کد خبر : 218120 تاریخ انتشار : سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶ - ۸:۱۰

چرا خداوند ‌شیطان را از بین نمى برد؟!

چرا خداوند ‌شیطان را از بین نمى برد؟! قرار نیست که هر کس از دیگرى بزرگ تر و قدرت مند است دیگرى را از بین ببرد؛ زیرا این کار چیزى شبیه قانون جنگل خواهد بود که هر کسى نافرمانى و گناه مى کند، خداوند او را از بین ببرد تا …

چرا خداوند ‌شیطان را از بین نمى برد؟!

چرا خداوند ‌شیطان را از بین نمى برد؟!

قرار نیست که هر کس از دیگرى بزرگ تر و قدرت مند است دیگرى را از بین ببرد؛ زیرا این کار چیزى شبیه قانون جنگل خواهد بود که هر کسى نافرمانى و گناه مى کند، خداوند او را از بین ببرد تا سوال کنیم، چرا با شیطان چنین نکرده است و او را از بین نبرده است؟ همان گونه که انسان هاى بسیارى نافرمانى و گناه مى کنند، اما خداوند تا زمانى که به اجل خود نرسیده باشند، آنها را از دنیا نمى برد و تفاوتى از این جهت با انسان هاى دیگر ندارند.

ابلیس از آفریدگان خداوند و از جنیان است و مدت‏هاى طولانى خداوند را عبادت کرده بود، و به واسطه نافرمانى از خداوند، از درگاه او رانده شد و از این پس به نام شیطان شناخته مى‏شود. شیطان بر هر موجودى گفته مى‏شود که انسان را فریب دهد، خواه از جنیان باشد یا از انسان‏ها، بنابراین، شیطان از ابتدا شیطان آفریده نشد. او در ابتدا پاک بود. او مخلوقى چون سایر مخلوقات خدا در اطاعت پروردگار و از مقربین درگاه ربوبى بود، اما بر اثر یک امتحان که احترام به آدم بود، لغزید(1) و از درگاه الهى رانده شد.(2) شیطان در برابر آن همه عبادت، از خداوند تقاضاى زنده ماندن تا روز قیامت را نمود و خداوند او را تا آن روز مهلت داد. شیطان آفریده نشد تا خلایق را بفریبد. او فریب نفس خویش را خورد و از خداوند مهلت خواست تا دنیا هست، او نیز باشد، و از آن پس قسم خورد تا انسان‏ها را بفریبد مگر کسانى را که مومن باشند.(3) و خداوند نیز این مهلت را به شیطان داد. اما چرا این مهلت را از طرف خداوند یافت، مى‏توان گفت فلسفه وجود شیطان براى انسان، همانند وجود قواها و غرایز و نفس اماره درون انسان است که انسان‏ها را به سوى بدى و دور شدن از خدا امر مى‏کنند. از طرف دیگر گرایش به سوى کمال و نیکى و خرد و رسولان و پیامبران الهى، در مقابل آنها قرار مى‏گیرند تا انسان‏ها را به کمال و خوشبختى سوق دهند. تنها در صورت وجود هر دو نیرو در انسان است که وى مى‏تواند با اختیار خود، یکى از دو راه را انتخاب کند تا به سعادت یا شقاوت برسد.

بنابراین اگر نفس اماره و نیروهاى سرکش و شیطان‏ها نبودند، انسان نمى‏توانست در معرض آزمون الهى قرار گیرد و با نفى و طرد و مبارزه با آنها، موجب شکوفا شدن استعدادهاى عالى انسانى و سیر در مسیر کمال و خوشبختى و سعادت ابدى شود، پس شیطان شر مطلق نیست.”علامه طباطبایى” فرموده است: “اگر شیطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شیطانى که انسان را به شر و معصیت دعوت کند، از ارکان نظام عالم بشریت است، و نسبت به صراط مستقیم، او به منزله کناره و لبه جاده است و معلوم است که تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمى‏شود”.(4) البته وجود نیروهاى شر، خلاصه در ابلیس یا شیطان بزرگ نمى شود، بلکه بسیارى از انسان ها و جنیان نیز با او همراه و در کنار او هستند و همه اینها به منزله همان لبه جاده و دره هاى سقوط اند. هم چنین به تجریه و تحقیق ثابت شده است که فلزات براى آن که از ناخالصى و زوائد پاک شوند، باید در کوره‏هاى داغ قرار گیرند تا پس از آن به شکل فلزى با ارزش درآیند. انسان نیز براى خالص شدن، نیازمند امتحانى سخت است تا جوهره اصلى اش نمایان شود که در نتیجه وارد مرحله استحقاق و محبت الهى گردد و با خطاب “ارجعى” لایق دیدار پروردگارش شود. دنیا میدان آزمایش است و انسان هدف این آزمایش، پس حریف قدرى چون شیطان لازم است تا انسان بتواند در مصاف با او، استعدادهاى خارق‏العاده خود را شکوفا کند.

پى نوشت ها:

1- ر. ک: سوره بقره، آیه 34

2- ر. ک: سوره حجر (15) آیه 34.

3- ر. ک: سوره ص (38) آیات 83 و 82.

4- تفسیر المیزان، ترجمه فارسى، ج 8، ص 50.

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، مذهبی بازدید 488 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php