تواند نقش پدر یا مادر از دست رفته را بازی کند و این جای خالی هرگز قابل پر کردن نیست.  در صورت ازدواج مجدد مادر، مردی که وارد زندگی می‌شود صرفا همسر اوست و وظیفه تربیت کودک را ندارد.

ادامه مطلب / دانلود

همسرآزاری از معضلات جامعه امروزی هستند که در این مطلب از سایت میهن فال نشانه های همسر آزاری را برای شما د رنظر گرفته ایم که امیدواریم مورد استفاده شما همراهان عزیز قرار گیرد. با ما همراه باشید.

نشانه های همسر آزاری

برای اینکه نام‌تان در فهرست همسرآزارها جا بگیرد، نیازی نیست که شریک زندگی‌تان را کتک بزنید و چماق به دست بالای سرش بایستید. گاهی انجام رفتارهای ساده‌ای که خودتان هم از کودکی با آنها بزرگ شده‌اید یا در میان آدم‌های دور و برتان دیده‌اید، می‌تواند شما را به داشتن رفتارهای خشونت‌آمیز متهم کند. می‌خواهید از قالب‌های کلیشه‌ای که خیلی از زوج‌ها براساس آن رفتار می‌کنند بیرون بیایید و سلامت زندگی مشترک‌تان را بالاتر ببرید؟ پس این زنگ خطر‌ها را که در ادامه ی آسمونی اومدرو بشناسید. اگر شما تنها ۷ نشانه از این ۹ نشانه را در ارتباط‌تان بروز می‌دهید، باید بگوییم که از همسرتان سوءاستفاده می‌کنید و به همسرآزاری مبتلا هستید.

برای هم اسم می‌گذارید؟

همسرتان را با واژه‌هایی مثل «کدو» یا «لاک‌پشت» صدا می‌کنید و ایرادهای او را با نسبت دادنش به یک موجود زنده به رخش می‌کشید؟

گذاشتن اسم به‌دلیل تحقیر یا نسبت دادن یک ویژگی ناپسند روی شریک زندگی‌تان، می‌تواند یکی از نشانه‌های این رفتار باشد. درست است که روانشناسان هم توصیه می‌کنند در یک رابطه عاشقانه، یک اسم لطیف و عاشقانه را برای همسرتان انتخاب کنید و هرازگاهی با آن واژه صدایش کنید اما اسم‌های تحقیر کننده هرگز در این گروه جا نمی‌گیرد. عاشق‌هایی که خشونت کلامی را در رفتارشان بروز می‌دهند به‌ جای انتقاد از همسرشان ویژگی‌های او را به شکلی تحقیر کننده بیان می‌کنند و مثل یک برچسب آن را روی همسرشان می‌چسبانند. مهم نیست که این واژه‌ها با آرامش و خنده به زبان بیاید یا با یک لحن تند. این صفت‌ها در هر شرایطی که ادا شوند، به ارتباط شما آسیب می‌رسانند. اگر می‌خواهید دست از این خشونت بردارید در مورد ویژگی‌های منفی همسرتان با او صحبت کنید و به‌جای اسم‌گذاری روی او، با هم برای محو کردن این ویژگی‌ها تلاش کنید.

رئیس زندگی شما هستید؟

به‌دلیل اینکه اتومبیل یا خانه به نام شما باشد یا پس‌اندازتان در حساب شما قرار داشته باشد، با همسرتان بحث می‌کنید و دوست دارید کنترل تمام دارایی‌ها یا تصمیم‌گیری‌های زندگی مشترکتان دردست شما باشد؟اگر شما به مشترک بودن این زندگی اعتقادی ندارید و گمان می‌کنید همسرتان با دادن تمام اختیارات و دارایی‌ها به شما، عشقش را نشان می‌دهد، خشونت رفتاری اساس زندگی مشترک شماست. زندگی با چاشنی خشونت رفتاری، اقتدار شما را در این رابطه بیشتر نمی‌کند بلکه قدرت کاذبی را برایتان می‌سازد که ممکن است با ساده‌ترین اتفاق از دست برود. فراموش نکنید یک رابطه عاشقانه، میدان قدرت‌نمایی نیست.

داد می‌زنید و فحش می‌دهید؟

از خانه مادر شوهرتان برگشته‌اید و به‌دلیل دخالتی که در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی‌تان کرده‌اند با همسرتان کلنجار می‌روید؟ وقتی شما را با توضیحاتش قانع نمی‌کند صدایتان را بالا می‌برید و اگر دعوا خیلی جدی شود و خانواده او مقصر اختلافات شما باشند به ناسزا یا نفرین کردن متوسل می‌شوید؟

حتی در بدترین لحظات هم نباید بگذارید منطق از ارتباط شما فراری شود و خشونت کلامی یا رفتاری جایش را بگیرد. ناسزا گفتن، داد زدن و به کرسی نشاندن حرف با ترساندن همسرتان هم در گرو رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد. مهم نیست که حق تا چه اندازه با شماست. از همان لحظه‌ای که رفتار شما از دایره منطق خارج می‌شود، دیگر حق با شما نیست.

مدام تهدید می‌کنید؟

کلمه اگر«در زندگی شما نقش اساسی را بازی می‌کند؟ مدام برای همسرتان خط و نشان می‌کشید و جملاتی از این قبیل را همراه با چاشنی تهدید به زبان می‌آورید؟ «اگر تا این ساعت خانه نباشی»، «اگر فلان خرج را برای خانه نکنی»، «اگر امروز به این مهمانی نرویم»، «اگر با فلانی صمیمی شوی» و … .

حتی اگر چنین ادعاهایی را به شوخی بیان کنید، شما یک همسرآزار هستید. هر نوع تهدیدی که به تغییر رفتار همسرتان تبدیل شود، گرچه شما را به خواسته‌تان می‌رساند، اما در نهایت به زیان ارتباط‌تان تمام می‌شود. شما حق ندارید برای تغییر دادن رفتار او به مقابله به مثل تهدیدش کنید یا او را از برخوردی که با خانواده‌اش خواهید کرد، بترسانید.

او را قربانی می‌کنید؟

وقتی همسرتان از شما در مورد پول زیادی که برای خریدن چند لباس صرف کرده‌اید، سؤال می‌کند، او را به عنوان مقصر معرفی می‌کنید و می‌گویید «اگر حرصم را درنمی‌آوردی و اگر مرا این همه تنها نمی‌گذاشتی این کار را نمی‌کردم؟»

مقصر جلوه دادن همسرتان به‌دلیل رفتاری که انجام داده‌اید یا اعلام اینکه رفتار من واکنشی به کارهای تو بود، در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرد. هرگز برای پوشاندن اشتباهات‌تان، کاستی‌ها و اشتباهات همسرتان را به رخش نکشید و نگویید اگر تو این عیب‌ها را نداشتی، من هم انسان کاملی می‌شدم. اگر قرار است با هم زندگی کنید، بهتر است همدیگر را با تمام کاستی‌هایتان بپذیرید و به جای ساختن یک چماق از آنها با همکاری هم برای تغییر دادنشان تلاش کنید.

بار زندگی را روی دوش او می‌اندازید؟

همسرتان را به عنوان ماشین پولسازی می‌بینید و تا زمانی به او و توانایی‌هایش اطمینان دارید که رفاهی که انتظار دارید را برایتان به وجود بیاورد؟ یا اینکه چون شما خرج زندگی را می‌دهید انتظار دارید کارهای خانه را بدون کم و کاست انجام دهد و در زندگی‌تان قانون‌های سفت و سختی را به عنوان «وظیفه‌ات است» تعریف می‌کنید؟

نادیده گرفتن توانایی‌ها و شرایط همسرتان و داشتن انتظارات نامعقول از او نشانه همسرآزاری است. اگر انگیزه شما برای ازدواج یا داشتن رفتار مناسب با همسرتان، درآمدی است که به خانه می‌آورد یا اگر به دلیل توانایی همسرتان در نظافت منزل یا آشپزی او را سرزنش می‌کنید و با دیگران مقایسه می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید.

با او معامله می‌کنید؟

همسرتان از شما می‌خواهد لحظه سال تحویل را در کنار خانواده‌اش بگذرانید و شما گرچه دوست دارید در آن زمان در کنار خانواده خود باشید اما گمان می‌کنید، می‌توانید از این نمد، قبایی برای خود ببافید. پس در مقابل لطفی که به همسرتان می‌کنید، از او برای رفتن به سفری که دوست دارید یا خرید چیزی که می‌خواهید قول می‌گیرید.

باجگیری و معامله کردن در زندگی مشترک هم نوعی خشونت رفتاری است. اگر شما یک همسرآزار باشید، به هر خواسته او به چشم فرصتی برای رسیدن به خواسته‌هایتان نگاه می‌کنید اما مراقب باشید و فراموش نکنید که زندگی میدان رقابت نیست. اگر شما با همسرتان معامله کنید به مرور از او هم یک باجگیر می‌سازید و باعث می‌شوید به‌دلیل هر محبتی که در حق‌تان می‌کند، یک امتیاز از شما بگیرد.

با چشم‌غره او را از کاری منصرف می‌کنید؟

همسرتان در مهمانی مشغول صحبت است و شما احساس می‌کنید که نباید آن حرف را بیان کند. احتمالا اولین راهی که برای متوجه کردن او امتحان می‌کنید، چشم‌غره رفتن یا زدن پا به پای اوست.

اگر شما با چشم‌غره یا تهدید کردن غیرکلامی همسرتان، او را از انجام دادن یک کار یا گفتن یک حرف منصرف می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید. بسیاری از ما از کودکی با چنین رفتارهایی بزرگ شده‌ایم و این رفتار را از همکارمان گرفته تا فرزندمان، به همه تحویل می‌دهیم. اما وقت آن است که بدانیم این حرکت غیرکلامی در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرند و با حضورشان می‌توانند به زندگی مشترک و روابط اجتماعی ما آسیب برسانند.

دورش حصار می‌کشید؟

شما تعیین می‌کنید که همسرتان با چه کسانی ارتباط داشته باشد یا نه؟ زمانی که دوستان یا خانواده‌تان می‌خواهند به خانه شما بیایند، با کمال میل و بدون اطلاع او پذیرایشان می‌شوید اما حق دعوت کردن مهمان را به همسرتان نمی‌دهید؟

ایزوله کردن همسرتان و دور کردن او از کسانی که دوست‌شان دارد و در کنارشان آرامش می‌گیرد هم در گروه رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد. اگر انتظار دارید همسرتان تمام گذشته و عزیزانش را کنار بگذارد و جزئی از دوستان و خانواده شما شود، شما یک همسرآزار هستید.

ادامه مطلب / دانلود

تاثیر تبلت بازی کردن کودکان

دلیل سکوت کودکان هیچ یک از این مسائل نیست. آن‌ها به اقتضای شرایط سنی‌شان باید کمی سر و صدا و تحرک داشته باشند. اما واقعا چرا ساکت یکجا نشسته‌اند؟ وسایل الکترونیکی از جمله گوشی و تبلت که امروزه دیگر دست هر بچه‌ای هست.

درست است که این وسایل می‌توانند در امر سرگرمی و آموزش به کار بیایند، اما باید به جنبه‌های دیگر آن نیز نگاه کرد. اگر والدین بیش از حد به کودکان خود اجازه کار کردن با گوشی و تبلت را بدهند، آن‌ها از دنیای واقعی فاصله خواهند گرفت.

خیره شدن به صفحه نمایشگر
خود نمایشگر شاید مسئله اساسی نباشد. زیرا پیش از گوشی و تبلت، کودکان به تلویزیون عادت می‌کنند. بنابراین نمایشگر گوشی و تبلت چیز عجیبی نیست. مشکل زمان استفاده از آن است. انجمن متخصصین اطفال آمریکا می‌گوید که کودکان پیش از دو سالگی نباید از به هیچ نمایشگری نگاه کنند. اما تقریبا ۹۰ درصد کودکان تا قبل از دو سالگی به طور منظم تلویزیون نگاه می‌کنند. زمان مشاهده تلویزیون نیز به تدریج بیشتر می‌شود.

برای دیدن تاثیر این رویه مخرب نیازی نیست جای دوری بروید؛ کافی است نوجوانان امروزی را نگاه کنید! نوجوانان امروزی نمی‌توانند روابط خوبی را در دنیایی واقعی به وجود آورند. آن‌ها به جای اینکه به صورت حضوری با دوستانشان حرف بزنند، در حال صحبت با گوشی شخصی خود هستند که در اغلب موارد غیرضروری است.

آمار بالای تولید
امروزه تقریبا در تمام خانه‌ها می‌توان تلویزیون، گوشی، تبلت، لپ‌تاپ و یا ترکیبی از آن‌ها را مشاهده کرد. بنابراین کودک به راحتی می‌تواند بین گزینه‌های فراوان موجود یکی را انتخاب کند، زیرا هر طرف که سرش را می‌چرخاند می‌تواند یک وسیله الکترونیکی دارای نمایشگر را ببیند. کارخانه‌های تولیدکننده نیز کار را برای کودکان راحت‌تر کرده‌اند. آن‌ها برای کسب سود بیشتر دستگاه‌های متناسب با علاقه‌ی کودکان را تولید کرده‌اند.

  آموزش الکترونیکی و بازی‌ها اصلا برای کودکان در سنین پایین مناسب نیست

  چه بلایی سر کودکان می‌آید؟
بهتر است دیگر حاشیه نرویم. آموزش الکترونیکی و بازی‌ها اصلا برای کودکان در سنین پایین مناسب نیست. در واقع می‌توان گفت که کودکان هنگام کار با وسایل الکترونیکی هیچ چیزی نمی‌آموزند. آن‌ها در عوض با بازی کردن و خواندن و شنیدن مطالب، چیزهای بیشتری می‌آموزند. کودکان باید در سنین پایین اجتماعی شوند و آن‌ها این کار را با تقلید از رفتار والدین خود انجام می‌دهند. اما اگر قرار باشد که مدام به گوشی و تبلت خیره شوند، دیگر زمانی برای یادگیری باقی نمی‌ماند.

علاوه بر این موارد به مهره‌های گردن، توانایی کلامی، شور و شوق اجتماعی، میزان تمرکز و روابط عاطفی کودکان آسیب وارد می‌شود. اوتیسم نیز یکی دیگر از عواقب احتمالی استفاده بیش از حد وسایل الکترونیکی است. بنابراین، اگر دفعه بعد خواستید برای ساکت کردن کودک، به او گوشی یا تبلت بدهید حتما به عواقب آن فکر کنید؛ شاید نیاز باشد در تصمیم خود تجدیدنظر کنید.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه آدم های شوخ طبع را بشناسیم؟

دکتر رزاقی- روان شناس: دیده ای می گویند فلانی بی غم است؟ آدم هایی را دیده اید که همیشه می خندند و انگار از آسمان افتاده اند و هیچ غم و دردی ندارند و زندگی هیشه روی خوشش را به آنها نشان داده است؟ واقعا این آدم ها شادند یا شادی شان نقابی است که به چهره زده اند تا غم و دردها را بپوشانند؟

شوخ طبع ها چه ویژگی هایی دارند؟
شوخ طبعی و بذله گویی یک ویژگی روانی است. بنابراین نمی توانیم بگوییم هرشخصی که شوخ طبع و بذله گو است الزاما مشکلی دارد و برای پنهان کردن غم ها و مشکلاتش این گونه رفتار می کند. گاهی هم هستند افرادی که در زندگی شخصی و بیرونی خود زیاد موفق به نظر نمی رسند. ولی شادمان شان ناشی از خلق ویژه و دنیای درون آنهاست و وقتی با این افراد بیشتر معاشرت داشته باشیم متوجه می شویم این آدم ها زیاد هم زندگی را سخت نمی گیرند. برداشت های ذهنی این افراد نسبت به پدیده ها با خیلی از ما متفاوت است و زیاد حساسیت به خرج نمی دهند. این افراد برداشت های منفی ندارند. یعنی نقاط منفی کمتر به چشمشان می آید و زودرنج نیستند. چنین افرادی وقتی با ناکامی و شکستی در زندگی شان مواجه می شوند، دنیا برایشان به آخر نمی رسد.

تفاوت شوخ طبع ها و معمولی ها
در حالی که ذهن افراد حساس و زودرنج مدام درگیر پردازش است و معمولا رفتارها را به شکل منفی تحلیل می کنند، اگر یک فرد آسان گیر را یک روز مانده به یک مهمانی دعوت کنیم سریع لباسی از میان لباس هایش پیدا می کند و به مهمانی می رود چون هدفش این است که به مهمانی برود و چندان اهمیت نمی دهد که از ۲ هفته قبل دعوت شده یا همان روز، اما افراد سخت گیر معمولا انتظار دارند از ۱ هفته قبل به آنها اطلاع داده شود تا لباس مناسب پیدا کنند یا حتی بخرند.

شوخ طبع ها در تعاملات بین فردی
در تعاملات بین فردی هم اگر افراد شوخ طبع حرف نابجا یا زخم زبانی بشنوند خیلی پریشان خاطر و ناراحت نمی شوند. خیلی هم زود آن را به فراموشی می سپارند. اما یک فرد زودرنج ممکن است با یک حرف مدت ها درگیر باشد. این رفتارها و واکنش ها از ویژگی های رفتاری اشخاص بر می آید و اینکه چگونه به دنیا نگاه می کنند.

  آدم هایی که ذاتا افراد جدی و درون گرایی هستند معمولا نمی توانند خیلی شوخ طبع و بذله گو باشند

چرا بعضی ها شوخ طبع می شوند؟
یکی از عللی که باعث این تفاوت ها می شود ذهن و مغز انسان هاست؛ اینکه مغز یک انسان چگونه هر کنشی را تحلیل می کند و بعد متناسب به همان تحلیل واکنش نشان می دهد معمولا واکنش افراد آسان گیر و شوخ طبع یک واکنش خنده رویانه است از دید دیگری این واکنش ها با ویژگی شخصیتی افراد ارتباط دارد. مثلا ما می بینیم برخی از آدم هایی که یک مقدار چاق هستند که ما به آنها تیپ های پیک نیکی می گوییم، اغلب افرا خوش مشرب یا بی تفاوتی هستند. در عوض می بینیم برخی ز افراد لاغر به شدت جوشی هستند. زود مضطرب می شوند، حساس اند و غصه می خورند مخصوصا این چاق و لاغری ناشی از ویژگی های شخصی بیشتر در صورت افراد نمایان می شود.

شوخ طبعی یادگرفتنی است؟
بعضی از افراد با آموزش و به دلیل با معاشرت با افراد خوش برخورد و شوخ طبع به این ویژگی دست پیدا می کنند. یعنی فرد از دوران نوجوانی سعی کرده است که این شکلی باشد یا یکی از نزدیکانش مثل پدر و یا مادر این گونه بوده و فرد تحت تاثیر آن شخص خاص این ویژگی اخلاقی را آموخته و جزئی از او و درونی شده است. یعنی آنچه را که در کودکی و نوجوانی آموخته به یک تیپ شخصیتی تبدیل می شود یا اینکه ممکن است بذله گویی یک رفتار تقویت شده باشد.

به طوری که فرد یک بار وارد جمعی می شود و شروع به بذله گویی می کند و دیگران از وجود او لذت می برند و تشویقش می کنند بار دیگر همین کار را انجام می دهد و باز هم مورد استقبال قرار می گیرد به طوری که دوستانش به او می گویند بدون تو الا خوش نمی گذرد. اگر تو نباشی ما فلان مهمانی یا فلان سفر را نمی رویم و… شخص با این واکنش ها و تشویق ها برای بذله گو بودن و شوخ طبعی تلاش می کند و کم کم این مساله جزو ویژگی های فردی و خلقی او می شود و در اثر موافقتی که با آن مواجه شده می تواند به سادگی در هر موقعیت و هر جمعی این رفتار را نشان بدهد.

وقتی همیشه بذله گو نیستیم
البته برخی افراد دوگونه رفتار دارند. مثلا شخص در مواجهه با خانواده همسرش بسیار بی خیال، بی تفاوت، بگو و بخند و خوشرو به نظر می رسد ولی درون خانواده و با همسرش رفتار کاملا متفاوتی دارد. به طوری که روزگار را بر آنها سیاه کرده است. یا اینکه شخص میان دوستانش به شوخ طبعی و بذله گویی شناخته می شود ولی میان خانواده بسیار سخت گیر و بداخلاق است. البته این افراد یا دچار اختلالات شخصیتی هستند یا درون خانواده مشکل دارند که این رفتارها را از خودشان نشان می دهند.

  گاهی هم فرد نیازهای ارضا نشده خود رابه شکل بذله گویی و شوخ طبعی نشان می دهد

وقتی بذله گویی از نیازهای ارضا نشده می آید
گاهی هم فرد نیازهای ارضا نشده خود را در جمع به شکل بذله گویی و شوخ طبعی نشان می دهد. یعنی همیشه این رفتار نشانه شادی درونی و سلامت روان نیست. این ویژگی در افرادی که دوگانگی دارند اغلب نشانه یک اختلالات شخصیتی است. داستانی هست که شخصی نزدیک روانکاو می رود و می گوید من بسیار افسرده هستم و با دارو هم خوب نشدم. روانکاو به او می گوید به فلان جا برو.

شخصی یک برنامه کمدی اجرا می کند مردم را می خنداند. می توانی به تماشای این برنامه بروی و برای لحظاتی شاد باشی. شخص می گوید کسی که این برنامه را اجرا می کند خود من هستم. یعنی فردی که دیگران را می خنداند لزوما آدم شادی نیست. اگر شخصی این ویژگی را در جوهره وجودش داشته باشد، می تواند با تمرین و آموختن برخی مهارت ها به این ویژگی دست پیدا کند که از درون انسان شادی باشد و دیگران را هم بخنداند و شاد کند ولی واقعا بعضی از افراد این جوهره وجودی را ندارند و هر چقدر هم تلاش کنند بعید است بتوانند به چنین روحیاتی دست پیدا کنند.

یعنی آدم هایی که ذاتا افراد جدی و درون گرایی هستند معمولا نمی توانند خیلی شوخ طبع و بذله گو باشند. در نهایت آنها فقط می توانند در جمع با ادب و نزاکت بنشینند و با افراد یک برخورد نسبتا صمیمانه داشته باشند. ما آنها را بیشتر به عنوان افراد رسمی می شناسیم و خیلی قابل تغییر نیستند.

ادامه مطلب / دانلود

طرز برخورد با دست بلند کردن همسر

به گزارش سازمان جهانی بهداشت هر ۱۸ ثانیه یک زن قربانی خشونت خانگی می شود و در ایران هم براساس مطالعاتی که سال ۱۳۸۳ به پایان رسید، ۶۶ درصد زنان ایرانی از اول زندگی مشترکشان تاکنون، یک بار مورد خشونت قرار گرفته اند، اما واقعا چرا یک مرد باید علیه همسر خود اقدام به چنین رفتارهای فجیعی کند؟ آیا مردها حق دارند به دلیل عصبانیت، همسرشان را کتک بزنند؟ یا شوهری که «دست بزن» دارد، چه باید کرد؟

این گروه خشن!
خشونت های خانگی معمولا توسط آقایان علیه خانم ها اعمال می شود و این اتفاق فقط منحصر به فرهنگ ما نیست بلکه به دلیل شرایط فیزیولوژیکی مردان که از لحاظ جسمانی از خانم ها قوی ترند و نیز به دلیل فرهنگ مردسالاری که در بیشتر کشورهای دنیا وجود داشته و دارد، در همه جای دنیا همین طور است. معمولا فردی که علیه خانواده اش خشونت بروز می دهد فردی با شخصیت ناپخته، مجهول، با اعتماد به نفس پایین و از لحاظ عاطفی فردی وابسته است.

این افراد در بیشتر موارد در دوران کودکی و نوجوانی خود مورد خشونت و سوءاستفاده جسمی قرار گرفته اند یا حتی در زندگی فعلی خود، در محل کار یا سایر مجامعی که در آن حاضر می شوند، مورد خشونت قرار می گیرند و چون توان مقابله یا اظهارنظر در آن محیط را ندارند، خشمشان را بر سر خانواده شان خالی می کنند که به «جابجاسازی خشونت» معروف است.

یکی از شایع ترین علل پدیده خشونت خانگی، سوءمصرف مواد است. فرد معتاد، چه در زمان نشئگی و چه به دلیل عوارض مخرب و ماندگار اعتیاد بر مغز، مستعد رفتارهای تکانشی و خشونت است. از جمله این مواد می توان به الکل و انواع مخدرها و محرک ها اشاره کرد. همه این مواد باعث رفتارهای خشونت آمیز می شوند.

وقتی «کتک» سنگ محک عشق می شود
یکی دیگر از علل بروز خشونت خانگی که عجیب هم هست، ابراز خشونت برای آزمودن عشق و وفاداری همسر است! در این مورد فرد از لحاظ عاطفی به هسمرش وابسته است. اما بر سرش فریاد می زند تا ببیند آیا همسرش همچنان او را دوست خواهدداشت یا خیر! بعد یک پله جلوتر می رود و او را کتک می زند تا ببیند آیا خانمش بعد از کتک خوردن هم به زندگی با او ادامه می دهد یا خیر! البته معمولا افرادی با اختلال شخصیت مرزی با اختلال شخصیت سادیستیک با چنین روش خشونت آمیزی محبت طرف مقابلشان را می سنجند و این عمل کاملا غیرطبیعی است. در این مورد هم ممکن است فرد در دوران کودکی در محیط خانوادگی خشنی رشد کرده باشد یا پذیرش چنین رفتاری با مادرش داشته و او هم به عنوان الگو، این رفتار را آموخته و این باور غلط در ذهنش جای گرفته که «زن خوب، زنی است که مثل مادر من بسوزد و بسازد!»

قربانی نشوید!
این تفکر «سوختن و ساختن» یا اینکه می شنویم بعضی خانم ها می گویند «چاره ای جز تحمل ندارم!» همگی باورهای غلطی هستند که شکل گرفته اند. بسیاری خانم ها با این تصور که «اگر طلاق بگیرم، آینده فرزندانم خراب می شود»، «خواستگاری خواهرم به هم می خورد» یا «خانواده من طلاق را به هیچ دلیلی نمی پذیرند» خود را به خاطر دیگران قربانی می کنند. اما این تفکر بسیار غلط است.

بچه ها به آرامش، بیش از هرچیز دیگری نیاز دارند و اگر قرار باشد فرزند در محیطی پر از خشم، فریاد و خشونت باشد و هر روز شاهد دعوای والدین و کتک خوردن مادرش و گاهی خودش هم خورد خشونت (کلامی یا فیزیکی) قرار بگیرد، آسیب می بیند. چه بسا مادری که مدام مورد خشونت قرار می گیرد، خود دچار جابجایی خشونت شود و خشمش را سر فرزندانش خالی کند؛ پس بچه ها از هر دو طرف مورد خشونت قرار می گیرند و مسلما آسیب بیشتری می بینند، بنابراین باید سعی شود به هر نحوی که هست (با کمک مشاور و با حضور هر دو والد یا به صورت تک والد) محیط خانه آرام شود تا فرزند در معرض خشونت های کلامی و فیزیکی نباشد.

یادتان باشد فردی که این خشونت ها را می پذیرد و خود را مجاب می کند به خاطر بچه و… متحمل خشونت های همسرش شود، مسلما شخصیت وابسته ای دارد که دل کندن از همسرش برایش سخت است. او فکر می کند نمی تواند بدون همسرش زندگی کند یا نگران است که اگر از مشاور کمک بگیرد، نکند طلاق به عنوان اولین راهکار به او پیشنهاد می شود. این خانم هم ممکن است همین خشونت را در کودکی خود بین والدینش دیده باشد و تحمل خشونت از سوی مادر، برایش الگوسازی شده باشد، بنابراین خشونت را می پذیرد و دنبال کمک نخواهد رفت؛ پس این فرد هم نیازمند مشاوره و سایر حمایت هاست.

مغز بچه تان کوچک نماند!
تحمل دعوا و خشونت خانگی برای بچه ها، چند برابر بزرگسالان سخت است. ضمن اینکه اگر کودک در مراحل رشد مغز و شکل گیری شخصیت با چنین پدیده ای روبرو باشد، تاثیرات جبران ناپذیری به جسم و روانش وارد می شود. نتایج تحقیقات نشان داده صدماتی به مادرهای مغز کودکانی که مورد خشونت (حتی خشونت کلامی) قرار می گیرند، وارد می شود و مغز کوچک تری نسبت به هم سن و سال هایشان خواهند داشت و مستعد ابتلا به بسیاری بیماری ها از جمله افسردگی هستند، بنابراین نباید فکر کنیم که «سوختن و ساختن» به نفع فرزندمان است؛ حتی اگر در بدترین شرایط و به عنوان آخرین راه، کار زوج به طلاق بکشد، رشد کودک کنار یکی از والدین اما در یک محیط آرام بهتر از حضورش کنار هر دو والد اما همراه با خشونت خانگی است.

  یکی از شایع ترین علل پدیده خشونت خانگی، سوءمصرف مواد است

گول نخورید!
برخی افراد بعد از انجام خشونت و رفتارهای تکانشی، دچار احساس گناه می شوند و بعد از گذشت هیجان و خشونت، تازه متوجه می شوند که چه اشتباهی کرده اند و برای کاهش عذاب وجدانشان، سعی می کنند با ابراز محبت افراطی، اقدام به تلافی رفتار بدشان کنند. به این ترتیب خانم با این تصور که همسرش او را دوست دارد و منظور خاصی از کتک زدن یا فحش دادن و… نداشته و «فقط عصبانی بوده و رفتارش این طور است»(!)، راضی می شود و همسرش را می بخشد اما متاسفانه این رفتار از سوی همسرش دوباره و دوباره تکرار می شود و باز شوهر به دلیل عذاب وجدان ابراز محبت می کند و دوباره همسرش او را می بخشد و این چرخه مدام تکرار می شود.

در صورتی که رفتار صحیح این است که وقتی شوهر پشیمان شد و برای عذرخواهی و ابراز محبت نزد همسرش رفت، خانم بگوید: «اگر می خواهی زندگی مان ادامه پیدا کند و این مشکلات حل شود، باید از مشاور کمک بگیریم.»

«خشونت» را تحمل نکنید
به هیچ وجه نباید اجازه دهید خشونت علیه شما یا فرزندتان ادامه پیدا کند و قرار نیست شما هزینه بدرفتاری همسرتان را با جسم و روانتان بپردازید یا «بسوزید و بسازید!» همچنین وقتی همسرتان خشونت خود را نمی پذیرد و به هیچ قیمتی حاضر به مراجعه و کمک گرفتن از مشاور، روان شناس یا روان پزشک نیست، مشورت کردن با مشاور یا روان پزشک می تواند به فرد یاد بدهد که چگونه احتمال بروز خشونت را در دفعات آینده کاهش دهد و در صورت مفید نبودن اقدامات در نهایت مشخص می کند که باید به زندگی مشترک ادامه بدهید یا خیر.

گاهی خشونت آنقدر شدید است که جان زن و فرزند در معرض خطر است، در این موارد فرد به هیچ وجه نباید شرایط را تحمل کند و باید به سرعت و از طریق مراجعه به پزشکی قانونی، بهزیستی یا سایر اورژانس های اجتماعی و در نهایت دادگستری، کمک بگیرد تا مشخص شود فرد مشکل روان پزشکی خاص، اعتیاد و در نهایت صلاحیت سرپرستی خانواده اش را دارد یا خیر.

برای درمان اقدام کنید
در خشونت های ناگهانی و تکانشی شدید، گاهی عوامل خارجی مثل حضور اقوام و آشنایان می تواند به عنوان یک عامل بازدارنده، کمک کننده باشد و مانع از ابراز خشونت فرد شود اما در خشونت های کلامی، کمک گرفتن از حامیان آشنا صلاح نیست و باید حتما از مشاور و روان شناس کمک گرفت.

در ادامه این روند، مهم ترین درمانی که پیشنهاد می شود، خانواده درمانی است، یعنی همه اعضای خانواده، با توجه به سن فرزندان، باید در فرایند درمان شرکت داشته باشند و کمک کنند برطرف کردن مشکلات همراه از جمله اعتیاد به الکل و مواد با اختلال های شخصیتی مختلف از جمله دیگر کارهایی است که در جلسات درمان انجام می شود در نهایت اینکه بهتر است این نوع درمان ها به صورت گروهی باشد؛ یعنی مشاور، روان پزشک و در کنارش یک سازمان حمایتگر (مثل بهزیستی) یا در صورت لزوم مراجع قانونی با هم فعالیت کنند تا فرایند درمان با موفقیت پیش برود. به این ترتیب کنار خانواده درمانی و دارودرمانی، ابزارهای قانونی تهدیدکننده و ممانعت کننده از بروز مجدد خشونت (مثل حکم قاضی بر لزوم درمان فرد) می توانند مانع بروز خشونت فرد و باعث پیشرفت پروژه درمان شوند.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه در اولین برخورد جذاب بنظر برسیم؟

تاثیری که همان اول بر طرف می گذارید تا آخر عمر یادش می ماند. در حالت اغراق آمیزش این است که این برخورد اول تعیین کننده نوع و ادامه یا عدم ادامه و شکل گیری رابطه خواهد بود. به هر حال این واقعیتی است که ذهن در طول برخورد اول، مدام مشغول ارزیابی و بررسی طرف برای تصمیم گیری درباره ادامه ارتباط است.

بنابراین خواه در زندگی اجتماعی و خواه در محیط کار، مهم است بدانید چگونه در اولین برخورد تاثیر بگذارید. این مقاله نکات مفیدی را برای شما فراهم می کند:

– وقت شناس باشید
کسی که برای اولین بار با شما ملاقات می کند هیچ علاقه ای به شنیدن عذر و بهانه های دیر آمدن شما ندارد. برنامه ریزی کنید که چند دقیقه زودتر در محل حاضر باشید. کمی وقت برای ترافیک احتمالی یا اشتباه در مسیر کنار بگذارید. زود رسیدن خیلی بهتر از دیر رسیدن با سری افکنده است و این اولین قدم برای تاثیر خوب اولیه است.

– لبخند بزنید
قیافه های جدی و خشک ترسناکند. لبخند بزنید. این لبخند برایتان تبلیغ خواهد بود. البته برای احتیاط باید یادآوری کنیم لبخندی که دائمی باشد قیافه را شبیه دلقک های خوشحالی که از همه چیز زندگی راضی هستند می کند. پس فقط گهگاه و به موقع لبخند بزنید. مثلا درست لحظه مواجهه با آدم ها یا گاهی که به جمله ای می رسد که قابل تایید است و قبول دارید.

همینطورکه سر تکان می دهید لبخند بزنید تا تاکیدتان را بیشتر کند و دوست داشتنی تر شوید یا وقتی طرف دارد از خودش حرف می زند این کار را بکنید. لبخند خداحافظی را هم هیچ وقت یادتان نرود. اگر یادتان رفت یعنی فاتحه همه لبخندها و همه زحمات را خوانده اید. لب هاتان را کمی بکشید، جوری که روی صورتتان دیده شود نه فقط توی دلتان و جوری که خودتان بدانید. فقط اگر عروسی در دلتان راه افتاده کمی لب ها را جمع تر کنید.

– خودتان باشید، راحت باشید
اگر احساس ناراحتی کنید یا معذب باشید، طرف مقابل هم عصبی می شود و آن برداشت اشتباه شکل می گیرد. اگر آرام و مطمئن باشید، او هم احساس راحتی می کند و همه چیز مهیای تاثیر خوب شما بر او می شود.

– خوب لباس بپوشید

البته درست است که این روزها لباس پوشیدن در محل کار بسیار راحت شده است، اما برای گذاشتن تاثیر، باید روی لباس پوشیدنتان دقت ویژه داشته باشید. لباستان را باید با تناسب محلی که می روید و افرادی که با آنها ملاقات دارید انتخاب کنید. لازم نیست حتما‌ً از لباسهای گران و مارک دار استفاده کنید، اما حفظ تمیزی و مرتب بودن لباس مهم است.

– فردیت و شخصیت
خبر خوب این است که شما معمولا می توانید بدون اینکه از کسی تقلید کنید یا فردیت خود را از دست بدهید، تاثیرگذار باشید. بله، برای تاثیرگذاری باید هماهنگ باشید. همه اینها به این موضوع برمی گردد که با موقعیت مورد نظر هماهنگ شوید. اگر ملاقات شما کاری است، لباس رسمی بپوشید. در یک مراسم رسمی، لباس مخصوص بپوشید و متناسب ودرخور همان موقعیت، فردیت خود را نشان دهید.

– کمی اتوکشیده باشید
همانقدر که شما در این روزهای اولی شروع ترم ظاهربین هستید، دیگران هم هستند. پس قبل رفتن به دانشگاه یک نگاه در آینه به خودتان بیندازید. اگرچه شما با پوشیدن دمپایی قرمز پلاستیکی احساس رهایی از دغدغه های پوچ مادی می کنید اما لااقل تا زمانی که دیگران فرصت شناختن شما را نداشته اند، دمپایی ها را زیر تختتان بگذارید تا وقتش برسد.

مطمئن باشید هیچ کس سراغشان نخواهد رفت! به قیافه تان برسید ولی دانشگاه را با سالن عروسی اشتباه نگیرید. یادتان باشد کسی سراغ آدم ژولیده پولیده نمی رود و از داشتن رفیقی اینچنینی به خود نمی بالد.

بعدترها که کارتان بالا گرفت و اعتباری کسب کردید، اگر خواستید ژولیدگی را به یکی از ویژگی های برجسته تان تبدیل کنید و دمپایی بپوشید تا قبل از یکی، دو ترم هنوز اغلب دانشجوها طبیعی اند و کفش می پوشند، طبیعی باشید.

– همیشه نباشید
نظر شما خیر است، درست اما گدای رابطه که نیستید، هستید؟ اگر نیستید باید بدانید تندرویدر تایید و زیاده موافقت کردن و از خود اراده و نظری نداشتن باعث می شود طرف فکر کند گدای محبت و دوستی هستید یا از آنهایی هستید که با هر که بنشینید شکلش می شوید. بنابراین حسابی رویتان نمی کند.

یادتان باشد کسی حوصله گداها را ندارد. فوق فوقش برای آرامش وجدان هر از گاهی که جلوی چشمشان بودید لقمه نان محبتی بهتان بدهند اما دائمی نخواهد بود. جوری جدیت و قاطعیت و مصمم بودن نشان بدهید که آدم ها گمان کنند شخصیت تان محکم و شکل گرفته و مستقل است؛ مثلا هر جا که گفتند، راهتان را نکشید دنبالشان. گاهی بگویید کار دارید و نمی توانید. یا بگویید قرار دیگری دارید که یعنی برای شما دوست و رفیق ریخته!

– روراست و مطمئن باشید
وقتی می خواهید اولین تاثیر را بگذارید، زبان بدن به اندازه ظاهر شما گویای همه چیز است.
از زبان بدن خود به گونه ای استفاده کنید که اطمینان و اعتماد به نفس شما را نشان دهد. صاف بایستید، لبخند بزنید و تماس چشمی برقرار کنید. با این کار، اطمینان خود را نشان می دهید و خودتان و طرف مقابل احساس راحتی می کنید.

تقریبا همه ما زمانی که می خواهیم برای اولین بار با کسی ملاقات کنیم دستپاچه می شویم و همین عصبی شدن موجب عرق کردن کف دست های ما می شود. اگر عادت های خود را می شناسید، پیشاپیش خودتان را چک کنید. کنترل یک خنده عصبی به شما حس اطمینان می دهد و طرف مقابل را راحت تر می کند.

– گاهی تحمل کنید
از کرده تان پشیمانید؟ از این آدم برایتان آبی گرم نمی شود؟ اما مرد باشید و کاری را که شروع کرده اید درست تمام کنید.دیگر بدتر از این نیست که دهانش بوی کپک پنیر بدهد! اما ادب به خرج بدهید و تا ته حرفش را گوش کنید.

آدامس باد نکنید یا اینطرف و آنطرف را بررسی ننمایید! طرف دارد برای شما حرف می زند چون خودتان او را تشویق یا مجبور به این کار کرده اید. صبوری کنید. بالاخره حرفش تمام می شود. یا می توانید جور مودبانه ای حرف را به سمت تمام شدن ببرید.

اگر برعکس از طرف خوشتان آمده و می خواهید گفت و گو ادامه پیدا کند، با گوش دادن دقیق او را به وجد بیاورید. گاهی سر تکان بدهید یعنی که می فهمید. گاهی کلمات تاییدی، تاکیدی و سوالی بپرسید. اینها نشانه ای هستند برای اینکه حرف های او برایتان جالب است.

– واضح صحبت کنید
هنگام صحبت کردن با فرد مقابل، سعی کنید تا می توانید کامل و مشخص حرف بزنید. ملاقات با فردی که حرف هایش را نفهمید، غیرقابل تحمل خواهد بود.

آهنگ صدایتان ملایم ولی قابل فهم باشد. از درست و کامل تلفظ کردن کلمات واهمه نداشته باشید. سعی کنید تا آنجا که می توانید با گرامری صحیح صحبت کرده و از صحبت کرده به زبان عامیانه جداً بپرهیزید. همیشه مودب و باوقار باشید.

  تاثیرگذاری خوب در اولین قرار ملاقات برای ایجاد رابطه بـا دیـگران بسـیار مهم است

– شنونده خوبی باشید
یک شنونده خوب بودن آنقدرها هم که همه تصور می کنند سخت نیست. در هنگام گفتگو با کسی، همه تلاشتان را بکنید که او متوجه شود که حرفهایش را فهمیده و خوب به او گوش می کنید.

هر از چند گاهی می توانید سرتان را به علامت تایید تکان داده یا از عبارات “می فهمم، درست است یا…” استفاده کنید. راه دیگری که باعث خواهد شد او مطمئن شود که حرف هایش را گوش داده اید این است که از او سوال بپرسید.

نکته ی بسیار مهم دیگر این است که هیچگاه وسط حرف طرف مقابلتان نپرید. این کار بسیار گستاخانه بوده و از ادب به دور است.

– مثبت اندیش باشید و در هر حال آرامشتان را حفظ کنید
کم صحبت کردن تاثیر فراوانی دارد. مکالمه بر پایه تبادل کلامی شما شکل می گیرد. پیشاپیش سوالاتی را که قرار است بپرسید آماده کنید یا قبل از ملاقات طرف مقابل، چند دقیقه وقت صرف کرده و درباره او اطلاعات کسب کنید.

آیا وجه اشتراکی با طرف مقابل دارید؟ در این صورت همین وجه اشتراک می تواند موضوع مناسبی برای آغاز کلام و ادامه آن باشد.

– اسم طرف مقابل را به کرات استفاده کنید
حتماً برایتان اتفاق افتاده است. اگر کسی هنگام مکالمه اسمتان را مرتباً استفاده کند، شما احساس صمیمانه تری خواهید داشت. این کار نشان می دهد که شما حتی از اولین برخورد به فرد مقابل آنقدر توجه داشته اید که اسمشان را حفظ کنید.

– هشیار و مودب باشید
هشیاری و رعایت ادب و نزاکت به تاثیر خوب اولیه شما بر طرف مقابل کمک می کند. در واقع هر چیزی غیر از این می تواند فرصت تاثیرگذاری را از شما بگیرد. پس بهترین رفتار خود را به نمایش بگذارید!

یکی از نکات اخلاقی دنیای مدرن این است که تلفن همراه خود را خاموش کنید. فکر می کنید اگر هنگام ملاقات با یک نفر، تلفنی با شخص دیگری صحبت کنید او چه فکری در مورد شما می کند؟ حق او این است که تمام هوش و حواس خود را به او بدهید. اگر غیر از این باشد، تاثیر ضعیفی بر او خواهید داشت.

– کمی هم شوخی کنید
شوخ طبعی اگر بجا و درسیت استفاده شود، بسیار خوب است. یک لطیفه یا خاطره بامزه خیلی سریع می تواند محیط را دوستانه تر کرده و جو خوبی ایجاد کند. متاسفانه، اگر مراقب نباشید و لطیفه ی بجا و مناسبی را انتخاب نکنید، همه چیز برعکس خواهد شد. به همین دلیل توصیه می کنم که برای جلسه ی اول از تعریف لطیفه اجتناب کنید. می توانید به جای آن مطلب یا خاطره ای جالب تعریف کنید.

– بگذارید طرف مقابلتان مرکز توجه باشد
یکی دیگر از نکات مهمی که باید به آن توجه داشته باشید این است که هیچوقت خودتان را در راس توجه قرار ندهید. اجازه بدهید طرف مقابلتان مرکز توجه باشد. بدترین اشتباهی که ممکن است مرتکب شوید این است که یکسره در مورد خودتان صحبت کنید. با این کار فرد مقابل تصور خواهد کرد که آدم خودخواهی هستید.

از طرفتان بخواهید که در مورد خود بیشتر صحبت کند. با اینکار باعث خواهید شد طرفتان بفهمد که به او توجه دارید و هم اینکه مطالب بیشتری درمورد او خواهید فهمید که در آینده به دردتان می خورد.

با رعایت این این نکات، مطمئن باشید که در برخورد اول بهترین تاثیر را روی فرد مقابلتان خواهید گذاشت  .
گردآوری:بخش روانشناسی بیتوته

ادامه مطلب / دانلود

راههای فوق العاده برای مبارزه با افسردگی

سر و صدا و شلوغی بیش از اندازه بر زندگی روزمره تاثیر قابل توجهی داشته و سلامت جسمی و روحی ما را در معرض خطر قرار می دهد.

پیرامون ما توسط صداهای گوناگونی در محیط اطرافمان احاطه شده است، از بوق ممتد خودروهای در حال عبور گرفته تا صدای چرخش ماشین لباسشویی و صدای هدفون اطرافیانمان همه و همه باعث از میان رفتن آرامش ما می شوند.

از آنجایی که سر و صدای محیط اطراف ما قابل مشاهده نیست اثرات زیانبار آن را روی سلامتی خود احساس نمی کنیم. به گزارش سازمان سلامت جهانی ۴۰ درصد جمعیت اروپا در طول شب در معرض بیش از ۵۵ دسی بل صدای بلند قرار دارند. این میزان نویز و سر و صدا باعث ایجاد اثرات ناخوشایندی بر خواب افراد، تمرکز و خلاقیت آنها و همچنین باعث افزایش فشار خون و مشکلات قلبی و افسردگی می شود.

با مطالعات انجام شده روی بیش از ۲۰۰۰ نفر در دپارتمان محیط زیست امور شهری مشخص شد بیش از ۷۶ درصد افراد احساس می کنند که سر و صدای موجود به میزان بسیار زیادی در کیفیت زندگی آنها موثر است، همچنین اغلب این افراد معتقدند که هیاهوی محیط کارشان باعث کاهش کارایی آنها در محل کارشان می شود.

نشستن در محیطی آرام و ساکت قبل از صرف صبحانه چه در محیط کار و چه در منزل یکی از کارهای بسیار موثر در کاهش اثرات سر و صدای محیط اطراف ماست. بعلاوه یوگا و مدیتیشن باعث کمتر شدن استرس افراد، فشار خون، دردهای مزمن ، افسردگی و خواب راحت می شود.

محققان و متخصصان علم پزشکی طی سالیان اخیر بارها معجزه درمانی سکوت در کاهش استرس و مبارزه با پریشانی و افسردگی را یادآوری کرده اند. قرار گرفتن در محیطی آرام باعث می شود تا بتوانیم عمیق تر به خود و اطرافیانمان بیندیشیم و با شناخت و درک بهتر از خود و محیط اطرافمان عملکرد بهتری در فعالیت های روزانه داشته باشیم.

ادامه مطلب / دانلود

نحوه کتاب خوان کردن کودکان

نه داشتن یک کلکسیون از رمان‌های نامدار در کتابخانه و نه هر هفته به شهرکتاب رفتن، هیچ یک نمی‌تواند از کودک‌تان یک کتابخوان حرفه‌ای بسازد. اگر خودتان با خواندن بیگانه باشید و اگر از تکنیک‌های ساده‌ای که می‌تواند کودک شما را کتابخوان کند، بی‌خبر باشید، رسیدن به چنین آرزویی یا ممکن نمی‌شود یا انرژی و وقت زیادی از شما می‌گیرد. برای اینکه عادت خواندن کتاب را در خون کودک‌تان تزریق کنید، می‌توانید از این راهنما کمک بگیرید. پس از خواندن این متن خواهید فهمید که تربیت یک کوچولوی کتابخوان چندان هم دشوار نیست.

زیاد حرف بزنید
اگر می‌خواهید فرزندتان زود حرف زدن را یاد بگیرد و مهارت‌های کلامی‌اش تقویت شود، تا می‌توانید با او حرف بزنید. کلماتی که از زبان شما خارج می‌شوند، بیشترین تاثیر را بر رشد مهارت‌های زبانی کودک‌تان می‌گذارد. اگر می‌خواهید حین کتاب خواندن، به رشد این مهارت در کودک‌تان کمک کنید، از چنین جملاتی کمک بگیرید: «وای! اینجا را ببین! چه کتاب‌های خوبی. چرا از توی این قفسه یکی‌شان را بر نمی‌داری تا با هم کتاب بخوانیم؟» مهم نیست که کودک‌تان به اندازه درک این جملات بزرگ شده یا نه. حتی اگر او همه حرف‌های شما را نفهمد، با کمک گرفتن از این جملات می‌توانید بخشی از ذهنش را که مربوط به صحبت کردن است، به مرور فعال‌تر کنید.

قصه را بازی کنید
اگر کودک‌تان تازه خواندن را یاد گرفته، برخی از جملات کتاب راکه مخصوص شخصیت خاصی هستند، با یک ماژیک شبرنگ مشخص کنید و از او بخواهید وقتی درحال بازی کردن نمایشی بر اساس آن داستان هستید، بخش‌های رنگی شده را با صدای خودش بخواند. به این طریق هم او را در فرآیند داستان‌خوانی درگیر کرده‌اید و هم باعث شده‌اید لذت بیشتری از خواندن ببرد.

به کلمات دست بزنید
وقتی حین کتاب خواندن انگشت‌تان را زیر کلمات حرکت می‌دهید، به کودک‌تان می‌گویید که این نشانه‌های بامزه به ظاهر بی‌معنا، مفهوم دارند و همان جملات زیبایی هستند که به گوش او می‌رسند. شما با چنین کاری ولع او به خواندن در سال‌های آینده را بیشتر کرده و او را به این کار علاقه‌مند می‌کنید.

از کودک‌تان حرف بکشید
قرار نیست فرزندتان تنها با شنیدن جملات از آنها درس بگیرد. برای رسیدن به هدفی که نویسنده کتاب مد نظر داشته، باید کودک‌تان را به فعالیت بیشتر ترغیب کنید. برای مثال پیش از آنکه صفحه را بخوانید، عکس‌هایش را در مقابل کودک‌تان قرار دهید و از او چنین سوالی بپرسید: «به نظرت خرس کوچولو مشکلش را به چه شکل حل می‌کند؟» کودک‌تان وقتی با چنین سوال‌هایی مواجه می‌شود، بیشتر با داستان درگیر می‌شود و برای پاسخ دادن، خلاقیت بیشتری را به کار می‌گیرد. گذشته از این، در صورتی که نظر او اختلاف زیادی با آنچه که در کتاب نوشته شده داشته باشد، وقتی ماجرای واقعی را در ادامه از زبان شما می‌شنود، ذهنش آمادگی بیشتری برای به خاطر سپردن آن پیدا می‌کند.

نحوه کتاب خوان کردن کودکان

سعی کنید هر شب قبل از خواب برای فرزندتان کتاب بخوانید

کتاب بسازید
از کودک‌تان بخواهید که داستانی را برای‌تان تعریف کند و آن را روی چند برگ کاغذ بنویسید. در هر برگه کافی است بخشی از داستان را که در سه‌، چهار خط خلاصه شده، بیاورید و بعد از تمام شدن، از فرزندتان بخواهید نقاشی را که از نظرش با هر بخش مرتبط است، بالای آن بکشد. حالا شما توانسته‌اید کتابی مخصوص به او را با کمکش طراحی کنید و انگیزه‌اش برای داستان‌پردازی را بالا ببرید.

حق انتخاب دهید
پیش از آنکه کتاب خواندن را شروع کنید، کودک‌تان را با دادن حق انتخاب به او درگیر ماجرا کنید. برای مثال چند کتاب را از قفسه بیرون بیاورید و از او بپرسید که دوست دارد امشب کدام داستان را بشنود یا اینکه کدام داستان را دوست دارد اول بخواند. وقتی کودک‌تان با میل خودش وارد این بازی می‌شود، توجه بیشتری به آنچه که برایش می‌خوانید، می‌کند.

کلمه‌یابی کنید
وقتی کودک پیش‌دبستانی شما تنها چند حرف از الفبا را یاد می‌گیرد، وقت آن رسیده که بازی کلمه‌یابی را شروع کنید. برای مثال اگر کودک‌تان حرف «ر» که نامش با آن آشنا می‌شود را یاد گرفته، یکی از کتاب‌هایش را‌ بردارید و وقتی که کنار هم نشسته‌اید، از او بخواهید همه «ر»‌ها را پیدا کند. هر وقت کودک‌تان کلمه‌ای که این حرف در آن قرار گرفته را پیدا کرد، آن واژه را برایش بخوانید و تشویقش کنید.

کتاب جوک برایش بخرید
برای فرزندتان جوک‌هایی ساده و مناسب سنش تعریف کنید و حتی با کمک کتاب‌های لطیفه که در شهرکتاب‌ها هست، به او چند جوک ساده که برایش جالب هستند، یاد دهید. کودک‌تان با تعریف کردن لطیفه‌های تکراری‌ خود در برابر دیگران، یاد می‌گیرد که شکل دادن ساختار‌های تازه‌ای از جملات و عبارات را تمرین کند.

قلنبه سلنبه حرف بزنید
نگرانید که کودک‌تان معنای برخی واژه‌ها را متوجه نشود و به همین دلیل وقت داستان خواندن، واژه ساده‌تری را به جای آنها به کار می‌برید؟ این تفکر را کنار بگذارید و با خیال راحت واژه‌های جدید را برای کودک‌تان بخوانید. کودکان عاشق تکرار شدن قصه‌ها هستند و وقتی برای چندمین‌بار واژه تازه‌ای که برایشان معنا کرده‌اید را می‌شنوند، آن را ناخواسته وارد گروه کلماتی که به کار می‌برند، می‌کنند. به این ترتیب شما با گفتن چنین کلماتی فهم داستان را برای کودک‌تان سخت نکرده‌اید، بلکه به او امکان گسترده‌تر کردن دایره لغاتش را داده‌اید.

امتحان بگیرید
نه اینکه در فضایی جدی از کودک‌تان در مورد سطرهای خوانده شده امتحان بگیرید اما می‌توانید در فضایی دوستانه و حین بازی، سوال‌هایی را در مورد داستان از او بپرسید؛ این سوال‌ها می‌تواند در مورد بخش‌هایی که پیام اصلی داستان در آنها پنهان شده باشند یا اینکه از بخش‌هایی پرسیده شوند که می‌دانید واژه‌های تازه در آنها به کار رفته‌اند. اگر کودک‌تان دقیقا از آن واژه‌ها استفاده نکرد، اشکالی ندارد؛ مهم این است که مفهوم آنها را درک کرده باشد و واژه‌ای جایگزین برایش پیدا کرده باشد. شما هم می‌توانید پس از شنیدن توضیحاتش یک بله همراه با لبخند به او هدیه کنید و واژه مورد نظرتان را هم در ادامه به کار ببرید تا ملکه ذهنش شود.

خسته نشوید
اگر کودک‌تان در هفته بارها از شما می‌خواهد که یک کتاب را بخوانید، برای منصرف کردنش تلاش نکنید. مهم نیست که چند بار داستان را شنیده ‌است؛ شما می‌توانید هزاران بار کتاب مورد نظر را برایش بخوانید و حتی تا جایی پیش بروید که تک تک سطر‌های داستان را از بر شود اما اجازه ندهید خواندن کتاب‌های تکراری، فرصت شروع کردن کتاب‌های تازه را از شما بگیرد. برای مثال می‌توانید داستان کوتاه تازه‌ای را قبل یا بعد از خواندن کتاب دوست داشتنی شروع کنید.

نحوه کتاب خوان کردن کودکان

وقتی خودتان کتاب میخوانید کتاب‌های کودک را مقابلش قرار دهید تا از شما تقلید کند

فوت کوزه‌گری
توپ توی زمین شماست
دلیلی ندارد که به جای اسباب بازی برایش کتاب بخرید یا شب‌ها وقتی غرق خواب است، او را مجبور به شنیدن ماجرای کتاب‌ها کنید. شما می‌توانید با برخی از رفتارهایی که هر روز و هر هفته نشان می‌دهید، کودک‌تان را به خواندن و داستان بافتن علاقه‌مند کنید.

با هم کتابخانه بروید
اگر دانشجو هستید یا قصد دارید کتاب خاصی را از کتابخانه امانت بگیرید، کودک‌تان را هم با خود همراه کنید. اجازه دهید بین قفسه‌های کتاب با شما بچرخد و بعد سراغ قفسه‌های کتاب کودک برود و برای خودش هم کتابی برای امانت گرفتن پیدا کند. حتی اگر خودتان نمی‌خواهید کتاب خاصی را امانت بگیرید، صرفا برای جست‌وجوی کودک‌تان در این محیط، او را به کتابخانه‌ای که عنوان‌های زیادی کتاب کودک در آن قرار دارد، ببرید.

با او بخوانید، نه برای او
تنها با خواندن کتاب برای کودک‌تان نیست که او را کتابخوان می‌کنید. برای رسیدن به چنین هدفی، وقتی که خودتان قصد کتاب یا مجله خواندن دارید، کتاب‌های او را هم در مقابلش قرار دهید تا به تقلید از شما سراغش برود. بچه‌ها بیشتر از آنکه از حرف‌های شما درس بگیرند، ‌با الگو‌برداری از رفتارهای شما به شخصیت خود شکل می‌دهند.

تابلوها را بخوانید
برای علاقه‌مند کردن کودک‌تان به خواندن، فقط نباید از کتاب‌ها کمک بگیرید. وقتی برای خرید یا قدم زدن با او به خیابان می‌روید، توجه بیشتری به تابلوهایی که در خیابان نصب شده کنید و عبارات و جملات روی آنها را برای کودک‌تان بخوانید. اگر تابلوی راهنمایی و رانندگی سر راه‌تان باشد، با خواندن عبارت زیر علامت یا تصویری که روی تابلوست، می‌توانید آن را در ذهن کودک‌تان ماندگار و توجهش به نوشته‌ها را بیشتر از قبل جلب کنید.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه اعتماد همسرمان را جلب کنیم؟

اعتماد افراد خانواده و به ویژه زوجین نسبت به هم، یکی از ارکان بهداشت روانی و بهترین راه موفقیّت در زندگی است و بیشتر موانعی که در راه وصول به هدف های مشترک خانوادگی و زناشویی پیدا می شود به وسیله جلب اعتماد همسر برطرف می گردد.

برخی راهکارهای جلب اعتماد همسر عبارتند از :

– به همسرتان اعتماد کنید تا وی نیز به شما اعتماد کند.

در واقع با انتقال این احساس مثبت به همسرتان همین احساس را از سوی وی دریافت خواهید نمود. توجه داشته باشید که این احساس هر قدر صادقانه تر باشد همان قدر قویتر و ارضا کننده تر می باشد. توضیح اینکه اصولاً هر خصلتی را با کمی تلقین و دادن واکنش مناسب، می توان در اشخاص ایجاد کرد. وقتی به کسی می گویید: «چون به تو اطمینان دارم…» فرد ناخودآگاه از خود انتظار یک فرد مطمئن را دارد مگر آن که از لحاظ شخصیتی آدم بی وجدانی باشد. اعتماد متقابل یکی از رموز روابط صمیمی و صادقانه همسران است.

– با حرف چیزی را ثابت نکنید
به‌جای اینکه با حرف زدن بخواهید کار‌هایتان را توجیه و اعتماد او را جلب کنید، سعی کنید با رفتار‌هایتان او را به خود مطمئن کنید. اگر می‌خواهید با حرف‌هایتان خود را بهتر از آنچه هستید نشان دهید، باید بگوییم که تضاد میان حرف‌هایتان و آنچه عمل می‌کنید، می‌تواند اوضاع را از این هم پیچیده‌تر کند. اگر هم فکر می‌کنید او شما را آنطور که واقعا هستید نمی‌بیند و باید با حرف زدن و توضیح دادن به او بقبولانید که صادق و مورد اعتمادید، باز هم در اشتباهید. بیش از حد توضیح دادن نه تنها کمکی به بهتر دیده شدن نمی‌کند، بلکه خودش می‌تواند یکی از دلایل شک کردن باشد. پس وفاداری‌تان را در عمل‌تان نشان دهید و مسوولیت قضاوت او را بر عهده خودش بگذارید.

– تصدیق وی را از خاطر مبرید

یکی از راهکارهای جلب اعتماد همسر، تصدیق سخن و ادعای اوست. اگر این اصل در روابط متقابل میان زوجین رعایت نشود، زندگی برای هر دوی آنها مشکل می شود؛ زیرا تصدیق نکردن همسر، یعنی بدگمانی و محصول بدگمانی، بی اعتمادی است. طبیعی است که اگر زوجین از سوی همسرشان تصدیق شوند، به یکدیگر اعتماد پیدا کرده و همین اعتماد، زمینه ساز برخورد صادقانه آنان با یکدیگر می­شود.

– برای همسرتان فضای عاطفی امن فراهم کنید
اگر درصدد ایجاد فضای عاطفی امن برای همسرتان نباشید، احتمال دارد در تدارک فضایی ناامن باشید!

– از همسرتان حمایت کنید

راهکار دیگر برای جلب اعتماد همسر، دفاع و حمایت از همسر در حضور و غیاب وی است. اگر فردی بنگرد که همسرش با تمام جدیت و تلاش از او در مقابل دیگران (جایی که حق با اوست) حمایت و پاسداری می نماید، اعتمادش به او جلب خواهد شد.

– به خودتان اعتماد کنید
بی‌اعتمادی شما نسبت به خودتان، یکی دیگر از دلایلی است که می‌تواند شک همسرتان را باعث شود. آدم‌هایی که در مورد عقاید و سبک زندگی‌شان مطمئن نیستند، هیچ وقت هم مورد اعتماد قرار نمی‌گیرند. سعی کنید چارچوب مشخصی برای عقاید‌تان داشته باشید و با قاطعیت نظر‌تان را اعلام کنید. به خودتان و توانایی‌هایتان اعتماد داشته باشید تا دیگران هم به شما اطمینان کنند. اگر همسرتان احساس کند که فرد توانا و قدرتمندی هستید، دیگر به خودش اجازه نمی‌دهد که به شما شک کند. البته این موضوعی نیست که به تنهایی از پس آن بربیایید. اگر شما هیچ وقت آدم قوی‌ای نبوده‌اید، نمی‌توانید یک شبه خودتان را تغییر دهید. کلاس‌های خود‌شناسی و جلسات انفرادی با یک روانشناس، می‌تواند بهترین کمک برای تقویت عزت نفس شما باشد.

  ایجاد اعتماد به زمان زیادی نیاز دارد، اما نابودی آن، به سرعت صورت می گیرد

– جنگیدن منصفانه
ـ هرگز الفاظ ناخوشایند یا تحقیرآمیز به کار نبرید.
ـ تنها به موضوع مورد بحث بپردازید و مشکلات حل نشده گذشته را پیش نکشید.
ـ از به کار بردن عبارات قطعی مانند «تو هیچ وقت…» یا «تو همیشه…» اجتناب ورزید.
ـ برای حمایت از موضوع مورد بحث تان یا حمله به طرف مقابل، افراد خانواده یکدیگر را به میان نیاورید.
ـ پیشاپیش، در استفاده از یک روش با هم توافق کنید تا اگر یکی از شما احساس کرد نزاع تان از مهار خارج می شود، آن روش را به کار برد.
ـ هرگز آخر شب به نزاع نپردازید؛ زیرا در این ساعت هر دو خسته اید و نمی توانید احساسات تان را مهار کنید.
ـ باز هم، از عبارات «من…» به جای «تو…» استفاده کنید، زیرا به طرف مقابل احساس مورد حمله واقع شدن نمی دهد و محرک نیست.

– بهترین همسر روی زمین باشید
برای آنکه بتوانید یک زندگی سرشار از اعتماد را بسازید، قبل از هرچیزی باید در یک خانه آرام زندگی کنید. تا زمانی که همسرتان به آینده زندگی مشترک‌تان امیدوار است و احساس خلأ نمی‌کند، دلیلی هم برای شک کردن پیدا نمی‌کند. البته زیاد از حد محبت کردن و باج دادن در زندگی مشترک هم می‌تواند باعث بی‌اعتمادی او شود. پس اغراق نکنید و در عین رعایت توازن، برای خوشبخت کردن او هم تلاش کنید. دلیلی ندارد که با هر یک قدمی که او برای شاد کردن شما برمی‌دارد، ۱۰ قدم به سمتش بروید اما می‌توانید به او نشان دهید که قدر محبت‌هایش را می‌دانید و تمام تلاشتان را برای نگران نکردنش می‌کنید.

– از دارایی همسرتان چشم پوشی کنید

یکی از راهکارهای جلب اعتماد همسر، چشم پوشی از دارایی های اوست. طبیعی است که هر انسانی به دست رنج خویش حساس بوده و طمع ورزی اطرافیان خود را بر نمی تابد. بخش زیادی از بی اعتمادی حاکم میان همسران، معلول بدگمانی هایی است که به یکدیگر در امور مالی دارند. اگر فرد به طور کلی از آنچه همسرش در اختیار دارد و از آن بهره مند است، چشم بپوشد و به آن ها بی رغبت باشد، همسرش به او اعتماد پیدا کرده و محبوبیت همسرش در نظر وی افزایش می یابد.

– زبان یکدیگر را بفهمید
در مورد حسی که دارید با او صحبت کنید. دلایلی که باعث بی‌اعتمادی‌تان شده را مطرح کنید و بگویید که به دلیل این موارد، نگاه‌تان نسبت به او در حال تغییر است. برایش توضیح بدهید که این شک‌ها به شما و زندگی مشترک‌تان آسیب می‌زند و اگر او واقعا اشتباهی نکرده‌ است، باید با رفتار‌هایش این موضوع را به شما ثابت کند. با گفتن این حرف‌ها یک دعوای دیگر راه نیندازید و فاصله را بیشتر نکنید؛ تنها با مهربانی و آرامش توضیح دهید و از او برای برگرداندن زندگی‌تان به روزهای قبل کمک بخواهید.

– شریک زندگی باشید
به همسرتان نشان دهید که شما هم به اندازه او نگران زندگی مشترک‌تان هستید و برای بهتر کردنش تلاش می‌کنید. بی‌تفاوتی شما در مورد موضوعات مالی یا مشکلات‌تان می‌تواند جرقه‌های شک را بزند. به او بفهمانید که سرنوشت این زندگی برایتان مهم است و می‌خواهید پابه‌پای او برای موفق بودن تلاش کنید. به او نشان دهید که در زمان مشکلات، شرایطش را درک می‌کنید و تا بهتر شدن اوضاع کنارش می‌ایستید. یکی از موضوعاتی که می‌تواند تردید او نسبت به شما را برانگیزد، حس کردن این موضوع است که شما در شرایط بحرانی در کنار او نمی‌مانید یا اینکه نسبت به او و توانایی‌هایش ناامید شده‌اید و ماندن در این زندگی آزار‌تان می‌دهد.

– از بچه‌ها جاسوس نسازید
هرگز از بچه‌ها به عنوان ابزاری برای کنترل همسرتان استفاده نکنید. گمان نکنید که وقتی فرزند‌تان را برای جاسوسی همسرتان بسیج می‌کنید، او حس و حالتان را نمی‌فهمد و متوجه فاصله میانتان نمی‌شود. اگر شما به همسرتان شک دارید، حق پیگیری و حتی در موارد شدید‌تر تفتیش را دارید، اما حق ندارید در جریان این کار‌ها، از فرزندتان به عنوان یک ابزار استفاده کنید. پس در هیچ شرایطی، بچه‌ها را وارد بازی خودتان نکنید.

– خودتان قضاوت کنید
شاید همسرتان به دلیل شیطنت، تنهایی، مشکلات زندگی یا هر دلیل دیگری،‌ حرمت‌ها را شکسته باشد. اما این حرمت‌شکنی در ذهن هرکسی معنا و مجازات خاص خودش را دارد. برای یک فرد ممکن است یک پنهانکاری ساده، مصداق خیانت و غیربخشش باشد و برای فرد دیگری ممکن است دروغی بزرگ‌تر و آسیب‌زننده‌تر هم باعث از هم پاشیدن زندگی نشود. پس در این زمینه، تجربه‌ها و واکنش‌های دیگران را ملاک قرار ندهید و فقط و فقط به خودتان فکر کنید. به دلیل این رفتار چه حسی به شما دست داده، چه برنامه‌ای برای آینده ارتباط‌تان دارید، چقدر می‌توانید از کاری که کرده بگذرید و… برای این موضوع هیچ الگوی ثابت و قانونی وجود ندارد پس فقط به دل خودتان رجوع کنید.

– ماجرا را فریاد نزنید
حتی اگر شک‌های شما اثبات شد و فهمیدید که همسرتان به هر بهانه‌ای از خط‌قرمز‌های زندگی مشترک‌تان گذشته، حق ندارید ذهن بچه‌ها را نسبت به پدرشان مسموم کنید. اگر شما به دلیل خیانتکار بودن همسرتان می‌خواهید او را ترک کنید و بچه‌ها به سنی رسیده‌اند که توانایی پذیرش این موضوع را دارند، می‌توانید تا حدودی آنها را در جریان واقعیت بگذارید. اما اگر قرار نیست اقدامی بکنید و این موضوع تنها یک زنگ خطر برای شما و همسرتان بوده، بچه‌ها را به دلیل خالی کردن خودتان با یک ترس همیشگی روبه‌رو نکنید و مشکل را میان خودتان حل کنید.

ایجاد اعتماد به زمان زیادی نیاز دارد، اما نابودی آن، به سرعت صورت می گیرد.

ادامه مطلب / دانلود

 چگونه مسئولیت پذیری را به کودکان آموزش دهیم؟

مسئولیت پذیری مهارتی است که باید آن را به کودکان آموخت تا در آینده در ورطه زندگی اجتماعی دچار مشکل نشوند اما نباید از آن سوی بام نیز بیفتیم. گاهی بعضی والدین آنقدر به کودک شان مسئولیت می دهند و آنقدر سخت می گیرند که کودک را خسته و از دنیای کودکی جدا می کنند. در «فرزندپروری» این هفته با دکتر حکیم شوشتری، روانپزشک کودکان و نوجوانان در این باره گفتگو کرده ایم.

از چه زمانی باید به کودکان مسئولیت داد؟
– این مسئله به روحیه و توانایی کودک بستگی دارد. باید در وهله اول کودک را به خوبی بشناسیم تا بتوانیم به او مسئولیت دهیم چون اگر به کودکی که آمادگی پذیرش مسئولیت ندارد مسئولیت دهیم، دچار مشکل می شود و اعتماد به نفسش پایین می آید.

در واقع چون نمی تواند آن مسئولیت را انجام دهد، احساس سرخوردگی می کند؟
– دقیقا همین طور است. احساس می کند که چرا مثل دیگران نمی تواند آن کار را انجام دهد و برای همین احساس شکست می کند.

در بعضی از خانواده ها به کودک مسئولیت هایی می دهند که واقعا مناسب سن و سالش نیست. این والدین فکر می کنند با سپردن مسئولیت های دشوار، کودک زودتر به رشد جسمی و عقلی می رسد. فکر می کنید چه کودکانی بیشتر در معرض این مشکل هستند؟
– معمولا کودکانی که در خانواده های پرجمعیت رشد می کنند و خواهر یا برادر بزرگتر از خود دارند، بیشتر دچار این مشکل می شوند و دیگر اعضای خانواده دائم به او دستور می دهند. ممکن است کودک در درازمدت از این دستورها خسته و حرف شنوی اش کمتر شود.

در این صورت چه راه حلی پیشنهاد می کنید؟
– والدین نباید اجازه دهند بچه های بزرگتر به کوچکتر دستور دهند یا او را تحت فشار بگذارند. درخواست پدر و مادر به مراتب بالاتر از فرزندان دیگر در خانه است.

بچه هایی که دائم در حال اجرای دستورات افراد دیگر خانواده هستند، در درازمدت چه شخصیتی پیدا خواهند کرد؟
– ممکن است لجباز شوند و اعتماد به نفس شان پایین بیاید.

  آموزش مسئولیت پذیری به کودک، به روحیه و توانایی او بستگی دارد

به نظر شما بهتر است کودک در پذیرش مسئولیت آزاد باشد یا محدود؟
– نباید مسئولیت را به آنها تحمیل کنیم؛ برعکس باید سعی کنیم حس مسئولیت پذیری را در کودکان مان به وجود بیاوریم. به این معنا که بهتر است کودک در پذیرش مسئولیت خود آزاد باشد اما باز هم می گویم به توانمندی کودک هم باید توجه داشت.

بعضی از والدین حتی روی لباس پوشیدن کودکان شان نیز حساسیت به خرج می دهند و فکر می کنند اگر لباس های بزرگتر از سن واقعی کودک تنش کنند، کودک زودتر احساس بزرگی خواهد کرد!
– این کار کاملا اشتباه است. باید اجازه دهیم کودک مطابق با سنش رشد کند و دوران کودکی اش را به خوبی بگذراند. اگر این اتفاق نیفتد و سعی کنیم او را بزرگتر از سنش جلوه دهیم، به مرور زمان از نقشی که به اجبار به او واگذار شده است، خسته می شود و از دوران کودکی اش هم آنطور که باید لذت نمی برد.

مسئولیت دادن به کودکان در دخترها و پسرها چقدر با یکدیگر متفاوت است؟
– معمولا چون دخترها حرف شنوی بیشتری دارند، از نظر کلامی قوی ترند و زودتر و راحت تر با مسئولیت هایی که به آنها واگذار می شود، کنار می آیند ولی پسرها چون شیطنت بیشتری دارند، ممکن است خیلی حرف شنوی نداشته باشند اما باید با توجه به سن کودک به او مسئولیت بدهیم و می توانیم از مسئولیت های کوچکتر شروع کنیم، مانند جمع کردن مدادرنگی ها یا بردن نمکدان یا قاشق و چنگال برای پهن کردن سفره.

والدین چطور می توانند احساس خوبی به کودک شان بدهند تا از انجام وظیفه ای که برعهده او گذاشته شده، لذت ببرد؟
– والدین باید برای ایجاد یک حس خوب و مشارکت بیشتر در خانه به کودک کمک کنند؛ مثلا به او بگویند من اسباب بازی هایت را جمع می کنم، تو مدادرنگی هایت را جمع کن. در واقع این حس مشارکت، همدلی و دوستی بیشتری ایجاد می کند و کودک هم با رغبت بیشتری مسئولیتش را انجام خواهد داد.

نظر دیگر کارشناسان در زمینه آموزش مسئولیت پذیری به کودک:
قبل از مسئولیت سپاری، توانمندی کودک را بشناسید
دکتر امیری-روانپزشک کودک در باره آموزش مسئولیت پذیری به کودکان می گوید: مسئولیت دادن به کودک، فرمول مشخصی ندارد و باید با توجه به توانمندی و شناختی که از کودک داریم، به او مسئولیتی واگذار کنیم. مثلا ممکن است توانمندی ی کودک ۴ ساله از یک کودک ۸ ساله بیشتر باشد، برای همین واقعا سن تعیین کننده نیست اما نکته ای که در این میان بسیار مهم است، این است که باید به کودک بیاموزیم مسئولیت کاری را که انجام می دهد، به عهده بگیرد چون این کار باعث افزایش توانمندی و قدرت او می شود.

مثلا اگر به او پول می دهیم که به خرید برود، باید اجازه انتخاب را هم به او بدهیم یا وقتی از او بخواهیم در تمیز کردن خانه کمک مان کند، باید این اجازه را هم داشته باشد که مهمان دعوت کند اما گاهی متاسفانه والدین یا از این طرف بوم می افتند یا از آن طرف بوم. یعنی یا آنقدر به کودک مسئولیت می دهند که او را خسته می کنند یا اصلا این کار را نمی کنند که کودک دیگر نمی تواند توانمندی هایش را بشناسد؛ برای همین توصیه می شود با توجه به سن کودک از او بخواهیم کاری را برعهده بگیرد تا هم از کودکی اش لذت ببرد و هم انسان مسئول و با اعتماد به نفسی بار بیاید.

چگونه مسئولیت پذیری را به کودکان آموزش دهیم؟

هنگام آموزش مسئولیت پذیری به کودکان، نباید مسئولیت را به آنها تحمیل کنیم

نگاه جامعه شناس
گاهی سخت گیری والدین نتیجه معکوس می دهد

دکتر  قرائی مقدم در مورد آموزش مسئولیت پذیری به کودکان می گوید: من با مسئولیت دادن به کودکان و نوجوانان مخالف نیستم و معتقدم کودکان باید مسئولیت پذیر بار بیایند اما باید با توجه به سن و توان کودک به او مسئولیت دهیم چون اگر بیشتر از حد به او مسئولیت دهیم، در درازمدت نه تنها کلافه می شود بلکه از انجام مسئولیتش هم هیچ لذتی نخواهد برد.

قبل از هر چیزی باید از توان کودک مان شناخت کافی داشته باشیم. از طرف دیگر معمولا افرادی که در کودکی وظایف سنگینی را عهده دار می شوند و والدین به آنها سختگیری می کنند، وقتی وارد جامعه می شوند از انجام دادن کارشان لذت نمی برند و سعی می کنند از بار مسئولیت شانه خالی کنند. رفتار والدین با کودکان شان نقش مستقیمی در آینده آنها دارد.

البته فضایی که کودک در آن رشد می کند هم مهم است؛ مثلا کودکان روستایی از همان سنین کودکی کارهای بزرگی انجام می دهند و ناراحت هم نیستند چون شیوه زندگی روستایی اینگونه است اما یک کودک شهری توان یک کودک روستایی را ندارد، به همین دلیل باید برای مسئولیت دادن به کودکان مان همه چیز را در نظر بگیریم تا از نظر روانی و جسمی آسیبی نبینند.

از طرف دیگر،نباید به کودک هیچ مسئولیتی ندهیم چون در این صورت مسئولیت پذیر نخواهد شد و نمی تواند در آینده روی پای خودش بایستد؛ بنابراین باید مسئولیت مناسبی برای او در نظر بگیریم.

ادامه مطلب / دانلود

شناخت افراد براساس رفتار و حرکات

زمانی که دو نفر برای اولین بار همدیگر را ملاقات می کنند، به دنبال نشانه هایی برای شناخت شخصیت هم می گردند. از حالت دست گرفته تا شیوه جواب دادن به تلفن همراه، همگی راههایی هستند که به کمک آنها می توانید شخصیت طرف مقابل را تا حدودی تشخیص دهید.

ما در اینجا برخی از رایج ترین رفتارها را که معیاری برای قضاوت شما می توانند باشد، برایتان آورده ایم.

حالت دست

  شناخت افراد براساس رفتار و حرکات

از طریق حالت دست طرف مقابل،می توان شخصیت او را تشخیص داد

شما می توانید از طریق حالت دست طرف مقابل، شخصیت او را تشخیص دهید. افرادی که حرکات دست زیادی دارند، معمولا افرادی قدرتمند با اعتماد به نفس بالا هستند که دوست دارند خودشان را در مقابل دیگران بیان کنند در حالی که آنهایی که زیاد هنگام صحبت کردن دست خود را تکان نمی دهند، افرادی کم رو و بدون اعتماد به نفس هستند که به دنبال ساده ترین راه برای انجام کارهایشان می گردند.

وقت شناسی
آیا دیر سر قرارتان رسیده اید؟ این رفتار شما بر شخصی که منتظر شما مانده است، تاثیر منفی خواهد گذاشت. افرادی که وقت شناس هستند، افراد با انگیزه ای هستند که ساختار ذهنی منظمی دارند و برای لحظه به لحظه زندگی خود ارزش قائلند در صورتی که افراد وقت نشناس، افراد بی ملاحظه ای هستند که همیشه در حال دویدن به این طرف و آن طرف اند و تمام کارهای خود را در دقیقه ۹۰ انجام می دهند.

طرز برخورد با کارکنان رستوران

  شناخت افراد براساس رفتار و حرکات

از طرز برخورد افراد با گارسن های رستوران، کارمندان هتل می توانید شخصیت او را تشخیص دهید

سعی کنید هیچگاه با فردی که با کارمندان رستوران بد برخورد می کند، قرار ملاقات نگذارید. شما از طرز برخورد افراد با گارسن های رستوران، کارمندان هتل و نگهبانان می توانید تشخیص دهید که آیا طرف مقابل تان فرد مودبی است یا خیر. افرادی که شغل دیگران را معیار احترام گذاشتن به آنها قرار می دهند، افراد قابل اعتمادی نیستند.

طرز نگاه هنگام نوشیدن
تحقیقیات نشان داده افرادی که هنگام نوشیدن قهوه یا چای، به داخل فنجان نگاه می کنند، افرادی درونگرا، ایده آلیسم، آگاه و متمرکز هستند. اما فردی که به لبه های فنجان نگاه می کند، فردی است که بسیار تحت تاثیر دیگران قرار می گیرد و نسبت به اتفاقات اطراف خود آگاه است. بی خیالی، برونگرایی و قابل اعتماد نیز از دیگر خصوصیات شخصیتی این دسته است. آنهایی که هنگام نوشیدن نیز چشمان خود را می بندند، افرادی هستند که در زندگی درد و رنج کشیده اند اما سعی می کنند خودشان را با خوشی ها سرگرم کنند.

جویدن ناخن ها
بله، این یک نشانه است. تحقیقات نشان داده افرادی که ناخن های خود را می جوند یا با موهای خود بازی می کنند یا حتی پوست تن خود را می خارانند، تمایل به کمال گرایی دارند و نمی توانند آرامش خود را به طور کامل حفظ کنند.

دست خط
فرقی نمی کند که شما یک نامه عاشقانه بنویسید یا یک لیست خرید روزانه، دست خط شما می تواند شخصیت شما را لو دهد.

افرادی که هنگام نوشتن فشار زیادی به خودکار می آورند افرادی لجوج هستند که از اعتماد به نفس بالایی نیز برخوردارند. اگر کلمه های نوشته شده درشت و بزرگ باشند، شما فردی مردم محور هستید در حالی که دست خط ریز و کوچک نشان از درون گرایی شما دارد.

اگر دست خط شما به سمت راست شیب داشته باشد، شما فردی احساساتی و مهربان هستید اما اگر شیب آن به سمت چپ باشد، درونگرایی از خصوصیات اخلاقی شما است. دست خط های صاف نیز نشانه عملگرایی می باشد.

چک کردن گوشی

  شناخت افراد براساس رفتار و حرکات

چک کردن گوشی و زمان ومکان استفاده از آن می تواند شخصیت شما را آشکار کند

چک کردن گوشی و این که چه زمان و مکانی گوشی خود را از جیب یا کیف تان در می آورید، می تواند شخصیت شما را آشکار کند. اگر فردی هستید که مدام شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک یا ایمیل خود را چک می کنید، نشان می دهد که شما در مورد مسائل عاطفی ثبات ندارید و مدام حال و هوایتان تغییر می کند.

تماس چشمی
برقرار نکردن تماس چشمی نشان دهنده عدم اعتماد به نفس است و این که فرد بر رفتارهای خود کنترل نداشته و همیشه برای انجام کارهایش نیاز به یک تلنگر از سوی اطرافیان دارد. اینگونه افراد اراده ای ضعیف دارند.

اما از طرف دیگر افرادی که اعتماد به نفس زیادی دارند، از برقرار کردن تماس چشمی واهمه ای ندارند و هنگام صحبت با دیگران به مدت طولانی تری به چشم های طرف مقابل خیره می شوند. اینگونه افراد در برقراری روابط اجتماعی با دیگران موفق تر هستند.

منبع:برترین ها

ادامه مطلب / دانلود

بهره وری و استفاده کامل از وقت و زمان

بازی زندگی که شروع می شود در مواردی نمی توان آن را به وقت اضافه کشید، باید از تمام لحظات برای الگو سازی برای خودمان و فرزندانمان تلاش کنیم. کوشش در جهت رسیدن به اهداف بزرگ و کوچک می تواند زندگی را شیرین تر و رابطه ها را بهتر کند.

۶سال از عمر ازدواج مریم می گذرد، لیسانس عمران دارد. به گفته خودش آدم خیلی فعال و متعهدی نیست. مثلا اگر میوه ای در یخچال خراب شود، ناراحت نمی شود. اعتماد به نفس پایینی دارد. زیاد از حد صادق است و نمی تواند خودش را دست بالا نشان دهد. همسرش ۴ سال بزرگتراز مریم است و فوق لیسانس. در کارش موفق است و آدمی متعهد و ایده ال گرا که از بی قانونی و بی تعهدی آدمها رنج می برد. راجع به مریم دوست دارد به کار مشغول باشد. مریم تا یک سال پیش سر کار می رفت و به کارش علاقه مند بود. به دلیل مشکلات بارداری و حفظ جنین کارش را رها کرد و خانه نشین شد، این موضوع  برای همسرش گران تمام شد.

مریم می گوید: بعد زایمان به علت وزن پایین دخترم شرایط خیلی سخت بود و فرزندم با  شیر خشک تغذیه می شد. به بخاطر مصرف شیر خشک، بچه خوب می خورد و خوب می خوابید. بعد ۳ ماه ، دیگه بچه داری راحت تر شد. همسرم اصرار به شروع یک کار در منزل داشت. همسرم می گوید: به خاطر اصرار من، رفتی سرکار. حالا هم باید بهت اصرار کنم که راه درست رو انتخاب کنی. کلافه شدم. یا من خیلی تنبلم یا همسرم اشتباه می کند اما نمی توانم منطقی عقیده ام را به او منتقل کنم.

این زوج  تقریبا در دو قطب فکری متفاوت از هم هستند: زن قدری سهل انگار و ساده نگر که برای انجام امور روزمره نیاز به تحریک بیرونی دارد و مرد بسیار کمال طلب و ایده آل گرا. تا حدی که از موفقیت هایش سیراب نمی شود و لذا همسرش را هم برای موفقیت، تحت فشار قرارمی دهد. هر دو این نوع شخصیتها نیازمند قدری رسیدگی و اصلاح در شیوه فکری است و در بلند مدت آسیبهایی به رابطه زناشویی و سپس شیوه های فرزند پروری می زند. و از طرف دیگر هر دو این افراد باید نحوه کنار آمدن و احترام گذاشتن به خصیصه های شخصی دیگری را بیاموزند.

توصیه مان به خواهر گرامی این است که: اگر دوست دارید وقت کافی صرف فرزندتان کنید جای هیچ بحثی نیست، اما به هر حال شما هم به عنوان یک انسان و البته به عنوان یک مادر که به زودی الگوی فرزندتان می شوید، لازم است که از اوقات عمرتان به درستی استفاده کنید و تا جایی که می توانید اوقات خود را به بهترین شکل مدیریت کنید. از آنجا که کودکی آرام هم دارید لذا پرداختن به این امر بسیار راحت تر است.

البته همسرتان از شما توقعات زیادی دارد اما اگر یک برنامه ریزی مناسب و دقیق داشته باشید قطعا می توانید هم مادری خوب برای فرزندتان باشید و هم به رشد و تعالی شخصی خود بپردازید. این نکته را هم فراموش نکنیم، قطعا داشتن یک مادر تمام وقت، شانسی است که در شرایط امروزی جامعه نصیب هر کودکی نمی شود. بدون شک حداقل تا ۵سال اول زندگی کودکان نیازمند این هستند که مادر حداکثر اوقات خود را صرف وی کند.

البته مادران شاغل محدودیتهایی دارند که عمدتا توصیه می شود، در صورت امکان چند سال کارشان را ترک کنند، تا بتواند وقت کافی صرف فرزند خود نمایند. در غیر اینصورت اجرای برنامه ریزی دقیق برای رسیدگی به کودک توصیه می شود.
زن و شوهرها توقع دارند زندگی زناشویی، نیازها و تمایلات آنان را برآورده کند و درباره این که زندگی زناشویی باید چطور باشد و همسرشان چه مواردی را حتما رعایت کند، مفروضاتی دارند

بهره وری و استفاده کامل از وقت و زمان

برای رسیدن به موفقیت،مسئولیت پذیر باشید

در گام اول داشتن برنامه ریزی دقیق را به شما توصیه می کنم:

۱- از کجا وقت مناسب گیر بیاورم؟
شروع کنید و به مدت یک هفته حساب وقت خود را نگه دارید. حتما جدولی طبق میل خود طراحی کنید. این جدول باید شامل همه روزهای هفته و همچنین ساعات مشخص هر روز برای انجام هر کار باشد.

از خودتان بپرسید:
• از انجام دادن چه کارهایی بیشترین لذت را می برم؟( با خودکار قرمز)
• چه کارهایی را همسرم توقع دارد که به طور روزانه انجام دهم؟( با خودکار سبز)
• چه کارهایی را می توانم حذف کنم تا برای رسیدن به اهداف جدید وقت داشته باشم؟( با خودکار سیاه)
برای برنامه ریزی به گونه ای موثر در رسیدن به موفقیت، باید نسبت به اهداف بلند مدت تان صریح عمل کنید، راه رسیدن به آنها را تعیین کنید، اهداف کوتاه مدتی را تعیین کنید و برای رسیدن به آنها برنامه ریزی کنید و پیگیرش باشید.

۲- چه می خواهم؟
در مورد آنچه درزندگی می خواهید، از خودتان سوال کنید. اهداف زندگی تان کدام ها هستند؟ برای این منظور، سه مورد از اهداف ۵سال آینده تان، سه مورد از اهداف یک سال آینده تان و سه مورد از اهداف شش ماه آینده ، سه مورد از اهداف ماه آینده و سه مورد اهداف هفته آینده را که را که دوست دارید به آن برسید را یادداشت کنید.

۳- چگونه به موقعیت دلخواه خود برسم؟
سعی کنید از اهداف تان سه مورد را برای برنامه ریزی مفصل انتخاب کنید.

۴- تا به حال چه منابعی داشته اید تا به اهداف تان برسید؟
چه چیزی مانع تحقق یافتن اهداف تان می شود؟
سعی کنید همه این مراحل را طی کنید و رنگ و بویی جدید به زندگی تان بدهید. شما دارای هر تیپ شخصیتی که باشید، بی مسئولیتی و تعلل برای تان مفید نیست. خوب است همه ما در زندگی برنامه ریزی، هدفمندی و کلا آینده نگری داشته باشیم و از هر زمانمان به درستی استفاده کنیم. خصوصا خانمها که الگوی مستقیم فرزندان بوده و با سبک رفتاری راه و روش زندگی را به آنها نشان می دهند. اگر بخواهید تعلل بورزید، کوتاهی کنید و مسئولیت پذیری نداشته باشید اول خودتان و سپس زندگی خانوادگی تان آسیب می بیند.

البته اشتباه نکنید منظور من این نیست که لزوما شما باید بیرون از خانه شاغل باشید تا به شکوفایی برسید. هر نوع هدفمندی و برنامه ریزی که در راستای خواسته ها، تمایلات و آرزوهای شخصی تان بوده و به شکوفایی تان کمک کند، در این زمینه توصیه می شود. البته قطعا توجه به نظرات همسرتان و کسب راهنمایی های کلی از وی کمک زیادی به شما خواهد کرد.

ادامه مطلب / دانلود

ترس یا شهامت را انتخاب می کنید؟

فکر کنید یک نفر در زندگی‌تان هست که ۲۴ساعته دنبال شماست و تعقیب‌تان می‌کند و هر جا می‌روید مدام به شما ترس، نگرانی و اضطراب می‌دهد، اعتمادبه‌نفس‌تان را تخریب می‌کند و اجازه نمی‌‌دهد کار‌هایی که می‌خواستید را انجام دهید. فکر کنید هر بار که می‌خواهید تغییری ایجاد کنید، می‌آید و به شما می‌گوید: « اگر جای تو بودم این کار را نمی‌‌کردم. اگر تو را برنجانند چی؟ اگر شکست بخوری چی؟» فرض کنید هر بار که می‌خواهید کاری کنید این شخص مدام زیرگوش‌تان می‌خواند که «پشیمان می‌شوی، خواهیم دید چه گندی می‌زنی». ممکن است با خودتان بگویید هیچ‌وقت چنین شخصی را تحمل نمی‌‌کنید اما باید بدانید کسی که چنین رفتاری را با شما دارد، همان ترس شماست

همه ما نبرد درونی داریم؛ نبردی که میان دو بخش از وجودمان در می‌گیرد؛ یکی بخش منفی و مخرب و دیگری مثبت. در اصل این نبرد ترس و شهامت است که آن را بخش روشن‌بین و خودآگاه می‌نامیم. همه ما همزمان ترس و شهامت را در وجودمان داریم اما اگر بخواهیم بر ترس پیروز شویم، باید منشا اصلی آن را درک کنیم.

واقعیت این است که طبیعت ذاتی فکر و ذهن آن است که عشق بورزد. فکر و ذهن‌تان، شما را دوست دارد اما شیوه و روشی که برای محافظت از شما در مقابل رویداد‌های دردناک به کار می‌برد « ترس» است. هدف ترس آن است که شما را در مقابل درد و رنج محافظت کند. منبع و منشا تمامی ترس‌‌ها تنفر از خویشتن نیست بلکه عشق به خویشتن است.

ترس از بین نمی‌رود
قرار نیست شما ترس را از وجود خود‌تان پاک کنید. ترس هیچ‌گاه از بین نمی‌رود بلکه شما باید بخواهید با ترس‌تان به گونه‌ای متفاوت برخورد کنید. هر بار با ترس‌تان روبه‌رو می‌شوید، می‌توانید انتخاب کنید که چه کسی بر اوضاع مسلط باشد؛ ترس‌تان یا بخش خودآگاه، روشن‌بین و شجاع وجودتان.

راز تغییر رابطه‌ای که با ترس‌تان دارید این نیست که تلاش کنید آن را نابود کنید، بلکه باید جرات، شهامت، دانش و خودآگاهی‌تان را از ترس‌تان جلوتر ببرید و عشق به خود‌تان را از ترس‌تان بزرگ‌تر کنید.

ترس‌تان را بد تفسیر نکنید
همه ما سوءتعبیر‌هایی از ترس داریم؛ سوءتفاهم‌هایی که باعث می‌شود بیش از حد در دام ترس‌مان بیفتیم. اولین سوءتعبیر این است که ترس را نشانه این بپنداریم که مرتکب اشتباهی شده‌ایم. فرض کنید به‌تازگی با مردی برای ازدواج آشنا شده‌اید که روزبه‌روز به او نزدیک‌تر می‌شوید. یک روز صبح از اینکه بیشتر با او صمیمی شوید ترسیده‌اید؛ این ترس را چطور تفسیر می‌کنید؟

آیا این ترس نشانه این است که نباید با این مرد ازدواج کنید؟ پاسخ احتمالا این خواهد بود«نه». ترس شما فقط به این معناست که از منطقه امن خود خارج شده‌اید و فراتر از قلمرو « آشنا» قدم برداشته و به حیطه «ناآشنا» رسیده‌اید. ترس شما صرفا واکنشی انسانی و طبیعی در برابر رشد و تغییر است.

اغلب انتخاب‌های زندگی به خودی خود نه مثبت هستند نه منفی؛ فرافکنی‌‌های ماست که احساس مثبت یا منفی را در ما زنده می‌کند. این قاعده به‌ویژه درباره ترس هم صادق است.

درک و شناخت ماهیت ترس تنها راه تسلط و پیروز شدن بر آن است. خود شما هستید که انتخاب می‌کنید هر روز از چه چیزی بترسید و از چه نترسید. ممکن است کار‌هایی انجام دهید که حتی فکر کردن راجع به آنها هم برای دیگران ترسناک باشد اما ممکن است کار‌هایی انجام دهید که برای دیگران انجام دادنش راحت است اما برای شما بسیار ترسناک است. ذهن شماست که تصمیم می‌گیرد از چه بترسید و از چه نترسید. حالا که خود‌تان انتخاب می‌کنید پس چرا انتخاب دیگری نکنید؟ ترس همیشه ما را از لحظه اکنون دور می‌کند و ما را به آیند‌‌ه‌ای موهوم می‌برد.

کافی است از خود‌تان بپرسید: « آیا همین الان خطری مرا تهدید می‌کند؟» این سوال شما را به لحظه اکنون می‌آورد و کمک می‌کند با منبع خودآگاه درون‌تان تماس بگیرید.

تعبیرش را درک کنید
قرار نیست ترس به شما بگوید که هیچ کاری نکن و دست روی دست بگذار.
اگر درست این حس را تعبیر کنید خواهید دید ترس شما به این معناست که تا مطمئن نشده‌اید چه چیزی در پیش است ادامه ندهید نه اینکه قدم از قدم برندارید. ترس قرار است تمام آسیب‌ها و خطراتی که تصمیم‌گیری برای شما دارد به شما نشان دهد چون خطرات زیادی در کمین شماست. بهتر است بدانید این احتیاط اصلا بد نیست و می‌تواند کمک کند شما همه جوانب را بسنجید.

آماده‌باش می‌دهد
اگر فکر می‌کنید ترس می‌خواهد این را به شما القا کند که شما آمادگی شروع کاری را ندارید، بهتر است یک‌بار دیگر معنای ترس را با خودتان مرور کنید. ترس مثل یک هم اتاقی احساسی و عاطفی است که با شما زندگی می‌کند، با شما حرف می‌زند و سعی می‌کند شما را متقاعد کند برخی کارها را انجام دهید و برخی کارها را نه و مدام دارد به شما هشدار می‌دهد.

ترس شما به این معناست که آماده باشید و خودتان را مهیا کنید، یکی از رویاهای شما در شرف به حقیقت پیوستن است. پس تا آنجا که توان دارید از آن حمایت کنید.

ترس یا شهامت را انتخاب می کنید؟

با ترس‌ نجنگید زندگی کنید

موانع را نشان می‌دهد
چه به این موضوع از این دیدگاه نگاه کرده باشید و چه نه، شما همواره با ترس رابطه برقرار می‌کنید و این رابطه یکی از مهم‌ترین روابط شما در زندگی است. ترس سعی می‌کند شما دست بالا را بگیرد. گاهی اوقات ترس را اینطور معنی می‌کنیم که نباید دست به انجام کاری بزنیم مگر اینکه هیچ مانعی وجود نداشته باشد. کاری که حس ترس با شما می‌کند این است که سختی‌ها را به شما نشان دهد. ترس شما به این معناست که موانعی در سر راه شما وجود دارد. این موانع را به تو نشان می‌دهم تا بتوانی چاره‌ای بیندیشی و یک‌بار برای همیشه از شرشان خلاص شوی.

با ترس‌ نجنگید زندگی کنید
اگر بخواهید منتظر شوید ترس‌های‌تان ناپدید شوند تا بتوانید دست به کاری بزنید، ممکن است مجبور باشید تا ابد صبر کنید.

ترس همیشه با ما خواهد بود؛ ترس واکنش طبیعی بدن ما در برابر برخی رویدادها و موقعیت‌هاست بنابراین کاملا ساده‌لوحانه است که منتظر باشیم ترس‌های‌مان از بین بروند تا دست به کاری بزنیم و زندگی کنیم.

به خاطر داشته باشید ممکن است این حق انتخاب را نداشته باشید که بترسید یا نترسید اما این انتخاب با شماست که فقط نظاره‌گر ترس‌های‌تان باشید و به‌رغم ترس‌های‌تان دست به عمل بزنید یا اینکه اجازه دهید آنها شما را فلج کنند. کافی است ترس‌تان را نظاره کنید و هر بار که ترسیدید از خود‌تان بپرسید: « من می‌ترسم اما ترس هویت واقعی من نیست من آن خودآگاهی و بصیرتی هستم که ترس‌هایم را مشاهده می‌کنم.»

با ترس‌های‌تان حرف بزنید
اگر می‌خواهید با ترس‌تان کنار بیایید و راهی برای روبه‌رو شدن با آن به دست بیاورید بهتر است از ترفند صحبت کردن با ترس‌تان استفاده کنید.

با استفاده از این ترفند به سادگی می‌توانید ترس‌تان را بریزید و چنانچه کار را به درستی انجام دهید تفریح خوبی هم خواهد بود. یکی یکی ترس‌های‌تان را بیان کنید و از خود‌تان بپرسید: «بعد چه؟» این تمرین به شما اجازه می‌دهد ترس‌های‌تان بریزد و با تصور بدترین حالات ممکن ببینید که حتی در بدترین شرایط هم کاری از دست‌تان برمی‌آید. با بیان واضح و شفاف احساسات و نگرانی‌‌ها، افکار ناراحت‌کننده و ترسناک شما تخلیه می‌شود.

وقتی ترس‌تان را تخلیه کنید از انرژی‌شان کاسته خواهد شد. درست زمانی که ترس‌های‌تان را بیان می‌کنید در مقطعی متوجه می‌شوید هرگز اجازه نخواهید داد چنین اتفاقات ناگواری بیفتد.

شهامت با چه چیز‌هایی تقویت می‌شود
نقطه مقابل مواردی که ترس را در شما تقویت می‌کند، چیز‌هایی است که می‌تواند خیلی راحت به شما شهامت ببخشد؛ اولین و مهم‌ترین چیزی که به شما جرات می‌دهد، عشق است؛ جرات و شهامت شکلی از عشق است. شکلی از عشق به خویشتن و بزرگداشت و گرامیداشت حقیقت وجودی و ماهیت واقعی‌تان. علاوه بر این منبع بزرگ انرژی، برخورداری از پشتیبانی دیگران، برنامه‌ریزی روشن و واضح در مورد اهداف، نظم و انضباط، نشست و برخاست با افراد مثبت و حضور در محیط‌هایی که در آنها تغییر و رشد تایید می‌شود، می‌تواند شما را در جهت داشتن شهامت جلو ببرد. علاوه بر اینکه به روح‌تان باید در این مورد بها بدهید باید جسم را همسو با روح در جهت رشد پیش ببرید. داشتن تغذیه سالم، استراحت، رفتن به دامان طبیعت و سبک زندگی مناسب همگی می‌توانند به شما کمک کنند ترس را در خود‌تان ضعیف کنید. صرفنظر از مواردی که ذکر شد، باید خود‌تان نیز براساس شناختی که از خود‌تان دارید در مسیر تقویت جرات و شهامت پیش بروید.

چطوری با ترس‌تان روبه‌رو شوید؟
ترس نیرویی دارد که می‌تواند خوشحالی و خوشبختی شما را خراب کند. ترس ضعف‌های‌تان را تثبیت می‌کند و اجازه نمی‌دهد رشد کنید و بین شما و دیگران جدایی می‌اندازد. ترس کاری می‌کند رویاهای‌تان را فراموش کنید اما چند تغییر ساده به شما کمک می‌کند کمتر بترسید و شجاعت بیشتری در خود احساس کنید. آنچه ترس شما را تقویت می‌کند قضاوت، سرزنش، گوشه‌گیری، انزوا، خستگی، سردرگمی و تشویش است. علاوه بر همه اینها دمخور شدن با افراد منفی‌باف و بدبین و حتی سرکوب احساسات و فروخوردن آنها و حضور در محیط‌هایی که تغییر و رشد شخصی در آنها تایید و تشویق نشده از جمله مواردی است که خیلی راحت می‌تواند ترس شما را قوی کند.

حتما خودتان هم مواردی را تجربه کرده‌اید که ترس در شما آنقدر بزرگ شده که نتوانسته‌اید کاری از پیش ببرید اما بهتر است بدانید هرچه خودآگاهی و روشن‌بینی‌تان را بالا ببرید، جرات و شهامت‌تان را تقویت کنید و ترس‌های‌تان را ضعیف و ضعیف‌تر کنید، احساس اقتدار و آزادی بیشتری خواهید کرد. همیشه با خودتان بگویید که نباید بترسید. ترس دشمن تفکر و تعقل شماست. ترس مرگی کوچک است که به نابودی تمام و کمال شما می‌انجامد. با ترس‌های‌تان روبه‌رو شوید و بگذارید از شما رد شوند. وقتی ترس‌ها را از سر گذراندید دیگر هیچ‌چیز باقی نمی‌ماند و خود واقعی شما بروز می‌کند. با تکرار این جملات انگار با یک چیز عمیق در روح‌تان صحبت می‌کنید؛ با حقیقتی که آن را از یاد برده‌اید.

ادامه مطلب / دانلود

بازی کردن کودکان چه تاثیری در رشد آن ها دارد؟

بازی عبارت است از هرگونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفدار که بصورت فردی یا گروهی، انجام و موجب کسب لذت و برآورده شدن نیازهای کودک شود. کودکان نقاط قوت و ضعف خود از جمله تمایل به فرمان دادن یا فرمان بردن، تهاجم یا تسلیم، اجتماعی بودن یا منزوی بودن و همچنین احساسات دوستانه یا خصمانه، افسردگی یا شادی، امیال و آرزوهای خود را از طریق بازی نشان می‌دهند. بازی، رشد عاطفی، اجتماعی ، جسمانی و ذهنی کودک را به همراه دارد.

بازی، در رشد عاطفی کودک نقش مثبتی ایفا می‌کند به این صورت که نیاز به برتری جوئی و بروز احساسات و عواطف، ترس و تردیدها و برو‌نگری را در کودک ارتقاء می‌دهد.

بازی در رشد اجتماعی کودک تأثیر بسزایی دارد و موجب ارتباط کودک با محیط بیرون، شکوفایی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت، همکاری، همیاری و مشارکت کودک می‌گردد. همچنین بازی موجب همانندسازی با بزرگ‌ترها شده و کمک می‌کند که کودک شکست را بطور واقعی تجربه کند.  بازی در رشد جسمی کودک موثر بوده و باعث رشد و هماهنگی دستگاه‌ها و اعضای بدن و تقویت حواس کودک و توانمندی فکری و بدنی او می‌شود.

نقش بازی در رشد ذهنی کودک انکارناپذیر است. رفتار هوشمندانه را تقویت می‌کند و زمینه‌های لازم جهت یادگیری زبان و رشد هوشی و تفکر کودک را فراهم می‌سازد. آن‌چه که از بازی‌های فکری مخصوصاً «کاربرد آن در فلسفه و کودک» مورد نظر است، نقش بازی در رشد ذهنی کودک است که با استفاده از ابزارهای مورد نظر (اسباب‌بازی، داستان، فیلم، کارتون، عکس…) به ارتقاء رشد فکری او کمک می‌کند .

مراحل پیشرفت بازی در کودکان
با بررسی مراحل رشد کودک می‌توان متناسب با سن کودک بازی‌هایی برای آنها طراحی کرد که با اجرای آن، کودکان از توانایی‌های مناسبی برخوردار ‌شوند. بدیهی است که هرکودکی این مراحل را با توجه به ویژگی‌های ذهنی ـ جسمی خود طی می‌کند ولی رشد کافی به معنای کسب و تسلط بر مهارت‌ها و توانایی‌هایی است که کودک در بزرگسالی به آنها احتیاج دارد و پیشرفت در آن، بوسیله بازی صورت می‌گیرد: که این مهارت‌ها را کودک در طی مراحل زندگیش از بدو تولد تا سنین ابتدایی ورود به دبستان می‌گذراند.

کودک هرچه روند رشد و تکامل را می‌پیماید، نحوه بازی‌های او، از شکل جسمی و عاطفی خارج شده، به سوی ذهنی و خلاقیتی سوق پیدا می‌کند. البته لازم به ذکر است بازی‌های جسمی، زمینه‌‌ساز بازی‌های ذهنی در کودک هستند.

چگونگی بازی‌های فکری  
کودکان تجربیات مثبت و احساسات موفقیت‌آمیزی را با انجام بازی بدست می‌آورند بازی‌های خلاق فرصتی را برای کودک فراهم می‌آورد تا از قوه خلاقیت و تخیل خود در حل مسئله استفاده کرده، آن را رشد داده و تقویت نماید.

بازی زمینه‌های لازم جهت رشد هوشی و تفکر کودک را فراهم می‌سازد

اهمیت بازی، در دوران اولیه کودکی
بازی یکی از عوامل مهمی است که بر روحیه و شخصیت کودک اثر گذاشته و بخش جدایی‌ناپذیر زندگی اوست. روان‌شناسان و جامعه‌شناسان بر این باورند که بازی در سال‌های اولیه برای کودک بسیار حیاتی است و به جز پدید آوردن شادی، برای رشد جسمی و روان‌شناختی کودک اهمیت ویژه‌ای دارد. به وسیله بازی، کودک راه‌های برخورد و تعامل با محیط پیرامون خود را فرا می‌گیرد و مهارت‌های اجتماعی و زبانی را کسب می‌کند. بازی، فرصت‌هایی را برای «ابراز وجود» و «خلاقیت» در کودک فراهم می‌کند و نیز راهی مناسب برای تخلیه هیجان‌ها و انرژی‌های اضافی در او است. کودک از طریق بازی با فرهنگ جامعه خویش آشنا می‌شود؛ هنجارها و ارزش‌های اجتماعی را درونی می‌کند و در نهایت، نقش‌های اجتماعی را می‌پذیرد.

امروزه اهمیت بازی در دوران کودکی با پژوهش‌های گسترده‌ای به طور کامل تأیید شده است. برای مثال؛ اگر کودک را به ماهی تشبیه کنیم، بازی همانند آب زلالی است که کودک در آن شناور می‌باشد. پس بازی برای کودک، همان زندگی است. از این‌رو باید شور زندگی را در میان کودکان ایجاد کرد و کودکان را همواره به بازی تشویق نمود.

چنان چه کودکی را از بازی محروم کنند، موجودیت، سلامت و آینده‌اش را از او ستانده‌اند. دنیای بدون بازی، از نظر کودک زندانی بیش نیست. بازی، زیرمجموعه سرگرمی است. سرگرمی دارای زیرمجموعه‌های متفاوت و تا حدی مرتبط به یکدیگر است که انواع بازی (از قبیل فکری و جسمی) شاخه‌ای از آن محسوب می‌شود.

در حقیقت می‌توان گفت بازی، نوعی سرگرمی با ویژگی‌های زیر است:
هیجان‌انگیز ، هدفمند؛ متناسب با سن کودک؛ برانگیزاننده کنجکاوی؛ انتخاب آزادانه؛ لذتبخش و …

پژوهشگران و معلمان (فلسفه و کودک) برای بازی اهمیت خاص و ویژه‌ای قائل هستند. در صورتی‌که بازی همه یا برخی از موارد زیر را بدنبال داشته باشد، «فکری» محسوب می‌شود:

ـ توانایی حل مسئله
ـ ایجاد خلاقیت و ابتکار
ـ رشد ذهنی و مهارت فکری (دقت و تمرکز)
ـ برانگیختن حس رقابت
ـ مهارت ارتباط برقرار کردن (بین اشیاء، پدیده‌ها، کلمات و…)،
ـ یافتن شباهت‌ها و تفاوت‌ها
ـ کشف قابلیتهای خود و تقویت حواس ۵ گانه (گفتاری، شنیداری و …)
ـ ایجاد تشخیص، ارزیابی و انتخاب درست ایده‌ها
ـ ایجاد کندوکاو فلسفی
ـ بوجود آوردن حس همکاری مسئولیت‌پذیری و مشارکت
ـ بالا رفتن میزان یادگیری
ـ پیش‌بینی
بنابراین دامنه سرگرمی وسیع است. به عنوان مثال گوش دادن محصولات صوتی، تماشای محصولات رسانه‌ای، بازدیدها، مطالعه کتب و .. از جمله سرگرمی ‌هایی است که در صورت داشتن ویژگی‌های بازی و فراهم آوردن موجبات مذکور، جزء بازی‌های فکری محسوب خواهد شد.

ادامه مطلب / دانلود

هرگز این حرف ها را به کودکانتان نگویید؟

برخی حرف های مخرب در بین والدین و فرزندان وجود دارد که رابطه والدی و فرزندی را خراب می کند. سعی کنید این حرف های مخرب را به کودک تان نگویید.

روزهای تعطیل برای رابطه مادر و فرزندی شما، مثل شمشیر دولبه می ماند. از یک طرف فرصت بیشتری برای وقت گذراندن با کودک تان دارید و از طرف دیگر همین بیشتر بودن در کنار او، می تواند تنش های میان شما را بالا ببرد. کار سختی در پیش دارید؛ شما در این فرصت کوتاه نه تنها باید برای از بین بردن اشتباهات رفتاری که کودک تان در تمام هفته نشان داده تلاش کنید، بلکه احتمالا به خاطر بیشتر بودن در کنار فرزندتان و وقت گذرانی با دیگران، درگیر مشکلات تازه ای می شوید که باید برای حل کردن شان تلاش کنید. به همین بهانه، دردسرسازترین اشتباهات رفتاری را که والدین در چنین فرصت هایی نشان می دهند برای تان فهرست کرده ایم و راه های دور زدن این اشتباهات را با شما در میان می گذاریم.

به کودک تان نگویید تو همیشه. . . تو هیچ وقت. . .
تعمیم دادن رفتارها می تواند به هر رابطه ای آسیب بزند؛ چه در مقابل نامزدتان قرار گرفته باشید، چه با مادرتان طرف باشید و چه کودک تان در برابر شما قرار گرفته باشد، با تعمیم دادن رفتارهای گذشته به موقعیت های جدید می توانید به ارتباط تان با او آسیب بزنید. مهمانی رفتن و شریک شدن فرزندتان در شیطنت های بچه های دیگر و دلایل رنگارنگی که فهرست کردن شان در مجال این صفحه نیست، می توانند رفتارهای اشتباهی را از سوی فرزندتان رقم بزنند اما هرگز و در هیچ شرایطی او را به همیشه اشتباه کردن متهم نکنید و حتی اگر اشتباه امروزش را در گذشته هم مرتکب شده بود، با یادآوری این واقعیت او را به همیشه بد بودن متهم نکنید.

به کودک تان نگویید چرا نمی تونی مثل اون باشی؟
دختر شما میانه ای با یاد گرفتن موسیقی ندارد و دختر صاحبخانه پیانو می زند؟ هیچ وقت این واقعیت را که در کاری به اندازه آدم های دیگر خوب نیست به رخش نکشید. باور کنید همه آدم ها قرار نیست در یک زمینه موفق باشند و فرزند شما هم قرار نیست آرزوهای از دست رفته شما را به بار بنشاند. به او فرصت دهید تا مسیری را که می تواند در آن موفق باشد پیدا کند و حتی اگر چندین فرصت را از دست داد و چندین کار را نیمه کاره رها کرد، او را به بی ثباتی و بی استعدادی متهم نکنید. کودک پنج ، شش ساله شما سال ها برای پیدا کردن مسیر زندگی اش فرصت دارد. پس به جای متهم کردنش از او حمایت کنید.

به کودک تان نگویید زود باش
می دانیم که آماده کردن کودک و راه انداختن همسرتان کار آسانی نیست اما حتی اگر احساس می کنید دیرتان شده، مدام به فرزندتان نگویید «زود باش!». به جای آنکه چنین استرسی را به او وارد کنید و امنیت روانش را با همیشه عجله کردن به خطر بیندازید، به طور نامحسوس به فرزندتان در سرعت دادن به کارهایش کمک کنید. گفتن «زود باش، کلافه ام کردی!» نه تنها کمکی به شما برای رسیدن به نتیجه بهتر نمی کند، بلکه با درگیر استرس کردن کودک تان، باعث می شود که بیشتر از قبل کارهایش به تاخیر بیفتد و احساس بی کفایتی و ناتوانی آزارش دهد.

به کودک تان نگویید تو بی نظیری
شاید بخواهید با تهییج فرزندتان به او برای کار بیشتر انگیزه دهید اما اگر بعد از هر تلاش او در تشویق کردنش اغراق کنید به جای به وجود آوردن انگیزه تلاش، او را به پاداش های کلامی خود وابسته می کنید. هرگز به خاطر تشویق فرزندتان، بعد از خداحافظی کردن با مادران دیگر او را با بچه های شان مقایسه نکنید و اگر در جمع کودکان دیگر کاری دم دستی را انجام داد به خاطر قدردانی از تلاش هایش نگویید «کارت عالی است»! در عین انگیزه دادن به فرزندتان و گفتن نقاط مثبت کارش، برایش توضیح دهید که در چه زمینه ای باید بیشتر تلاش کند و به هیچ وجه از شکست های دیگران برای او پله ترقی نسازید.

به کودک تان نگویید شنیدی چی گفت؟
بحث هایـی کـه در مـهمـــانی هااتفاق می افتد، دیدن تغییرات ظاهری و رفتاری اطرافیان تان و بسیاری از اتفاق های دیگر، می تواند به شما انگیزه صحبت کردن در مورد آنها پس از خروج از مهمانی را بدهد اما مراقب باشید این بحث های به ظاهر شیرین را در حضور کودک تان به میان نیاورید. وقتی فرزند شما بعد از رفتن به مهمانی در جلسات نقد و بررسی شما باشد، در دورهمی های بعدی با نگاه دیگری سراغ آدم ها می رود و از همان کودکی قضاوت کردن در مورد دیگران و پیش فرض انتقادی داشتن در مورد آنها را یاد می گیرد. پس با حرف و زبان به او نگویید که این رفتار نادرست است، بلکه با عمل نادرست بودنش را به فرزندتان نشان دهید.

به کودک تان نگویید گوش هایت نمی شنوند؟
برای شمایی که تنها چند ساعت از روز فرزندتان را می بینید، تمام روز وقت گذراندن با کودک می تواند گاهی کلافه کننده به نظر برسد و تلاش برای تربیت کردن تمام وقت او، می تواند شما را مستاصل کند اما مراقب باشید این استیصال باعث بالا رفتن صدای شما نشود. اغلب ما یاد گرفته ایم عصبانیت مان را با تغییر درجه صدای مان نشان دهیم و اگر به خاطر از کوره دررفتن به خودتان مجوز این کار را دهید درواقع به فرزندتان می گویید که وقت ناراضی بودن از شرایط و دلخوری از دیگران، بهترین راه بالاتر بردن صداست. شاید روزهای تعطیل سال که خستگی کار بیرون از خانه را ندارید، بهترین زمان برای اصلاح برخی از رفتارهای تان باشد؛ پس از این فرصت استفاده کنید.

ادامه مطلب / دانلود

صفحه 9 از 18«... قبلی 8910 بعدی ...»
css.php