نتايج جستجو مطالب برچسب : عاطفی

زخم های عاطفی، زخم بر عواطف ماست که در جریان روابط ما ایجاد می شود. هر جا که دو یا چند نفر، نزدیک هم قرار می گیرند، امکان زخم خوردن وز خم زدن هم هست. شاید ما نتوانیم از زخم خوردن اجتناب کنیم اما قطعا می توانیم راه روبرو شدن با زخم و شفا یافتن و از نو پیش رفتن در زندگی مان را یاد بگیریم.

شفای زخم های عمیق عاطفی

نامزدی تان تازه بهم خورده و احساس می کنید دنیا به آخر رسیده است. برای شما، هیچ چیز درد آورتر از این نیست که زندگی را بدون حضور او و وابستگی به نامزدی که به تازگی به زندگی شما راه پیدا کرده بود اما حضورش از همه عمیق تر بود، تصور کنید. اما باید بپذیرید که واقعیت چیزی است که الان می بینید. پایان رابطه تان را باور کنید و خودتان را برای ادامه زندگی آماده سازید. شما هنوز شانس ازدواج و روابط عاطفی عمیق را دارید و باید از جوانی تان به بهترین شکل بهره ببرید.

زخم های عاطفی عامل اصلی ضعف عزت نفس هستند. هر چه این زخم ها عمیق تر باشند، ضعف ها نیز شدیدتر است. افراد زخم خورده اغل مایلند به احساسات خود عمیقا آسیب برسانند و به همین علت، تمام زندگی خود را در انتظار معجزه ای برای درمان می گذارند.

انکار نکنید

با دردتان رو به رو شوید. بپذیرید که شکست خورده اید و شکست خوردن ناراحتی دارد. اجازه دهید ناراحت باشید، گریه کنید، خاطراتتان را مرور کنید و به تدریج از این مرحله بگذرید. «انکار کردن و ناچیز شماری»، رفتار آسیب زننده است که باعث می شود روند درمان زخم عاطفی شما طولانی شود. این دو روش علاوه بر پایین آوردن عزت نفس، ایجاد تعارض و «نامعتبر ساختن واقعیت، احساسات و تجارب»، در واقع می توانند دریافت ها و تجربه عاطفی شما را زیر سوال ببرند و بی اعتبار سازند. با انکار کردن ضربه ای که خورده اید هیچ وقت نمی توانید واقع بینانه به گذشته نگاه کنید و ایرادهای رابطه تان را پیدا و برطرف کنید.

سوءاستفاده عاطفی

نگذارید مورد سوءاستفاده عاطفی قرار گیرید. سوءاستفاده عاطفی ماهیتی عاطفی و هیجانی دارد نه جسمی. بعضی ها بعد از مشاهده شکست شما در نامزدی تان شروع به زخم زبان می کنند. شما را سرزنش کرده یا حرف هایی بارتان می کنند که تحمل آنها برایتان دشوار است. سرزنش و ترشرویی دیدن باعث می شود اعتماد به نفس تان را از دست بدهید و نتوانید به درستی به با مشکل تان مواجه شوید. فرد سوءاستفاده شونده، هویت و ارزش شخصی خود را از دست می دهد. سوءاستفاده عاطفی زخم هایی ایجاد می کند که عمیق تر و مزمن تر از جراحت های بدنی است.

سوءاستفاده عاطفی اشکال مختلفی دار. مثل پرخاشگری ناچیزشماری

– پرخاشگری: شامل بدزبانی، متهم سازی، تهدید است. گاهی این سوءاستفاده عاطفی به صورت غیرمستقیم است، مثلا به صورت یاری کردن، انتقاد، نصیحت، موشکافی و پرسش های یک شخص دیگر، می تواند تلاش های صادقانه برای کمک تلقی شود، ولی در برخی موارد، این رفتارها تلاشی در جهت تحقیر و کنترل یا خوارسازی است، نه کمک؛ مثلا سوءاستفاده کننده وقتی می گوید «من بهت گفته بودم انتخابت اشتباهه» یا «تو خامی و هنوز این چیزها رو نمی فهمی» در لحن او قضاوت پنهان یا خشونت پنهانی است که برای آن موقعیت نامناسب است.

– ناچیزشماری: ناچیزشماری افراطی، شکل دیگری از انکار است. در این شیوه سوءاستفاده کننده حادثه ای را که اتفاق افتاده، انکار نمی کند ولی واکنش عاطفی شخص سوءاستفاده شونده را در قبال آن حادثه زیر سوال می برد. مانند اینکه «تو بیش از حد حساسی» و «تو خیلی اغراق می کنی» و… همگی بیانگر این نکته هست که عواطف و احساسات سوء استفاده شونده به نوعی معیوب است و نباید به او اعتماد کرد.

ادامه مطلب / دانلود

 وقتی مردی شما را بخواهد…

 .

این توصیه ها را یک مشاور روانشناس برایم گفته است؛

آنقدر جالب بودند که بد ندیدم به شما هم منتقلشان کنم…

وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.

اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.

دست از بهانه گیری برای یک مرد و رفتار او بردارید.

هیچوقت خودتان را برای رابطه ای که ارزشش را ندارد تغییر ندهید.

رفتار آرامتر همیشه بهتر است.

قبل از اینکه بفهمید واقعاً چه چیز خوشحالتان می کند، با کسی ارتباط برقرار نکنید.

اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید، با شما رفتار نمی کند، به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که با هم دو دوست معمولی باشید.

یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.

پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است، مطمئن باشید که حتماً اینکار را کرده است.

هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکن است اوضاع را بهتر کند، در یک رابطه نمانید. ممکن است یکسال بعد به خاطر اینکار از خودتان عصبانی شوید، چون اوضاع هیچ تغییری نکرده است.

تنها کسی که در رابطه می توانید کنترلش کنید، خودتان هستید.

از مردانی که پیش از ازدواج تقاضای رابطه جنسی میکنند دوری گزینید.

برای رفتاری که با شما دارد، حد و مرز بگذارید.

اگر چیزی ناراحتتان می کند، حتماً با او درمیان بگذارید.

هیچوقت اجازه ندهید، طرفتان همه چیزتان را بداند. ممکن است بعدها بر ضد شما از آن استفاده کند.

شما نمی توانید رفتار هیچ مردی را تغییر دهید. تغییر از درون ناشی می شود.

هیچوقت نگذارید احساس کند او از شما مهمتر است…حتی اگر تحصیلات یا شغل بهتری نسبت به شما داشته باشد. او را به یک بت تبدیل نکنید.

او یک مرد است، نه چیزی بیشتر، و نه کمتر.

اجازه ندهید مردی هویت و وجود شما را توصیف کند.

هیچوقت مرد کس دیگری را هم قرض نگیرید.

اگر به کس دیگری خیانت کرد، مطمئن باشید که به شما هم خیانت خواهد کرد.

مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان اجازه می دهید رفتار کنند.

همه مردها بد نیستند.

نباید فقط شما همیشه انعطاف از خودتان نشان دهید…هر مصالحه ای دو جانبه است.

بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید، به زمانی برای ترمیم و التیام نیاز دارید….قبل از شروع کردن یک رابطه تازه، مسائل قبلیتان را باید به کل فراموش کنید.

هیچوقت نباید دنبال کسی باشید که مکمل شما باشد. یک رابطه از دو فرد کامل تشکیل می شود. دنبال کسی باشید که مشابهتان باشد نه مکملتان.

شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف جهت یافتن بهترین فرد خوب است. نیازی نیست که با هر کس که دوست می شوید همان فرد موردنظر شما برای ازدواج باشد.

کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که کجا هستید و همیشه در دسترسش باشید، کم کم نادیده تان می گیرد.

هیچوقت به مردی که همه آن چیزهایی که از رابطه می خواهید را به شما نمی دهد، به طور کامل متعهد نشوید.

این مطالب را برای بقیه خانم ها هم مطرح کنید.

بااینکار لبخند به لبان بعضی ها می آورید، بعضی ها را درمورد انتخابشان به فکر می اندازید و خیلی های دیگر را هم آماده می کنید.

می گویند یک دقیقه طول می کشد که یک فرد خاص را پیدا کنید، یک ساعت طول می کشد که او را تحسین کنید، یک روز تا دوستش بدارید و یک عمر تا فراموشش کنید.

ادامه مطلب / دانلود

4 نکته مهم در مورد خانم ها

روان‌شناس‌ها می‌گویند اگر فقط یک فرق بین زن‌ها و مردها باشد این است که برای زن‌ها ارتباط برقرار کردن با دیگران مهم‌ترین چیز است و برای مردها استقلال و اقتدار. اینکه زن‌ها خیلی بیشتر به ارتباط با دیگران اهمیت می‌دهند، از همان کودکی شروع می‌شود. حتماً همه شما دیده‌اید دخترها عروسک را به‌عنوان اسباب‌بازی اصلی انتخاب و با آن ارتباط برقرار می‌کنند. ‌روان‌شناس‌ها به این ویژگی زنانه «پیوندجویی» می‌گویند.

پیوند با خانواده‌ پدری

زن‌ها از مردها پیوندجوتر هستند و برای رابطه با دیگران اهمیت بیشتری از مردان قائل‌اند. یکی از مهم‌ترین کسانی که زن‌ها برای رابطه با آنها انرژی می‌گذارند، خانواده‌ پدری‌شان است. از خواهر، مادر، برادر و پدر گرفته تا بچه‌های خواهر‌ و برادرها و دایی و عمو و عمه و خاله همه و همه می‌توانند در دایره‌ دغدغه‌های یک زن قرار بگیرند و از همه‌ آنها خبر بگیرند. معمولاً مردها این رفتار همسران‌شان را در تقابل با قدرت خودشان می‌دانند و برای همین از زن‌ها می‌خواهند بین خانواده و شوهرشان به یکی اولویت بدهد. معلوم است می‌خواهند آن یکی هم خودشان باشند. در صورتی که رابطه با خانواده‌ پدری، فقط به خاطر ویژگی پیوندجویی خانم‌هاست. همان ویژگی که آنها را به شوهران‌شان هم وصل کرده است!

رازداری نکردن

یکی از مسائلی که بین مردها و زن‌ها همیشه اختلاف است مرز بین چیزی است که باید بیرون از خانه گفته شود و چیزهایی که نباید گفته شود. زن‌ها به خاطر ویژگی پیوندجویی معمولاً هم‌ مرزها را بازتر می‌گیرند و هم تعداد آدم‌هایی که می‌توان چیزهایی را که در ذهن مردها خصوصی است به آنها گفت. یک زن ممکن است در اتوبوس بین شهری سر درددل را به یک کنار دستی غریبه باز کند و خصوصی‌ترین چیزهای زندگی‌اش را به او بگوید. اتفاقی که در مورد مردان تقریباً غیرممکن است.

عاطفی بودن

زن‌ها عاطفی‌تر از مردها هستند. این یک باور عمومی است که اتفاقاً پایه‌های علمی هم دارد. البته روان‌شناس‌ها کمی جزئی‌تر در این مورد اظهار نظر می‌کنند. آنها می‌گویند، مردها می‌توانند جنبه‌های عقلانی و احساسی یک ماجرا را از هم جدا کنند، اما زن‌ها حتی در یک بحث منطقی زود احساساتی می‌شوند.

عصب‌شناس‌ها می‌گویند دلیل این قضیه می‌تواند این باشد که مرکز عاطفه در مرد‌ها فقط در نیمکره راست مغز آنهاست در صورتی که مراکز عاطفه در زن‌ها هم در سمت چپ و هم در سمت راست مغز پراکنده است.

حتماً می‌دانید سمت چپ مغز مسئول تکلم و تفکر منطقی است. برای همین احتمالاً خیلی از مردها تعجب می‌کنند چرا وقتی یک بحث منطقی را با زنان‌شان پیش می‌برند، آنها ناگهان احساساتی می‌شوند. البته در مقابل خانم‌ها هم از اینکه مرد‌ها حتی در یک بحث احساسی می‌توانند خونسردی خودشان را حفظ کنند و با منطق خودشان پیش بروند تعجب می‌کنند.

اگر بخواهیم کلی‌تر نگاه کنیم، مخصوصاً مردهایی که زنان موفقی دارند، ممکن است به این اشتباه بیفتند که چون همسرشان در جمع آدم‌هایی است که خیلی خوب از پس خودشان و کارهای‌شان برمی‌آیند دیگر نیازی به حمایت عاطفی ندارند. اما روان‌شناسی زنان دقیقاً بر عکس این را می‌گوید. حتی زنانی که اسطوره‌ اعتماد به نفس هستند در مقابل شما دوست دارند زنانه رفتار کنند و از حمایت عاطفی‌تان برخوردار شوند. دعوای همیشگی زنان و مردان در به زبان آوردن جمله «دوستت دارم» توسط مردها ریشه در همین تفاوت جنسیتی دارد.

زن‌ها به خاطر عاطفی بودن‌شان بیشتر از مبالغه در جمله‌های‌شان استفاده می‌کنند. وقتی آنها می‌گویند هیچ وقت، همیشه، بهترین، بدترین، همه یا هیچ واقعاً منظورشان دقیقا آن جمله‌ها نیست. اما شما به‌عنوان یک مرد احتمالاً منطقی فکر می‌کنید و می‌بینید واقعاً آن‌طور که همسرتان گفته نیست و وارد یک جدل بی‌حاصل منطقی با او می‌شوید.

خوش‌صحبتی

مردان معمولاً از این شکایت دارند که همسران‌شان خیلی حرف می‌زنند. برای همین در مورد زیاد حرف زدن زنان هم تا دل‌تان بخواهد لطیفه و پیامک درست شده است. روان‌شناسان هم موافق‌اند زن‌ها و مردها هم در میزان صحبت کردن و هم در شیوه صحبت کردن با هم فرق دارند.

عصب‌شناس‌ها می‌گویند، مردان برای حرف زدن فقط از نیمکره‌چپشان استفاده می‌کنند اما زن‌ها از هر دو نیمکره. روان‌شناسان رشد می‌گویند تجهیزات سخن گفتن (مثلاً تارهای صوتی) در زن‌ها زودتر از مردان رشد می‌کند،روان‌شناس‌های تکاملی هم می‌گویند، در طول قرن‌ها مردها یاد گرفته‌اند ساکت‌تر باشند و زن‌ها یاد گرفته‌اند که بیشتر حرف بزنند.

آنها می‌گویند هزاران سال پیش زنان به صورت گروهی با زنان دیگر حرکت می‌کردند و در حالی‌که بچه‌های‌شان را در بغل داشتند پا را از محدوده غار فراتر نمی‌گذاشتند. اگر آنها با همدیگر رابطه برقرار می‌کردند احتمال بقای‌شان بیشتر بود. اما مردها باید خاموش در بالای تپه به انتظار شکار می‌نشستند. اگر آنها حرف می‌زدند شکار فرار می‌کرد و بقای‌شان به خطر می‌افتاد.گذشته از میزان حرف زدن مشکلاتی که تفاوت در ‌نحوه‌ حرف زدن خانم‌ها و آقایان ایجاد می‌کند خودش را به شکل‌های متفاوتی در محیط خانواده نشان می‌دهد که در ادامه فصل با ذکر مثال آنها را توضیح می‌دهیم.

 

ادامه مطلب / دانلود

اسرار نگاه عاشقانه

 

« چشم» ، عضو مهم انسان است، آن یکی از درب های ورودی اطلاعات به «روح» انسان می باشد . از این رو قرآن، یکی از چند عضوی که در «شناخت »، مۆثر است ، معرفی می نماید:

وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

و خدا شما را از شکم مادرانتان- در حالى که چیزى نمى‏دانستید- بیرون آورد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد که سپاسگزارى کنید. (النحل:78)

قُلْ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ

بگو: «اوست آن کس که شما را پدید آورده و براى شما گوش و دیدگان و دلها آفریده است. چه کم سپاس گزارید.» (الملک : 23)

وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ

و اوست آن کس که براى شما گوش و چشم و دل پدید آورد. چه اندک سپاس گزارید. (المۆمنون : 78)

ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ (سجده،9)

آن گاه او را درست‏اندام کرد، و از روح خویش در او دمید، و براى شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد چه اندک سپاس مى‏گزارید.(9)

وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُۆادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْۆُلاً

و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد (الإسراء.: 36 )

« چشم » در روابط انسانی ، از جایگاه عظیمی برخوردار است ؛ به عبارت دیگر یکی از ارتباط غیر کلامی مهم « چشم » است.

یکی از بهترین راه های ورود به این دنیای درونی را « دریچه » چشم افراد خواهیم یافت .

رالف والدو امرسون گفته است: « چشم انسان ها نیز به اندازه زبانشان حرف می زند، با این تفاوت که زبان چشم این مزیت را دارد که بدون نیاز به فرهنگ لغت در سراسر جهان قابل درک است.
در زمانی که با همسرتان گفتگو می کنید، می توانیدیک ارتباط چشمی را با نگاهی متبسم همراه کنید. در حین گفتگو، ارتباط چشمی (به خصوص) برای زن خیلی مهم است. اودوست دارد وقتی با همسرش صحبت می کند یا همسرش با او به گفتگو می پردازد، ارتباط چشمی مناسب ونافذی بین آن ها برقرار باشد. وقتی خیره می شوید، ارتباط چشمی نافذ شما ماده ای به نام «فنیل اِ تیل آمین» را در بدن آزاد می کند . این ماده انتقال دهنده عصبی ـ شیمیایی است که به طرف مقابل مان احساس شیفتگی می دهد.
زمانی که باهمسرتان صحبت می کنید ویا او صحبت می نماید (به خصوص زن) با نگاه به همسرتان، امنیت و آرامش ومقبولیت، ومهم تر ازهمه «عشق» و« محبت » خود را به او منتقل نمایید.

نگاه ساده وگرم شما که پر از مهربانی است ، در خاموشی ، گویا همان احساسات می باشد. در آن لحظه ، یک لبخند گرم، احساس تأیید، ستایش و پذیرش را به او منتقل می کند وهمین احساس، بی درنگ آرامش را در او پدید می آورد وبا به وجود آمدن آرامش ، صمیمیت واعتماد، ریشه ای عمیق تر می یابد.
پیامبر اسلام (ص)، نگاه محبت آمیز به همسر را یکی از وسایل جلب « رحمت خدای رحمان، بیان می کند:

إِنَّ الرَّجُلَ إِذا نَظَرَ إِلَى امرَأَتَهُ وَ نَظَرَت إِلَیهِ نَظَرَ اللَّهُ تَعالى إِلَیهُما نَظَرَ الرَّحمَهً.

وقتى مرد بزن خود نگرد و زنش بدو نگرد خداوند بدیده رحمت بر آنها مى‏نگرد.(نهج الفصاحه،ص ،378)

چشم ها، اطلاعات بسیار مهمی را در زمینه روابط ما با اشخاص دیگر انتقال می دهند. آنها عشق واعتماد به یک شخص ودور بودن، صمیمی نبودن ویا قطع رابطه با دیگری را منتقل می کنند .در بسیاری از فرهنگ ها ، تماس چشمی صمیمانه وگرم، خالص ترین شکل رابطه متقابل ، یعنی بالاترین سطح اتحاد روانی است. شاید به همین دلیل باشد که ویکتور هوگو رمان نویس فرانسوی ، نصیحت می کرد: «وقتی زنی با شما صحبت می کند به آنچه با چشم هایش می گوید گوش فرا دهید.
در کلام پیامبر (ص) نکته مهمی که وجود دارد ، « جلب رحمت » الهی به این دو زوج ؛اگر «رحمت» خدا شامل فردی شود، برکاتش بر سر و روی او سرازیر می شود . ازجمله « مودت » که خدا در آیه 21 سوره روم وعده داده است:

وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً «و از نشانه‏هاى او اینکه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان عشق و رحمت نهاد.»(الروم:21)

چه زیبا است که « زن » و « شوهر » ، فارغ از مشکلات کاری وزندگی، لحظاتی (حتی چند دقیقه) را در کنار هم بنشینندو عاشقانه به صورت هم نگاه نمایند ودست های یکدیگر را به آرامی وبا محبت بفشارند؛ این عمل موجب رفع کدورت های بین آنها خواهدشد و عشق ومحبت آنها نسبت به یکدیگر افزایش می یابد.

قالَ رسول الله ُ (ص): اِذا نَظَر العَبدُ وَجهِ زَوجِهِ وَ نَظَرَت إِلَیهِ نَظَرَ رَحمَهٍ فَإِذا أَ خَذَت بِکَفَّهِ تَساقَطَت ذُنوبُهُما مِن خِلالِ أَصابِعِهِما«هر بنده ، به چهره همسرش وهمسرش به چهره او بنگرد، خداوند به آن دو با نگاه مهر آمیز می نگرد، وهر گاه دست یکدیگر را بگیرند، گناهان آن دو، از لای انگشتانشان فرو می ریزد»
زوج هایی که مدتی از ازدواج شان گذشته ومشکلات زندگی وکاری، بین آنها فاصله انداخته است ، وحتی خدای نکرده نسبت به هم کمی سرد شده اند ومانند روزهای نخست ازدواج شان گرم نیستند. به عبارت دیگر، زندگی برای آنها تکراری شده است . این گروه تصمیم بگیرند در برنامه زندگی خود، زمانی را برای هم خالی کنند، آن گاه در کنار هم بنشینند و بدون ناراحتی هایی که از هم دارند (به این شرط دقت کنید)، به صورت هم نگاه کنند وسعی نمایید لبخندی نیز به هم بزنند ؛ مشاهده خواهند نمود که قلبشان از محبت وعشق به یکدیگر روشن خواهد شد. یخ احتمالی کدورت های ذوب می شود گرد «تنهایی » از آینه وجودشان پاک می شود.

 

ادامه مطلب / دانلود

طلاق عاطفی: وقتی جسمتان زیر یک سقف است اما احساستان نه!

تصور می‌کنیم که وقتی چند روز پیش علی درمقابل همسرش سارا در یک مهمانی تولد  تسلیم شد می‌خواست اوضاع را آرام نگه دارد. دختر سه ساله آنها، دلسا، داشت با شادی اینطرف و آنطرف می‌پرید که یکدفعه به یک دختربچه دیگر برخورد کرد.

دختربچه بزرگتر زمین خورد اما دلسا با سرعت به سمت در آمد که پدرش آنجا با آغوش باز منتظرش بود. وقتی سارا که با یکی از دوستان مشغول صحبت بود دخترش دلسا را در آغوش علی دید، به سرعت به آنطرف رفت.

«اونو بده به من!»

«گفتم بدش به من، منو میخواد!»

علی طوری نگاه کرد انگار که می‌خواست چیز دیگری بگوید اما دلسا را به سارا تحویل داد و آنجا بود که دلسا شروع به گریه کرد.

چنین برخوردی تنها نشانه یک طلاق عاطفی بین دو طرف است.

طلاق عاطفی حتی باوجود انکار ما اتفاق می‌افتد و می‌تواند یک وضعیت جایگزین برای فلسفه آشنای ازدواج باشد:

ما بخاطر بچه‌ها با هم مانده‌ایم.

نمی‌توان گفت چه تعداد زوج این اعتقاد را دارند.

تحقیقات مختلفی درمورد تاثیرات طلاق انجام گرفته است و واقعیت این است که متغیرهای مختلفی وجود دارد–مسائل و مشکلات زناشویی مختلف، طریقه ارتباط برقرار کردن زوج با فرزندانشان، سن بچه‌ها و از این قبیل–که ارزیابی تاثیر طلاق را دشوار می‌کند.

اما اگر درون خودمان را جستجو کنیم، خیلی از ما در عمق وجودمان نگران این هستیم که طلاق تاثیر شدیداً مخربی بر فرزندانمان، مخصوصاً بچه‌های کوچکتر، بگذارد و به همین علت تصور می‌کنیم که با هم ماندمان بهتر است.

اما اینکه فقط ازدواجمان را حفظ کنیم به این معنی نیست که طلاق نگرفته‌ایم.

فقط اینکه رسماً و قانوناً ازدواجمان را باطل نکرده‌ایم به این معنی نیست که طلاق نگرفته‌ایم.

طلاق عاطفی می‌تواند تدریجی باشد یا ناگهانی اتفاق بیفتد. در هر دو حالت، یک ابزار فاصله است که به اندازه طلاق برای بچه‌هایمان، خودمان و رابطه‌مان به عنوان پدر و مادر مضر است.

چرا؟ چون وقتی طلاق می‌گیریم، مطابق با احساساتمان (یا احساسات همسرمان) رفتار می‌کنیم. این یعنی بین احساس و عمل ما ارتباط وجود دارد.

ممکن است آسیب‌هایی هم با طلاق برای بچه‌ها وجود داشته باشد–برحسب اینکه چطور درمورد همسر قبلی خود با آنها صحبت می‌کنیم، اینکه آنها را واسطه قرار می‌دهیم، اینکه چطور بعد از طلاق نقش هم پدر و هم مادر را برایشان ایفا می‌کنیم–اما حداقل تظاهر نمی‌کنیم که اوضاع رضایت‌بخش است درحالیکه نیست و تصور نمی‌کنیم که چون ازدواجمان را حفظ کرده‌ایم و طلاق نگرفته‌ایم، رابطه و فرزندانمان هیچ مشکلی ندارند.

درمقابل، طلاق عاطفی از یک حقیقت سطحی محافظت می‌کند–ازدواج ما دست‌نخورده می‌ماند زیرا هنوز متاهل هستیم–درحالیکه بر یک حقیقت عمیق‌تر تاکید می‌کند–خودداری و عدم ارتباط عوامل اصلی رابطه ما هستند. مطمئن باشید که این حقیقت بر فرزندانتان تاثیر می‌گذارد!

طلاق عاطفی می‌تواند به شکل‌های مختلف زیر باشد:

– مقاومت دربرابر حرف زدن درمورد موضوعات حساس با همسرمان
– گرفتن تصمیماتی که می‌دانیم موجب ناراحتی همسرمان می‌شود
– در میان نگذاشتن اهداف و آرزوها با همسرمان، معمولاً برای جلوگیری از انتقاد، عدم پشتیبانی یا بی‌احترامی از جانب او
– نادیده گرفتن یا تحقیر نظرات و تلاش‌های همسرمان
– استفاده از دوستان یا همکاران برای گرفتن مشورت‌هایی که سابقاً با همسرمان در میان می‌گذاشتیم
– خیالپردازی درمورد زمانی که از همسرمان جدا شویم
– ایجاد یا کشف دلایل دیگر برای ماندن در محل‌کار به جای گشتن به دنبال دلایلی برای زودتر به خانه رفتن
– روی آوردن به فرزندانمان برای پشتیبانی و محبت به جای همسرمان
– اصرار ورزیدن بر اینکه وقتی برای گذراندن با همسرمان نداریم، معمولاً به دلیل خواسته‌های واقعی یا تخیلی فرزندانمان

اگر حتی یکی از مواردی که در بالا ذکر شد، درمورد شما صدق می‌کند، از خودتان سوال کنید:

چه الگوی رابطه‌ای را دوست دارم به فرزندانم نشان دهم؟
آرزوی چه نوع رابطه‌ای را دارم؟
برای اینکه رابطه‌ای که من و فرزندانم مستحق آن هستیم را داشته باشیم، چه کارهایی حاضرم انجام دهم؟

بااینکه شدیداً باور دارم که با هم ماندن بخاطر بچه‌ها–یا صرف با هم ماندن–تلاش ارزشمند زوج‌هاست اما همه ما باید مراقب باشیم که طلاق رسمی را با طلاق عاطفی طاق نزنیم.

همه ما سزاوار روابطی کامل و رضایت‌بخش با همسر و فرزندانمان هستیم. بخاطر همین دوباره می‌پرسیم:

برای اینکه رابطه‌ای که شما و فرزندانتان مستحق آن هستید را داشته باشید، چه کارهایی حاضرید انجام دهید؟

هیچ پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد اما امیدواریم پاسخی را پیدا کنید که به شما برای مطابق کردن احساساتتان با رفتارهایتان کمک کند.

ادامه مطلب / دانلود
css.php