نتايج جستجو مطالب برچسب : عشق

عشق و رمانتیک بازی در سنین مختلف و تفکرهای آدم‌ها تعاریف متفاوتی دارد، شاید به زعم خیلی از عوام، هنرمندان و بازیگران رمانتیک‌ترین آدم‌ها بعد از شاعران باشند. با تعدادی از هنرمندان سینما و تلویزیون درباره عاشق و رمانتیک بودن شان، اینکه چگونه عشق شان را ابراز می‌کنند و آیا تا به حال عاشق شده‌اند گپی زده‌ایم…

عشق و عاشقی بازیگران ایرانی!

زهرا داودنژاد: بعد از ازدواج عاشق شدم

عشق و علاقه نشانه خاصی ندارد و با خیلی از آدم‌هایی که دوست شان داریم زندگی می‌کنیم علاقه و عشق داریم وگرنه نمی‌توانستیم در کنارشان زندگی کنیم. عاشقی توام با صبوری، عادل‌بودن، قوی‌بودن، روشن‌بین‌بودن و مهربانی است.
در زندگی با این فاکتورها عاشقی کرده‌ام. جزو معدود خانم‌هایی هستم که به ابراز عشق به صورت صریح و کلامی ‌اعتقاد دارم و کلا در زندگی به اجرا و عمل تا ادعا معتقدم! ازدواجم با عشق توام نبود و بعد از ازدواج عاشق همسرم شدم!
خلاصه عاشقی داستان‌های پیچیده‌ای دارد. با یکی از دوستانم در زمان جوانی به این نتیجه رسیده بودیم که ۳ تا تیپ بیشتر در دنیا وجود ندارد. اولی عاشق واقعی، دومی ‌نقد سازنده و سومی ‌دوست معمولی!

فتانه ملک‌محمدی: برای دوست داشتن هدیه می دهم

عشق برای من در کار، یک عامل پیشرفت است و از منظر روان‌شناس‌ها عشق و دوست‌داشتن تفاوت‌های زیادی دارد. عشق به کار، عشق به مادر و… به معنی دوست داشتن است. عشق برخی عوامل دارد که بین ۲ نفر اتفاق می‌افتد.
برای ابراز دوست‌داشتن با رفتارم آن را ثابت می‌کنم. هدیه دادن، مناسبتی است تا نشان و معیار دوست داشتن و هدیه گرفتن بیشتر برای بچه‌ها جذابیت دارد. من الان بخواهم از کار خوب یکی از شاگردانم تشکر کنم به او هدیه می‌دهم.

بهاره رهنما: می خواهم عشق را کنترل کنم

در زندگی‌ام و نوع تربیتی که در خانواده وجود داشت، تبدیل به آدم ‌عاشق و رمانتیکی شده‌ام. عشقی که به تمام بخش‌های زندگی‌ام قابل تسری است و حالا بعد از گذر از ۳۰ سالگی‌ام می‌خواهم آن را بیشتر کنترل کنم. زیرا به زندگی لطمه می‌زند. اگر از لحاظ ذاتی و ژنتیکی آدم پراحساسی باشید نمی‌توانید در برخی از جاها، آن را کنترل کنید. تمام فضای نوشته‌هایم حس عاشقی در آن قابل درک است. عشقی که با کلام و حرفی باشد، عشق واقعی نیست. آنقدر عاشقم که درخت‌ها و پرندگان را هر روز زیبا می‌بینم و ذوق می‌کنم و با خودم می‌گویم خدایا شکرت که یک روز دیگر زنده بودم و این زیبایی‌ها را دوباره دیدم. عشق به فرزند و شوهر و زندگی وجوه‌های مختلف یک زندگی عاشقانه است. شاید در زندگی آدمی‌ هیچ رابطه عشقی به وجود نیامده باشد اما ذاتش عاشق است. عشق را باید فریاد زد و از ابرازش نترسید. عشق هر روز و با هر اجرای تئاتر یا نوشتن، برایم تکرار می‌شود و بزرگ‌ترین عشق زندگی‌ام با مادر شدنم توام بود.

آرش نوذری: عاشق پیشه ام

آدم عاشق‌پیشه و رمانتیکی هستم. اگر آدم عاشق نباشد آدم نیست! خلقت بر مبنای عشق انجام شده است. عشق مجازی سایه‌ای از عشق حقیقی است و ابتدایی‌ترین نوع عشق است. عشق به فرزند، همسر، کار و… عشق‌هایی است که همه ما با آنها درگیر هستیم. همه‌جوره عشقم را ابراز می‌کنم. معمولا عشق‌های درونی به تدریج تبدیل به عشق‌های برون‌گرایانه می‌شوند. برای همه آدم‌ها حداقل در طول زندگی این موقعیت پیش می‌آید که حداقل یک بار عاشق واقعی بشوند

خشایار راد: عشق های زودگذر

هنرمندان آدم‌های بااحساسی و مهربانی هستند. شرایط این روزهای جامعه فرصت رمانتیک بودن را از آدم‌ها گرفته است.
متعلق به نسلی هستم که عشق را با تمام وجود و علاقه قلبی‌شان ابراز می‌کردند. عشق‌های امروزی نسل جوان بیشتر کلامی‌ و زودگذر است. نسل ما با عملش به طرف مقابلش می‌فهماند که چقدر دوستش دارد. نسل ما در عشقش و تعهد به طرف مقابلش ثبات داشت و هر روز عاشق نمی‌شد. دوام عشق‌های این روزها به مویی بند است.

مهدی امینی‌خواه: عاشق باش، موفق باش

عشق ودیه‌ای الهی است که خداوند به آدم‌ها اهدا کرده است. عشق در وجود آدمی ‌وجوهات مختلفی دارد و می‌تواند به کار و خانواده و همسرش باشد. رمانتیک و احساسی بودن برای انسان‌ها یک موهبت است و باید قدر آن را بدانیم. اگر انسان، فاقد این حس‌ها باشد انگار روح ندارد و تبدیل به یک ماشین بی‌روح می‌شود.
ابزار عشق به شرایط و شخص مقابل بستگی دارد. برخی از مواقع، ابراز عشق، درونی جواب می‌دهد و به‌تدریج تبدیل به عشقی ماندگار می‌شود.
عشق را در تمام لحظه‌های زندگی‌ام حین تحصیل، بازی‌کردن، ورزش‌کردن و… تجربه کرده‌ام. عاشق بودن در زندگی عامل موفقیت است و باید از آن درست استفاده کنیم.

سعید شیخ‌زاده: کی عاشق نشده

سوال سختی مطرح شده است. همه هنرمندان باید در حس و حال عاشقی باشند تا بتوانند در زندگی و کارشان موفق باشند. هیچ آدم غیرعاشقی هنرمند نمی‌شود. ابراز علاقه و عشق به ویژگی‌های شخصیتی آدم‌ها ربط دارد. برخی‌ درونی به عشق می‌پردازند و آن را ابراز می‌کنند. آدم برون‌گرایی هستم و عشقم را علنی و رو مطرح می‌کنم. اینکه عشق واقعی را تجربه کردم بماند. ولی مگر کسی هست که عشق را تجربه نکرده باشد!

مریم سلطانی: احترام می گذارم

یک آدم عاشق و رمانتیک، واقعی هستم و به عشق احترام می‌گذارم. زندگی بدون عشق هیچ معنا و رنگ و بویی ندارد. وجه تمایز بین انسان و سایر موجودات احساسات و عشق ورزیدن است. عشقم را در مقاطع مختلف به صورت درونی یا بسته به شرایط بیرونی مطرح می‌کنم. عشق اتفاقی حتمی‌ در زندگی همه ما آدم‌هاست و از آن گریزی نیست و عاملی برای ر شد و ارتقای ماست. در این دوره و زمانه، خبری از عشق واقعی وجود ندارد و عشق‌های واقعی مربوط به سال‌های قبل‌تر بود که من هم آن را تجربه کرده‌ام!

هرمز شجاعی‌مهر: آتش عشقم داغ تر می شود

اساس خلقت خدا بر عشق استوار است و خداوند براساس عشق، زن و مرد را آفرید تا در مسیر زندگی یکدیگر را پیدا کنند، عاشق همدیگر بشوند و عاشقانه زندگی کنند. طبیعی است چنین زندگی زیباست و باید همه لحظه‌های زندگی‌مان توام با عشق باشد.
همواره عشقم را به طرف مقابل اجرایی و عملی نشان می‌دهم. عشق و محبت یک طرف و ابرازش طرف دیگر ماجرا قرار دارد. به کار بردن واژه‌هایی نظیر دوستت دارم، عاشقت هستم و قربانت بروم در ابراز عشق معجزه می‌کند و از شما یک فرشته می‌سازد. باید لحظات موردعلاقه طرف مقابلمان را برایش به بهترین شکل ممکن آماده کنیم. ممکن است خانمی‌ علاقه داشته باشد شوهرش با شستن ظرف، علاقه‌اش را اثبات کند چه اشکالی دارد که شوهر این کار را انجام بدهد. عشق واقعی را بعد از ازدواج پیدا کردم و هنوز آن را با خودم دارم و هر روز آتشش داغ‌تر می‌شود.

یکتا ناصر: رمانتیک هستم

آدم رمانتیک و عاشقی هستم و این مساله به من انرژی و انگیزه می‌دهد. زمانی که فردی ‌را دوست داریم حتما هر کاری که برای خشنودی او از دستش برمی‌آید، انجام خواهد داد و اهل سیاست‌بازی در عشق نیستم. برای کسانی که دوست شان می‌دارم در وهله اول سعی می‌کنم به چیزهایی که علاقه دارند برایشان مهیا کنم و حاضرم برای ابراز عشقم از چیزهایی که دوست دارم به‌راحتی بگذرم. البته معتقدم تا جایی پیش رفت که شخصیت و اعتقادت مان زیر سوال نرود، عشق واقعی برای هر کسی مفهومی‌ دارد و آن را تجربه کر‌ده‌ام.

سپیده خداوردی: عشق و انگیزه

کلا آدم عاشقی هستم و عشق را برای زندگی لازم می‌دانم.
برای ابراز عشق یا هر کار دیگری، تلاش خاصی انجام نمی‌دهم و دلی کار می‌کنم و ابراز عشق به صداقت طرف مقابل ربط دارد و اگر یک قدم بردارد، من هم ۲ قدم برمی‌دارم، عشق واقعی را تجربه کرده‌ام و عشق واقعی به آدم انگیزه و طراوت می‌دهد.

منبع: سلامت ایران

ادامه مطلب / دانلود

من سرم توی کار خودم بود ….

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

بعد یه روز یه نفر رو دیدم

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

ما اوقات خوبی با هم داشتیم
من یه کادو مثل این بهش دادم

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

و این وضع من توی اداره بود

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

وقتی همکارام من و اونو دیدند، اینجوری نگاه می کردند

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

و من اینجوری بهشون جواب می دادم

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

اما یروز، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

و من اینجوری بودم

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

بعدش اینجوری شدم
سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

بله .. آخرش به این حال و روز افتادم

سرانجام عشق خیابانی! +تصاویر

ادامه مطلب / دانلود

همه آنهایی که با هم ازدواج می‌کنند، دوست دارند زندگی‌شان دوام داشته باشد. دانش امروز نشان می‌دهد، احتمالا نوع عمل هورمون‌های ما در داشتن یک زندگی سعادتمند دخیل است؛ هورمون‌هایی که احساس محبت و دیگر احساسات ارزشمند زندگی را به وجود می‌آورند.

در بدن یک عاشق چه می گذرد؟

همه آنهایی که با هم ازدواج می‌کنند، دوست دارند زندگی‌شان دوام داشته باشد. دانش امروز نشان می‌دهد، احتمالا نوع عمل هورمون‌های ما در داشتن یک زندگی سعادتمند دخیل است؛ هورمون‌هایی که احساس محبت و دیگر احساسات ارزشمند زندگی را به وجود می‌آورند.

عشق

سال‌هاست که علم در حال کاوش منشا عصبی- زیستی احساسات ماست. علم می‌خواهد کشف کند چرا ناگهان دو نفر آنقدر عاشق هم می‌شوند که حاضرند به خاطر هم، پا روی همه چیز بگذارند تا عشق‌شان را به هم ثابت کنند؟ چطور می‌شود که زوجی بعد از ازدواج هم تا سال‌ها و گاهی در تمام عمر عاشق هم باقی می‌مانند؟ و سۆالاتی از این قبیل.

علم، تمام این حالت‌ها را به هورمون‌ها نسبت می‌دهد و می‌گوید این هورمون‌ها هستند که کنترل احساسات را به‌دست دارند و گاهی باعث احساس نفرت می‌شوند و گاهی باعث احساس عشق. اما این موضع علم موردپسند خیلی‌ها نیست و آنها می‌گویند این حرف کذب محض است، اما واقعا به جز خدا هیچ‌کس حقیقت ماجرا را نمی‌داند.

هورمون عشق چه نقشی در زندگی زناشویی دارد؟

وقتی دو نفر به هم وابسته می‌شوند و اعتماد کامل بین آنها شکل می‌گیرد، ترشح هورمون عشق در بدن آغاز می‌شود و می‌توان گفت این هورمون جزء معدود هورمون‌هایی است که ترشح آن نه تنها دلایل فیزیولوژیک، بلکه احساسی دارد. اکسی توسین باعث وابسته شدن و عشق دو فرد به هم می‌شود و افراد را به داشتن یک زندگی بادوام، داشتن فرزندان و… ترغیب می‌کند.

خلاقیت، عشق شما را جاودانه می‌کند

شاید این سۆال در ذهنتان به‌وجود بیاید که با وجود ترشح هورمون اکسی توسین(عشق)، چطور گاهی همسران عشق را فراموش می‌کنند و جدا می‌شوند؟ باید گفت برای ترشح مداوم این هورمون لازم است که زوجین دینامیک و فعال باقی بمانند و سعی کنند از عشق‌شان مثل یک گل مراقبت کنند، چون به مرور زمان میزان دوپامین ترشحی بدن کاهش می‌یابد و از میزان اشتیاق کاسته می‌شود. برای افزایش آن لازم است زن و مرد خلاق باشند و مدام در مورد خاطرات یا آرزوهایشان صحبت کنند. هر جرقه‌ای می‌تواند سبب ترشح اکسی توسین شود. اگر جرقه‌ای نباشد، طبیعی است که به مرور آتش خاموش می‌شود. برای تداوم زندگی، ایجاد خلاقیت و تازگی لازم است در غیر این صورت عشق به راحتی از بین می‌رود و کاری از دست هورمون‌ها برنمی‌آید.

تاثیرات هورمون عشق

محققان می‌گویند اکسی توسین روی پاره‌ای از رفتارها تاثیر فراوان دارد:

رفتارهایی از قبیل اطمینان و فداکاری

بروز رفتارهای کاملا متضاد مانند حسادت و غرور

افزایش احساس همدردی و پیوند به ویژه بین والدین و فرزندان

بهبود و تقویت مهارت‌های اجتماعی در افراد خجالتی و کم‌رو

افزایش میزان حس دلسوزی و همدلی انسان‌ها نسبت به یکدیگر

بهبود حافظه و عملکرد مغز

وقتی رابطه فرد مثبت باشد: هورمون عشق، رفتارهای اجتماعی را تقویت می‌کند.

وقتی ارتباط منفی باشد: هورمون عشق، احساسات منفی را افزایش می‌دهد.

این هورمون تاثیر بسیار ناچیزی روی افرادی دارد که به طور طبیعی اعتمادبه‌نفس دارند.

واکنش‌های متفاوت افراد در برابر ترس، به سطح گیرنده‌های اکسی توسین بستگی دارد. هرچه این گیرنده‌ها فعال‌تر باشد، افراد شجاع‌تر می‌شوند.

3 مرحله‌ای که همسران عاشق طی می‌کنند

اکسی توسین هورمونی پپتیدی است که از هیپوتالاموس ترشح می‌شود و عملکردهای مختلفی دارد. مهم‌ترین عملکرد این هورمون القای دردهای زایمان و تقویت رابطه احساسی میان مادر و نوزاد است. از دیگر عملکردهای این هورمون، توسعه احساسات، عشق و ایمان است و به طور کلی در رشد رفتارهای اجتماعی، واکنش‌های بین فردی و کنترل اضطراب نقش کلیدی ایفا می‌کند.

مرحله اول: احساس تمایل

این احساس کشش توسط هورمون‌های زنانه و مردانه یعنی استروژن و تستسترون به‌وجود می‌آید، تستسترون فقط در مردها نیست که نقشی مهم بازی می‌کند بلکه در جذب خانم‌ها به سمت جنس مخالف نیز نقشی اساسی دارد.

فورمون‌ها -مواد شیمیایی هستند که پیام را از طریق بوی بدن منتقل می‌کنند. این مواد در جلب نظر جنس مخالف در انسان‌ها نقش دارند، همین فورمون‌ها هستند که در دیدار اول از کسی خوشمان می‌آید یا به دلمان می نشیند.

مرحله دوم: احساس کشش

مهم‌ترین مرحله در عاشق شدن در اینجا اتفاق می‌افتد، وقتی افراد عاشق می‌شوند دیگر نمی‌توانند به هیچ‌ چیز دیگری فکر کنند، آنها حتی ممکن است اشتهای خود را از دست بدهند، دچار کم‌خوابی شوند و بیشتر ساعات روزشان را به رۆیاپردازی درباره معشوق‌شان طی کنند. در این مرحله یک گروه از انتقال‌دهنده‌های عصبی به نام مونوآمین نقش مهمی بازی می‌کنند.

با افزایش آدرنالین فعالیت مغزی افزایش می‌یابد، احساس محبت به وجود می‌آید اتیل آمین یا نوعی آمفتامین مغزی طبیعی افزایش می‌یابد فرد احساس خوبی پیدا می‌کند، فنیل اتیل آمین در شکلات هم وجود دارد و انرژی و اشتیاق فرد را افزایش می‌دهد. البته اثر فنیل اتیل آمین دوام چندانی ندارد.

مرحله سوم: وابستگی

این مرحله بعد از مرحله کشش است و اگر رابطه به سرانجام برسد پیش می‌آید. هیچ‌کس نمی‌تواند برای تمام عمر در مرحله کشش باقی بماند چون در این صورت در تمام طول زندگی نمی‌تواند هیچ کار مثبتی انجام دهد. همین مرحله وابستگی است که از زن و مرد یک زوج خوشبخت می‌سازد و آنها را به داشتن فرزند تشویق می‌کند.

برای پایدار ماندن احساس عشق دوپامین؛ حامل عصبی، مسبب حس خوشبختی و آرامش است. اکسی توسین (هورمون عشق) صدای فرد مورد علاقه، خاطرات شیرین، حتی یک نگاه مهربان باعث ترشح این هورمون در بدن می‌شود.

واسوپرسین این ماده شیمیایی هم در کارکرد کلیه‌ها نقشی مهم دارد و هم می‌تواند در یک رابطه طولانی‌مدت نقشی مهم ایفا کند.

ادامه مطلب / دانلود

مردی که به او دلبسته اید، حرفی از ازدواج نمی زند و با بهانه های مختلف خواستگاری را عقب می اندازد؟ باید با او چطور رفتار کرد؟ گاهی دچار تعارض می شوید که آیا به رابطه عاطفی که مدت زیادی درگیرش هستید بدون آنکه صحبتی از ازدواج در میان بوده یا اقدامی جدی از سوی نامزدتان صورت گرفته باشد، ادامه دهید یا خیر؟

در انتظار ازدواج با این مردان نمانید!

در این صورت شما مدام منتظرید تا اتفاق خوشایندی پیش بیاید و بحث ازدواج جدی تر شود غافل از اینکه فرصت ها و موقعیت های مناسب دیگر ازدواج را نادیده می گیرد و همچنان منتظر پیشنهاد از طرف کسی می مانید که هنوز تصمیمی در این مورد نگرفته است. اگر درگیر چنین رابطه ای هستید، باید واقع بین تر از این باشید زیرا فرصت هایی که از دست می دهید، تکرار نشدنی هستند.در اصل اگر مردی واقعا خواستار این رابطه باشد بدون تعلل و بهانه های نابجا، آن را به سمت ازدواج پیش می برد و در صورت فراهم بودن همه شرایط، آن را به تاخیر نمی اندازد.ما به شما پیشنهاد میکنیم هرگز منتظر خواستگاری مردی که یکی از خصوصیات زیر را دارد نباشید.

با زبان بی زبانی می گوید نه؟

شما پیوسته از مرد مورد علاقه تان درخواست تعیین نمودن تاریخ ازدواج می کنید تا هر چه زودتر با شما ازدواج کند. وقتی مردی برای سال های طولانی با شما رابطه دارد و از شما تقاضای ازدواج نکرده است و به تقاضاهای شما با پاسخ های مبهمی که نمی توانید از آنها برداشت مثبتی کنید بی توجه است، پس این مرد اهل ازدواج نیست.
شاید مردی که به ازدواج با شما تمایل دارد خیلی زود این پیشنهاد را مطرح نکند، اما لااقل پاسخ منفی قاطعی به شما نمی دهد و در گفتگوهای جدی، می گوید که از شما فرصتی برای بررسی این موضوع می خواهد. البته در صورت چنین جمله ای ماجرا را تمام شده ندانید و از او در مورد زمانی که برای بررسی کردن نیاز دارد سوال کنید.

شما را منتظر نگه می دارد؟

عجیب نیست که مردی از شما بخواهد تا محقق شدن اهدافی که می توانند زندگی آرامتری را برای هر دوی شما بسازد، صبر کنید اما اگر هدف هایی که خواستگار شما تعریف می کند هیچ گاه تمامی ندارند، کمی مراقب باشید.

اگر با وجود محقق شدن اهدافی که گفته بود، هر روز یک بهانه برای علنی کردن رابطه دارد و امروز فردا می کند، می توانید متوجه شوید که این اتفاق هیچ گاه رخ نخواهد داد. اگر حتی سال های طولانی است که نامزد مانده اید و او از تعیین کردن تاریخ معین برای ازدواج سر باز می زند، این مرد اهل ازدواج نیست.

با فداکاری رهایتان می کند؟

یکی از ترفندهای مردان در روابطی که پایان مشخصی ندارد، این است که به دختر طرف مقابلشان اظهار می کنند: «من لیاقت تو را ندارم و تو خواستگاران بسیار بهتر از من، خواهی داشت.»اما واقعیت این است که زمانی که یک مرد به ازدواج با دختری تمایل دارد، به جای فرار با چنین بهانه هایی، برای رسیدن به جایگاهی قابل قبول تلاش می کندو به هیچ وجه حاضر نمی شود مرد دیگری به راحتی پا به این میدان بگذارد. پس به جای به دست آوردن دل او بعد از بیان این جمله و ابراز حس همدردی و ترحم، واقعیتی را که پشت این حرف پنهان شده ببینید.

شما را نادیده می گیرد؟

برخی از مردها با بی تفاوتی سعی می کنند دختر را دل آزرده کنند تا خودش رابطه را پایان دهد. چنین مردهایی حتی آنقدر برای طرف مقابلشان ارزش قائل نیستند که با او برای پایان گرفتن رابطه گفتگو کنند. برای آنها فرقی نمی کند که این دختر در زندگی شان ماندگار شود یا نه اما حاضر نیستند سهم بزرگی از زندگی، وقت و احساساتشان را به او اختصاص دهند.

اگر احساس می کنید طرف مقابلتان برخورد سردی دارد، از او در این مورد سوال کنید و در صورتی که بعد از گفتگو هم به نتیجه مطلوب نرسیدید، می توانید حس واقعی تان را بیان کنید و مدتی از او فاصله بگیرد. اگر سردی او به دلیل مشکلات شخصی اش بود و ارتباطی به این رابطه نداشت، بعد از برطرف شدن این مشکلات سراغتان می آید اما درصورتی که از این پیشنهاد استقبال کرد وبرای ادامه رابطه تلاشی نکرد، می توانید به هدف اصلی اش پی ببرید.

تکلیف خود را نمی دانید؟

هنگامی که با مردی وارد رابطه عاطفی می شوید، باید از ابتدا هدف چنین رابطه ای را مشخص کنید. مردانی که نیت ازدواج ندارند، با پیشنهاد ازدواج جلو نمی آیند و از شما می خواهند بدون اطلاع خانواده ها، بدون ذکر مدت معینی همدیگر را بشناسید.

پس اگر رابطه شما با پیشنهاد ازدواج شروع نشود، لازم است ظرف مدت کوتاهی بعد از شروع رابطه از او بپرسید که برای آینده اش چه برنامه ای دارد. فکر می کند آینده رابطه شما به کجا می رسد و اگر پاسخ او چیزی جز ازدواج بود، بدانید که این رابطه نافرجام است.

اما ممکن است طرف مقابل شما، پاسخی دوپهلو بدهد و تصمیم گیری را برای شما دشوار کند؛ مثلا بگوید دوست دارم با تو ازدواج کنم اما شرایطش را ندارم. در این صورت، باید بپرسید چه شرایطی نیاز دارد و فکر می کند این شرایط فراهم شدنی است یا نه؟

یا بگویید برای تحقق این شرایط چه کارهایی انجام داده یا قرار است انجام دهد؟ اگر برنامه روشنی نداشت، باز هم باید بدانید که این رابطه سرانجامی ندارد. قبل از آنکه وابسته همدیگر شوید، به او اعلام کنید که تا زمان فراهم شدن شرایط، بهتر است از همدیگر جدا شوید و در تصیمم خود قاطعیت داشته باشید.

در این صورت او، به فکر می افتد و اگر واقعا خواهان ازدواج با شما باشد، برای حفظ شما و مهیا کردن شرایط تلاشش را می کند و در غیر این صورت، همچنان رویه سابقش را ادامه می دهد. پس صرفا مطرح کردن پیشنهاد ازدواج به معنی واقعی بودن قصد یک مرد در ازدواج با شما نیست.

شما را به خانواده اش معرفی نمی کند؟

اگر او بعد از گذشت چند ماه از رابطه تان و شناخت نسبی از هم، درباره شما به خانواده اش اطلاع نمی دهد، بدانید که قصد ازدواج با شما را ندارد. شاید او در ماه های اول به شما پیشنهاد ازدواج ندهد و در انتظار شناخت دقیق تر و واقعی تری باشد اما اگر در ذهن خود احتمال چنین اتفاقی را بررسی کند، بدون شک با دوستان و خانواده اش در این مورد صحبت می کند.

اگر او شما را از جمع های دوستانه پنهان می کند و معتقد است هیچ کس در اطراف شما و او نباید از این ارتباط باخبر شود، باید با احتیاط بیشتری انگیزه و هدف او را بررسی کنید.

می ترسید، دیگر عاشق نشوید؟

هنگامی که شما درگیر یک رابطه عاطفی باشید، احساس تعهد می کنید و در نتیجه به خواستگارانتان جواب رد می دهید زیرا مدام لحظات عاشقانه با طرف مقابل را با زندگی معمولی با خواستگارتان مقایسه می کنید.

واقعیت این است که این مقایسه غلط است چون مردی که به مرحله ازدواج رسیده و به خواستگاری شما آمده است، اعلام مسوولیت پذیری کرده و حداقل چیزی که بیشتر از فرد مورد علاقه شما دارد، این است که تصمیم جدی به داشتن یک زندگی جدید دارد.

بهتر است بدانید، مرد ایده آل لزوما مردی نیست که با او بتوان اوقات خوشی داشت. بسیاری از مردان گرچه جذاب، خوش مشرب و سرشار از قابلیت هستند اما مناسب ازدواج نیستند. تنها به درد تفریح، وقت گذرانی و هیجانات زودگذر می خورند.

آنها مسوولیت پذیری طولانی مدت ندارند و در زندگی پشتیبان و قوت قلبی برای شما نخواهند بود. پس زمانی که به تصمیمی فکر می کنید که قرار است تا پایان عمر همراهتان باشد، همه جوانب ماجرا را در نظر بگیرید و تسلیم احساسات و هیجانانتان نشوید.

قبل از آنکه به احساساتتان اجازه بدهید به شما غلبه کند، این نکته ها یادتان باشد:

خواستگار شما در چه شرایط سنی، شغلی، تحصیلی و اجتماعی قرار دارد؟ در حال حاضر پسرها در سن 20 تا 25 سالگی اغلب آمادگی ازدواج را ندارند.

پسری که شاغل نبوده و هیچ برنامه ریزی شغلی برای خود ندارد نمی تواند از پس مسوولیت ها و دشواری های این راه بربیاید.

مهمترین ویژگی کسی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد، داشتن شرایط ازدواج است. مردی که آمادگی و موقعیت ازدواج ندارد، حتی اگر برای تشکیل زندگی به شما اصرار هم بکند باید به صلاحیت او شک کنید.

ادامه مطلب / دانلود

تا حالا شده عاشق بشین؟!

تا حالا شده عاشق بشین؟؟؟

میدونین عشق چه رنگیه؟؟؟

میدونین عشقق چه مزه ای داره؟؟؟

میدونین عشق چه بویی داره؟؟؟

میدونین عاشق چه شکلیه؟؟؟

میدونین معشوق چه کار میکنه با قلب عاشق؟؟؟

مدونین قلب عاشق برای چی میزنه؟؟؟

میدونین قلب عاشق برای کی میزنه؟؟؟

میدونین …؟؟؟

اگه جواب این همه سئوال رو میخواین! مطلب زیر رو بخونین…خیلی جالب و آموزندس…

وقتی
یه روز دیدی خودت اینجایی و دلت یه جای دیگه … بدون که کار از کار گذشته و تو عاشق شدی

طوری میشه که قلبت فقط و فقط واسه عشق می تپه ، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن

همه چی با یک نگاه شروع میشه

این نگاه مثل نگاهای دیگه نست ، یه چیزی داره که اونای دیگه ندارن …

محو زیبایی نگاهش میشی ، تا ابد تصویر نگاهش رو توی قلبت حبس می کنی ، نه اصلا می زاریش توی یه

صندوق ، درش رو هم قفل می کنی تا کسی بهش دست نزنه.

حتی وقتی با عشقت روی یه سکو می شینی و واسه ساعتهای متمادی باهاش حرفی نمی زنی ، وقتی

ازش دور میشی احساس می کنی قشنگترین گفتگوی عمرت رو با کسی داری از دست میدی.

می بینی کار دل رو؟

شب می آی که بخوابی مگه فکرش می زاره؟! خلاصه بعد یه جنگ و

جدال طولانی با خودت چشات رو رو هم می زاری ولی همش از خواب میپری …

از چیزی میترسی …

صبح که از خواب بیدار میشی نه می تونی چیزی بخوری نه می تونی کاری انجام بدی ، فقط و فقط اونه که

توی فکر و ذهنت قدم می زنه

به خودت می گی ای بابا از درس و زندگی افتادم ! آخه من چمه ؟

راه می افتی تو کوچه و خیابون هر جا که میری هرچی که می بینی فقط اونه ، گویا که همه چی از بین

رفته و فقط اون مونده

طوری بهش عادت می کنی که اگه فقط یه روز نبینیش دنیا به آخر میرسه

وقتی با اونی مثل اینکه تو آسمونا سیر می کنی وقتی بهت نگاه می کنه گویا همه دنیا رو بهت میدن

گرچه عشق نه حرفی می زنه و نه نگاهی می کنه !

آخه خاصیت عشق همینه آدم رو عاشق می کنه و بعد ولش می کنه به امون خدا

وقتی باهاته همش سرش پائینه

تو دلت می گی تورو خدا فقط یه بار نیگام کن آخه دلم واسه اون چشای قشنگت یه ذره شده

دیگه از آن خودت نیستی

بدجوری بهش عادت کردی ! مگه نه ؟ یه روزی بهت میگه که می خواد ببینتت

سراز پا نمی شناسی حتی نمیدونی چی کار کنی …

فقط دلت شور میزنه آخه شب قبل خواب اونو دیدی…

خواب دیدی که همش از دستت فرار میکنه …

هیچوقت براش گل رز قرمز نگرفتی …چون بهت گفته بود همش دروغه تو هم نخواستی فکر کنه تو دروغ

میگی آخه از دروغ متنفره …

وقتی اون رو می بینی با لبخند بهش میگی خیلی خوشحالی که امروز میبینیش …

ولی اون …

سرش رو بلند می کنه و تو چشات زل میزنه و بهت میگه

اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم کنی !

دنیا رو سرت خراب میشه

همه چی رو ازت می گیرن همه خوشبختیهای دنیا رو

بهش می گی من … من … من

از جاش بلند میشه و خیلی آروم دستت رو میبوسه میذاره رو قلبش و بهت میگه خیلی دوستت دارم وبرای

همیشه ترکت می کنه

دیگه قلبت نمی تپه دیگه خون تو رگات جاری نمیشه

یه هویی صدای شکستن چیزی می آد

دلت می شکنه و تکه های شکستش روی زمین میریزه

دلت میخواد گریه کنی ولی یادت می افته بهش قول داده بودی که هیچوقت به خاطر اون گریه نمیکنی چون

میگفت اگه یه قطره اشک از چشمای تو بیاد من خودم رو نمیبخشم …

دلت میخواد بهش بگی چقدر بی رحمی که گریه رو ازم گرفتی ولی اصلا هیچ صدایی از گلوت در نمیاد

بهت میگه فهمیدی چی گفتم ؟با سر بهش میگی آره!…

وقتی ازش میپرسی چرا؟؟؟میگه چون دوستت دارم!

انگشتری رو که تو دستته در میاری آخه خیلی اونو دوست داره بهش میگی مال تو …

ازت میگیره ولی دوباره تو انگشتت میکنه …میگه فقط تو دست تو قشنگه…

بعد دستت رو محکم فشار میده و تو چشمات نگاه میکنه و…

بعد اون روز دیگه دلت نمیخواد چشمات رو باز نمی کنی

آخه اگه بازشون کنی باید دنیای بدون اون رو ببینی

تو دنیای بدون اون رو می خوای چی کار ؟

و برای همیشه یه دل شکسته باقی می مونی

دل شکسته ای که تنها چاره دردش تویی…

ادامه مطلب / دانلود

عشق پدیده غریبی است که هر کسی در زندگی حداقل یک بار آن را تجربه می کند. گاهی ماجرا شکل پیچیده ای به خودش می گیرد و ما عاشق کسی می شویم که دچار درجه هایی از اختلال های شخصیتی است. شاید خودشما هم الان درگیر همین نوع رابطه هستید اما خودتان خبر ندارید و یا نمی خواهید قبول کنید. شاید هم از علائم این نوع عشق ها بی خبرید. یک بار دیگر شخصیت فردی را که به او علاقمند شده ایدمرور کنید. این مطلب می خواهد هشدار دهد که محبوب شما ممکن است دچار نوعی اختلال شخصیت باشد اما شما چون دوستش دارید، متوجه آن نشوید.

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

1- محبوب شکاک (اختلال شخصیت پارانوئید)

گمان می کندکه به او آسیب می زنند، یا به او دروغ می گویند یا قصد دارنداز او سوء استفاده کنند.

ظاهرا همیشه برایش جای تردید وجود دارد که دیگران به او وفادار هستند یا نه.

از اینکه بخواهد اعتماد کند می ترسد و صمیمانه همه چیز را با محبوبش در میان نمی گذارد.

حرف های دیگران را، حتی اگر شوخی یا تعریف و تمجید باشدگ، علیه خود تعبیر می کند یا فکر می کند قصد تمسخر او را دارند.

وقتی از کسی ناراحت می شود، کینه او را برای همیشه به دل می گیجرد.

فکر می کندمورد حمله دیگران قرار گرفته، در نتیجه به سرعت عصبانی و پرخاشگری می شود.

خشک و رسمی و فاقد حس شوخ طبعی است.

گاهی بقیه را می ترساند چون احساس می شود توانایی این را دارد که به دیگران آسیب برساند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

خیلی از افراد جذب افراد مرموز و تودار می شوند. انگار می خواهند از راز و رمز این دسته از افراد سر در بیاورند. به علاوه، آدم های شکاک گاهی زخم خورده به نظر می رسند و در بعضی ها این احساس را به وجود می آورند که رسالت کمک به او را دارند. در واقع، افرادی که نیاز دارند دائم مورد تایید دیگران باشند و وفاداری خود را به کسی ثابت کنند و آدم هایی که شک و تردید و دائم چک شدن را به پای عشق و علاقه می نویسند و دوست دارند دائم کنترل شوند، جذب چنین افرادی می شوند. آدم هایی که نیاز به مراقبت کردن از شخص دیگری دارند هم مستعد برقراری رابطه با پارانوئیدها هستند.

آخرش چه می شود؟

رابطه با این افراد می تواند خطرناک باشد چون اگر احساس کنند محبوبشان به آنها آسیب خواهد زد، ممکن است تصمیم بگیرند در این کار پیشدستی کنند. خبر بد اینکه این دسته از افراد اغلب درمان هم نمی شوند چون به درمانگر هم اعتماد نمی کنند و واکنش شان به درمان خیلی تهاجمی است.

 2- محبوب منزوی (اختلال شخصیت اسکیزوئید)

علاقه ای به ارتباط نزدیک با دیگران ندارد، حتی کسی که محبوبش است.

فعالیت های فردی را ترجیح می دهد، حتی به بودن با خانواده.

تعداد فعالیت ها و وقایعی که می تواند برای او جذاب باشد، خیلی اندکاست.

به غیر از اعضای خانواده، فرد دیگری با او نزدیک و صمیمی نیست.

انگار نسبت به تمجید و حتی انتقاد اطرافیان بی تفاوت است.

به نظر بقیه، سرد و منزوی و بی احساس با شاید خجالتی است.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

این افراد به دلیل درونگرایی و گوشه گیری خود می توانند برای بقیه جذاب باشند، به علاوه افرادی که می خواهند طرف مقابل شان فقط با آنها وقت بگذراند و خیال خیانت هم به سرش نزند، جذب چنین آدم هایی می شوند. همچنین این دسته از آدم ها، احساسات افرادی را قلقلک می دهندکه می خواهند دائم از شریک زندگی شان مراقبت کنند، به جای او حرف بزنند، به جای او تصمیم بگیرند و خلاصه مثل یک پرستار مهربان برای او باشند. اگر کسی نیاز داردکه اطراف مقابلش به او خیلی احتیاج داشته باشد، احتمالا جذب اسکیزوئیدها می شود. نکته تلخ و خنده دار ماجرا این است که بعد می فهمد آنها اصلا به او نیازی ندارند و بود و نبودشان آنقدرها هم فرقی نمی کند.

آخرش چه می شود؟

اسکیزوئیدها خیلی به درمان جواب نمی دهند چون منزوی بودن مهمترین مکانیسم دفاعی است که همه عمرشان داشته اند و نمی خواهندآن را ترک کنند. بنابراین نباید از آنها عصبانی شد و اگر قرار است با چنین آدم هایی زندگی کنید، باید بی خیال تغییر آنها شوید. باید بگذارید به حال خودشان باشند و در فعالیت هایی که دوست دارند شریک شد. اگر قرار است همسری داشته باشید که قلبش برای خانواده بتپد، اسکیزوئیدها مناسب نیستند.

 3- محبوب غیرعادی (اختلال شخصیت اسکیزوتایپال)

افکار او به نظر همه تا حدی عجیب است.

حوادث، اتفاق ها و خلاصه همه چیز در زندگی عادی برای او معنای خاصی دارند.

انگار دنیا را به روش خاصی تجربه می کند، آنقدر که گاهی هیچ کس از دنیای او چیزی سردر نمی آورد.

عواطف، هیجان ها و ابراز احساس های او به نظر عجیب و نامتناسب می رسند.

دوستان صمیمی زیادی ندارد.

زیاد علاقه به موقعیت های اجتماعی ندارد چون با دیگران احساس راحتی نمی کند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

افراد اسکیزوتایپال، اسرارآمیز، شگفت انگیز و حتی سرگرم کننده اند، برای همین هم در دیدارهای اول، می توانند جذاب باشند. آنها یک دنیا حرف هایی دارند که در زندگی تان نشنیده اید و می توانند باعث خنده یا شگفتی شوند. به علاوه گاهی رفتارها و پوشش متفاوت آنها، به بقیه این احساس را می دهد که افرادی جسور هستند و همین، خودش جذابیت است. همچنین متفاوت بودنشان، حس این را که بخواهند از آنها مراقبت کنند در افراد به وجود می آورد. البته، معمولا آدم هایی جذب اسکیزوتایپال ها می شوند که خودشان هم رگه هایی از عجیب و غریب بودن داشته باشند! از ما گفتن بود، باید مراقب بود!

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

آخرش چه می شود؟

باید در رابطه با این افراد حسابی پوست کلفت بود و آمادگی طرد شدن در موقعیت های اجتماعی را داشت. همچنین باید برای بارها عصبانی شدن از دست او آماده شد. نبایدب رای تغییر او عجله به خرج دارد و باید قدم به قدم در کنار او بود تا بتواند کم کم با اجتماع کنار بیاید. اگر چنین صبری وجود ندارد، بدانید ترک کردن ناگهانی او می تواند حسابی به او آسیب بزند. پس، این کار حتما باید به تدریج و با کمک یک متخصص انجام شود.

 4- محبوب نمایشی (اختلال شخصیت هیستریونیک)

دوست دارد همیشه مورد توجه همیشه باشد و بسیار تلقین پذیر است.

رفتارها و نوع لباس پوشیدنش برای جلب توجه است.

نگرش خاصی درباره مسائل مهم زندگی ندارد، دیدش سطحی است و حرفی برای بیان کردن در جمع ها ندارد.

تحمل مورد بی توجهی قرار گرفتن را ندارد و زود احساساتش تغییر می کند. حتی ممکن است در جمع به پرخاشگری و قشقرق بپردازد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

اگر فردی با چنین آدم هایی وارد رابطه شود، احتمالا از آن دسته آدم هایی است که هیجان خواهی درونی خود را دائم سرکوب می کند یا شاید برای خود به اندازه کافی ارزش قائل نیست که نیازهای خود را در رابطه به رسمیت بشناسد و بخواهد که برطرف شوند.

آخرش چه می شود؟

برای داشتن یک رابطه زناشویی عمیق و با دوام، یک فرد هیستریونیک به هیچ وجه مناسب نیست. اگر فردی می خواهد چنین رابطه ای را ادامه دهد، باید حد و مرزهای خیلی دقیقی را تعیین کند و سر حرف خودش هم بماند. باید انتظارها را درباره روابط، نوع لباس پوشیدن و رفتار کردن این افراد مطرح شود و در این باره قاطع بود. باید خود را برای پرخاشگری های آنها آماده کرد و از یک درمانگر کمک گرفت. اگر تصمیم به جدایی از آنها گرفته شد، باید از حمایت خانواده و دوستان استفاده شود تا از خشم او زیاد آسیب ندید.

 5- محبوب توفانی (اختلال شخصیت مرزی)

اقدام های دیوانه وار انجام می دهد تا از سوی محبوبش طرد نشود و معمولا رفتارهای او را طوری تعبیر می کند که انگار قصد ترک او را دارد.

در تاریخچه زندگی او رفتارهای تکانشی وجود دارد، مانند رانندگی پرخطر، پرخوری، اعتیاد، ولخرجی و …

در تاریخچه زندگی او ارتباط های بی ثبات با دیگران وجود دارد.

بارها اقدام به خودکشی یا آسیب رساندن به خودکرده یا دست کم ژست آن را گرفته است.

نوسان های شدید هیجانی دارد، برای مثال از شادی به افسردگی یا از آرامش کامل به خشم خیلی شدید.

احساس پوچی مزمن دارد.

پرخاشگری های بی مورد کلامی و فیزیکی دارد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

در بیشتر موارد، شخصیت های مرزی را زنان تشکیل می دهند. فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بسیار جذاب، پرشور، پر از هیجان، بدون حد و مرز و جسور ظاهر می شود که خیلی جذاب است. او در ابتدا هیچ رفتار ناخوشایندی ندارد و کسی به مشکل دار بودن او شک نمی کند. افرادی که از بالا و پایین شدن زیاد در رابطه و واکنش های ناگهانی خوششان می آید، یا احساس می کنند رسالت نجات فردی اینچنین بی ثبات را دارند، وارد چنین روابطی می شوند.

آخرش چه می شود؟

درمان چنین فردی اگرچه کند و دشوار اما ضروری است. تمام تهدیدهای او به خودکشی باید جدی گرفته شود. باید با تفکر سیاه و سفید او مقابله و متهم شدن به بی عاطفه بودن را دائم تحمل کرد. زندگی به افراد دارای اختلال شخصیت مرزی از هر اختلال دیگری دشوارتر است. به هر حال باید مراقب بود به تفکرهای خود تخریبی او دامن نزد و به او فهماند که اگر دلخوری وجود دارد به معنای این نیست که از او متنفرند. سرانجام این افراد، اگر بعد از تلاش های مکرر برای خودکشی زنده بماند، در بیشتر موارد افسردگی است.

 6- محبوب خطرناک (اختلال شخصیت ضد اجتماعی)

در فعالیت هایی شرکت می کنند که خلاف قانون است و احتمالا سابقه بازداشت یا مشکلات قانونی دارد.

بارها به خاطر منافع خود، به دیگران دروغ می گوید و آنها را فریب می دهد.

تکانشی است، یعنی رفتارهایش ناگهانی است و به عاقبت آنها فکر نمی کند. اصلا انگار هیچ چیز برایش درس عبرت نمی شود.

بارها نشان داده برای رفاه و سلامتی دیگران اهمیتی قائل نیست.

ثبات و شرافت لازم در زمینه شغلی خودش را ندارد.

روحیه پشیمانی و عذرخواهی ندارد و در برابر آسیبی که به دیگران می زند یا ناراحتی هایی که درست می کند، به جای عذرخواهی، بهانه می تراشد و خود را توجیه می کند.

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

افراد ضد اجتماع به شدت در برقراری ارتباط مهارت دارند و خیلی سعی می کنند جذاب و بامزه باشند. آنها باعث می شوند احساس شود یک رابطه جالب دو طرفه برقرار شده و آینده ای پر از شادی و خوشبختی در زندگی زناشویی پیش روی است. واقعا چه کسی از این شرایط بدش می آید؟ البته قضیه به این سادگی ها هم نیست. گاهی افراد جذب کسی می شوند که به نظر جالب و قوی می رسند؛ آدمی که اگرچه خیلی خودش را احساساتی، مودب و با وجدان نشان می دهد اما در عمل نشانی از احترام به انسان ها در رفتارش نیست. احتمالا عزت نفس این افراد آسیب دیده است و برای خودشان به اندازه کافی، ارزش قائل نیستند.

آخرش چه می شود؟

اگر کسی فکر می کند صبرش لبریز نخواهد شد، همیشه می تواند سکوت کند، دروغ بشنود و تحقیر شود، همه بار مسوولیت زندگی را به تنهایی به دوش بکشد، با خیانت های مکرر کنار بیاید و پای محاکمه و مانند آن هم بنشیند، می تواند زندگی با چنین فردی را امتحان کند، در غیر اینصورت، هر جا جلوی ضرر را بگیرد، سود کرده است.

 7- محبوب خودپسند (اختلال شخصیت خودشیفته)

خود را از همه مهم تر می داند و تمام وقت در حال تعریف از خود است.

خود را فرد خیلی خاصی می داند که تنها آدم های خیلی برجسته می توانند درکش کنند.

همیشه خودش را حق به جانب می داند و انتظار دارد بقیه در راستای خواسته های او رفتار کنند.

از دیگران برای خواسته های خودش سوء استفاده می کند.

توانایی درک دیگران یا همدلی با آنها را ندارد و در واقع بقیه را آنقدر مهم و با ارزش نمی داند.

به شدت به دیگران حسادت می کند اما مدعی است که این دیگران هستند که حسادت می کنند.

همواره نیاز به شنیدن تعریف و تمجید از سوی دیگران، به خصوص خانواده دارد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

برخلاف باور عمومی، بیشتر خودشیفته ها، مرد هستند. آنها خیلی جذاب و با اعتماد به نفس ظاهر می شوند و با دروغ ها و گزافه گویی های فراوان، دیگران را شیفته خود می سازند. اما اگر کسی به این افراد توجه کند، ممکن است به این دلیل باشد که درگذشته یاد گرفته همیشه در خدمت دیگران باشد و به خواسته های خود توجه نکند. همچنین اگر عزت نفس و اعتماد به نفسش خیلی ضعیف باشد، ممکن است کم کم طوری وارد بازی یک فرد خودشیفته شود که خودش هم باور کند او برتر است و دارد او را با همه ضعف هایش تحمل می کند. حتی شاید از این بابت از او ممنون هم باشد.

آخرش چه می شود؟

آدم های خودشیفته، یا در کودکی زیادی مورد توجه بوده اند یا برعکس، آنقدر بی اعتنایی دیده اند که با خودشیفته دارند از خودشان دفاع می کنند. درمان آنها دشوار است چون اصلا دیگران را در حدی نمی بینند که بخواهند آنها را تغییر دهند. اگر بتوان خیلی قاطع ماند و راه را بر تحقیر دیگران بست، برای مثال حد و مرزهای خیلی روشنی گذاشت، خیلی جدی و با بی اعتنایی می توان تا حدی اوضاع را کنترل کرد. همچنین اگر بتوان او را در بازی خودشانداخت و برای مثال با تعریف وسوسه اش کرد تا درست رفتار کند، اوضاع بهتر می شود. با اینحال، زندگی با یک خودشیفته می تواند تمام توان افراد را بگیرد و از آنها فردی افسرده و بدون اعتماد به نفس بسازد.

8- محبوب فرساینده (اختلال شخصیت پرخاشگر – منفعل)

به طور غیرمستقیم از انجام وظایف شغلی و اجتماعی سر باز می زند.

همواره از این شاکی است که بقیه او را درست درک نمی کنند.

در بسیاری از مواردلجوجانه به بحث و جدل می پردازد.

ظاهرا بدون هیچ دلیل مشخصی از افراد مافوق خشمگین است و از آنها دائم انتقاد می کند.

نسبت به آدم های موفق تر احساس حسادت می کند.

در بسیاری از موارد با اغراق، از مشکلات زندگی خودش گله دارد.

همواره بین اطاعت انفعالی و نافرمانی خصمانه در نوسان است.

رفتارهایش به طور غیرمستقیم، خوشبختی و موفقیت های شریک زندگی اش را از بین می برد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

جذب آدمی که همیشه با نیش و کنایه حرف می زند و همیشه خشم دارد، کار ساده ای نیست. اگر کسی چنین فردی را دوست دارد احتمالا می خواهد در نقش یک منجی ظاهر شود واو را از گرفتارهایی که می گوید، رها کند. علاوه بر این، شاید فردی که زیاد غر می زند، شبیه به یکی از والدین او باشد و با همه سختی هایی که رابطه با او دارد، باز برایش یادآور فضای خانه باشد و به همین دلیل رفتارهای اعصاب خردکن او را تحمل می کند.

آخرش چه می شود؟

افراد منفعل – پرخاشگر، اعتماد به نفس و عزت نفس دیگران را تخریب می کنند و تلاش برای تغییر او هم بی نتیجه است. در واقع این شخصیت ها می توانند دیگران را به طور کامل نابود کنند. برای همین بهتر است این رابطه ادامه پیدا نکند. به علاوه بایدمراقب بود که تصمیم گیری یا تعیین تکلیف را به عهده او نگذاشت چون اوضاع سخت می شود و خلاصه حسابی پشیمانی به بار می آورد.

 9- محبوب هراسان (اختلال شخصیت اجتنابی)

به دلیل ترس از انتقاد و عدم تایید، از فعالیت هایی که نیاز به تعامل با افراد زیاد داشته باشد طفره می رود.

فقط مایل است با افرادی ارتباط برقرار کند که از آنها خوشش می آید.

به دلیل احساس شرم و یا ترس از مورد تمسخر قرار گرفتن، درمورد دنیای درونی خود با حتی صمیمی ترین اطرافیانش هم صحبتی نمی کند.

در موقعیت های اجتماعی دائم نگران این است که مورد انتقاد قرار بگیرد یا اینکه طرد شود.

به خاطر احساس بی کفایتی، از حضور در موقعیت های اجتماعی جدید اجتناب می کند و اگر هم در چنین موقعیت هایی حاضر شود، احساس کمتر و پایین تر بودن دارد.

معمولا سعی می کند وارد فعالیت های جدید و ناشناخته نشود.

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

چرا جذب چنین آدمی می شویم؟

بسیاری از آدم ها دوست دارند چیزها و افرادی را به دست بیاورند که به نظر دست نیافتنی هستند. آدم های اجتنابی هم به خاطر اینکه رابطه ای برقرار نمی کنند و از آدم ها، با هراس می گریزند، از همان گروه دست نیافتنی ها به حساب می آیند. از طرف دیگر، این افراد به نظر مظلوم هایی می رسند که نیاز به کمک دارند و میل افراد به نجات را قلقلک می دهند. آدم های اجتنابی به نظر خیلی هم امن می رسند چون تمایل به ارتباط با غریبه ها در آنها کمتر است. شاید دوستتان هم به همین دلیل جذب چنین آدمی شده است.

آخرش چه می شود؟

نباید به درمانش دلخوش بود. زندگی با اجتنابی ها می تواند خیلی کسل کننده باشد. اگر دیگران دل به دلش دهند و با همه کناره گیری ها و یکنواختی هایش کنار بیایند، کمکی به بهبود اوضاع نمی کنند. باید صر به خرج داد، قدم به قدم او را تشویق کرد، او را وارد جمع ها کرد و البته به محدود بودن هم عادت کرد.

 10- محبوب غمگین (اختلال شخصیت افسرده)

زندگی و رفتارهای او پر از غم و اندوه است.

احساس بی کفایتی و بی ارزشی دارد و اعتماد به نفسش خیلی پایین است.

نسبت به خودش دیدی منفی دارد و همیشه در حال سرزنش کردن خودش است.

بیشتر تمایل داردخودخوری کند و وقت زیادی را به غصه خوردن می گذراند.

نسبت به دیگران، از جمله افراد مهم زندگی اش هم دیدگاهی منفی و انتقادی دارد.

تمنایل زیادی دارد که دائم دچار احساس پشیمانی و گناه شود.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

آدم های با شخصیت افسرده درنگاه اول خیلی فروتن و مودب به نظر می رسند. آنها آدم های آرامی هستند که مسوولیت همه چیز را به گردن می گیرند و از دیگران عذرخواهی می کنند. به علاوه به شدت این احساس را در آدم برمی انگیزند که بایداز آنها مراقبت کرد. از طرف دیگر، این دست از آدم ها، به دیگران فرصت مدیریت کامل رابطه را می دهند.

آخرش چه می شود؟

می توان رویکمک درمانگر حساب کرد. می توان عزت نفس او را بالا برد و به او کمک کرد به دنیا این همه تلخ نگاه نکند. جدا شدن از او درشما احساس گناه به وجود می آورد. اگر هم قرار بر ماندن با او باشد، باید مراقب بود خودمانعزت نفس را از دست ندهیم.

 11- محبوب آویزان (اختلال شخصیت وابسته)

توانایی تصمیم گیری در امور روزمره بدون کسب اطمینان و نظر پرسیدن از دیگران را ندارد.

نیاز دارد مسوولیت غالب حیطه های مهم زندگی را به عهده دیگران بگذارد.

به خاطر ترس از تنهایی، از مخالفت با دیگران یا حتی اظهار نظر پرهیز می کند.

به دلیل اینکه به توانایی هایش اطمینان ندارد، در شروع یا پایان کارها مشکل دارد.

به دیگران بیش از حد اهمیت می دهد و برای اینکه مبادا آنها را از دست بدهد، گاه تن به کارهایی می دهد که برای خودش خوشایند نیست.

وقتی قرار باشد رابطه ای را به پایان ببرد، از ترس تنهایی، سریع سراغ جانشین می گردد.

خیلی نگران است که به تنهایی نتواند از خودش مراقبت کند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

در افرادی که در کودکی، مسوولیت نگهداری از خواهر و برادر کوچکتر را برعهده داشته اند، احتمال اینکه در ارتباط های جدی زندگی شان سراغ افراد وابسته بروند بیشتر است. بعضی افراد، نیاز شدیدی دارند به اینکه احساس کنند فرد دیگری به آنها نیاز دارد، اینطوری احساس قدرت و ارزش می کنند. به علاوه، بعضی ها، وقتی می بینند طرف مقابل چقدر وابسته است، از اینکه بخواهند او را ترک کنند به شدت دچار احساس گناه می شوند.

آخرش چه می شود؟

افراد وابسته می توانند دیگران را به ستوه بیاورند. برای هر چیزی می خواهند نظر دیگران را داشته باشند و خودشان نمی توانند به تنهایی تصمیم بگیرند. باید سعی کرد او را عادت به مستقل تر بودن داد. به جایش انتخاب نکرد. اگر برای درمان اقدام شود فراموش نکنید که او تنهاب رای کسب رضایت دیگران حاضر به مراجعه است و خیلی نباید دل به درمان بست. باید سعی شود روابط اجتماعی او را گسترش داد و اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، باید برای سیل اشک هایش نیز آماده شد.

12- محبوب سرسخت (اختلال شخصیت وسواسی)

ذهنش مشغول جزییات است و با اهمیت دادن به محدودیت ها، فرصت تفریح را از خود می گیرد.

آنقدر کمال گرایی او زیاد است که نمی تواند کارهایش را به پایان ببرد.

خود را حسابی وقف کار می کند.

بسیار پایبند اخلاقیات است و در این زمینه هیچ انعطاف پذیری ندارد.

نمی تواند از وسایل قدیمی خودش دل بکند و حاضر نمی شود آنها را دور بیندازد.

حاضر نمی شود در کاری با دیگران همکاری کند، مگر اینکه همه چیز مطابق میلش انجام شود.

معمولا خیلی خسیس است و به سختی برای خودش و دیگران پول خرج می کند.

غالبا لجباز و یکدنده است و می خواهد خودش، همه را تحت کنترل داشته باشد.

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

این افراد در نگاه اول، آدم های منضبط و با اخلاق و سختکوش به نظر می رسند و دارای ویژگی هایی هستند که همه آنها را تحسین می کنند. در بعضی موارد افرادی جذب چنین آدم هایی می شوند که خودشان را آدم های بی نظمی می دانند و با این کار انگار می خواهند بی نظمی های خود را بپوشانند یا جبران کنند. به علاوه عده ای هستند که به شدت اعتقاد دارند یکی از زوج ها باید به سختی کار کند و دیگری، چیز زیادی از زندگی و کارهای مهم آن سر در نیاورد.

آخرش چه می شود؟

زندگی با شخصیت وسواسی سخت است چون کم کم تبدیل به آدمی می شود که نقشی در زندگی ندارد، برایش تصمیم می گیرند، برنامه ریزی می کنند، بودجه را هم تعیین می کنند. به علاوه، این افراد بیشتر وقت خودشان را سر کار می گذرانند و از دیدن برنامه های کاری خود بیشتر به هیجان می آیند تا دیدن خانواده! البته اینکه سختکوش هستند؛ خیلی خوب است ولی وقتی هیچ زمانی برای تفریح ندارند و دلشان هم نمی آید پولی خرج کنند، چه فایده؟ خبر خوب اینکه احتمال درمان وجود دارد.

ادامه مطلب / دانلود

اس ام اس عاشقانه و احساسی شهریور 92

قلبم آسمون می شه به شوق خوابیدن ستاره ی وجودت

کاش از میون همه ی ستاره ها تو سهیل نشی!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم

در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

برای پریدن لازم نیست پرنده باشم

همین که تو بخندی بال در می آورم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

کاش می توانستم تورا آنگونه بخندانم

تا سیر شوی از خندیدن با کسانی که لیاقت لبخندت را ندارند!

تقصیر من چیست که نمی توانم نقش بازی کنم؟

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

اینجا همانجاست که نباید باشی

غم انگیز است اگر تو را نخواهد

مسخره است اگر نفهمی

احمقانه است اگر اصرار کنی

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

عشق از میدان مین خطرناک تر است

مین عمل نکرده پایت را از کار می اندازد

خاطره ی عمل نکرده قلبت را

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

آمده بودم به‌ تو بگویم هنوز دوستت دارم

اما بر زبانم این‌ طور آمد که هر وقت دلت خواست حرف بزنی تماس بگیر!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ماهی اسیر تنگ باشی و یارت در دریا

باله ات زخمی و گریه ی بی صدا واویلا

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

وقتی نیستی یا دلم می گیرد یا باران

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

این پیام فقط جهت زدن حاضری در دفتر رفاقت بود تا بدونی بیادتم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

وصیت کردم بعد مرگم قلبمو اهدا کنند

اما گفتند اجازه ی صاحبش لازمه اجازه می دی؟

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ناز آن چشمی که سویش مال ماست

ناز آن زلفی که تارش مال ماست

ناز آن چوپان که سازش مال ماست

ناز آن دوستی که قلبش یاد ماست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

از تنهایی پرسیدم برای عشقم چه بنویسم

گفت: بنویس ما را چون روزگار فراموش مکن

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دلم دل نیست، دریا نیست ، مرداب است

که موجی هم سراغش را نمی گیرد

نه میل زیستن دارد نه می میرد…

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بس است
 میهمان داریم
 بیا و آبروداری کن

نگذار بفهمند پشت این نقاب خندان خیس می شوی

با چشمانم هستم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

زندگی تلخ ترین خواب من است

خسته ام خسته ازاین خواب بلند. . .

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مرا دوست داشته باش اما تجربه ام نکن

برای آموختن ابزار مناسبی نیستم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

نمى دانم چرا بعد از تو

آسمان چشم هایم همیشه ابرى است

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

کاش تو که آسمان شدی

من مث دریا می شدم

عکست می افتاد روی موج هام

من با تو تنها می شدم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

از آدمها بگذر!

ناراحت این نباش که چرا جاده ى رفاقت با تو همیشه یک طرفه است !

مهم نیست

 اگر همیشه یک طرفه اى شاد باش که چیزى کم نگذاشته اى و بدهکار خودت ، 

رفاقتت و خدایت نیستى

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

قسمتى ازمتن موجود نیست

بقیه ى متن هم موجودنیست

اصلأ متنی درکارنیست

فقط خواستم بگم بیادتم!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

یادمان باشد که قصه ى کودکمان را با یکى بود یکى نبود آغاز نکنیم

از ابتدا بیاموزیمشان اگر یکى نباشد دیگرى هم نیست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

نمی دانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند

می گویند حساسیت فصلی است

آری من به فصل فصل این دنیای بی توحساسم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دلتنگی هایم را با کدام قایق خیالی روانه دل دریاییت کنم تا بدانی دلتنگتم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دوستی ها کمرنگ

بی کسی ها پیداست

راست گفتی سهراب

آدم اینجا تنهاست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ازمن دلیل دوست داشتنت رامی پرسند!

آخر چطور عظمت روحت را برایشان شرح دهم؟

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ادامه مطلب / دانلود

اس ام اس عاشقانه و احساسی با طعم قهوه شهریور 92

بعد از یک فنجان قهوه و دو نخ سیگار

به هوایی سرد برمی گردم

در پی رویاهایم…

در پی تو…

.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

احتیاجی به مستی نیست

یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند

وقتی میزبانم چشمان تو باشد…
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانت

دلم آرام ِ نگاهت را می خواهد و شهد شیرین کلامت

خسته ام

دوباره باورم میکنی؟
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ

من تو ، غروب ، کافه و لبخندهای تلخ

تف می کنی تو شعر مرا روی میز و بعد

می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گارسون کمی شکر و تو لبخند می زنی

حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ

گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد

گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عادت کرده ام به طعم قهوه

به آد مهای پشت پنجره کافه

دست هایی که می روند

آدم هایی که نمی مانند

به تو

که روبرویم نشسته ای

قهوه ات را به هم می زنی

می نوشی

می روی

یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه اضافه می شود…
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حالا فهمیده ام که چرا قهوه و کیک را با هم می خورم

قهوه می نوشم برای زندگی تلخم و همراهش کیک برای شیرینی لحظاتی که با تو بودم

اما باز تلخی قهوه بر شیرینی کیک پیروز می شود

لحظات با تو بودن کوتاه بود…خیلی کوتاه…

ولی زندگی تلخم خیلی بلند است…خیلی…

لعنت بر قهوه تلخ سرد شده ام
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تو

پاییز

قهوه

سیگار

اکنون کنارم هست

پاییز

قهوه

سیگار

اما تو…
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روی صندلی همیشگی می نشینم و سفارش میدم: دو فنجون قهوه

هنوز هم با این که نیستی ولی برات سفارش میدم…

خودت نیستی خیالت که هست…

.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هی تلخ می شود ته فنجان نگاه تو

در گیر و دار عصر خیابان نگاه تو

هی چرخ می زند پی آن فال لعنتی

تعبیر می شود وسط آن نگاه تو

عکس درون فال به اندوه می رسد

تصویر او که رفت میان نگاه تو

در انعکاس نور نئون های لعنتی

هی غرق می شود ته فنجان نگاه تو

طعم غلیظ قهوه آخر گرفته است

تلخ و سیاه ٬ خسته و بی جان نگاه تو

پا می شوی که رد شوی از ازدهام شهر

در پیچ و تاب گنگ خیابان نگاه تو

هی می رود به سمت همان خاطرات خوب

آن لحظه ها که حک شده در آن نگاه تو

اینکه تو مانده ای و چراهای بی جواب

او رد شده است ساده و آسان نگاه تو

جا مانده در حوالی آن اتفاق تلخ

جا مانده در نگاه خیابان نگاه تو

رد می شوی و باز دلت شور می زند

یعنی دوباره او ، تو و باران ، نگاه تو

یک بوق ممتد و همه حجم خاطرات

می رفت رو به نقطه پایان نگاه تو

ادامه مطلب / دانلود

با پایان یافتن ماه مبارک رمضان هنوز هم مهمانی‌های دیگری نیز در راه است که هر دو گروه چه آن کسانی که توفیق حضور در این مهمانی آسمانی را داشتند و چه آن عده که خود را محروم کردند، می‌توانند در آن حضور یابند.

خداوند باز هم مهمانی دارد!؟

تحقیق غمی در دل های این افراد وجود دارد که از به زبان آوردن آن عاجز و ناتوان هستند.اما با این حال چه می توان در این بارگاه با عظمت به زبان آورد که سراسر رحمت و بخشش و غفران و مهربانی است.

چرا که این اولین و آخرین ضیافت الهی نبوده است و با پایان یافتن ماه مبارک رمضان هنوز هم مهمانی های دیگری نیز در راه است که هر دو گروه چه آن کسانی که توفیق حضور در این مهمانی آسمانی را داشتند و چه آن عده که خود را محروم کردند،می توانند در آن حضور یابند و از امواج خروشان دریای رحمت خداوند بهره مند گردند،چنانچه خداوند متعال در حدیثی قدسی می فرماید:

« أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی، و أهلُ شُکری فی زِیادَتی، و أهلُ ذِکرِی فی نِعمَتی، و أهلُ مَعصِیَتی لا اُویِسُهُم مِن رَحمَتی؛ إن تابُوا فأنا حَبیبُهُم، و إن دَعَوا فَأنا مُجِیبُهُم»: خداوند متعال فرمود: فرمانبردارانِ از من در میهمانى من هستند، و سپاسگزارانِ از من در فزایندگى من، و یاد کنندگانِ من در نعمت من، و نافرمانانِ خود را از رحمتم نومید نمى گردانم. اگر توبه کردند، من دوست آنها هستم و اگر (مرا) خواندند، جواب گویشان هستم.»(بحار الأنوار:ج ۷۷،ص۴۲)

* مهمانی خداوند هنوز تمام نشده است:«أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی»

در اولین فراز از این حدیث زیبا و خواندنی خداوند متعال می فرماید که درست است که من در طول سال یک مهمانی ویژه برای آسمانی شدن زمینیان برگزار می کنم،اما این مهمانی اولین و آخرین نیست و در ماه های دیگر نیز ضیافت های بسیاری برای بندگان خود برگزار می کنم تا همه توفیق حضور در ضیافت من را بدست آورند.

* در مهمانی خداوند چه شروط و معیارهایی لازم است؟

اولین شرط حضور در مهمانی خداوند و بهره مندی از نعمت های ویژه خداوند اطاعت است،چرا که خداوند در این حدیث قدسی می فرماید: افرادی که زندگی آنها در مدار آیات و دستورات و توصیه های طلایی خداوند است در مهمانی او هستند وگرنه افرادی که سبک زندگی خود را بر مدار شیطان تنظیم کرده اند نمی توانند بر سر این سفره حضور پیدا کنند.

و طبق آیات الهی در قرآن مجید اولین گام برای اطاعت الهی،توبه و استغفار است،و برکات این سفره آن قدر گسترده است که با همین اولین گام می توانید از نعمت های بی حد و حصر این ضیافت بهره مند شوید چنانچه در سوره هود می خوانیم:

«وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ یُۆْتِ کلَّ ذی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکمْ عَذابَ یَوْمٍ کبیرٍ: و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید، (تا اینکه‏) شما را با بهره‏مندى نیکویى تا زمانى معیّن بهره‏مند سازد، و به هر شایسته نعمتى از کرَم خود عطا کند، و اگر رویگردان شوید من از عذاب روزى بزرگ بر شما بیمناکم»(هود:۳)

طبق این فراز حدیث قدسی مهمانی خداوند دائمی بوده است و هر فردی در هر برهه ای از زمان می تواند در این ضیافت حضور یابد،منتهی با کسب معیارها و شرائطی که اولین و آخرین آن همان اطاعت از خدا و رسول خداست که رمزی برای بهره مند شدن از رحمت بی کران الهی است:

«وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُون: خدا و رسول را فرمان برید، باشد که مشمول رحمت قرار گیرید.» (آل‏عمران:۱۳۲)

* مهارتی برای موفقیت در زندگی:«و أهلُ شُکری فی زِیادَتی»

در این قسمت با یکی دیگر از وعده های حتمی خداوند آشنا می شویم،وعده ای که با معیار سپاسگذاری بیان شده است و به انسان هایی که روحیه شکرگزاری را در شخصیت خود قرار داده اند،نوید موفقیت در ابعاد مختلف زندگی را می دهد،نوید و وعده ای که می تواند هم موقعیت اقتصادی ما را متحول کند و هم موقعیت معنوی را با صعود مواجه کند و این همان وعده حتمی خداوند متعال در آیات الهی است که فرمود:

«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکمْ لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزیدَنَّکمْ وَ لَئِنْ کفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدید: و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، (نعمت‏) شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.»(إبراهیم:۷)

* بهره مندی از نعمت های ویژه خداوند« و أهلُ ذِکرِی فی نِعمَتی»

مسلما همه موجودات در این دنیا از نعمت های خداوند بهره مند می شوند و این همان رحمت عامی است که برای بهره مندی از آن نه انسان بودن شرط است و نه اعتقاد به خداوند و دین و عقیده خاصی،بلکه هر موجودی می تواند از این رحمت گسترده بهره مند شود،اما خداوند متعال نعمت های ویژه ای دارد که آنها را تنها در اختیار افرادی قرار می دهد که همواره به یاد او باشند و هیچ گاه او را در مراحل مختلف زندگی فراموش نکنندو این ویژگی یکی از مهمترین اسرار خوشبختی و موفقیت در دنیا و آخرت است که در آیات متعددی به آن اشاره شده است:

«فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکرُوا اللَّهَ کثیراً لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ: و چون نماز گزارده شد، در (روى‏) زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که شما رستگار گردید.»(الجمعه:۱۰)

وقتی خداوند علاقه و عشق خود را ابراز می کند« إن تابُوا فأنا حَبیبُهُم، و إن دَعَوا فَأنا مُجِیبُهُم »

به راستی چقدر شنیدن صدای عشق آن هم از زبان خداوند لذت بخش و آرامش دهنده جسم و جان است وقتی حتی اینچنین با گناهکاران درگاهش سخن می گوید و آنان را از اقیانوس بی کران عشق خود آگاه می سازد که اگر توبه کنند من دوست آن ها هستم و اگر مرا بخوانند یقینا پاسخگوی آنان خواهم بود و آدمی تا چه مقدار می تواند گرفتار مادیات باشد که این صدای عشق و علاقه آفریدگار خود را با گوش جان نشوند و هنوز در بارگاه شیطان حضور دارند.

این حدیث قدسی وسیله ای برای ابراز عشق و علاقه خداوند به تمامی بندگان خود چه گناهکار و چه متقی است و آدمی تا زمانی که این صدای عشق را با گوش جان بشنود می تواند در خان گسترده رحمت الهی حضور پیدا کند اما آن هنگام که به تعبیر قرآن مجید کر و لال و کور شود«صُمٌّ بُکمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُون: کرند، لالند، کورند؛ بنابراین به راه نمى‏آیند.»(البقره:۱۸) دیگر امیدی برای بازگشت او وجود نخواهد داشت.

نگران نباشید خداوند باز هم مهمانی دارد!

ادامه مطلب / دانلود

انواع عشق را بشناسید

یکی از بزرگ ترین نظریه پردازان عشق «اشترنبرگ» است، وی در سال (۱۹۸۷) در کتاب “قصه عشق” نظریه مثلثی عشق را بیان می کند.

وی معتقد است که عشق دارای سه مولفه «میل، صمیمیت و تعهد» است. اشترنبرگ انواعی از عشق را بر اساس این سه مولفه مطرح می کند که در ادامه به برخی از آنان اشاره می کنیم:

انواع عشق را بشناسید

عشق دوستانه:

این عشق زمانی وجود دارد که میل و تعهد اصلا وجود ندارد ولی عامل صمیمیت در حد بسیاری حضور دارد. این نوع عشق اغلب در بین دوستان صمیمی دیده می شود.

عشق پوچ:

در این عشق تعهد به صورت قوی وجود دارد اما از میل و صمیمیت خبری نیست. مثل زمانی که یک زوج تنها به خاطر فرزندان، با هم زندگی می کنند.

عشق خیال انگیز:

این عشق در بین زوج هایی دیده می شود که میل و صمیمیت در آن ها زیاد است اما تعهد کمی در قبال یکدیگر دارند.

عشق شهوانی:

میل جنسی در این عشق بیشتر حضور دارد. صمیمیت و تعهد نه این که وجود نداشته باشد اما در سطح بسیار پایینی وجود دارد.

عشق مشفقانه:

در این عشق صمیمیت و تعهد شدید است اما کارکرد میل جنسی از بین رفته یا ضعیف است. این عشق را می توانید در بین زوج هایی ببینید که به مدت طولانی با یکدیگر زندگی کرده اند ولی جاذبه جنسی بین آن ها از بین رفته است.

عشق ابلهانه:

در این نوع از عشق دو عنصر میل و تعهد در سطح بالایی وجود دارد ولی صمیمیت در آن بسیار کمرنگ یا ضعیف است.

فقدان عشق:

در این نوع عشق نیز هیچ کدام از عناصر عشق حضور ندارند. ما این نوع رابطه را به طور روزانه با افراد عادی یا نه چندان نزدیک تجربه می کنیم.با این تعریف بد نیست کمی بیشتر تامل کنیم و ببینیم که عشقی که اکنون در حال تجربه کردن آن هستیم، از کدام نوع است.

ادامه مطلب / دانلود

اس ام اس عاشقانه و احساسی با طعم قهوه

در کافه ، کنج دیوار ، روبروی هم و چه خوب قهوه را نخوردیم!
حرف هایت به اندازه ی کافی تلخ بود
.
.
.
بوی تو که در مشام قهوه خانه می پیچد
بهار با هر چه گل و پرنده از پوست ما می گذرد
تو اگر نبودی آسمان ما ستاره نداشت

.
.
.

من شیفته ی میز های کوچک کافه ای هستم که بهانه ی نزدیک تر نشستنمان می شود
و من روبروی تو می توانم تمام شعر های ناگفته ی دنیا را یک جا بگویم
.
.
.
یک حبه قند در فنجان قهوه ی تلخ شیرین نمی شود
دو حبه قند در فنجان قهوه ی تلخ شیرین نمی شود
سه حبه ، چهار ، پنج…
اصلا تو بگو یک دنیا قند در این دنیای تلخ
نه…
اگر تو نباشی فال این زندگی شیرین نمی شود
.
.
.
چند ساعت ، فنجان ، نورهایی که روی میز چیده ایم
و حرف هایی که در آن سوی شیشه ها تا غروب قد می کشند
مثل زخمی سر خورده از گلوی فنجان های شکسته سر ریز می شویم
با همین چند فال قهوه ای که از سایه روشن دست هایمان دست بر نمی دارند
.
.
.
زندگی جیره مختصریست
مقل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یک حبه قند
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد
سهراب سپهری
.
.
.
دوست داشتن یک فنجان قهوه است که با لذت می نوشیم و عشق همان قهوه اما غلیظ تر!
نوازش عاشق همان شیر است!
و عاشقانه هایش سیگاری است که پس از آن می کشیم نفس گیر اما دلچسب
.
.
.
در فنجان خالی می شوم شبیه عابران خسته مرا قورت می دهی
و من راه قلبت را پیش می گیرم در قهوه ای که به رگ هایت جاریست
.
.
.
زیر بارون بهاری توی کافه
پیشه تو بودن برای من مثل یه رویاست
.
.
.
می شود به فنجانی قهوه مست شوی و به سیگاری نشئه و به لبخندی کامیاب!
اگر اویی که باید روبرویت نشسته باشد!
.
.
.
این روزها تلخ ترم از قهوه ای که تو را قسمت فال من نکرد
.
.
.
کافه چی …
امشب قهوه نمی خواهم فقط بگو امروز به کافه ات سر زد؟
روی  کدام صندلی نشست؟
آهای کافه چی حواست هست؟
قهوه نمی خواهم جواب می خواهم!
.
.
.
هنوز دو قهوه داغ و تلخ روی میز هستند
اما تو نیستی…
.
.
.
خدا را چه دیدی
شاید یک روز در کافه ای دنج و خلوت این کلمه ها صوت شدند
برای گوش های تو که روی صندلی رو بروی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده چای تو سرد شد…
بس که خیره ماندی به من…

.
.
.

عادت کرده ام تنها توی کافه ای بنشینم
از پشت پنجره آدم ها را ببینم
قهوه ای تلخ بنوشم و تا خانه با نبودنت پیاده راه بروم
.
.
.
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات روی میزت راه می دهی؟
می شود وقتی می نویسی دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد موقع رفتن جا نگذاری مرا روی میز کافه !
از دلتنگیت می میرم
.
.
.
پشت میز همیشگی، رو به صاحب کافه : روز برفی قشنگیست
فقط آمده ام یک ساعت سکوت کنم و کمی هم آرامش
لبخند می زند : روز برفی قشنگیست
.
.
.
هی کافه چی !
میزهایت را تک نفره کن…
نمیبینی همــــــه تنهاییـــــــــــــــم ؟
.
.
.
حکایت رفاقت من با تو حکایت قهوه ایست که امروز به یاد تو پشت میز کافه ای تلخِ تلخ نوشیدم!
که با هر جرعه، بسیار اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تمام شدنش را نداشتم!
و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم!
حتی تلخِ تلخ!

ادامه مطلب / دانلود
شما هم باید شکست عشقی بخورید!
عشق‌هایی که بالغانه شروع می‌شوند، حتی اگر خوب ادامه پیدا کنند، می‌توانند بالغانه تمام شوند و این از نظر من شکست تلقی نمی‌شود. بیشتر شکست‌های عشقی در روابطی رخ می‌دهد که از نوع اول هستند؛ یعنی عشق آتشین دوران نوجوانی که طرفین شکل آرمانی طرف مقابل را دوست دارند و وقتی با شکل واقعی او مواجه می‌شوند، رابطه را قطع می‌کنند و دوره سوگواری شروع می‌شود که نام آن شکست عشقی است.
باید شکست عشقی را تجربه کنید!
البته گاهی این اتفاق در روابط بالغانه هم می‌افتد، یعنی آدمی دیگری را واقعا بالغانه دوست دارد ولی طرف مقابل دیگر او را دوست ندارد یا دلش جای دیگری است. قطع چنین رابطه‌ای هم به طور طبیعی احساس شکست را در فرد ایجاد می‌کند. از نظر روان‌پزشکان اگر کسی بخواهد ازدواج کند، باید 3 مرحله بلوغ را طی کرده باشد؛ بلوغ جنسی، بلوغ فکری (که معمولا در 23-22 سالگی رخ می‌دهد) و بلوغ عاطفی (که در دنیای جدید در دختران در 27 سالگی و در پسران بین 3?-?0 سالگی شکل می‌گیرد).
برای اینکه آدم‌ها به بلوغ عاطفی برسند، باید حتما شکست عشقی را تجربه کنند. کسانی که این تجربه را نداشته‌اند، ممکن است به بلوغ لازم برای زندگی نرسیده باشند. در قدیم سیستم سنتی چارچوبی را فراهم می‌کرد که تکلیف زن و شوهرها در آن معلوم بود و بر مبنای این چارچوب و نظام سنتی حرکت می‌کردند و خیلی در تکالیفشان ابهام وجود نداشت اما در سال‌های اخیر، ما از چارچوب‌های سنتی فاصله گرفته‌ایم و دیگر تعریف واحدی وجود ندارد.
خیلی از کسانی که با این تجربه به روان‌پزشکان مراجعه می‌کنند، دنبال راه درمان می‌گردند ولی متاسفانه یا خوشبختانه هیچ راه‌حل و درمانی غیر از گذشت زمان ندارد چون واکنش کاملا طبیعی انسانی است در مقابل چیزی که از دست داده است. من این دوره را به پوست انداختن تعبیر می‌کنم زیرا در آن هم درد وجود دارد و هم بزرگ شدن؛ دردی است توام با بلوغ.
در اولین شکست عاطفی معمولا دوره سوگ حتی تا 6 ماه هم ادامه پیدا می‌کند ولی به‌طور معمول 3-2ماهه به پایان می‌رسد. نکته بسیار مهم این است که تا به حال هیچ‌کس از این شکست عاطفی و سوگ پس از آن نمرده است اما خیلی از افرادی که می‌ترسند وارد این دوره سوگ شوند و هرگونه رابطه‌ای را تحمل می‌کنند، این نکته را نمی‌دانند. حتی متوجه نیستند ورود به چنین دوره‌ای، فقط تخریب روان را در پی ندارد و منافع زیادی برای بلوغشان در آینده خواهدداشت.
 
ممنوعیت‌های سوگ عاطفی
اینکه در این دوره چه کارهایی انجام نشود خیلی مهم است. خیلی اعتیادها ممکن است در دوره سوگ شروع شود یا فرد نخواهد با درد آن مواجه شود و پناه ببرد به قرص‌های مخدر و آرام‌بخش‌ها. پیامد چنین رفتارهایی این است؛ آدمی که باید صبر می‌کرد تا دوره طبیعی سوگ سپری شود، معتاد شده است!
این آدم‌ها فکر می‌کنند عاشق هستند ولی وادار کردن طرف مقابل به چیزی که دلش نمی‌خواهد، فرسنگ‌ها با عشق فاصله دارد. واکنش دیگری که در این سال‌ها می‌بینیم و نوعی ناهنجاری محسوب می‌شود، پدیده‌هایی مثل برخورد خشونت‌آمیز بعد از شکست عاطفی یا حتی اسیدپاشی است.
کسانی که حتی چنین چیزی از ذهنشان می‌گذرد، یقینا باید بدانند فقط عاشق خودشان هستند و هیچ عشقی به طرف مقابل ندارند. در هیچ عشقی، هیچ عاشقی حتی یک ثانیه به این فکر نمی‌کند که می‌تواند به معشوقش صدمه بزند؛ چه برسد به اینکه با اقدامی سال‌‌ها او را از زندگی عادی محروم کند.
تولد دوباره
فردی که سوگ را می‌پذیرد، دردش را تحمل می‌کند و به صورت طبیعی دوره شکست عاطفی را طی می‌کند، با آنچه قبلا بوده خیلی تفاوت دارد، در اغلب موارد انگار موجود جدیدی متولد شده؛ انسانی با بینش و تفکر جدید و بلوغ بسیار زیادی که طی این چند ماه، هم از درد کشیدن کسب کرده و هم از فکر کردن درباره رفتارهای خودش و چیزهایی که دوست داشته در رابطه‌اش باشد و نبوده و چیزهایی که دوست نداشته. پس لزوما شکست عشقی چیز بدی نیست و در بسیاری موارد باعث بزرگ‌تر شدن آدم‌ها می‌شود. مهم این است که چه رفتاری بعد از شکست عشقی و دوره سوگ پس از آن داشته باشیم.
سوگ طولانی

اگر کسی نتوانست به صورت طبیعی این دوره را بگذراند و دوره سوگش بیش از 6 ماه طول کشید، باید حتما به روانکاو مراجعه کند چون این نوع سوگ‌های طول کشیده خیلی وقت‌ها فقط سوگ نیستند و حس‌های دیگری هم وجود دارند که یا باعث می‌شوند این سوگ طولانی شود یا ناخودآگاه فرد ناکامی‌ها و سختی‌های دیگر زندگی را به این سوگ چسبانده است. گاهی هم اشتغال‌ ذهنی طولانی مدت با یک فرد یا رابطه از دست رفته، یک واکنش دفاعی است و فرد از آن استفاده می‌کند تا به چیزهای دردناک مهم‌تر زندگی‌اش مثل شکست تحصیلی فکر نکند. چنین افرادی ناخودآگاه ذهن خود را با این سوگ مشغول می‌کنند چون دردش کمتر از چیزهای دیگر مثل مسوولیت نپذیرفتن در زندگی، کار نکردن، تحصیل نکردن و زیر بار تعهدات نرفتن است. آنها ناخودآگاه ترجیح می‌دهند ذهنشان را مدت طولانی درگیر دختر یا پسری کنند تا به موضوعات مهم و اساسی بپردازند و چنین اشخاصی حتما باید به روان‌پزشک مراجعه کنند تا ریشه‌های مشکلشان پیدا شود.

ادامه مطلب / دانلود

یک رابطه می تواند ناسالم باشد. رابطه بد هم فقط به ازدواج یا نامزدی محدود نمی شود. روابط ناسالم می تواند در خانواده، میان دوستان یا قرار ملاقات نیز وجود داشته باشد. هر رابطه ای که به جسم، روح و احساسات شما لطمه بزند، ناسالم است.

دلایل مختلفی وجود دارد که افراد در روابط ناسالم باقی می مانند. برخی از افراد نمی دانند یا نمی خواهند قبول کنند که در رابطه اشتباه قرار دارند یا از خاتمه دادن به این رابطه می ترسند یا قدرت روحی این کار را ندارند. یا آنها اعتقاد دارند می توانند شریک خود یا مسایل آزاردهنده را تغییر دهند.

واقعیت ناراحت کننده این است که بسیار کم پیش می آید که روابط ناسالم بهبود بیابند و در عوض، هر روز بدتر نیز می شوند. سعی کنید از این زخم ها که بهبود آنها سخت است، دوری کنید.

نشانه های هشدار دهنده برای اجتناب از آنها

اگر بدانید دنبال چه هستید، خیلی راحت می توانید نشانه های یک رابطه ناسالم را کشف کنید. در وهله نخست، مسایلی که باعث ناراحتی و ترس شما می شوند مهم ترین مسایل برای توجه هستند. از واضح ترین هشدارها می توان به سوء مصرف مواد و الکل اشاره کرد که می تواند به رابطه افراد آسیب برساند. اما نشانه های دیگری نیز وجود دارند که در ادامه به آنها اشاره کرده ایم.

1. ستیزه جویی

هرگونه رفتار خشونت آمیزی ناسالم است اما رفتارهای ناشایست فیزیکی، از انواع رفتارهای خصمانه است. هرگونه بدرفتاری فیزیکی، نه فقط مشت و سیلی زدن، بلکه هل دادن و کشیدن نیز ناسالم است.

نشانه های هشدار دهنده برای اجتناب از یک رابطه

رفتارهای بیرحمانه داشتن نسبت به افراد و حیوانات نشانه ستیزه جویی در افرد و نشان دهنده خشم و عصبانیتی است که به کتک کاری، مشت و لگد زدن و پرتاب اجسام به طرف فرد مقابل منجر می شود. هر زمان که در رابطه ای دچار ترس و وحشت شدید، باید از آن رابطه بیرون بیایید.

2. کنترل

هرگونه عدم تعادل قدرت یا رفتارهای کنترلی در رابطه، ناسالم و غلط است. هر زمانی که فردی طرف مقابل را سطح پایین و نابرابر دید، عدم تعادل وجود دارد. در رابطه ای که همیشه تحت کنترل است، طرف مقابل از شما انتظار دارد تا همه انتظارات آنها را برآورده کنید و طبق خواسته او رفتار کنید. شاید آنها این گونه وانمود کنند که می خواهند به شما کمک کنند تا تصمیم درستی اتخاذ کنید یا اینکه ادعا کنند، می دانند بهترین چیز برای شما چیست. اما واقعیت این نیست، بلکه ارضای نیاز آنها برای کنترل دیگران است. این رفتار می تواند تاحدی ادامه پیدا کند که حتی پیام کوتاه های موبایل شما یا ایمیل هایتان را چک کنند. چراغ قرمز روابط کنترل کننده این است که احساس حقارت کنید و فکر کنید هیچ قدرتی برای تصمیم گیری ندارید.

3. حس مالکیت

احساس مالکیت می تواند در نتیجه حسادت یا تنهایی اجباری به وجود بیاید. شاید آنها به شما بگویند که عاشق و نگران شما هستند اما واقعیت این است که حس مالکیت با عشق کاملا فرق دارد و در نتیجه عدم اعتماد است. آنها به هر کاری دست می زنند تا شما را از بودن در کنار افراد دیگر بازدارند.

به طور مثال، خود را به مریضی می زنند یا دعوا راه می اندازند. یا حتی ممکن است بدون اطلاع با شما تماس بگیرند یا به شما سربزنند تا بتوانند کارهای شما را کنترل کنند. شاید این کارها در ابتدا عشق تصور شوند اما واقعا اینگونه نیست.

4. خودخواه بودن

تقریبا همه ما در شرایط متفاوت خودخواه و خودپسند می شویم؛ این لازمه ذات آدمی است. خودخواهی، زمانی به یک معزل تبدیل می شود که همه چیز حول محور این ویژگی روی رفتارهای فرد با دیگران تاثیر بگذارد. افراد خودخواه همیشه به خود و خواسته های خود فکر می کنند و برای افکار و احساسات دیگران ارزش قائل نیستند.

نشانه های هشدار دهنده برای اجتناب از یک رابطه

آنها انتظار دارند همه نیازهای آنها را برآورده کنید و در مقابل هیچ انتظاری هم از آنها نداشته باشید. آنها اغلب به شما القا می کنند که شما مسوول خوشحالی و دیگر حالت های روحی آنها هستید. هنگامی که توجه، مراقبت و سخاوتمندی یک طرفه باشد این رابطه ناسالم و اشتباه است.

5. سواستفاده و دغل کاری

یک فرد متقلب و سواستفاده چی کاری می کند تا شما کاری را انجام دهید که نمی خواهید – بیشتر مواقع کارهایی که می دانید درست نیست. هر زمان که فردی به شما احساس گناه داد یا از تهدید برای تحت تاثیر گذاشتن شما استفاده کرد یا توجه و عشق خود را به منزله تنبیه از شما گرفت، انسان متقلب، دو رو و سواستفاده کنی است.

اگر کارهایی را برای جلب توجه و رضایت طرف مقابل انجام می دهید که خودتان دوست ندارید و احساس می کنید اشتباه است، باید مراقب باشید زیرا در رابطه ای اشتباه گیر افتاده اید.

6. انتقاد دایمی

همه ما در زمان های مختلف به رفتارها و گفتارهای دیگران انتقاد می کنیم اما اگر این کار به طور دایم برای سرکوفت زدن و آزار رساندن به دیگری صورت بگیرد، رفتاری ناسالم و اشتباه تلقی می شود. افراد عیب‌جو باعث می شوند تا شما احساس حقارت یا ناراحتی کنید.

آنها به طور مرتب به شما، افکار، رفتار و گفتار شما بی احترامی می کنند. آنها همیشه شما را در مقابل دیگران تحقیر می کنند یا برخی از آنها می دانند این کار زشت است و سعی می کنند در خفا انتقادهای خود را بازگو کنند. هر گاه فردی باعث شود شما احساس کنید به اندازه کافی خوب، زیبا یا باهوش نیستید و ایده های شما احمقانه و بی ارزش است، باید بدانید در رابطه ای ناسالم گرفتار شده اید.

7. بی ثبات و دمدمی مزاج

رفتارهای متغیر و غیرقابل پیش بینی جزو رفتارهای ناسالم و اشتباه دسته بندی می شوند. تغییر رفتار ناگهانی یک فرد باعث گیجی و تعجب طرف مقابل می شود. فردی که یک دقیقه عصبانی و هیجان زده است و لحظه ای بعد می خندد یا طوری رفتار می کند که گویا اتفاقی نیفتاده است، تعادل ندارد و باید به او کمک کرد.

افراد دمدمی مزاج اصولا آدم های بسیار حساسی هم هستند که کوچک ترین حرف و حرکت شما می تواند آنها را عصبانی کند. هر مساله کوچکی حالت های روحی آنها را تغییر می دهد. اینگونه رفارها در رابطه های اجحاف آمیز و ناسالم رایج است و نشانه های عدم تعادل روحی است.

8. عدم صداقت

عدم صداقت در رابطه های سالم هیچ جایگاهی ندارد. این رفتار نه تنها اشتباه است که باعث از بین رفتن اعتماد میان دو طرف نیز می شود. دروغ، می تواند کوچک یا بزرگ، اغراق آمیز یا جعلی باشد و هیچ دلیلی نیز نداشته باشد. افراد به دلایل مختلفی روراست نیستند: یا تلاش می کنند تا ارزش خود را بیش از آنچه هست نشان دهند، خود را از مخمصه و مشکلات رها کنند یا می خواهند به دیگران آسیب برسانند و ناراحتی به وجود بیاورند. دلیل این کار چندان مهم نیست، ذات این کار مهم است که به کل اشتباه است و عدم وجود اعتماد باعث می شود تا رابطه ناسالم شود.

9. غیر مسوول

انسان های غیرمسوول و رفتارهای متفاوتی دارند و تشخیص آنها چندان سخت نیست. مشکلات مالی همیشگی یا عدم مدیریت پول می تواند نشانه های فرد غیرمسوول باشد که نمی تواند یک کار برای برای مدت طولانی برای خود نگه دارد. چراغ قرمز این مورد زمانی است که فردی از نظر مالی به فرد دیگر احتیاج دارد یا انتظار دارد تا در شرایط سخت زندگی از او حمایت کند، اما فرد غیرمسوول همان طور که از نامش پیداست، این کار را انجام نمی دهد. همه ما به کمک یکدیگر نیاز داریم اما اینکه همیشه منتظر باشیم تا دیگران از ما حمایت و مراقبت کنند و مشکلات ما را برطرف کنند، درست نیست. در یک رابطه سالم، هر دو طرف نسبت به یکدیگر احساس مسوولیت دارند.

یک رابطه سالم و کامل، می تواند مساله بسیار مهمی د زندگی باشد اما وقتی یک رابطه ناسالم داشته باشیم، می تواند بسیار آسیب رسان و مخرب باشد. یک رابطه سالم می تواند صداقت، مهربانی، درک و سخاوتمندی باشد که یک فرد به دیگری ابراز می کند و حس حمایت و شجاعت را در دیگری تقویت می کند.

یک رابطه ناسالم، شامل خشونت، عدم اعتماد، مردم آزاری، و مسوولیت ناپذیری و حسادت است. وقتی در یک رابطه توجه و احترام وجود نداشته باشد، نتیجه آن ناراحتی های روحی و جسمی خواهد بود. بنابراین، مراقب خط قرمزها و نشانه های خطر باشید و به سرعت از روابط ناسالم بیرون بیایید.

ادامه مطلب / دانلود

دختری که یک‌شبه «ناصر پلنگ» شد!

قرار نبود با پسر همسایه ازدواج کند. می‌خواست کار کند و زندگی خود را بچرخاند و منت نان برادرانش را نکشد. حالا سه ماه از حبسش می‌گذرد و سه ماه دیگر هم باید بماند. پیش از این هم دو بار به زندان آمده بود؛ بار اول یک سال و بار دوم 15 ماه در زندان مانده بود. هر سه بار جرمش ولگردی و همراه داشتن مواد مخدر بوده است.

به گزارش میهن فال به نقل از حمایت، در ادامه بیشتر با شیوا معروف به ناصر پلنگ آشنا می‌شویم.

خودت رو معرفی کن

من فرزند آخر خانواده هستم. شش برادر دارم که همگی از من بزرگ‌تر هستند. مادرم آرزو داشت خدا یک دختر به او بدهد و این آرزویش بعد از شش پسر محقق شد اما افسوس که در هفت سالگی او را از دست دادم. بعد از مرگ مادرم، پدر منتظر نماند و دوباره ازدواج کرد. زن‌بابایم خیلی مرا اذیت می‌کرد و کتک می‌زد. او اجازه نداد به مدرسه بروم و من دوره ابتدایی را از هشت سالگی شروع کردم، چون پدرم هم مرد و برادرانم زن‌بابا را که از شوهر اولش دو دختر داشت و با خود به خانه ما آورده بود، بیرون کردند. آنان هم دل خوشی از او نداشتند. بعد، من مانند یک خدمتکار، وظیفه خانه‌داری شامل پختن غذا، شستن ظرف‌ها و لباس سه برادرم را به عهده گرفتم. کم‌کم سه برادرم ازدواج کردند و هر کدام سر خانه و زندگی خود رفتند اما هر وقت که هر کدام با زن و بچه‌هایشان به خانه ما می‌آمدند، مثل مهمان می‌نشستند و من باید مثل یک زن چهل ساله به آنان خدمت می‌کردم.

چرا از خانه فرار کردی؟

من تا 14 سالگی وضعیت سخت زندگی را تحمل کردم. در این مدت، برادرانم خانه کوچک پدری را فروختند و هر کدام سهمی برداشتند. برادر بزرگم سهم مرا برداشت و گفت خرج خورد و خوراکت را می‌دهم. وقتی هم ازدواج کردی، باید جهیزیه بدهم. با این بهانه مرا به خانه‌اش برد و بعد از آن توسری‌خور خودش و زن و بچه‌هایش شدم و زندگی‌ام سخت‌تر شد. هیچ کدامشان دست به سیاه و سفید نمی‌زدند و من باید کار می‌کردم. بعد از کلاس پنجم برادرانم اجازه ندادند به مدرسه بروم. همیشه فکر می‌کردم اگر پسر بودم، این همه به من زور نمی‌گفتند. من هم مثل شش برادر، سهمی بر می‌داشتم و دنبال زندگی‌ام می‌رفتم. وقتی با مهرداد آشنا شدم، گفت می‌توانم در تهران مثل پسرها زندگی کنم.

مهرداد که بود؟

پسر همسایه‌مان. 16 ساله بود و گاهی دور از چشم پدر و برادرانم با او صحبت می‌کردم. می‌گفت مرا دوست دارد و در کنار هم خوشبخت خواهیم شد؛ البته من اصلا به ازدواج فکر نمی‌کردم چون از دختر بودنم خیلی ناراحت بودم و از خودم نفرت داشتم. به دروغ گفتم من هم دوستش دارم تا کمک کند به تهران بروم. پدرش معتاد بود. مهرداد هر روز از او کتک می‌خورد تا با دزدی یا گدایی یا هر کار دیگر برایش پول و مواد تهیه کند. مهرداد از پدرش متنفر بود و می‌خواست برای خودش زندگی کند؛ البته برادر دوم و سوم من هم معتاد به هروئین بودند.

مهرداد به من گفت اگر با هم فرار کنیم، برادرانت می‌فهمند و دنبال ما به خانه اقوامم می‌آیند. بهتر است تو بروی و من هم یکی دو روز بعد از تو بیایم. من هم شناسنامه‌ام را به همراه کمی لباس برداشتم و با پول کمی که مهرداد به من داد، بلیت خریدم. مهرداد و یکی از دوستانش، موهای مرا از ته تراشیدند. وقتی لباس پسرانه پوشیدم، اسمم ناصر شد. یادم هست که درست شنبه‌شب از خانه فرار کردم و ساعت 4 صبح به تهران رسیدم. چند روزی که منتظر مهرداد ماندم خیلی سخت گذشت. مجبور بودم هم به عنوان دختر از خود محافظت کنم و هم به عنوان پسر، به دنیای پسرها وارد شوم تا رفتارهایشان را یاد بگیرم. یک هفته از آمدنم به تهران می‌گذشت و هر شب به ترمینال غرب می‌رفتم اما مهرداد نیامد. از اینکه به عنوان ولگرد دستگیر شوم هم می‌ترسیدم. بنابراین با دوستم فریده در شهرستان تماس گرفتم. با او همسایه بودیم. گفت مهرداد با یکی از دوستانش در حین دزدی دستگیر شده است و او را به کانون اصلاح و تربیت فرستاده‌اند. احساس کردم آسمان را بر سرم کوبیدند. تا نزدیکی‌های صبح راه رفتم و وقتی یک ماشین جلوی پایم بوق زد، بی‌اختیار سوار شدم. راننده مردی چهل ساله بود. گفت کار خوبی برایم دارد و جای خواب هم می‌دهد. دیگر فرقی نمی‌کرد چه کاری باشد. از آن زمان شدم موادفروش.

کسی متوجه نشد که تو پسر نیستی؟

تا دو ماه کسی نمی‌دانست اما یک روز همان مردی که جلوی پایم ترمز کرده بود، به من شک کرد. شب همراه شام، یک لیوان دوغ خوردم، به خواب سنگینی رفتم و وقتی فردا صبح بیدار شدم، همه پل‌های پشت سرم خراب شده بود.

در آن گروه چند نفر دیگر مثل تو کار می‌کردند؟

آدم‌های مشخصی نداشت. 5 یا 6 نفر که همگی هم‌سن من بودند اما اجازه نداشتیم زیاد با هم صمیمی شویم. وقتی هم فهمیدند من پسر نیستم، کمتر مرا دنبال مواد می‌فرستادند و مجبور بودم کارهای دیگری بکنم.

چه صحبت دیگری داری؟

صحبت خاصی ندارم و فقط از دخترها می‌خواهم فریب زندگی‌های رویایی و دوستی‌های خیابانی را نخورند.

ادامه مطلب / دانلود

عشق واقعی یک مرد به همسرش + عکس

این مرد که سلیم رخروخ نام دارد در سال 1375 با این زن ازدواج کرده و حاصل زندگی مشترکشان یک فرزند است. همسر این مرد به دلیل مرگ والدینش به فاصله 20 روز از یکدیگر به بیماری فلج دچار شد و از آن روز تاکنون قادر به حرکت و تکلم نیست.

عشق واقعی یک مرد به همسرش + عکس

 این مرد که سرایدار یک مدرسه بوده و در یک اتاق با همسر و فرزند خود زندگی خوبی را سپری می‌کرده اینک هر روز صبحانه را برای همسر خود مهیا می‌کند و وقتی برای کار بیرون می‌رود خود را موظف می‌داند که مرخضی گرفته و به خانه بازگردد تا خانه را تمیز و ناهار را برای همسر خود آماده کند. او نه تنها غذا را برای خود و همسر و فرزندش آماده می‌کند بلکه غذا را در دهان همسر بیمار خود می‌گذارد چرا که او قادر به غذا خوردن نیست.

عشق واقعی یک مرد به همسرش + عکس

 سلیم علاوه بر این کارها، داروی همسرش را نیز باید سر وقت بدهد. او روزی دوبار به خاطر غذا و دارو دادن به همسرش مرخصی می‌گیرد و دوباره به کارش باز می‌گردد. این مرد می‌گوید شبها به طور میانگین سه الی چهار بار بیدار می‌شود تا همسرش  که قادر به غلت‌زدن نیست  را این پهلو و آن پهلو کند تا زخم بستر نگیرد.

او می‌گوید: در این سالها بارها متوجه شدم که همسرم درحال درد کشیدن است اما به خاطر اینکه خواب هستم و برای رعایت حالم، مرا بیدار نکرده است.

ادامه مطلب / دانلود

اگر میخواهید قلب مردان را تسخیر کنید بخوانید

وقتی به کسی علاقه داری حتما دوست داری او هم مثل شما همان حس را داشته باشد اما گاهی با همه علاقه و اشتیاقی که به همسر زندگی‌ات داری متوجه می‌شوی آن طرف سکه خیلی خوشایند شما نیست. نه تنها او را به سمت خودت جذب نمی‌کنی بلکه از میزان عشق و علاقه او نسبت به‌خودت آگاهی نداری اما نترس چون اگر واقعا تصمیم بگیری که دوباره همراه زندگی‌ات را عاشق خودت کنی، می‌توانی این کار را انجام دهی. در همین لحظه همه مشکلات ارتباطت را فراموش کن و با تمرکز، کارهایی که برایت می‌گوییم را انجام بده. معطل نکن!

وقتی عشق همه زندگی‌ات می‌شود

مردان حتی آنهایی که واقعا عاشق یک زن می‌شوند تنها بخشی از ذهن و زندگی خود را درگیر یک ارتباط می‌کنند اما زنی که عاشق شد همه زندگی‌اش صرف عشقی می‌شود که درگیرش شده است. مگر نمی‌خواهی همراه و همسرت را عاشق خودت کنی؟ پس برای شروع یاد بگیر که کمتر در مورد احساست با یک مرد صحبت کنی و اصلا لازم نیست هر احساس و واکنشی که نسبت به ارتباطت داری را بی‌پرده برایش بیان کنی. شما کارهای دیگری هم داری که در کنار عشق به همسرت باید انجام دهی. شاید این یک حقیقت تلخ برای خانم‌ها باشد اما تحقیقات روان‌شناسان نشان داده، که هرقدر زنان بیشتر حرف بزنند و از احساس‌های‌شان صحبت کنند و از همه بدتر همه زندگی‌شان را وقف عشق به همسر‌شان کنند، به همان میزان یک مرد را بیشتر از خودشان دور کرده‌اند.

وقتی مرد دیگر عاشق نیست

محبت یک موضوع 2 طرفه است و تعادل زمانی به‌وجود می‌آید که شما به همان اندازه‌ای که محبت دریافت می‌کنید به همان میزان هم محبت و عشق هدیه بدهید. هدیه خریدن، مهمان کردن همسر‌تان به شام یا سورپرایزکردن همسر‌تان اگر از سمت یک مرد باشد خوب و طبیعی است اما اگر این رفتارها از طرف یک زن به‌صورت پشت سر هم و همیشگی انجام شود هیچ ارزشی ندارد. چون هدیه دادن یک ویژگی مردانه به حساب می‌آید و اگر یک خانم بیش از اندازه‌ای که همسرش به او محبت می‌کند، به او عشق بورزد دیر یا زود مرد زندگی‌اش را از خود دور می‌کند و دکمه عشق یک‌باره در مرد خاموش می‌شود. وقتی یک زن بیش از اندازه به همسرش محبت کند مرد او را مانند مادرش فرض می‌کند و یادتان باشد هیچ مردی نمی‌تواند عاشق مادرش شود بلکه فقط می‌تواند دوستش داشته باشد. پس یاد بگیر که در عشق ازهمسرت جلوتر قدم بر نداری. از اینکه مرد زندگی‌تان برای‌تان هدیه می‌خرد یا برای‌تان وقت می‌گذارد شرمنده نشوید و به فکر جبران نباشید چون مردان با انجام این کارها احساس قدرت مردانه بیشتری حس می‌کنند.

قبل از قلب، ذهنش را تسخیر کن

در شروع یک آشنایی بهتر است خوب به رفتار و واکنش‌های همسرت دقت کنی تا روحیات او را بیشتر بشناسی. از کسانی که او را می‌شناسند در مورد سرگرمی‌ها و سلایقش صحبت کن و نقاط اشتراک خودت و او را کشف کن. به‌دنبال این باش که همسرت از چه چیزی خوشش می‌آید و از چه کارها و رفتارهایی بیزار است. سعی کن شنونده خیلی خوبی برای او باشی چون آدم‌ها بیشتر جذب کسانی می‌شوند که مطمئن باشند حرف‌های‌شان شنیده و درک می‌شود. وقتی به حرف‌های همسرت توجه کنی به‌تدریج شعله یک عشق را در او ایجاد خواهی کرد که برای همیشه ماندنی است. به او نشان بده که برایش اهمیت داری و مهم‌ترین شخص زندگی‌ات در او خلاصه می‌شود. وقتی با او به رستورانی می‌روی و او مشغول صحبت کردن می‌شود، هرگز صحبت‌هایش را قطع نکن حتی اگر تلفن همراهت زنگ خورد، مکالمه همسرت را قطع نکن و با این کار مطمئن باش که او را بیشتر به سمت خودت جذب کرده ای.

نقاب را بردار

اینکه همان‌طور باشی که هستی کار سختی است؟‌ پس چرا بیشتر اوقات در حال بازی‌کردن نقشی هستی که اصلا شباهتی به ویژگی‌های خودت ندارد؟ تا کی می‌توانی نقش یک آدم کامل که هیچ عیب و ایرادی ندارد را بازی کنی؟ اگر روزی خسته شدی و ناگهان فشار مدت‌ها سکوت را روی همسرت خالی کردی، فکر نمی‌کنی با این کار او را بیشتر شوکه می‌کنی؟ بدون اینکه ترس از دست دادن همراهت را داشته باشی صادقانه و با جسارت از عقاید و احساس‌هایت حرف بزن و به او نشان بده که چه دیدگاهی در مورد او و زندگی‌ات داری حتی اگر نظرت مخالف دیدگاه‌های او باشد نترس، چون وقتی با قدرت موضع‌گیری‌ات را مشخص می‌کنی و فریاد می‌زنی که وجود داری، زیبایی بیشتری را برای همسرت به‌وجود می‌آوری اما اگر یک خانم هستید باید یک راز کوچک را هم بدانی. بیشتر خانم‌ها به دلیل روحیات خاصی که دارند در نخستین ملاقات‌ها همه احساسات خود را بیرون می‌ریزند و هرچیزی که به ذهن‌شان می‌رسد را برای همسر‌شان بازگو می‌کنند. دست نگه دارید، چون شما سال‌های سال فرصت دارید که در کنار هم زندگی کنید و از سرگرمی‌ها و احساسات‌تان حرف بزنید. نکته کلیدی ما به شما قدری پیچیده بودن است. از روی این ویژگی به سادگی رد نشوید و سعی کنید برای مرد زندگی‌تان قدری مبهم باشید. بگذارید او به‌تدریج کشف‌تان کند.

عشق زوری نیست!

بیشتر زوج‌ها یکدیگر را به دلیل نداشتن حس‌های رمانتیک سرزنش می‌کنند. جملاتی مثل«‌تودیگر عاشقم نیستی»، «به من احساس داشته باش» جملات متداولی در بین زوج‌های جوان است. اجازه بدهید که همسر‌تان، خودش باشد و از او نخواهید که به خاطر خوشایندی شما واکنش‌هایی را نشان بدهد که در وجودش نیست. اگر این فرصت را به همسر‌تان بدهید که نقش خودش را بازی کند، به‌تدریج می‌توانید با ایجاد فضای آرامی که ایجاد کرده‌اید، عشق را هم بین خودتان به‌وجود بیاورید.

کنترل نامحسوس یادت نره

کیفیت ارتباط با همسرت را بالا ببر و طوری رفتار کن که او خیالش راحت باشد که در شرایط سخت و زمان‌هایی که به شما نیاز دارد، در کنارش هستی. اگر می‌خواهی همسرت را تحت کنترل داشته باشی و مراقب رفتارهایش هستی، باید طوری ماهرانه این کار را انجام دهی که او حس نکند. این احساس را در همسرت به‌وجود بیاور که بودن با او برای شما همراه با لذت و آرامش است و وقتی همسرت مطمئن شد که وجودش موجب آرامش شماست، به‌تدریج عشق خودش را به شما نشان خواهد داد. در این بین تعریف کردن، خیلی می‌تواند به بهتر شدن ارتباط‌تان کمک کند. یادتان باشد تعریف و تمجید صرفا از سمت مردان نیست. همانطور که یک خانم از تعریف همسرش راضی می‌شود یک مرد هم با تعریف و تحسین همسرش انرژی بیشتری دریافت می‌کند و بله! درست حدس زدید! با تعریف همسر‌تان عاشق‌تر می‌شود.

فقط خودت بودن کافی نیست

اینکه در حال حاضر چه ظاهری داری یا در چه جایگاه اجتماعی قرار داری مهم نیست! مهم‌ترین چیز این است که چه طرز فکری در مورد خودت داری. وقتی در مورد خودت اعتماد به نفس کافی داشته باشی و با شجاعت دیدگاه‌ها و علایقت را مطرح کنی، همسرت را مجذوب خودت می‌کنی. باید بدانی نقاط قوت و ضعفت کجاست و یک نکته مهم این‌که کمی شوخ طبعی را چاشنی ارتباطت کن. این ویژگی مردانه یا زنانه نیست و همه افراد از هم صحبتی با کسانی که شوخ‌طبع هستند، لذت می‌برند به‌خصوص اگر آن فرد همسر زندگی‌شان باشد، شادی و عشق بیشتری را تجربه خواهند کرد اما زیاد خندیدن هم خیلی خوب نیست و زیبایی شما را از بین خواهد برد. عشق منتظر شماست اما برای رسیدن به زیباترین هدیه هستی باید قدری بیشتر تلاش کرد. این یک راه یکطرفه نیست. یادت باشد!

ادامه مطلب / دانلود

چطور کسی که عاشقش بودیم را فراموش کنیم
.
عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست می‌خورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه می‌شوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشته‌اید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلی‌ها این کار را انجام داده‌ و با موفقیت روبه‌رو شده‌اند. ما روش آن را به شما آموزش می‌دهیم.

بخش اول: تغییر دیدگاهتان

۱- بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید. اگر تصور می‌کنید نمی‌توانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوق‌العاده‌ای را با هم گذرانده‌اید و بخش مهمی از قلبتان را به او داده‌اید. حالا که تصمیم گرفته‌اید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعی‌اش را ببینید.

  • اگر به شما دروغ می‌گوید یا فریبتان می‌دهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمی‌آید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگی‌تان را پیش ببرید.
  • همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمی‌توانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز می‌توانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیده‌اش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.
  • به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشق‌های بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست می‌آورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدی‌تان چطور می‌تواند باورتان کند؟

۲- درک کنید که آدم‌های دیگری هم هستند–فقط شما نمی‌بینید. احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشته‌اید که شما را به نقطه‌ای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمی‌بینید. فراموش کردن سخت‌ترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.

  • همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامه‌مان پیش می‌رود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگی‌شان با آدم‌های زیادی رابطه عاشقانه برقرار می‌کنند.
  • سعی کنید خوش‌بین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود می‌شناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوش‌بین بودم کمکتان می‌کند زودتر فراموش کنید.

 

۳- بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرف‌مقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشته‌اید. این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمی‌دانسته است که شما چقدر عاشقش بوده‌اید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوست‌داشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.

  • اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشته‌اید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح می‌دهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟
  • درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمی‌خورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که می‌خواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.

۴- اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفته‌اید و هیچ جوابی دریافت نکرده‌اید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است.

  • با یک فرد بی‌طرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانواده‌تان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بی‌طرف سبک‌ترتان می‌کند و کمک می‌کند زودتر فراموش کنید.
  • با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصه‌ای ندارید. راه‌های فرار خلاقانه‌ای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقت‌ها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش می‌کند.
۵. تصمیم بگیرید می‌خواهید همچنان دوست بمانید یا نه. به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازه‌تان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور می‌کنند آسان‌تر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.

بخش دوم: برگرداندن استقلال شخصی

۱- به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث می‌شود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.

  • با محلی‌ها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایده‌ای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلی‌ها معاشرت کنید، به داستان‌هایشان گوش دهید و خوش بگذرانید.
  • زمان‌هایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی‌تان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگی‌تان بیاید می‌تواند با شما شاد شود؟

۲- به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانواده‌تان در هر شرایطی در دسترس شما هستند – از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی می‌کنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانواده‌تان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.

  • برای اتفاقاتی که می‌افتد به نزدیک‌ترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را می‌بیند که خودتان نمی‌توانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرف‌های دلتان در اختیار شما قرار می‌دهد و باعث می‌شود فکر کنید ارزشمندید.

۳- همه یادگاری‌های رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکس‌ها، یادداشت‌ها، فیلم‌ها، هدیه‌ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می‌شود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحت‌کننده‌ای است اما روحیه‌تان را بهتر خواهد کرد.

  • به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاری‌هایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاری‌ها بیندازید.

۴- همانطور که غصه می‌خورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلی‌ها تصمیم می‌گیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصله‌اش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته‌ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده‌اید که توانستید آن را فراموش کنید.

  • چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی می‌بودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.
  • فقط از طریق نوشتن نیست که می‌توانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راه‌های عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوق‌العاده خواهد بود.
۵- از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه می‌خورید که تصور می‌کنید به جسمتان آسیب می‌زند، حتماً با یک مشاور صحبت کنید.

۶- وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماه‌ها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدم‌های زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند.

  • خیلی‌ها تصور می‌کنند که اگر وارد رابطه‌های سرسری شوند کمک می‌کند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدم‌های جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطه‌هایی نشوید چون ارزشش را ندارد.
  • از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دل‌شکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.
  • خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعی‌تان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول می‌کند.

نکات

  • کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگی‌تان تبدیل نکنید.
  • وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی‌گذراند تلف نکنید.
  • اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.
  • یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا می‌توانید از آن استفاده کنید.
  • اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهی‌اوقات احساس ناراحتی و گریه باعث می‌شود حالتان بهتر شود.
  • زمان بهترین دارو است.
  • به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگی‌تان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.
  • تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام‌های قبلی‌تان را چک نکنید.
  • فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترین‌ها هستید!
ادامه مطلب / دانلود
صفحه 5 از 7«... قبلی 456 بعدی ...»
css.php