نتايج جستجو مطالب برچسب : ضرب المثل

معنی ضرب المثل اگر بشود چه شود

معنی ضرب المثل اگر بشود چه شود

معنی ضرب المثل اگر بشود چه شود

کاربرد ضرب المثل اگر بشود، چه شود: ضرب المثل اگر بشود، چه شود در مورد افراد خوش بینی به کار می‌رود که گاه خودشان می‌دانند کاری که در حال انجام آن هستند بی‌فایده است ولی باز هم بر انجام آن اصرار دارند.

ملا نصرالدین، تا بحال دریا را ندیده بود روزی گذرش به کنار دریا افتاد. با خود گفت: «جل الخالق!

چه قدر آب! اصلاً آخرش معلوم نیست.» ملا کنار دریا نشست و به فکر فرو رفت.

ناگهان به این فکر افتاد که باید از این همه نعمت که

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

معنی ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

معنی ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی در مورد افرادی که بدون فکر و اندیشه کاری انجام می‌دهند و سپس از کرده پشیمان می‌شوند، به کار می‌رود.

روزگاری دور، در شهری پادشاه مهربانی زندگی می‌کرد او مشکلات مردم را خوب گوش می‌کرد.

تا آنجا که در توانش بود در رفع مشکلات آنها تلاش می‌کرد.

پادشاه با زنش تنها زندگی می‌کرد.

آنها سالیان سال بود که

ادامه مطلب / دانلود

ضرب المثل گر رَستم از دست تیرزن من و کنج ویرانه ی پیرزن

ضرب المثل گر رَستم از دست تیرزن من و کنج ویرانه ی پیرزن

یکی بود یکی نبود. پیرزن فقیری بود که توی کلبه ی کوچکش یک گربه داشت. گربه همدم پیرزن بود امّا پیرزن غذای به درد بخوری نداشت که به گربه بدهد پیرزن گربه را خیلی دوست داشت.

گربه هم گاه گاهی موشی شکار می کرد و می خورد امّا چون در خانه ی پیرزن چیز ی پیدا نمی شد، موش ها هم کمتر به کلبه ی پیرزن رفت و آمد می کردند گربه هم همیشه گرسنه بود و رنج می کشید یک روز گربه اطراف کلبه ی پیرزن گربه ی چاقی را دید. آن گربه آن قدر تپل بود که به سختی راه می رفت. گربه ی پیرزن به گربه ی چاق گفت: «سلام رفیق تا حالا تو را ندیده بودم» گربه ی چاق گفت: «حق داری مرا ندیده باشی من مال این طرف ها نیستم آمده ام به یکی از آشنایانم سری بزنم. من در قصر حاکم زندگی می کنم آن جا خوردنی های زیادی پیدا می شود. آن قدر غذا هست که هم موش ها بخورند، هم گربه ها.

گربه ی پیرزن آهی کشید و

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل نه ناخویشش به ناخوشی آدم می بره و نه...

یک حکیم باشی بود که به معاینه ی بیماران می پرداخت. روزی که صدای آه و ناله ی بیماری توجهش را جلب کرد وقتی از مطب خارج شد. دید که بیماری هست که از درد گلایه می کند و می خواهد که خارج از نوبت معاینه بشود. بیماران دیگر هم قبول کردند که

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل خر برفت و خر برفت و خر برفت چیست؟

معنی ضرب المثل خر برفت و خر برفت و خر برفت چیست؟

این مثل را در مورد افرادی می گویند که از دیگران تقلید نابه جا و کورکورانه می کنند و خیر و صلاح خویش را در نظر نمی گیرند.

روزی بود؛ روزگاری بود؛ درویش پیر و شکسته ای بود معروف به درویش غریب دوره گرد که

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل جنگ زرگری چیست؟

معنی ضرب المثل جنگ زرگری چیست؟

در روزگاران قدیم هر گاه مشتری به ظاهر پولداری وارد بعضی از دکان‌های زرگری می‌شد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی می‌کرد، زرگر فوراً بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام می‌کرد و به شکلی (مانند علامت یا چشمک و فرستادن شاگردش)، زرگر مغازه همسایه را خبر می‌کرد تا وارد معرکه شود. زرگر دوم که

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل آن روزی کشته شدم که آن گاو سفید را کشتی

معنی ضرب المثل آن روزی کشته شدم که آن گاو سفید را کشتی

می گویند در چمنزاری دور از دهکده، سه گاو و یک شیر با هم زندگی می‏کردند. یکی از گاوها حنایی بود، یکی سیاه و دیگری سفید با این که شب و روز شیر به فکر خوردن گاوها بود؛ ولی چون آنها سه گاو بودند، او جرات نمی‏کرد به سراغشان برود و شکارشان کند. این بود که

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل قاضی دیوان بلخ

معنی ضرب المثل قاضی دیوان بلخ

اگر چشم قاضی به دوستان و بستگان افتد و گوشی قاضی هر ندایی را پذیرا باشد آنچنان دیوان و دارالقضا را به دیوان بلخ تشبیه کنند.

آورده اند که…

در زمان قدیم در شهر بلخ شبی دزدی از دیوارخانه ای بالا رفت. تصادفاً در حین بالا رفتن از دیوار پایش لغزیده به زمین افتاد و

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل یک روز من یک روز استاد

معنی ضرب المثل یک روز من یک روز استاد

مرد کشاورزی بود که خودش سواد نداشت اما می گفت: «بی سواد کور است.» و خیلی دلش می خواست بچه اش با سواد شود و خواندن و نوشتن یاد بگیرد.

در آن روستا مدرسه نبود تا کشاورز بچه اش را به آنجا بفرستد. به همین دلیل، تصمیم گرفت که

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل هر وقت کسی شدی بگو خراب کنند

معنی ضرب المثل هر وقت کسی شدی بگو خراب کنند

یکی بود، یکی نبود. دانشجویی بود که هزار جور گرفتاری داشت. درس هایش زیاد بود. پول نداشت در شهری دور از زادگاهش درس می خواند روزی سرش را انداخته بود پایین و توی فکر بود راه می رفت که ناگهان سرش به تیرک سایبان یکی از مغازه ها خورد و به زمین افتاد. ضربه شدید بود. دنیا جلو چشمهایش تاریک شد. کمی که به خودش آمد صاحب مغازه را دید و

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل مهمان روزی خودش را با خودش می آورد

معنی ضرب المثل مهمان روزی خودش را با خودش می آورد

این ضرب المثل در فواید و آثار مهمان‌داری و مهمان‌نوازی و در نکوهش کسانی که تنگ‌نظرند و چشم دیدن مهمان را ندارند استفاده می شود.

روزی مهمانی به کلبه محقّر مرد صاحب بصیرت وارد شد. آن مرد، مَقدم او را گرامی داشت و

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل برای خوردن سپهسالار، برای دعوا بنه پا

ضرب المثل برای خوردن سپهسالار، برای دعوا بنه پا

این مثل در مورد کسی گفته می شود که همیشه شانه از زیر هر نوع کار و مسئولیتی خالی کند و در عوض پر توقع و ناراضی باشد و منافعش را بیش از دیگران در نظر بگیرد.

می گویند دو برادر بودند که همیشه و همه اوقات حتی در سفر هم با هم بودند. چون در قدیم دزد سر گردنه زیاد بود، در سفرها عده ای جلو می رفتند و

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

معنی ضرب المثل عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

آورده اند که: مردی پارسا به بازار شهر رفت و گاوی خرید و به سوی خانه اش بازگشت. گاو، درشت و چالاک بود. برای همین در میان راه، دزدی هوس کرد که آن را تصاحب کند. لذا سایه به سایه مرد پارسا به راه افتاد. هنوز مدتی نگذشته بود که دزد یک نفر را دید که شانه به شانه او می آید.

از این که ناگهان او را دید، تعجب کرد و پرسید:” تو کی هستی؟ کنار من چه می کنی؟” آن فرد گفت: «من دیو هستم، خودم را به صورت آدم درآورده ام تا هرجا که

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل کیه که قدر بدونه

معنی ضرب المثل کیه که قدر بدونه

در زمان فتحعلی شاه سفیر فوق العاده ای از راه خلیج فارس به ایران آمد. سفیر در بین راه مهمان حکام و بزرگان ولایات می شد. از جمله یک بار یکی از اعیان سفیر را به ضیافت دعوت کرد و بر سر سفره بشقاب خورش قورمه سبزی را جلوی سفیر گرفت و به زبان فارسی اما به لهجه بیگانه گفت: «صاحب، بکور، بکور، کورمه سبزی کیلی کوب» سفیر که از حرف های او چیزی نفهمیده بود برای احترام کمی از آن خورش خورد. پس از رفتن مهمان پسر میزبان به پدر گفت: «آقا جان شما زبان انگلیسی هم می دانید و ما خبر نداشتیم؟» پدر سری به علامت تاسف تکان داد و گفت: «فرزند پدر تو همه چیز می داند، حیف که در این ملک قدردان نیست، کیه که قدر بدونه»

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل کار نشد ندارد

معنی ضرب المثل کار نشد ندارد

پسر جوانی با پدرش بر روی زمینی، کشاورزی می کردند! مدتی گذشت و زمین اصلاً آماده ی بذر پاشی نشد. پسر در همان آغاز کار ناامید شد و به پدر گفت:”این کار اصلاً شدنی نیست!

این زمین خشک و بایر است و بی جهت وقت خود را تلف می کنیم! ” ولی پدر همچنان امیدوار بود و صبح تا شب تلاش می کرد. بالاخره روزی رسید که زمین، آماده ی کشت شد و تلاش های پدر نتیجه داد. وقتی پسر با تعجب به زمین نگاه می کرد، پدر خندید و گفت: “دیدی پسرم با تلاش و جدیت هر کاری انجام شدنی است، کار نشد ندارد!”

این ضرب المثل را وقتی به کار می برند که کسی قبل از انجام کاری از نتیجه ی آن ناامید باشد.

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل صدایش صبح بلند می شود

معنی ضرب المثل صدایش صبح بلند می شود

در روزگاران گذشته، دزدی وارد شهر بزرگی شد، گشتی در بازار شهر زد و فهمید مردم این شهر دادوستد پررونقی دارند و روزانه پول زیادی در بازار ردوبدل می‌شود. دزد تصمیم گرفت شب که همه در حال استراحت هستند و بازار خلوت است با شاه کلیدش قفل یکی از مغازه‌ها را باز کند. به این امید که

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل حق نان و نمک

معنی ضرب المثل حق نان و نمک

یعقوب لیث در جوانی، عیاری پیشه کرده بود. شبی به همراه یاران خود به خزانه درهم بن حسین که در آن موقع از اعیان سیستان بود، دست یافت و تمام جواهراتش را به خارج شهر انتقال داد. اتفاقا در میان جواهرات، تکه سنگی به شکل بلور دیده شد که در الماس بودنش تردید داشتند. یعقوب آن سنگ را بر زبان زد و از مزه شور آن دانست که نمک است نه الماس و فرمان داد کلیه اموال درهم را به محل اولیه اش بازگردانند. یاران او با تعجب علت را پرسیدند، یعقوب گفت: «چون نمک درهم را خوردم نمک نشناس را شرط مروت و جوانمردی نمی دانم.» فرمان یعقوب اجرا شد و کلیه اموال به صاحبش بازگردانده شد. درهم بن حسین از این عمل یعقوب چنان خوشش آمد که فرماندهی قشون خویش را به یعقوب سپرد. البته شک نیست که حق نان و نمک قبل از این تاریخ نیز رعایت می شد اما پس از این تاریخ، این ماجرا بر سر زبان ها افتاد و به ضرب المثل تبدیل شد.

ادامه مطلب / دانلود

معنی ضرب المثل آنجا که یوسف است، که گویند ز پیرهن

معنی ضرب المثل آنجا که یوسف است، که گویند ز پیرهن

این مثل داستانی دارد؛ می‏گویند حضرت یعقوب پسران زیادی داشت؛ اما در میان آنها حضرت‏یوسف را بیشتر از همه دوست داشت. به همین دلیل، برادران یوسف به او حسادت کردند و روزی پدرشان را راضی کردند تا یوسف را به صحرا ببرند. در آنجا یوسف را به چاه انداختند و پیراهنش را با خون پرنده‏ای آغشته کردند و پیش پدرشان برگشتند و گفتند: «یوسف را گرگ خورد.»

حضرت یعقوب پیراهن خون‏آلود پسرش را همیشه در کنار داشت و آن را عزیز و گرامی می‏‏دانست. با دیدن آن، گریه می‏کرد و آن را به صورتش می‏مالید؛ زیرا نشانه‏ و یادگاری از فرزند گمشده‏اش بود. مسلماً وقتی حضرت یوسف پیدا شد، دیگر نیازی به پیراهنی که بوی یوسف را داشت، نبود.

کاربردها:

1- وقتی که دانشمند یا هنرمند بزرگی در جایی باشد و کسی انتظار داشته باشد به آنها کمتر از او توجه شود، می‏گویند: «آنجا که یوسف …»

2- وقتی به جای توجه به موضوعات مهم، کسی انتظار توجه به موضوعات پیش پا افتاده را داشته باشد، می‏گویند: «آنجا یوسف…»

3- وقتی برای اثبات دوستی، دلیل مهمی وجود داشته باشد، دلیل‏های کوچک را رها می‏کنند و این ضرب‏المثل را می‏گویند.

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 1 از 8 123 بعدی ...»
css.php