مطالب دسته بندی : روانشناسی

تاثیر زیبایی در بوجود آمدن عشق

هر قدر هم که به معیارهای اخلاقی و معنوی پایبند باشیم باز نمی توانیم منکر نقش زیبایی در ازدواج شویم. زیبایی ملاکی است که شاید بد تعریف شده باشد اما هیچ گاه قابل حذف کردن نیست.

زیبایی یا پسندیدن چهره طرف مقابل، یک معیار نسبی است. مصداق بارزش می شود این مثل: «علف باید به دهان بزی شیرین بیاید» اما خیلی ها معیارهای زیبایی و پسند ظاهر را با معیارهای دیگران هماهنگ می کنند. یعنی فکر می کنند که: آیا کسی که به عنوان همسر انتخاب می کنم آنقدر زیبا هست که تحسین همه را برانگیزد؟ (طبیعتاً اشتباه)

زیبایی یک انسان «تا حدی» از معیارهای زیبایی شناختی مایه می‌گیرد. درست است که چشمان درشت، چهره کودکانه، بزرگی گونه‌ها و تقارن و تناسب اعضای چهره و اندام، نشانه‌های شناخته‌شده و جهانشمول زیبایی هستند اما زیبایی یک انسان از این معیارهای زیبایی‌شناختی فراتر است.

واقعیت روان انسان این است که یک ویژگی گاهی می‌تواند تمام معادلات روان‌شناختی را به هم بزند. انسان‌ها وقتی عاشق می‌شوند، به معیارهای جهانشمول زیبایی‌شناسی فکر نمی‌کنند. آنها خط‌کش دستشان نمی‌گیرند تا تناسب اعضای چهره معشوق را اندازه بگیرند. چه بسا یک نقص در یک فرد او را زیباتر کند (با تاکید اینکه تعداد این موارد کم نیست).

گاهی یک انحنا در بینی یا کک و مک روی گونه‌ها یا بیرون‌زدگی فک بالایی زیبایی منحصربفردی به یک چهره می‌دهد که با هیچ‌کدام از فرمول‌های زیبایی‌شناختی هماهنگی ندارد. همه ما انسانیم و جذب زیبایی‌های طبیعی و انسانی می‌شویم. همان‌طور که نقص‌های کوچکی که در صنایع دستی وجود دارد، آنها را زیباتر می‌کند و ظاهری دلنشین‌تر و متفاوت از تولیدات صنعتی به آنها می‌دهد، به همان شکل ظاهر تراشیده و بی‌عیب و مجسمه‌مانند یک انسان «احساس زیبایی» و «احساس دوست‌داشتنی» در ما برنمی‌انگیزد.

متاسفانه یکی از معضلات دوران اخیر، مقایسه با هنرپیشگان و ستاره‌های سینماست. خطاهای شناختی رایج این است که «من باید شبیه ستارگان سینما باشم تا زیبا باشم.» یا «من باید بسیار زیبا باشم تا دوست‌داشتنی باشم.» زیبایی یک مجموعه است. با اینکه بخشی از آن با معیارهای زیبایی‌شناختی قابل تبیین است اما بخش قابل‌توجه آن درونی است. انرژی روانی درونی، اعتماد به‌نفس، ویژگی‌های شخصیتی، صلابت درونی، مهربانی و انسان‌دوستی، توانایی همدلی، خوش‌مشربی و طنازی همه ویژگی‌هایی هستند که در چهره و حرکات و زبان بدن نمایان می‌شوند و یک زیبایی منحصربفرد به انسان می‌دهند. ما گاهی شیفته نقص‌های همدیگر می‌شویم. انسان‌ها دنبال یافتن همدمی هستند که برایش عقده دل بگشایند و همان‌طور که هستند، از حضور او لذت ببرند. در یک عشق صادقانه، کسی دنبال معشوق تصنعی که شبیه عروسک یا یک مجسمه تراشیده باشد، نیست.

نتیجه فراگیر شدن عمل‌های جراحی زیبایی برای رسیدن به معیارهای ثابت زیبایی‌شناختی این است که جوان‌ها روز به روز بیشتر شبیه همدیگر شده‌اند. این اتفاق نامبارک یک تهدید جدی برای رابطه‌های عاشقانه است.

  هیچگاه نمی توانیم منکر نقش زیبایی در ازدواج شویم

تحقیقات چه می گویند؟
روانشناسان می گویند که طی تاریخ و فرایند تکاملی بشر خانم ها هنگام انتخاب همسر کمتر به ظاهر او توجه می کردند و در عوض قدرت باروری همسرشان برایشان در اولویت بود اما مردها اینگونه نبودند آنها به دنبال همسری می گشتند که بتوانند در او جوانی، سلامت و زیبایی را بیابند تا فرزندانشان سالم تر و زیباتر شوند.

تحقیقات دانشمندان انگلیسی هم نشان می دهد که انسان های با ظاهر بسیار زیبا به سمت هم جذب می شوند و وقتی با هم ازدواج می کنند، زندگی خانوادگیشان بسیار عالی خواهد شد اما از آنجا که این تحقیقات بیشتر روی زوج های جوان انجام شده است می تواند نشان دهنده این باشد که زیبایی مطلق در مراحل اولیه رابطه اهمیت دارد. اما نقش زیبایی ظاهری در دوام بیشتر ازدواج و در سنین پیری قطعی نیست.

یکی از محققان این تحقیق می گوید که زن ها معمولا درجه حمایتی که از طرف مرد دریافت می کنند را به خود او منعکس میکنند. مردی که ظاهر پایین تری نسبت به زن خود دارد، چیزی بیشتر از آنچه انتظارش را داشته در اختیار دارد به همین دلیل همه تلاشش را می کند تا آن رابطه را پابرجا نگه دارد. مردهایی که ظاهر بهتری نسبت به همسران خود دارند، ممکن است تعهد کمتری داشته باشند و این ممکن است باعث کمتر بودن عمر ازدواج آنها شود.

ادامه مطلب / دانلود

از خود زشت پنداری چه میدانید و نحوه درمان آن

اختلال خودزشت پنداری عامل ۱۵ درصد مراجعه به جراح پلاستیک/به فرزندانمان بفهمانیم بعضی تصاویر واقعی نیستند

در سال ۲۰۱۳ بیش از ۲۳ میلیون عمل جراحی و روش غیرجراحی زیبایی در دنیا انجام شده است.

به نقل از انجمن بین‌المللی جراحی زیبایی (ISAPS)، گرایش به جراحی پلاستیک در تمام دنیا رو به افزایش است. ایران هم در میان ده کشور اول دنیا است که سالانه حدود ۱۷۵ هزار مورد عمل جراحی و غیرجراحی زیبایی در آن انجام می‌گیرد.

خودزشت پنداری
تردیدی نیست بسیاری از این جراحی‌ها از نظر طبی ضروری نیستند، عضوی که فرد از ظاهر آن ناراضی است کاملا طبیعی و حتی گاهی از نظر دیگران بی‌عیب است، اما خود فرد از آن ناراضی است و تا آن را به تیغ جراح نسپارد از اشتغال دائمی ذهنی‌اش با این نقص رها نمی‌شودکه به این طرز فکر خودزشت پنداری می گویند.
آیا “سطحی‌نگری”، تبلیغ رسانه‌ای یا رفاه‌زدگی ذهن این افراد را “مسموم” کرده؟

آیا جراحی افراد خودزشت پندار آنها را از این دغدغه خلاص می‌کند؟
برخی از جراحی‌ها ممکن است تحت تاثیر مد روز و فرهنگ رایج باشند، اما تردیدی نیست که مواردی از آن به علت اختلال خودزشت پنداری (Body Dysmorphic Disorder) است، اختلالی که بیش از صد سال است شناخته شده اما در سی سال اخیر در رده اختلالات روانپزشکی قرار گرفته و توجه پزشکان را جلب کرده است، با این حال هنوز درباره آن شناخت کافی حتی در میان پزشکان وجود ندارد و در موارد زیادی تشخیص داده نمی‌شود.

تخمین زده شده ۱۰ تا پانزده درصد مراجعان به جراحان پلاستیک یا متخصصان پوست را مبتلایان به اختلال خودزشت پنداری تشکیل می‌دهند.

فرد خودزشت پنداری تصور می کند که برخی از ویژگی های جسمانی او غیرطبیعی، بدون جذابیت یا حتی ناهنجار است در حالیکه عضو یا اندام مورد نظر طبیعی است یا در قیاس با عذابی که برای فرد ایجاد کرده، مسئله بسیار جزئی است.

شیوع خودزشت پنداری در دو جنس تقریبا یکسان و حدود یک تا دو درصد ثبت شده است با این حال شیوع آن ممکن است بیشتر از این باشد چون مبتلایان معمولا خود را از چشم دیگران مخفی می‌کنند.

آنها مستقیما برای حل این مشکل مراجعه نمی‌کنند و در جاهای دیگر به دنبال کمک هستند، مثلا در مطب جراح پلاستیک یا دندانپزشک.

شروع اختلال خودزشت پنداری در اواخر دروان کودکی یا اوایل بزرگسالی است، زمانی که نگرانی در مورد ظاهر بیشتر از دیگر مراحل زندگی است. همه افراد در مقطعی از زندگی نگران ظاهر خود می‌شوند و تقریبا همه افراد ترجیح می‌دادند ظاهری متفاوت داشته باشند.

این نگرانی‌ها می‌آیند و می روند و طبیعی هستند، اما وقتی به اختلال خودزشت پنداری تبدیل می شوند که اشتغال ذهنی، دائمی شود و رنج و اضطراب شدیدی ایجاد کنند که زندگی فرد را مختل کند.

این نگرانی با دادن اطمینان خاطر و راهنمایی و توصیه رفع نمی شود. اختلال خودزشت‌انگاری با برخی از دیگر ناسلامتی‌های روان ارتباط نزدیک دارد، شصت درصد مبتلایان به این اختلال به افسردگی هم مبتلا هستند. اختلال وسواسی-اجباری (OCD)، اختلال اضطراب اجتماعی (Social Anxiety Disorder)، اختلال اظطراب عمومی (GAD) و اختلالات خوردن، مثل بی‌اشتهایی (Anorexia Nrevosa) یا بولیمیا (bulimia) با اختلال خودزشت‌انگاری ارتباط نزدیک یا در مواردی همپوشانی دارند.

خودزشت پنداری با وسواس شباهت دارد و حتی اخیرا در طیف اختلالات وسواس طبقه بندی شده است، مثلا فرد ممکن است به صورتی وسواس‌گونه برای شانه زدن و آرایش موی خود وقت زیادی صرف کند و مراحل مشخصی را انجام دهد و هر گونه تفاوت هر چقدر جزئی با آنچه مد نظر فرد است او را نگران و بر آشفته کند.

علت خودزشت پنداری روشن نیست، اما بررسی‌ها نشان می‌دهد که کسانی که در بچگی یا نوجوانی مورد تحقیر، تمسخر، آزار یا سوء استفاده قرار گرفته‌اند و اعتماد به نفس پایینی دارند بیشتر از دیگران به این اختلال دچار می‌شوند.

مبتلایان به خودزشت پنداری ممکن است از احساس گناه عذاب بکشند، به سوء مصرف مواد روی بیاورند یا به خود آسیب بزنند. میزان خودکشی نیز در مبتلایان به میزان قابل توجهی بیشتر از جمعیت عادی است.

اختلال خودزشت پنداری بیماری درمان پذیری است‎

بعضی نشانه های مبتلایان به خودزشت پنداری :
– دائم ظاهر خود را با دیگران (یا با مدل‌های نشریات و هنرپیشه‌ها) مقایسه می‌کند
– وقت زیادی جلوی آینه می‌گذراند یا از آینه فرار می‌کند
– وقت زیادی صرف می‌کند که نقصی را که در ظاهرش (معمولا صورت) می‌بیند مخفی کند
– در جمع احساس ناراحتی و اضطراب دارد و از محیط‌ها و شرایط اجتماعی پرهیز می‌کند
– در مراجعه برای درمان یا درخواست کمک اکراه دارد چون می‌ترسد به او برچسب سطحی بودن زده شود
– دیگران ممکن است او را خودشیفته و مجذوب خود یا سطحی ببینند
– ممکن است در رژیم یا ورزش افراط کند
– ممکن است در آرایش افراط کند و وقت بسیاری صرف آرایش موی خود کند
– به دنبال جراحی پلاستیک باشد
– به شکلی لباس بپوشد که نقص مفروض را بپوشاند
– بیشتر این افراد نقص را در صورت خود می‌بینند، بینی، دهان، چشم، گونه، ابرو، چانه یا لب و دندان.

دیگر اعضای بدن مثل سینه‌ها یا اندام‌های تناسلی در درجه بعدی هستند. بعضی ممکن است خود را زیادی چاق یا زیادی لاغر ببینند یا خود را به خصوص از نظر جنسی فاقد جذابیت و زیبایی بدانند.

برخی مشاغلی که به ویژگی‌های بدنی ارتباط دارند شاید فرد را بیشتر در معرض خودزشت پنداری قرار دهند. هنرپیشه‌ها، مدل‌ها (مانکن‌ها)، بدنسازها و امثال آنها از این نظر بیشتر در معرض هستند.

کمال‌گرایی (perfectionism) و ترس از تنها و منزوی بودن هم در این افراد بیشتر دیده می شود و مثلا فکر می‌کنند برای دوست یا همسر پیدا کردن باید ویژگی‌های جسمانی خاصی داشته باشند.

دکتر الکس کلارک، روانشناس بالینی می‌گوید که آموزش و راهنمایی در مدارس باید بهتر شود و باید کودکان از نظر رسانه‌ای هم “باسواد شوند” و بفمند که “این تصاویر آراسته، واقعی نیستند.”

  موثرترین راه درمان خودزشت پنداری درمان دارویی با داروهای ضد اضطراب‎ است

 درمان خودزشت پنداری چیست؟
موثرترین راه درمان خودزشت پنداری درمان دارویی با داروهای ضد اضطراب و روان درمانی بخصوص رفتار درمانی شناختی (CBT) است.
دکتردیوید ویل یکی از متخصصان این بیماری می‌گوید: “ما مایلیم تشخیص اختلال زشت انگاری در سن پایین انجام شود چون درمان آن بسیار آسانتر از زمانی خواهد بود که افکار و اضطراب‌ها ریشه دوانده باشد.”

“مهمترین پیام من این است که اختلال خودزشت پنداری بیماری درمان پذیری است.” اما تا بیماری تشخیص داده نشده، فرد مبتلا به دنبال جراحی پلاستیک برای درمان خواهد رفت. برخی بارها جراحی می‌کنند.

برای مثال آلیسیا دووال یکی از مدلهای معروف نشریه گلمور که گفته می‌شود یک میلیون پوند برای سیصد عمل جراحی و غیرجراحی مختلف خرج کرده دو سال پیش گفت اعتیادش به جراحی نتیجه تشخیص داده نشدن اختلال خودزشت پنداری بوده است.

جراحی برای رفع یا درمان خودزشت پنداری معمولا توصیه نمی‌شود، چون حتی اگر این جراحی موفق باشد تمرکز به عضوی دیگر معطوف می‌شود یا جای بخیه جراحی مشکل ایجاد می‌کند.

بیماران که جراحی پلاستیک می‌کنند در ابتدا احساس بهتری دارند، اما بعد احساس نارضایتی باز می‌گردد، مشکل باقی می‌ماند فقط شکلش عوض می‌شود.
آمارها نشان می‌دهند که فقط ده درصد مبتلایان به اختلال خودزشت پنداری ممکن است با جراحی پلاستیک به رضایت برسند.

اما جراحان در مواجهه با این بیماران با دو مسئله روبرو هستند، اول اینکه تشخیص بیماری نیاز به ارزیابی‌های طولانی و تخصصی دارد که کار روانپزشکان است، جراحان نه برای این ارزیابی‌های آموزش دیده‌اند نه اینکه این با ماهیت تخصصشان هماهنگی دارد.

دوم اینکه وقتی فرد تقاضای جراحی دارد، جراح می‌داند که اگر از این کار خودداری کند فقط بیمار را به جراح دیگری معرفی کرده و در نهایت کسی که بخواهد جراحی کند، این کار را می‌کند.

با این حال اخیرا برخی جراحان ارزیابی‌های مختصری انجام می‌دهند تا اگر نشانه هایی از این اختلال به دست آمد، مراجع را از جراحی منصرف و او را به روانپزشک معرفی کنند.

آیا این درست است که خودزشت پنداری مختص کشورهای ثروتمند و طبقات مرفه است؟
بررسی‌ها نشان می دهد که این خودزشت پنداری در همه جای دنیا دیده می شود و وابسته به سطح مالی افراد نیست، اما طبیعتا افراد متمول امکان بیشتری برای جراحی یا روش های گرانقیمت یا دسترسی به خدمات درمانی دارند.

صنعت مد و رسانه‌ها هم مدتهاست که برای ایجاد اختلالاتی مثل بی‌اشتهایی عصبی و اختلال خودزشت پنداری به دلیل اینکه ویژگی‌های جسمانی خاص را به عنوان ملاک زیبایی تبلیغ می‌کنند مورد انتقاد بوده‌اند.

اما دکتر ویل می گوید: “اتفاقات کودکی مثل پیوند ضعیف مادر و کودک (attachment) یا آزار (bullying) اهمیت بیشتری دارند.””فشار رسانه‌ها وجود دارد اما بخش کوچکی از ماجرا است.”

دکتر الکس کلارک، روانشناس بالینی می‌گوید که آموزش و راهنمایی در مدارس باید بهتر شود و باید کودکان از نظر رسانه‌ای هم “باسواد شوند” و بفمند که “این تصاویر آراسته، واقعی نیستند.”

“اگر از نظر اجتماعی به قدر کافی محکم نباشید، به سادگی ممکن است قربانی شوید.”

ادامه مطلب / دانلود

۵ دروغ مردان به همسرانشان

در این‌ مقاله‌ به‌ دلایل‌ عمده‌ دروغ ‌مردان‌ به‌ همسرانشان‌ خواهیم‌ پرداخت‌. ازطرفی‌زنان‌ به‌ دلیل‌ احساسات‌ لطیف‌شان‌ زودرنج‌تر ازمردان‌ هستند آنان‌ با تلنگری‌ کوچک‌ روحیه‌شان‌به‌ هم‌ ریخته‌ می‌شود و حالت‌ افسردگی‌ واضطراب‌ در چهره‌شان‌ به‌ خوبی‌ مشاهده‌ خواهدشد.

لذا مردان‌ برای‌ گفتن‌ بیاناتشان‌ باید دقت‌بیشتری‌ داشته‌ باشند. به‌ دروغ‌های‌ مردان‌ که‌ به‌همسرانشان‌ می‌گویند توجه‌ کنید:

۱ – بسیاری‌ از مردان‌ از این‌ که‌ احساس‌می‌کنند زنان‌ تحمل‌ شیندن‌ دروغ‌ را ندارند، به‌سادگی‌ دروغ‌ می‌گویند. شاید دروغ‌گویی‌ آنهافقط به‌ خاطر ناراحت‌ نکردن‌ همسرشان‌ باشد. امااین‌ را بدانند که‌ هر چقدر هم‌ که‌ همسران‌شان‌ ازبیان‌ حقیقت‌ نگران‌ و مشوش‌ می‌شود اما بهتر ازگفتن‌ دروغ‌ می‌باشد. زیرا روزی‌ حقیقت‌ در نزدزن‌ فاش‌ شده‌ و آن‌ زمان‌ است‌ که‌ دنیا در برابرچشمان‌ زن‌ و شوهر سیاه‌ خواهد شد و کار به‌جاهای‌ باریک‌ خواهد کشید. پس‌ اجازه‌ ندهیدچنین‌ شود.

و اما یک‌ توصیه‌ به‌ زنان‌; در صورتی‌ که‌ احساس‌کردید همسرتان‌ به‌ دلیل‌ مصلحت‌ زندگی‌اش‌ به‌شما دروغ‌ گفته‌ و این‌ دروغ‌ تاثیر چندانی‌ دروضعیت‌ زندگی‌ زناشویی‌ و عشق‌ و محبت‌ میان‌تان‌ندارد. پس‌ بهتر است‌ به‌ روی‌ خود نیاورید و ازکنار آن‌ بگذرید. مطمئن‌ باشید همسرتان‌ خواهدفهمید و شرمنده‌ شما خواهد شد.

 ۲- تعریف‌ و تمجید را به‌ پای‌ دروغ‌ نزنید.بعضی‌ از مردان‌ تصور می‌کنند اگر از همسرشان‌تعریف‌ کنند دچار دروغ‌گویی‌ شده‌اند. اگر این‌مسئله‌ را دروغ‌گویی‌ فرض‌ می‌کنید، بهتر است‌ به‌این‌ دروغ‌گویی‌ ادامه‌ دهید. زیرا همسر شما ازتشویق‌ و تحسین‌ شما خشنود شده‌ و به‌ زندگی‌امیدوارتر خواهد شد و با نیرو و انرژی‌ بیشتری‌ به‌زندگی‌ ادامه‌ می‌دهد. برای‌ مثال‌ در برابرخانواده‌ خودتان‌ شروع‌ به‌ تعریف‌ از همسرتان‌کنید. کفش‌هایش‌ را جلوی‌ پای‌ او جفت‌ کنید.برایش‌ میوه‌ پوست‌ بکنید. حتی‌ اگر فکر می‌کنیدهمه‌ این‌ کارها را از روی‌ تملق‌ و دروغ‌ انجام‌می‌دهید با انجام‌ چنین‌ کاری‌ نزد خانواده‌تان‌،نتیجه‌اش‌ را ببینید، همسرتان‌ پروانه‌واربه‌ دور شماخواهد چرخید، احترام‌ دو صد چندان‌ به‌ شماخواهد گذاشت‌ پس‌ ارزشش‌ را دارد که‌ دست‌ به‌چنین‌ تملق‌ و دروغی‌ بزنید.

 ۳- بعضی‌ از مردان‌ سیاست‌ خوبی‌ را اززندگی‌شان‌ دارند. آنان‌ بدون‌ این‌که‌ خود راخسته‌ کارخانه‌ کنند به‌ نحویی‌ با همسرشان‌ برخورددارند و خود را درگیر کمک‌ به‌ وی‌ می‌کنندکه‌ او واقعا احساس‌ می‌کند همسرش‌ در کارهای‌ خانه‌ او را همراهی‌ کرده‌ است‌. البته‌ بد نیست‌ که‌ همسرتان ‌را کمک‌ کنید و دست‌ یاری‌ به‌ او بدهید. زندگی‌یعنی‌ همکاری‌ و همیاری‌، وقتی‌ مهمانی‌ به‌ خانه‌شما می‌آید روی‌ صندلی‌ ننشینید و به‌ همسرتان‌دستور ندهید. بلکه‌ ظاهرا هم‌ که‌ شده‌ او را کمک‌کنید. حتی‌ از لحاظ لفظی‌ مثلا بگویید کمک‌می‌خواهی‌. من‌ در انجام‌ هر کاری‌ آماده‌ هستم‌.ولو این‌ که‌ روی‌ صندلی‌ بنشینید و با دوستانتان‌مشغول‌ به‌ حرف‌ زدن‌ شوید. هر چندوقت‌ یک‌باراو را صدا بزنید و از او سوال‌ کنید! بیایم‌ کمکت‌کنم‌؟ این‌ نوع‌ دروغ‌گویی‌ نیز می‌تواند تاثیر خوبی‌بر همسرتان‌ بگذارد و در برابر مهمان‌ها سربلندباشد.

 ۴-  بعضی‌ از مردان‌ در برابر غر زدن‌ زنان‌شان‌مجبور به‌ گفتن‌ دروغ‌هایی‌ می‌شوند که‌ در انجام‌ وبرآورده‌ ساختن‌ آن‌ ناتوان‌ هستند. این‌ چنین‌زنان‌ باید گفت‌ که‌ هیچ‌ گاه‌ همسر خود را تحت‌فشار نگذارید و از او درخواست‌های‌ ناشدنی‌نخواهید. مردی‌ که‌ زیر بار فشار سخن‌های‌همسرش‌ باشد، دست‌ به‌ دروغ‌ گویی‌ می‌زند و به‌همسرش‌ وعده‌هایی‌ می‌دهد که‌ خودش‌ هم‌می‌داند از عهده‌ آن‌ برنمی‌ آید اما به‌ خاطر ساکت‌کردن‌ همسرش‌ و جلوگیری‌ از کشمکش‌ و جنگ‌اعصاب‌ مجبور به‌ دروغ‌ گویی‌ می‌شود. در این‌ جازن‌ مقصر است‌. او سبب‌ این‌ دروغ‌ شده‌ است‌. هرزنی‌ باید شرایط همسرش‌ را بداند و بیش‌ از آن‌ ازهمسرش‌ توقع‌ نداشته‌ باشد.
غرور و شخصیت‌ مرد نباید زیر پا لگدمال‌ شود.یک‌ زن‌ باید همسرش‌ را آن‌قدر دوست‌ داشته‌باشد که‌ اگر زندگی‌ کمی‌ و کاستی‌ به‌ وجود آمدهمراه‌ و در کنار همسرش‌ با مشکلات‌ دست‌ و پنجه‌نرم‌ کند. نه‌ این‌ که‌ سبب‌ لاف‌زنی‌ و اغراق‌گویی‌ ودروغ‌گویی‌ همسرش‌ شود.

 ۵-  مردان‌ برای‌ این‌ که‌ در برابر همسر خود به‌قول‌ معروف‌ کم‌ نیاورند، سعی‌ می‌کنند دروغ‌بگویند. بعضی‌ از زنان‌ عادت‌ دارند مزایای‌ مردان‌دیگر را به‌ رخ‌ همسر خود بکشند. برای‌ مثال‌می‌گویند شوهر دوستم‌ مرد بسیار شجاعی‌ است‌ ویا این‌ که‌ بسیار دست‌ و دلباز است‌ و همه‌ مال‌ واموالش‌ را در اختیار همسرش‌ گذاشته‌ است‌.مردان‌ به‌ این‌ مسئله‌ حساسیت‌ نشان‌ می‌دهندوآنان‌ دوست‌ ندارند همسرشان‌ مرد دیگری‌ را برتراز او ببیند شاید یک‌ حس‌ حسادت‌ ناخودآگاه‌باشد که‌ زنان‌ باید به‌ این‌ حس‌ توجه‌ کنند. گاهی‌مردان‌ در برابر تمجید همسرشان‌ از مرد دیگردست‌ به‌ گفتن‌ دروغ‌هایی‌ می‌زنند. مثلا می‌گویندامروز در خیابان‌ با پسری‌ جوان‌ هیکل‌مندی‌ دعواکردم‌ و او را به‌ شدت‌ زدم‌. او چنین‌ دروغی‌ را به‌همسرش‌ می‌گوید تا اظهار دارد که‌ او هم‌ شجاع‌است‌.

زنان‌ نباید محیطی‌ فراهم‌ کنند که‌همسرشان‌را وادار به‌ دروغ‌هایی‌ شاخدار کنند.هر فردی‌ یک‌ حالت‌ و روحیه‌ و شخصیت‌ خاص‌ به‌خودش‌ را دارد. شما نباید شوهر خود را با مرددیگری‌ مقایسه‌ کنید. بلکه‌ او را همان‌طور که‌ هست‌دوست‌ داشته‌ باشید. همان‌ طور که‌ مشاهده‌می‌کنید بعضی‌ از دروغ‌ها بار منفی‌ و گاهی‌ هم‌ بارمثبت‌ دارد. البته‌ یک‌ زن‌ و شوهر باید حقیقت‌ گراباشند و در هر شرایطی‌ راست‌گویی‌ را سرلوحه‌زندگی‌ خود بدانند و حتی‌ اگر در گذشته‌ رخ‌دادناگواری‌ داشته‌اند، همچون‌ دوست‌ واقعیت‌ رابگویند.

در زندگی‌ زناشویی‌ بیان‌ حقیقت‌ ولو این‌که‌ منجر به‌ دلخوری‌ شود باارزش‌ و مهم‌ نیست‌.البته‌ همان‌طور که‌ در مقاله‌ فوق‌ درج‌ شده‌ گاهی‌ دروغ‌ و تملق‌ در زندگی‌ سبب‌ ایجاد اعتماد به‌نفس‌ در فرد مقابل‌ می‌شود و او را به‌ زندگی‌امیدوارتر و سرزنده‌تر می‌کند. پس‌ زن‌ و شوهرباید در زندگی‌ محتاطانه‌ عمل‌ کنند و در جهت‌ایجاد یک‌ زندگی‌ مستحکم‌تر و پرمحتواتر سعی‌ وتلاش‌ خود را به‌ کار گیرند.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه حسن های همسر مان را دریابیم؟

«چرا در پخت غذاهایت دقت نداری؟».«چرا از مادرم یا مادرت نمی پرسی که چه باید بکنی؟» .« دستپخت زن همکارم چنین و چنان است » این قبیل عبارات و برخوردها، فشار بر قسمت شکسته و آسیب پذیر اوست. در این حال این خانم، هر توانمندی دیگری هم داشته باشد، تحت الشعاع ضعفش قرار می گیرد.

عیب های همسر
در این دنیای بزرگ، خداوند مهربان هیچ کس را بی بهره از استعداد نیافریده ، یکی در موسیقی و ریاضی قوی است و در تعاملات اجتماعی ضعیف، دیگری در کار و کسب روزی قوت دارد و در اداره خانه خویش ناتوان!  البته خدا همه ی استعدادها را نیز یک جا در وجود فردی قرار نداده است؛ مگر در حضرات معصومین (علیهم السلام).

دوست زمین شناسی می گفت خدا در این زمینه هم به کسی ظلم نکرده، مثلا یک تکه زمین که داخل آن معدن طلاست، دیگری سرب و زمین دیگر معدن شن و ماسه، شاید همه دوست داشته باشند که معدن طلا داشته باشند، اما زمین شناسان بیشتر دوست دارند که معدن شن و ماسه را کشف کنند تا معدن طلا، می دانید چرا؟ چون طلا برای این که به دست من و  تو طلا شود، باید راه زیادی برود، آزمایش و فرآوری و جداسازی و … و هزینه استخراج آن بسیار زیاد است، اما معدن شن و ماسه، برای رسیدن به پول، فقط یک بیل می خواهد و یک کامیون، نه آزمایشی ، نه فرآوری و نه…
معادن درست مثل انسانها هستند، هر انسان یک و یا دو یا حداکثر سه عنصر برای اکتشاف دارد، در زندگی خانوادگی و اجتماعی هم باید این نگاه را داشته باشیم.

اگر همسرمان ده عیب دارد و یک حسن، باید سعی کنیم آن حسن را کلید بزنیم بگذاریم که آن نقطه ی مثبت در وجود او تثبیت شود و بر معایب او سایه بگستراند تا دیده نشوند. مثلاً زنی ممکن است آشپز قابلی نباشد با در نظم دهی به خانه ضعف داشته باشد؛ به هر حال ممکن است در مواردی خوب عمل نکند. در چنین شرایط بهترین کاری که همسرش می تواند انجام دهد، آن است که موضوع ارتباطات، تعاملات و گفتگوهایشان را بر کار آمدی های زن بگذارد؛ نه ناتوانی های او. «چرا در پخت غذاهایت دقت نداری؟»؛ «چرا از مادرم یا مادرت نمی پرسی که چه باید بکنی؟» و یا « دستپخت زن همکارم چنین و چنان است » این قبیل عبارات و برخوردها فشار بر قسمت شکسته و آسیب پذیر اوست.

در این حال این خانم، هر توانمندی دیگری هم داشته باشد، تحت الشعاع ضعفش قرار می گیرد. با چنین برخوردهایی، مرد مقدّماتی را فراهم می کند که آرام آرام احساس بی هوّیتی و نالایقی بر همسرش مستولی شود؛ و به طریقی او را به این گفتگوی درونی می کشاند. «من یک زن کاملاً بی استعداد هستم و از پس وظایف زندگی مشترکم به خوبی بر نمی آیم». عاقبت مواردی که این خانم در آن عادی و حتّی قوی عمل می کرد، کم کم به نقاط ضعف او تبدیل می شوند. البته فرد نباید به گونه ای عمل کند که همسرش اصلاً متوجه نقاط ضعف خود نشود؛ ولی پیوسته بر ضعف او نیز نباید تأکید کند.

اگر ما روی نقاط مثبت و کارآمد افراد خانواده تأکید کنیم و تعاملاتمان را بر مبنای آن توانایی ها و نقاط مثبت بنا کنیم، فضای خانواده به سوی نشاط، گرمی و شادابی میل می کند و در این هنگام رحمت خدا بر زندگی می تابد و مجالی مناسب برای رفع و اصلاح مشکلات فراهم می شود و همه اعضای خانواده رشد مثبت می کنند. کسی که همسرش ورزشکار است. شایسته است که مرتّب بر ورزشکاری اش تأکید کند؛ دیگری که همسرش اهل مطالعه است، بر اهل مطالعه بودنش و آن یکی که همسرش اجتماعی است، بر اجتماعی بودنش.

مثلاً چنین شکایتی بسیار از سوی خانم ها مطرح می شود که: شوهرشان در بیرون از خانه بسیار اجتماعی و مردم دار است و در خانه بدخلق و تلخ، در پاسخ به این عزیزان باید گفت: شما به جای اینکه آن نقطه ی مثبت همسرتان را کلید بزنید و از همان نقطه بخواهید بقیه ی ضعف هایش را بپوشانید، به طریقی دارید همان نقطه ی مثبت را نیز از او می گیرید! در عوض، شما بیایید از همان خوش اخلاقی اجتماعی اش بهره ببرید. روی همان نقطه کلید بزنید و همان را در سایر زمینه ها گسترش دهید جستجو کنید و ببینید که چگونه در فضاهای اجتماعی این خوشی ها از او صادر می شود؛ شما هم در همان فضا با او ارتباط برقرار کنید و آن فضاها را در زندگی تان وسعت دهید به این طریق، شما می توانید به راحتی خلاء ها را پر کنید.

نه همه ی خوبی ها به ما داده شده است و نه همه ی بدی ها در ما جمع شده است. همه ی ما ترکیبی از خوبی ها و بدی ها هستیم. چنانچه در قرآن آمده است: «فالهمها فجورها و تقواها» خداوند نافرمانی و پرهیزگاری اش را به او (انسان) الهام کرد.  هر یک از ما باید در جستجوی نقاط مثبت و توانمندی های خوب همسرمان باشیم و نه عیب های او.

ادامه مطلب / دانلود

علت بی ادبی کودکان چیست و راه مبارزه با آن

اگر شما هم سریال شمعدونی را دنبال می کردید، حتما با «عرشیا» کودک خردسال این مجموعه آشنایید؛ زلزله‌ای شش ساله که نه تنها پدر و مادرش بلکه جماعتی از فامیل را روی انگشت کوچکش می‌چرخاند. تصورش سخت است اگر کودکی با تمامی این ویژگی‌ها در خانه تک‌تک ما باشد با این وجود اگر شما هم در خانه ورژنی کوچک از این زلزله یعنی عرشیای سریال شمعدونی دارید، باید کمی نگران شوید.

اگر کودکی دارید که احترام بزرگ‌ترش را رعایت نمی‌کند و با تقلید رفتار و گفتار او قصد تحقیر بزرگ‌ترش را دارد، اگر کودکی دارید که عمو، خاله یا دایی‌اش را با نام کوچک صدا می‌کند یا رازهای شما را با دیگران به اشتراک می‌گذارد، باید کمی نگران شوید و به روش تربیتی‌تان شک کنید. در این پرونده به شما می‌گوییم که چطور با اصلاح شیوه تربیتی خود از یک عرشیای زلزله یک کودک مودب و جنتلمن بسازید.

زندگی در دنیای پرمشغله و پیچیده امروز گاهی ما را از برخی از جنبه‌های مهم زندگی و کودکان‌مان غافل می‌کند و سر بزنگاه ما را در چنان سردرگمی غرق می‌کند که به‌سادگی نمی‌توانیم راه درست را از نادرست تشیخص دهیم. یکی از این جنبه‌ها غفلت در انتخاب صحیح شیوه‌های تربیتی مدرن یا بی‌تفاوتی نسبت به این روش‌هاست. رویارویی با کودکانی که به اصطلاح در زمره نسل جدید جای می‌گیرند و رفتاری آزار‌دهنده دارند، بسیار دشوار است؛ نسلی که به اعتقاد بزرگ‌ترهای‌شان از ادب و نزاکت بویی نبرده و مدام پیکان بزرگ‌تر‌ها پیشانی‌شان را نشانه گرفته است؛ نسلی که چشم، گوش و حواسش به رفتار، گفتار و سکنات بزرگ‌ترهایش بوده و آنها را الگوی رفتاری خویش قرار داده است. پس نمی‌توان این‌چنین بی‌محابا انگشت اشاره را به سوی آنها گرفت و از نقش کلیدی والدین غافل شد. در این مطلب دکتر کتایون خوشابی، فوق‌تخصص روانپزشکی کودکان درباره شیوه‌های صحیح تربیتی، تنبیه و تشویق و تاثیرگذاری والدین در تربیت کودکان با شما صحبت می‌کند.

تشخیص کودکی که ادب و احترام را در مقابل بزرگ‌ترها به جا نمی‌آورد و در مقایسه با همسالان خود پرخاشگری کلامی دارد، چندان سخت نیست اما صرف اینکه کودکی یکی، دو بار پا را از دایره قرمزی که والدین و عرف جامعه برایش تعیین کردند، بیرون گذاشت دلیل آن نیست که برچسب بی‌ادبی را به پیشانی‌اش بچسبانیم. دکتر  خوشابی، فوق تخصص روانپزشکی کودکان در این‌باره می‌گوید: «بچه‌هایی که معمولا مرز را در ارتباط با بزرگسالان رعایت نمی‌کنند و به بزرگسالان به‌خصوص والدین‌شان توهین می‌کنند و کودکانی که دست روی والدین بلند می‌کنند یا فحاشی و توهین‌هایی کلامی دارند و حین عصبانیت به پدر و مادر حمله می‌کنند یا به افراد دیگر دست‌درازی می‌کنند را تحت عنوان کودکانی که درست تربیت نشده‌اند می‌توان نام برد.

همیشه پای والدین در میان است
کودکانی که در گروه کودکان بی‌ادب قرار می‌گیرند و به قول دکتر خوشابی در گروه کودکانی که درست تربیت نشده‌اند هستند، قطعا از بدو تولد با این مشکل متولد نشده‌اند. پیدا کردن ریشه‌ها و منشاء این بی‌ادبی چندان دشوار نیست. والدین تنها باید کمی بیشتر به رفتار و کردار خود مسلط باشند و سنجیده‌تر عمل کنند. دکتر خوشابی در این باره می‌گوید: «این کودکان معمولا حاصل روش‌های تربیتی نادرست والدین هستند؛ پدر و مادرهایی که روش‌های فرزندپروری آنها سهل‌گیرانه است. کودکان در این روش‌ها احترام گذاشتن به بزرگ‌تر‌ها را یاد نمی‌گیرند و محدوده‌های مربوط به سن‌ خودشان و والدین‌شان را نمی‌توانند به‌درستی رعایت کنند.

گام اول؛ انتخاب موضع درست در قبال فرزند
در یک روش تربیتی درست همان اندازه که توجه، محبت و حمایت از طرف والدین نسبت به فرزندان وجود دارد، اعمال قدرت، کنترل و دیسیپلین هم باید وجود داشته باشد. دکتر خوشابی  می‌گوید: «زمان‌هایی که لازم است پدر و مادر دوست فرزندشان باشند (زمان بازی کردن) مانند یک همسن با کودک بازی ‌کنند و در این حالت از لحاظ قدرت فرقی بین والدین و کودک نیست. وقتی بچه کار درست یا نادرست می‌کند، پدرو مادر باید از موضع بالا بچه را مورد تنبیه یا تشویق قرار دهند و این اصلا به معنای تنبیه بدنی نیست. تشویق به معنای اینکه رفتار مطلوب کودک تقویت شود و استفاده از تنبیه به معنای اینکه رفتارهای نامطلوب در کودک سرکوب شود.

گام دوم؛ پرهیز از تقسیم برابر قدرت
در روش‌های فرزندپروری سهل‌گیرانه ارتباط والدین با کودکان‌شان مثل همسالان‌شان است. همان‌طور که کودک ممکن است با همسال خودش به‌طور فیزیکی یا کلامی درگیر شود، چون در این روش فاصله‌ای به لحاظ سیستم قدرت بین فرزند و والدین وجود ندارد به همان صورت حد و مرز والدین توسط کودک شکسته می‌شود و او برای خود جایز می‌داند که پدر و مادر را مانند همسالانش مورد توهین و تحقیر قرار می‌دهد. به گفته این روانشناس کودک اشکال بزرگ در انتخاب روش‌های نادرست فرزندپروری والدین است. در حالی‌که در روش‌های نوین فرزندپروری پدر و مادر به‌موقع کنترل کودک را در دست می‌گیرند و به او اجازه نمی‌دهند از حد و مرز خودش سوءاستفاده و تجاوز کند.

وقتی از تنبیه و تشویق می‌گوییم از چه حرف می‌زنیم
وقتی از تشویق حرف می‌زنیم، مقصودمان تشویق‌های کلامی و غیرکلامی است. وقتی کودک رفتار مطلوبی دارد، والدین می‌توانند از تشویق‌های غیر کلامی (نگاه محبت‌آمیز، خندیدن و نوازش کردن سر و…) یا از روش‌های کلامی (آفرین گفتن و تعریف کردن از کودک و به نوعی کارش را مورد تایید قرار دادن) استفاده کنند که این موجب افزایش اعتماد به نفس کودک می‌شود. گاهی هم تشویق‌های مادی می‌تواند جایگزین این تشویق‌ها شود مثل خریدن کتاب، اسباب‌بازی یا تشویق‌هایی مثل هدیه دادن برچسب به کودک که همه اینها می‌تواند جزء رفتارهای تشویقی مثبت باشد. اما در شرایطی که کودک پدر و مادر را مورد توهین قرار می‌دهد، پرخاش می‌کند یا آنها را کتک می‌زند باید از روش‌های تنبیهی استفاده کرد که یکی از روش‌های تنبیهی محروم کردن کودک است.

در این شرایط می‌توان کودک را به مدت پنج دقیقه در اتاق دیگری بگذاریم تا تنها باشد. این اتاق بهتر است اتاق خودش نباشد تا خودش را با وسایلش سرگرم کند. خیلی از خانواده‌ها این روش را خشن و به معنای حبس کردن می‌دانند در حالی که این روش به هیچ‌وجه معادل زندانی کردن کودک نیست. باید به کودک بگوییم به دلیل رفتار بدت از حضور در جمع محرومی و پنج دقیقه هم اصلا زمان زیادی نیست. البته به ازای هر سال یک دقیقه به زمان اضافه می‌شود. حتی می‌توانیم در اتاق را باز بگذاریم اما نباید به او اجازه خروج دهیم و اگر بچه رعایت نکرد باید در اتاق را ببندیم و پس از اتمام زمان والدین باید به مدت ۲۰ تا ۳۰ دقیقه به کودک کم‌محلی کنند.

   یکی از روش های تنبیه برای کودک محروم کردن است

چه تنبیهی موثر است؟
مهم نیست از چه روش تنبیهی استفاده می‌کنید؛ مثلا کودک را از اسباب‌بازی‌هایش دور می‌کنید یا او را از حضور در جمع محروم می‌کنید یا اجازه تماشای کارتون را به خاطر رفتار بدش به او نمی‌دهید، مهم این است که تنبیه شما موثر باشد و او متوجه عملکردش شود. دکتر خوشابی در این باره  می‌گوید: «در شرایطی که کودک نسبت به تنبیه‌ها واکنش نشان داد؛ مثلا اگر در مقابل محرومیت پنج دقیقه‌ای از حضور در کنار والدین بی‌قراری کرد، تنبیه باید ادامه پیدا کند. تنبیه در شرایطی تاثیرگذار است که کودک از آن عبرت بگیرد. کودکی که شاد و خندان از اتاق خارج می‌شود، تاثیرپذیری لازم را نگرفته و مشخص است که آن تنبیه کاملا بی‌فایده بوده و با روش دیگری باید جایگزین شود.

تنبیه‌هایی که نباید از آنها استفاده کنید
انتخاب شیوه‌ای که برای تنبیه کودک استفاده می‌کنیم از اهمیت زیادی برخوردار است. انتخاب شیوه نادرست اثرات مخربی بر سلامت روانی کودک می‌گذارد. دکتر خوشابی این روش‌ها را با شما در میان می‌گذارد:

جملات ممنوعه
جملاتی مانند «دیگر مادرت نیستم»، «فقط پدر فلانی هستم»، «دوستت ندارم» یا «از این به بعد با تو قهرم» از جمله جملات ممنوعه‌ای است که نباید هنگام سر زدن خطا و رفتار غلط با کودک در میان گذاشت. این جملات به معنای طرد کردن عاطفی کودک و از مصادیق کودک‌آزاری است و والدین باید به شدت ازبه زبان آوردن آن پرهیز کنند.

بازخورد احساسی داشته باشید
بهترین روش در کنار تنبیه‌های صحیح آن است که پدر و مادر احساس‌شان را با کودک در میان بگذارند. نباید به او بگویند چون بچه بدی هستی از دست تو ناراحتم بلکه باید به او بگویند به خاطر این رفتار بدی که انجام دادی از تو عصبانی و ناراحتم و الان نمی‌توانم با تو صحبت کنم یا جواب سوالت را بدهم؛ البته این مدت زمان نباید بیشتر از ۳۰ دقیقه شود.

حساب شده عمل کنید
در صورتی که والدین از شیوه محروم کردن کودک از اسباب‌بازی‌هایش استفاده می‌کنند بهتر است برای ۳تا۲ ساعت این روند را ادامه دهند و در پایان به‌طور مستقیم اسباب‌بازی را به کودک ندهند چون ممکن است کودک به خاطر محرومیتی که کشیده آن را پرت کند. باید اسباب‌بازی را در اتاقش گذاشت تا خودش سراغش رود.

نقش بازی کنید
در شرایطی که کودک‌تان پرخاشگری دارد سعی کنید نقش فرد عصبانی را بازی کنید و مراقب باشید با عصبانیت برای تنبیه او تصمیمی نگیرید. هرگز نباید با بچه‌ای که پرخاشگری فیزیکی دارد همان‌گونه برخورد کرد تا بفهمد کارش اشتباه است چون در این شرایط والدین خود را هم‌سن کودک کرده‌اند و روش تنبیهی‌شان از موضع بالا نیست.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه کودکان بدخلق را آرام کنیم؟

اوقات تلخی در کودکان خیلی آزاردهنده است، ولی یکی از واقعیت های دوران کودکی است. کودکان جوان، به آن دسته از کودکانی گفته می‌شود که بین ۱ تا ۴ سال دارند و هنوز توانایی مقابله و رویایی با مسائل را به خوبی کسب نکرده اند.

شروع هر کج خلقی نتیجه یک مسئله ساده است: دست نیافتن به خواسته خود. برای کودکان بین ۱ تا ۲ سال، اوقات تلخی می‌تواند بر اثر برآورده نشدن یک نیاز مثل شیر بیشتر، عوض کردن پوشک یا اسباب بازی باشد، اما مهارت های زبانی برای بیان آن را ندارند. کودک از اینکه ببیند شما به درخواست های او واکنشی نشان نمی‌دهید نا امید می‌شود. برای نوپایانی که کمی بزرگتر شده اند، کج خلقی بیشتر شبیه به قدرتی برای مبارزه است. زمانی که کودک ۳ یا ۴ سال دارد، مستقل تر شده است. آن ها کاملاً از نیازها و خواسته‌هایشان آگاهند، و اگر با آنها مخالفت کنید اوقات تلخی آن‌ها بیشتر خواهد شد.

 چطور می‌خواهید از بروز این بدخلقی ها جلوگیری کنید؟ در ادامه ۱۰ راه حل برای این مشکل ارائه شده است:

 ۱٫ او را نادیده بگیرید
هنگامی که کودک شما اوقات تلخی می‌کند، کنترل خود را از دست داده است و بیش از حد دچار غلیان احساسات شده است. قسمتی از مغز او که مختص تصمیم‌گیری و قضاوت است برجسته می‌شود. به دلیل اینکه بخش استدلال مغز او فعال نیست، در این مرحله استدلال موثر نخواهد بود. این شرایط مانند موقعیتی است که کسی در حال غرق شدن می‌باشد و شما در آن لحظه نمی‌توانید به او شنا کردن را بیاموزید. در این شرایط، برای بهتر کردن اوضاع کاری از دست شما ساخته نیست. در حقیقت هر تلاشی در این زمینه فقط شرایط را بدتر می‌کند. بعد از اینکه آرام شد، شما می‌توانید با او صحبت کنید.

 ۲٫ به کودک خود کمی مهلت بدهید
گاهی اوقات بچه ها فقط می خواهند خشم و عصبانیت خود را تخلیه کنند، پس به آن‌ها اجازه این کار را بدهید (فقط اطمینان حاصل کنید که در حین بروز خشم به خودشان آسیبی نمیرسانند). این کار به کودکان کمک می‌کند بدون درگیر شدن با شما، یاد بگیرند که چطور خشم و عصبانیتشان را به روشی غیر مخرب بروز دهند، همچنین قادر خواهند بود احساساتشان را نشان دهند، خود را جمع و جور کرده و کنترل دوباره خود را به دست بگیرند.

 ۳٫ حواس او را پرت کنید
کودک خود را به کار دیگری که به آن علاقه دارد سرگرم کنید ، تا اوقات تلخی چند لحظه پیش را فراموش کند. در کیف خود همیشه انواع وسایل حواس پرتی شامل اسباب بازی، کتاب یا خوراکی را قرار دهید تا در هنگام اوقات تلخی و بهانه‌گیری بتوانید حواس او را پرت کنید. هنگامی که کودکتان بدخلقی می‌کند، در هر لحظه موضوع جدیدی برای بهانه گیری پیدا می‌کند و حالش بدتر می‌شود، مگر اینکه بتوان توجه او را به موضوع دیگری جلب کرد. پرت کردن حواس کودک اگر در زمان مناسبی اتفاق بیفتد، می‌تواند قبل از شروع اوقات تلخی و بهانه گیری آن را دفع کند.

اگر هنگام وارد شدن به سوپر مارکت کودک شما دوست دارد تا انتهای سوپر مارکت برود و دنبال خوراکی مورد علاقه اش بگردد و بهانه بگیرد که چرا آن را برایش نمیخرید، سعی کنید حواس او را پرت و از او بخواهید که در انتخاب نوع و طعم بستنی کمکتان کند یا توجه او را به بخش دیگری از خوراکی ها جلب کنید.

ظرفیت توجه کودکان محدود است. به این معنی که خیلی راحت ذهن آنها از روی موضوعات منحرف می‌شود. سعی کنید خیلی سریع توجه آن ها به موضوعات دیگر جلب کنید و جلوب بدخلقی آن‌ها را بگیرید.

  اوقات تلخی در کودکان می‌تواند بر اثر برآورده نشدن یک نیاز کودک باشد

 ۴٫ دلیل بهانه جویی های کودک را پیدا کنید
این ترفند برای بدخلقی‌های کودکان زیر ۲/۵ سال جوابگو است. کودکان در این سن معمولاً دامنه لغات محدودی شامل ۵۰ لغت دارند و در هر زمان نمیتوانند بیشتر از ۲ کلمه را بایکدیگر به کار ببرند. بنابراین ارتباطات آن‌ها محدودتر است. زمانی که شما پیام آن‌ها را به درستی دریافت نمی‌کنید یا منظور آن‌ها را متوجه نمی‌شوید آنها عصبانی و ناامید می‌شوند.

از زبان اشاره استفاده کنید. به کودک خود آموزش دهید که از نشانه هایی برای چند کلمه کلیدی استفاده کند. برای مثال غذا یا شیر بیشتر، یا خستگی، و آن گاه می‌بینید که چه معجزه‌ای اتفاق میفتند.

روش دیگر همدردی کردن با کودک است. این کار از شدت بدخلقی های او کم می‌کند، بعد از آن می‌توانید به دنبال دلیل این بهانه گیری های او باشید. کودکان همیشه نمی‌توانند از نشانه ها برای بیان خواسته هایشان کمک بگیرند، باید از آنها بخواهید خواسته هایشان را نشان دهند، ممکن است همیشه واضح نباشد اما با کمی تمرین و زمان بهتر می‌توانید با او ارتباط برقرار کنید. برای مثال وقتی او به برادر بزرگترش اشاره می‌کند، به این معنی است که چیزی را از او گرفته و به او نمی‌دهد، پس از برادرش بخواهید که چیزی را که می‌خواهد به او برگرداند.

  ۵٫ او را در آغوش بگیرید
ممکن است این آخرین کاری باشید که بخواهید کودک عصبانی و بهانه گیرتان را بغل کنید، ولی اینکار واقعاً به آرام تر شدن او کمک می‌کند.‌ او را گرم و محکم در آغوش بگیرید و در آن لحظه کلمه ای با او صحبت نکنید، زیرا با این کار وارد یک بحث بیهوده با او می‌شوید. در آغوش گرفتن به بچه ها حس امنیت می‌دهد و آن‌ها متوجه می‌شوند که برای شما مهم هستند و حتی اگر با نظر آن‌ها مخالف هستید به آن‌ها اهمیت می‌دهید. گاهی اوقات بچه ها فقط به دنبال مکانی برای ابراز احساسات خود هستند.

 ۶٫ به او پیشنهاد غذا یا خوراکی بدهید
خسته بودن یا گرسنه بودن ۲ دلیل عمده برای اوقات تلخی کودکان محسوب می‌شوند. بیشترین بدخلقی کودکان در زمان هایی نزدیک به نهار یا خواب یا در اوایل بعداز ظهر اتفاق میفتد. این موضوع اتفاقی نیست. به کودک خود غذا و سبزیجات بدهید و تشنگی او را با آب برطرف کنید، او را در رختخواب بگذارید و یا به او اجازه بدهید تا کمی تلویزیون تماشا کند. به این فکر کنید که خود شما هم هنگامی که گرسنه یا خسته باشید کمی بدخلق می‌شوید.

 ۷٫ برای رفتار خوب او را تشویق کنید
بعضی از شرایط برای کودکان خسته کننده است، مثلاً انتظار طولانی برای آوردن غذا در رستوران. هنگامی که در راه رفتن به رستوران هستید از او بخواهید که در صورتی که در رستوران خوب غذا بخورد و مودبانه رفتار کند، هنگام برگشتن به خانه به او اجازه می‌دهید که برنامه مورد علاقه اش را تماشا کند. در هر زمان که احساس کردید رفتارش رو به تغییر است، موضوع را به او یادآوری کنید.

هنگام اوقات تلخی کودک باید خونسردی خود را حفظ کنید

 ۸٫ به آرامی با او صحبت کنید
این یک مسئله مهم است. متخصصان می‌گویند که به هنگام اوقات تلخی کودک باید خونسردی خود را حفظ کنید، در غیر این صورت وارد یک جنگ قدرت می‌شوید و همه چیز بدتر می‌شود. به علاوه بخشی از دلیلی که کودکان اوقات تلخی می‌کنند برای جلب توجه است. برای آن‌ها مهم نیست که این توجهی که می‌گیرند مثبت است یا منفی. تنها چیزی که برای آن‌ها اهمیت دارد تمام توجه شماست.

به آرامی صحبت کردن با کودک به او نشان می‌دهد که شما به او اجازه نمی‌دهید که او با رفتارش شما را تحت تأثیر قرار دهد. هم چنین این کار به حفظ آرامش شما نیز کمک می‌‌کند.

 ۹٫ با لبخند عکس‌العمل نشان دهید
هنگامی که کودک شما در بیرون از خانه و جلوی افراد دیگری شروع به اوقات تلخی می‌کند، سعی کنید همیشه لبخندی روی لب‌های خود داشته باشید و عصبانیت خود را بروز ندهید، زیرا در این صورت او مطمئن می‌شود که توانسته است روی شما تأثیر بگذارد. آرامش و لبخند شما او را نیز آرام می‌کند. حتی اگر هیچ کاری برای متوقف کردن بدخلقی های او انجام ندهید و فقط سعی کنید خونسرد باشید و لبخند بزنید و نشان دهید که همه جیز را تحت کنترل دارید، یک مادر یا پدر نمونه خواهید بود.

 ۱۰٫ محیط را ترک کنید
کودک خود را از محیطی که او  را خسته و عصبانی کرده است دور کنید. این یک استراتژی خوب برای زمانی است که در بیرون از خانه هستید. هنگامی که کودک شما برای خریدن یک اسباب بازی یا شکلات اصرار می‌کند و بهانه می‌گیرد، دست او را بگیرید و او را به قسمت دیگری از فروشگاه یا بیرون از فروشگاه ببرید و او را آرام کنید. تغییر مکان می تواند در تغییر رفتار او بسیار تأثیرگذار باشد.

ادامه مطلب / دانلود

علت مو کشیدن کودکان چیست؟

کشیدن مو، در کودکان، مانند لگد زدن، گاز گرفتن، نیشگون گرفتن و زدن، یکى از راه‌هایى است که کودک به وسیله آن سعى در کنترل محیط اطرافش دارد. دلایل زیادى براى این رفتار‌ها وجود دارد، اما واضح‌ترین آن‌ها این است که کودک فهمیده که چه کارهایى واکنش دیگران را به همراه دارد.

به گفته مارک رابرتز، پروفسور دانشگاه ایداهو در رشته روانشناسى بالینى، این رفتار کودک درست مانند زدن کلید و روشن شدن لامپ است. کودک با خودش مى‌گوید: ” چه جالب! وقتى موهاى خواهرم را مى‌کشم، او جیغ مى‌کشد!”. شاید هم دلیل مو کشیدن از نظر او، متوقف کردن یک اتفاق ناخوشایند است. مثلاً دوستش مى‌خواهد اسباب بازیش را بگیرد و با کشیدن مویش دست از این کار بر مى‌دارد. از آنجایى که مهارت‌هاى شناختى کودک، در حال رشد است، او با این کار شرایطى را که برایش پیش آمده کنترل مى‌کند. صحنه‌اى را تصور کنید که خواهر بزرگترش آخرین شیرینى داخل ظرف را بر مى‌دارد و کودکتان با کشیدن موى او صداى جیغش را در مى‌آورد. به احتمال زیاد شما وارد عمل مى‌شوید و خواهر بزرگتر را مجبور مى‌کنید، شیرینى‌اش را با او تقسیم کند. احتمالاً دفعه بعد، خواهر بزرگتر قبل از اینکه آخرین شیرینى را بردارد کمى فکر مى‌کند.

اگر کودکتان مو‌هاى خودش را مى‌کشد، احتمالاً ناراحت یا نگران است. این رفتار حتى مى‌تواند نشانه نوعى اختلال عصبى باشد. اگر در اینباره احساس نگرانى مى‌کنید با پزشکش صحبت کنید.

  وقتى کودک موى کسى را مى‌کشد، ابتدا مشتش را باز کنید

با عادت مو کشیدن چه باید کرد
۱-به او نشان دهید که چیزى نصیبش نمى‌شود. این کلیدى‌ترین راه حل براى متوقف کردن رفتار بدش است. با نادیده گرفتن کارش، به او مى‌فهمانید که این روش عملى است و او با کشیدن مو، مى‌تواند به خواسته‌اش برسد. شرایطى را تصور کنید که کودکتان موى دوستش را کشیده است تا اسباب بازى او را بگیرد، و شما بدون کوچکترین اشاره‌اى، نسبت به اتفاقى که رخ داده، مى‌روید تا براى کودکتان داستان تعریف کنید و حواسش را پرت کنید. کودکان اثرات متقابل روابط اجتماعى را درک نمى‌کنند، و تنها چیزى که با این کار به او مى‌فهمانید، این است که با کشیدن موى دیگران مى‌تواند حس ترحم شما را نسبت به خودش برانگیزد و شما را از آنِ خودش کند. کار درستى که باید انجام دهید این است که بلافاصله پس از کشیدن مو، اسباب بازى را به دوستش بازگردانید و همزمان بگویید ” ما، مو نمى‌کشیم! “. همین چند کلمه کافیست. در این تکنیک باید سریع عمل کنید زیرا کودکان در لحظه زندگى مى‌کنند. با اینکار مى‌فهمد که مو کشیدن حاصلى نداشت و اسباب بازى را از دست داد.

۲-وقتى کودک موى کسى را مى‌کشد، ابتدا مشتش را باز کنید و فرد قربانى را نجات دهید. سپس دستش را محکم بگیرید و بگویید: ” ما، مو نمى‌کشیم! مو کشیدن درد دارد! “. بعد اگر خواستید مى‌توانید از روش مهلت دادن، استفاده کنید. او را بر روى صندلى بنشانید و خودتان هم کنارش بایستید. اما هرگز در این یکى، دو دقیقه با او صحبت نکنید. وقتى مهلت یکى دو دقیقه اى تمام شد، درباره وضعیتى که پیش آمده با او صحبت کنید. حتى اگر هنوز مهارت زبانى او کامل نشده و نمى‌تواند صحبت کند، این کار را بکنید. زیرا نشان مى‌دهید که مشکلات را باید با صحبت کردن حل کرد نه چیز دیگرى ( مثل مو کشیدن ). از او سؤال کنید “مى دانى چه کارى کردى که اشتباه بود؟” بعد از جوابش ادامه دهید “به نظرت چرا اشتباه بود؟” نگران نشوید اگر مى‌گوید ” چون باید تنبیه مى‌شدم”. از نظر رشدى این پاسخ عادیست. شما ادامه دهید “بله اگر مو بکشى تنبیه مى‌شوى اما ما باید به یک چیز دیگر هم فکر کنیم. ما نباید موى دیگران را بکشیم چون ممکن است به آنها صدمه بزنیم!”. منتظر معجزه نباشید که پس از این مکالمه همه چیز درست شود. کودکان به سختى موضوعى را یاد مى‌گیرند و انقدر باید این اتفاق تکرار شود تا در نهایت بفهمند که با این کار نتیجه‌اى نمى‌گیرند. مقاومت کنید و تسلیم نشوید. به مرور زمان که مهارت کلامى او بهتر شد، به او یاد دهید که از صحبت کردن براى حل مشکلش استفاده کند.

۳-هیچگاه تلافى نکنید. هرگز سعى نکنید مو هایش را بکشید تا به او ثابت کنید که این کار چقدر دردناک است. هدف کودک از کشیدن مو، ایجاد تغییر در شرایط است مثلاً مى‌خواهد دوستش را از تلاش براى گرفتن عروسکش منصرف کند، نه اینکه به کسى آزار برساند. اما پیامى که از کار شما دریافت مى‌کند این است : براى اصلاح کردن رفتار کسى، باید تلافى کنى. در صورتیکه شما باید الگوى او باشید و به او یاد دهید که در هر شرایطى به جاى آزار رساندن به دیگران، باید از کلمات، براى بیان خواسته هایش، کمک بگیرد.
منبع: سلامت نیوز

ادامه مطلب / دانلود

پرورش کودکان نخبه با راهکارهای ساده

اگر مشتاق به داشتن کودک باهوش هستید و آرزویتان نخبه شدن وی و رسیدن وی به مدارج بالای علمی است پس این روش ها را درپیش بگیرید

آیا هوش تنها به وسیله ژنتیک تعیین می‌شود؟با مطالعه این مقاله ضمن آشنایی با عوامل موثر بر هوش می‌آموزید که چگونه هوش فرزندتان را تیز کنید!

مسئولیت‌های مادری یا پدری تمامی ندارند. وقتی بچه‌دار شوید، ناخودآگاه وظایف زیادی پیدا خواهید کرد.شما باید علاوه بر غذا دادن،شستن لباس‌ها، رسیدگی مرتب، تحمل گریه و بی‌قراری‌های کودک در ۲۴ ساعت و خواندن‌هزار باره داستان‌هایی که فرزندتان دوست دارد، به‌فکر درآوردن پول و درآمد کافی برای زندگی، تهیه غذا،لباس‌های قشنگ و سایر هزینه‌های لازم و غیرلازم که کودکتان را خوشحال می‌کند، باشید.

هدف شما از انجام تمام این سرمایه‌گذاری‌ها رسیدن به یک سود بزرگ است و آن چیزی نیست جز یک بچه دوست داشتنی، صالح و سالم که شما را دوست داشته و قدردان محبت‌هایتان باشد. البته بهتر می‌شود اگر فرزند دوست‌داشتنی، پرمحبت و سالم شما، یک فرد باهوش یا حتی نابغه نیز باشد.

هر چند در گذشته تصور می‌شد هوش، عاملی است که تنها به‌وسیله ژنتیک تعیین می‌شود، ولی امروزه دانشمندان عقیده دارند محیطی که فرزند شما در آن رشد می‌کند و نیز فردی که کودک را بزرگ می‌کند نقش بسیار مهمی در تعیین میزان هوش کودک دارند.درواقع والدین می‌توانند کمک بسیار زیادی به باهوش‌تر شدن فرزندشان بکنند.

۳۰ امتیاز IQ تا ۳ سالگی
دکتر دیوید پرلماتر،یکی از متخصصان برجسته اعصاب که کتاب‌های زیادی در زمینه افزایش هوش کودکان نوشته، عقیده دارد کودک از تولد تا ۳ سالگی شانس به‌‌دست آوردن ۳۰ امتیاز IQ را دارد.
وظیفه شما به‌عنوان یک والد این است که مطمئن شوید فرزندتان آن امتیازها را کاملا به‌دست آورده است. برای گرفتن کامل این امتیازها، باید تنها چند توصیه ساده را انجام دهید مانند تغذیه با شیر مادر به مدت حداقل یک سال، جلوگیری از مواجهه زودرس شیرخوار با تلویزیون و سعی در آموزش استفاده از ابزارآلات ساده موسیقی به بچه‌ها.البته با وجود آنکه موارد فوق همگی منطقی و ثابت شده هستند، ولی برخی از پزشکان آنها را توصیه نمی‌کنند؛ چراکه معتقدند وظایف والدین به‌اندازه کافی سخت و پیچیده است و نباید بار اضافی دیگری بردوش پدر و مادر قرار داد.

به‌عقیده دکتر کیتلین استاد اطفال و ژنتیک دانشگاه پزشکی واشنگتن، بهتر است والدین ذهنیت خود را تنها به پرورش یک سری خصوصیات خاص در فرزندانشان متمرکز نکنند. توجه بیش از اندازه به پرورش یکسری خصوصیات خاص، ممکن است موجب دست کم گرفته شدن دو مساله اصلی یعنی تغذیه مناسب و عشق و محبت شود.

یک خبرخوب
اگر شما جزو والدین رقابت‌جو هستید و دوست دارید همیشه از بقیه جلوتر باشید، لابد خوشحال خواهید شد اگر بدانید تغذیه مناسب نه‌تنها به سالم‌تر بودن فرزند شما کمک می‌کند، بلکه مغز وی را نیز قوی می‌کند.نکته‌ای که هرگز نباید فراموش کنید آن است که تغذیه فرزند شما از دوران بارداری و از داخل رحم مادر شروع می‌شود.پس از به دنیا آمدن، نوبت دوران شیرخوارگی و تغذیه با شیر مادر می‌رسد.

به باور بسیاری از محققان، شیرمادر یک غذا و وسیله بسیار مهمی برای رساندن مواد مغذی و ضروری به نوزاد است. اگرچه نوزاد می‌تواند همین مواد را با استفاده از شیر خشک‌های کامل نیز دریافت کند، نباید فراموش کرد تغذیه با شیر مادر یک ارتباط عاطفی‌ قوی میان مادر و فرزندش ایجاد می‌کند.

پرورش کودکان نخبه با راهکارهای ساده

والدین می‌توانند کمک بسیار زیادی به باهوش‌تر شدن فرزندشان بکنند

آن روی سکه
به عقیده بسیاری از دانشمندان، والدین باید در نظر داشته باشند هوش اجتماعی یعنی واکنش‌هایی که شخص در وضعیت‌ها و موقعیت‌های اجتماعی مختلف نشان می‌دهد به همان اندازه IQ مهم است.

حتما تاکنون اشخاص زیادی را دیده‌اید که علیرغم داشتن سطح IQ بالا، در پست‌های پایین مشغول به کار هستند و به حق خود نمی‌رسند. آنها مهارت‌های اجتماعی لازم برای آنکه خودشان را نشان داده و بر مشکلات موجود غلبه کنند، ندارند. شما نمی‌توانید بچه‌هایتان را فقط مجبور به درس خواندن و شاگرد اول شدن کنید و انتظار داشته باشید که هوش و مهارت‌های اجتماعی خودبه‌خود در آنها ایجاد شوند.

در این مورد، دکتر کتی پازک خاطرنشان می‌کند که بازی کردن و انجام فعالیت‌های معمول روزانه نظیر ساختن یک خانه با استفاده از اسباب‌بازی‌ها یا رفتن به سوپرمارکت، به یادگیری و افزایش هوش اجتماعی کمک می‌کند. زیرا فعالیت‌هایی سازنده، اجتماعی و معنی‌دار هستند.

دکتر پازک استاد روان‌شناسی دانشگاه تمپل در پنسیلوانیا کتاب‌های زیادی در زمینه یادگیری کودکان نوشته است. به باور دکتر پازک، هر اندازه بچه‌ها نیاز به مداخله والدین در کارهایشان دارند، به‌همان اندازه نیز لازم است زمانی را برای خودشان داشته باشند. بچه‌ها در لحظات سکوت و آرامش می‌آموزند فضاهای درون خودشان را پر کنند و متوجه موارد جالب و غیرعادی شوند. اگر شما بخواهید تمامی فعالیت‌های فرزندتان را در تمام اوقات کنترل و در آنها مداخله کنید، خطرش این است که به فرزندتان اجازه نخواهید داد تا بتواند خودش خلأ‌های درونش را پر کند.

۷ نکته برای تقویت هوش بچه
۱- تغذیه مناسب را از دوران بارداری شروع کنید: برای بچه‌ها‌، داشتن تغذیه مناسب کاملا ضروری است. مادرها باید رساندن ویتامین‌ها و مواد مغذی لازم به فرزندانشان را حتی پیش از به‌دنیا آمدن آنها شروع کنند.این راهی موثر برای تقویت هوش کودکان است. برای اطمینان از اینکه در آینده فرزند باهوش و سالمی خواهید داشت، قبل از هر چیز باید برای فرزندتان یک رژیم غذایی مناسب و کامل درنظر بگیرید.به‌عقیده دکتر کیتلین،اگر چه تکامل مغزی پس از تولد روی می‌دهد و مغز قادر است خود را با تغییرات محیطی سازگار کند، اما تغذیه بد دوران بارداری دارای آثار منفی مشخص و برجسته‌ای است که می‌تواند در تمام طول زندگی فرزند شما ادامه داشته باشد.

۲- شیر مادر، ۸ امتیاز: بسیاری از دانشمندان بر این باورند که تغذیه شیر مادر طی‌سال اول ۸ امتیاز IQ برای فرزند شما به‌همراه خواهد داشت. شیرمادر یک نوع چربی بسیار مهم برای تقویت هوش کودکان دارد.یک خبر خوب برای مادرانی که قادر نیستند به بچه‌هایشان شیر بدهند آن است که امروزه سازندگان شیرخشک‌های جدید این نوع چربی را به ساختمان‌ شیر خشک اضافه کرده‌اند.

۳- تماس با تلویزیون را محدود کنید: برخی از مردم فکر می‌کنند که تلویزیون در طول سال‌های رشد و تکامل هوش برای بچه‌های آنها مضر است. ولی به گفته دکتر پرلماتر، تلویزیون فقط تا ۲ سالگی مشکل‌زاست.طبیعت یک‌سویه و یک‌طرفه تلویزیون موجب جلوگیری از تشویق کودک به یادگیری و استفاده از مهارت‌های کلامی می‌شود. برای یادگرفتن استفاده مناسب از زبان، کودک باید بتواند پاسخ‌های صحیح و مناسب را از کسانی که اطرافش هستند، بگیرد.

هوش و مهارت‌ های اجتماعی خودبه‌خود در کودکان ایجاد می شود

۴- بازی کردن: دکتر پازک معتقد است، به همان اندازه که مهم است یک کودک چه چیزی را یاد بگیرد، چگونگی یاد گرفتن آن مطلب نیز اهمیت دارد. به‌همین دلیل است که وی والدین را تشویق می‌کند که وقت بازی‌ کافی به بچه‌هایشان بدهند.این موضوع به افزایش قدرت هوش و یادگیری طبیعی بچه‌ها در محیط‌های معمولی روزانه کمک می‌کند.

۵- نواختن موسیقی، ۶ امتیاز: مواجهه زودرس با آموزش‌های موسیقی اثر بسیار خوبی روی فرزند شما دارد. به گفته پرلماتر، مهارت بازی با یک ابزار موسیقی در ۴ سالگی می‌تواند باعث افزایش هوش کودک تا ۶ امتیاز باشد. ممکن است فکرکنید فرزندتان در آن سن برای انجام این کار آماده نیست ولی واقعیت این است که آنها در ۴ سالگی می‌توانند به‌راحتی طرز استفاده از ابزار موسیقی را یاد بگیرند.

۶- آرام و طبیعی باشید: اگر چه روش‌ها و دستورالعمل‌های متعددی برای بزرگ کردن بچه‌ها وجود دارند، ولی مهم‌ترین توصیه‌ای که دانشمندان به والدین می‌کنند،حفظ آرامش، خونسردی و رفتار طبیعی است.دکتر گیتلین معتقد است باید والدین را تشویق کرد تا به استعدادها و غرایزشان اعتماد داشته باشند.روش‌های بسیار زیادی برای تربیت صحیح یک کودک وجود دارد که اغلب آنها درست است و نباید در استفاده از آنها دچار آشفتگی شد.

۷- مداخلات اجتماعی را تقویت کنید: تعیین اینکه یک کودک به چه مقدار مداخله اجتماعی نیاز دارد، آسان نیست.ولی یک‌چیز مسلم است و آن اینکه این موضوع به فرزند شما کمک می‌کند مهارت‌های اجتماعی‌اش را (که برای زندگی آینده بسیار ضروری هستند) توسعه دهد.

ادامه مطلب / دانلود

اصول های تربیتی ویژه پدران برای دختران

انسان در مسیر رشد از افراد بسیاری اثر می‌پذیرد و تحت تأثیر دیده‌ها و شنیده‌های بسیاری است. همه آنهایی که اطراف او هستند و به نحوی در او اثر دارند مدل و الگوی او محسوب می شوند. اما پدر از همه آنها مهمتر و مؤثرتر است و این اهمیت و تأثیر تا سنین جوانی همچنان ادامه دارد.

ملیوت بگون، مشاور،نویسنده و سخنران، نگرانی های خود را به عنوان یک پدر  به زیبایی در قالب نوشته زیر عنوان کرده است:

در حال انجام برنامه ریزی برای شرکت در جشن فارغ التحصیلی دخترم بودم، که با خود فکر کردم  بهتر است برای ورود او به مرحلی بعدی زندگی توصیه ارزشمندی را در اختیار او قرار دهم. دوست داشتم تا راهکارهایی را به او ارائه دهم تا بر تمام مشکلات احتمالی پیشرو غلبه کند، اما از دانش و آگاهی کافی برای انجام این کار برخوردار نبودم. دوست داشتم به عنوان یک پدر از او در برابر تمام شکست ها محافظت کنم و او را در دستیابی به موفقیت های بزرگ کمک کنم. اما می دانستم که شکست پلی برای پیروزیست. بنابراین تصمیم گرفتم تا تجربه های ارزشمند زندگی خود را در قالب ۶ درس مهم به او تقدیم کنم:

درس اول:
سعی کنید در زندگی خود به دنبال یافتن یک مربی دلسوز باشید که شما را در دستیابی به اهدافتان کمک کند. با او ارتباط برقرار کرده و از او بخواهید تا شما را هدایت کند. سعی کنید جایگاه شغلی افراد را تنها ملاک انتخاب آن ها قرار ندهید. بهترین معلمان همیشه بهترین هدایت کنندگان هم نمی شوند. باید کسی را انتخاب کنید که دلسوزانه شما را زیر بال و پر خود گرفته و از شما حمایت کند. بهترین هدیه یک مربی خوب به شما ارائه بازخوردهای سازنده در جهت اصلاح رفتارهای نادرست است.

درس دوم:
زگهواره تا گور دانش بجوی. سعی کنید با افراد فرهیخته معاشرت کنید تا شما هم ترغیب به کسب علم و دانش شوید. سعی کنید فرد روشنفکری بوده و از افکار و عقاید دیگران هم استقبال کنید. سعی کنید برای انجام هر کاری دنبال یک راهکار مناسب باشید. همیشه به دنبال کسب دانش باشید. با مطالعه و سوال از دیگران میزان دانش خود را افزایش دهید.

سعی کنید فرد روشنفکری بوده و از افکار و عقاید دیگران  استقبال کنید

درس سوم:
سعی کنید به کاری که انجام می دهید علاقه داشته باشید. بسیاری از افراد سعی می کنند تا موقعیت های شغلی عالی را بدست آورند و بعد در خود ایجاد علاقه کنند. هر کاری دارای جنبه های مختلفی است که ممکن است به آنها علاقه داشته و یا از آنها متنفر باشید. اما شما سعی کنید که به کار خود علاقه داشته باشید و روی ابعادی از کار تمرکز کنید که باعث ایجاد اشتقیاق و علاقه در وجود شما برای اختصاص زمان بیشتر برای انجام آن می شوند. صرف زمان برای یافتن کار ایده آل، به نوعی اتلاف زمان محسوب می شود. سعی کنید تا از فرصت های شغلی موجود گزینه ای را که با روحیات و علایق شما سازگاری بیشتری دارد را انتخاب کنید.

درس چهارم:
به کیفیت کار خود و تاثیری که روی روند پیشرفت سازمان می گذارید کنید. مطمئن شوید که اهداف و چشم اندازهای شرکت را به درستی درک کرده اید و تمام تلاش خود را در جهت کمک به دستیابی به آن اهداف می کنید. سعی کنید تا کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهید. امکان اشتباه وجود دارد؛ اما سعی کنید هرگز به خاطر تنبلی و عدم تلاش کافی مرتکب اشتباه نشوید.

درس پنجم:
با خود صادق باشید. ارزش هایی که برای شما مهم هستند را تعیین کنید و برای دستیابی به آنها هرگز دست از تلاش نکشید و آنها را به خاطر هیچ کسی زیر پا نگذارید. به گونه ای رفتار کنید که دیگران هم به آن ها احترام بگذارند. به استعداد و توانایی های خود اعتماد کنید.

درس ششم:
مهمتر از همه اینکه یک شریک زندگی خوب برای خود پیدا کنید. برای خود یک خانواده تشکیل دهید و همیشه به یاد داشته باشید که کار تنها یک وسیله برای دستیابی به اهداف است. خارج از محیط کار زندگی برای خود تشکیل دهید که هر روز بعد از کار مشتقاق رفتن به خانه شوید. کار جدای از زندگی نیست، بلکه بخشی از آن است. بنابراین به طور کامل از زندگی خود لذت ببرید.

ادامه مطلب / دانلود

راهکارهایی برای مبارزه با بددهنی کودکان

یکی از نگرانی های همیشگی والدین در اغلب خانواده ها بددهنی کودکان (گاهی مواقع نوجوان) می باشد و نوعا به دنبال راهی برای رفع این مشکل می باشند. ما سعی نموده ایم در این مقاله به عوامل ایجادکننده و راه حل های آن بپردازیم.

بددهنی در کودک و نوجوان علل مختلفی دارد که متأسفانه در اغلب موارد متأثر از رفتارهای نابهنجار والدین در مقابل کودکان می باشد و پدر و مادرها خود در به وجود آمدن آن نقش عمده ای دارند.

مهم ترین عوامل بددهنی کودکان عبارتند از:
– گاهی کودک آن زمان که به سن نوجوانی نزدیک می شود برای تثبیت استقلال خود، به این کار دست می زند.

– الفاظ رکیک و زشت در فرهنگ خانواده مرسوم بوده که در این صورت طفل با تقلید مستقیم بدین رفتار ناپسند گرایش یافته و آن را در خویش پرورش خواهد داد.

– برخی از وابستگان خانواده همچون عمو، دایی و حتی خود پدر و مادر لحن کودکانه طفل را مستمسکی جهت تفریح قرار داده و تقلید الفاظ رکیک توسط وی، آنان را به خنده و شادی وامی دارد و پرواضح است که بعدها رفع یک عادت کاملاً مستقر شده در ذهن طفل تا چه اندازه با سختی همراه خواهد بود و معمولاً در حدود سن ۶ ۵ سالگی، توجه پدر و مادر به قبح و زشتی آن جلب شده و تازه آن زمان است که به فکر چاره می افتند، در این زمان پدر و مادر از اینکه کودک خردسال بدون هیچ گونه ابایی به فحاشی و ناسزاگویی می پردازد، متعجب و نگران می شوند در حالی که توجه به زیربنای موضوع جای هیچ گونه شگفتی بجا نخواهد گذاشت.

– گاهی علت بدزبانی، وجود گروهی از دوستان است که کودک یا نوجوان از آنها تأثیر جدی می پذیرد، در این خصوص چاره ای نیست جز آنکه با نرمی و عطوفت اعتماد کودک را جلب نمود و از طریق آگاهی دادن غیر مستقیم درباره رفیقان بد و جایگزین کردن دوستان خوب مشکل را حل نمود.

– در بعضی مواقع خانواده به طور ناخواسته زمینه ای ایجاد می کند که در آن کودک یا نوجوان دچار عصبانیت و خشم شدید می شود و همین امر اعصاب او دچار اختلال کرده و ناخودآگاه الفاظ زشت و قبیح بر زبان وی جاری خواهد شد بنابراین تا آنجا که امکان دارد باید کوشید زمینه های عصبانیت را از بین برد.

– گاهی مواقع کودکان ما فکر می کنند که صحبت صریح و بی پرده در مورد کارکردهای بدن و ادرار و مدفوع خنده دار است و نوعی شوخی به حساب می آید که البته عکس العمل ما می تواند تا حدود زیادی او را متوجه اشتباهش نماید.

– مواقعی پیش می آید که کودکان تنها وقتی با دوستان شان گرم صحبت می شوند از عبارات زشت و ناپسند استفاده می کنند که این امر باعث ناراحتی و رنجش خاطر والدین می گردد و ایشان را متوجه وجود رفتار دوگانه فرزندشان در جمع خانواده و دوستان می سازد و برایشان مشخص نیست که ایراد و اشکال از کجاست و چه باید کرد؟

یکی از نگرانی های همیشگی والدین در اغلب خانواده ها بددهنی فرزندان می باشد

راه حل های اصلاح بدزبانی
– اگر کودک بزرگتری حرف های زشت می زند و معنی آنها را نیز می داند، می توانید با آرامش بگویید: «این نوع حرف زدن غیر قابل قبول است. می دانم آنقدر باهوش هستی که عبارت قابل قبولی به جای آنها پیدا کنی.»

– بچه های کوچک، درست مثل «مینا(۱)» هستند آنها چیزهایی را که می شنوند، حتی وقتی معنای آن را نمی دانند، تکرار می کنند اگر فرزندتان کوچک است و معنی کلمه زشتی را نمی داند، اما به تقلید از دیگری آن را گفته است فقط بگویید:
«آدم های خوب نباید چنین کلماتی را به کار ببرند. در عوض می توانی بگویی …» و کلمه قابل قبولی را جایگزین کنید. بهتر است از همان لحن و همان میزان صدایی استفاده کنید که او برای بیان کلمه زشت به کار برده است.

– هنگام مواجهه با بددهنی نوجوان فقط روترش کنید و در موقعیت های عاطفی، با سخنی نرم، او را از این عمل بازدارید. (کودک یا نوجوان هراز چندگاهی، احساس علاقه شدیدی به پدر و مادر پیدا می کند، آنان را در آغوش می گیرد و می بوسد و اظهار محبت می کند. این رفتار به این دلیل است که شاید شب قبل کابوسی درباره از دست دادن پدر یا مادر دیده یا در مدرسه، شنیده است که یکی از همسالان، پدر یا مادرش را از دست داده است و یا فیلمی از این قبیل دیده است این موقعیت عاطفی، بهترین زمان برای نهی فرزند از رفتارهای ناپسند است، زیرا مقاومت روانی اش به پایین ترین حد می رسد.) به او بگویید فحش دادن و بددهنی، احساسات دیگران را جریحه دار می کند و آنها را از ما متنفر می سازد و دوستی ها را از بین می برد.

– وقتی فرزند خردسال و شیرین زبان شما، کلمه زشتی را بر زبان جاری می کند، شادمانی نکنید و مغلوب احساسات خود نشوید و همان لحظه با آرامش به او بفهمانید که سخنش ناپسند است.

– اگر شوخی بی ادبانه به هنگام غذا خوردن، مطرح شد، یکبار به فرزندتان هشدار بدهید که این کار را انجام ندهد اگر بار دوم تکرار شد، از جایتان بلند شوید، بشقاب غذای کودک تان را بردارید و بگویید «ما از بودن کنار تو لذت نمی بریم پس وقت غذا خوردن تو تمام شده است لطفا به اتاقت برو.» از او بخواهید غذایش را به تنهایی و در اتاقی دیگر (انباری یا پارکینگ) تمام کند، (نه جلوی تلویزیون)

– به برنامه های تلویزیونی که کودکتان مشاهده می کند، دقت کنید ممکن است این رفتارها را از این منابع یاد گرفته باشد. در این صورت به او بگویید که بین آن برنامه و رفتار او ارتباط نزدیک وجود دارد و اگر این الفاظ و کلمات ادامه پیدا کند دیدن این برنامه را ممنوع می کنید.

– اگر ناسزایی برایش عادت شده است، به او بیاموزید که تا مدتی، واژه های زشت را در ذهن خود یا زیرلب و آرام بگوید و در صورت استمرار بددهنی، از سازوکارهای بازدارنده و به ویژه کاستن از پول توجیبی استفاده کنید و بگویید که در برابر هر کلمه زشت، مقدار پول جیبی اش کم خواهد شد

– به فرزندتان بیاموزید که چه کارهایی از نظر اجتماعی صحیح است وقتی جوکی بی ادبانه گفته می شود، آرامش خود را حفظ کنید، به چشمان فرزندتان نگاه کنید و با صدایی جدی بگویید: «این کار درست نیست» یا «در این خانه در مورد این مسائل شوخی نمی کنیم» به یاد داشته باشید که احتمالاً همچنان این کلمات را به دوستانش می گوید، چرا که همه آنها در مرحله ای یکسان از رشد قرار دارند.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه آبروی همسر مان را در جمع حفظ کنیم؟

تو هیچ کاری رو درست انجام نمیدی»، «اخلاق برادرت خیلی از تو بهتره»، «یه ذره آشپزی رو از مادرم یاد بگیر»، «شوهرهای مردم همه کار برای زن‌هاشون انجام میدن ولی تو فقط ادعا داری»، «مامانت خودشو کشت با این جهیزیه‌دادنش» و هزار طعنه و کنایه دیگر میان برخی همسران رد و بدل می‌شود و زندگی شیرینشان را به سمت و سوی تلخی سوق می‌دهد.

درست است که تحمل همسر بد اخلاق بسیار سخت است اما باید گفت این مشکلی نیست که راه‌حلی برایش وجود نداشته باشد. به‌طور قطع چگونگی برخورد با یک همسر بد اخلاق، به میزان شکیبایی شما بستگی دارد. اگر شما نیز در زندگی مشترک با مشکل آزار زبانی و کلامی همسرتان مواجه هستید بهتر است به راهکارهای دکترنیلچی‌زاده برای مقابله با آن توجه کنید.

با همه قوا حریم‌ها را حفظ کنید!
یکی از حقوقی که زن و شوهر باید آن را برای طرف مقابل رعایت کنند، دوری از بدگویی و بدزبانی است؛ چرا که اثر آن زدودن محبت و عشق زن و شوهر نسبت به یکدیگر است و چنین رفتار ناپسندی ریشه محبت را خشک می‌کند اگر زن در برابر شوهر بدزبانی کند، در همان جمله‌ اول احساس مرد را جریحه‌دار می‌کند. اگر مرد چنین رفتاری انجام دهد به محبت همسر خود صدمه وارد کرده است. اگر این تندخویی و بدزبانی از طرف هر دو ادامه پیدا کند قطعا حرمت‌ها شکسته می‌شود و ممکن است محبت به نفرت تبدیل شود؛ درحالی‌که ستون اصلی برپایی خانواده محبت است. بنابراین هم زن و هم شوهر باید همه تلاش خود را به‌کار بگیرند تا اجازه ندهند محبت بین آنها به وسیله این بی‌احترامی‌های کلامی از بین برود.

همسرتان را خلع سلاح کنید!
«آنقدر بدی‌های او مرا اذیت کرده که نمی‌خواهم خوبی‌های او را به چشم بیاورم». دقیقا آنچه خطرناک و سم مهلک زندگی مشترک به‌حساب می‌آید، همین مسئله است. شما می‌توانید با یادآوری خوبی‌های او با همسر بد اخلاقتان مقابله کنید. این یک قاعده کلی است؛ یعنی خوبی‌های کوچک و پیش پا افتاده همسرتان که بد زبان و بد گفتار است را برای خودتان درنظر بگیرید و در مقابل او به بیان آنها بپردازید. با یادآوری خوبی‌ها و نکات مثبت به همسرتان او را یاری کنید تا همسر بد اخلاقتان این رفتار ها را کنار بگذارد؛ به‌طور قطع با ادامه این رفتار از سوی شما او با خود فکر می‌کند که من چرا با وجود این همه خوبی، این رفتار بد را نمی‌توانم کنار بگذارم و دل همسرم را که خوبی‌های مرا می‌بیند با زبانم بلرزانم.

  آرامش به همسر بد اخلاقتان کمک خواهید کرد که خشمش را تخلیه کند‎

به ظرفیت خود رسیدگی کنید!
طبیعی است که هر آدمی ممکن است در مقابل همسر بد اخلاق هنگام خشونت و آزارهای کلامی و طعنه و نیش و کنایه کم بیاورد و خشمگین شود و احساسات پرخاشگرایانه از خود بروز بدهد. مخصوصا اگر این آزارها از طرف نزدیک‌ترین فرد زندگی آدم باشد دردناک‌تر و غیرقابل تحمل‌تر است. برای پیشگیری و حتی درمان این خلق و خو در مقابل همسر بد اخلاقتان بهتر است قدرت مدیریت جریان‌ها را مهربانانه و عاشقانه به‌عهده بگیرید؛ یعنی وقتی که همسر بد اخلاقتان به هر دلیلی با بهانه یا بی‌بهانه اقدام به آزار کلامی و بدگفتاری می‌کند باید آنقدر ظرفیت امنیت عاطفی خود را با عبادت، روش‌های معنوی، ورزش و تغذیه‌های سالم بالا ببرید که بتوانید فشار عصبی خود را در این مواقع به حداقل ممکن برسانید. با این رفتارتان در نهایت آرامش به همسر بد اخلاقتان کمک خواهید کرد که خشمش را تخلیه کند.

مادر و پدر و خواهر و برادر شما به این علت که به شما وابستگی عاطفی دارند، خیلی دوست‌تان دارند. بنابراین طبیعی است که با کوچک‌ترین اذیت و آزاری که برای شما پیش بیاید فوق العاده ناراحت می‌شوند و اگر آدم‌های خیلی عاقل و مدبری نباشند این مشکل را بیشتر می‌کنند. اگر آدم‌های مدبری هم باشند این مشکل را حل می‌کنند اما در گوشه ذهن آنها تلخی رفتار این آدم باقی می‌ماند و سخت می‌توانند آن را از ذهن خود دور کنند.شما به‌عنوان یک همسر، از همسر بد اخلاقتان تلخ‌کامی و تلخ رفتاری را  دیده‌اید و هم روابط خوب و عاشقانه او را. آن خوشی‌ها می‌تواند این بدی‌ها را از بین ببرد ولی در مورد مادر و خواهر و برادر شما این مسئله اتفاق نمی‌افتد.

ابزار سکوت را دریابید!
بدزبانی و آزار کلامی همسر بد اخلاق شما با پاسخ گفتن شما قطعا بیشتر می‌شود؛ چون خشم به‌دنبال طعمه می‌رود. اکثر همسران وقتی که طرف مقابلشان به خانواده آنها بد می‌گوید سکوت نمی‌کنند بلکه متأسفانه مقابله به مثل می‌کنند و با این رفتار غلط آتش کینه و دعوا بیشتر می‌شود. این یک قاعده کلی در سبک زندگی اسلامی است که هر موقع کسی به شما ده‌ها حرف ناروا زد به او بگویید که اگر ۱۰حرف ناروای دیگر بزنی یک‌بار هم جواب تو را نمی‌دهم. زندگی ائمه بزرگوار به ما یاد داده است که هرگاه حرف بیخود و بیهوده‌ای از سوی کسی به شما گفته شد از کنار آن عبور کنید. درست مثل یک ماهی که در دست کسی به راحتی نمی‌ماند و سُر می‌خورد.

محبت بهترین راه پیشگیری است
همسر بد اخلاقی که اقدام به آزار کلامی می‌کند شروع‌کننده یک بازی غلط است. این افراد اصلا ابایی ندارند که مدام همسرشان را از خود ناراحت کنند. با خود فکر کنید که با این رفتار می‌خواهید چه چیزی را به‌دست آورید؟ آیا می‌خواهید در زندگی مشترک قدرت‌تان را به رخ همسرتان بکشید یا می‌خواهید او را از خودتان بترسانید. خب اگر شما چنین قدرت‌هایی دارید آن را در راستای بهتر شدن زندگیتان به‌کار ببرید؛ مثلا به جای اینکه این همه انرژی صرف کنید که همسرتان را آزار دهید به او بگویید که اگر همه دنیا را هم به من بدهند من به زن دیگری غیر از تو نگاه نمی‌کنم یا تو بهترین مرد دنیا هستی. یکی از اصول مهم زندگی مودت و رحمت است که خدا در بین زن و شوهر پس از عقد جاری می‌کند پس همواره به این اصل توجه کنید و ملاحظه یکدیگر را بکنید.

ریشه‌یاب خوبی باشید
اگر احساس می‌کنید که آزارها و خشونت‌های کلامی و زبانی و طعنه‌ها و کنایه‌های همسر بد اخلاقتان هر روز بیشتر می‌شود و ادامه‌دار شده حتما با خودتان فکر کنید که این رفتار او چه علت‌هایی می‌تواند داشته باشد؟ ریشه‌یابی کنید تا بتوانید مشکل را حل کنید اما برای این ریشه‌یابی با خودتان صادق باشید. قرار نیست همیشه او مقصر باشد و شما مظلوم. رفتار خود را نیز مرور کنید و با خودتان بگویید شاید من رفتاری در زندگی مشترک از خود نشان داده‌ام که باعث شده همسرم دست به چنین رفتاری بزند. حتما در این حالت ریشه موضوع و مشکل را پیدا خواهید کرد. در این صورت حتما آن را با همسر بد اخلاقتان در میان بگذارید و با او به‌صورت آرام و ملایم صحبت کنید تا با کمک یکدیگر بتوانید این مشکل را حل کنید.

  همسر بد اخلاقی که اقدام به آزار کلامی می‌کند شروع‌کننده یک بازی غلط است‎

خانه را محل آرامش بسازید!
همانگونه که شما دلتان می‌خواهد در خانه بیشترین آرامش را داشته باشید، باید بتوانید این آرامش را برای همسر خود نیز فراهم کنید. در حقیقت آن فردی که از رفتار همسر خود و یا خانواده او ناراضی است یقین بداند که با بدرفتاری خود، محبت را در زندگی از بین می‌برد. بهترین راه درمان این است که یادتان باشد وقتی که بدرفتاری می‌کنید خداوند این بدرفتاری شما را بی‌پاسخ نمی‌گذارد. به‌خصوص در مقابل همسری که نمی‌خواهد جدا شود و قصد دارد زندگی مشترک خودش را با شما بسازد. هر زمان احساس کردید که دارید به نفس خود اجازه می‌دهید که همسرتان را با رفتارها و کلام خود آزار بدهید، استغفار کنید و از خدا کمک بخواهید و سر خود را به کاری مشغول کنید تا ذهنتان از این موضوع منحرف شود.

سوال:خانمی بیست‌و‌پنج ساله هستم که چند‌ماه بیشتر از زندگی مشترکم نمی‌گذرد. همسر من قبل از ازدواج با خانم دیگری رابطه عاطفه داشته که البته منتهی به ازدواج نشده ولی او نمی‌خواهد این موضوع را فراموش کند و شب‌ها به یاد او می‌افتد و گریه می‌کند. از رفتار او خسته شده‌ام. بارها خانواده همسرم را مورد سرزنش قرار داده‌ام که چرا با وجود اینکه می‌دانستند او به شخص دیگری هنوز فکر می‌کند برایش زن گرفته‌اند. مدتی است فکر جدایی به سرم افتاده ولی همسرم را دوست دارم. لطفا مرا در این زمینه راهنمایی کنید؟

دکتر ایمانی؛
پاسخ: یکی از مشکلاتی که متأسفانه در زندگی مشترک وجود دارد این است که زمانی که دخترها و پسرها ازدواج می‌کنند و وارد یک زندگی مشترک می‌شوند همچنان به یاد کسی هستند که قبلا با او یک رابطه عاشقانه را تجربه کرده‌اند. وقتی این اتفاق پس از زندگی مشترک رخ می‌دهد خیلی کار برای ادامه زندگی سخت می‌شود. مدام در زندگی مشترک بهانه‌گیر می‌شوند. احساس سردی دارند. به همسرشان تمایلی ندارند. همیشه دوست دارند تنها باشند. حتی ممکن است به ایجاد رابطه با این شخص پس از زندگی مشترک فکر کنند و هزاران آسیب دیگر که زندگی مشترک را با این روش مورد تهدید قرار می‌دهد.

این خانم بزرگوار عنوان کرده‌اند که همسرشان هنوز به‌خاطر نرسیدن به فردی که به او علاقه داشته گریه می‌کند و احتمالا زندگی گرمی بین او و همسرش وجود ندارد. به‌احتمال خیلی زیاد خانواده این فرد برای فرار او از گذشته تصمیم گرفته‌اند که پسرشان زندگی مشترک را تجربه کند با این امید که این فرد را فراموش می‌کند اما باید بدانیم که این روش خوبی برای فراموش کردن طرف مقابل نیست.

بنده توصیه می‌کنم که در مرحله اول همسرتان را درک کنید. البته همین که به‌دنبال راه‌حلی برای رفع این مشکل هستید خود نشان از درک بالای شما دارد. سعی کنید احساس او را بفهمید و بدانید این طبیعت عشق است که به راحتی نمی‌توان آن را فراموش کرد.

سعی کنید فقط خودتان این مشکل را حل کنید. مطرح کردن اینگونه مسائل با خانواده خودتان یا همسرتان و سرزنش کردن آنها حس اعتماد همسرتان را نسبت به شما در شرایطی که نیاز است به شما تکیه کند از بین می‌برد.

اگر همسرتان درباره او حرفی زد عصبانی نشوید. اجازه بدهید احساسش را بیان کند. سریع در مقابل حرف‌های او جبهه نگیرید و از کوره در نروید. اصلا شوهرتان را تحقیر نکنید. تحقیر کردن او در این زمینه و در چنین شرایطی فقط شما را از هم دورتر می‌کند. سعی کنید یک دوست صمیمی برای او باشید. برای شناخت نیازها و چیزهایی که دوست دارد تلاش کنید. برای این موضوع می‌توانید از خانواده همسرتان به‌صورت غیرمستقیم کمک بگیرید.

کاملا قاطعانه و جدی به همسرتان بگویید که این رفتار او اعتماد شما را مورد خدشه قرار داده است. از او بخواهید که خودش را جای شما بگذارد ببیند آیا می‌تواند یک لحظه در کنار زنی زندگی کند که مدام به فرد دیگری فکر می‌کند. البته به این فکر هم نباشید که اشتباه شوهرتان را با یک اشتباه بزرگ‌تر پاسخ بدهید. مثلا او را تهدید کنید که من هم به‌دنبال شخصی دیگری می‌روم تا به این طریق از تو انتقام بگیرم. به او بگویید همانطور که نبود این فرد در زندگی‌اش او را آزرده شما نیز از نبود او در زندگی‌اش رنج می‌برید. سعی کنید به این طریق کمی او را دچار عذاب وجدان کنید.

اصلا همسرتان را در این شرایط کنترل نکنید. موبایل یا دیگر وسایل شخصی‌اش را چک نکنید بلکه فقط تلاش کنید اعتمادش را جلب کنید و او را به‌خاطر این موضوع تحقیر نکنید.

در برخی از موارد که افراد به آن شخصی که می‌خواهند نمی‌رسند، سعی می‌کنند داشته‌های آن زن را به رخ همسرشان بکشند. شما نیز احتمالا در این زمینه مورد مقایسه قرار گرفته‌اید. ممکن است به شما بگوید که اگر من با آن شخص ازدواج کرده بودم الان زندگی‌ام به‌گونه‌ای بهتر بود ولی شما در مقابل به‌گونه‌ای رفتار کنید که این افکار از ذهن همسرتان نگذرد و او نتواند شما را با شخص دیگری مقایسه کند.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه فرزندان را با ماه رمضان آشنا کنیم؟

بسیاری از کودکان و نوجوانان‌، ماه پر برکت رمضان را می‌‌شناسند و دوست دارند. آنها هم دوست دارند در این ماه مانند بزرگ‌تر‌‌ها رفتار کنند و روزه بگیرند. بعضی از آنها هم از گرسنگی کشیدن و تشنگی می‌‌ترسند. ما به عنوان بزرگ‌تر وظیفه داریم بینش درست و کافی را درباره ماه رمضان و روزه گرفتن به فرزندانمان بدهیم تا روزه گرفتن آنها با فهم و انشاالله با برکت بیشتری همراه شود. اگر می‌‌خواهید فرزندتان‌، روزه بگیرد و در این ماه‌، با بزرگترها همراه شود این نکات را مراعات کنید:

اول خودمان!
اگر ارتباط ما با فرزندانمان ارتباطی سالم‌، توام با درک و در کل ارتباط خوبی باشد‌، تقریبا هر کاری که انجام بدهیم‌، آنها هم انجام می‌‌دهند. معمولا در خانواده دخترها با مادر و پسر‌‌ها با پدرهایشان همانندسازی می‌‌کنند. این همانندسازی از سنین پایین شروع می‌‌شود و از همان سال های اولیه، کودک سعی می‌‌کند مانند والدین اش رفتار کند. در برخی موارد که کودک از رفتار مادر یا پدر خود رنجیده یا منزجر شده باشد همانندسازی با والد غیر همجنس و گاه با برخی از بزرگترهای دیگر انجام می‌‌شود. بنابراین اولین راه تشویق فرزندانمان به روزه گرفتن‌، این است که خودمان روزه بگیریم. همچنین اگر مادر بزرگ‌، خاله یا دایی‌، عمو یا عمه‌ای در خانه‌مان باشد که اهل روزه است‌، فرزندانمان به روزه گرفتن تشویق می‌‌شوند.

ماه رمضان‌، ماه غذا خوردن یا غذا نخوردن نیست !!!
بر خلاف تصور برخی از بزرگترها‌، ماه رمضان‌، ماه غذا خوردن یا غذا نخوردن نیست ! منظورم این است که نباید ماه رمضان را تنها از جنبه شکم و محرومیت کشیدن به کودکانمان معرفی کنیم. ماه رمضان برکات زیادی دارد و ما باید بتوانیم آن برکات را به فرزندانمان تفهیم کنیم. برای مثال، به موارد زیر توجه کنید :

ماه درک بیشتر حضور خدا
به فرزندانمان یاد بدهیم که نخوردن غذا و آب‌، دعا کردن و مناجات بیشتر‌، مراقب گفتار و رفتار بودن در ماه رمضان و برخی مهار‌‌ها و کنترل های دیگر‌، همه و همه برای این است که توجه ما به خداوند بیشتر شود‌، بتوانیم به خداوند نزدیک‌تر شویم و حضور خداوند را در زندگی‌مان بیشتر حس کنیم. بتوانیم خداوند را وارد زندگی خود کنیم‌، با او ارتباط برقرار کنیم و او را بخوانیم و دعاهایمان را به حضور متعالش بسپاریم.

ماه افزایش مهار و بردباری
به فرزندانمان یاد بدهیم که ماه رمضان و روزه‌داری تمرینی برای مهار بیشتر نیازها و افزایش صبر و بردباری است. در این ماه یاد می‌‌گیریم که حتی در مقابل عمده‌ترین و اساسی‌ترین نیازهای جسمانی‌مان مقاومت و خود را مهار کنیم. بتوانیم جلوی هوس‌های بیهوده را بگیریم و خود را از گفتار و کردار بد دور کنیم. این تمرین را باید همچنان در طول سال ادامه بدهیم. این نیست که فقط گرسنگی یا تشنگی بکشیم بلکه منظور این است که بتوانیم در جایی که لازم است گرسنگی و تشنگی را چند ساعتی مهار کنیم و در زمانی دیگر آنها را برطرف کنیم. این مهار‌، رشد دهنده است و توانایی های جسمانی و روحی انسان را بالا می‌‌برد.
متاسفانه مهار رشد دهنده در زمانه ما‌، فراموش شده یا کمرنگ است و نداشتن مهار است که بسیاری از بزرگسالان را در دام اعتیاد‌، جرم‌‌ها و گناهان می‌‌اندازد و حتی آینده آنها را نابود می‌‌کند.

یک راه تشویق فرزندان به روزه گرفتن‌،این است که خودمان روزه بگیریم

ماه همذات پنداری با مردم فقیر و گرسنه
به فرزندانمان یاد بدهیم هدف از گرسنه ماندن در ماه رمضان تنها این نیست که شکم ما خالی بماند. بلکه می‌‌خواهیم با گرسنه ماندن‌، گرسنگان دیگر را درک کنیم. این درک به ما کمک خواهد کرد که فقط به فکر خودمان نباشیم بلکه به فکر همه انسان‌‌ها باشیم. کمک می‌‌کند نسبت به اطرافیان و همنوعان خود بی‌تفاوت نباشیم و خودخواه یا خدای ناکرده ظالم بار نیاییم. حتی می‌‌توانیم بعد از افطار از آنها سوال کنیم که به نظر آنها گرسنگی و تشنگی چقدر سخت است؟ و به نظر آنها برای گرسنگان دیگر چه کارهایی می‌‌توان انجام داد تا ذهن آنها به کار بیفتد و حس همدردی و همدلی آنها با انسان‌‌های دیگر بالا برود.

ماه کمک و خیر رسانی به دیگران
چقدر خوب است اگر بتوانیم همراه با فرزندانمان در این ماه و بعد از افطار‌، شبانه‌، با الگو برداری از حضرت علی(ع) و بطرزی ناشناس به محله‌های نیازمند برویم و به قدر وسع خودمان‌، به آنها کمک کنیم. بدین ترتیب فرزندانمان شناخت بیشتر و موثر‌تری از ماه رمضان پیدا می‌‌کنند و انگیزه آنها برای روزه گرفتن و همچنین خدمت و خیر رسانی به بندگان خدا بیشتر می‌شود. در عین حال ما درس بزرگی به آنها می‌‌دهیم که بتوانند مردم فقیر و از نظر مالی پایین‌تر را هم مشاهده کنند‌، درد آنها را بفهمند و از خودخواهی خود کم کنند.

ماه شکر و حمد
وقتی فرزندانمان با زندگی افراد نیازمند روبرو شوند علاوه بر این که انگیزه بیشتری برای کمک به مردم در راه خدا پیدا می‌‌کنند‌، بهتر و بیشتر می‌‌توانند شکر خدا را به خاطر امکانات و موهبت‌هایی که دارند به جای آورند و این چیزی است که ما باید بدون منت گذاشتن بر سر آنها‌، به آنها یاد بدهیم و گوشزد کنیم. در ماه رمضان مدام از آنها بپرسید که چگونه می‌‌توانیم خدا را بیشتر و بیشتر شکر کنیم و در باره مفهوم «شکر نعمت‌، نعمتت افزون کند» با آنها بیشتر صحبت کنیم.

ماه دعا و مناجات
اگر بتوانیم هر شب بعد از نماز و افطار‌، یا در وقت سحر‌، در منزل‌، با همه خانواده‌، دعای دسته جمعی (که البته کوتاه و در ظرفیت فرزندانمان باشد) بخوانیم‌، باز هم به درک بیشتر فرزندانمان از این ماه پر برکت کمک کرده‌ایم. حتی اگر همه دور هم جمع شویم و هر کسی دعای تکی هم بخواند خوب است. با فرزندانمان درباره درک خدای حی و قیوم و ایمان به خداوند بخشنده و مهربان که دعاها را پاسخ می‌‌گوید صحبت کنیم و سعی کنیم رابطه آنها را با خداوند قوی کنیم بطوری که همیشه بتوانند خداوند را پشتیبان و حامی خود در زندگی بدانند و به خدای بزرگ اتکا کنند.

ادامه مطلب / دانلود

راهکارهای فوق العاده برای باهوش شدن

هوش قابل‌ رشد است و کارهای زیادی برای تقویت آن می‌توانید انجام دهید.

برای باهوش بودن به سه چیز نیاز دارید:
۱. آموزش دیدن برای فرایندهای فکری
۲. داشتن اطلاعات زیاد
۳. تمرکز کردن بر یک مشکل یا ایده

بعنوان مثال، توماس ادیسون به این دلیل می‌توانست روی لامپ برق فکر کند که:
۱. برای اینکه یک متفکر منطقی باشد آموزش دیده بود
۲. درمورد مهندسی برق چیزهای زیادی می‌دانست
۳. روی حل یک مشکل تمرکز کرده بود

در زیر به اقدامات کوچکی اشاره می‌کنیم که اگر به صورت روزانه انجامشان دهید می‌توانید بسیار باهوش‌تر باشید.
۱. تا ۳۰ دقیقه بعد از بیدار شدن از خواب، ۲ لیوان آب بنوشید.
بدن شما بخاطر ساعت‌های متمادی خواب بودن، ۹-۶ ساعت است که آبی دریافت نکرده است. آب برای تصفیه موادزائد و توازن مایعات بدن ضروری است. نوشیدن دو لیوان بزرگ آب در ابتدای صبح، کمبود آب بدنتان را جبران خواهد کرد. تحقیقی که روی کودکان انجام گرفته بود نشان داده است که نوشیدن آب بعد از برخاستن از خواب، قدرت ذهن آنها را برای انجام تکالیف فکری بالاتر برده است.

۲. در زمان صبحانه خلاصه یک کتاب را بخوانید.
کتاب‌ خواندن کاری فوق‌العاده است اما زمان صبحانه به چیزی بسیار کوتاهتر نیاز دارد. به جای خواندن مقالات جدیدی که تاثیر چندانی بر زندگی و هوش شما ندارند، خلاصه کتاب‌های پرفروش جهان را مطالعه کنید.

۳. در فاصله بین خانه تا محل‌کار به یک کتاب صوتی گوش دهید.
حتی اگر از خانه تا محل‌کارتان ۱۰ دقیقه طول بکشد، باز هم می‌توانید چند کتاب صوتی روی حافظه گوشی‌ همراهتان بریزید و در این مسیرهای رفت‌وآمد به آن گوش دهید.

۴. در حین کار کردن چای سبز بنوشید.
برخلاف کافئین که باعث مضطرب شدن بسیاری از افراد می‌شود، چای سبز حاوی ال-تیانین است. این آمینواسید موجب افزایش امواج آلفای مغز می‌شود:

  راهکارهای فوق العاده برای باهوش شدن

در عمل این یعنی برخلاف قهوه که اضطراب را در افراد تحریک می‌کند، چای سبز مرغوب تمرکزی توام با آرامش البته بدون حس خواب‌آلودگی در فرد ایجاد می‌کند. به همین دلیل است که ال-تیانین را به صورت مکمل هم برای ریلکسیشن و تقویت سلامت قلبی-عروقی عرضه می‌کنند.

۵. در طول روز چرت کوتاهی داشته باشید.
چرت کوتاه به مغزتان کمک می‌کند سرحال شود. ثابت شده است که یک چرت کوتاه در حین یادگیری سرعت یادگیری را بالا می‌برد. ذهن شما ریتمی دارد که مشخص می‌کند چه زمان خواب‌آلود است و چه زمان به خواب نیاز دارد.

  راهکارهای فوق العاده برای باهوش شدن

همانطور که می‌بینید بیشتر افراد وسط روز خواب‌آلودتر می‌شوند. این بهترین زمان برای یک چرت کوتاه است تا هوشیاری و کارایی برای باقی روز به شما برگردد.

۶. در طول روز قند و شکر مصرف نکنید.
درواقع اگر بتوانید مصرف آن را به طور کل قطع کنید، بهتر است. اما اگر نمی‌توانید، سعی کنید در زمان‌هایی که به تمرکز نیاز دارید از قندیجات استفاده نکنید. بالا و سپس پایین آوردن‌‌های قند برای عملکرد هوشمندانه مغز خوب نیست. چیزی که خیلی خوب برای آن موثر است اسیدهای چرب می‌باشد. سعی کنید قندیجات را با با چیزی مثل ماهی یا تخم‌مرغ جایگزین کنید.

۷. فقط چند بار در روز به وبسایت‌های اجتماعی سر بزنید.
مغز به اطلاعاتی که به آن عرضه می‌کنید عادت می‌کند. اگر آن را با اطلاعات سریع و غیرمحرک بمباران کنید، تمرکزتان از بین می‌رود. سعی کنید با ارائه اطلاعات محرک به مغزتان، عملکرد آن را بالا ببرید. اگر واقعاً دوست دارید به شبکه‌های اجتماعی سر بزنید، برای خودتان وقت گذاشته و بیشتر از یک زمان مشخص در آن سپری نکنید.

۸. به جای تماشای سریال و فیلم، بازی کنید.
تماشای تلویزیون فعالیتی منفعل است. مغز شما اطلاعات را دریافت کرده اما آنها را پردازش نمی‌کند. اینکار را با بازی کردن جایگزین کنید. در یک تحقیق که در سال ۲۰۱۴ انجام گرفت مشخص شد که حتی یک بازی ساده مثل سوپرماریو تاثیری قابل‌توجه بر انعطاف‌پذیری مغز دارد. یک تحقیق دیگر این این یافته‌ها را تایید کرده است.

۹. به جای تماشای تلویزیون، کتاب بخوانید.
درست مثل بازی کردن، بهتر است که موقع تماشای تلویزیون کتاب بخوانید زیرا فعالیت بهتری برای مغزتان است. کتاب خواندن باعث می‌شود مغزتان تصاویری ذهنی از چیزی که می‌خوانید بسازد.

۱۰. کمی برنامه‌ریزی کامپیوتری انجام دهید.
برنامه‌ریزی کامپیوتری روشی عالی برای تفکر منطقی است. یادگیری کدنویسی شاید سخت باشد اما وبسایت‌هایی هستند که این کار را به صورت رایگان آموزش می‌دهند. می‌تواند برایتان مثل حل کردن پازل باشد.

۱۱. موقع آشپزی اخبار و برنامه‌های علمی تماشا کنید.
زمان درست کردن شام، وقت خوبی است که از پیشرفت‌های جدید تکنولوژی، آموزش و طراحی و همچنین اخبار روز آگاه شوید و اطلاعات عمومی‌تان را بالا ببرید.

۱۲. در طول روز چند حرکت ساده ورزشی انجام دهید.
جسم و ذهن ارتباطی قوی با هم دارند. تناسب جسمی به عملکرد بهتر مغز کمک می‌کند. البته لازم نیست که هر روز به باشگاه ورزشی بروید تا بتوانید از فواید آن بهره‌مند شوید (که البته اگر بروید بهتر است). انجام چند حرکت ورزشی پایه در خانه یا راه رفتن یا پله‌نوردی هم تاثیری عالی روی شما خواهد داشت. سعی کنید هر جند ساعت یکبار یک حرکت فیزیکی حتی بلند شدن از جایتان و کشیدن بدنتان انجام دهید.

۱۳. با کسی که از شما باهوش‌تر است وقت بگذرانید.
عادت‌ها مسری هستند. این یک واقعیت علمی است که مثلاً چاقی از طریق ارتباطات اجتماعی پخش می‌شود. عادت‌ها و الگوهای فکری کسانی که با آنها وقت می‌گذرانید به شما منتقل می‌شود. خودتان را در معرض کسانی قرار دهید که از شما باهوش‌ترند تا بتوانید از آنها فایده ببرید.

۱۴. با کسانی حرف بزنید که مخالف شما هستند.
با کسانیکه با شما مخالفند، بحث دوستانه کنید. اینکار کمکتان می‌کند تا:
– نظرتان را اثبات ‌کنید
– متقاعد شوید که اشتباه می‌کنید
در هر دو حالت، شما برنده هستید. در اولین حالت، شما با بحث منطقی فرد مقابل را متقاعد می‌کنید و در حالت دوم منطق اشتباهی که قبلاً داشتید، اصلاح می‌شود.

۱۵. برای پیاده‌روی به طبیعت بروید.
قدم زدن در طبیعت فواید مختلفی دارد:
– بخاطر وجود درخت‌های بیشتر، اکسیژن بیشتری در این مناطق وجود دارد
– ذهن انسان در طبیعت آرامش بیشتری دارد
– قدم زدن به گردش خون شما کمک می‌کند
قدم زدن در پارک در زمان ناهار می تواند کمکتان کند بقیه روزتان را هوشمندانه‌تر سپری کنید.

۱۶. همیشه یک دفترچه یادداشت همراه داشته باشید.
افراد باهوشی مثل لئوناردو داوینچی همیشه یک دفترچه یادداشت همراه خود دارند. آنها از این دفترچه برای یادداشت کردن ایده‌ها، طرح‌ها و سوالاتی که به ذهنشان می‌رسد استفاده می‌کنند. شما هم یک دفترچه همراه خود داشته باشید تا هر چیز جالبی که به ذهنتان رسید را یادداشت کنید. این کار به شما کمک می‌کند کنجکاوی‌ و تفکر منطقی را در خودتان پرورش دهید.

۱۷. ده دقیقه در آخر روزتان را به برنامه‌ریزی برای روز بعد اختصاص دهید.
با برنامه‌ریزی کردن از یک روز قبل، روزتان را با یک برنامه شروع خواهید کرد. اینکار کمکتان می‌کند بسیار کارآمدتر عمل کنید. خیلی‌ها همه روز مشغله دارند اما درواقعیت کارایی چندانی ندارند. یک بخش مهم از باهوش بودن این است که بدانید کار هوشمندانه مهم‌تر و موثرتر از کار زیاد است.
منبع:سلامت نیوز

ادامه مطلب / دانلود

مطالبی ویژه افراد عصبانی

اگر زود عصبانی می شوید بخوانید!پزشکان در یک مطالعه جدید هشدار دادند که داشتن خلق و خوی عصبانی خطر ابتلا به سکته مغزی و قلبی را تشدید می‌کند و در ابتلا به این سکته ها نقش به سزایی را ایفا می کند.

به گفته پزشکان آمریکایی، عصبانیت اغلب می‌تواند عامل بروز سکته های شدید باشد. آنها می‌گویند تا دو ساعت پس از آن که فردی عصبانی می‌شود، بیشترین احتمال ابتلا به سکته در آن فرد وجود دارد. البته لازم است بررسی‌های بیشتری به منظور درک دقیق این ارتباط و تاثیر استراتژی‌های مقابله با استرس در پیشگیری از بروز چنین مشکلاتی انجام شود.

پزشکان آمریکایی در مطالعه انجام شده به این مسئله پی برده اند که در افرادی که فاکتورهای خطرزا همچون سابقه ابتلا به بیماری‌های قلبی وجود دارد، حدود دو ساعت پس از آن که عصبانی شوند، خطر ابتلا به سکته قلبی پنج برابر و خطر ابتلا به سکته مغزی بیش از سه برابر افزایش می‌یابد.

دکتر «الیزابت موستفسکای» و تیم تحقیقاتی‌اش اظهار داشتند: هرچه تعداد دفعات عصبانی شدن در طول روز بیشتر باشد این خطر نیز افزایش می‌یابد. موستفسکای همچنین گفت: اگرچه خطر ابتلا به سکته با یک مورد عصبانیتتقریبا پایین است اما این خطر در افرادی که مرتب عصبانی می‌شوند می‌تواند تشدید کننده باشد.

به گفته کارشناسان استرس مزمن به بروز بیماری‌های قلبی منجر می‌شود زیرا فشارخون را افزایش می‌دهد. با این حال هنوز مشخص نیست رابطه بین عصبانیت و بروز سکته مغزی و قلبی چیست. ممکن است تغییرات روانی که عصبانیت بر بدن اعمال می‌کند علت آن باشد اما لازم است تحقیقات بیشتری در این زمینه انجام شود.

ادامه مطلب / دانلود

افسردگی بعد از زایمان ویژه چه نوع زایمانیست؟

افسردگی پس از زایمان با علائمی همچون سستی و بیحالی، حس ناخوشایند به زندگی، ناامیدی، داشتن افکار منفی به زندگی، پایین آمدن آستانه تحمل و پرخاشگری همراه است.

با اینکه وزارت بهداشت تلاش های گسترده ای برای ترغیب زنان به زایمان طبیعی آغاز کرده، اما هنوز هم کش و قوس بر سر اینکه زایمان طبیعی بهتر است یا سزارین، عوارض کدامیک کمتر است و کدام مزایای بیشتری دارد، ادامه دارد. در این میان عارضه جدیدی که به عوارض متعدد سزارین نسبت داده شده افسردگی پس از زایمان است و پژوهشگران دانشگاه شهید بهشتی ادعا کرده اند که این اختلال در زنانی که سزارین کرده اند، بیشتر مشاهده می شود. تردید ما در مورد اینکه این ادعا تا چه حد مبنا و پایه علمی دارد و می توان آن را به همه زنان تعمیم داد، بهانه ای شد تا موضوع را با چند متخصص مطرح کنیم. این کارشناسان که نظرهای متفاوت شان را در ادامه خواهید خواند، برای تان روشن می کنند که آیا قرار است با زایمان سزارین خود را در معرض خطری جز مشکلات جسمی قرار دهید یا خیر.

سزارینی ها افسرده ترند؟

نه! درست نیست
دکتر رزاقی، روانشناس و مدرس دانشگاه آزاد:افسردگی پس از زایمان با علائمی همچون سستی و بیحالی، حس ناخوشایند به زندگی، ناامیدی، داشتن افکار منفی به زندگی، پایین آمدن آستانه تحمل، پرخاشگری، اختلال در خواب (کم خوابی یا پرخوابی)، اختلال در روابط جنسی، اختلال در نوع تغذیه، زود گریه کردن، عدم تمایل به حضور در اجتماع و عدم رعایت نظافت شخصی و عمومی درخانه همراه است. اما در اینکه افسردگی پس از زایمان در سزارین بیش از زایمان طبیعی دیده می شود، باید بگوییم که دلیل محکم تری از نشانه های پزشکی کلینیکی وجود دارد تا وقوع افسردگی پس از زایمان را در زنانی که به روش سزارین نوزادشان را به دنیا آورده اند، رد کنیم. زیرا اصطلاح و شناسایی افسردگی پس از زایمان، در گذشته و دورانی مطرح شده است که میزان زایمان طبیعی در زنان بیش از سزارین بود. این در حالی است که امروزه زایمان سزارین در دو دهه گذشته شکل و رواج بیشتری به خود گرفته است. پس نتیجه می گیریم که احتمال بروز افسردگی در زنان سزارینی با دلایل محکم و قوی همراه نیست. از سوی دیگر هیچ ارتباط معناداری نیز بین خروج زودهنگام بچه از شکم در سزارین و بروز افسردگی در مادر وجود ندارد.

مادری که به روش طبیعی قرار است زایمان کند و ساعت هشت صبح می آید و در بیمارستان بستری شده و چهار بعد از ظهر نوزادش را به دنیا می آورد و مادری که تصمیم گرفته به روش سزارین زایمان کند و زایمانش مدت زمان کوتاهی طول می کشد، از نظر زمانی هیچ تفاوتی با هم ندارند. اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت وجود زمینه افسردگی در مادر است. یعنی اگر زنی زمینه ارثی افسردگی دارد یا تجربه افسردگی در گذشته را داشته است، معمولا ما احتمال بیشتری می دهیم که پس از سزارین مبتلا به افسردگی شود یا افسردگی پنهانی که سال های سال به همراه داشته اما تا به حال فرصت ظهور پیدا نکرده است را نشان دهد.

افسردگی پس از زایمان با علائمی همچون سستی و بیحالی وحس ناخوشایند به زندگی همراه است

نه رد می کنم و نه تایید
دکترناظمی، روانشناس:تاکنون هیچ تحقیق مستندی که نشان دهد افسردگی در زنانی که سزارین کرده اند، بیش از کسانی که طبیعی زایمان داشته اند بروز می کند، وجود ندارد؛ چراکه افسردگی پس از زایمان را من در هر دو گروه چه در سزارینی ها و چه در طبیعی ها دیده ام. البته ممکن است در خارج از کشور تحقیقی در این مورد صورت گرفته باشد که از آن اطلاعی ندارم. با این حال و به اعتقاد من بروز افسردگی پس از زایمان به ویژگی های شخصیتی افراد و خودآگاهی شان برمی گردد. به این معنی که نگاه فرد به پدیده زایمان چگونه بوده است؟ چه برنامه ریزی برای آینده کرده است؟ میزان تاب و تحمل او در برابر پدیده زایمان چقدر است؟ از نظر شخصیتی منفی گر است یا دید مثبتی به وقایع دارد؟ آیا آستانه تحمل بالایی دارد یا پایین است؟ آیا رابطه خوب و مطلوبی با همسرش دارد یا تنش بین او و شوهرش حکمفرماست؟ بنابراین این ادعا را نه رد می کنم و نه تایید. مگر اینکه یک گزارش آماری بیاید و بگوید ۷۰ درصد زنانی که به روش سزارین زایمان کرده اند، پس از زایمان دچار افسردگی شده اند.

بله! درست است!
دکتر چایچیان، متخصص زنان و زایمان و دانشیار دانشگاه آزاد:من این موضوع را کاملا تایید می کنم. مسئله ای که مطرح می کنید، یک باور نبوده و یک کشف علمی و حقیقت است و زنی که به روش سزارین زایمان کرده، با به دنیا آمدن بچه احساس می کند عضوی از بدن او کنده شده است، به خصوص اگر زمینه افسردگی در او وجود داشته باشد و احتمال اینکه دچار افسردگی پس از زایمان شود، بیشتر است. در روند زایمان طبیعی، مادر نقش مستقیمی در به دنیا آمدن کودکش دارد، چراکه درد و فشار زیادی را تحمل می کند، پاره شدن کیسه آبش را می بیند، خروج لحظه به لحظه نوزادش را حس می کند و تحمل تمام این رنج ها، باعث می شود تا مادر به دام افسردگی پس از زایمان نیفتد. همین دردی که مادر تحمل می کند، برایش لذت بخش است، چراکه شوق مادر شدن را دارد. اما در سزارین اوضاع چطور است؟ وقتی مادر بیهوشی عمومی می گیرد، برخلاف زایمان طبیعی، هیچ دخالت مستقیمی در روند زایمان ندارد. پس از به هوش آمدن وقتی نوزاد را در آغوش مادر قرار می دهند، او به فرزندش به چشم موجود غریبه ای نگاه می کند و نمی تواند او را قبول کند و افکار مبهمی درخصوص کودکش به ذهنش هجوم می آورد. چنین افکاری است که به بروز افسردگی در مادر دامن می زند. از سوی دیگر دردی که مادر پس از به هوش آمدن تحمل می کند، درد طبیعی نبوده و مصنوعی است، مادر هیچ دخالتی در روند زایمان ندارد، فعال نبوده و منفعل است؛ درست برعکس زایمان طبیعی که مادر در تمام مدت فعال است و تلاش می کند تا نوزادش را با فشار و درد خارج کند و خودش روند زایمان را جلو ببرد.

دقیقا به همین علت است که برای جلوگیری از بروز این مشکلات ما به مادران توصیه می کنیم به روش طبیعی زایمان کنند. ازسوی دیگر دوران نقاهت را هم باید در نظر بگیریم. در سزارین به دلیل جراحت هایی که جسم مادر برمی دارد، دوره بهبودی اش نسبت به مادری که به شکل طبیعی زایمان کرده طولانی تر است؛ چون دردهای شدیدی را تحمل می کند. اما در زایمان طبیعی لحظات دردناک همان لحظات زایمان است و پس از چند روز زائو می تواند حرکت کند؛ چیزی که در مادر سزارین شده دیده نمی شود. برای پیشگیری از بروز افسردگی به مادرانی که تصمیم گرفته اند سزارین کنند، توصیه می کنیم در دوران بارداری حتما با روانپزشک یا روانشناس مشورت کنند، چون متخصص زنان و زایمان نمی تواند تشخیص دهد مادری که سزارین کرده آیا مبتلا به افسردگی می شود یا نه؟ احتمال دارد خانمی که به ما مراجعه کرده، دقیقا جزو گروهی باشد که پس از سزارین مبتلا به افسردگی شود، اما نمی توان نقش اختلالانی که فرد پیش از زایمان به آنها دچار بوده را نادیده گرفت. بنابراین خانمی که اختلال روانی دارد، قبل از بارداری حتما باید با یک متخصص روانشناس یا روانپزشک صحبت کند.

هرگز فراموش نکنید!
دکترجعفریان، متخصص تغذیه :اگر تازه به جمع مادران وارد شده اید، با رعایت این توصیه ها از افسردگی پس از زایمان رها شوید.

امگا۳: مصرف غذاهای دریایی مثل ماهی های چرب، سالمون، قزل آلا و ماهی تن هم در حفظ سلامت روان تاثیر دارند.

ویتامین D: قرار گرفتن در معرض نور خورشید و مصرف غذاهای دریایی و لبنیات به دریافت بهتر ویتامین D کمک می کند.

ویتامین های گروه B: مادران می توانند با مصرف گوشت قرمز و ماهی حال بهتری را در روزهای بعد از زایمان تجربه کنند.

مایعات: مادر اگر به اندازه کافی نتواند شیر تولید کند، نگران شده و دچار افسردگی می شود، بنابراین توصیه می کنیم مادر با مصرف غذاهای آبکی، تولید شیر را بالا ببرد زیرا با افزایش شیر طبعا استرس او نیز کاهش پیدا می کند.

غلات: توصیه می کنیم مادران از غلات سبوسدار استفاده کنند، زیرا شیر تولید شده منبع غنی از ویتامین های گروه B و املاح است.

سبزیجات: مادری که به اندازه کافی سبزیجات برگ دار، اسفناج وکلم بروکلی مصرف می کند، ویتامین C ،A کلسیم و آهن بیشتری به بدنش می رساند.

آنتی اکسیدان ها: این ماده را در میوه هایی همچون تمشک، انار، پرتقال، سبزیجات برگ دار و انواع توت ها می توان یافت.

ادامه مطلب / دانلود

از دنیای بزرگ نوجوانان چه میدانید؟

فرزندان بزرگ می شوند و دنیای شان هم بزرگ تر می شود ،آنقدر که گاهی در این دنیا گم می شویم. حیران می مانیم که چه باید بکنیم . یاد حرف بزرگ ترها می افتیم ،زمانی که هنوز فرزندمان به دنیا نیامده بود و آنها می گفتند قدر این روزها را بدان که هر چه بگذرد،مشکلاتش بیشتر می شود.شب بی خوابی های ایام نوزادی کجا و دل نگرانی های این روزها کجا؟

اگر وقتی راه رفتن آموخت و سرک کشیدن به تمام خانه را شروع کرد، مشکل ما جمع کردن  خانه و مراقبت از او برای نیافتادن و آسیب ندیدن بود،این روزها نگرانیم که در مدرسه با چه کسی دوست می شود؟ وقتی به اینترنت دسترسی دارد،کجاها می رود؟ در گوشی  موبایلش چه چیزهایی دارد؟چرا گاهی اینقدر زود از کوره در می رود؟از دنیای جنس مخالف چه می داند؟

فرزند ما وقتی کودکی را پشت سر می گذارد ،وارد دنیای ناشناخته ای می شود که باید از آن عبور کند.به روزهای گذار از کودکی به دنیای جوانی و بزرگسالی ایام بلوغ می گویند. روزهایی که فرزندمان هنوز آنقدر بزرگ نشده که بتوانیم برخی حرف ها را به او بگوییم و هنوز آنقدر کوچک نیست که مطمئن باشیم در دنیایش خبری از حرف های بزرگسالی نیست .

تجربه ی سختی است.هم برای ما و هم برای فرزندانمان.اگرندانیم چگونه عمل کنیم ،می تواند سخت تر هم باشد.اما این دوره ی برزخی مشخصات وویژگی هایی دارد که اگر بدانیم ،یک تجربه ی شیرین با فرزندمان خواهیم داشت.ما در این مقاله کمی ذهن نوجوان شما را می خوانیم و برخی حرف های درگوشی او را به شما می گوییم تا بهتر فرزند خود را بشناسید.

یک آکتور خیالی
در این سن ،فرزند شما گمان می کند ،مرکز دنیاست و دیگران توجه ویژه ای به او دارند.حس می کند زیر ذره بین است.شاید گاهی از تذکر های فرزندتان تعجب کرده باشید. مثلا وقتی با هم به رستوران می روید بیش از حد به نحوه ی نشستن،نوع غذا خوردن و حتی لباس شما اهمیت می دهد.او گمان می کند افراد دیگر در رستوران در حال تماشا و نمره دادن به او هستند. او حس کسی را دارد که در صحنه ی نمایش ایستاده و تعدادی تماشاگر خیالی او را نگاه می کنند.

زیبا یا زشت ،مسئله این است
در روزهایی که نوجوان فکر می کند در کانون توجه همه قرار دارد ، طبیعی است که بر چهره ی خود و مقبولیت ظاهری اش حساس باشد.درست در همین ایام،تغییرات در بدن او شروع می شود.سرعت این تغییرات و وجود برخی مشکلات طبیعی مثل جوش های بلوغ باعث می شود خود پنداره ی نوجوان دچار اشکال شود. جذابیت بدنی بر رشد هویت و شخصیت، ارتباطات اجتماعی و رفتار اجتماعی نوجوانان و جوانان تأثیر می‌گذارد. منظور از این حرف این نیست که او باید زیبا باشد تا ارتباطات خوبی بر قرار کند بلکه باید خود پنداره ی مثبت از ظاهر خود داشته باشد .

تغییرات همراه با خجالت
این دوره با تغییرات هورمونی و ظهور صفات ثانویه جنسی همراه است .کودک دیروز ،قدم به قدم تا یک بزرگسال کامل پیش می رود.اندامش شبیه والد همجنسش می شود و در درونش نیازهایی شروع به آشکار شدن می کنند که تا دیروز ناآشنا بودند.تمام اینها خلوت نوجوان شما را به هم می ریزد.او احساس های متفاوت و شدیدی را تجربه می کند.اگر ظاهرش آرام است ،گول این آرامش را نخورید.

  کنار فرزند نوجوانتان باشید،تا به خوبی از این مرحله عبور کند

عصبانیت کمی بیشتر از مقدار لازم
هر کدام از دلایل بالا می تواند باعث پرخاشگری نوجوان شود .او تغییرات هورمونی را تجربه می کند و استرس های خاص این سن را باید تحمل کند ، پس اگر زودتر از قبل عصبانی می شود و از کوره در می رود ، صبوری کنید.دوره ی گذار است و این حالت ماندگار نخواهد بود.

حریم خصوصی در اطاق کناری
فرزندتان با شما زندگی می کند اما ممکن است تمایل داشته باشد بیشتر در اطاقش تنها باشد.گاهی حتی دلش می خواهد در اطاق را هم ببندد.خیلی از نوجوان تقویم شخصی دارند که نوشته های خصوصی خود را در آن می نویسند و دوست ندارند کسی آنرا مطالعه کند.به هم ریختگی اطاقش بهانه ی خوبی نیست برای سرک کشیدن به وسایلی که می دانید بر روی آنها حساس است.او نیاز دارد تا به شما اعتماد کند وگرنه ارتباط تان خدشه دار خواهد شد.البته نظارت باید همیشه وجود داشته باشد ولی نامحسوس.

رفاقت های دو آتیشه
این روزها فرزندتان بر روی دوستی هایش حساب ویژه ای باز می کند.گروه همسالان برای نوجوانان اهمیت ویژه ای دارند.  پذیرفته شدن و تعلق داشتن به همسالان خود، همنوایی و شبیه شدن با آنها را انتخاب میکند، به طوری که بودن در میان همسالان و تشابه با آنان به یک نیاز اساسی در دوران نوجوانی تبدیل می شود.او هر اظهار نظری بر دوستانش را تحمل نمی کند.دوست دارد خودش آنها را انتخاب کند و معیارهایی که برای این انتخاب دارد برایش مهم هستند.

مهارتهای والدینی برای  روزهای ترش و شیرین
حال که می دانید در پشت صحنه ی فرزندتان چه احساساتی  نهفته است ، نوبت شماست که وارد میدان شوید.برای تان دو کلید طلایی داریم:

طعم خوب پذیرفته شدن
_فرزندتان را بپذیرید.پذیرش او می تواند بسیار به شما کمک کند.تصور رویایی که از فرزندتان در ذهن دارید را فراموش کنید.دختر و پسری که امروز مقابل شما ایستاده،فرزندتان است و پذیرش او با تمام خصوصیاتش هم آرامش شما را بیشتر می کند و هم در او احساس خوب عشق بی قید و شرط را بوجود می آورد.البته منظور ما این نیست که هر رفتار غلطی را تایید کنید و به دنبال تغییرات مثبت نباشید بلکه کاری کنید تا او احساس کند مثلا ممکن است مدل موهایش را نپسندید اما این لطمه ای به دوست داشتن او نمی زند.

ارتباط کلامی و غیر کلامی را فراموش نکنید
وقتی فرزندتان کوچک است با او بازی می کنید،او را در آغوش می کشید .با هم به پارک می روید ،شبها برایش قصه می گویید و وقتی خوابد ،صورتش را می بوسید اما وقتی بزرگ تر می شود،این رفتارها کم رنگ شده و تعامل تان به بکن ،نکن های خسته کننده و مسائلی پیرامون درس و مدرسه محدود می شود.بوسیدنش سخت تر شده و حرف ها نگفته تان بیشتر می شود.نگذارید بلوغ با آمدنش بین شما فاصله بیاندازد. پدر و پسری که هفته ای یکبار با هم به پیاده روی می روند،مادر و دختری که گاهی به بهانه  خرید یا درست کردن کیک و یا هر بهانه ی دیگری با هم خلوت می کنند و حرف می زنند ،از این روزها به سادگی عبور خواهند کرد.فضایی ایجاد کنید که فرزندتان بتواند با شما حرف بزند.محبت تان را مثل روزهای کودکی به او نشان دهید.

نوجوانی مرحله ایست که می گذرد اما مهم این است که کنار فرزندتان باشید تا به خوبی از آن عبور کند.شما به عنوان والدین او باید در شکل گیری هویت مستقل به او کمک کنید .باید مسائل جنسی ،خود داری و مراقبت از حریم شخصی را به او بیاموزید.

ادامه مطلب / دانلود

نیاز کودکان به روانشناس از چه سنی شروع می شود؟

ه دلیل باورهای غلطی که در مورد سلامت روان وجود دارد، بسیاری از کودکان توجه و مراقبت لازم را دریافت نمی‌کنند. در واقع خانواده‌ها باید بدانند که اگر در مواقع ضروری از روان‌شناس کمک بگیرند نشانه ضعف و ناتوانی آن‌ها نخواهد بود.

کودکان در مسیر رشد و زندگی خود موانع بسیاری نظیر اضطراب، استرس، غم و غیره را تجربه می‌کنند و بسیار دشوار است که بدانیم چه هنگام کودک می‌تواند روی پای خود بایستد و چه زمانی نیاز به کمک یک متخصص دارد. در بسیاری از موارد والدین تا آنجا که ممکن باشد از مراجعه به پزشک و روان‌شناس خودداری می‌کنند.

اگر دست کودکتان شکسته باشد، مراجعه به پزشک اولین کاری است که انجام خواهید داد؛ پس چرا زمانی که روح کودکتان آسیب دیده است، از مراجعه به متخصص دوری می‌کنید؟!

خبر بسیار خوب آن است که متخصصین می‌توانند کمک‌های بسیاری خوبی به کودک شما برسانند. کودکان از سن ۴ سالگی می‌توانند به راحتی از این‌گونه درمان‌ها بهره ببرند.

اگر در کودک خود به موارد زیر برخورد کردید، حتماً به متخصص مراجعه کنید:

* کودکتان ناگهان شروع به فاصله گرفتن از دوستان خود کرده است
روابط دوستی به مرور زمان تغییر می‌کنند و برخی از کودکان گروهای دوستی بزرگ‌تری را می‌پسندند. اما اگر کودکتان از دوستان خود دوری می‌کند، می‌تواند برای شما زنگ خطری باشد. حواستان به این جملات باشد: همه از من متنفر هستند، من یک بازنده هستم، من هیچ دوستی ندارم.

*  کودکتان در خانه، مدرسه و اجتماع با مشکل روبه‌رو است
اگر کودکی از لحاظ احساسی با مشکل روبه‌رو باشد، بسیار بد رفتار خواهد شد. به طور مثال جواب معلم خود را می‌دهد، خواهر و برادرش را می‌زند و به حرف مربی خود گوش نمی‌دهد.

* کودکتان پسرفت کرده است
یک اصل وجود دارد: هنگامی‌که کودکان با یک تغییر عمده در زندگی خود مواجه می‌شوند نظیر تولد نوزاد جدید، تغییر محل زندگی یا طلاق والدین، ممکن است دچار پسرفت شوند. اما رفتارهایی نظیر شب‌ادراری، وابستگی شدید، ترس بیش‌ازحد، و کج‌خلقی‌هایی که به تغییر مربوط نمی‌شوند و یا ماه‌ها پس از تغییر همچنان باقی می‌مانند، نشانه‌هایی از مشکل هستند.

اگر کودکتان همیشه مضطرب است حتما به متخصص مراجعه کنید

 

* کودکتان رفتارهای خود-مخربی از خود نشان می‌دهد
این مسئله می‌تواند بسیار سخت باشد، زیرا گاهی کودکان ممکن است بدون آنکه بخواهند به خود آسیب برسانند، سر خود را به چیزی بکوبند. اما رفتارهای خود-مخرب تکرارشونده، می‌تواند نگران‌کننده شوند؛ نظیر کندن ناخن‌ها از ته به نحوی که درد بگیرد، زدن یا بریدن خود.

*  عادت‌های خواب و اشتهای کودکتان تغییر کرده است
علامت‌های نگران‌کننده می‌تواند شامل اختلالات خواب، کابوس، پرخوری یا کم خوری بیش‌ازاندازه و سردرد و دل‌درد شدید را شامل شود.

* کودکتان به شدت ناراحت و نگران است
همه کودکان نگرانی‌هایی داشته و همگی ممکن است گریه کنند و این بخشی از کودکی است؛ اما نگرانی‌هایی که مانع از به مدرسه رفتن او و یا مراقبت از خودش شود، می‌تواند غیرعادی باشد.

کودکتان درباره مرگ زیاد سخن می‌گوید
هنگامی که کودک با مفهوم مرگ آشنا می‌شود، بسیار طبیعی خواهد بود که در مورد آن صحبت کند. اما صحبت مکرر از مرگ می‌تواند زنگ خطر باشد. مراقب جملاتی که در مورد خودکشی و یا دیگر کشی هستند باشید. هرگونه صحبت در مورد خودکشی و یا کشتن دیگران نیاز فوری به کمک متخصص دارد.

به طور کلی شناخت شما از کودکتان بیشتر است. برخی از کودکان می‌توانند به راحتی احساسات خود را بروز دهند. رفتار آن‌ها را به‌دقت تحت نظر بگیرید. اگر رفتاری در او می‌بینید که شما را نگران می‌کند حتماً از یک متخصص کمک بگیرید.

ادامه مطلب / دانلود

چگونگی کاهش افسردگی در سالمندان

یک روانپزشک با تاکید بر اهمیت توجه به سالمندان گفت: با راهکارهای ساده می‌توان از افسردگی دوران سالمندی پیشگیری کرد.

دکتر مظاهری ، با بیان اینکه سالمندان افسرده به مرور زمان مشکلات زیادتری را تجربه می‌کنند، گفت: اگر سالمندان حاضر به قبول بیماری خود نباشند یا به سبب خجالت و غرور از کمک خواستن خودداری کنند، شرایط برایشان پیچیده‌تر می‌شود.

وی اضافه کرد: بی‌تردید از میان برداشتن چنین موانعی، ما را در بهبود هرچه بیشتر این افراد یاری می‌کند. اگر از سالمندی مراقبت می‌کنید که دچار افسردگی است، می‌توانید حمایت عاطفی خود را به او ابراز و به سخنانش با صبر و حوصله گوش کنید.

مظاهری یادآور شد: سالمند را به خاطر احساساتش سرزنش نکنید و به واقعیت‌هایی اشاره کنید که در او ایجاد امید می‌کند. همچنین می‌توانید در تشخیص به موقع و تسریع روند درمانی او نظارت داشته باشید. او را نزد پزشک آگاه و باتجربه ببرید و در طول دوره درمان او را همراهی کنید.

این روانپزشک درباره راهکارهای کمک به سالمندانی که دچار افسردگی شده‌اند، گفت: به وی پیشنهاد قدم زدن کنید؛ چراکه وقتی ذهن و بدن فرد فعال است، افسردگی او کاهش می‌یابد. به او فعالیت‌هایی را پیشنهاد کنید که از انجام آن لذت می‌برد. قدم زدن، فعالیت های هنری، دیدن فیلم، رفتن به موزه و هر آنچه باعث فعال نگه داشتن ذهن و جسم او شود، در کاهش افسردگی فرد سالمند موثر است.

مظاهری تاکید کرد: برنامه منظم و روزانه برای سالمندان طراحی کنید. بیرون رفتن گروهی، ملاقات با دوستان و آشنایان، رفتن به اجتماعات و گروه‌های همسالان می‌تواند او را در مقابله با تنهایی و انزوا یاری دهد. اگر وی در مقابل برنامه‌های شما مقاومت کرد، با ملایمت با او برخورد و او را به بودن با جمع ترغیب کنید.

این روانپزشک در پایان یادآور شد: فرد را ترغیب به تکمیل دوره درمان خود کنید. افسردگی با ناقص گذاشتن دوره درمان، باعث عود مشکل می‌شود.

ادامه مطلب / دانلود

نحوه دوست شدن با فرزندان دلبندتان

دوست داشتن فرزندان، ازجمله مواردی است که خداوند به صورت فطری در وجود ما انسا‌ن‌ها قرار داده است،به خصوص در وجود مادران ، فلسفه این حکمت الهی بسیار روشن است،  به واقع اگر این محبت ومهر مادری که به‌وسیله هورمون‌های(‌اکسی‌توسین) ایجاد می‌شود در وجود مادران نهادینه نبود، احتمالا هیچ مادر ی حاضر نمی‌شد حتی یک لحظه هم دردها ،رنج‌ها و شب بیداری‌های فرزندانش را متحمل شود.

اما آن‌چه که قصد داریم به طور اختصار در این مقاله به آن بپردازیم اهمیت و ضرورت این دوست‌داشتن است و اصولا  روش‌ها  و مهارت‌هایی که این مهم را ممکن می‌سازند.

شاید پذیرفتن این نکته کمی سخت باشد که  مشکلات شخصیتی اکثر قریب به اتفاق ما بزرگ‌ترها به دلیل عدم مهارت دوست داشتن از جانب والدین‌مان در کودکی شکل گرفته است.

مسئله‌ نیازهای روانی و از جمله نیاز به محبّت، از مباحث اصولی در روانشناسی تربیتی و حتّی روانکاوی است. دوست داشتن و دوست داشته شدن از احتیاجات ضروری انسان است و فقدان آن به شکل غیر قابل باوری آدمی را دچار نقصان در بینش و رفتار می‌کند لذا ضروری است تا والدین توجه لازم و کافی به این نکته داشته باشند. برای این مهم لازم است ابتدا کودکان‌مان را خوب بشناسیم و به یاد داشته باشیم که  دوست‌داشتن آن‌ها بدون شناخت‌شان میسر نیست. دقت کنیم که آن‌ها آیینه وجود ما هستند. پس هر‌گونه بینش و رفتار آنان انعکاس بینش و رفتار ماست.

لذا اگر آن‌ها دوست داشتن را در وجود ما پیدا کنند آن را می‌آموزند. به یاد داشته باشید اصیل‌ترین و مهم‌ترین احتیاجات روانی کودک، برخورداری از محبّت است. کودکان باید احساس کنند که والدین‌شان با آن‌ها صمیمی و مهربان اند و آنان را در حل مشکلات‌شان یاری   می‌کنند.

کودکانی که این حس را درون خویش دریافته‌اند و به این باور رسیده‌اند، مسائل و مشکلات خود را با والدین خود مطرح می‌کنند و راحت‌تر از پس آن‌ها بر می‌آیند. برای برقرای ارتباط و دوستی با آنان اولین قدم پس از خواستن، این است که فاصله سنی با فرزندان‌تان را در ذهن خود به حداقل برسانید تا بدین‌گونه زمینه‌هایی برای صحبت دوستانه با آن‌ها فراهم کنید. اما توجه داشته باشید که این ارتباط با حفظ جایگاه‌تان به عنوان والدین باشد.

اصیل‌ترین و مهم‌ترین احتیاجات روانی کودک، برخورداری از محبّت است

* در دقایقی از شبانه روز،  درخلوت آن‌ها وارد شوید و با فرزندتان صحبت کنید و از دیدگاه‌های او با خبر شوید. سعی کنید در این گفت‌وگوها از مشکلات و دغدغه‌های احتمالی فرزندتان با خبر شوید و برای آنها راه‌حلی بیابید. سعی کنید قبل از این‌که فرزندتان از شما درخواست کمک کند، خودتان به کمک وی بروید و نگذارید برای رفع مشکل خود،  به غریبه‌ها پناه ببرد، حتی اگر این غربیه دوست‌های وی باشند. به عنوان راهی برای برقراری رابطه بیشتر با فرزندان‌تان با آنها تماس جسمانی داشته باشید. کودکان دوست دارند به والدین خود نزدیک باشند.

* کنار خود نگاه‌داشتن، آرامش و اطمینان را به آنان منتقل می‌کند.  استفاده از یک آغوش گرم به او کمک می‌کند تا یک حامی را در کنار خود باور کنند. کودکان علاقه‌مند به مشارکت در تصمیم گیری‌ها هستند. تصمیم‌گیری به آنها احساس تسلط و استقلال می‌دهد. سعی کنید در امور مختلف حتی اگر به ظاهر، نظرات آنها را نیز جویا شوید تا بدین صورت این حس را در او تقویت کرده و رابطه دوستی‌تان را محکم‌تر کنید.

* فرزندان را در آغوش بگیرید ، ببوسید و آنان را نوازش کنید. نوازش کردن کودکان اثر بسیاری ماندنی دارد. رسول اکرم (ص) نیز توصیه ی  ارزشمندی در این باره دارد و می فرماید: فرزندان خود را بسیار ببوسید زیرا با هر بوسه ای ، برای شما درجه ای در بهشت فراهم می شود.

*  به فرزندان خود احترام  بگذارید و به سخنانشان  با علاقه و تمایل گوش دهید ، این کار احساس ارزشمند بودن را در آنان تقویت می کند و آنها حس می کنند شما به ایشان علاقه دارید و دوستشان دارید.  پیامبر گرامی در این مورد می فرماید: شخصیت فرزندان خود را بشناسید و آنها را گرامی بدارید ، دوستشان داشته باشید ، آنها را به نیکوترین وجهی تربیت کنید و آداب زنگی خوب را به ایشان بیاموزید.

* جمله خود را با کلمه«باشه؟» تمام نکنید مگرآن‌که آماده باشید«نه» گفتن کودک خود را بپذیرید. اگر از کودک درخواستی بکنید که منوط به موافقت او باشد، در دام بحث‌های طولانی و حتی جنگ قدرت گرفتار می‌شوید.  برای تفهیم مسائل و موضوعات مختلف به او، زیاد توضیح ندهید. اثربخشی توضیحات ساده معمولاً بیش از بحث‌های طولانی است. در ضمن بچه‌ها خیلی زود از توضیحات مشروح خسته شده و فرار می‌کنند. به کودک خود توجه کامل داشته باشید و به‌خاطر بسپارید که حتی یک رابطه سریع اما با توجه‌،می‌تواند نیاز کودک شما را به ارتباط برآورده سازد.

ادامه مطلب / دانلود

علت ناامیدی در افراد چیست + راه درمان ناامیدی

رویا ها برای روان مانند اکسیژن برای ریه ها هستند. اگر به سمت آنها حرکت کنیم هورمون های شادی آزاد خواهند شد، و با نادیده گرفتن آنها احساسات بد را تقویت کرده ایم.

ناامیدی و افسردگی شاید چیزی جز دلسرد شدن ذهن شما نسبت به امکان شکل گرفتن رویا هایتان نباشد. شاید فکر کنید در حال حاضر رویایی ندارید و به خاطر بی توجهی به رویاهایتان دلسرد و افسرده هم نیستید ولی اگر به گذشته خود نگاه کنید خواهید دید که در زندگی خود نسبت به کارهای مختلفی شور و شوق داشته اید ولی چون برای بدست آوردن آن برنامه ریزی و تلاشی نکرده بودید خود به خود آنها را نادیده گرفته اید.

بعضی ها برای رویاهای خود می جنگند و امید و خوش بینی را در ذهن خود زنده نگه می دارند. تا بتوانند سعادتی را که در نظر دارند در آینده بدست آورند. در حالیکه دیگر افراد رویا های خود را در ضمیر نا خودآگاه خود دفن می کنند و تا آخر عمر نا امید و افسرده باقی می مانند.

علل ناامیدی
– شکست های پی در پی در زندگی : یکی از علل احساس ناامیدی در زندگی، شکست و انتظار شکست می باشد. اگر شما همیشه انتظار شکست را داشته باشید و توانمندی های خود را باور نداشته باشید، احساس خوبی در زندگی نخواهید داشت.

– یکنواختی در زندگی : انسان فطرتا زیبایی طلب بوده و دوست دارد با تنوع زندگی کند؛ چنانچه محیط زندگی یا فرایند زندگی یکنواخت باشد، روند تغییر و تبدّل انرژی روانی با خلل مواجه می گردد. گاهی انسان به تغییرات اندکی در زندگی نیاز دارد. مثل گردش، تفریح و یا حتی تغییر چیدمان منزل.

– عدم برآورده شدن نیازها : رفع نیازها احساس لذت در زندگی را به دنبال دارد. در واقع نیازها به عنوان یکی از انگیزه های حیاتی هستند. اگر نیازها نبودند انسان در زندگی بسیاری از دلخوشی ها را از دست می داد و خیلی از فعالیت ها را ترک می کرد. حال این نکته نیز حایز اهمیت است که اگر نیازها به درستی و به موقع و متناسب پاسخ داده نشوند می تواند منجر به احساس سستی و بی حوصلگی در فرد شود.

– کم بودن فعالیت های زندگی : رکود و نداشتن مشغله کافی در زندگی و بیکاری و داشتن ساعات زیادی که نمی دانیم با چه فعالیت هایی آن را پر کنیم و یا پر کردن آن با فعالیت های غیر مفید و بی ارزش می تواند به احساس سستی و بی حوصلگی منجر گردد.

– نداشتن عزت نفس و اعتماد به نفس : اگر ارزش های وجودی خودتان را نشناسید و آنها را باور نکنید راجع به خودتان و زندگی تان احساس خوبی نخواهید داشت. تنها انسان هایی احساس خوبی در زندگی دارند که احساس خوبی نسبت به خودشان دارند و خودشان را به عنوان انسانی خوب و کارآمد قبول دارند.

– شغل نامناسب : چنانچه کاری را انجام می دهید که به آن علاقه ندارید خیلی طبیعی است که از آن احساس لذت نکنید، و هنگامی که می خواهید به کار مشغول شوید بدترین احساس را داشته باشید، و همیشه در زندگی احساس خستگی کنید. دو چیز در زندگی باعث نیک بختی و احساس لذت در زندگی است : یکی همسر دلخواه و مناسب و دیگری شغل متناسب و دلخواه.

– مناسب نبودن رشته تحصیلی : اگر رشته تحصیلی شما مورد علاقه تان نباشد یا مطابق با استعدادهای شما نباشد، پیشرفت چندانی در آن رشته نخواهید داشت و تحصیل به مسئله بغرنج و عذاب آورتبدیل خواهد شد.

یکی از علل احساس ناامیدی در زندگی، شکست و انتظار شکست می باشد

راهکارهایی برای درمان ناامیدی
– تقویت ایمان: عامل زیربنایی احساس و رفتار انسان ایمان به خداست. با ایمان به خداست که می توان سخت ترین کارها را انجام داد و از آن لذت برد. بنابراین راهکار لذت بردن از زندگی تقویت ایمان است.

– اتفاقات را بپذیرید؛هر چیزی که برایتان اتفاق می‌افتد را بپذیرید، ‌بسیاری از افراد می‌خواهند از زیر بار احساسات غم‌انگیز شانه خالی کنند چرا که برای آنها دردناک است اما تنها پذیرفتن واقعیت است که آنها را آرام خواهد کرد.

– خانه را به محل شادی تبدیل کنید؛بدون شک، احساس ناامیدی از شکست‌های مکرر و شادی‌های اندکی که مردم به دنبالشان هستند بوجود می‌آیند.

– برنامه ریزی منظم برای زندگی؛ برای زندگی خود برنامه ریزی جامعی داشته باشید، که در برگیرنده ساعاتی برای تحصیل یا اشتغال، کارهای شخصی، تفریحات سالم، عبادت، استراحت و غیره باشد. برنامه تان را بر روی برگه نوشته و آن را به دقت مورد اجرا قرار دهید و به هر گونه پیشرفت و موفقیت خود پاداش دهید.
پاداش شما می تواند تحسین خود، رفتن به گردش، خوردن غذای مورد علاقه یا پرداختن به هر کار مورد علاقه ای باشد.

– داشتن تفریحات سالم در زندگی؛ بصورت هفتگی یک وعده غذایی را در دامان طبیعت بخورید.

– داشتن باغچه ؛باغچه کوچکی داشته باشید و در منزل از گلدان و گل استفاده نمایید.

– تقویت روابط صمیمی و سازنده با دیگران؛ همه ما انسان ها نیاز به محبت و پذیرش داریم و این محبت و پذیرش بیشتر از ناحیه دوستان ارضا می گردد. این ارضای نیاز است که احساس لذت و خوشی به انسان می بخشد. بنابراین ابراز وجود و پذیرشی که از یک دوست صمیمی حاصل می شود می تواند تاثیر زیادی بر احساس مثبت ما در زندگی داشته باشد. پس سعی کنید اولا دوستان خوبی انتخاب کنید؛ دوستانی که شما را به یاد خدا بیندازند و در شرایط سختی شما را رها نسازند و همیشه یار و یاور و غمخوار شما باشند، و ثانیا روابط خود را با آنها بیشتر کنید.

– شرکت در جمع و مباحث جمعی؛ سعی کنید بیشتر در جمع باشید. البته جمعی که شما را تایید کند نه اینکه طرد یا تحقیر کند.

– انجام دادن عبادت؛ نماز اول وقت اهمیت ویژه ای بدهید. و سعی کنید هر روز مقدار معینی قرآن بخوانید و در معنای آن تدبّر نمایید.

– سعی کنید افکار منفی را از خود دور کنید و آنها را با افکار صحیح جایگزین کنید؛ بجای اینکه فکر کنید فردی ناتوان یا بد شانس هستید به این فکر کنید که کسانی هستند که شرایطشان از شما بدتر است. کسانی که از سرپناه محرومند. کسانی که با خانواده معتاد درگیرند و یا درگیر مشکلات مالی هستند.

– انجام دادن ورزش؛ بصورت مرتب روزانه نیم ساعت ورزش کنید.

– داشتن سرگرمی؛ سرگرمی های علمی و هنری داشته باشید و ساعاتی از روز را به کارهای مورد علاقه خود سپری کنید.

– افکار تحقیر کننده را از خود دور کنید.

– در انجام رفتارهاى اجتماعى کوچک و در محیطهایی که بیش‏تر احساس راحتى مى‏ کنید، فعال باشید. این کار را از سلام کردن، احوالپرسى، جواب سلام دادن، نگاه کردن، تعارف کردن و تعارف شنیدن با اطرافیان و استادان در بیرون از کلاس آغاز کنید و با تمرین به کارهاى بزرگ‏تر و مهم‏تر گسترش دهید. البته این کارها در صورتی توصیه می شود که حمل بر غرض ورزی نشود و زمینه از بین رفتن آبروی انسان نگردد.

– درکارهای اجتماعی شرکت کنید؛تلاش کنید که در کارهاى اجتماعى در محیط خانه، مدرسه و دانشگاه مانند اردو و بازى‏ هاى دسته جمعى شرکت کنید و نقش فعالى را بپذیرید.

– تلقین مثبت را فراموش نکنید. به خود تلقین کنید که من از بقیه چیزی کم ندارم. خیلی نقاط مثبت دارم که خیلی از افراد ندارند. من نباید ترسی از حضور در جمع داشته باشم. همه کسانی که به راحتی در حضور استاد صحبت می کنند در توانایی ها و استعداد ها با من همتراز می باشند و جای نگرانی نیست.

– فهرستى از ده لغت یا عبارت – که بیانگر ویژگى‏هاى مثبت شخصیت شما است – تهیه کنید و روزى چند بار آنها را در قالب جمله کاملى بخوانید ؛ مثلاً بگویید: «من باهوش هستم» و… .

– هرگز خود را سرزنش نکنید.

– سعی کنید دوستانی خوب و مومن برای خود انتخاب کنید و ارتباطتان را با این دوستان بیشتر کنید.

ادامه مطلب / دانلود

صفحه 11 از 18«... قبلی 101112 بعدی ...»
css.php