به یاری خداوند عزیز و توفیق او نگارش گلستان به پایان رسید. لازم به توضیح است که در نگارش این کتاب همانطور که رسم نویسندگان است از اشعار هیچ یک از گذشتگان هیچ رونوشتی صورت نگرفت. کهنخرقهی خویش پیراستن به از جامهی عاریت خواستن (1) شیوه و نگارش سعدی در ادبیات شادی بخش و مفرح است و تنگ نظران همیشه …
ادامه مطلببایگانی برچسب: درستکاری
حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 106
دو گروه از انسان ها هنگام مردن حسرت زیادی می خورند. گروه اول آنان که از مال و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 105
از حکیمی پرسیدند: از هیچ یک از چند درخت معروفی که خداوند عزیز و بزرگ آفریده است هیچ کدام صفت آزاده (1) ندارند. چرا سرو را آزاده خطاب می کنند با وجود اینکه هیچ میوه ای نمی دهد. گفت: برای هر کدام از آن درختان وقت و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 104
دندان هر کس با خوردن ترشی کُند و بیحال می گردد اما دندان قاضیان با خوردن شیرینی (رشوه). (1) قاضی چو بهرشوت بخورد پنج خیار (2) ثابت کند از بهرِ تو دَه خربُزهزار 1- دندان قاضیان با شیرینی کند شدن: به علتی از قبیل رشوه از اظهار حق باز ایستادن. 2- رِشوت یا رُشوت: (رشوه)؛ آنچه بر کسی دهند تا …
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 103
خوردن ترشی کُند و بیحال می گردد اما دندان قاضیان با خوردن شیرینی (رشوه). (1) قاضی چو بهرشوت بخورد پنج خیار (2) ثابت کند از بهرِ تو دَه خربُزهزار 1- دندان قاضیان با شیرینی کند شدن: به علتی از قبیل رشوه از اظهار حق باز ایستادن. 2- رِشوت یا رُشوت: (رشوه)؛ آنچه بر کسی دهند تا کارسازی به ناحق کند، …
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 102
شاه باید در مقابل زورگویی آشوبگران و متجاوزان بایستد و داروغه باید جامعه را از ناکسان و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 100
از بزرگی پرسیدند: چرا عده ای انگشتری را در دست چپ خود می کنند با وجود اینکه برای انگشتر در دست راست کردن محاسن و اقبال زیادی وجود دارد. در پاسخ گفت: اهل فضیلت و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 99
درویشی اینگونه دعا می کرد: خداوندا رحمت و بخشش خود را از انسان های بد مگیر چرا که
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 98
انسانی عاقل است که در شرایط نامناسب خود را کنار بکشد و زمانی که همه چیز مرتب شد باز گردد و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 97
هر کس با ضعیفان و زیردستان به نیکی رفتار نکند خود نیز به ظلم بالادستان گرفتار می شود.(اگر به کسی رحم و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 96
۱- گرفتن طلا از معدن به کندن آن ختم می شود و اما گرفتن آن از دست بخیل به مانند گرفتن جان او می باشد. ۲- گرفتن طلا از معدن به کندن آن ختم می شود و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 95
خداوند بزرگ و بلند مرتبه به همه اسرار ما آگاه است و آنها را حفظ می کند و همسایگان و نزدیکان چیزی نمی دانند و این چنین آشفته می شوند و فریاد سر می دهند. نعوذ بالله، اگر خلق غیبدان بودی (1) کسی به حالِ خود از دستِ کس نیاسودی 1- نعوذ بالله: پناه می بریم به خدا. این کلمه …
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 94
زمین از آسمان هدیه و برکت دریافت می کند و در مقابل، آسمان از زمین گرد و غبار و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 93
گدایی که عاقبت بخیر شود بهتر است از پادشاهی که
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 92
کسی که گوش بندگی اش را سنگین آفریده اند همان کاری را می کند که فقط می شنود (1) و کسی که
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 91: راه سعادت آدمی
انسان های سعادتمند همواره در زندگی خود از سرنوشت و آموزه های گذشتگان پند و عبرت می گیرند و همچنین آیندگان از سرنوشت اینان در زندگی خود سرمشق می گیرند. دزدها دست از کار زشت خود بر نمی دارند تا اینکه سرانجام دیگران به زور دستشان را از کار زشت کوتاه می کنند. نرَوَد مرغ سوی دانه فراز چون دگر …
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 90
هر کس در دنیا نفس خود را تربیت نکند و در رویارویی با مشکلات جدی راه صواب و پاک را در پیش نگیرد در
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 89
اگر آتش قهر (خداوند) شعله ور گردد پیامبران و اولیا نیز از ناتوانی سر فرود می آورد (1) و اگر کوچک ترین غمزه ی (2) لطف و مهربانی نشان دهد، خطاکاران را به خوبان نزدیک می کند و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 88
بزرگی و منزلت خداوند به گونه ای است که می تواند پادشاهی را از تختِ شاهی برگیرد و
ادامه مطلبحکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 87
در کتاب اِنجیل آمده است که: ای فرزند آدم! اگر تو را توانایی و ثروت دهم به دنبال کسب و کار بیشتر می پردازی و اگر تو را تنگ دست و درویش کنم، همیشه افسرده و
ادامه مطلب