حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 5 – رنج شدید بیماری حسادت برای حسود
سرهنگى پسرى داشت، که در کاخ برادر سلطان، مشغول خدمت بود. با او ملاقات کردم، دیدن هوش و عقل نیرومند و سرشارى دارد، و در همان زمان خردسالى، آثار بزرگى در چهره اش دیده مى شود:
بالاى سرش ز هوشمندى
مى تافت ستاره بلندى
این پسر هوشمند مورد توجه سلطان قرار گرفت، زیرا داراى جمال و کمال بود که خردمندان گفته اند: (توانگرى به هنر است نه به مال، بزرگى به عقل است نه به سال.)
مقام او در نزد شاه، موجب شد، آشنایان و اطرافیان، نسبت به او حسادت ورزیدند، و
ادامه مطلب / دانلود