نتايج جستجو مطالب برچسب : فکر کردن

فکر، یک مفهوم ساده دم دستی نیست! فکر ابعاد پیچیده دارد، روش های مختلف دارد، اقسام گوناگون دارد؛ تفکر را دست کم نگیرید!

فکر می کنم، پس هستم!

در دسته‌بندی تفکر، روان‌شناسان بر چهار دیدگاه کلی تأکید دارند:

1- فکر کردن، بیان جمله‌هایی است که به ظاهر «در ذهن خود می‌شنویم»، به این نوع زبان، فکرگزاره‌ای می‌گویند؛ زیرا بیان یک قضیه یا گزاره یا اظهار نظر است.

2- شکل دیگری از فکر، شامل تصور است، به ویژه تصورهای بصری که ممکن است در ذهن خود «ببینیم» و به آن تفکر تصویری می‌گویند.

3- شکل دیگر فکر، فکر حرکتی است که شامل زنجیره‌هایی از «حرکت ذهنی» است.

4- تفکر عملی یا مسئله گشا، نوعی دیگر از تفکر است. در این نوع تفکر، برای دست‌یابی به هدفی می‌کوشیم که هیچ وسیله‌ و امکاناتی برای رسیدن به آن در دست نداریم و باید آن هدف را به اهداف فرعی و کوچک‌تر تجزیه کنیم تا سرانجام به وسایل لازم برای حل آن دست یابیم.

5- نوع پنجمی از تفکر نیز وجود دارد که به آن تفکر انتقادی می‌گویند.

دیویی تفکر انتقادی را تفکر منطقی می‌داند که شامل بررسی فعال، پایدار و دقیق هر عقیده یا دانش است.‌ با توجه به پیچیدگی‌های ذهنی و شخصیتی انسان و نیز آثار شرایط محیطی و اجتماعی، بحث درباره اینکه تفکر انتقادی از چه سنینی در انسان شکل می‌گیرد، شاید هیچ‌گاه به نتیجه نرسد. دانشمندان متعددی مانند اریکسون و پیاژه، مشاهده‌ها و نظرهای متنوعی را درباره رشد ذهنی انسان بیان کرده‌اند. لیکن همه‌ نظریه‌های بیان شده، با کودکی انسان ارتباط دارند و نشان می‌دهند که تفکر در انسان، از همان بدو تولد شروع شده و تا سنین بلوغ و پس از آن ادامه می‌یابد و نمی‌توان برای آن پایانی در نظر گرفت.

رسانه‌ها امروزه از قوی‌ترین و اثرگذارترین ابزارها بر ذهن و فکر انسان شناخته شده‌اند. رسانه‌هایی که برخوردهای رویاروی انسان را متحول کرده و نیاز انسان به تعاملات مستقیم را تحت تأثیر قرار داده‌اند. انسان امروزی، با کمک کلیدهای متعددی که پیرامونش را فرا گرفته‌اند، می‌تواند در دهکده جهانی جابه‌جا شود و با اقصا نقاط، ارتباط برقرار کند. این‌که این پیشرفت، تا چه اندازه نوع تفکر انسان را تحت تأثیر قرار داده، مسئله‌ای توجه‌برانگیز است.

از آنجا که سنین کودکی، آغاز مراحل تجربه‌اندوزی بشر برای زندگی آینده‌ است، در این زمینه، باید به این مسئله نیز اندیشید که وجود تفکر انتقادی در کودکان، چه تأثیری بر استفاده آنان از رسانه‌ها خواهد داشت.

لیندا الد (2002) در اظهار نظری درباره استفاده از تفکر انتقادی برای کودکان خردسال می‌گوید: «ذهن کودکان، یک منبع با ارزش است. با این حال، اغلب اوقات، ذهن‌های پژوهنده (از من بپرسید، از من بپرسید، از من بپرسید) به ذهن‌های منفعل با درجه 4 یا 5، غیر جست‌وجوگر تبدیل می‌شوند (شما چرا از من می‌پرسید؟ آیا این یک آزمون است؟).»

لیزا مد برای زدودن تأکید آموزش رسمی بر حفظ کردن مطالب درسی و ارایه‌ آنها در چارچوب آزمون‌های چهار جوابی، معتقد است، که آثار عقلایی، بر پایه عناصری استوارند که خود شامل پنج مفهوم خواندن، نوشتن، شنیدن، گفتن و اجرا کردن است. این پنج مفهوم کمک می‌کنند کودکان، مطلب را به طور درونی درک کرده و یاد بگیرند. به این ترتیب، کودک می‌تواند از خود بپرسد: مفهوم حقیقی آن (مطلب مورد نظر) چیست؟ آیا می‌توانم آن را برای فرد دیگری شرح دهم؟ آیا می‌توانم آن را با مثالی، با تجربه‌های خود مربوط کنم؟ اگر این درست است، چه چیز دیگری ممکن است درست یا حقیقی باشد؟

با توجه به این مطلب، آموزش تفکر انتقادی از راه واداشتن کودک (دانش‌آموز) به پرسیدن و آنگاه به جست‌وجوی پاسخ و مقایسه پاسخ‌ها با تجربه‌های پیشین و یافتن وجوه اشتراک و تفاوت و سپس استفاده عملی از یافته‌ها امکان‌پذیر است.

بر این اساس، کودکان امروز به بزرگ‌سالانی تبدیل خواهند شد که می‌توانیم آنان را متفکر انتقادی بدانیم؛ متفکرانی که با دیدی شکاک به نقد بنشینند و با بررسی، مقایسه و تحلیل داده‌ها و ایده‌‌های گوناگون، به مناسب‌ترین نتیجه دست یابند.

فکر می کنم، پس هستم!

اصل مهم دیگر در دنیای فراصنعتی امروز که سبب می‌شود نقش تفکر انتقادی در زندگی انسان مدرن و پست‌مدرن افزایش یابد و توسعه و رشد آن را الزامی می‌کند، سیل عظیم اطلاعات درست و نادرستی است که از راه انواع رسانه‌های اطلاعاتی و خبری به سوی وی روان است و تشخیص سره از ناسره را دشوار می‌سازد. این امر فقط شامل بزرگ‌سالان نمی‌شود و کودکان را که گاه حتی بیش از والدین خود در معرض هجوم فرآورده‌های رسانه‌ای هستند، دربرمی‌گیرد. چه بسیار برنامه‌های خبری، آموزشی و تفریحی که از راه رسانه‌ها برای القای و تحمیل ایده(های) خاص و طرز تفکری مشخص به کودکان و نوجوانان می‌کوشند.

کودکان از مظلوم‌ترین اقشاری هستند که به طور بی‌رویه در معرض این رسانه‌ها قرار دارند. تفکر انتقادی با توجه به تعاریف و مهارت‌های بیان شده، می‌تواند از مهم‌ترین عوامل کمک‌کننده به کودکان، برای ایستادگی در برابر سیل عظیم اطلاعات عرضه شده رسانه‌ها باشد.

کودکان با مجهز شدن به مهارت‌های تفکر انتقادی، این توانایی را کسب می‌کنند که در غیاب فرد راهنما (والدین و مربیان) و مستقل از آنان، به تجزیه، تحلیل و ارزیابی اطلاعات و برنامه‌های رسانه‌ها بپردازند و با نتیجه‌گیری‌های مستدل و صحیح، درباره استفاده از برنامه‌ای خاص تصمیم‌گیری کنند و حتی پس از دیدن یا شنیدن یا مطالعه مطالب مورد نظر درباره آنها به نقد و تفسیر بپردازند. برای رسیدن به این هدف، آموزش رسمی و غیر رسمی کودکان و نوجوانان با همت والدین و مربیان اهمیتی ویژه دارد.

ادامه مطلب / دانلود

خوب فکر کن، بعد حرف بزن

یکی از مهمترین و بدیهی ترین جنبه‌های زندگی ما انسانها توانایی ایجاد تعامل از طریق صحبت کردن است. البته نیازی نیست که قبل از اینکه حرف بزنیم درباره اینکه چه می‌خواهیم بگوییم به طراحی و سازمان بندی شرایط و نحوه بیان خود بپردازیم. چرا که معمولا برای ما چندان مطلوب نیست که وسواس و بررسی زیادی بر روی عملکرد خود داشته باشیم چون این نحوه عملکرد بیشترمانع از برقراری یک رابطه موثر می شود تا حفظ یک ارتباط. اما از طرف دیگر برخی از افراد دایما در حال مرور رفتار و گفتار خود بوده و لذا در نتیجه این بررسی افراطی دچار احساس گناه و پشیمانی می شوند که چرا این گونه گقتند؟ چرا این حرف را زدند؟ چرا این گونه جواب ندادند ؟ و …
البته امکان دارد که برای همه ما در مرحله ای ز زندگی و یا در برخی از مراودات این اتفاق رخ دهد خصوصا که غالبا این اتفاق زمانی می‌افتد که ما خیلی سریع در یک فضای استرس آور و یا در طی درگیری و مواجه با افراد به پاسخگویی می‌پردازیم. تشخیص اینکه ما در هر موقعیتی چگونه باید صحبت کنیم و چه بگوییم، یک درک و فهم مهم است.

هدف این است که بفهمیم چه زمانی باید روان و طبیعی حرف بزنیم، چه زمانی باید قبل از حرف زدن فکر کنیم و چه زمانی نباید اصلا حرف زد. برای رسیدن به این مرحله این توصیه ها را در نظر داشته باشید:

-خودتان را ببینید: دقت کنید که چه موقع این اتفاق می‌افتد. چه شرایطی باعث می‌شود که شما حرفی بزنید که بعدا آرزو می‌کنید کاش طور دیگری می‌گفتید. آیا این اتفاق غالبا با یک نفر یا در یک گروهی از مردم اتفاق می‌افتد؟ سعی کنید یک الگو پیدا کنید.

– موقعیت و شرایط‌تان را درک کنید: وقتی که فهمیدید چه شرایطی باعث این اتفاق می‌شود تلاش کنید که در این دست موقعیتها به نحوه رفتار و گفتار خود توجه جدی تری داشته باشید و حتی در صورت امکان قبل از قرار گرفتن در این دست شرایط، خودتان را آماده کنید.

– مکالمه را در نظر بگیرید: حال که متوجه شدید در یکی از آن موقعیت ها قرار دارید، هدف شما باید پردازش اطلاعات باشد. اغلب زمانی که به طور مناسب پاسخ نمی دهید به این دلیل است که به طور کامل و واضح نمی‌دانیم که باید چه بگوییم؟ الان زمان آن فرا رسیده است که عقب بنشینید و به آنچه که در اطرافتان گفته می شود گوش کنید. بر روی آنچه که قرار است بگویید متمرکز نشوید بلکه فقط گوش کنید. ذهن شما این اطلاعات را در پس زمینه‌اش ضبط خواهد کرد.

– به مردم نگاه کنید: چه کسی حرف می‌زند و چطور با هم تعامل می‌کنند؟ برخی افراد خیلی خوب مثال می‌زنند و برخی خوب جمله‌بندی می‌کنند. برخی افراد برای مکالمه با دیگران از زبان بدن و علائم و اشاره‌های چهره خوب استفاده می‌کنند. درحالیکه برخی دیگر پرگویی می‌کنند. اینکه افراد چطور اطلاعات شان را می‌سازند معیار خوبی است از اینکه چطور اطلاعات را کسب می‌کنند.

-پاسخ‌ها را فرمول‌بندی کنید: گزینه‌های خود را هم در نظر بگیرید. راههای مختلفی برای گفتن یک مساله وجود دارد و حالا هدف شما پیدا کردن بهترین روش رساندن آن چیزی است که می‌خواهید بگویید، بطوریکه تاثیر مثبت داشته باشد. تعامل در درجه اول تابعی از گیرنده‌ است لذا شما باید با در نظر گرفتن شنوندگان تان به تعامل بپردازید.

– اطلاعات را در نظر بگیرید:آیا آنچه که می‌خواهید بگویید موثر، الزامی، دقیق، بموقع و مناسب است؟ اگر شما فقط به دلیل اینکه دیگران صحبت می‌کنند پاسخ می‌دهید آنگاه ممکن است که تعامل شما از الگوی ارائه شده فوق تبعیت نکند. اگر اینطور نیست بهتر است عقب بنشینید و فقط به گوش دادن ادامه دهید. شما می‌خواهید حرفی بزنید که تاثیرگذار باشد نه اینکه فقط چیزی گفته باشید.

– واکنش‌ها را بسنجید: آیا اطلاعاتی که می‌خواهید ارائه دهید طوری فرمول‌بندی شده است که اثر مثبتی داشته باشد؟ ایجاد یک فضای منفی‌‌گرایانه ایجاد کننده شکست تعامل و گفتگوست. به نحوه بازخورد شنونده‌ها دقت کنید. خراب کردن توانایی تعامل نزد مردم تنها در یک لحظه اتفاق می‌افتد.

– مراقب تن صدایتان باشید: طرز حرف زدن شما به اندازه آنچه که می‌خواهید بگویید مهم است. تن صدای شما می‌تواند اشتیاق و صمیمیت شما را منتقل کند و یا بیانگر طعنه و سرزنش شما باشد و حتی ممکن است باعث شود که پیام گفتار شما به غلط فهمیده شود.

– تعامل داشته باشد: شما اکنون می‌دانید چه می‌خواهید بگویید. الگوی درست چیست؟ چطور آنرا بگویید و چطور به طور موثر واکنش نشان دهید؟ منتظر یک فرصت خوب برای شروع حرف زدن باشید. معمولا قطع کردن حرف دیگران کار خوبی نیست اما گاهی این کار خود یک روش مناسب است.

– مرحله (بند) اول را تکرار کنید: وقتیکه حرف می‌زنید، آنچه را می‌خواهید بگویید در نظر بگیرید و روی واکنش دیگران دقت و توجه داشته باشید. با گذشت زمان، شما پیشرفت می‌کنید و دیگر بعد از برقراری یک تعامل ساده دایما در عذاب وجدان و بررسی موقعیت نخواهید بود.

 

ادامه مطلب / دانلود

کم گوی و گزیده گوی چون دُر

انسان از لحظه تولد می کوشد تا با دیگران ارتباط برقرار کند. در چنین کوششی او بعدها یاد می گیرد که از زبان، برای ارتباط با دیگران بیشترین استفاده را ببرد و در برابر پدیده های جهان هستی، از خود واکنش نشان دهد.

زبان، بهترین وسیله ای است که می تواند تصورات ذهنی یک فرد را به دیگری منتقل کند. با کمک زبان، ما اهداف، احساسات و آرزوهای خود را برای دیگران بیان می کنیم. با زبان می آموزیم و به دیگران یاد می دهیم. زبان، آزادی انسان از قفس تنگ حواس است. انسان یک هستی اجتماعی و سخنور است و زبان از امتیازهای ویژه اوست. زبان، دل و ذهن را پیوند می دهد. می گویند <زبان لباس اندیشه است> و اندیشه گرانبهاترین سرمایه انسانی است. سخن گفتن، راه را برای پدیدار شدن سرمایه های فکری هموار می کند. زبان امانتی از طرف خداوند است که به انسان سپرده می شود تا به وسیله آن، راه تکامل خویش را بپیماید. بنابراین نحوه استفاده از زبان و کاربرد آن بسیار مهم است، به گونه ای که گاهی اولیاء دین و اندیشمندان، سکوت و زبان در کام کشیدن را از به کار بردن آن بیشتر توصیه کرده اند.

ما در این مطلب می خواهیم بدانیم چگونه و چه زمانی باید از زبان استفاده کرد؟ چه زمانی باید سکوت اختیار کرد؟ چرا بزرگان و اندیشمندان این همه سکوت و کم گفتن را توصیه کرده اند؟ و چگونه باید به حرف و سخن دیگران گوش کرد؟ به این گفته ها توجه کنید:

نجات مؤمن، در نگه داشتن زبانش است.

(حضرت محمد(ص))

خاموشی و سکوت، باغ اندیشه است.

(حضرت علی(ع))

سکوت و کم حرفی، یکی از راه های دریافت علم و دانش است

(امام رضا(ع))

روشن تر از خاموشی، چراغی ندیدم و سخنی به از بی سخنی نشنیدم

(بایزید بسطامی)

مهارت سکوت، غالباً بیشتر از مهارت حرف زدن، ارزش اثرگذاری دارد چرا که <سکوت از هر آوازی خوش تر است>

(کریستینا روستی)

مهاتما گاندی می گوید <سکوت اوج تکلم است.> با سکوت می توان پیام خود را به دیگران منتقل کرد. گاهی سکوت بیش از تمام حرف ها مقصود را بیان می کند. دکتر علی شریعتی می گوید: <سرمایه هر دلی، حرف هایی است که برای نگفتن دارد.> و به تعبیر بزرگی دیگر، <سکوت دانا، حاصل جمع فریادهای اوست.> در هر صورت خاموشی زبان، سایه سلامت انسان است.

اصلاً می گویند شیواترین سخن فرزند، زیباترین سکوت است. یک مثل هندی نیز می گوید: سکوت، هرگز اشتباه نمی کند.

سخن در زبان ای خردمند چیست؟

کلید در گنج صاحب هنر

چو در بسته باشد نداند کسی

که گوهر فروش است یا پیله ور

(سعدی)

سخن گفتن، تنها علم و دانش و آگاهی گوینده را نشان نمی دهد، بلکه آینه شخصیت اوست.

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

اما برخلاف تمام توصیه ها به سکوت، انسان ناگزیر است در زندگی از زبان استفاده کند. بنابراین نحوهِ استفاده کردن از آن مهم است. گفته های بزرگان نشان می دهد که سخن گفتن باید مبتنی بر فکر، عقل و منطق باشد.

حضرت علی(ع) می فرماید: فضیلت انسان زیر زبانش نهفته است.

سخن چون برابر شود با خرد

روان سراینده رامش برد

زبان در سخن گفتن آژیر کن

کمان خرد را سخن تیر کن

(فردوسی)

سخن خوب گفتن، دلیل وفور عقل و خرد آدمی است. (رسول خدا(ص))

<دیل کارنگی>، اندیشمند معاصر، می گوید: سخن و سخن راندن نوعی سفر است که باید به مقصد برسد، به همین دلیل پیش از سفر، باید انسان نقشه ای داشته باشد. مسافر بی نقشه و بی هدف در پایان سفر به جایی نمی رسد.

در هر صورت زبان، در نزد انسان باید تابع اندیشه اش باشد و انسان به زبانش اجازه ندهد که قبل از اندیشه اش به راه افتد، چرا که گفته اند: <اندیشه کن، آنگاه سخن گوی تا از لغزش بر کنار باشی.>

مونتسکیو می گوید: <کسی که بدون فکر حرف می زند، صیادی را ماند که بدون نشانه گیری تیر خالی می کند.>

تا سخن گفته نشده است، سخنگو بر سخن خویش حکومت می کند، ولی همین که سخن گفته شد، سخن بر سخنگو حکم می راند.

(حضرت علی(ع))

هرگز قبل از فکر کردن حرف نزن و کاری انجام مده. (فیثاغورت)

سخن گفته دگر باز نیاید به زبان

اول اندیشه کند مرد که عاقل باشد

هندی ها مثلی دارند و می گویند: درباره هرچه می گویی فکر کن، ولی هرچه را فکر می کنی، بازگو نکن.

آنکه زبانش را نگه نمی دارد، سرانجام پشیمان می شود.

(لقمان حکیم)

انوشیروان نیز گفته است: یکبار پشیمان نشدم برای چیزی که به زبان نیاوردم، ولی بارهای ندامت بردم بر آنچه گفتم. یک مثل پاکستانی می گوید <عاقل، زبانش را در قلب و احمق، در دهان جای داده است.>

در هر صورت کم دانستن و پر گفتن مانند پول نداشتن و زیاد خرج کردن است.

(ناپلئون)

ژان کهنو گفته است: درود بر کسانی که هیچ نمی دانند، به شرط آنکه هیچ نگویند.

هر سخن که از دل و فکر برآید، بر دل نشیند و اگر از زبان به تنهایی برآید، از حد گوش تجاوز نکند.

حرف و سخن با منطق در هر فردی مؤثر است، حتی اگر آن را قبول نداشته باشد.

(فرانکلین)

حضرت علی(ع) در مورد سکوت پیامبر اکرم(ص) فرمود: سکوت آن حضرت در چهار چیز بود؛ در تفکر، تقدیر، حلم و حذر. تفکرش در باره دنیای فانی و عالم باقی بود. در تقدیر و اندازه گیری بر آن بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به گفته همه به یک نحو گوش دهد. صبور و بردبار بود، به طوری که از چیزی خشمگین یا متنفر نمی شد. حذر و پرهیزش نیز در چنگ اندازی به کارهای خیر و دوری از کارهای زشت بود.

در هر صورت سخن گفتن و سکوت کردن به موقع، گاه نشانه عقل است. سعدی گفته است: دو چیز طیره عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی.

همه این گفته ها مؤید آن است که انسان، باید یا درست حرف بزند و یا عاقلانه سکوت کند. فیثاغورث گفته است: یا خاموش باش یا حرفی بزن که از خموشی بهتر باشد.

همچنین آورده اند که:

مردی پیش پیامبر آمد و پرسید: ای پیامبر خدا، دانش چیست؟

فرمود: سکوت پیشی گرفتن و اندیشیدن.

پرسید: سپس چه؟ فرمود: گوش فرا دادن و شنیدن از دانایان.

پرسید: سپس چه؟ فرمود: به ذهن سپردن شنیده ها.

پرسید: سپس چه؟ فرمود: منتشر کرد.) آنها.

اگرچه در پیش خردمند خاموشی ادب است

به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی

(سعدی)

آن به که نگویی چو ندانی سخن ای را که

ناگفته بسی به بود از گفته رسوا

(ناصرخسرو)

امام زین العابدین(ع) نیز می فرماید: مؤمن سکوت می کند تا سالم بماند، سخن می گوید تا بهره مند شود.

خاموشی و سکوت آرایش دانا و پوشش نادان است (حضرت محمد(ص))

مؤمن سکوت اختیار می کند تا از لغزش ها برکنار بماند، اگر در مقام پرسش برمی آید، منظورش فهمیدن است و غرض او از سخن گفتن، زورگویی و فخرفروشی و تحمیل به دیگران نیست.

(علی(ع))

از جالینوس حکیم پرسیدند که بهترین آداب در محافل کدام است، گفت: اگر عالم باشد، دهان گشاید تا مایه علمش، مجهول نماند و اگر جاهل باشد، زبان ببندد تا پایه جهلش معلوم نشود.

وقت سخن مترس و بگو آنچه گفتنی است

شمشیر روز معرکه زشت است در نیام

(پروین اعتصامی)

از امام سجاد(س) پرسیدند: سکوت بهتر است یا سخن گفتن؟ پاسخ داد: برای هریک از آنها آفت هایی است، اگر سالم از آفت باشد، سخن گفتن بهتر از خاموشی است، برای اینکه خدای بلندمرتبه هیچ یک از پیامبران و جانشینان آنان را برای سکوت برنینگیخته، بلکه برای سخن گفتن (آگاهی و بیداری) فرستاده است.

اما سخن گفتن باید به حد ضرورت باشد. پیامبر اکرم(ص) نیز گفتاری فصیح و روشن داشت، نه بسیار کم سخن بود و نه پرگو، سکوت آن حضرت طولانی بود و بدون ضرورت حرفی به زبان نمی آورد. روزی به ابوذر فرمود: ای ابوذر هرچه را که در آن تو را بهره نیست، ترک کن و سخنی که فایده ای به حال تو ندارد، لب مگشا و زبان خود را مانند پول خود که در حفظ آن می کوشی، نگهداری نما. آن حضرت معتقد بود که زیبایی ِ سخن، به کوتاهی و اختصار است و می فرمود: اگر سخن گفتن، نقره باشد، سکوت طلا است.

حافظ می فرماید:

در بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست

یا سخن دانسته گو ای مرد بخرد یا خموش

و در جای دیگر می گوید:

با عقل و فهم و دانش داد سخن توان داد

چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد

آموزه های دینی و فرهنگی در مورد پرهیز از زیاده گویی، پندهای بسیاری دارد.

حضرت علی(ع) می فرماید: پرگویی، آفت سخن است.

سخن از پر گفتن آفت بود

به کوتاه گفتن لطافت بود

چو بسیار نوشی تو آب زلال

سرانجام افتی به رنج و ملال

از آن حضرت داریم که فرمود: کسی که حرف می زند، می کارد و آن کس که می شنود، درو می کند.

می گویند: انسان های موفق، کم صحبت و خوب عمل می کنند و افراد پرحرف، به ندرت آدم های موفقی هستند. پاسکال گفته است: پرحرفی، مجال تفکر را از انسان می گیرد.

چو گفتار بیهوده بسیار گشت

سخنگوی در انجمن خوار گشت

ز دانش چو جان ترا مایه نیست

به از خامشی هیچ پیرایه نیست

(فردوسی)

افلاطون گفته است نادانی هرکس به دو چیز دانسته شود. اول خبر دهد و بگوید چیزی را که از او نپرسیده اند، دوم با سخن گفتن زیادتر از حد ضرورت.

معلم او سقراط نیز می گوید: اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند، بهتر که سخن گویی و خاموشت کنند.

بخش دوم وپایانی :

یکی از مسایل مهمی که در ارتباط میان انسان ها مهم است، گوش دادن به جای حرف زدن بیش از حد است.

گوته می گوید: سخن گفتن یک نوع احتیاج است، ولی گوش دادن هنر.

ما دو گوش و یک زبان داریم، برای اینکه بیشتر از حرف زدن، گوش بدهیم.(دیوژن)

کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی

چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی

دادند دو گوش و یک زبانت زآغاز

یعنی دو بشنو و یکی بیش مگوی

انسان ها با دو چشم و یک زبان به دنیا می آیند تا دو برابر آنچه می گویند، ببینند. اما برعکس، همان افرادی که کمتر دیده اند، بیشتر حرف می زنند و آنهایی که هیچ ندیده اند، درباره همه چیز اظهارنظر می کنند.(کولتون)

نادان را به از خاموشی نیست و گر این مصلحت بدانستی، نادان نبودی.(سعدی)

اصولاً انسان های بزرگ، گوش کردن و انسان های کوچک حرف زدن را به انحصار خود درمی آورند و به تعبیری، اشخاص اندیشمند، شنونده اند و اشخاص کوته نظر، گوینده.

کسی که حرف کمتری بزند و بداند چگونه به حرف دیگران گوش کند، بیشترین بهره را می برد. افراد عمیق و متفکر کمتر حرف می زنند و بیشتر سعی دارند شنونده خوبی باشند. افراد هر اندازه کوچکتر و کوته بین تر باشند، سعی دارند با پرحرفی و اندرز دادن به دیگران خود را بزرگ جلوه دهند، به همین خاطر است که هر کس بسیار گوید، مردم از او دوری می کنند.

برای آنکه بتوانیم ارتباط درست و مؤثری با دیگران برقرار کنیم، باید روش و سبک گوش دادن مؤثر را نیز یاد بگیریم. برخلاف تصور اولیه، شنیدن یک رفتار منفعلانه نیست، بلکه می تواند به صورت فعال درآید و با برخورد مناسبی برای صحبت های گوینده، نتیجه ای را در پی داشته باشد.

امام باقر(ع) می فرماید: خوب شنیدن را همچون خوب گفتن نیز فراگیرید.

هنر گوش دادن را فرا گیرید، فرصت ها گاهی به آهستگی در می زنند.(فرانک تایگر)

بسیاری از مشکلات موجود در برقراری ارتباط، به دلیل ضعف در گوش دادن است، آمارها نشان می دهد که یک شنونده به صورت طبیعی ممکن است تنها ۵۰ درصد از یک گفت وگو را متوجه شود و پس از دو روز فقط ۲۵ درصد از مطالبی را که به خاطر سپرده است، بازگو کند.

رعایت مواردی می تواند در برقراری یک ارتباط سازنده، با طرف مقابل مؤثر باشد. باید تمرکز داشت، بیشتر و جدی و با علاقه به حرف های طرف مقابل گوش داده، هرگز صحبت او را قطع نکرد و با تبسم و لبخند، نگاهی محبت آمیز به گوینده داشت. توجه به اشاره های غیرشفاهی از طرف مقابل، حفظ آرامش و پرهیز از عصبانیت، تأیید و تصدیق گفته های طرف مقابل با تکان دادن سر و دریافت اطلاعات دقیق از گوینده از طریق پرسشی ساده و یادداشت برداری، مهارت هایی هستند که برای درست گوش دادن می توان از آنها بهره برد.

برای اینکه بتوان ارتباط درست با گوینده داشت، باید مهارت های ارتباطی را شناخت و به کار برد. باید گفته های طرف مقابل را برای اطمینان از درک آن، ارزیابی و سبک و سنگین کرد و سپس با انعکاس یا ایراد مطالبی، احساسات طرف مقابل را تصدیق و یا تأیید کرد.

برای خوب گوش دادن سه مانع عمده را ذکر کرده اند؛ تصویر نادرست افراد از چرایی مذاکره، توجه نکردن به گفته های طرف مقابل و اندیشیدن به پاسخ و وجود صافی هایی که اجازه نمی دهند، همه چیز شنیده شود.

البته برای خوب گوش دادن، فواید زیادی ذکر کرده اند.

رعایت احترام و ادب، جلوگیری از پیش داوری، فهم مطلب با تمرکز، سریع به اصل مطلب رسیدن، جلوگیری از اختلاف و مشاجره و ایجاد محیطی همراه با آرامش و زیاد شدن محبت و تفاهم، مشخص شدن مشکل و راه حل آن، جمع بندی دقیق، مشخص شدن اشتراک های معانی و کاستن از مقاومت همه از فواید خوب گوش دادن هستند.

امید است که همه ما با سکوت و خاموشی گزیدن و سخن گفتن به وقت ضرورت و خوب گوش دادن به سخنان دیگران بتوانیم ارتباط بهتری با دیگران داشته و مناسبات انسانی خویش را بهبود بخشیم.

ادامه مطلب / دانلود
css.php