نتايج جستجو مطالب برچسب : پارساى با عزت

حکایت های گلستان سعدی: باب سوم، حکایت 3 – سلامتى مردم مدینه و دکتر بى مشترى

عصر پیامبر صلى الله علیه و آله بود، یکى از شاهان غیر عرب، پزشک حاذقى را به محضر رسول خدا در مدینه فرستاد (تا به درمان بیماران آن دیار بپردازد) آن پزشک یک سال در آنجا ماند، ولى (بخاطر نبودن بیمار) کسى براى درمان بیمارى خود نزد او نرفت، و

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب سوم، حکایت 2 – پارساى با عزت

شنیدم پارساى فقیرى از شدت فقر، در رنج دشوار بود، و پى در پى لباسش را پاره پاره مى دوخت، و براى آرامش دل مى گفت:

به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق (1)

که بار محنت خود به، که بار منت خلق

شخصى به او گفت: چرا در اینجا نشسته اى، مگر نمى دانى که در شهر رادمرد بزرگوار و

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 2 از 2 قبلی 12
css.php