شنیدم پیر کهنسالى در آن سن و سال پیرى مى خواست با زنى ازدواج کند، از یک دختر زیباروى که گوهر نام داشت خواستگارى کرد، دخترى که صندوقچه گوهرش از دیده مردم پنهان بود. طبق مراسم عروسى، داماد به دیدار عروس رفت و به مزاح و خوش طبعى پرداخت، ولى پیر از آمیزش ناتوان بود. پیرمرد، نزد دوستان شکوه کرد و
ادامه مطلب / دانلود