نتايج جستجو مطالب برچسب : ازدواج پیرمرد با دختر جوان

حکایت های گلستان سعدی: باب ششم، حکایت 9: ناتوانى پیرمرد در ازدواج با زن جوان

شنیدم پیر کهنسالى در آن سن و سال پیرى مى خواست با زنى ازدواج کند، از یک دختر زیباروى که گوهر نام داشت خواستگارى کرد، دخترى که صندوقچه گوهرش از دیده مردم پنهان بود. طبق مراسم عروسى، داماد به دیدار عروس رفت و به مزاح و خوش طبعى پرداخت، ولى پیر از آمیزش ناتوان بود. پیرمرد، نزد دوستان شکوه کرد و

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب ششم، حکایت 5: پژمردگى پیرمرد بجاى شادى جوانى

جوانى چابک، نکته سنج، شاد و خوشرویى در مجلس شادى ما بود، در خاطرش هیچ اندوهى راه نداشت، همواره خنده بر لب داشت، مدتى غایب شد، از او خبرى نشد، سالها گذشت، ناگهان در گذرى با او ملاقات کردم، دیدم داراى زن و فرزندان گشه و ریشه نهال شادیش بریده شده و

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب ششم، حکایت 2: ازدواج پیرمرد با دختر جوان

پیرمردى تعریف مى کرد: با دختر جوانى ازدواج کردم، اتاق آراسته و زیبایی برایش فراهم نمودم، در خلوت با او نشستم و دل و دیده به او بستم، شبهاى دراز نخفتم، شوخیها با او نمودم و لطیفه ها برایش گفتم، تا اینکه با من مانوس گردد و دلتنگ نشود، از جمله به او مى گفتم: بخت بلندت یارت بود که

ادامه مطلب / دانلود
css.php