نتايج جستجو مطالب برچسب : مریم حیدرزاده

هدیه جالب مریم حیدرزاده در دیدار با وزیر بهداشت +عکس

هدیه جالب مریم حیدرزاده در دیدار با وزیر بهداشت

شاعر هنرمند روشندل کشورمان مریم حیدرزاده به تازگی با آقای هاشمی دیدار کرده و از زحمات وی قدر دانی نمود. خانم مریم حیدر زاده که کتاب جدیدی نوشته اند به گزارش پارس ناز با وزیر بهداشت دیدار و کتاب جدیدش را به وی هدیه کرد.مریم حیدرزاده پس از دیدار با وزیر بهداشت در صفحه اینستاگرامش نوشت: وزارت، هیچ مغایرتی با طبابت ندارد. می‌توان در عین وزیر بودن، سفیر روشنایی بود و به دور دست‌ترین نقاط کشور، نور سوغات برد.

هدیه جالب مریم حیدرزاده در دیدار با وزیر بهداشت +عکس

در عصری گرم و دلنشین افتخار این را داشتم که جدیدترین اثر منتشر شده‌ام با نام(تو را در حضور همه دوست دارم) را با ارادت و احترام به دکتر قاضی‌زاده‌ هاشمی، وزیر مهربان و دانای بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تقدیم کنم.

هدیه جالب مریم حیدرزاده در دیدار با وزیر بهداشت +عکس

مهربانی‌اش چون طبابطش ستودنی و به یاد ماندنی ست. سپاس از مهر بی پایانشان نامشان مانا و دستان معجزه گرشان هم چنان پیام آور نور.

ادامه مطلب / دانلود

مریم حیدرزاده از شاعران جوان و باذوق کشورمان به تازگی در مراسم پیروزی تاریخی تیم پرسپولیس در دربی حضور پیدا کرده است و با سرودن شعری همه پرسپولیسی ها را سورپرایز کرد!. با این مطلب از سایت میهن فال با عنوان : مریم حیدرزاده پرسپولیس را سورپرایز کرد همراه باشید.

مریم حیدرزاده پرسپولیس را سورپرایز کرد

مریم حیدرزاده شاعر خانم کشورمان که سروده های زیادی را برای خواننده های مشهور دارد، در مراسم سالگرد پیروزی ۶ بر صفر پرسپولیس در دربی حضور پیدا کرد و یک شعر برای پرسپولیسی های حاضر خواند.

در ابتدای مراسم رییس کانون هواداران باشگاه شعار امسال تیم را «اتحاد سرخ» خواند. همچنین کلیپ هایی از قدیمی های پرسپولیس پخش شد. ضمن اینکه یک کلیپ از خاطره مرتضی احمدی درباره دربی معروف پخش کردند.

ادامه مطلب / دانلود

کارآگاهان پلیس‌آگاهی تهران‌بزرگ زنی را که با مسموم‌کردن مالباختگان از آنها سرقت می‌کرد را دستگیر کردند.

به گزارش میهن فال به نقل از ایسنا، در اسفندماه سال 91 مردی با هویت مشخص با مراجعه به کلانتری 140 باغ‌فیض به مأموران اعلام کرد که دو روز پیش خانم حدود 30 ساله‌ برای نظافت به خانه آورده شد اما به بهانه دادن آبمیوه مرا بیهوش کرد و زمانی که به هوش آمدم متوجه شدم که کیف‌دستی حاوی پول و مدارک شناسایی‌ام سرقت شده که با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع “سرقت به شیوه بیهوشی” و به دستور بازپرس شعبه یازدهم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار پایگاه دوم پلیس‌آگاهی تهران‌بزرگ قرار گرفت.

سرقت های زنانه با نام مریم حیدرزاده!

مالباخته پس از حضور در پایگاه دوم پلیس‌آگاهی تهران‌بزرگ، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: در ساعت 19:00 بیست و هشتم اسفند سال 91 هنگام برگشت به منزل و مقابل شیرینی‌فروشی در منطقه مرزداران با ماشین ایستاده بودم که خانم حدود 30 ساله‌ای تقاضای کمک کرد و شروع به گریه و زاری کرد و عنوان داشت که بچه یتیم دارد و حاضر است تا در خانه هم کار کند؛ بنده نیز از روی ناآگاهی و دلسوزی ایشان را به خانه بردم، زمانی که به خانه رسیدم، این خانم شروع به کار کرد و من نیز در حال استراحت بودم تا این که پس از گذشت حدود 30 دقیقه، این خانم لیوان آبمیوه‌ای تهیه و برایم آورد که به محض خوردن مقداری از آن بیهوش شدم.

پس از گذشت دو روز زمانی که به هوش آمدم، متوجه شدم که کیف‌دستی حاوی سه میلیون تومان وجه نقد، گوشی تلفن‌همراه و گذرنامه‌ام به سرقت رفته است.

با آغاز تحقیقات، کارآگاهان پایگاه دوم آگاهی با بررسی پرونده‌های مشابه موفق به شناسایی تعداد دیگری از مالباختگان شدند که به همین شیوه و توسط خانم حدود 30 ساله‌ای مورد سرقت قرار گرفته بودند.

یکی از این مالباختگان نیز در اظهارات مشابهی به کارآگاهان گفت: خانم جوانی در چهاردهم تیرماه امسال به بهانه مسیر مستقیم سوار خودروی اینجانب شد و پس از مدت کوتاهی، تمایل به دوستی داشت، پس از مقداری چرخیدن در خیابان‌ها و صحبت‌کردن،این خانم درخواست نوشیدنی کرد و من نیز دو آبمیوه خریدم اما پس از نوشیدن مقداری از آبمیوه، ظرف چند دقیقه بیهوش شدم؛ فردای آن روز زمانی که بیدار شدم، متوجه شدم که چند سکه طلا و سرویس طلای خواهرم به ارزش تقریبی 20 میلیون تومان سرقت شده و توسط مردم به بیمارستان منتقل شده‌ام.

مأموران کلانتری 140 باغ‌فیض 14 شهریورماه امسال در ساعت 22:00 حین گشت‌زنی در بلوار میرزایی متوجه تجمع تعدادی از شهروندان شدند که قصد داشتند تا مانع از فرار خانم جوانی شوند که بنا به گفته یکی از همسایگان، این زن از منزلش سرقت کرده بود. با حضور مأموران، زن جوان که قصد فرار داشت، دستگیر و به کلانتری منتقل شد.

در بازرسی از اموال همراه متهمه، مأموران کلانتری 140 موفق به کشف تعدادی مدارک شناسایی متعلق به افراد غیر از جمله یک گذرنامه شدند که با بررسی سوابق موجود در سیستم پلیس مشخص شد که گذرنامه دارای سابقه سرقت بوده و پرونده سرقت آن در پایگاه دوم آگاهی در حال رسیدگی است.

متهمه که خود را به نام “مریم حیدرزاده” معرفی کرده بود، منکر هرگونه سرقت شد و مدعی شد که گذرنامه متعلق به فردی است که تا چندی پیش با وی ارتباط دوستانه داشته و مدارکش به صورت امانت نزد او باقی مانده است.

با انتقال متهم به پایگاه دوم‌آگاهی، کارآگاهان موفق به شناسایی هویت واقعی متهمه به نام “زهرا . ح” شدند که دارای سوابق متعدد دستگیری است. همزمان با شناسایی هویت واقعی متهمه، از مالباختگانی که به شیوه بیهوشی مورد سرقت قرار گرفته بودند نیز برای شناسایی متهم دعوت شد و آنها نیز بلافاصله پس از مواجهه حضوری با متهمه، وی را به عنوان سارق اموال خود مورد شناسایی قرار دادند.

“زهرا” که پس از شناسایی هویت واقعی و مالباختگان چاره‌ای جز اعتراف نداشت، به ناچار لب به اعتراف گشود و در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: ” حدود 9 سال پیش توسط همسرم به مصرف هروئین اعتیاد پیدا کردم، از آن زمان و با وجود متارکه از همسرم، همچنان به مصرف مواد اعتیاد دارم و تمامی پول و طلاهای بدست آمده در سرقت‌ها را نیز صرف خرید موادمخدر کرده‌ام.

سرهنگ کارآگاه میرزکی، رییس پایگاه دوم پلیس‌آگاهی تهران‌بزرگ، با اعلام این خبر گفت: در حال حاضر رسیدگی به پرونده در مراحل اولیه است و متهمه برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار پایگاه دوم پلیس‌آگاهی تهران‌بزرگ قرار گرفته است.

وی از کلیه شکات و مالباختگانی که بدین شیوه و شگرد مورد سرقت قرار گرفته‌اند خواست تا برای شناسایی متهمه و پیگیری شکایات خود به پایگاه دوم پلیس‌آگاهی تهران‌بزرگ واقع در خیابان آزادی – خیابان زنجان شمالی مراجعه کنند.

ادامه مطلب / دانلود

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، وقتی رفتم...هیچکی از رفتن من غصه نخورد

هیچکی با موندن من شاد نشد

وقتیرفتم کسی قلبش نگرفت

بغض هیچ آدمی فریاد نشد

وقتی رفتم کسی گریش نگرفت

اشکشو کسی نریخت پشت سرم

راستی که بی کسی درد بدیه

منم انگار همیشه تو سفرم

وقتی رفتم کسی غصش نگرفت

وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد

دل من می خواس تلافی بکنه

پس چش هیچ کسی عاشقم نکرد

وقتی رفتم، نه که بارون نگرفت

هوا صاف و خیلیم آفتابی بود

اگه شب می رفتم و

خورشید نبود

آسمون خوب می دونم، مهتابی بود

چشمی با رفتن من خیره نموند

به در و به آسمونو پنجره

می دونم، خیلیا گفتن چیزی نیس

ماتم نداره، بذار بره

وقتی رفتم کسی اشکش نیومد

نیمود هیچ جا صدای گریه ای

توی این دنیای بد، هیچکی نداشت

از سفر

رفتن من، گلایه ای

هیچ کسی نگاش برام ابری نشد

زلزله، هیچ دلی رو تکون نداد

راس راسی، واسه کسی مهم نبود

نه که فک کنی بود و نشون نداد

چهره ی هیچ کسی پژمرده نبود

گلا اما همه پژمرده بودن

کسایی که واسشون مهم بودم

همه شاید یه جوری مرده

بودن

کی می رم کجا می رم، میام یا نه

کسی لااقل اینو سوال نکرد

انگاری می خوام برم خرید کنم

هیچ کسی چیزی نگفت، حلال نکرد

دم رفتن کسی حرفی نمی زد

همه ساکت بودن و بی سر و صدا

یه نگهبان که ما رو نگا می کرد

زیر لب گفت، به سلامتی کجا؟

اشک و

خندم دو تایی کنار هم

با یه لحن مهربون جواب دادن

انگاری یه عالمه کوهای سخت

از رو شهر شونه ی من، افتادن

این سوال مهربونو، بی ریا

پرسش ساده ی یه غریبه بود

کسی که اسم منم نمی دونست

زیر چشماش غمی بود، داغ و کبود

شعرمو باید یه جور عوض کنم

یا

بذارمش همینجور بمونه

ته قلبم می خوام این حقیقتو

هر کسی دوس داره شعرو، بخونه

دم رفتن کسی گفت سفر به خیر

که واسم غریب و ناشناخته بود

اما اون وقتی رسید که قلب من

همه ی آرزوهاشو باخته بود

بهتره اهالی رویامونو

بدون توقعی، جواب کنیم

نباید حتی رو بهترین

کسا

توی بدترین جاها، حساب کنیم

ادامه مطلب / دانلود

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، حکایت کف بین پیر...

یه روزی یه کف بین پیر نشست و فالمو گرفت

ت و هر چی گفته بود، فک و خیالمو گرفت

بود و یه کم سیاه، مهربونو، خمیده پشت

چه بوی

اسپندی می داد، چشاش نجیب بود و درشت

بهم نگاهی کرد و گفت، فالتو می خوای بگیرم؟

گفتم بگیر، بعدم بگو، بگو چه وقتی می میرم؟

گقت دخترم کف می بینم، قهوه و فنجون ندارم

نه بلدم، نه دوس دارم اداشونو در بیارم

گفتم بگو، اینم دسام، از روی چپ می گی یا راس

خندید و گفت فرق نداره، هر دستی که میل شماس

تو زندگیت سختی دیدی، فالت چرا پر از غمه؟

م توی اسمت می بینم، درس می گم نه، مریمه؟

یکی رو دوس داشتی که رفت، مردا همه عین همن

خوبم توشون پیدا می شه، اما خوبا خیلی کمن

بچه بودی چند تا خطر گذشته از بیخ سرت

خیال

داری سفر بری، خیره الهی سفرت

یکی دیگه تازگیا تو زندگیت پیدا شده

زیاد بهش تکیه نکن، دوست داره ولی بده

دشمن چه قدر زیاد داری، راستی مگه چه کاره ای؟

فک نکنم دارا باشی، نمی بینم ستاره ای

دو سه تا لکه می بینم، دلت شکسته از کسی

یکی ته قلبته که،

می خوای بهش زود برسی

خدا رو از یاد نبری، آیندتم پاکه و نیم

دو سه تا سد تو راهته، دو تا بزرگ، یکی کوچیک

یکی تو قوم وخویشتون یه کم مریضه، مگه نه؟

همون که اسیرشی؟ واست عزیزه مگه نه؟

نگامو چیدم از نگاش، با کلی غصه خندیدم

اصلن چی گفت و از کی گفت، فالم چی

بود، نفهمیدم

آدمای فالای من، مثل خودش غریب بودن

یعنی که خطای دسم، انقد کج و عجیب بودن؟

خیلی خجالت کشیدم، غم از نگاش چکه می کرد

گفتم چرا فال می گیری تو این هوای خیلی سرد

چیه، فالت درس نبود می خوای که مزدمو ندی

نه هر چی گفتی راس بودش، تو راه

حلم بلدی؟

بغض گلوشو آخر سر تو شهر چشماش ترکید

گفت دخترم باور نکن، هیچکسی فردارو ندید

من یه غریبم و اسیر، تو شهرتون در بهدرم

دروغ می گم تا شبمو یه جور به فردا ببرم

منم یه بندم مث تو، تقدیرامون دست خداس

من کی باشم که بتونم، بگم تو طالعت کجاس

گذشتم و نذاشتم اون بیشتر از این بهم بگه

اون ولی گفتش واسه فال نرو پیش کس دیگه

دیدم اونو که دوباره به یه کسی دیگه رسید

بازم همون کف بینیا، دوباره بغضش ترکید

دنیای بی وفای ما از این کسا زیاد داره

از زمین و از آسمون، غریب و کولی می باره

از همه چی که

بگذریم، تمامشم دروغ نبود

شاید به خاطر همین، سرش زیاد شلوغ نبود

سر اونا که راس می گن، همیشه خیلی خلوته

چه توی فال، چه زندگی، دنیا پر از خیانته

کف بین پیر هر چی که گفت دلم یه گوشه ای نوشت

تا ببینه حق با اونه یا بازیای سرنوشت

همه شبیه همشدیم، فالامونم عین همه

اما فقط اون از کجا دونست که اسمم مریمه؟

این که تموم شد و گذشت اما عجب کف بیمی بود

ته دلش زلالتر از پیش گوییای چینی بود

دسام براش فرقی نداشت، اون با دلش فالمو گفت

از بعضی حرفا بگذریم، دروغ چرا، راستشو گفت

دل و ببین که همه جا یه جور به دردت می خوره

یکی باهاش فال می گیره، یکی پولاشو می شمره

خلاصه که دلای پاک، قسمت هر کس نمی شه

دلای روشن و زلال مال غریباس همیشه

اینم یه قصه ی عجیب، فالی که چیزی نمی خواست

کف بینی با یه قلب صاف، نه دست چپ نه دست راست

ادامه مطلب / دانلود

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، نه...دل به دل را نداره

سوختم و آب شدم به پات

امروز و فردا نداره

خوشت میاد ببینی، نه؟

کشتن تماشا نداره

قهر می کنی، ناز می کنی

ناز می کشم

آشتی کنی

قصه که نیس، حقیقته

دروغ و دعوا نداره

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

دوره زمونه دوره ی حرفای عاشقانه نیست

صحبت پول و شهرته، صحبتی از ترانه نیست

یه روز منو خواسته بودی، یه روز خیلی

خوب دور

امروز چه راحت نمی خوای، من بد شدم بهانه نیست

ضرب المثل دروغ می گه

نه…دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

اگه بفهمن عاشقی، همه بهت بد می کنن

نسبت دیوونه می دن دست تو رو رد می کنن

اگه بخوای بجنگی با دستای شوم سرنوشت

با

هر چی آدمک دارن، راه تو رو سد می کنن

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

بفهمه عاشقش شدی هی با تو بازی می کنه

دیوونه ، آزار اونم با تو رو راضی می کنه؟

رفتی کجا در می زنی، اون خودیه رات نمی ده

غریبه جای اون

باشه مهمون نوازی می کنه

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

کافیه چیزی بدونه، کار تو دیگه مردنه

دیگه وظیفت اسمشو، با صدتا جون آوردنه

یه بازی یک طرفس، که آخرش مشخصه

همیشه بازنده تویی، سهم اونم که

بردنه

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

اگه بگی دوسش داری، اون تو رو یادش نمی یاد

فرقی نداره که چه قدر چه کم بدونه، چه زیاد

باید هنرپیشه باشی تا نقشو خوب بازی کنی

یعنی که وانمود کنی یه جور ازش بدت بیاد

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

عاشق دیگه تو عصر ما هیچ جایی حرمت نداره

انگار کسی نمره ی خوب واسه شجاعت نداره

شاید یه جوری شده که هیچ آدمی تو عصر ما

برای انتخاب شدن، اصلا لیاقت نداره

ضرب المثل

دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

رنگ گل دسته گلا، فقط رز زرده همین

عاشق هر کس که بشی عاقبتش درده همین

هر کی یه گمشده داره، تمام دلخوشیش اینه

اگر یه روز معجزه شه، اگر که برگرده همین

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

زمونمون عوض شده، دوره نفرینه و جنگ

زیاد شدیم، زیاد شده آدم بدرنگ و دو رنگ

قلب کوچیک عاشقو با یه اشاره می شکنه

اون کسی که دوسش داره، با تیر کمون با چوب و سنگ

ضرب المثل دروغ می گه

نه …

دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

تا بدونه عاشقشی می ره و پیدا نمی شه

می گی می خوام ببینمت می گه نه حالا نمی شه

با هدیه ی تولدش می خوای یه جوری ببینیش

می خوای یه جوری بفرست ببخشید اما نمی شه

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را

نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

اگر که حدسم بزنه نمی دونی چیکار کنی

عاشقی خب، مگه می شه از عاشقی فرار کنی؟

فکر می کنی اون بدونه خیلی کارت راحت تره

حتی تو رویاهات می خوای که اونو بی قرار کنی

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

هر جوری که بود چه خوب چه بد، آروم شدی

یه کم گذشت و دیدی که مردی دیگه، حروم شدی

یه روزی چش وا می کنی که خودتم نمی شناسی

فقط تو آینه می بینی آخرشه، تموم شدی

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و

طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

تو عاشق کسی می شی که عاشق غریبه هاس

گریه و زاری می کنی می گی امیدت به خداس

درسته اما اون که تو شبا براش زار می زنی

راهش و کارش و دلش، حسابی از شما جداس

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو

هیچ دلی جا نداره

خوش به حال معشوقایی که بویی از قدیم دارن

تو اعتقادشون شگون، برای یا کریم دارن

معشوقای زمون ما چون عاشقو بسوزونن

واسه دل اون طفلکی یه عالمه گریم دارن

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

ضرب المثل کاش راس بود و دلا به هم یه راهی داشت

اون که واسه تو ماه شده، ای کاش که روی ماهی داشت

کاش عاشق بیچاره ای که بی دلیل اسیر می شه

یه روز یه کاری کرده بود، یه جرمی یه گناهی داشت

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ

دلی جا نداره

کاش واسه بیراهه ی دل، یه جا یه راه چاره بود

کاش که علاجش عین قبل، دعا و استخاره بود

کاش واسه هر عاشقی که شبا پی ستارشه

تو دنیا محض دلخوشی، یک شب پر ستاره بود

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا

نداره

آی عاشقای بی گناه، ما همه زرد و بی کسیم

تنهاییم عین آسمون، آواره ایم عین نسیم

همه باید یاد بگیریم که مثل مجنون بزرگ

عاشق هر کسی بشیم، آخر بهش نمی رسیم

ضرب المثل دروغ می گه

نه … دل به دل را نداره

عاشق و طردش می کنن

تو هیچ دلی جا نداره

ادامه مطلب / دانلود

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، طعم تلخ واقعیت...

بذار یواش شروع کنم، سلام گلم، هم نفسم

آرزوهام راضی شدن، دیگه بهت نمی رسم

گفتم چیا گفتی بهم، گفتی که آینده داری

دنیا همش

عاشقی نیست، گریه داری، خنده داری

گفتم که گفتی من باشم به لحظه هات نمی رسی

به قول دل شاید دلت گرو باشه پیش کسی

خلاصه گفتم که چشات قصد رسیدن نداره

رؤیاها کاله و دسات خیال چیدن نداره

گفتم که گفتی زندگی ت غصه داره، سفر داره

هم واسه من هم واسه تو با هم

بودن خطر داره

گفتم تو گفتی رؤیاها مال شبای شاعراس

شهامتو کسی داره که شاعر مسافراس

مسافرا اون آدمان که با حقیقت می مونن

تلخیاشو خوب می چشن، غصه هاشو خوب می دونن

گفتم فقط می خوای واست یه حس محترم باشم

عاشقیمو قایم کنم، تو طالع تو کم باشم

گفتم

که گفتی ما دو تا به درد هم نمی خوریم

ولی یه جا مثل همیم، هر دومون از قصه پریم

گفتیم تو گفتی می تونیم یادی کنیم از همدیگه

اما کسی به اون یکی لیلی و مجنون نمی گه

گفتم تو گفتی سهممون از زندگی جدا جداس

حرف تو رو چشم منه، اما اینام دست خداس

هر چی که تو گفته

بودی، گفتم به دل بی کم و بیش

حال خودم؟ نه راه پس مونده برام نه راه پیش

این حرفای خودت بوده، از من دیوونه تر دیدی؟

اصلا نگفتم اینا رو خودت دیدی یا شنیدی

دلم که حرفاتو شنید، اول که باورش نشد

ولی نه، بهتره بگم، نفهمیدش، سرش نشد

یه جوری مات و غمزده، فقط به

دورا خیره شد

زنگ ازرخش نه، نپرید، شکست و مرد و تیره شد

بلور رویا هام ولی چکید، مث خواب تگرگ

آرزوهام از هم پاشید، رسید ته کوچه ی مرگ

راستش ازم چیزی نموند، به جز همین جسم ظریف

خوب می دونی چی می کشه غریب تو خونه ی حریف

نگی چرا نوشته هام لطیف و عاشقونه نیست

رؤیا و آرزوم که هیچ، حتی دل دیوونه نیست

زیبا باید تنهایی من این نامه روسیا کنم

رسم گذشته ها می گه باید به تو نگا کنم

حرفاتو گفتم به خودت، ببینی راستی تو زدی

اصلا توی ذات تو هست، یه همچی چیزی بلدی؟

اگر تو بیداری بودی، بشین میادش خبرم

اگر نگفتی بنویس

من می خوام از خواب بپرم

دوست دارم چه توی خواب، چه توی مرگ و بیداری

فدای یک تار موهات، که تو من و دوس نداری

مواظب آدما باش، زندگی گرگه زیبا جون

خدای رویای منم، هنوز بزرگه زیبا جون

دوشنبه ی پر از غم یه ظهر گرم مردادی

با اون چشای روشنت چه کاری دست من دادی

ادامه مطلب / دانلود

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، بی وفا انصافت کجاس؟

تازگیا سفر می ری

جاهای پر خطر می ری

بی سر صدا بدون من

تا ساحل خزر می ری

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال

ماس

تازگیا امون می دی

گل شدی ، دس تکون می دی

یه جوری به غریبه ها

اداهاتو نشون می دی

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا ، دوری چقدر

ساکت و مغروری چقد

چه کم باهام حرف می زنی

راس راسی مجبوری چقدر

بی وفا انصافت کجاس

رفتن

و نازت مال ماس

تازگیا طلا شدی

کم شدی ، کیمیا شدی

دیگه صدام نمی کنی

عین غریبه ها شدی

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا باهان بدی

گفتی میام ، نیومدی

نگفته بودی انقدر

بازی با قلب و بلدی

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا سرده نگات

دیگه نمی لرزه صدات

برقی که دنبالش بودم

رفته دیگه از تو چشات

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا را نمی یای

سر قرارا نمی یای

زمستونا نیومدی

حالا بهارا نمی یای

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا کم

شدی ، کم

یه عالمه دوری ازم

نمی شه پیدات بکنم

حتی واسه دوست دارم

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا خیال کنم

باید ازت سوال کنم

خیال داشتن تو رو

تو رویاهام محال کنم

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا ، کم می یارم

به جای بارون ، می بارم

یه جوری فرصت بده که

بگم چه قدر دوست دارم

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا چه ناز شدی

عجیبی ، عین راز شدی

شعر و ترانتم خوبه

کلی ترانه ساز شدی

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا چه بی حواس

عاشق داری از چپ و راس

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا خیلی زیاد

همش تو رو یادم می یاد

می ترسم از فکرای تو

بلاهایی سرم بیاد

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا عجیب شدی

تنها که نه ، غریب شدی

به ما که می رسی یه کم

نجیب بودی ، نجیب شدی

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا حرف شماس

همش می گی دست خداس

اما بذار بهت بگم

حسابت از همه جداس

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

تازگیا تو سال نو

بدجور می میرم واسه تو

چون می دونی دوست دارم

ناز نکن از

پیشم نرو

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

نامه رسید به آخرا

باید سپردت به خدا

فقط یه قولی بده که

دلت بمونه پیش ما

بی وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

امضای نامه اولی

سرخه و خیلی مخملی

با عطر کلی گل سرخ

با چشم یه کم عسلی

بی

وفا انصافت کجاس

رفتن و نازت مال ماس

بمون که ثابت بکنی

حسابت از همه جداس

ادامه مطلب / دانلود

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، حرفهای یک دل…

بیا در کوچه باغ شهر احساس

شکست لاله را جدی بگیریم

اگر نیلوفری دیدیم زخمی

برای قلب پر دردش بمیریم

بیا در کوچه های تنگ غربت

برای هر غریبی سایه باشیم

بیا هر شب کنار نور یک شمع

به فکر پیچک همسایه باشیم

بیا ما نیز مثل روح باران

به روی یک رز تنها بباریم

بیا در باغ بی روح دلی سرد

کمی رویا ی نیلوفر بککاریم

بیا در یک شب آرام و مهتاب

کمی هم صحبت یک یاس باشیم

اگر صد بار قلبی را

شکستیم

بیا یک بار با احساس باشیم

بیا به احترام قصه عشق

به قدر شبنمی مجنون بمانیم

بیا گه گاه از روی محبت

کمی از درد لیلی بخوانیم

بیا از جنگل سبز صداقت

زمانی یک گل لادن بچینیم

کنار پنجره تنها و بی تاب

طلوع آرزوها را ببینیم

بیا یک شب به این

اندیشه باشیم

چرا این آبی زیبا کبود است

شبی که بینوا می سوخت از تب

کنار او افق شاید نبوده ست

بیا یک شب برای قلبهامان

ز نور عاطفه قابی بسازیم

برای آسمان این دل پاک

بیا یک بار مهتابی بسازیم

بیا تا رنگ اقیانوس آبیست

برای موج ها دیوانه باشیم

کنار هر

دلی یک شمع سرخست

بیا به حرمتش پروانه باشیم

بیا با دستی از جنس سپیده

زلال اشک از چشمی بشوییم

بیا راز غم پروانه ها را

به موج آبی دریا بگوییم

بیا لای افق های طلایی

بدنبال دل ماهی بگردیم

بیا از قلبمان روزی بپرسیم

که تا حالا در این دنیا چه کردیم

بیا یک شب به این اندیشه باشیم

به فکر درد دلهای شکسته

به فکر سیل بی پیایان اشکی

که روی چشم یک کودک نشسته

به فکر سیل بی پایان اشکی

که ر.ی چشم یک کودک نشسته

به فکر اینکه باید تا سحرگاه

برای پیوند یک شب دعا کند

ز ژرفای نگاه یک گل سرخ

زمانی مرغ آمین را صدا

کرد

به او یک قلب صاف و بی ریا داد

که در آن موجی از آه و تمناست

پر از احساس سرخ لاله بودن

پر از اندوه دلهای شکیباست

بیا در خلوت افسانه هامان

برای یک کبوتر دانه باشیم

اگر روزی پرستو بی پناهست

برای بالهایش لانه باشیم

بیا با یک نگاه آسمانی

ز درد یک

ستاره کم نماییم

بیا روزی فضای شهرمان را

پر از آرامش شبنم نماییم

بیا با بر گ های گل سرخ

به درد زنبقی مرهم گذاریم

اگر دل را طلب کردند از تو

مبادا که بگویی ما نداریم

بیا در لحظه های بی قراری

به یاد غصه مجنون بخوابیم

بیا دلهای عاشق را بگردیم

که شاید ردی از قلبش بیا بیم

بیا در ساحل نمناک بودن

برای لحظه ای یکرنگ باشیم

بیا تا مثل شب بوهای عاشق

شبی هم ما کمی دلتنگ باشیم

کنار دفتر نقاشی دل

گلی از انتظار سرخ رویید

و باران قطره های آبیش را

به روی حجم احساس پاشید

اگر چه قصه دل ها درازست

بیا به آرزو عادت نماییم

بیا با آسمان پیمان ببندیم

که تا او هست ما هم با وفاییم

بیا در لحظه سرخ نیایش

چو روح اشک پاک و ساده باشیم

بیا هر وقت باران باز بارید

برای گل شدن آماده باشیم

ادامه مطلب / دانلود

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، یک حقیقت تلخ…

یه نفر خوابش میاد و واسه ی خواب جا نداره

یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره

یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره

می خواد امتحان

کنه که تا داره یا نداره

یه نفر از بس بزرگه خونشون گم می شه توش

اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره

بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره

انتخابم می کنه، پولشو اما نداره

یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه

اون یکی مداد برای آب و بابا نداره

یکی

ویلای کنار دریاشون قصره ولی

اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره

یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه می خواد

مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره

یه نفر تولدش مهمونیه،‌ همه میان

یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره

یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش

یکی داره می میره، خرج مداوا نداره

یکی انشاشو می ده توی خونه صحیح کنن

یکی از بر شده درد و، دیگه انشا نداره

یه نفر می ارزه امضاش به هزار تا عالمی

یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره

تو کلاس صحبت چیزی می شه که همه دارن

یکی می پرسه آخه چرا مال

ما نداره

یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا

یکی انقد دیده که میل تماشا نداره

یکی از واحدای بالای برجشون می گه

یکی اما خونشون اتاق بالا نداره

یکی جای خاله بازی کلاس شنا می ره

یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره

یکی پول نداره تا دو روز به

شهرشون بره

یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره

یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه

یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره

یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس

یکی هم برای گرمای دساش ها نداره

دخترک می گه خدا چرا ما….مادرش می گه

عوضش دخترکم، او خونه لیلا

نداره

یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختیه

هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره

یکی آزمایش نوشتن واسش،‌ اما نمی ره

می گه نزدیکیای ما آزمایشگا نداره

بچه ای که تو چراغ قرمزا می فروشه گل و

مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤیا نداره

یه نفر تمام روزا و

شباش طولانیه

پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره

یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم

دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره

راستی اسمو واسه لمس بهتر قصه می گم

ملیکا چه چیزایی داره که رعنا نداره؟

بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره

یه چیزایی داره توش

که توی دنیا نداره

همیشه تو دنیا کلی فرق بین آدما

این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره

خدا به هر کسی هر چیزی دلش می خواد بده

همه چی دست اونه،‌ ربطی به شعرا نداره

آدما از یه جا اومدن، همه می رن یه جا

اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره

کاش یه

روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت

با نمی شه، با نمی خوام،‌ با نشد، با نداره

ادامه مطلب / دانلود

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، لالایی بی لالایی...

دیگه براش نمی خونم،

لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

آی پونه ها، اقاقیا، شقایقای خسته

کبوترا،

قناریا، جغدای دل شکسته

قصه ی کهنه ی شما آخر اونو نخوابوند

ترس از لولو مرده دیگه پشت درای بسته

دیگه براش نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

بارونای ریز و درشت و عاشق بهاری

ماه لطیف و نقره ای، عکسای یادگاری

آسمون خم

شده از غصه ی دور دریا

شبای یلدای پر از هق هق و بی قراری

دیگه براش نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

روز و شبای رد شده، چه قدر ازش شنیدید

چه لحظه هایی که اونو تو پیچ کوچه دیدید

وقتی که چشماشو می بست ترانه ته می کشید

چه قدر برای

خواب اون بی موقع ته کشیدید

دیگه براش نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

آدمکای آرزو، ماهیای خاطره

دیگه صدایی نمی یاد از شیشه ی پنجره

دیگه کسی نیس که باش هزار و یک شب بگم

رفت اونی که از اولم همش قرار بود بره

دیگه براش

نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

برف سفید پشت بوم بی چراغ خونه

دو بیتیای بی پناه خیلی عاشقونه

دیدید با چه یقینی دائم زیر لب می گفتم

محاله اون تا آخرش کنار من بمونه

دیگه براش نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می

خوابه با نغمه ی جدایی

پروانه ها بسوزید و دور چراغ بگردید

شما دیگه رو حرفتون باشید و برنگردید

یه کار کنید تو قصه های بچه های فردا

نگن شما با آبروی شمعا بازی کردید

دیگه براش نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

تمام شبها

شاهدم، چیزی براش کم نبود

قصه های تکراری تو هیچ جای حرفم نبود

ستاره ها خوب می دونستن که براش می میرم

اندازه ی من کسی عاشقش تو عالم نبود

دیگه براش نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

از بس نوشتم آخرش آروم و بی خبر، رفت

نمی دونم همین جاهاس یا عاقبت سفر رفت

یه چیزی رو خوب می دونم اینکه تمام شعرام

پای چشای روشنش بی بدرقه، هدر رفت

دیگه براش نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

لالاییا مال اوناس که عاشقن، دل دارن

شب و می خوان، با روزو با

شلوغی مشکل دارن

کسایی که هر چی که قلبشون بگه گوش می دن

واسه شراب خاطره، کوزه ای از گل دارن

دیگه براش نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

دیگه شبای بارونی، چشم من ابری تیره

با عکس اون شاید یه ساعتی خوابم می بره

منتظرهیچ کس نیستم تا یه روزی بیاد

با دستاش آروم بزنه به شیشه ی پنجره

دیگه براش نمی خونم، لالایی بی لالایی

انگار راحت تر می خوابه با نغمه ی جدایی

ته دلم همش می گم اگه بیاد محشره

دلم با عشقش همه ی ناز اونو می خره

من نگران چشمای روشنشم یه عالم

یعنی شبا بی

لالایی راحت خوابش می بره؟

من حرفمو پس می گیرم باز می خونم لالایی

اگه بیاد و نزنه، باز ساز بی وفایی

انقدر می خونم تا واسه همیشه یادش بره

رها شدن، کنار من نبودن و جدایی

لالالالایی شبای ساکت و پر ستاره

کاش کسی پیدا شه ازش برام خبر بیاره

آرزومه یه شب بیاد و

با نگاهش بگه

کسی رو جز من توی این دنیای بد نداره

ادامه مطلب / دانلود

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، اونی که می خواستم...

اونی که می خواستم عهدشو شکست و

به پای عشق جدید نشست و

چش روی آرزوم همیشه بست و

پشت مه پنجرمون رها شد

اونی که

می خواستم مث اشک چکید و

تو طول راه یهو یکی رو دید و

صدای از ما بهتر و شنید و

به خاطر هیچی ازم جدا شد

اونی که می خواستم دل ما رو بردو

تو راه که می رفت به یکی سپرد و

تو خاطرش ، خاطره ی ما مرد و

یکی دیگه تو رویاهاش خدا شد

اونی که می

خواستم دل ازم برید و

بین گلا یه گل تازه چید و

به اونی که دلش می خواس رسید و

مثل تموم مردا بی وفا شد

اونی که می خواستم زود ازم گذشت و

یه روزی رفت و دیگه بر نگشت و

منکر مجنون شد و کوه و دشت و

منکر عشق و بودن با ما شد

اونی که می خواستم زیر قولش

زد و

با یکی دیگه پیش من اومد و

به خاطر اون به ما گفتش بد و

عزیز تر از دیروز و از حالا شد

اونی که می خواستم شدش از ما سرد و

پیغام دادش که دیگه برنگرد و

بد بودن ما رو بهونه کرد و

غیبش زد و یک دفعه کیمیا شد

اونی که می خواستم ما رو بد شناخت و

هستی شو پیش یکی دیگه باخت و

قصر من و با یکی دیگه ساخت و

شکر خدا باز ولی پادشا شد

اونی که می خواستم من و داد به باد و

رفت پیش اون کس که دلش می خواد و

زد زیر عشقش تا یادش نیاد و

اسم منم جز آدم بدا شد

اونی که می خواستم من و زد کنار و

خزونشو

یه جوری کرد بهار و

قایم شدش تو یه عالم غبار و

تقدیر ما مثل موهاش سیا شد

اونی که می خواستم آخرش گم شد و

بازیچه ی چشمای مردم شد و

وارد عشق صد و چندم شد و

توی خیال کس دیگه جا شد

اونی که می خواستم ، ولی انگار مده

مال همه یه جورایی گم شده

کاش از میون غبارا بیاد و

بهم بگه هر چی می گی بیخوده

ادامه مطلب / دانلود
css.php