نتايج جستجو : سریال+پایتخت

جنایت های تهران در ایام نوروز

جنایت های تهران در ایام نوروز

بازپرسان ویژه قتل پایتخت، در ایام نوروز پرونده ۶ جنایت را بررسی کردند. آخرین قتل‌های‌ سال گذشته در تهران، روز ٢٨ اسفند ماه، رقم خورد و دقایقی پس از آغاز‌ سال جدید نیز نخستین جنایت از سوی یک مرد میانسال رخ داد. درنهایت نیز روز هشتم فروردین‌ماه، درگیری بر سر صدای بوق خودرو، پرونده آخرین قتل در ایام تعطیل را پیش روی بازپرس کشیک قرار داد.

تیراندازی در بازار تهران

یکی از جنایت‌های روز ٢٨ اسفندماه ‌سال گذشته، ساعت ١۴:٢٠ رقم خورد. یک مرد حدوداً شصت‌ساله زمانیکه داشت سوار موتورسیکلتش می‌شد، از سوی فردی ناشناس مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. دقایقی بعد مأموران کلانتری ١١٣ بازار در جریان ماجرا قرار گرفتند و آنها نیز در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت این تیراندازی مرگبار را که در محدوده بازار، چهارراه گلوبندک، داخل یک کوچه بن‌بست رخ داده بود، گزارش کردند. بلافاصله پس از مخابره این قتل، محسن مدیرروستا، بازپرس کشیک قتل پایتخت به‌همراه اکیپ تشخیص هویت آگاهی و کارشناسان پزشکی قانونی در محل حادثه حاضر شدند. بررسی اولیه حکایت از آن داشت ضارب با شلیک دو گلوله به‌ سمت مقتول وی را به ‌قتل رسانده و از محل متواری شده است. سرانجام با دستور بازپرس امور جنایی تهران جسد مقتول برای بررسی بیشتر به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات برای شناسایی و بازداشت قاتل فراری آغاز شد.

آتش گرفتن پس از میانجیگری

جنایت دیگر درست یک روز پیش از آغاز ‌سال جدید نیز مربوط به مرد جوانی بود که برای پایان دادن به یک نزاع آتش گرفت و جان خود را از دست داد. آن روز مأموران کلانتری ١٠٩ بهارستان با بازپرس کشیک قتل پایتخت تماس گرفته و اعلام کردند مردی سی و هفت ساله طی یک درگیری که حدود یک هفته قبل به وقوع پیوسته دچار سوختگی شده و به بیمارستان انتقال یافته اما به علت شدت جراحات وارده جان خود را از دست داده است. بلافاصله موضوع در دستورکار بازپرس و کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در رابطه با این قتل آغاز شد. تجسس‌های پلیسی نشان داد که قربانی در این نزاع نقشی نداشته و برای پایان دادن به درگیری وارد ماجرا شده بود، اما در این حین یکی از طرفین درگیری روی نفر دوم بنزین ریخته، قصد آتش زدن وی را داشته و کبریت روشن کرده است که بنزین روی مقتول هم ریخته و باعث سوختگی شدید وی شده بود. در این نزاع فردی که اقدام به ریختن بنزین و روشن کردن کبریت کرده بود نیز دچار سوختگی شده و به بیمارستان انتقال یافته بود. سرانجام با دستور محسن مدیرروستا، بازپرس امور جنایی تهران، جسد متوفی برای بررسی بیشتر به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات از متهم این حادثه آغاز شد.

جنایت خانوادگی بر سر سفره هفت سین

نخستین قتل‌ سال ۹۷ در پایتخت با همسرکُشی آغاز شد. مرد میانسالی درست سر سفره هفت‌سین خانه‌شان، دقایقی پس از تحویل سال، جنایتی خانوادگی را رقم زد. او پس از کشتن همسرش و مجروح کردن مادرزنش فرار کرد. ساعت ٢٢:۵۶ همان شب بود که خبر این قتل به مأموران کلانتری ١٠۶ نامجو رسید. مأموران پلیس نیز در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام کردند زنی در محدوده استحفاظی این کلانتری به قتل رسیده است. بلافاصله موضوع در دستور کار قرار گرفت و تجسس‌ها در این رابطه آغاز شد. تحقیقات مأموران نشان داد که قاتل حدود ساعت ٢١ شب، دقایقی بعد از آغاز‌ سال ٩٧، پس از ورود به خانه، همسر و مادرزنش را به دلیل اختلافات خانوادگی با ضربات چاقو مورد هدف قرار داده است. همسر این مرد به علت شدت جراحات وارده جان باخته و مادرزن وی نیز مصدوم شده و به بیمارستان انتقال یافته بود. متهم پس از جنایت از محل متواری شده بود. فرزندان مقتول نیز که در خانه حضور نداشتند پس از بازگشت با جسد مادرشان مواجه شدند و موضوع را به پلیس اطلاع دادند. درحال حاضر نیز به دستور محسن مدیرروستا، بازپرس ویژه قتل پایتخت، جسد مقتول برای بررسی بیشتر به پزشکی قانونی انتقال یافته و تلاش برای بازداشت متهم فراری ادامه دارد.

قتل در خیابان مرتضوی

دومین جنایت‌ سال ٩٧ نیز در ساعت ٣:٣٠ بامداد روز دوم فروردین ماه رقم خورد. در آن روز درگیری دو مرد جوان در یک خانه در خیابان مرتضوی منجر به قتل یکی از آنها شد. پس از آن مأموران کلانتری ١٠٨ نواب در جریان ماجرا قرار گرفتند و موضوع را در دستور کار خود قرار دادند. بازپرس کشیک قتل پایتخت نیز از این قتل باخبر شد و تحقیقات خود را آغاز کرد. تجسس‌ها نشان داد که مرد جوان افغانستانی پس از نزاع با یکی از هموطنانش در خانه‌ای در خیابان مرتضوی با چاقو مجروح شده و پس از انتقال به بیمارستان به علت شدت جراحات جان خود را از دست داده است. بنابر اظهارات مأموران، این نزاع حدود ساعت یک بامداد و ظاهرا به دلیل اختلافات مالی به وقوع پیوسته بود، چند مرد افغانستانی دیگر نیز شاهد این نزاع بوده و پلیس را در جریان قرار داده بودند. همچنین مشخص شد که قاتل از صحنه جرم متواری شده است. بنابراین به دستور محسن مدیرروستا، بازپرس ویژه قتل پایتخت جسد مقتول به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای بازداشت متهم فراری آغاز شد.

اعتراف سارق به یک جنایت

روز چهارم فروردین‌ ماه بود که یک سارق نیز پس از دستگیری راز یک جنایت را فاش کرد و در بازجویی‌ها اعتراف کرد که پس از قتل در شهرستان به تهران آمده و دست به سرقت‌های سریالی زده است. این سارق از سوی مأموران کلانتری ۱۲۴ قلهک که به خودروی او و همدستش مشکوک شده بودند، دستگیر شد. آن روز مأموران هنگام گشتزنی در خیابان دولت به این خودرو که در کنار خیابان پارک شده بود، مشکوک شدند. مأموران به سراغ خودرو رفته و در همین لحظه مرد جوانی از داخل خانه‌ای که خودرو مقابل آن پارک شده بود، بیرون آمد و با دیدن مأموران پا به فرار گذاشت. درنهایت مأموران پلیس پس از تعقیب و گریز و بکارگیری قانون اسلحه، متهم را هدف شلیک گلوله قرار دادند و به بیمارستان منتقل کردند. راننده خودرو نیز بازداشت شد. متهم جوان پس از بهبودی به همراه همدستش به پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران منتقل شد. در حالی‌که تحقیقات در رابطه با دو متهم جوان ادامه داشت، کارآگاهان با بررسی هویت آنها در سیستم پلیس آگاهی متوجه شدند که یکی از متهمان دستگیر‌شده، چند وقت قبل با اسلحه کلاشینکف در غرب کشور دست به جنایت زده و پس از فرار به پایتخت آمده و زندگی مخفیانه‌ای را آغاز کرده است. مرد جوان که خود را در برابر مدارک پلیسی می‌دید، راز جنایت را فاش کرد و روز شنبه، ۴ فروردین امسال لب به اعتراف گشود و گفت: «پس از جنایت به تهران آمدم. چند وقت بعد با همدستم آشنا شدم. با هم تصمیم گرفتیم برای به دست آوردن پول سرقت کنیم. در خیابان‌های بالای شهر پرسه می‌زدیم و با شناسایی خانه‌هایی که صاحبان آنها در خانه نبودند با شگرد تخریب‌کردن در وارد خانه شده و نقشه‌مان را اجرا می‌کردیم.» به گفته پلیس ارزش اموال سرقت‌شده از این محل‌های سرقت بیش از ۸۰۰‌میلیون تومان است.

کشف جسد نیمه عریان

عصر سه‌شنبه، ٧ فروردین امسال هم جسد مرد افغان داخل خانه‌ای در منطقه پیکان‌شهر کشف شد و بلافاصله مأموران کلانتری ١٨١ عوارضی از این موضوع با خبر شدند. به دنبال اعلام این خبر مأموران راهی محل حادثه شده و با حضور در محل با جسد نیمه عریان مرد حدودا ۳۵ساله‌ای مواجه شدند. جسد مرد افغان برای مشخص‌شدن علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. تحقیقات در این‌باره از سوی تیم تحقیق آغاز شد.

جنایت به خاطر گذر از جاده

شامگاه چهارشنبه، هشتم فروردین امسال نیز آخرین جنایت در تعطیلات رقم خورد. آن روز ۵ جوان ۲۴ساله با راننده یک خودروی پژو ۴٠۵ بر سر صدای بوق درگیر شدند. آنها که از قرچک ورامین به تهران می‌آمدند، در بین راه با راننده خودرو پژو ۴۰۵ که در حال عبور بود و برای آنها بوق می‌زد، درگیر شدند. آنها به راننده اعتراض کردند، اما درگیری لفظی آنها ناگهان شدت یافت. راننده پژو با چاقویی که به همراه داشت ضربه‌ای به قلب یکی از ۵ مرد جوان زد. پس از آن بلافاصله وقوع این درگیری خونین به مأموران کلانتری ٢١١ قلعه نو اطلاع داده شد و آنها نیز موضوع را در دستور کار خود قرار دادند. قربانی ماجرا نیز به بیمارستان فیروزآباد منتقل شد؛ اما ساعتی بعد بر اثر جراحات وارده تسلیم مرگ شد. بنابراین تحقیقات برای دستگیری راننده جنایتکار از سوی پلیس پایتخت آغاز شد.

منبع: روزنامه شهروند نوشت

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

لیندا کیانی از هنرمندان جوان کشورمان است که همه بازی او در سریال پایتخت را به یاد دارند. در این مطلب از سایت میهن فال عکس های جدید لیندا کیانی آبان ۹۴ را برای شما طرفداران دنیای بازیگری در نظر گرفته ایم که از شما دعوت می کنیم تا با ما همراه باشید.

عکس های جدید لیندا کیانی آبان ۹۴

عکس های جدید لیندا کیانی آبان ۹۴

عکس های جدید لیندا کیانی آبان ۹۴

 

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

همه شما عزیزان حتما سریال جذاب پایتخت را دیده اید. در قسمت اخیر این سریال شاهد حضور خاله نقی معمولی بودیم. در این مطلب از سایت میهن فال مصاحبه با سکینه شفافی / خاله نقی معمولی را برای شما در نظر گرفته ایم. در ادامه با ما همراه باشید.

مصاحبه با سکینه شفافی / خاله نقی معمولی

«عسل خاله، عسل گیسو، عسل چشم و…» این عبارت را محسن تنابنده با عشق برای سکینه شفافی می‌خواند که در پایتخت۴ به «عسل خاله» معروف شده بود. سکینه شفافی از حضور کم و موثرش در سریال پایتخت می گوید.

سکینه شفافی گرمای مهربانی مادربزرگ‌ها را داشت. او نماینده جزیی‌نگری‌ها و جزئیات‌پردازی سیروس مقدم و محسن تنابنده هستند. اگر سکینه شفافی را از نزدیک ببینید، متوجه می‌شوید عوامل پایتخت چقدر هوشمندانه بازیگران را انتخاب می‌کنند؛ هرچند که نقش‌ها کوتاه باشد.

 عسل خاله! پایتخت ۴ اولین کار شما بود؟

بله. اولین کارم بود.

 چه کسی از شما برای کار در پایتخت دعوت کرد؟

آقای تنابنده و آقای مقدم افتخار دادند که من در سریال بازی کنم. من اهل شیرگاهم. یک روز برای خرید داشتم می‌رفتم بازار شیرگاه که آقای تنابنده و مقدم سر فیلمبرداری بودند و مرا دیدند و خواستند در سریال بازی کنم.

 چه شد که از شما خوش‌شان آمد؟

صدای من چون مثل جیغ جیغوها و نوع حرف زدنم سریع است از من خوش‌شان آمد. می‌گفتند برای بازی کردن توی فیلم چهره بانمکی دارم؛ مثلا من اگر بین ۱۰۰نفر صلوات بفرستم قشنگ صدایم معلوم می‌شود. همه صدای مرا می‌فهمند.

 یعنی اصلا قبلش از شما هیچ تستی برای بازی نگرفتند؟

من قبلا خیلی کم توی پایتختی که خروس‌بازی داشت، بازی کردم. سرایدار همان خانمی بودم که به نقی گفت برود خانه‌شان برای نصیحت پسرش.
 چند سال‌تونه؟

۷۵ سال.

 عسل خاله شما بچه هم دارید؟

بله. سه تا پسر و سه تا دختر. شش تا نوه دارم و هفت تا نتیجه. پسر کوچکم کمک دستم است. تازه زنش دادم. ارسطو هم مثل پسرم بود. برای همین دوست داشتم زنش بدهم. همه پسرهای شیرگاه از من می‌خواهند برای‌شان زن بگیرم. (خنده)

 بچه‌ها مخالف کار شما نبودند؟

نه. اتفاقا خوشحال هم شدند. وقتی مردم جمع می‌شدند تا فیلمبرداری را نگاه کنند به مردم می‌گفتند که مادرشان در فیلم بازی می‌کند و پز مرا می‌دادند.

همسر شما در قید حیات هستند؟

نه. کارمند راه‌آهن بود. ۲۵ سال پیش بیمار شد و فوت کرد. دو سال بیمار بود.

 در غیاب همسر چطور زندگی و بچه‌ها را جمع و جور کردید؟

خیلی سخت بود. آشپزی می‌کردم برای مردم. توی شیرگاه دستپختم معروف است. می‌رفتم عروسی‌ها و عزاداری‌ها آشپزی می‌کردم تا خرج بچه‌ها را دربیاورم. شوهرم هم ۸۰۰ هزار تومان مستمری دارد که زندگی را با آن می‌چرخانم.

 از بازی و کار کردن در گرما خسته نمی‌شدید؟

نه. آقای مقدم از ۹ شب تا ۶ صبح فیلمبرداری می‌کردند تا گرما کسی را اذیت نکند. وقتی هم تو خرابه (ساختمان نیمه‌کاره) بودیم من در ماشین می‌نشستم تا خنک شوم و اذیت نشوم. آقای تنابنده و مقدم خیلی هوای مرا داشتند.

 عسل خاله شما در داستان خیلی شیطون بودید. در زندگی واقعی‌تان هم همین‌جوری هستید؟

نه. من خیلی آرام هستم اما آقای مقدم، تنابنده و ارسطو خیلی از دست من می‌خندیدند. می‌نشستم جای آقای مقدم و می‌گفتم صدا، دوربین، حرکت. همه می‌خندیدند. شادی بچه‌ها را دوست داشتم.

 هیچ‌وقت آقای تنابنده از دست‌تان ناراحت و عصبانی نمی‌شدند؟

نه. من هروقت بازی می‌کردم بعدش آقای تنابنده و مقدم من را تشویق می کردند و می‌گفتند تو برکت این کاری.

 خانم رامین‌فر یا همان هماخانوم گفته بود شما واقعا نقش ایشان را باور کرده بودید و فکر می‌کردید مادر دوقلوهاست؟

آره. آن موقع باور کرده بودم. ساده دلم دیگر. اما الان می‌دانم که دوقلوها سوئد زندگی می‌کنند.

 چیزی هم از خودتان میان دیالوگ‌ها اضافه می‌کردید؟

نه. من اصلا سواد ندارم به همین خاطر آقای تنابنده برایم نوشته‌ها را می‌خواند تا حفظ کنم. من هم سریع حفظ می‌کردم؛ همان دفعه اول. حتی وقتی بقیه تمرین می‌کردند من تمرین نمی‌کردم. آنقدر هم کارم خوب بود که وقتی کارم تمام می‌شد، آقای مقدم و تنابنده برایم دست می‌زدند.

 شایعه شده بود شما واقعا خاله آقای تنابنده هستید.  این درست است؟

نه نیستم. وقتی سر ساختمان بودیم یک تخته گذاشته بودند که بچه‌ها از روی چاله جلوی ساختمان رفت و آمد کنند. بچه‌ها ماشالا جوان بودند و سریع راه می‌رفتند. من چون قبلا پایم شکسته بود نمی‌توانستم سریع راه بروم و ممکن بود بیفتم زمین. به همین خاطر آقای تنابنده برای راه رفتن روی تخته کمکم می کرد. آقای تنابنده مثل پسرم می‌ماند.

 بابت این سریال چقدر به شما دستمزد دادند؟

اول گفتند تو را به سفر زیارتی می‌فرستیم که بروی کربلا و سوریه. گفتم من شش‌بار سوریه رفتم و چهار بار کربلا. برای کاروان‌ها آشپزی می‌کردم و یک قران هم نمی‌گرفتم و عوض آشپز با خودشان مرا می‌بردند زیارت هم می‌کردم. خانم غفوری هم دو میلیون تومان فعلا دادند. گفتند بیشتر هم می‌دهند.

 عسل خاله از شهرت اذیت نمی‌شوید؟

چرا بعضی وقت‌ها اذیت می‌شوم. دیگر نمی‌توانم راحت بروم بازار. همه می‌خواهند با من عکس بگیرند. مسافرانی که می‌آیند شیرگاه و مردم به آنها خانه اجاره می‌دهند مدام سراغ مرا می‌گیرند.

 گویا شما قبل از سریال دچار افسردگی شده بودید؟

بله. من چند سال پیش تصادف کردم و پایم شکست. چهار سال است از آشپزی و خیاطی افتاده‌ام. قلبم را عمل کرده‌ام. همیشه از مرگ حرف می‌زدم. وصیتنامه نوشته و همیشه ناراحت بودم. چشم‌هایم خیلی خوب نمی‌بیند. وقتی بازی کردم و بیشتر به من توجه شد، حالم خیلی بهتر از قبل شده و اصلا خوب شده ام.

سینما هم رفته ای عسل خاله؟

قائمشهر که بودم سینما می‌رفتم.

 از چه بازیگری خوش‌تان می‌آمد؟

ناصر ملک‌مطیعی چون نقش آدم‌های جوانمرد را بازی می‌کرد.

  عسل خاله پیشنهاد تازه‌ای هم گرفته‌اید؟

بله. یک پیشنهاد از ماهشهر داشتم. از «رسوایی۲» هم تماس گرفتند. پسرم پیگیر کار من است.

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

در این مطلب گفتگویی خواندنی با الهام غفوری، تهیه کننده اکثر فیلم های سیروس مقدم و همچنین همسر سیروس مقدم برای شما عزیزان در نظر گرفته ایم.

گفتگو با الهام غفوری ، تهیه کننده و همسر سیروس مقدم

الهام غفوری تاکنون تهیه‌کننده سریال‌هایی چون پایتخت، تاثریا، دیوار، میکائیل و … بوده است؛ سریال‌‌هایی که مقدم آنها را کارگردانی کرده و جزو بهترین آثارش نیز هستند. غفوری روزی هزاران بار خدا را به خاطر زندگی‌ که دارد شکر می‌کند.

از آشنایی‌تان با آقای مقدم بگویید و این‌‌که چگونه این آشنایی به ازدواج منجر شد؟

در سریال شیخ مفید منشی صحنه بودم. در ابتدا کارگردان کار یک نفر دیگر بود، اما بعد از مدتی کارگردانی به آقای مقدم سپرده شد. سر همین کار بود که با هم آشنا شدیم. بعد از آن هم در سریال‌هایی مانند روزهای افتخار، روزهای زندگی و… با آقای مقدم همکاری کردم و تاکنون در حدود ۴۰ فیلم و سریال در کنار هم بوده‌ایم. من از ابتدا به کار تولید علاقه‌مند بودم. با حرفه منشی صحنه شروع کردم، اما در ادامه دستیاری کارگردان، مشاور کارگردان، برنامه‌ریزی و… را تجربه کردم.علاقه‌ام از ابتدا حوزه تولید بود و هیچ‌وقت دوست نداشتم بازیگر یا کارگردان شوم. تجربه زیادی کسب کردم تا این‌که تهیه‌کننده شدم.

از زمانی‌که با آقای مقدم آشنا شدید تا ازدواجتان چقدر زمان بُرد؟

تقریبا یک سال و نیم.

پس شما هم معتقدید در ازدواج نباید عجله کرد؟

بله دقیقا! باید زمانی باشد تا آدم‌‌ها یکدیگر را بشناسند. این شناخت برای شروع زندگی مشترک لازم است. زن و مرد باید آستانه تحمل یکدیگر را محک بزنند و ببینند آیا می‌توانند با یکدیگر کنار بیایند یا نه. بخصوص در حرفه ما که کاری شبانه‌روزی است. ازدواج من و آقای مقدم حرفه‌ای بود. ما از همان ابتدا پذیرفتیم مسائل کاری را با مسائل زندگی قاطی نکنیم. به گونه‌ای برنامه‌ریزی کردیم که در زندگی مشترک با مشکل روبه‌رو نشویم.

واقعا وقتی از سرکار به خانه می‌آیید درباره کار صحبت نمی‌کنید؟

نه این‌که اصلا صحبت نکنیم، اما وظایفمان تفکیک شده است. سعی می‌کنیم این دو را با هم قاطی نکنیم.

با حجم بالای کار وقت می‌کنید کار خانه هم انجام دهید؟ وقتی مثلا تصویربرداری یک سریال حدود شش ماه طول می‌کشد؟

مگر می‌شود یک خانم کار خانه انجام ندهد! خیلی سعی کرده‌ام حرفه‌ام به زندگی خانوادگی‌ام لطمه نزند. مثلا من در همه جلسات مدرسه پسرم حضور یافته و به درسش رسیدگی می‌کنم. همه کارهایی که یک مادر باید برای فرزندش انجام بدهد را انجام می‌دهم. بعضی روزها که کارم زیاد است، روز را زودتر شروع می‌کنم تا به همه کارهایم برسم. دلیل این‌که توانسته‌ام حرفه‌ام را ادامه بدهم این است که هیچ‌وقت زندگی را فدای کار نکرده‌ام و برعکس. همیشه تلاش می‌کنم بین کار و زندگی تعادل برقرار باشد. تهیه‌کنندگی حرفه پرمشغله‌ای است و باید تمام وقت در اختیار کار باشی، اما خوشبختانه پسرم همکاری خوبی با من دارد زمانی که کارم زیاد است سعی می‌کند کارهایش را خودش انجام دهد در عوض زمانی که من کارم کم است بیشتر برایش وقت می‌گذارم.

شما از خانم‌‌هایی هستید که از همسرشان حمایت کامل می‌کنند. آقای مقدم حتی تلفن همراه ندارد و شما جوابگوی تلفن‌های او هستید! این حجم کار برایتان سخت نیست؟

آقای مقدم نه از تلفن همراه خوشش می‌آید و نه با تلفن صحبت کردن را دوست دارد. کلا از تلفن فراری است برای همین تلفن همراه ندارد، اما آدمی است که مردم زیادی با او کار دارند، چه در رابطه با کارش و چه موارد دیگر. بنابراین یک نفر باید جوابگوی آنها باشد و من این کار را انجام می‌دهم.

گاهی از حجم تلفن‌ها کلافه می‌شوم، اما آقای مقدم تمایل دارد به همه تلفن‌ها جواب داده شود. هم تلفن‌هایی که از طرف اهالی مطبوعات می‌شود و هم تلفن‌هایی که مثلا از طرف آدم‌هایی می‌شود که دوست دارند در کارهای آقای مقدم بازی کنند. تلاش می‌کنم با روی خوش و صبوری به همه این تلفن‌ها پاسخ بدهم.

بین مطبوعاتی‌ها شما به خانمی مهربان و صبور معروف هستید و خب شاید این از خوش‌شانسی آقای مقدم است که همسری چون شما دارد.

(با خنده) من خوش‌شانس‌ترم. چون آقای مقدم خیلی مرد خوبی است؛ مهربان، صبور، با گذشت و… شاید اخلاق او باعث شده که من این روحیه را در طول سال‌ها پیدا کنم. این را بدون تعارف می‌گویم که او خیلی خوب است. به آدم‌ها اهمیت می‌دهد. مرا آزاد گذاشت تا هر چه را دوست دارم انتخاب کنم. هیچ‌وقت با من مخالفت نکرد و این باعث شد تا زندگی‌مان پیشرفت کند. به من اعتماد کرد و من تلاش کردم جواب این اعتماد را درست بدهم

البته هر مردی دوست دارد که کارهایش را به همسرش بسپارد و خودش را راحت کند!

همیشه گفته‌ام که آقای مقدم فقط کارگردانی می‌کند و بقیه کارهای زندگی به‌عهده من است. از خرید و تعمیر ماشین و تعمیرات خانه و… هر اتفاقی که در زندگی می‌افتد من باید به آن رسیدگی کنم. شرایط را طوری برایش مهیا می‌کنم که او فقط با اعصاب راحت کارگردانی کند و کارش طبق نظم پیش برود.

صحبت‌های شما که چاپ شود خیلی از مردها آرزو می‌کنند همسری مثل شما داشته باشند!

اما خیلــی از خانم‌‌ها هم از روش من خوششان نمی‌آید. اما من معتقدم که خیلی نباید بین وظایف زن و شوهری تفکیک شود. بزرگ‌ترین اتفاقی که باید بین زن و شوهر رخ دهد، اعتمادسازی است. اگر این اتفاق بیفتد خیلی از مسائل حل می‌شود. خیلی به وظیفه زن و مرد یا مردسالاری و زن سالاری اعتقاد ندارم. زندگی مشترک باید بر مبنای دوستی و اعتماد بنا شود.

برخی می‌گویند هما در سریال پایتخت خانم غفوری است. نقی معمولا زیر سایه هما زندگی می‌کند و بیشتر اوقات بیکار است، اما هما کار می‌کند.

اما آقای مقدم زیر سایه من نیست. او خیلی فعال است و برای زندگی خیلی تلاش می‌کند. بیشتر طول سال سرکار است. معمولا در یک سال دو سریال می‌سازد. اما من دوست دارم آقای مقدم در کنار پرکاری آثار موفقی هم بسازد. برای همین بهترین هزینه را برایش می‌کنم تا در زمان کار کم نداشته باشد. دوست دارم روبه جلو حرکت کند. موفقیت او باعث افتخار من و پسرم می‌شود.

همه زندگی‌‌ام تلاش کردم پا به پای او حرکت کنم. معتقدم زن نباید از مرد عقب بماند. باید با هم حرکت کنند تا تعادل زندگی برقرار بماند.

شما مصداق کامل این گفته هستید: پشت‌سر هر مرد موفق یک زن ایستاده است.

ما یاد گرفتیم در کنار کار مشترک، زندگی مشترک داشته باشیم و یاد گرفتیم که هر کدام از ما چه سهمی از شکست یا موفقیت داریم و این را به رُخ یکدیگر نمی‌کشیم. من باعث موفقیت آقای مقدم نشدم، اما دوست دارم و تلاش می‌کنم که موفق باشد.

چقدر از زندگی احساس رضایت دارید؟

روزی صد هزار بار خدا را برای زندگی که دارم شکر می‌کنم. زندگی‌‌ام را فوق‌العاده دوست دارم و از آن احساس رضایت می‌کنم.

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود
در این مطلب از سایت میهن فال به دنیای موسیقی وارد شده ایم و از شما دعوت می کنیم تا با ما همراه باشید با خبر خواننده زن مشهور آمریکایی در گذشت .

خواننده زن مشهور آمریکایی در گذشت

به گزارش میهن فال لین اندرسون خواننده سبک کانتری و برنده جایزه گرمی، بر اثر سکته قلبی در بیمارستانی در نشویل درگذشت. او در زمان مرگ ۶۷ سال داشت.

اندرسون که در داکوتای شمالی متولد شده و در ساکرامنتوی کالیفرنیا بزرگ شده بود، فرزند پدر و مادری آهنگساز بود و از شش سالگی شروع به خواندن کرد. او در سال ۱۹۶۷ به مدت دو سال در برنامه تلویزیونی لارنس وک حاضر شد. حضور در این برنامه سبب شد که شرکت کلمبیا رکوردز در نشویل پایتخت موسیقی کانتری قراردادی با او امضا کند.
او در سال ۱۹۷۱ برای آلبوم «باغ رز» جایزه گرمی را از آن خود کرد. اندرسون درباره این اثر گفت : «این اثر در بهترین زمان ممکن عرضه شد. در زمانی که آمریکا در حال خروج از ویتنام بود و بسیاری افراد دنبال احیای دوباره خویش بودند. این آهنگ به این نکته اشاره دارد که می‌توان از هیچ، چیزی بنا کرد.»
این خواننده علاوه بر کار خوانندگی بارها در کنار ستارگانی همچون جان وین و لوسیل بال در تلویزیون ظاهر شده بود. اندرسون همچنین در سال ۱۹۹۰ در یک قسمت از سریال پلیسی «استارسکی و هاچ» بازی کرد.

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

نیوشا ضیغمی یکی از هنرمندان خوب کشورمان است که در عرصه سینما و تلویزیون خوش درخشیده است و ما در این مطلب از سایت میهن فال گفتگویی خواندنی با نیوشا ضیغمی را برای طرفداران ایشان در نظر گرفته ایم. در ادامه مصاحبه با ما همراه باشید.

گفتگویی خواندنی با نیوشا ضیغمی

درست از روزی که ازدواج کرده، علاقه مند به فوتبال هم شده است. خودش می گوید این جذابیت و هیجان فوتبالی را مدیون همسرش است. حالا به عنوان یک هوادار پروپاقرص فوتبال، از دغدغه هایش می گوید و از علی دایی و علی کفاشیان به عنوان نمادهای فوتبالی ایران. میهمان این هفته غیرورزشی مان، نیوشا ضیغمی است. بازیگری که همین چند روز قبل، در جشنواره روسیه به عنوان بهترین بازیگر انتخاب شد و سابقه ای طولانی در سینمای ایران دارد.

در این چند ساله ورزشکاران، مخصوصا فوتبالیست ها نشان دادند بازیگران خوبی هستند. آیا می توان برعکس این را هم تایید کرد؟

هیچ گاه تمامی مصداق ها برای تک تک افراد صدق نمی کند. درباره من اگر بخش حرفه ای را کنار بگذاریم می تواند صحت داشته باشد. البته فوتبالیست ها در زمین بازی هم خوب بازی می کنند، باور نمی کنید از داورها بپرسید.

اهل ورزش کردن هم هستید؟

مگر می شود نباشیم؟! شنا، بدنسازی و مخصوصا یوگا را جدی کار می کنم.

به کدام ورزش علاقه نشان می دهید؟

شیرجه، سوارکاری و تنیس.

پس درست است که شما سوارکار خوبی هستید؟

بله، کجایش را دیده اید! آن قدر خوب هستم که خود حیوان هم می فهمد.

چطور؟ مگر از اسب می ترسید؟

بله، ولی هرکاری می کنم برطرف نمی شود. مثل این بچه هایی که تازه راه افتادن یا نشستن را یاد گرفته اند زمانی که پشتشان را رها می کنید می افتند، من هم وقتی مربی دهنه اسب را رها می کند می ترسم و اسب نیز از آن جایی که باهوش است سریع متوجه ترس من می شود، یا راه نمی رود یا اگر برود سریع شروع به تاختن می کند.

پس زیاد از اسب سقوط کرده اید.

خوشبختانه خودم نه، ولی جلوی چشمانم چند نفری افتاده اند و شاید کمی از ترسیدنم از افتادن دیگران نشأت می گیرد.

قطعا فوتبالی هستید، درست است؟

چطور؟

شواهد چنین نشان می دهد.

البته زیاد درباره فوتبالی بودنم حرف زده ام ولی علاقه مندی ام بیشتر به بعد از ازدواج بر می گردد.

احتمالا وقتی در خانه پدر بودید از آن دخترهایی تشریف داشتید که پشت هم به پدر گله می کردید که چقدر اخبار و فوتبال، ما هم تلویزیون می خواهیم، درست است؟

دقیقا چنین بودیم. حال که فکرش را می کنم دلم برای پدرم می سوزد. چقدر اذیتش کردیم. سه نفری یک بند جملاتی که شما گفتید را تکرار می کردیم ولی حالا در خانه کری هم می خوانیم.

قبل از این که وارد بحث شیرین کری خوانی زوج های هنری شویم بفرمایید قرمز یا آبی؟

یک بار اعتراف کردم، بروید خودتان بگردید و پیدا کنید.

بله، ولی گفتم شاید تغییر رنگ داده باشید؛ مثلا زرد.

زرد که نه ولی همسرم به دلیل اصفهانی بودنش قاعدتا طرفدار سپاهان است و یکی به دوهای معروف که شما بهتر وارد هستید.

خود شما چطور؟

بیشتر طرفدار تیم ملی هستم ولی قرمز می پوشم. در بیشتر مواقع هم هرطرف باد بوزد. من هم کشیده می شوم. ولی خارج از شوخی قرمزپوش سرسختی هستم مخصوصا وقتی در خانه بازی سپاهان و پرسپولیس باشد.

کری معروفتان در خانه چیست و چه شرط هایی بیشتر سر فوتبال در خانه می بندید؟

راستش را بخواهید، من و همسرم بسیار شکمو هستیم. البته شکمو نه، بسیار علاقه مند به غذا هستیم. برای همین منتظر فرصتیم تا سر غذا شرط ببندیم.

بحث خصوصی سازی در فوتبال خیلی داغ است. چنین موضوعی در سینما هم وجود دارد و اصلا می تواند نقش موثری در بهبود شرایط داشته باشد؟

امان از بحث خصوصی سازی. شما بفرمایید کجا این بحث نیست! در مجموع به خصوصی و دولتی بودن یک باشگاه ارتباطی ندارد، باید سیاستگذاری درست باشد. واقعیت این است که این دو باشگاه برنامه ای برای آینده خودشان ندارد و تمام موفقیت هایشان فی البداهه است. وقتی پول در یک باشگاه نباشد و یا باشد و بی برنامه برای یک برهه خاص خرج شود، مشخص است که جواب نمی دهد. من نه کارشناسم و نه فوتبالی آنچنانی، ولی همین اخباری که دنبال می کنم و از گوشه و کنار می شنوم و وضعیت کلی دو باشگاه را به عینه می بینم، به نظرم کافی است تا کمی در جریان امور جاری قرار بگیرم. این نارضایتی همگانی عجیب است و عجیب تر از آن چرایی است که در ذهن همه وجود دارد ولی پاسخی برای آن وجود ندارد. واقعا این چرا را چه کسی می تواند جواب دهد؟

حضور ورزشکاران چقدر به جذب مخاطب در سینما کمک کرده است؟

به طور مثال حضوری که پژمان جمشیدی در سریال اخیرش داشت، بسیار حضوری موفق را برای صنف ورزشکار به نمایش گذاشت. جناب جمشیدی چنان نقش آفرینی در این سریال داشت که من فکرش را هم نمی کردم. چنان که پس از دیدن بازی اش با او تماس گرفتم و بابت نقش آفرینی خوبش به او تبریک گفت. برای خود من بازی این چنینی یک فوتبالیست گرچه نقش خودش را بازی کرد بسیار جای تعجب داشت. راحت بودن جلوی دوربین و بازی کردن در کنار هنرمندان حرفه ای کار آسانی نیست. من مخالف حضور هیچ صنفی در سینما نیستم چون سینما و کلا هنر محدود نیست و هرکس که واقعا استعداد دارد می تواند وارد این عرصه شود. اما در کنار این استعداد باید آگاهی هم باشد. خود آقای جمشیدی تحصیلکرده هستند و رابطه نزدیکی با آقای قاسم خانی و دیگر هنرمندها دارند. همیشه استعداد و آگاهی همراه با هم مفید و موثرند.

تعریف هنری فوتبال را بفرمایید.

من فکر می کنم فوتبال خودش یک هنر است و هر آدمی یک فوتبالیست موفق نیم شود، چون ذاتا فوتبال خلاق است و لحظه به لحظه آن سرشار از خلاقیت است. کسی که یک فوتبالیست موفق است شک نکنید از نظر هوش و خلاقیت در درجات بالایی قرار دارد، چون تصمیم گیری در فوتبال ثانیه ای است و در بعد ثانیه به ثانیه زمان حرکت می کند. فوتبال در خون یک انسان جریان دارد. نمونه بارز آن کودکی بود که پرسپولیس با او قرارداد امضا کرد. به نظرم هیچ کس در فوتبال با پول دادن و رشوه نمی تواند فوتبالیست شود و اگر هم داخل زمین سبز رنگ آن شد، پس از مدتی خودش می رود و یا طرد مخاطب می شود، به صورتی که مجبور به ترک توپ و زمین فوتبال می شود. این موضوع مهم ترین وجه اشتراک هنر و ورزش است. در سینما هم کسی که با پول وارد شود ماندگار نیست. بهترین فوتبالیست های ما از زمین خاکی ها آمدند، همان طور که ماندگارهای سینما از سالن های تئاتر رشد کرده اند. با پول و رابطه نه کسی فوتبالیست می شود و نه هنرمند. هنر فوتبال، حضور در لحظه است.

حرف از پول زدید. عده ای اعتقاد دارند پول سبب فساد در فوتبال نشده است.

وقتی پول و شهرت در جایی باشد نمی توان گفت فساد و رشوه نیست. فساد موجودی است که در حاشیه پول و شهرت وجود دارد و اگر کسی نداند چطور با این معضل برخورد کند دچار آن می شود. متاسفانه نکته ای که باعث شده کمی وجهه سینما و فوتبال به حاشیه برود، این است که عده ای به خاطر خود این دو عرصه وارد آن نمی شوند بلکه به خاطر شهرت و پولی که در آن هست سعی می کنند به آن ورود پیدا کنند و این یک معضل جدی است که به نظرم نمی توان آن را به نقطه صفر رساند.

هیجان فوتبال بیشتر است یا سینما؟

قطعا سینما. نه، شوخی کردم… در جذب مخاطب و هیجان فوتبال واقعا حریف بی رقیبی است.

کری هایی که در فوتبال خوانده می شود لذتبخش است یا به نظرتان در مجموع کار بیهوده ای است؟

واقعا این که مردم به چیزی اهمیت نشان بدهند و احساس غیرت بر رویش داشته باشند واقعا شیرین و لذتبخش است.

داربی های قرمز و آبی…

خدا را هزار مرتبه شکر که امسال خبری از مساوی نبود و البته هر دو بازی را ما بردیم. البته بنده یک مصیبت هم دارم؛ آن هم داربی قرمز و زردهاست که خدا را شکر همه اش داریم می بازیم.

پرسپولیسی بودن تان به خاطر پرسپولیس است یا به خاطر رنگ سرخ طرفدار قرمزهای پایتخت هستید؟

راستش را بخواهید به خاطر رنگ طرفدارش هستم.

از بین تیم های ملی سال ۹۸ تا ۲۰۰۶ و تیم حال حاضر کدام را انتخاب می کنید؟

مسلما همه تیمی که دایی و عزیزی و مهدوی کیا را داشته انتخاب می کنند. قطعا تیم سال ۹۸ انتخاب من هم هست.

علی دایی را به عنوان یک سرمربی چطور دیدید؟

علی دایی جزو آدم هایی است که در فوتبال ایران بسیار قابل احترام است و اصلا نمی توان نادیده اش گرفت، ولی نمی دانم شاید این علی دایی بودنش به ضررش بوده و اگر من علی دایی بودم سرمربی نمی شدم.

چرا؟

شاید اگر هم می شدم تا این جا نمی ایستادم، چون تحمل این همه هجمه انتقاد و افترا واقعا غیرقابل تصور است و من خودم تحملش را ندارم. ایشان واقعا مقاوم و استوار هستند و صبر ایوب دارند. به نظر من علی دایی به اندازه خودش شاید هم بیشتر دینش را به این فوتبال ادا کرده است، آن قدر که تا زمانی که ایران فوتبال دارد برایش کافی باشد.
علی دایی از دید شما یک تاجر موفق بوده یا یک فوتبالیست موفق؟

علی دایی در زمان خودش فوتبالیستی شش دانگ و سالم بود به طوری که جای خالی او در نوک حمله تیم ملی کاملا احساس می شود. شاید بهترین تعریف برای علی دایی نگاه کردن به خط حمله فعلی تیم ملی است. هیچ گاه نمی توانیم در فوتبال ایران فردی مانند علی دایی را نادیده بگیریم چه دوستش داشته باشیم و چه از او متنفر باشیم. می دانید، متاسفانه حافظه ما چه در فوتبال و چه در سینما بسیار کوتاه مدت است و سریعا اسطوره ها را فراموش می کنیم. ما یک تعریفی داریم که بسیار برای طرفداری از اسطوره هایمان صادق است. این که با یک برد عاشق و با یک باخت دشمن اسطوره می شویم. علی دایی دیگر تکرار نمی شود. علی دایی به هر جایی که تا الان خواسته رسیده، پس همیشه موفق بوده است.

برویم سراغ مرد همیشه خندان فوتبال کشورمان…

جناب کفاشیان را می فرمایید؟

بله.

خنده های ایشان از حرص گذشته! خدایی تمام افکار آدم را به هم می ریزد. تیم ملی در بحرانی ترین شرایط است چنان می خندد که انسان فکر می کند همه چیز گل و بلبل است و تیم ملی قهرمان جهان! ولی باید یک فکری برای خنده های ایشان انجام دهیم. می ترسم یک روز ایشان به جرم قتل زندانی شوند.

چرا قتل؟

گفتم که خنده های ایشان حرص را رد کرده است، گاهی تا مرز سکته آدم پیش می رود.

کی روش چطور؟ او را چطور می بینید؟

واقعا حیف بود اگر از تیم ملی می رفت. چنان برای تیم ملی شور و اشتیاق نشان می دهد که سخت است باور کنیم او یک رگه از ایرانی بودن ندارد. گاهی وقت ها فکر می کنم او هم دورگه است کسی رو نمی کند. واقعا ما نه در فوتبال بلکه شاید در خیلی از ورزش های دیگر هم به چنین مربیانی با اشل و دیسیپلین حرفه ای برای موفقیت نیاز داشته باشیم. شاید ایشان زیاد نتوانسته نظر منتقدین را جلب کند ولی واقعیت این است که وقتی این مملکت را ترک کند تازه کارهای پایه ای که او انجام داده نمایان می شود.

با این دفاعی که شما کردید که دیگر جای هیچ حرفی باقی نمی گذارید!

نباید بی انصافی کنیم. بالاخره همه نقاط ضعفی هم دارند مثلا خود ما سر بازی آرژانتین اصلا امید به چنین بازی نداشتیم ولی همه دیدیم که چه شد و چقدر ناباورانه دقیقه ۹۱ بازی را واگذار کردیم.

اشاره کردید به بازی آرژانتین، وقتی مسی گل را زد چه حسی داشتید؟

همه بهت زده به هم نگاه می کردیم و باورمان نمی شد که گل خوردیم، چون واقعا هم سخت بود.

اگر در آن لحظه می توانستید جمله ای به مسی بگویید چه می گفتید؟

واقعا به او تبریک می گفتم. بسیار از بعضی از رفتارها که در این چند وقته مد شده و در فضای مجازی به چشم می آید متنفرم. باید واقع بین باشیم. مسی همیشه مسی است، حتی اگر ناآماده باشد. مطمئن باشید فقط به او تبریک می گفتم و واقعا آقای فردوسی پور در آن بازی راست گفتند و در یک جمله حرف همه را زدند؛ واقعا ما خیلی خوب بودیم.

حرف از عادل شد. چقدر طرفدار او و برنامه هایش هستید؟

خیلی، واقعا ایشان با جسارت هستند و از گفتن حقیقت ابایی ندارند. فکر کنم در تمام خانه ها خانم ها با همسران شان سر بیداربودن تا نیمه های شب برای دیدن نود مشکل دارند ولی ما در کل برعکس هستیم و سر دیدن نود مشکلی نداریم. به نظرم برنامه مفید و سازنده و جذابی است.

عادل فردوسی پور می تواند بازیگر خوبی باشد. در آینده برای کارهایتان از او استفاده می کنید؟

جناب فردوسی پور بسیار انسان باهوش و مدیری هستند. بنده طرفدار برنامه و خودشان هستم ولی تکلم شان بسیار سریع و در بعضی از موارد نامفهوم است. به نظرم بازیگر خوبی نمی شوند.

کمی بحث را توپ و توری کنیم. از والیبال چه خبر؟

همه اش انرژی است و شادی. بچه ها گل کاشتند. بعد از بازی با آمریکا چنان همه خوشحال بودیم که واقعا نمی دانستیم چطور آن را ابراز کنیم. والیبالی که در سال های نه چندان دور حرفی از آن نبود حالا شده حرف اول مردم و شاید در آینده جای فوتبال را هم بگیرد.

دوست داشتید در ورزشگاه ها برای بازی ها حضور داشته باشید؟

فوتبال را نه، ولی والیبال و بسکتبال را قطعا بلی.

شما در جریان کمپینی که قرار بود برای بازی با روسیه به راه بیفتد که به جای آقایان خانم ها فقط به ورزشگاه بروند بودید؟ و اصلا نظرتان چگونه است؟

نه، در جریانش نبودم. ولی چه عیب دارد یک روز هم ما خانم ها فقط به ورزشگاه برویم؟

اگر بخواهیم ورزش کشور را یک سه ضلعی بدانیم، از دید شما این سه ضلعی چه ورزش هایی است؟

به نظرم قطعا کشتی اول است، چون حتی لیگ کشتی هم طرفدارهای زیادی دارد. در رتبه بعدی هم می توان فوتبال و والیبال را نام برد.

اگر فوتبالیست بودید دوست داشتید در کدام پست بازی کنید؟

هیچ پستی، چون حقیقتا علاقه به دیدنش دارم تا بازی کردن.

راستی شایعه شده بازیگران بسیار بیشتر از فوتبالیست ها پول می گیرند، درست است؟

اختیار دارید… ما هنوز میلیاردی نشدیم، شکسته نفسی می فرمایند. شاید بازیگرانی باشند که پول خوب می گیرند ولی اگر کمی دقت کنیم یک بازیگر در یک سال چقدر بازی می کند و اصلا در آینده چه سرمایه ای می تواند داشته باشد؟ در کل مواردی که ذکر کردم برای خود فوتبالیست ها هم صادق است.
اهل عینک آفتابی زدن هم هستید؟

اصلا، البته برای آفتاب چرا ولی برای مردم نه. چون دلیلی نمی بینم خودم را از دید آن ها پنهان کنم.

سوال آخر؛ خجالتی هستید؟

اصلا و ابدا! اصلا واژه ای به نام خجالت را نمی شناسم. شما می شناسید؟

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

ماه رمضان به پایان رسید و به دنبال اتمام سریال های مناسبتی این ماه، پرکارترین بازیگر ماه رمضان ۹۴ معرفی شد . در ادامه با این خبر از سایت میهن فال همراه باشید.

هدایت هاشمی بازیگر کشورمان امسال با بازی در دو فیلم پایتخت ۴(در نقش اوس موسی) و سریال گاهی به پشت سرت نگاه کن(در نقش سرهنگ تهرانی) عنوان پرکارترین بازیگر رمضان ۹۴ را از آن خود کرد.

هدایت هاشمی در آخرین مطلب صفحه شخصی اینستاگرامش با انتشار تصویر زیر نوشت: «عید همگی مبارک… این ماه رمضان هم گذشت… بعد از سی وسه ساعت بی خوابی کار تمام شد… سرهنگ تهرانی-اوس موسی…».

پرکارترین بازیگر ماه رمضان ۹۴ معرفی شد

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

بازیگر خاله نقی معمولی در سریال پایتخت، خاله واقعی اوست.

خاله واقعی محسن تنابنده! + عکس

این کارکتر جدید، خاله نقی معمولی است. بازیگر این کاراکتر پیرزنی است بی‌دندان که سعی می‌کند با شیرین کاری‌هایش فضا را مفرح کند. اما جالب است بدانید این پیرزن خاله واقعی محسن تنابنده بازیگر نقش نقی و سرپرست نویسندگان سریال است.

تنابنده که شیرین‌کاری‌های خاله‌اش را در مجالس خانوادگی می‌دیده او را وارد سریال کرده تا بعد از رضا عطاران که احمد پورمخبر و حلیمه سعیدی را به دامنه بازیگری تلویزیونی افزود، در این مسیر قدم برداشته باشد.

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

در دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان برگ دیگری از «ماه عسل» مقابل چشمان مخاطبان ورق خورد.

سوتی های احسان علیخانی!

احسان علیخانی پس از پخش آیتم روز گذشته و سلام و احوالپرسی با مخاطبان خود گفت: شب عید در برنامه «بهارنارنج» یوسف اشکور عزیز مهمان برنامه بود وعده ی محسن تنابنده محقق شد و هم اکنون او در سریال «پایتخت» ایفای نقش می کند. به عوامل «پایتخت» خسته نباشید می گویم و همچنین به جواد رضویان با اجرای برنامه «دعوت» و رامبد جوان بابت اجرای برنامه «خنده بازار» هم خسته نباشید می گویم و برایشان بهترین ها را آرزو می کنم. علیخانی ابتدای برنامه خود را با سوتی آغاز کرد و

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

ارسطو با انتشار تصویر زیر در صفحه شخصی اش نوشت: «بهبود رفته تانزانیا فیلِ تربیت کنه ما اینجا داریم بچه ی بهبودِ تربیت می کنیم»

ارسطو در حال تربیت بچه ی بهبود! + عکس

سریال پایتخت ۴ به کارگردانی سیروس مقدم و بازی علیرضا خمسه، محسن تنابنده، احمد مهرانفر، ریما رامین‌فر و … هرشب ساعت ۲۲ از شبکه اول سیما پخش می شود.

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

سینماژورنال در یکی از تازه ترین تصاویر منتشر شده از این سریال احمد مهرانفر بازیگر کاراکتر “ارسطو” را در شرایطی می بینیم که در میان برادرزنهای چینی خود نشسته است.(هان) و (چی) برادرزنهای ارسطو هستند! (ارسطو) در فصل چهارم (پایتخت) به همراه همسر چینی اش سفری به چین داشته و در آنجا هم یک مراسم ازدواج چینی برپا می کند.

ارسطو در کنار برادرزن های چینی! + عکس

بعد از برپایی مراسم ازدواج در چین است که ارسطو به همراه همسرش به ایران بازگشته و در کنار پسرخاله اش “نقی معمولی” اتفاقات تازه ای را تجربه می کند. فصل چهارم سریال “پایتخت” به کارگردانی سیروس مقدم برای پخش در ماه رمضان سال جاری آماده می شود.

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

احمد مهرانفر بازیگر کشورمان به مناسبت هفته تئاتر و روز بازیگر عکسی از ۴ دوران زندگی‌اش را منتشر کرد.

احمد مهرانفر از کودکی تا امروز + عکس

وی در توضیح عکس بالا نوشت: این هفته و این روز رو به همه ی تئاتری ها و بازیگرای عزیز کشورم تبریک می گم. امیدوارم امسال سال خوبی برای

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

محسن تنابنده که این روزها فیلم سینمایی “گینس” را به عنوان اولین فیلم سینمایی اش در مقام کارگردان، آماده اکران دارد و از سوی دیگر برای سریال “پایتخت ۴” در نقش “نقی معمولی” جلوی دوربین رفته است، در یادداشتی به مناسبت تولدش در اینستاگرامش نوشت.

دلنوشته جالب محسن تنابنده برای تولدش + عکس

«من تهران حوالی میدون اعدام به دنیا اومدم. از اسم این محله راحت متوجه میشید که توویه همچین جایی نه تنها جشن تولد معنایی نداشته، بلکه در

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

بیوگرافی هومن حاج عبداللهی مجری معروف

هومن حاجی عبداللهی (زاده ۲۳ تیر ۱۳۵۴) گوینده و مجری تلویزیون اهل ایران است.زمینه فعالیت : بازیگر، کارگردان، مجری، نویسنده، گوینده

ملیت : ایرانی

تولد : ۲۳ تیر ۱۳۵۴

سال‌های فعالیت : از ۱۳۷۱ تاکنون

همسر(ها) : سلیمه قطبی

فرزندان : ندارد

 

تحصیلات

تحصیلات وی دیپلم ریاضی و فیزیک، دیپلم گرافیک رایانه‌ای، انصرافی رشته تئاتر تهران مرکز (سال ۱۳۷۲) بوده‌است.

 

فعالیت های تئاتری

وی در سال ۷۱، تئاتر نصر لاله زار را اجرا کرد و سپس در تالار مولوی و تئاتر شهر، تئاتر تک پرسوناژ را به نمایش گذاشت. در سال ۱۳۷۹ در سالن شماره دو تئاتر شهر، خسیس مولیر را اجرا کرد

 

فعالیت های رادیویی

وی کار خود را با رادیو از سال ۱۳۷۳ به صورت نیمه حرفه‌ای (نوازندگی ضرب برای قطعات ریتمیک برنامه صبح جمعه با شما) شروع کرد و از سال ۱۳۷۷ به طور حرفه‌ای کار با باشگاه رادیویی جوان را آغاز کرد و اکنون به کارهای نویسندگی، کارگردانی، بازیگری، گویندگی و گاهی سر دبیری نیز فعالیت می‌کند.

وی اجرای حدود پنج هزار ساعت برنامه زنده رادیویی در شبکه فرهنگ، ورزش، شبکه سراسری، رادیو تهران، رادیو سلامت، رادیو تجارت و برنامه صبح جوان در رادیو جوان را نیز در کارنامه ی خود دارد.

 

بازیگر

پایتخت ۲

 

فعالیت های تلویزیونی

وی فعالیت خود،در تلویزیون را از سال ۱۳۷۱ با سریال سیاهی لشکر آغاز کرد. سال ۷۹: مسابقه هفته به هفته به عنوان مجری همراه با نیما کرمی

 

دیگر کارهای او در زمینه مجری گری و فیلم های تلویزیونی:

صبح آمد – شبک سوم سیما – همراه با حسین رفیعی

مسابقه در صد ثانیه – شبک سوم سیما

مسابقه جام طلایی (ویژه جام جهانی) – شبکه سوم سیما

صدا عروسک در برنامه بوش و بلر – شبکه دوم سیما

مسابقه پشت خط – شبکه تهران

مسابقه مار و پله – شبکه تهران

مسابقه گوی طلایی ۱ و ۲ – شبکه تهران

رنگین کمان (صدای شخصیت چپل) – شبکه تهران

رنگین کمان (صدای شخصیت پنگول) – شبکه تهران

ایران شهر – شبکه جهانی جام جم

امید های ایران – شبکه جهانی جام جم

جُنگ راه شب (تابستان سال های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱) – شبکه تهران

فیلم تلویزیونی رفقای خوب

فیلم تلویزیونی یاد استاد

 

دوبله و صدا

رئیس مزرعه ۱ (دوبله فارسی) – به جای ” مایلز ”

مجموعه تلویزیونی رنگین کمان – به جای ” پنگول ”

دوبله برنامه های مستند برای شبکه آموزش

دوبله یک انیمیشن سه دقیقه ای به کارگردانی مریم مهاجر (برنده جایزه اول از جشنواره کانادا) از سال ۷۸ با دنیای فوتبال، شرک و شرک ۲ به جای شرک و عصر یخبندان در نقش دیگو.

تولدی دیگر دکتر ناکاتا، پنج بچه و شنی، دنیای وحش، سفر باب اسفنجی، ملاقات با رابینسون‌ها، کوتوله شاد، باب اسفنجی ۲ (گری کجاست)، آرتور و مینی موی ها، سفر به سرزمین شوخی ها، بیونیکل، هلوی سحر آمیز، خرس های مهربون، …

بازی عصر پهلوانان، آواتار (دزد دریای، ماهی گیر، سرهنگ شایو، پدر ساکا)، هیولاها علیه بیگانگان (دکتر سوسکه)، عصر یخبندان ۳(باک)، مصاحبه با حیوانات و…

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

بیوگرافی و تصاویر ریما رامین فر

متولد سال 1349
ریما رامین فر متولد ۱۳۴۹ در تهران، دارای کارشناسی ارشد در کارگردانی تئاتر می باشد. وی کار در تئاتر را در سال ۱۳۷۶ با نمایش “شب بخیر مادر” آغاز نمود و در سال ۱۳۷۹ با بازی در فیلم سینمایی “نان و عشق و موتور ۱۰۰۰” پا به عرصه سینما نهاد.
صحبت‌های ریما رامین فر درباره پایتخت و خانواده‌اش
ریما رامین‌فر، ایفاگر نقش «هما» با تاکید بر اینکه هیچ پروژه‌ای جز «پایتخت» نمی‌توانست او را 50 روز دور از خانواده‌اش نگه دارد، گفت: 50 روز دوری از خانواده به ویژه برای یک مادر کابوس است، به همین خاطر امیدوارم رنجی که ما کشیدیم تبدیل به شادی و خنده مردم شود.

این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون با اشاره به سختی‌های همکاری با پروژه «پایتخت»، خاطرنشان کرد: 50 روز دوری از خانواده بی‌نهایت سخت است. زمانی که یک بازیگر مجرد است دور بودن از خانواده برایش آسان‌تر است و وقتی هم که ازدواج می‌کند باز هم قابل تحمل است، اما وقتی مادر می‌شوی دوری از خانواده در مدت زمان زیاد واقعا کابوس است و من این را واقعا حس کردم؛ حتی از زمانی هم که وارد تهران شدیم باز هم خیلی کم خانواده‌هایمان را می‌بینیم.

وی افزود: هر کاری برای خودش سختی دارد، اما باید بگویم «پایتخت» واقعا طاقت‌فرسا بود، اما با تمام این سختی‌ها همه عوامل چه آنهایی که پشت دوربین بودند و چه ما بازیگرانی که مقابل دوربین هستیم عاشقانه کار می‌کنیم، چرا که «پایتخت» واقعا برایمان عزیز است، فقط آرزو می‌کنم رنج و سختی همه ما در نهایت به خوشی و خنده مردم عزیزمان تبدیل شود تا خستگی‌مان در بیاید.

رامین‌فر که همسرش امیر جعفری هم در یکی از سکانس‌های «پایتخت (2)» به عنوان بازیگر افتخاری مقابل دوربین سیروس مقدم رفت، اظهار کرد: «پایتخت» واقعا برایم عزیز است و به اندازه خانواده‌ام دوستش دارم و به غیر از آن هیچ پروژه دیگری نمی‌توانست مرا دور از تهران نگه دارد؛ فقط «پایتخت» می‌توانست این کار را با من بکند.

بازیگر نقش «هما» در سریال «پایتخت» در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه فکر می‌کنید «پایتخت (2)» همچون سری اول بتواند میان مردم محبوب شود؟ خاطرنشان کرد: به نظرم نمی‌توان پیش‌بینی کرد که مخاطب به همان اندازه، «پایتخت (2)» را هم دوست داشته باشد. اما همه‌ی ما خیلی خوش‌بین هستیم چرا که هیچ‌یک از عوامل کوتاهی نکردند و همه با هم سعی خواهیم کرد تا این مجموعه را به بهترین شکل ممکن ارائه دهیم. امیدوارم که سری دوم «پایتخت» به اندازه‌ی سری اول پذیرای خانواده‌ها باشد و سطح کیفی آن نسبت به گذشته رشد کند.

وی در ادامه صحبت‌های خود با بیان اینکه سطح توقع مردم در «پایتخت (2)» قطعا بالاتر خواهد رفت، تصریح کرد: زمانی که سری اول پایتخت به روی آنتن رفت، مردم بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای، سریال را تماشا کردند و پسندیدند چرا که سطح توقعات بالا نبود، اما الان ما می‌دانیم که مردم قرار است با انتظارات خیلی بالایی «پایتخت (2 )»را نگاه کنند بنابراین امیدواریم سربلند شویم.

رامین‌فر در پایان گفت‌وگوی خود درباره اینکه «هما» همچنان به عنوان عروس خانواده رابطه و نوع رفتارش با اعضای خانواده را تغییر نمی‌دهد، به خبرنگار ایسنا گفت: کاراکتر من به عنوان مادر و عروس خانواده هیچ تغییری نخواهد کرد و تنها تغییرش این است که هما به عنوان دانشجو در یکی از شهرهای نزدیک خانه‌اش درس می‌خواند.

در «پایتخت (2 )» بیشتر موقعیت‌های قصه تفاوت می‌کند و دیگر قرار نیست به تهران مهاجرت کنیم، بلکه سفر ما به اندازه تفریح است. اما همچنان کماکان برای خانواده نقی حوادث رخ می‌دهد. نوع رابطه و رفتار من هم به عنوان مادر و عروس خانواده با بچه‌هایم،‌ همسرم، پدر همسرم و ارسطو تغییر نمی‌کند و همان است.

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

زندگینامه حمید رضا پگاه + عکس

حمیدرضا پگاه (زادهٔ ۱۱ دی ماه ۱۳۵۰ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی است. وی فعالیت حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۷۲ با بازی در مجموعه ضلع ششم به کارگردانی مسعود فروتن آغاز کرد. او در تلویزیون با سریالهای تفنگ سرپر (در نقش غیبیش) و آخرین گناه و در سینما با بازی در فیلم این زن حرف نمی‌زند، مورد توجه قرار گرفت.
فیلم‌های سینمایی
* این زن حرف نمی‌زند (احمد امینی، ۱۳۸۱)
*  عاشق مترسک (مهدی نوربخش، ۱۳۸۲)
*  چند تار مو (ایرج کریمی، ۱۳۸۲)
*   مواجهه (سعید ابراهیمی‌فر، ۱۳۸۳)
*   شبانه (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، ۱۳۸۳)
*  صحنه جرم، ورود ممنوع! (ابراهیم شیبانی، ۱۳۸۴)
*  پرونده هاوانا (علیرضا رئیسیان، ۱۳۸۴)
* شبانه‌روز (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، ۱۳۸۷)
*  برخورد خیلی نزدیک (اسماعیل میهن‌دوست، ۱۳۸۷)
*  قلاده های طلا (ابوالقاسم طالبی، ۱۳۹۰)

فیلم‌های تلویزیونی
*  پیش‌پرده (رضا حامدی‌خواه، ۱۳۸۲)
*  ازشنبه تا پنج‌شنبه (حجت قاسم‌زاده اصل، ۱۳۸۴)
*  جای او دیگر خالی نیست(مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۴)
* همیشه مادر (شاهد احمدلو، ۱۳۸۵)
*   زائر (مسعود آب‌پرور، ۱۳۸۶)
*  نامادری (اصغر نعیمی، ۱۳۸۶)
*  گامی در تاریکی (آرش معیریان، ۱۳۸۶)
*  زهر و پادزهر (آرش معیریان، ۱۳۸۶)
* این پرونده مختومه نیست (مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۶)
*  نیرنگ (مهرداد خوشبخت، ۱۳۸۷)
*  مرد زیبا (بهمن زرین پور، ۱۳۸۷)
*  انتقال (علیرضا بذرافشان، ۱۳۸۷)
*  من و شیطان (علیرضا طالب‌زاده، ۱۳۸۷)
*  عملیات پایتخت (محمدرضا آهنج، ۱۳۸۸)
*  حباب (بیژن شکرریز، ۱۳۸۸)
*  مهر بی‌پایان (محسن منشی‌زاده، ۱۳۸۸)
*  سایه‌های بلند گناه (شهرام شاه‌حسینی، ۱۳۸۸)
*  مادرانه (محمدعلی سعیدی، ۱۳۸۸)
*  هشت (محمد رسولی، ۱۳۸۸)
*  دو روز در جاده (شاهین باباپور، ۱۳۸۹)

مجموعه‌های تلویزیونی
*  ضلع ششم (مسعود فروتن، ۱۳۷۲)
*  به سوی زندگی (مسعود فروتن، ۱۳۷۴)
*  شن‌های کف رودخانه (یوسف سیدمهدوی،۱۳۷۶)
*  تفنگ سرپر (امرالله احمدجو، ۱۳۸۰)
*  شبی از شب‌ها (رضا کریمی، ۱۳۸۱)
*   با من بمان (حمید لبخنده، ۱۳۸۱)
*  آخرین گناه (حسین سهیلی‌زاده، ۱۳۸۵)
*  تا رهایی (حسین تبریزی، ۱۳۸۸)
*  یک روز قبل (صادق کرمیار، ۱۳۸۹)
*  حیرانی(کیوان علیمحمدی و امید بنکدار، ۱۳۹۰)

 تصاویر حمیدرضا پگاه

زندگینامه حمید رضا پگاه + عکس

 تصاویر حمیدرضا پگاه

زندگینامه حمید رضا پگاه + عکس

 تصاویر حمیدرضا پگاه

زندگینامه حمید رضا پگاه + عکس

 تصاویر حمیدرضا پگاه

زندگینامه حمید رضا پگاه + عکس

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

بیوگرافی احمد مهرانفر +عکس

احمد مهران فر (زاده ۱۰ خرداد ۱۳۵۴) بازیگر ایرانی است.

زمینه فعالیت: بازیگر

ملیت: ایرانی

تولد: ۱۰ خرداد ۱۳۵۴

برزک کاشان

مدرک تحصیلی: کارشناسی بازیگری و کارشناسی ارشد کارگردانی را از دانشکده هنرهای زیبا

زندگی

مهرانفر از سال ۷۸ اجرای حرفه‌ای تئاتر را آغاز و در کنار بازیگرانی مانند پرویز پرستویی، پانته‌آ بهرام، امیر جعفری، مهتاب نصیرپور و حبیب رضایی اجرای نقش‌های تئاتری را تجربه کرده‌است.

این بازیگر در فیلم‌های «اقلیما»، «حقیقت گمشده»، «دربارهٔ الی…»، «کلبه» و «آتش‌بس» و تئاترهایی همچون «همه چیز دربارهٔ آقای ف»، «فنز»، «قهوه تلخ»، «شکلک» «۱۷ دی کجا بودی؟» و… به ایفای نقش پرداخته‌است. البته نویسندگی و کارگردانی نمایش «ادیپ افغانی» را نیز در کارنامه هنری خود ثبت کرده‌است. او نوروز سال ۹۰ و ۹۲ با سریال پایتخت ۱ و ۲ در نقش «ارسطو» حضور در تلویزیون را تجربه کرد.

آثار

سینما

سال

نام اثر

سمت

کارگردان

اکران

۱۳۹۰

بی خود و بی جهت

بازیگر

عبدالرضا کاهانی

۱۳۸۹

یک عاشقانهٔ ساده

بازیگر

سامان مقدم

۱۳۸۹

۱۳۸۹

اسب حیوان نجیبی است

بازیگر

عبدالرضا کاهانی

۱۳۸۸

هیچ

بازیگر

عبدالرضا کاهانی

۱۳۸۷

درباره الی

بازیگر

اصغر فرهادی

۱۳۸۷

عصر روز دهم

بازیگر

مجتبی راعی

۱۳۸۷

کلبه

بازیگر

جواد افشار

۱۳۸۶

استشهادی برای خدا

بازیگر

علیرضا امینی

۱۳۸۶

حقیقت گمشده

بازیگر

محمد احمدی

۱۳۸۵

آفتاب بر همه یکسان می‌تابد

بازیگر

عباس رافعی

۱۳۸۵

اقلیما

بازیگر

محمدمهدی عسگرپور

۱۳۸۴

آتش‌بس

بازیگر

تهمینه میلانی

۱۳۸۴

شاعر زباله‌ها

بازیگر

محمد احمدی

۱۳۸۱

عشق فیلم

بازیگر

ابراهیم وحیدزاده

 تلویزیون

سال

نام

سمت

کارگردان

توضیحات

۱۳۹۱

پایتخت ۲

بازیگر

سیروس مقدم

پخش در نوروز ۱۳۹۲

۱۳۹۱

شب یلدا (بخشی از پایتخت ۲)

بازیگر

سیروس مقدم

۱۳۹۱

۱۳۹۱

شرکت

بازیگر

علیرضا امینی

۱۳۹۰

۱۳۸۹

پایتخت

بازیگر

سیروس مقدم

پخش در نوروز ۱۳۹۰

۱۳۸۶

تله تئاتر «خانواده تت»

بازیگر

مائده طهماسبی

شبکه ۴

۱۳۸۴۱۳۸۵

مسیر سبز

آفتاب بر همه یکسان میتابد

بازیگر

عباس رافعی

فیلم سینمایی (تلویزیونی)

تهیه شده برای شبکه جهانی سحر

۱۳۸۲

بانکی ها

بازیگر

مهدی مظلومی

شبکه ۲

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیوگرافی احمد مهرانفر +عکس

بیوگرافی احمد مهرانفر +عکس

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

آقایی که می‌گویی چطور برای یک شهرستان دیگر یک لهجه دیگر نساختید، اگر چنین چیزی تمسخر است و اگر شما آدم دلسوزی هستید پس مسلم است اگر ما راجع به لهجه دیگری هم کار می‌ساختیم باز هم تمسخر بود.

گلایه‌ شدید محسن تنابنده از نقدهای نابجا!

محسن تنابنده درباره دلیل ادامه‌دار نبودن سریال «پایتخت»، برخورد حرفه‌ای‌اش با کشتی، تکه‌کلام‌های جدید، نقد‌ها و اعتراضات نابجا به سریالش و هر آنچه که مربوط به سریال «پایتخت» طی این سه سال می‌شود به ایسنا پاسخ داد.

هرکس دیگری هم جای آقای مقدم بود دیگر «پایتخت» نمی‌ساخت

محسن تنابنده، مشاور کارگردان، بازیگر و سرپرست نویسندگان سریال «پایتخت» درخصوص خبر ساخته نشدن «پایتخت‌»های بعدی به ایسنا گفت: طبیعی است که آقای مقدم با این همه فشار بگوید دیگر «پایتخت» نمی‌سازد. هرکس دیگری هم جای آقای مقدم بود که این‌قدر تحت فشار باشد در نهایت حاضر می‌شد دست از هر چیزی بکشد؛ چراکه این کار واقعا خسته‌کننده است البته ناگفته نماند که ما برای ساخت سریال «پایتخت» در سه سری هم، از سوی آقایان ضرغامی- رییس سازمان صدا‌و‌سیما، مهدی فرجی-مدیر شبکه اول و علی دارابی-معاون سیما خیلی حمایت شدیم ولی نمی‌دانم کجای دنیا چنین اتفاقی می‌افتد که تلاشی صورت بگیرد و سعی شود خدمتی به فرهنگ آن مملکت‌ انجام بگیرد اما در مقابل عده‌ی معدودی پیدا می‌شوند و ما را مورد هجمه قرار می‌دهند و به ما فشار وارد می‌کنند و در عین حال تهمت‌های عجیب و غریبی هم می‌زنند که این اتفاقات کمی آزاردهنده است.

بیشتر نقدها به «پایتخت» آزاردهنده بود

بازیگر نقش نقی در «پایتخت» در خصوص نقد‌هایی که به سریال‌شان شده است، توضیح داد: گاهی اوقات نقدهایی که به سریال «پایتخت» می‌شود بدون هیچ پژوهش و مدرکی انجام می‌شود. آقای فردوس حاجیان از جمله افرادی هستند که جزء فرهیختگان مازندران هستند و در مورد سریال «پایتخت» نظرات‌شان را در سایتی قرار داده‌اند تا مردم هم بخوانند. لازم است بگویم این که سریال «پایتخت» ضعف‌هایی را به همراه داشته است، کاملا معلوم است چراکه زمانی که به این سرعت کاری ساخته می‌شود، قطعا دچار ضعف‌هایی هم هست اما اگر نقدها درست شکل بگیرد ما هیچ مشکلی نداریم ولی بیش‌تر نقدها آزاردهنده هستند و از حدود خود گذشته‌اند.

تنابنده سپس اظهار کرد: جا دارد بگویم با این نقدهایی که نسبت به سریال «پایتخت» شد ما به یک نیروی بزرگ دولتی نیاز داریم تا به ما کمک کند تا ما را کمی با وضوح بیش‌تری ببینند و به دنبال این بروند که چرا باید یکسری افراد همیشه ما را متهم کنند. چرا زمانی هم که کار خوب می‌سازیم باز هم مورد هجمه قرار می‌گیریم؟ براین اساس من فکر می‌کنم که همیشه یکسری دشمنان واقعی وجود دارند، دشمنانی که دقیقا می‌دانند چه چیزی می‌تواند اساس یک مملکت مثل ایران را تهدید کند. به نظر می‌رسد یکسری از افراد تمام تمرکزشان را روی مذهب و قومیت‌ها گذاشه‌اند و همواره تلاش می‌کنند و به دنبال بهانه‌هایی می‌گردند تا یک مساله را بٌلد کنند و پشت آن بایستند و در نهایت تخریب‌هایی را ایجاد کنند.

بخشی از اعتراضات شبیه هوچی‌گری است تا نقد

او هم‌چنین در ادامه عنوان کرد: من فکر می‌کنم بخشی از این اعتراضات بیش‌تر شبیه به هوچی‌گری است و گرنه سریال «پایتخت» کجایش می‌تواند توهین باشد که برخی‌ها می‌گویند توهین است؟ متاسفانه بسیاری از نقدها نسبت به این کار منصفانه نیست، این در حالی است که وقتی تصمیم گرفته می‌شود در برابر یکسری رسانه‌های ناسالم بایستیم، حاضر می‌شویم هر کاری انجام دهیم ولی به عنوان مثال ما را به وسط میدان می‌فرستند و می‌گویند با همه شبکه‌ها بجنگید و بعد شمشیر فلزی‌مان را برمی‌دارند و به جای آن شمشیر چوبی می‌گذارند! در حالی که دست دشمنان ما اسلحه جنگی پر است؛ هرچند که باز هم ما راضی می‌شویم تا با همین شمشیرهای چوبی‌مان با آن‌ها بجنگیم ولی اتفاق بدتری که می‌افتد این است که یک عده از نیروهای خودی از پشت با چوب ما را می‌زنند، یعنی به غیر این که ما با دشمنان می‌جنگیم اما باید از پشت سرمان هم حواس‌مان باشد که ضربه نخوریم.

تنابنده در عین حال توضیح داد: وقتی این اتفاق می‌افتد ما باید بیش‌تر در بین خودمان دنبال دشمن بگردیم که به نظر من واقعا این اتفاق خطرناک است و با این شرایط عرصه‌ی هنری کشورمان روز به روز تلخ‌تر و تنگ‌تر می‌شود. اگر شما واقعا اصرارتان این است که باید شبکه سالمی داشته باشیم، پس ما هم باید بگوییم که برای این اتفاق نیاز به یک‌سری دستاویزهایی داریم که بتوانیم متن‌ها‌ی‌مان را شیرین‌تر کنیم اما متاسفانه راجع به هیچ شغلی نمی‌شود کار کرد، راجع به هیچ لهجه‌ای نمی‌شود کار کرد، راجع به زنان خیلی نمی‌شود کار کرد، سوال من این است که پس چه کار می‌شود کرد؟

برخی‌ها دیگر پتانسیل دیدن «پایتخت» را ندارند

وی در بخش دیگری از گفت‌وگو در پاسخ به این که بالاخره احتمال دارد ساخت سریال «پایتخت» ادامه پیدا کند یا خیر؟ پاسخ داد: به نظر من «پایتخت» پتانسیل مانایی دارد ولی دیگران پتانسیل دیدن آن را ندارند و مدام سعی در تخریب این اثر دارند. سوال من این است که مگر «پایتخت» در جهتی ساخته نشده که مردم لذت ببرند، پس چرا مدام سعی شد تا این اثر را بزنند؟

دلم می‌سوزد اما شما چی؟

او سپس خطاب به برخی از منتقدان سریال «پایتخت» اظهار کرد: آقایی که می‌گویی چطور برای یک شهرستان دیگر یک لهجه دیگر نساختید، اگر چنین چیزی تمسخر است و اگر شما آدم دلسوزی هستید پس مسلم است اگر ما راجع به لهجه دیگری هم کار می‌ساختیم باز هم تمسخر بود. به یاد دارم زمانی که «پایتخت 2 » ساخته می‌شد، نماینده شهر بابل آمد و به ما گفت اکثر جوانان ما دیگر در خانه‌های‌شان هم خیلی مازندرانی صحبت نمی‌کنند. استفاده از این لهجه خطرناک است. یا به عنوان مثال به ما گفته شده چرا در “پایتخت 3” گفته‌اید که در شمال برخی‌ها زمین‌های‌شان را می‌فروشند و ماشین شاسی بلند می‌خرند. در این‌جا جواب من این است که به دلیل این که من دلسوزتر از شما هستم. آقای محترمی که این حرف را زده‌اید. در این شکی نیست که بخشی از استان مازندران توریست‌پذیر است ولی دیگر نه این که در دل جنگل. من این‌ها را با چشمانم می‌بینم و با زبانم می‌گویم چراکه دلم می‌سوزد ولی شما معلوم نیست به چه دلیل نمی‌گویی و نماینده مردم هم هستید.

مهران احمدی بازیگر گردن کلفتی است

این بازیگر و نویسنده در بخشی دیگر از صحبت‌هایش درباره اضافه شدن شخصیت «اوس موسی» که با بازی هدایت هاشمی همراه بود و هم‌چنین حضور پررنگ مهران احمدی در سری سوم پایتخت توضیح داد: مهران احمدی از نظر من بازیگر گردن‌کلفتی است و پتانسیل بازی در نقش «بهبود» را داشت و جزء خانواده بود. ما حتی دوست داشتیم در «پایتخت 3» هدایت هاشمی هم تا پایان قصه با ما بماند.

تکه‌کلام «فدایی داری» از کجا به «پایتخت» رسید؟

وی هم‌چنین درباره استفاده از تکه کلام «فدایی داری» و سایر تکه‌کلام‌های جدید در سریال «پایتخت» و هم‌چنین تحقیق درباره آن تکه‌کلام‌ها اظهار کرد: در سریال «پایتخت» همیشه تمام تکه کلام‌ها با تحقیق اجرا شده و در این مجموعه قطع به یقین بدانید که هیچ چیزی نبوده که به آن فکر نشده باشد. ما تمام این تکه کلام‌ها را از زبان مازندرانی‌ها شنیده‌ایم و به دلیل این که خودم شخصا دوستان زیادی از خطه‌ی مازندران دارم از آن‌ها استفاده کردیم. به عنوان مثال تکه کلام فدایی داری را از زبان آن‌ها خیلی شنیده‌ام به همین خاطر به این نتیجه رسیدیم که این تکه کلام کاملا مودبانه و جذاب است و به جامعه آسیب نمی‌رساند و اگر هم به عنوان مثال در دهان مردم بچرخد، چیز بدی نیست به همین خاطر است که آن را اجرایی کردیم و به کار بردیم.

اصلا تا به حال کشتی نگرفته بودم

تنابنده سپس در پاسخ به پرسشی مبنی بر این که آیا در حوزه کشتی پیش از حضور در سریال «پایتخت» سابقه داشته‌اید؟ خاطرنشان کرد: ورزش‌های دیگری انجام داده بودم ولی تا به حال کشتی نگرفته بودم. جا دارد توضیح بدهم که این امر طبیعی است که اگر نقی همان نقی سری اول و دوم پایتخت بود دیگر بازی کردن نداشت و باید حتما ویژه می‌شد و به عنوان یک بازیگر عرصه جولانگاه جذابی برایش فراهم می‌شد تا بتواند کار کند. من برای نقی «پایتخت 3» 11 کیلو وزن کم کردم چراکه وقتی تماشاگر روی تشک کشتی نقی را می‌بیند واقعا شبیه یک کشتی‌گیر واقعی ببیند ضمن این که خودم شخصا وارد شدن به عرصه‌هایی که چالش‌برانگیز هستند و تا به حال آن‌ها را تجربه نکرده‌ام دوست دارم و برایم جذاب است. هم‌چنین لازم است بگویم برای کشتی در «پایتخت3» کشتی‌گیران حرفه‌یی قهرمان و بزرگان زیادی در اطرافم بودند که توانستم از آن‌ها کمک بگیرم و کاراکترم را خوب بازی کنم و حتی حاضر نشدم یک فریم هم در کشتی‌هایم با بدل به تصویر کشیده شود.

و صحبت پایانی نقی به مسولان عالی‌رتبه رسید

بازیگر نقش نقی در بخش پایانی گفت‌وگویش تاکید کرد: از مسوولان عالی‌رتبه می‌خواهم که به داد ما برسند چراکه اوضاع ما خطرناک است. ما با این اوضاع و شرایط نمی‌توانیم کار کنیم. نباید مدام برویم پشت تریبون و بگوییم جنگ نرم، جنگ فلان. در این‌جا درخواست من این است که ابزارهای ما را نگیرید، دشمنانی که فکر می‌کنید روبه‌روی ما هستند، بخش عظیمی از آن‌ها پشت سر ما قرار دارند که این کار شما مسوولان عالی‌رتبه است که با آن‌ها روبه‌رو شوید. بعضی از آن‌ها دشمنانه برخورد نمی‌کنند و خودشان فکر می‌کنند که کار درستی انجام می‌دهند ولی با نهایت کم سوادی، ضربات بزرگی به ما وارد می‌کنند.

منبع: ایسنا

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

استاتوس های طنز جدید فیس بوکی 92

● زاغکی غالب پنیری دید. به دهان برگرفت و زود پرید. یه ساعت صبر کن، دو ساعت صبر کن، خبری از روباه نشد چرا که روباه می دانست قالب پنیر با قاف است. «غالب» به کارش نمی آید. بنابراین رفت خوابید راحت. زاغک هم یا ماند همانجا خشک شد یا غالب را خورد و به فنا رفت.

نتیجه گیری: اهدافتان را در زندگی روشن کنید، خیلی روشن تا وقت تان تلف نشود.

● یه سال هایی هم بود؛ هر کسی دعوت می شد عروسی، قبل از اینکه تبریک بگه سریع می پرسید «زن و مرد قاطیه؟»

● سوالات اساسی: آیا ما همانقدر احمق و سفله ایم که در تبلیغات تلویزیونی به نظر می رسد؟

● یه نفر به او یکی گِل می پاشه، طرف خیلی دل گیر می شه، اون یکی های دیگه بهش می گن آقایِ گِل گیر.

● همیشه افسوس حماقت هایی رو می خورم که وقتی فرصت انجامش رو داشتم، ازشون غفلت کردم …

● یه آپشنی باید بگذارن این رستوران ها و کافه ها؛ قیمت خوردنی ها رو در دو ستون بنویسن، ۱- برای خوردن ۲- عکس برای ایستاگرام

● ما کلا چند هزار پسر در فیس بوک داریم؟ چرا من هر چی پسر اکسپت می کنم باز هم ادامه دارند؟ چرا اینقدر پسر زیاد شده توی این مملکت؟ من کماکان خودم زن دارم، اما بالاخره آدم کنجکاو می شود. اگر همین تعداد دختر هم بنده را اد می کردند طبیعتا همین سوال برایم پیش می آمد، فقط شاید مطرحش نمی کردم.

● بی تعارف؛ انگیزه اصلی من برای ثرومند شدن اینه که ظرفیت نداشته باشم، در فساد و تباهی غوطه ور بشم.

● من یه تیتابم، وقتشه کیت کت شم.

● شونصدتا بانک داریم تو مملکت، هر شونصدتاشون هم توی یه زمینه ای اولین بانک ایران هستند.

● در تمام عمر، هیچ خواب آوری بهتر از کتاب درسی نیافتم.

● وی چت از وقتی فیلتر شده، ادای تانگو رو درمیاره!

● اگر فروغ می دانست روزگاری «این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد» در کنار عکس زیبارویان، جهت پیدا کردن مخاطب خاص به کار خواهد رفت، در پوست خود نمی گنجید!

● من یه دوستی داشتم اسم باباش مانی بود. آخه مانی هم شد اسم بابا؟ اسم بابا باید جلال باشه!

● «کنارم هستی و اما دلم تنگ می شه هر لحظه» خب مثل آدم بگو بود و نبودت فرقی برام نداره دیگه.

● کارخانه آدامس شیک هم نشدیم حداقل در اثر کمبود پول خردِ ملت، زنده بمونیم!

● من وقت هایی که دارم گردگیری می کنم و می رسم به جایی که هزاران مورچه دارن رژه می رن، همه رو می کشم اما یکی رو زنده نگه می دارم که بره برای بقیه مورچه ها تعریف کنه و این نسل کشی توی تاریخشون ثبت بشه.

● این خانوم یاسمین فهیمی که دبیرکل حزب سوسیال دموکرات آلمان شده، پدرش ایرانی و مادرش آلمانی هست. کارلوس کی روش بفهمه دعوتش می کنه تیم ملی!

● آقا زودتر معلوم کنید پایتخت کجاست که تا ارزونه بریم توی زعفرانیه اش زمین بخریم!

● یکی از فواید درس خوندن، خاراندن نقاطی از بدن هست که تا حالا کشف نشده!

● نشد من به یکی بگم دیشب دو ساعت خوابیدم، نگه بابا تو که خوبی من کلات یه ربع خوابیدم! عاشق این حس رقابتی هفت هزار ساله هموطنانم!

● یه کشف جدید: در ایران شما می توانید با زدن راهنما، سرعت ماشین کاریتان را تا چندین برابر افزایش دهید!

● فرانسوی ها ایرباس می سازن، ایرانی ها مرد باس، زن باس، رفیق باس!

● رونالدو بهترین بازیکن جهان شد… الان دیگه واقعا واجبه که جمشید مشایخی بره مسی رو دل داری بده!

● تنها راهی که مسئولان امتحانش نکردند که ما از اینترنت استفاده نکنیم، قطع برقه!

● اینقدر رفتید توی برف عکس انداختید، برفم فیلتر کردن، آسمون زرد می شه! نارنجی می شه! قرمز می شه؛ اما برف نمیاد!

● می خوای فیلم ببینی، همه اش آشغاله! می خوای هارد رو خالی کنی، همه اش توپه!

● توی این فیلم ها و سریال های خارجی، همه به هم خیانت کنند، هیچیشون نمی شه! ولی اگه بچه شون مسابقه داشته باشه و پدر خانواده نره مسابقه شو ببینه، بنیان خانواده شون به فنا می ره!

● پدر ژپتوی عزیز سلام! خواستم بدونید من در کشوری زندگی می کنم که توی اون «دماغ مردم» هر روز کوچیکتر و «دروغ هاشون» هر روز بزرگتر می شه.

● من اگه فامیلی شوهرم صولتی باشه، اسم پسرمو می گذارم پلنگ!

● مارکوپولو در سفرنامه اش می نویسد: در راه چین به سرزمینی رسیدم که مردمانش هم از دزد می ترسیدند، هم از پلیس.

● من هر موقع توی تاکسی تنها باشم، جوری ملت رو نیگاه می کنم که فکر کنن دربست گرفتم!

● یه شب بالاخره؛ مُچ هندزفری ام رو در حالی که داره خودشو گره می زنه، می گیرم!

● مرگ بر این شیرینی کوچیک های مربعی تهیه شده با آرد نخودچی؛ یه دونه اش رو می خوری تا سال ۹۴ این موقع، باید خودت را بتکونی!

● پیدا شدن کارت شارژ ایرانسل توی جیب مرد متاهلی که خط همراه اول داره، حکمش در حد داشتن ده کیلو تریاکه توی ماشین یه قاچاقچی!

● یه دستش رو لاک آبی پر رنگ زده یکی رو اصلا لاک نزده، می پرسم جدیده؟ می گه نه، با این دست کارت دانشجوییم رو می دم دست حراست!

● دختر داییم زنگ زده می گه «چرا ای دی اس ال من نمی ره تو اینترنت؟» بهش می گم »کدوم چراغ ها روشنه؟» می گه «چراغ اتاقم و مهتابی آشپزخونه»

● بابای رفیقم می میره، سر قبرش خرما می گذاره. می ره نیم ساعت بعد می یاد، می بینه بشقاب خالیه! رو قبر پدرش می زنه و می گه «بابا اگه گشنه ای، برات فلافل بگیرم!»

● یه بار رفتم خونه یه بنده خدایی ویندوز عوض کنم، دختره بهم گفت اگه می شه مای کامپیوتر رو هم نصب کنید. گفتم اون جوری هزینه تون بیشتر می شه ها! گفت «چاره ای نیست!» هیچی دیگه، پول تک تک آیکونا رو ازش گرفتم!

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود

آنها آدم مشهوری هستند، پس وضع مالی شان توپ است”، این جمله ای است که خیلی از ما هنگامیکه درباره یک هنرمند و با یک ورزشکار حرفی به میان می آید می گوییم اما جالب است بدانید خیلی از بازیگران و حتی ورزشکاران به خاطر مشکلات اقتصادی کشور که در حال حاضر کمر خیلی ها را خم کرده است برای اینکه بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند، یا بازیگری را به عنوان شغل دوم پذیرفته اند و یا شغل دومی برای خود دست و پا کرده اند.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

مهدی فخیم زاده: استاد بازیگری

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

شاید نخستین چیزی که درباره شغل دوم آقای فخیم زاده به ذهنتان برسد این است که او در یک باشگاه ورزش های رزمی را تعلیم می دهد. اما اشتباه می کنید هر چند مهدی فخیم زاده در رشته های رزمی برای خودش استادی است اما باید بگویم که او همراه هما روستا، همسر استاد سمندریان، مدرس کلاس های آزادی بازیگری آموزشگاه استاد حمید سمندریان هستند. جالب است سری هم بزنیم به شاگردان این اساتید: امیر جعفری، ریما رامین فر، یوسف تیموری، نگار فروزنده، محمدرضا فروتن و پارسا پیروزفر. این بازیگران که امروز جزو بهترین ها هستند از هنرجویان این کلاس ها بوده اند.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

ستاره اسکندری: طراح لباس

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

ستاره اسکندری صاحب یک مغازه طراحی لباس در یکی از پاساژهای مشهور تهران است و تا به حال چندین شوی لباس برگزار کرده است. او بیشتر دوست دارد از هنرهای سنتی ایران ایده بگیرد و از پارچه هایی استفاده می کند که رنگ و لعابی اصیل دارد.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

لاله اسکندری: زیباسازی

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

طرح ها و کاشیکاری وی در تقاطع بزرگراه شهید همت و ستاری را بسیاری از ما دیده ایم، خانم بازیگر مدت هاست درگیر کارهای هنری و صنایع دستی است. روزبه اسکندری، برادر لاله اسکندری و مدیرعامل شرکت اجرا کننده طرح هاست. نقاشی دیواری لاله اسکندری در دو فاز در بزرگراه شهید همت، تقاطع بزرگراه شهید ستاری دیده می شود. خبرها حاکی از آن است که به تازگی او روی یک پروژه جالب دیگر در حیطه کاشیکاری کار خواهد کرد. البته کسانی که پیگیر کارهای این بازیگر جوان هستند می دانند که او عکاس بسیار ماهری هم هست و از کشورهای مختلفی عکاسی کرده است و بارها نمایشگاه عکس دایر کرده و کلی هم طرفدار در این زمینه دارد.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

رضا عطاران: عکس و عکاسی

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

متخصص عکسبرداری و فیلمبرداری از مجالس در منوهای متفاوت، این شعاری است که روی تابلو ورودی آتلیه آقای بازیگر نوشته شده است. رضا عطاران، بازیگر و کارگردان طنز مطرح و کاربلد ایرانی، یک آتلیه عکاسی با نام خانوادگی اش در شمال تهران دارد.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

روناک یونسی: رستوران کیش

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

اخیرا روناک یونسی رستورانی در کیش افتتاح کرده است به نام “کوکوبانا” که یک رستوران ایتالیایی است و در مرکز تجاری واقع است. مدیریت رستوران با خانم بازیگر است. شریکش یکی از دوستانش است اما در تهران هنوز رستورانی افتتاح نکرده و می گوید اگر قرار باشد این کار را انجام دهد، یک افتتاحیه بسیار خوب برگزار می کند و خبر بازگشایی آن را اعلام خواهد کرد چون می خواهد این افتتاحیه خیلی باشکوه و ویژه باشد. همچنین او می گوید: رستورانم اصلا زنجیره ای نیست و هیچ ربطی به شعبه کیش و غذاهای ایتالیایی ندارد. با اینکه دوستانی که از تهران به کیش می روند خیلی از کوکوبانا راضی هستند اما در تهران قرار نیست همان غذاها و همان کار را داشته باشیم. من اکثر مواقع که سرکار نباشم، به کیش می روم و مدیریت رستوران را به عهده می گیریم چون به این کار علاقه زیادی دارم. بیشتر کار من تهران است ولی هر وقت بیکار می شوم، سریع به کیش می روم تا شخصا خودم روی همه چیز نظارت داشته باشم. روناک یونسی می گوید حرفه اصلی اش بازیگری است اما روی درآمد این کار به عنوان شغل اصلی نمی توان حساب باز کرد بنابراین زمانی پیش می آید که کم کار می شود. او تاکید می کند که سال ۹۰ کم کار بوده و درآمدی خوبی از پروژه های سینما و تلویزیون نداشته است دلیل این کم کاری را هم پیشنهاداتی می داند که داشته. او می گوید که پیشنهادها خیلی ضعیف بوده است و او اصلا با فیلمنامه ها ارتباط برقرار نمی کرده است.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

سیاوش خیرابی: از آتلیه تا رستوران

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

او سال ها در آتلیه همراه برادرش کار عکاسی می کرد اما ناگهان پای سیاوش خیرابی به پروژه های سینمایی و تلویزیونی باز شد و چندی بعد هم خبر رسید که او یک رستوران شیک فست فودی دارد. او که خود از طرفداران غذا و آشپزی است می گوید همیشه دوست داشته که رستورانی داشته باشد و علاوه بر کار بازیگری، رستورانداری را هم تجربه کند.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

رضا کیانیان: نویسنده، مجسمه ساز و عکاس

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

مگر می شود رضا کیانیان را فقط در عرصه بازیگری دید. او از هنرش در بسیاری از رشته های هنری استفاده می کند، مجسمه می سازد و عکاسی می کند و روزها و شب ها می نشیند پای برگه های سفید و می نویسد. او چندین کتاب با نام خودش چاپ کرده است.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

سید جواد هاشمی : معلم

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

سید جواد هاشمی سال هاست که به عنوان معلم، در یک کانون فرهنگی در غرب تهران فعالیت می کند.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

شبنم قلی خانی: استاد دانشگاه

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

شبنم قلی خانی هم سال هاست که به جز بازی در مقابل دوربین، به دانشگاه می رود و به دانشجویانش تئاتر درس می دهد. او استاد دانشگاه آزاد است.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

ایمان اشراقی: دکتر پوست و مو

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

ایمان اشراقی را شاید خیلی ها به یاد داشته باشند، همان پسر جوان سریال “خط قرمز” که عشق معروف شدن داشت و می خواست به خارج از کشور برود و برای رسیدن به آرزویش، با دوستانش همراه شد تا از خانه فرار کند. این پسر جوان، درست در همان دوران که مشغول بازی در این سریال بود سخت درس می خواند و در نظر داشت دکتر شود، آن هم دکتر پوست و مو. هنوز چند سال از سریال “خط قرمز” نگذشته است که او در مطب خودش که در شمال شهر است برای بیمارانش نسخه می پیچد. این روزها هم سرش خیلی شلوغ است تا آنجا که ما برای گپ و گفت با او مجبور شدیم به پدر آقای دکتر زنگ بزنیم و پدر ایمان هم گفت که سر فرزندش حسابی شلوغ است جالب است بدانید او چند کتاب روانه بازار کرده است و مؤلف هم هست.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

مهتاب کرامتی: مزون داری

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

مهتاب کرامتی، بازیگر و سفیر حسن نیت یونیسف در ایران هم در عرصه طراحی و دوخت لباس کار می کند. او ۱۲ سال است که در یک مزون به کار تولید انبوه لباس مشغول است و برای یکی از برندهای معروف، لباس طراحی کرده و تولید می کند.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

تهمینه میلانی: خانم معمار

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

تهمینه میلانی، کارگردان بنام ایرانی، فارغ التحصیل معماری است و در کنار کارگردانی سینما، به کار معماری داخلی مشغول است. دفتر او در یکی از گرانقیمت ترین خیابان های پایتخت قرار دارد. او و همسرش محمد نیک بین، تهیه کننده، به همراه هم در این شرکت مشغول به کار هستند.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

نگار جواهریان: مترجم و روزنامه نگار

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

نگار جواهریان، بازیگر جوان و با استعداد این روزهای سینمای ایران، سابقه روزنامه نگاری هم دارد. او مدتی در مجله ای درباره تحلیل بازیگری مطلب می نوشته است. دختر “طلا و مس” مترجمی هم می کند. نمایشنامه “خیانت” و “تینوش نظم جو” را نشر نی در قالب مجموعه دور تا دور دنیا به ترجمه او منتشر کرده است.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

نیما شاهرخ شاهی: مهندس ناظر ساختمان

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

نیما شاهرخ شاهی پیش از اینکه بازیگر بودنش کشف شود سر ساختمان می رفت و مهندس ناظر بود. او سال ها پیش، در دانشگاه، در رشته مهندسی عمران تحصیل کرده بود و این روزها زمانی که سر پروژه سینمایی نیست او را می توان سر پروژه های ساختمانی پیدا کرد. مهندس شاهرخ شاهی وقتی می خواهد درباره کنکور مهندسی و دانشگاه حرف بزند یاد اولین روز دانشگاهش می افتد که به جای استاد وارد کلاس می شود و در نقش استاد با دانشجوها شروع به صحبت می کند: “داشتم برای بچه ها فیلم بازی می کردم و آنها هم باورشان شده بود که من استادم که ناگهان در باز شد و یک مرد آمد و آرام روبرویم نشست من هم کم نیاوردم و گفتم واقعا خوشحالم که دانشجویانی دارم که در این سن به دانشگاه می آیند و می خواهند درس بخوانند. او را نشان دادم و گفتم مانند این آقا. مرد مسن بلند شد و آمد در گوشم گفت الان متوجه نشدم من استادم یا شما. فهمیدم که او استاد است و گفتم شرمنده استاد، آمدم جایم را به استاد بدهم که کل کلاس ترکید همان روز مرا از دانشگاه اخراج کردند و چند وقتی سر کلاس ننشستم.” فکرش را بکنید اولین روز دانشگاه اینگونه گذشت و بعد هم چند وقت اخراج اما بعد درس خواندم و مهندس شدم و شروع کردم به بستن قراردادهای خوب. در این میان یک روز برای بازی در فیلم سینمایی مکس انتخاب شدم اما هیچ وقت کار اصلی ام را رها نکردم، به نظر من بازیگری هیچ وقت نباید شغل اول باشد.”

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

پوریا پورسرخ: دکترای فیزیولوژی گیاهی

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

پوریا پورسرخ، بازیگر سینما و تلویزیون دکترای فیزیولوژی گیاهی دارد و در کنار بازیگری به کار طراحی فضای سبز و ترجمه مقاله برای مجله های علمی هم مشغول است.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

امید روحانی: متخصص بیهوشی

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

خیلی از بیمارانش زمانی که او را در اتاق عمل می بینند تعجب می کنند و با خودشان می گویند خودش است؟ نه، اشتباه می کنم او نمی تواند پدر متعصب فیلم “دایره زنگی” باشد، همانی که سر پسرش داد می کشید و نمی گذاشت دخترش تنهایی به کوه برود اما وقتی آنها دقیق تر می شوند باورشان می شود که کسی بالای سرشان ایستاده و از او می خواهد خودش را برای یک جراحی موفق آماده کند، کسی نیست جز امید روحانی، بازیگری خوش ذوق که سال ها پیش وارد عرصه بازیگری در صحنه تئاتر و سینما شد و به خوبی هم جای خود را در این حیطه باز کرد اما قبل از آنکه بازیگر شود یک پزشک شده بود و به عنوان متخصص بیهوشی در اتاق جراحی حضور داشت. امید روحانی از دانشگاه علوم پزشکی تهران مدرک طبابت عمومی خود را گرفته است و از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مدرک تخصصی بیهوشی را اخذ کرده است.

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

حمید عسگری: کافه دار

شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی

 

انگار داشتن رستوران و کافه، شغل دوم و شاید هم شغل اول بیشتر هنرمندان و ورزشکاران شده است. در این میان حمید عسگری خواننده جوان پاپ نیز صاحب کافه ای در شهرکی در غرب تهران است البته خبرها حاکی از آن است که او کافه ای هم در کرج دایر کرده است.

به این پست امتیاز دهید
ادامه مطلب / دانلود
صفحه 3 از 4«... قبلی 234 بعدی
css.php