مطالب دسته بندی : مهارت های ارتباطی

روز ارتباطات و روابط عمومی

روز ارتباطات و روابط عمومی

میهن فال: 27 اردیبهشت ماه روز ملی ارتباطات و روابط عمومی در ایران گرامی باد.
سال ها تلاش و پیگیری دست‌اندرکاران روابط عمومی و جامعه،
روابط عمومی ایران به ثمر نشست و جامعه روابط عمومی ایران را صاحب روز ملی کرد.
27 اردیبهشت ماه روزی که درسطح جهانی نیزبه عنوان روزارتباطات وجامعه اطلاعاتی نامگذاری شده است،
به عنوان روز روابط عمومی و ارتباطات تعیین گردید.
این روز فرصتی است تا نقش و جایگاه روابط عمومی را بعنوان هنر هشتم مرور کنیم.

ادامه مطلب / دانلود

راز های دوست داشتنی شدن

نه سحر و جادوست و نه کار گردنبند مهره مار. آدم‌های دوست‌داشتنی و دلنشین، راز‌های دیگری دارند؛
راز‌هایی که اگر چشم‌تان را روی رفتار‌های دیگران ببندید از آنها بی‌خبر می‌مانید.
دوست‌داشتنی‌ها آدم‌های اطراف‌شان را خوب می‌شناسند و می‌دانند از چه میانبر‌هایی می‌توانند بیشترین تاثیر را روی آنها بگذارند.
پس اگر می‌خواهید شما هم به جمع دوست‌داشتنی‌ها وارد شوید، دنبال فوت و فن خاصی نگردید.
شما باید آرام‌آرام شخصیت‌تان را الک کنید و ویژگی‌هایی که چشم دیگران را خیره می‌کند در خود نگه دارید.
پس هر روز یک قدم به دوست‌داشتنی شدن نزدیک‌تر شوید.

راز های دوست داشتنی شدن

مهره مار دست کیست؟

«هوا را از من بگیر، خنده‌ات را نه» شعر مشهور پابلو نرودا، بیان واقعیتی است در زندگی آدمی؛
یک انسان طبیعی، همان‌طور که به آب، هوا و خوراک محتاج است، حتی گاهی بیشتر از آنها، به چیز دیگری احتیاج دارد: توجه، احترام، محبت، عشق یا… .

همه ما، مرد یا زن، کودک یا سالمند، فقیر یا ثروتمند، پیروز یا شکست‌خورده، خوشحال یا غمگین، در هر حالی،
به این «توجه» محتاجیم و این نیاز را ممکن است هزار جور بیان کنیم؛ یکی به زبان می‌آورد، یکی در رفتارش پیداست و دیگری فقط در نگاهش.
حتی ممکن است چنان خویشتن‌دار باشیم که هیچ کس نفهمد، اما خودمان نمی‌توانیم انکارش کنیم.

ادامه مطلب / دانلود

?…با آدمهای فضول چه کنیم…؟

با آدمهای فضول چه کنیم؟ (برخورد با فرد کنجکاو)

میهن فال: وقتی با فردی برمی خورید که فضول است، به جای این که اجازه دهید با رفتارش بقیه روزتان را خراب کند،
با چند روش کاملا موثر می توانید از شرش خلاص شوید:

با افراد فضول چگونه برخورد کنیم؟

ادامه مطلب / دانلود

!!! مردان خجالتی دقت کنند!!!

افراد خجالت زده از جمله (آقایان) خجالتی بخوانند.

 میهن فال به نقل از برترین‌ها: پیش از هر چیزی یادآوری می‌کنیم که شاید سال‌ها طول بکشد شما بتوانید
طرز فکرتان را در مورد حضور در جمع و ارتباط با دیگران تغییر دهید و باید بپذیرید
که تغییر و تصحیح نگرش و عادت‌های جاافتاده به زمان زیادی نیاز دارند و نباید توقع داشته باشید یک شبه متحول شوید.

نکاتی که در این مطلب به شما توصیه می‌کنیم کمک‌تان می‌کنند آهسته آهسته،
اما با حرکتی رو به جلو و مصمم، خود واقعی‌تان را بیابید و کمتر خجالتی باشید!

ادامه مطلب / دانلود

چهل درصد از طلاق‌های زن و شوهری (خانوادگی) مربوط به مشکلات جنسی است…

۴۰درصد از طلاق‌ها مربوط؛ به مشکلات جنسی است.

میهن فال به نقل از اعتمادآنلاین: سید مصطفی حسینی، متخصص روانشناسی شناختی ومدیر یکی از بزرگ‌ترین مراکز مشاوره طلاق در پایتخت،
به بررسی ریشه‌های مشکلات جنسی زوجین و ارتباط آن با طلاق پرداخت.

ادامه مطلب / دانلود

میهن فال:از کسانی نباشید که همیشه باب صحبت را با کودکان درباره ظاهر باز می کنید. روانشناسان خانواده معتقدند که حتی یک جمله ناغافلانه می تواند تاثیر منفی بسیار قوی بر ذهن یک کودک بگذارد. به همین دلیل بسیار مهم است که وقتی با کودک در تعامل هستید روی جملاتی که به او می گویید دقت کنید و از گفتن بعضی جملات خاص شدیدا پرهیز کنید. در اینجا لیستی از جملاتی آورده شده است که باید اغلب والدین به فرزندان خود بگویند تا غیر مستقیم آموزش ببینند و بهترین احساس ها را در زندگی تجربه کنند.

جملاتی که باید والدین به فرزندان خود بگویند تا غیر مستقیم آموزش ببینند

عجب دختر مهربانی هستی

از کسانی نباشید که همیشه باب صحبت را با کودکان درباره ظاهر باز می کنید. به جای تعریف مدام از ظاهر کودک، خاصه دختربچه ها که اغلب به دلیل ظاهر بانمک شان مورد توجه و استقبال قرار می گیرند، خوب است از صفات اخلاقی خوب آنها تعریف کنید؛«عجب دختر مهربانی هستی»،«چقدر مودبی»،«چقدر خوش اخلاقی»، «تو چه تصمیم های عاقلانه ای می گیری» و…

نگذارید کار به جیغ بکشد

کودکان از شخصی که با او قیاس شده اند متنفر می شوند. بچه ها از اینکه با دیگران مقایسه شوند به شدت بدشان می آید و این مسئله باعث می شود که کودک همیشه خودش را با دیگران مقایسه کند و این رفتار سالمی نیست .به بیان جملات خودتان در رابطه با بچه ها حساس باشید و هوشمندانه از اینکه آنها را در دام بروز عکس العمل های منفی بیندازید پیشگیری کنید.

فقط پسرها قوی نیستند

به کودکتان برچسب نزنید. هر نوع برچسبی کمکی به هویت یابی نمی کند. اینکه مدام در مقابل احساسات پسر بچه تان بگویید«مثل دختربچه ها رفتار نکن»، «پسرها قوی هستند مثل دخترها ضعیف نیستند» و جملاتی از این دست باعث می شود او را دچار احساسات متناقض کنید.

بچه ها را مجبور نکنید که دیگران را ببوسند

خودتان را به جای او بگذارید و ببینید چقدر دلتان می خواهد مدام مجبور به بغل کشیدن و بوسیدن دیگران شوید. گاهی والدین بچه ها را مجبور می کنند که دیگرانی را نیز ببوسند و بغل کنند؛آن هم با تعابیری مثل خاله و عمو: «خاله رو بغل کن»، «عمو رو ببوس» و… بچه ها باید بدانند که چنین رفتارهایی در چه زمانی مجاز و در چه زمانی غیر مجاز است و می توانند در برابر خواسته های دیگران «نه» بگویند.

به او بگویید چرا باید عذرخواهی کند

به جای اجبار کودک به عذرخواهی ، آن هم به صورت نمایشی، راه درست را به او پیشنهاد کرده یا شرایط را برایش توصیف کنید. «اینکه بدون اجازه اسباب بازی های علی رو برداشتی، اونو ناراحت می کنه»، «اینکه بی هوا رو سر پدربزرگ بپری، بهش آسیب می رسونه» و اینگونه جملات می تواند او را متوجه عواقب کار بدی که انجام داده بکند و بداند که چرا باید عذرخواهی کند.

تو میمون کوچولوی من هستی

وقتی این کلمات را برای کودک به کار می بریم آن ها را تبدیل به موجودی غیرانسانی می کنیم. به یک عروسک که هر چه دلمان خواست می توانیم با او انجام دهیم. در ابتدای زندگی، کودک این کلمات را مثبت تعبیر می کند چون به شما اعتماد کامل دارد. حتی اگر چیز بدی هم بگویید به دلیل اعتمادی که به شما دارند سعی می کنند آن را تکرار کنند. بنابراین باید بسیار مراقب کلماتی که به کار می برید باشید.

بهتر است که وقتی او را خطاب قرار می دهید به جای اسم های مستعار بامزه نامش را به زبان بیاورید. در واقع کودک با نام اصلی خود به دنیا معرفی می شود، با نام اصلی خود خودش را در دنیا می شناسد و با نام اصلی خود درک می کند که چقدر در دنیا به عنوان یک شخصیت ارزش دارد.

دوستت در امتحان بهتر از تو بود

هر نوع برچسبی کمکی به هویت یابی نمی کند. اینکه مدام در مقابل احساسات پسر بچه تان بگویید«مثل دختربچه ها رفتار نکن»، «پسرها قوی هستند مثل دخترها ضعیف نیستند» و جملاتی از این دست باعث می شود او را دچار احساسات متناقض کنید

جمله ای که می تواند تجربه ای آزار دهنده برای کودک باشد و تلخی ان را حتی تا دوران نوجوانی هم به دوش بکشد این است: چرا او در امتحان بهتر از تو بود؟ کودکان از شخصی که با او قیاس شده اند متنفر می شوند. بچه ها از اینکه با دیگران مقایسه شوند به شدت بدشان می آید و این مسئله باعث می شود که کودک همیشه خودش را با دیگران مقایسه کند و این رفتار سالمی نیست.

اگر یکبار دیگر این کار را انجام دهی دیگر دوستت نخواهم داشت

کودک تقلا می کند که ببیند والدینش دقیقا چه چیزی از او می خواهند و امیال و آرزوهای درونی خودش را نادیده می گیرد. وقتی این اتفاق بیفتد او دیگر بچه نیست چون لازمه بچگی بیخیالی و سبکبالی است. این ذهنیت که همیشه خود را در رده دوم اهمیت قرار دهد به آسانی تا دوران نوجوانی هم همراه او می ماند.

تو همیشه تلاشت رو می کنی

به جای تشویق کردن دائمی کودک بابت کارهای ریز و درشتش بهتر است تلاش او را تشویق کنید. «تو بهترینی»، «تو همیشه موفق می شی» و… این جملات باعث می شود که کودک ارزش خود را در گرو درست و کامل انجام دادن کارها بداند و حتی دچار اعتماد به نفس کاذب شده یا اضطراب و استرس کامل بودن تا ابد رهایش نکند چون گمان می کند اگر این کار را به بهترین نحو ممکن انجام ندهد دیگر ارزشی نزد شما نخواهد داشت.

عوض این جملات بگویید؛ «تو همیشه تلاشت رو می کنی»، «اینکه اینقدر تلاش می کنی خیلی برای من ارزشمنده». با این جمله ها ارزش تلاش کردن را به او می فهمانید نه صرفا برنده شدن و جلوافتادن از بقیه را.

ادامه مطلب / دانلود

میهن فال:توی مهمانی در خانه پدری، کنار اقوام، خواهرزاده و برادرزاده‌ات نشسته‌ای، همسرت در آشپزخانه مشغول کمک کردن و شستن ظرف‌های شام است، با خیال راحت گوشی تلفن همراه خود را در دست می‌گیری، تلگرام یا دیگر صفحه‌های مجازی را باز و شروع می‌کنی به چَت کردن، همان طور که غرق نوشتن و خواندن هستی ناگهان سایه‌ای بالای سرت می‌بینی، چشم که می‌اندازی همسرت ایستاده و می‌گوید باز هم که کله‌ات را فرو کردی داخل گوشی، با کی داری چت می‌کنی؟

مشکوک شدن به همسر و  چک کردن گوشی از نظر حقوقی

کار به مطالبه گوشی و چک کردن چت‌ها می‌رسد، حالا تو مانده‌ای و انتخاب میان سپردن گوشی به دست همسر یا مقاومت و کوتاه نیامدن در برابر این خواسته. برخی اقوام هم زیرچشمی تو را نگاه می‌کنند و گوش‌هایشان تیز شده است.

این که سرانجام این اتفاق و کش و قوس چه می‌شود و تو با چه کسی داشتی چت می‌کردی سوژه اصلی این گزارش نیست، بلکه باید ریشه‌های این داستان را مورد بررسی قرار داد و این که چه مجموعه رویدادهایی باعث می‌شود همسران نسبت به یکدیگر و روابط هم در فضای مجازی مشکوک شوند و چک کردن محسوس و نامحسوس وسایل شخصی همچون تلفن همراه، تبلت، ایمیل و… را در دستور کار خود قرار دهند و این که آیا اساسا این رفتار و کنجکاوی و شکستن برخی حریم‌ها می‌تواند به بهبود روابط زناشویی کمک کند یا خیر؟

گردن باریک تکنولوژی

نخستین نکته این است که فکر نکنیم تکنولوژی مقصر است. بستن راه‌های ارتباطی و برخورد قهری و حذفی با فناوری در هیچ خانه‌ای به رونق زندگی منجر نشده است، اما می‌توان با مدیریت فضا و استفاده از امکانات و برقراری اعتماد متقابل به هم نخستین گام‌ها را برداشت.

فراموش نکنیم هیچ چیز مانند بدبینی در خراب کردن یک رابطه خوب زناشویی و ویران کردن یک کانون گرم خانواده قدرتمند نیست. روان‌شناسان می‌گویند تشویش و استرس، عصبانیت و فراتر از آن احساس ترس و تنفر ریشه در همین بدبینی‌ها دارد.

اما برای این که داستان را علمی‌تر دنبال کنیم سراغ دکتر فرزانه سعیدی، روان‌شناس و مشاور خانواده رفتیم تا او این رفتار و کنجکاوی و بدبینی را تجزیه و تحلیل کند.

این روان‌شناس ابتدا به نکته مهمی اشاره و تاکید می‌کند که همسران فکر نکنند روش‌های ارتباطی جدید و باز شدن فضا علت اصلی خیانت است، وقتی از سعیدی می‌پرسم که پس کارکرد آنها در این زمینه چیست با لحنی که کمی به مزاح و شوخی هم طعنه می‌زند می‌گوید: روش‌های جدید ارتباطی باعث شده زن و شوهرها راحت‌تر مچ یکدیگر را بگیرند.

سوال دیگری که از این روان‌شناس می‌پرسم این است که از بین مراجعه‌کنندگان معمولا بیشتر خانم‌ها گوشی همسرشان را چک می‌کنند یا آقایان و او پاسخ می‌دهد: بیشتر خانم‌ها هستند، دلیل هم دارد، اغلب به شکلی متوجه خیانت همسرشان شده‌اند و با شکستن اعتماد و از بین رفتن آن حس، اضطراب زیادی دارند و باعث می‌شود به چک کردن دائم همسرشان در ابعاد مختلف زندگی بپردازند که یکی از این ابعاد تلفن همراه و شبکه‌های مختلف اجتماعی است.

این مدرس دانشگاه ادامه می‌دهد: کسی که مدام همسرش را چک می‌کند در واقع دچار نوعی عدم امنیت در زندگی است و اعتماد به نفس‌اش نیز کم‌کم از بین می‌رود و دائم در این فکر است که چه چیزی در زندگی‌اش کم است.

این ماجرا یک روی دیگر سکه هم دارد و روان‌شناس ما می‌گوید: گاهی مردهایی را هم دیده‌ام که وفادار بوده‌اند، اما به این دلیل که همسرشان بی‌اندازه آنها را متهم به خیانت کرده است، آگاهانه دست به خیانت زده‌اند. این مردان به نقطه‌ای رسیده‌اند که همان ضرب‌المثل معروف ماست: «آش نخورده و دهان سوخته.» پس فکر کرده‌اند وقتی اینقدر باید برای کاری که نکرده‌اند متهم شوند، پس بهتر که آن کار را انجام دهند. در واقع ترس از خیانت همسر باعث شده که بدترین ترس او به واقعیت تبدیل شود.

سعیدی در بخش پایانی صحبت‌هایش توضیح می‌دهد: باید از خودمان بپرسیم شفافیت در زندگی به چه معناست؟ آیا چک کردن دائم گوشی‌های کسانی که با ما زندگی می‌کنند نشانه شفافیت است یا فقدان امنیت؟

من باور دارم این چک کردن‌های مضطربانه هیچ جایگاهی در یک رابطه شفاف ندارد. وظیفه من این است که به شما بگویم خانواده‌ها باید کاری کنند تا بتوانند دوباره به هم اعتماد کنند. خود ما وقتی با بی‌اعتمادی به کسی یا موضوعی نگاه کنیم، همه چیز مشکوک به نظر خواهد رسید.

این برای خارج از خانه، کار کردن و برقراری ارتباط با بیگانگان شاید مناسب باشد، اما خانه محل آرامش و پناهگاه عاطفی انسان‌هاست و نباید دائم در حال شک باشیم، بگذارید خیلی راحت بگویم، من اگر گوشی خودم را با تشکیک زیر و رو کنم بالاخره یک چیز مشکوک خواهم یافت چه برسد به گوشی دیگری، آخر کلام آن که اگر تمام فکر و ذهن تان معطوف به این است که دنبال پیدا کردن سند و مدرک برای شیطنت و خیانت همسرتان باشید، من از همین الان به شما قول می‌دهم که مطمئنا آن را خواهید یافت، چون در نگاه کسی که به همه چیز مشکوک است بالاخره یک موضوعی، شخصی یا اتفاقی برای برجسته کردن و بزرگ کردن وجود خواهد داشت.

4 نکته مهم درباره مشکوک شدن به همسر

1 ـ به جای چک کردن موبایل و حتی کیف و دیگر وسایل شخصی که ممکن است تنش‌هایی را در رابطه‌تان ایجاد کند با همسرتان راحت صحبت کنید و به او بگویید که تغییر رفتارش آزارتان می‌دهد و از او بخواهید درباره برخی موارد توضیح دهد.

2 ـ سعی کنید همسر خوبی باشید، همسر بهتری بشوید، حفظ زیبایی ظاهر و آراستگی در پوشش، مهربانی بیشتر، انجام دادن بهتر مسئولیت‌های زناشویی می‌تواند به برقراری دوباره اعتماد و گرم شدن خانواده کمک شایانی کند، در واقع نشان دهید که در قلب‌تان محبت خانواده و همسر موج می‌زند.

3 ـ سفره دل و رازها و شک‌هایتان را پیش دیگران باز نکنید و هر روز تلفن دست نگیرید. مادر همسر، خواهر همسر، دوست و همسایه قطعا نمی‌توانند در این زمینه بیشتر از خودتان به شما کمک کنند. مشکلات زناشویی باید بین خودتان باقی بماند و اگر نیاز به مشورت و کمک فکری و روحی دارید، بهترین گزینه یک مشاور و متخصص است نه دوست و فامیل.

4 ـ اگر از یک مشاور خانواده کمک گرفتید و او در رفتار همسرتان هیچ نوع نشانه‌ای از خیانت پیدا نکرد، باید مساله را به عنوان یک مشکل ذهنی در خودتان بپذیرید و برای درمان از روان‌شناس کمک بگیرید؛ شکاک بودن ویرانگر رابطه زناشویی است.

آیا چک کردن گوشی همسر جرم است؟

برخی زنان و مردان عادت به کنترل و بازرسی تلفن همراه همسران خود دارند. این کار از نظر حقوقی چه وضعیتی دارد و آیا می‌توان بابت آن شکایت کرد؟

این پرسش را هفته گذشته خبرگزاری وابسته به قوه قضائیه کشورمان منتشر کرد و در آن آمده بود: «این نوع اقدامات زن و شوهر نسبت به یکدیگر در راستای حساسیت‌ها و علایق طرفین نسبت به یکدیگر و زندگی‌شان است؛ لذا نباید به جای درک‌کردن طرف مقابل و تلاش در اعتمادسازی به دنبال چنین راه‌هایی بود.

به هرحال این مورد ظاهرا با هیچ یک از عنوان‌های مجرمانه قابل انطباق نیست و قانونگذار در قانون مدنی صرفا زوجین را مکلف به حسن معاشرت با یکدیگر کرده است که این امر با تفسیری وسیع از قانون می‌تواند از مصادیق تکلیف به حسن معاشرت تلقی شود؛ هر چند ضمانت اجرای قانونی برای آن مقرر نشده است.»

جام جم

ادامه مطلب / دانلود

میهن فال:شاید خیلی ها فکر کنند آقایون همیشه همسرانی پرخاشگر و بد دهن می شوند اما گاهی اینطور نیست! یکی از مخاطبان با این مساله روبرو است. سارا وکیلیان، روان‌شناس و مشاور کلینیک بیدار به این سوال پاسخ می‌دهد.

با همسر بد دهن چه باید کرد؟

مردی سی و سه ساله هستم. همسری دارم که بسیار عصبی و پرخاشگر است و با کوچک ‌ ترین موضوعی ‌ شروع به بددهنی می ‌ کند و فحش ‌ های رکیک و زشت می ‌ دهد. هر چه در این مورد با او حرف زده ‌ ام فایده ‌ ای ندارد. خیلی مغرور است و همیشه برای رفتارهایش توجیه شخصی دارد. اما از نظر موقعیت اجتماعی بسیار موفق است. واقعاً خسته شده ‌ ام، نمی ‌ دانم چکار کنم. لطفاً راهنمایی کنید.

سارا وکیلیان روان‌شناس در پاسخ به این سئوال نوشت: معمولاً براساس تربیت خانواده و خصوصیات شخصیتی فرد، افراد برای کنترل خشم خود یا دست به رفتار پرخاشگری می‌زنند یا آن را سرکوب می‌کنند و به اصطلاح خشم خود را فرو می‌خورند‌. که هیچ‌کدام از این راهکارها، روشی مناسب نیست. فحاشی، فریاد زدن و پرخاشگری کلامی بیشتر در زنان دیده شده است و مردان بیشتر دچار پرخاشگری‌های فیزیکی می‌شوند.

در کنترل خشم، شناخت مرحله پیش از خشم بسیار مهم و ضروری است. در این مرحله فرد معمولاً برانگیخته می‌شود ‌(تنفس شدیدتر، ضربان قلب بیشتر و…). اگر به همسرتان کمک کنید تا بتواند در همین مرحله رفتار خود را کنترل کند، این احساس تبدیل به رفتار پرخاشگرانه و فحاشی نخواهد شد. از جمله راهکارهای پیشنهادی در موقع عصبانیت می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

به او یادآوری کنید عصبانی ‌شدن و فحاشی نه‌تنها کاری را درست ‌نمی‌کند، بلکه حالش را نیز بدترخواهد کرد.

از به‌کار بردن کلماتی مثل همیشه و هیچ‌وقت خودداری شود، تا باعث بیشتر شدن عصبانیت نشود.

از بحث و متهم‌ کردن یکدیگر در حین عصبانیت بپرهیزید.

بعد از فروکش‌ کردن عصبانیت همسرتان، با استفاده از جملات معقول، بدون تحقیر و متهم‌ کردن فرد مقابل، علت ناراحتی و خشم وی را جویا شوید و به گفت‌وگوی منطقی بپردازند.

معمولاً فحاشی و عصبانیت در اثر ناکامی یا مشکلی ایجاد شده است. بهتر است به‌جای تمرکز صرف روی راه‌حل، ببینید چگونه می‌توانید مشکل را مدیریت کنید و با آن روبه‌رو شوید؛ برنامه بریزید و تلاش خود را بـــرای حل مشـکل به کار ببرید.

به این‌که زیر‌بنای خشم همسرتان چیست گوش فرا‌دهید؛ وقتی شما را نقد می‌کند طبیعی است حالت دفاعی به خود بگیرید، امادعوای متقابل نکنید و تلاش کنید حرف‌های پنهان را بشنوید؛ برای مثال در مواردی که فرد مقابل‌تان از شما گله می‌کند، این پیام که فرد مقابل‌تان حس‌کرده نادیده گرفته شده است و شما دوستش ندارید را دریافت کنید.

سعی کنید محیط اطراف‌تان را در هنگام عصبانیت تغییر دهید؛ از اتاق خارج شوید و کمی قدم بزنید.

سعی کنید حل مشکلات را برای شرایط غیر‌عصبانیت بگذارید و با این جمله بحث را خاتمه دهید «الان شما عصبانی هستی بهتر است بعداً راجع به این موضوع صحبت کنیم.»

فراموش نکنید فرمان آتش‌بس باید به دست شما که عصبانی نیستید صادر شود و کنترل اوضاع را به دســت بگیرید.

ادامه مطلب / دانلود

به گزارش میهن فال: همه چیز از یک تفاوت اساسی شروع می‌شود. از اینکه شما و همسرتاندر دو دنیای متفاوت پرورش یافته‌اید و به همین دلیل دنیا را به شیوه‌های متفاوتی می‌بینید؛ شیوه‌هایی که باعث می‌شود تحلیل شما از واقعیت‌ها و نحوه مواجهه‌تان با آنها، زمین تا آسمان با هم فرق کند. تفاوت‌های میان شما و همسرتان ممکن است شما را برای پهن کردن دام‌هایی در جریان بحث، وسوسه کند و خیال شکست دادن همسرتاناز مسیر نقطه‌ضعف‌هایش را به ذهن‌تان بیندازد.

خانمها بخوانند:چرا مردا شبها دعوا نمیکنند

البته زیاد احساس عذاب وجدان نکنید. مردها هم برای پیروز شدن در جریان بحث‌ها از همین راه می‌روند و بی‌آنکه بدانید چطور و چرا، به‌راحتی همه چیز را به نفع خود تمام می‌کنند. ما در این صفحه دام‌هایی را که همسرتاندر بحث‌های زن و شوهری برای‌تان پهن می‌کند معرفی می‌کنیم و به شما یاد می‌دهیم از مسیر‌های میانبر و امن‌تری برای رسیدن به نتیجه دلخواه‌تان بروید.

می‌ترسند ببازند

هنگامی که مردها احساس می‌کنند مورد تهدید واقع شده‌اند، می‌ترسند و احساس آسیب‌پذیری می‌کنند. در این مواقع سعی می‌کنند شما را از احساسات‌تان دور کنند تا شاید شانس بیشتری برای برنده بودن پیدا کنند. واقعیت این است که مردها میانه‌ای با احساسات و ابراز‌‌آنها ندارند. آنها در همه سال‌های زندگی‌شان یاد گرفته‌اند با منطق و جدیت به همه چیز نگاه کنند و قبل از بررسی هر واقعیتی، احساسات‌شان را از آن بیرون بکشند.

در دعواهای زن و شوهری نبازید

مردها هنگام استفاده از مغز و قوه تفکر خود، در مقایسه با هنگامی که از قلب و احساسات‌شان صحبت می‌کنند، احساس تسلط بیشتری دارند؛ چراکه تمرین بیشتری در این زمینه داشته‌اند. به همین دلیل است آنها هنگامی که شما به ابراز احساسات می‌پردازید، احساس ضعف می‌کنند و برای موازنه قدرت، سعی می‌کنند مکالمه را از «احساسات» به سمت «داده‌ها» سوق دهند و در این راه سوال‌های زیادی از شما می‌پرسند.

از کدام راه می‌روند

گفتیم مردها همیشه دنبال این هستند که شما را به تله منطق بیندازند و از همین راه پیروز بحث‌های زن و شوهری شوند. آنها به جای اینکه احساسات خود را در این باره ابراز کنند، همه چیز را به دقت و با به خدمت گرفتن همه قدرت منطق‌شان مشاهده کرده و سعی می‌کنند با گفتن جملاتی نظیر جملات زیر احساسات شما را زیر سوال ببرند.

• کمی عصبی به نظر می‌رسی! خیلی احساساتی برخورد می‌کنی. . .

• نمی‌فهمم چرا اینطور به هم ریختی. . .

• آرام باش! خیلی عصبی شدی!

• به خودت بیا! بیش از حد احساساتی هستی و نق‌می‌زنی!

جالب اینجاست که این تاکتیک‌ها که اغلب مردها با به کار بردن‌شان می‌خواهند عنان بحث را به دست بگیرند، در مورد اغلب زن‌ها موثر واقع می‌شود. زن‌هایی که با این سرکوب‌ها مواجه می‌شوند، توان خود را از دست می‌دهند و بی‌آنکه بخواهند یا توانش را داشته باشند، به یک نبرد منطقی کشیده می‌شوند. درست در همین زمان که پای منطق به میان می‌آید، مردها شانس بیشتری پیدا می‌کنند. در این موقع مشکل اصلی همچنان حل و فصل نشده باقی می‌ماند و شما سرخورده و گیج با بحث منطقی‌ای که همسرتانبه راه انداخته دست و پنجه نرم می‌کنید و او پیروزمندانه بازی را در دست می‌گیرد.

شاید تصور کنید همسرتاننمی‌داند چه می‌کند، اما واقعیت این است که اغلب مردها این بازی را با آگاهی کامل طراحی و شروع می‌کنند و چون می‌دانند در آن پیروز می‌شوند، همیشه سراغش می‌روند. برای یک مرد، همین که در جریان بحث با کاستی‌ها و ناتوانی‌های احساسی و عاطفی‌اش روبه‌رو نشود، کافی است.

خانمها بخوانند:چرا مردا شبها دعوا نمیکنند

چه باید کرد؟

اجازه ندهید نامزد یا همسرتانبا شما چنین برخورد کند و هیچ‌وقت با تله‌هایی که او سر راه بحث‌های‌تان چیده‌ است، تماس خود را با احساسات‌تان از دست ندهید و به خاطر داشته باشید احساساتی شدن، نقطه ضعف شما نیست بلکه برای همه خانم‌ها نقطه قدرت به شمار می‌آید.

از طرف دیگر، برای حل یک بحران چاره‌ای جز کندوکاو ریشه‌های آن ندارید. اگر واقعا احساس می‌کنید دل‌تان شکسته یا ناراحت شده‌اید، دلیلی ندارد با شمشیر منطق سر احساسات‌تان را ببرید و این واقعیت را به گوش همسرتاننرسانید. از طرف دیگر، شما باید این فرصت را برای شریک زندگی‌تان ایجاد کنید که از احساساتش باخبر شود.

بسیاری از مردها آگاهانه یا ناآگاهانه از احساسات‌شان فاصله می‌گیرند و نمی‌توانند احساس امنیتی را که درنتیجه شناخت احساسات و کندوکاو‌شان ایجاد می‌شود تجربه کنند. اگر برای آشتی دادن همسرتانبا احساساتش تلاش کنید، دیگر شاهد سرکوب‌های او نخواهید بود.

برای شما هم پیش آمده که حدود ۱۱ شب که همسرتانکمی از خستگی کارش رها شده و مشغول تماشای تلویزیون است با او در مورد چیزی که فکرتان را مشغول کرده صحبت کنید؟ احتمالا شما هم در این شرایط شنیده‌اید که «خسته‌ام! وقت گیر آوردی؟» یا «بگذار فردا در موردش حرف می‌زنیم!» تکرار چنین طفره رفتن‌هایی می‌تواند شما را کلافه کند اما اگر واقعیت این موضوع را بدانید، بهتر می‌توانید حلش کنید.

واقعیت این است که مردها شب‌ها هنگامی که خسته هستند، احساس تسلط کمتری بر تفکرشان و بحثی که با شما راه افتاده می‌کنند. مردها اغلب به مکالمه، به چشم یک «نبرد قدرت» کوچک می‌نگرند و به همین دلیل دوست دارند زمانی که لباس رزم پوشیده‌اند و در اوج آمادگی هستند، گفت‌وگو را شروع کنند.

گفتیم مردها هنگامی که مکالمه حول موضوع‌های احساسی و عاطفی دور ‌می‌زند، به‌مراتب احساس توانایی کمتری در خود می‌کنند و قطعا دنبال زمان ایده‌آلی برای شروع آن می‌گردند؛ بنابراین سعی خواهند کرد مکالمه را به زمان دیگری موکول کنند تا شانس بیشتری برای پیروزی داشته باشند. البته عکس این حالت در مورد زن‌ها هم صدق می‌کند. ما خانم‌ها به شکلی غریزی دوست داریم هنگامی که مردها خسته هستند راجع به چنین مسائلی صحبت کنیم تا شانس بیشتری برای پیروزی داشته باشیم؛ چراکه می‌دانیم هنگام خستگی و در انتهای روز، مقاومت‌شان پایین بوده و ذهن و فکرشان خیلی آماده نیست.

برابر بجنگید

به جای اینکه شما هم مثل همسرتان دنبال طراحی یک دام باشید، بهتر است موقعیتی ایجاد کنید که هر دوی شما حرف‌های‌تان را به بهترین شکل‌مقابل هم بزنید. پس چاره‌ای جز این ندارید که با همسرتان صحبت کرده و سعی کنید راجع به زمانی که باید صحبت کنید، به توافق برسید. شاید لازم باشد تا فردا صبح صبر کنید اما واضح است که باید برای خود محدودیت زمانی در نظر بگیرید و گفت‌وگو را بیش از حد به تعویق نیندازید. برای نجات زندگی مشترک‌تان هرگز احساسات منفی را روزها و هفته‌ها در خود نگه ندارید تا یک‌باره همه آنها را روی سر همسرتان خالی کنید.

حرف هم را نمی‌فهمید؟

درحالی‌که شما و همسرتان همین‌طور مشغول دعوا هستید، احساس گیجی و سردرگمی هر دوی شما هر لحظه بیشتر شده و بحث از مسیری که بتوانید کنترلش کنید خارج می‌شود. شاید از خود بپرسید یک گفت‌وگوی ساده چرا همیشه به بالا رفتن صداهای‌تان و تنش‌های آزار‌دهنده ختم می‌شود. واقعیت از این قرار است؛ شما و همسرتان چشم مشترکی برای دیدن و زبان مشترکی برای حرف زدن ندارید؛ برای مثال به آن اندازه که زن‌ها به جزئیات دقت دارند، مردها ندارند. مردها آموزش دیده‌اند که بسیار هوشیار باشند و زن‌ها آموزش دیده‌اند به جزئیات توجه بیشتری داشته باشند. مردها دوردست‌ها را زیر نظر می‌گیرند و زن‌ها همیشه به اینجا و اکنون نگاه می‌کنند؛ به همین دلیل است که شما و همسرتان همیشه در بحث‌ها قربانی این واقعیت می‌شوید که مردها و زن‌ها تنها به دو طریق متفاوت دنیای اطراف خود را می‌بینند و درک می‌کنند.

زن‌ها این‌طور آموزش دیده‌اند که تمامی جزئیات را ببینند و در جریان بحث اغلب از اینکه همسرشان متوجه بسیاری از چیزهایی که آشفته و نگران‌شان کرده، نشده زجر می‌کشند. مشکل اینجاست که زن‌ها ناخودآگاه انتظار دارند مردها هم همان نوع ادراک را داشته باشند و مثل آنها به جزئیات توجه کنند؛ درحالی‌که چنین اتفاقی هرگز نمی‌افتد.

تنها چاره‌ای که برای بیرون آمدن از این وضعیت دارید، این است که به همسر یا نامزدتان آموزش دهید به جزئیات توجه بیشتری نشان دهد. کار سختی است و شاید ماه‌ها و سال‌ها زمان ببرد اما وقتی همه چیز را با جزئیات بیشتری توصیف کنید، این عادت را در او ایجاد می‌کنید که به جزئیات بیشتر از قبل توجه کند. همین که بگویید «لباس سفیدت را که یقه ایستاده دارد بپوش. . . »، «روی این صندلی که پارچه مخمل قرمز دارد، بنشینیم. . . »، «امروز آسمان چه رنگ سبز آبی عجیبی دارد. . . » و… کافی است.

جام

ادامه مطلب / دانلود

۱۰ جمله ای که نباید به کودکتان بگویید

۱۰ جمله ای که نباید به کودکتان بگویید

گاهی اوقات والدین با تکرار بیش از حد بعضی از جملات سعی می‌کنند فرزند خود را تشویق کنند غافل از اینکه این جملات بیش از اینکه در تربیت فرزندشان اثر مثبت داشته باشد به آنها ضربات منفی وارد خواهد کرد:

۱- کارت عالی بود

تحقیقات نشان می‌دهد گفتن جملاتی مانند «چه دختر خوبی» یا «کارت عالی بود» پس از هر کار خوبی که فرزندتان انجام می‌دهد نه تنها او را به تایید شما وابسته می‌کند بلکه باعث می‌شود تا او نتواند به انگیزه و توان خود تکیه کند.

۲- با تمرین بهتر می‌شود

اینکه ممکن است تکرار یک کار باعث بهتر انجام دادن آن شود درست است اما تکرار این جمله باعث می‌شود فرزند شما برای اینکه یک کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهد احساس فشار زیادی بکند. این جمله این پیام را به کودک شما می‌رساند که اگر در کاری اشتباه کردی یعنی اینکه به اندازه کافی تمرین نکرده‌ای.

۳- تو حالت خوب است

وقتی کودک شما زمین می‌خورد زانوانش خراش برمی‌دارد و شروع به گریه می‌کند ناخوداگاه شما سعی می‌کنید او را متقاعد کنید که آسیبی به او نرسیده و حالش خوب است. اما این جمله ممکن است حال او را بدتر کند. فرزند شما زمانی گریه می‌کند که حالش خوب نیست. بنابراین وظیفه شما این است که به او در فهم احساساتش کمک کنید. سعی کنید او را در آغوش بگیرید و

ادامه مطلب / دانلود

نداشتن‌ این ۴ دوستی برای شما بهتر است!

داشتن دوست خوب به راستی که یک نعمت بی نظیر است، ویژگی های دوست خوب را بارها بیان کرده‌ایم در این مقاله با ۴ نوع از دوستان‌تان آشنا می‌شوید که احتمالا به آن‌ها نیازی ندارید. این مقاله را بخوانید و همین امروز در رابطه‌ی دوستی‌تان با این ۴ نوع شخصیت تجدید نظر کنید. امیدوارم که خیلی دیر نشده باشد!
۱. دوست نق‌نقو

هیچ‌کس دوستی را که دائم گلایه می‌کند و نق می‌زند، دوست ندارد. زندگی با آدمی که دائم گلایه می‌کند و نق می‌زند طاقت‌فرسا است. مشکل آنها این است که برای پایان دادن به نق و گلایه‌ی آنها هیچ کاری از دست‌تان بر نمی‌آید. گفت‌وگوی سازنده با آنها هیچ فایده‌ای ندارد.
۲. دوست خودستا

این یکی برای‌مان آشنا است. آنها داستانی دارند که از داستان شما کمی بهتر است. آنها کمی باهوش‌تر، کمی چابک‌تر، کمی خوش‌قیافه‌تر، و در ورزش کمی بهتر هستند و بدون فوت وقت همه‌ی این‌ها را به شما می‌گویند. معضلی که وجود دارد این است آنها اغلب واقعا نامطمئن هستند و احتمالا در گروه نوع سوم دوست هم قرار می‌گیرند.
۳. دوست بدبین

“من نمی‌دانم…” جمله‌ای است که اغلب از دهان آنها خارج می‌شود. آنها دائم به شما شک می‌کنند. فکر می‌کنند شما نمی‌توانید در زندگی‌تان به چیزهایی که نیاز دارید دست پیدا کنید. فوق‌العاده است که در زندگی‌تان آدم‌هایی داشته‌باشید که شما را به چالش می‌کشند، اما باید شما را باور هم داشته‌باشند. شما به این نوع دوست نیاز ندارید.
۴. دوست متزلزل

این آزاردهنده‌ترین نوع دوست است. شما برنامه‌ریزی می‌کنید و او نه قبول می‌کند نه رد می‌کند، یا در آخرین لحظه قرار را به هم می‌زند. این‌ها دوستانی هستند که به مرور زمان پی‌می‌برند دیگر به قرارها دعوت نمی‌شوند. و آن موقع است که از خودشان می‌پرسند چرا…

ادامه مطلب / دانلود

وقتی از خانم‌ها می‌پرسید که از چه چیزهایی درمورد مردها بدشان می‌آید، لیستی بی‌انتها جلو رویتان می‌گذارند. با اینکه چیزهایی که زن‌ها در مورد مردها بدشان می‌آید ترکیبی از ویژگی‌های کوچک و بزرگ است، در خواندنی های امروز به ۱۰ چیزی که زن ها در مورد مردها ازش متنفرن اشاره می‌کنیم:

زنان به این ۱۰ دلیل از مردان تنفر دارند

۱- قسم دروغ

با اینکه بیشتر خانم‌ها از قسم خوردن آقایان وقتی خودشان ناراحتند بدشان نمی‌آید اما از مردهایی که فکر می‌کنند قسم خوردن تنها راهی است که حرفشان را باور کنند متنفرند.

۲- سلطه‌گری

بیشتر خانم‌ها مردی می‌خواهند که از آنها محافظت کند و به آنها احساس امنیت دهد اما به دنبال دیکتاتوری که به آنها دستور دهد چه بکنند و کجا بروند و با کی حرف بزنند و یا چه بپوشند نیستند. زنان از مردانی که قصد کنترل دارند می‌ترسند و از آنها فرار می‌کنند.

۳- متعهد نشدن

خیلی مهم است که مردها درک کنند که وقتی همه چیز جدی می‌شود، زن‌ ها توقع دارند که شما دو نفر خودتان را محدود به همدیگر کنید. زن‌ ها از اینکه بازیچه کسی قرار بگیرند و با کسی بمانند که از متعهد شدن می‌ترسد متنفر هستند.

۴- رمانتیک نبودن

زن‌ها عشق واقعی همراه با حس ارتباط عاطفی به مردشان را می‌خواهند. اگر طرفتان احساس کند که فقط بخاطر رابطه‌ جنسی سراغ او می‌آیید خیلی زود از شما دور شده و حتی اجازه دست زدن به خود را هم به شما نخواهد داد
۵- نرسیدن به خود

با اینکه ظاهر همه چیز نیست اما زن جذب مردانی که به خود نمی‌رسند، موهایشان ژولیده است، بوی عرق می‌دهند، ناخن‌هایشان بلند شده، دهانشان بو می‌دهد و لباس‌های چروک می‌پوشند نمی‌شوند. علاوه بر این، متناسب نگه نداشتن اندامتان به خانم‌ها نشان می‌دهد که احترامی برای خودتان قائل نیستید و هیچ انگیزه و نظمی در زندگی ندارید.

۶- قابل پیش‌بینی بودن

زن‌ها واقعاً از مردان قابل پیش‌بینی که هیچوقت کار متفاوتی انجام نمی‌دهند بدشان می‌آید. آنها عاشق مردانی هستند که سرشار از سورپرایزهای عالی اند.

۷- اولویت دادن به دوستانشان

اگر از گذراندن وقت با دوستانتان خیلی بیشتر از همسر یا نامزدتان لذت می‌برید و همسرتان هیچوقت نمی‌تواند ساعتی دو نفره با شما داشته باشد، مطمئناً یک جای کار می‌لنگد.

۸- مدام بحث کردن

زن‌ها از مردهایی که هر صحبت کوچک را به بحثی ادامه‌ دار و مشاجره تبدیل می‌کنند و باعث می‌شود آنها مجبور شوند مدام حالت دفاعی به خود بگیرند خوششان نمی‌آید.

۹- دید زدن خانم‌های دیگر جلو چشم آنها

با اینکه نگاه کردن به خانم‌ها برای برخی آقایان مسئله‌ای عادی است (البته نه زیاد از حد آن)، اما وقتی اینکار را جلو زن زندگیتان انجام دهید مشکل‌ساز خواهد شد.

۱۰- وابستگی

اعتماد به‌ نفس و استقلال ویژگی‌هایی بسیار جذاب در آقایان است، اما وابستگی و نا امنی اینطور نیست. زن‌ ها دوست ندارند با مردانی باشند که به خودشان اعتماد ندارند و برای روابط، کار و دوستی‌ هایشان نیاز به تایید دائمی دارند.

ادامه مطلب / دانلود

والدین چقدر در بدرفتاری کودکان نقش دارند؟

بسیاری از والدین از بد رفتاری های گاه و بیگاه کودکان خود شکایت دارند اما این نکته را هم فراموش نکنیم که رفتار والدین بر یادگیری و رفتارهای کودکان تأثیر جدی می گذارد.

نیازی نیست یک مشاور تربیتی باشید و یا دائماً در محیط هایی مثل مهد کودک، پیش دبستانی و یا کلاً محیط های آموزشی خاص با کودکان و والدین شان سر و کار داشته باشید. فقط کافیست مدت زمانی کوتاه در جمع چند والدین بنشینید و به درد و دل ها و شکایات آنها توجه کنید، خواهید دید که بسیاری از والدین از بد رفتاری های گاه و بیگاه کودکان خود شکایت دارند. حال در برخی از کودکان این بد رفتاری ها موقت و کوتاه مدت است و در برخی از کودکان این بد رفتاری ها بسیار گسترش یافته و در همه جا خود را نشان می دهد.

به مثال زیر توجه کنید:
فرزندان رفتارشان را خوب انتخاب می کنند ولی والدین با پاسخ دادن به طریقی که باب میل فرزندان است، بدرفتاری ها را تقویت می کنند

«آذردخت از پدرش می خواهد که با او بازی کند ولی پدر خسته است و البته باید چند تماس تلفنی هم بگیرد، پس تقاضای آذردخت را رد می کند. او مجبور است با خواهرش بازی کند و لذا دائماً مهره های بازی را محکم به صفحه می کوبد. پدر تذکر می دهد: «آذر، آرام تر بازی کن باشد؟» آذردخت پاسخ مثبت می دهد. پس از چند دقیقه به شدت کارت ها را به زمین پرتاب می کند. پدر فریاد می زند: «گفتم آرام تر!!!». چند دقیقه بعد صدای درگیری بچه ها همه فضای خانه را پر می کند و…»

پس کودک به هدفش رسیده یعنی:
۱- پدر احساس آزردگی کرد.

۲- پدر توجه نشان داده چرا که به آذردخت تذکر داده تا رفتارش را اصلاح کند.

۳- آذردخت چند لحظه رفتارش را اصلاح کرد. اما برای جلب توجه پدر، یک سری آزار و اذیت دیگر را برنامه ریزی می کند و پدر خوب می داند که هدف آذردخت جلب توجه اوست.

و یک رفتار دیگر کودکانه
هدف کودک شما هر چه که باشد،قدرت نمایی، جلب توجه، تلافی جویی و… مهم این است که والدین بدانند، فرزندان نیازمند احساس تعلق هستند

«شهروز ۴ سال دارد، او بسیار فحاشی می کند. در خانه هر حرفی که به او زده می شود بسیار بی ادبانه پاسخ می دهد، اشیاء را پرتاب می کند، دائماً در حال شلوغ بازی است و با همسالان خود خوب رفتار نمی کند. در مهمانی ها، بچه های دیگر را بسیار اذیت می کند و در جمع بزرگترها نیز دائماً از حرف های زشت استفاده می کند. مادرش همیشه از رفتار او شرمنده است و گاه آنقدر عصبی می شود که در جمع او را تنبیه و یا دعوا می کند.»
پس کودک به هدفش رسیده چرا که:

۱- مادر به شدت دچار خجالت و سپس خشم می شود.

۲- مادر با شهروز دعوا می کند و او را تنبیه می کند.

۳- شهروز نیز متقابلاً دعوا می کند و مادر به خاطر حفظ آبروی خودش در جمع مجبور به تسلیم می شود.

مادر دیگر خوب می داند که هدف شهروز ریاست است. او می خواهد قدرت نمایی کند.

هدف کودک شما هر چه که باشد،قدرت نمایی، جلب توجه، تلافی جویی و… مهم این است که والدین بدانند فرزندان نیازمند احساس تعلق هستند.

بد رفتاری هم یکی از راههایی است که فرزندان برای کسب و ارضاء این نیاز از آن استفاده می کنند. البته این بدان معنا نیست که فرزندتان فکر کند و به این نتیجه برسد که «چون قدرت می خواهم باید این گونه رفتار کنم و یا چون طالب توجه بیشتر پدر هستم، پس این گونه واکنش می دهم و … »؛ بلکه کودکان به مرور زمان در می یابند که بد رفتاری های آن ها موثر واقع می شود، آنها این مساله را با پاسخی که از والدین دریافت می کنند، تشخیص می دهند.

نقش والدین در بد رفتاری کودکان
این سوال جدی در ذهن بسیاری از والدین ایجاد می شود که «آیا آنها باعث بد رفتاری کودکشان می شوند؟» قطعاً خیر. فرزندان رفتارشان را خوب انتخاب می کنند ولی والدین با پاسخ دادن به طریقی که باب میل فرزندان است، بدرفتاری ها را تقویت می کنند. حال اگر والدین نحوه پاسخ دادن خود را تغییر دهند، کودکان دیگر نمی توانند به اهداف منفی خود دست پیدا کنند.
اگر والدین به روشی متفاوت پاسخ دهند این پیام را به طور تلویحی به فرزندان ارسال می کنند که «نمی خواهیم از بدرفتاری تو پشتیبانی کنیم» و به این ترتیب به کودکان کمک می شود تا رفتارهای مثبت را انتخاب کرده و ادامه دهند.

مثلاً پدر آذردخت می توانست این کار را انجام دهد:
۱- رفتارهای بد آذردخت را نادیده بگیرد به این صورت که حرکات بدن و چهره خود را کنترل کرده و آرام نگه دارد.

۲- به آذردخت حق انتخاب دهد، مثلاً بگوید: اگر می خواهی بازی کنی یا باید آرام باشی یا اینکه اگر می خواهی سر و صدا را ادامه دهی به اتاق دیگری برد، تصمیم با خود توست.

۳- در صورت موافقت آذردخت پدر بعداً با او بازی کند یا زمانی که رفتار مثبتی دارد به او توجه نشان دهد.

مادر شهروز نیز می توانست این گونه واکنش دهد:
۱- مادر می توانست نه خشمگین شود و نه احساس خجالت را در چهره نشان دهد بلکه وقتی شهروز شروع به بدرفتاری می کند کلاً سکوت کند و اتاق را ترک نماید.

۲- در موقعیتی که اوضاع خوب است و مشکلی خاص در میان نیست در مورد رفتارهای بدش با او صحبت کند و برنامه های تشویق و محرومیت را در آن زمان ها با کودکش در میان بگذارد.

شما والدین گرامی که با رفتارهای بد کودکتان مواجه هستید باید بدانید که انجام رفتارهای غیرمنتظره کار دشواری است یعنی درک چگونگی احساس شما و کار ساده ای نیست. شما باید دیدگاهتان را عوض کنید تا بتوانید به شکلی دیگر رفتار کنید.

ادامه مطلب / دانلود

۲۰ نشانه یک همسر سلطه گر و زورگو

۱.جدا کردن شما از دوستان و خانواده‌تان. ممکن است کم‌کم شروع شود اما معمولاً این اولین قدم برای کنترل کردن شماست. ممکن است از اینکه چقدر با برادرتان تلفنی صحبت می‌کنید شکایت کند یا بگوید از دوست صمیمی شما خوشش نمی‌آید و شما نباید دیگر با او معاشرت کنید. یا سعی می‌کند شما را برعلیه کسانی که تا پیش از این به آنها تکیه می‌کردید بشوراند. هدف او از بین بردن شبکه حمایتی شما و درنتیجه قدرتتان است تا احتمال اینکه بتوانید مقابل او بایستید کمتر شود.۲- انتقاد مزمن- حتی اگر موارد کوچک باشد. انتقاد هم مثل جدا کردن شما چیزی است که کم‌کم شروع می‌شود. درواقع، ممکن است خودتان را متقاعد کنید که انتقادهای او فقط برای کمک

کردن به شماست یا فقط ابراز عقیده‌اش است که مدل لباس‌ پوشیدن، حرف زدن، غذا خوردن یا رفتارهای شما را دوست ندارد و شما نباید به خودتان بگیرید. اما این انتقادها هرچقدر هم کوچک و جزئی باشند، بخشی دائمی از رابطه شما شده و احساس پذیرفته‌شدن، دوست داشته شدن و ارزشمند بودن را برای شما سخت‌تر خواهد کرد.

۳- تهدیدهای بیش از اندازه بر علیه شما یا خودش. خیلی‌ها فکر می‌کنند که تهدید فقط باید فیزیکی باشد تا خطرناک و مشکل‌ساز قلمداد شود. اما تهدید به ترک کردن، قطع کردن امتیازها یا تهدید به آسیب رساندن به خودش یا شما درست مثل خشونت فیزیکی مشکل‌دار است. برای هیچکس خوشایند نیست که در رابطه‌ای باشد که مدام ترس از ترک شدن یا آسیب دیدن داشته باشد. خیلی وقت‌ها تهدید به این خواهید شد که اگر او را ترک کنید، خانه، فرزندان و حمایت مالی‌تان را از دست خواهید داد. این تهدید‌ها چه واقعی باشند چه غیرواقعی راهی برای کنترل کردن شما برای به دست آوردن فرمانبرداری‌تان است.

۴- شرطی کردن محبت/توجه/جذابیت. «اگه فلان کار را انجام بدی بیشتر دوستت خواهم داشت.» «اگه وزنت را پایین بیاری برای من جذاب‌تر میشی.» «اگه حتی زحمت شام درست کردن به خودت نمیدی واقعاً نمیدونم این رابطه به چه دردی می‌خوره.» «اگه بیشتر به موهات برسی به نظر من خوشگلتر‌ میشی.» «اگه دانشگاهت رو تموم کنی شاید بتونی حرفی برای گفتن با دوستای من پیدا کنی و از جمع عقب نمیمونی.» همه این حرف‌ها پیام یکسانی دارند: شما، در این لحظه، به اندازه کافی خوب نیستید. این رفتار بسیاری از افراد سلطه گر در روابط کنترل‌کننده است.

۵- چرتکه انداختن برای کمک‌هایش. روابط سالم و بادوام کاملاً متقابل هستند. این جزء ذات چنین روابطی است که دو طرف برای کمک به همدیگر از هیچ فرصتی دریغ نکنند. اما اگر می‌بینید طرف شما بخاطر کوچکترین اقدامی که برای شما کرده است چرتکه می‌اندازد – چه با کینه به دل گرفتن باشد، چه طلب کردن عملی متقابل از شما و … – مسلم است که می‌خواهد جایگاهی بالاتر از شما برای خود حفظ کند.

۶- استفاده از عذاب‌وجدان بعنوان یک ابزار. خیلی از افراد سلطه گر آنقدر مهارت دارند که می‌توانند از احساسات خود فرد برعلیه خودشان استفاده کنند. آنها با ایجاد حس عذاب‌وجدان در فردمقابل خود بخاطر کارهایی که بصورت روزمره انجام می‌دهد، به هدف خود برای کنترل کردن او می‌رسند چون طرفشان کم‌کم همه تلاش خود را می‌کند که آن حس عذاب‌وجدان را پیدا نکند. اغلب فرد تحت سلطه قدرت خود را از دست داده و از نظرات شخصی خود در رابطه می‌گذرد و طبق میل فرد سلطه گر رفتار می‌کند.

۷- بدهکار کردن شما. افراد سلطه گر در ابتدای رابطه ژست‌هایی به شدت عاشقانه و رمانتیک دارند اما با نزدیک‌تر شدنتان به هم، خیلی از آن ژست‌ها –هدایای گران قیمت، انتظار تعهد زودهنگام، بردن شما به رستوران‌های لوکس و…– فقط برای کنترل کردن شماست. همه این کارها را می‌کند که شما معذب شوید که درمقابل کاری برای او انجام دهید و فرار کردن از آن رابطه را از نظر احساسی و منطقی برایتان سخت‌تر می‌کند.

۸- جاسوسی کردن و بازجویی کردن مداوم. فرد سلطه گر احساس می‌کند حق دارد بیشتر از آنچه که می‌داند بداند. جاسوسی‌هایش را چه مخفیانه انجام دهد چه از شما بخواهد همه چیز را با او درمیان بگذارید، این تجاوز به مرزهای شماست. احتمال دارد تلفن‌همراهتان را چک کند، رمز عبور پروفایل‌های شما در رسانه‌های اجتماعی را طلب می‌کند، ایمیلتان را چک می‌کند و همه اینها را با گفتن اینکه به شما اعتماد ندارد یا به زبان آوردن جمله کلیشه‌ای «اگه کار اشتباهی نمیکنی از چی میترسی» توجیه می‌کنند. این رفتارها تجاوز به حریم شخصی شماست و نشان می‌دهد که این فرد هیچ تمایلی برای اعتماد کردن به شما ندارد و درمقابل می‌خواهد مثل پلیس‌ها مدام شما را بازجویی کند.

۹– حسادت کردن، تهمت زدن و پارانویا. حسادت‌های او در ابتدای رابطه برایتان جذاب است. باعث می‌شود تصور کنید برایش اهمیت دارید و مراقبتان است. اما وقتی این حسادت‌ها شدیدتر می‌شوند، ممکن است ترسناک و تملک‌گرایانه شوند. کسی که با ارتباط شما با دیگران شک دارد و شما را بخاطر روابط سالمی که با دیگران دارید متهم می‌کند، فردی مضطرب، حسود، مبتلا به پارانویا و بی‌اعتمادبه‌نفس است. علاوه بر آن، از این رفتار برای کنترل شما در رابطه هم استفاده می‌کند.

۱۰- احترام نگذاشتن برای زمانی که دوست دارید تنها باشید. این هم روش دیگری برای نابود کردن قدرت شماست: ایجاد عذاب‌وجدان بخاطر زمانی که نیاز دارید تنها باشید یا اینکه باعث شوند بخاطر این کارتان احساس کنید به اندازه کافی دوستشان ندارید و به همین دلیل می‌خواهید زمان‌هایی را بدون آنها بگذرانید. طبیعی است که دو طرف به یک اندازه به این اوقات تنهایی نیاز نداشته باشند، حتی اگر هر دو افراد برون‌گرا باشند نه درون‌گرا. در روابط سالم حرف زدن درمورد این نیازها افراد را به مصالحه می‌رساند. اما در روابطی که یکی از طرفین سلطه گر است، طرفی که به زمانی برای تنها بودن نیاز دارد فردی خودخواه قلمداد می‌شود که طرفش را نادیده گرفته است.

۲۰ نشانه یک همسر سلطه گر و زورگو

خیلی از افراد سلطه گر با زیرکی حرف خود را به کرسی می‌نشانند

۱۱- وادار کردنتان به کسب اعتماد یا هر رفتار خوب دیگر. البته مطمئناً اعتماد شما به کسی که پنج سال است می‌شناسید تا کسی که یک ماه است با او معاشرت می‌کنید بیشتر است اما قسمتی از اعتماد باید در ذات یک ارتباط وجود داشته باشد. بعنوان مثال نباید لحظه به لحظه کارهایی که می‌کنید یا جاهایی که می‌روید را برای کسی توضیح دهید و همینطور طرفتان نباید حق دسترسی داشتن به اکانت ایمیل یا پروفایل‌هایتان در رسانه‌های اجتماعی را داشته باشد. اگر اعتماد چیزی باشد که مجبور شوید برای کسب آن تلاش کنید به جای اینکه جزء ذات ارتباطتان باشد، باید بدانید که رابطه‌تان مشکل دارد.

۱۲- گناهکار فرض کردن شما تازمانیکه خلاف آن ثابت شود. فرد سلطه گر مهارت زیادی در ایجاد این حس در شما دارد که کار اشتباهی انجام داده‌اید، حتی قبل از اینکه بفهمید اصلاً چکار کرده‌اید. ممکن است از راه برسید و ببینید از چیزی که متوجه آن شده‌اند یا در غیاب شما به آن فکر کرده‌اند عصبانی هستند. و آنقدر مدارک علیه کار اشتباهتان ارائه می‌کنند تا احساس کنید یک پرونده درست و حسابی علیه شما تنظیم کرده‌اند — حتی بااینکه اصلاً آن را درک نمی‌کنید. از جایی که لیوان قهوه‌اش را گذاشته‌اید تا ناهار خوردنتان با یکی از همکارانتان بدون اینکه به او بگویید، همیشه به داشتن انگیزه‌های تبه‌کارانه متهم هستید. چرا اینکار را می‌کنند؟ بخاطر اینکه از آن برای وادار کردنتان به کاری یا چیزی استفاده کنند و یا تلاش کنند آنطور که آنها می‌خواهند رفتار کنید.

۱۳- خسته کردن شما از بحث و مشاجره تا جایی که کوتاه بیایید. خیلی از افراد سلطه گر با زیرکی حرف خود را به کرسی می‌نشانند اما خیلی از آنها هم آنقدر با شما بحث می‌کنند که بالاخره حرف خود را به کرسی بنشانند. این در مواردی که طرفشان منفعل‌تر باشد و حوصله بحث کردن طولانی مدا سر یک مسئله را نداشته باشد شایع‌تر است. با این روش طرفشان را از بحث‌های طولانی خسته کرده و باعث می‌شوند حرفشان را بپذیرند.

۱۴- ایجاد احساس حقارت در شما بخاطر اعتقاداتتان. چه درمورد ایمان و اعتقادات مذهبی‌تان باشد، چه عقاید سیاسی‌تان. چه سنت‌های فرهنگی یا دیدگاه شما نسبت به طبیعت انسان. خیلی خوب است که کسی که در زندگی‌مان است ما را به بحث‌های جالب که باعث می‌شود دیدی متفاوت نسبت به دنیا پیدا کنیم، وارد کند اما اینکه عقاید شما را احمقانه جلوه دهد و تحقیرتان کند و سعی کند دیدگاه شما را درمورد چیزی که خیلی برایتان مهم است تغییر دهد اصلاً خوب نیست. به استقبال تجربیات و ایده‌های جدید رفتن فوق‌العاده است اما برای یک همسر سلطه گر این فقط یک خیابان یکطرفه است. او دوست دارد شما را وادار به پذیرفتن اعتقادات خودش کند.

۱۵- ایجاد این حس که ارزش با او بودن را ندارید. همسران سلطه گر چه با ایجاد این حس باشد که کمتر از آنها جذاب هستید یا با بزرگ‌تر جلوه دادن دستاوردهای کاری خودشان نسبت به دستاوردهای شما یا مقایسه کردن شما با افرادیکه قبلاً در زندگی‌شان بوده‌اند، می‌خواهند وادارتان کنند که قدر اینکه با آنها هستید را بدانید. این باعث می‌شود سعی کنید برای خوشحال و راضی کردنشان بیشتر و بیشتر تلاش کنید.

۱۶. اذیت کردن و مسخره کردن‌هایی که ایجاد ناراحتی کند. شوخی و اذیت کردن یکی از روش‌های ارتباطی در خیلی از روابط است. نکته مهم این است که این رفتار در هر دو طرف احساس راحتی و محبت ایجاد کند. اما در بسیار از روابط سلطه گر، آزار احساسی با جملاتی نظیر «فقط داشتم شوخی می‌کردم، نباید به خودت بگیری» توجیه می‌شود. این رفتار نه تنها شما را ناراحت کرده بلکه به داشتن واکنش نادرست هم متهم کرده است و در اصل به شما گفته می‌شود که در برابر اینکه چه احساسی پیدا کنید حقی ندارید.

۱۷- ارتباط جنسی که بعد از آن احساس ناراحتی دارید. رفتارهای سلطه گر و کنترل‌کننده همیشه راه خود را در اتاق‌خوابتان هم باز می‌کنند. گاهی‌اوقات در همان لحظه ارتباط جنسی هم هیچ‌چیز برایتان خوشایند نیست و گاهی بعد از آن احساس ناراحتی به شما دست می‌دهد. در هر دو حالت وقتی ارتباط جنسی با او احساس خوبی به شما نمی‌دهد، نشانه این است که مشکلی وجود دارد.

۱۸- عدم تمایل به شنیدن نظرات شما. متوجه می‌شوید که مدام وسط حرف شما می‌پرد یا نظراتی که ارائه می‌کنید خیلی زود فراموش می‌شوند یا اصلاً توجهی به آنها نمی‌شود. مکالمات شما معمولاً تحت سلطه اوست تاجاییکه یادتان نمی‌آید آخرین باری که درمورد نظر شما سوال کرده است کی بوده است. همینطور هیچوقت اجازه نمی‌دهد درمورد رفتارهای او نظر و احساستان را ابراز کنید.

۱۹- مجبور کردن شما به رفتارهای ناسالم مثل اعتیاد به موادمخدر. زیر سوال بردن اهداف شما برای تناسب‌اندام، وسوسه کردن مداوم شما به کشیدن سیگار وقتی ترکش کرده‌اید، احترام نگذاشتن به تصمیم شما به کمتر نوشیدن مشروبات الکلی و … همه اینها روش‌هایی است که همسر سلطه‌گر تلاش‌های شما برای سالم‌تر زندگی کردن را خنثی می‌کند. ازآنجا که این افراد تلاش می‌کنند طرف‌مقابل خود را ضعیف‌تر کنند، ابزاری طبیعی برایشان به حساب می‌آید.

۲۰- از بین بردن اهداف تحصیلی و کاری‌تان با ایجاد حس تردید به خودتان. شاید همیشه فکر می‌کردید به دانشکده حقوق بروید و الان همسرتان باعث می‌شود احساس کنید که نمراتتان به اندازه کافی خوب نیست که در آن رشته قبول شوید. شاید همیشه دوست داشتید تجارتی برای خودتان راه بیندازید اما همسرتان افکار و ایده‌های شما را احمقانه می‌داند و باعث شده است اعتمادبه‌نفستان را از دست بدهید. یک همسر سلطه‌گر با کاشتن بذر تردید درمورد استعدادها و توانایی‌هایتان، همیشه از شما بعنوان سلاحی علیه خودتان استفاده می‌کند. این روشی دیگر برای گرفتن استقلال شما و وابسته کردن بیشترتان به خودش است تا خواسته‌های او را بهتر انجام دهید.

ادامه مطلب / دانلود

آیا در یک رابطه عاشقانه یک‌طرفه هستید؟

۱.از مایه‌گذاشتن برای رابطه‌تان خسته شده‌اید.

یک رابطه باید بده و بستان باشد، اما یکی از شما مایه می‌گذارد و دیگری بیش‌تر از سهم‌اش می‌گیرد. شما تولد شریک عشقی‌تان را به یاد داشتید اما او تولد شما را فراموش کرد. شما برای غافل‌گیری او از بیرون شام گرفته‌اید و به خانه آمده‌اید، اما او هرگز آن را تلافی نکرده‌است.

مایه‌گذاشتن یک‌طرفه لزوما مادی هم نیست. آیا شما کسی هستید که همیشه در اتاق‌خواب به همسرتان لذت می‌دهید، اما او وقتی لذت‌اش تمام شد پشت‌اش را به شما می‌کند و می‌خوابد؟
۲. اعتماد یک خیابان یک‌طرفه است

شریک عشقی‌تان درباره‌ی آن بخش از جسم‌تان، که فقط خودتان از آن آگاه هستید، با هم‌کاران‌اش صحبت کرده‌است و این به گوش شما می‌رسد. حتی یک خیانت در امانت جزیی می‌تواند به یک رابطه آسیب جدی برساند. اگر نمی‌توانید برای رازهای جزیی به همسرتان اعتماد کنید، چه‌طور می‌خواهید برای رازهای بزرگ به او اعتماد کنید؟
۳. دوستان یا خانواده‌تان تایید نمی‌کنند

اگر می‌دانید دوستان و/یا خانواده‌تان همدم‌تان را تایید نمی‌کنند، رابطه‌تان یک‌طرفه است. احتمالا آنها شاهد رفتارهای خودخواهانه یا بی‌احترامی مکرر بوده‌اند و این نوع رفتار را برای شما نمی‌خواهند.
۴. شما کسی هستید که تاریخچه‌ی رابطه‌تان را حفظ می‌کند

می‌دانید نخستین قرار آشنایی‌تان، نخستین بوسه‌تان، و سالگرد نخستین رابطه‌ی عاشقانه‌تان چه‌وقت بوده‌است، اما شریک عشقی‌تان به این رویدادهای معنی‌دار بی‌توجه است. اگر شما کسی هستید که رویدادهای رابطه‌تان را طرح‌ریزی می‌کند، می‌تواند نشانه‌ی این باشد که رابطه‌تان یک‌طرفه است.
۵. از خانواده‌ی شریک عشقی‌تان هیچ‌چیز نمی‌دانید

با این‌که شما سعی کرده‌اید شریک عشقی‌تان و خانواده‌تان را به هم نزدیک کنید، شریک عشقی‌تان هرگز این کار را برای شما نمی‌کند. انگار شما را مثل یک راز از اقوام‌اش پنهان می‌کند.
۶. همه‌ی بار عاطفی به دوش شما است

پژوهشگران توجه به عواطف دیگران را “بار عاطفی” می‌نامند. گزارشی در مجله‌ی مشکلات خانواده گزارش می‌کند پژوهشی درباره‌ی سلامت روانی ۱۰۲ زوج فرزنددار نشان می‌دهد:

اعضای خانواده برای برطرف کردنن یازهای عاطفی آدم‌ها، بهبود سلامتی‌شان، و سازگاری تلاش می‌کنند.
وقتی بار عاطفی به‌طور برابر تقسیم می‌شود، هم مردان و هم زنان در خانواده به منابع حمایت عاطفی دسترسی دارند.
با این حال، توزیع بار عاطفی، درست مثل کار خانه و مراقبت از فرزند، به دو شاخه‌ی نقش‌های مرد و نقش‌های زن تقسیم می‌شود.

حفظ توازن عاطفی یک رابطه کار دشواری است. اگر شریک عشقی‌تان، از احساسات‌تان حمایت نمی‌کند، اما شما این کار را برای او می‌کنید، رابطه‌تان یک‌طرفه است.
۷. بیش‌تر از سهم منصفانه‌تان کارهای خانه را انجام می‌دهید

شما سگ را به گردش می‌برید، بیش‌تر اوقات ظرف‌ها را می‌شویید، خانه را تمیز می‌کنید، و خیلی بیش‌تر از شریک عشقی‌تان شام را آماده می‌کنید؛ چرا وقتی نوبت به این می‌رسد که انجام کارها وظیفه‌ی کیست، همه‌چیز تا این حد یک‌طرفه است؟

شریک عشقی‌تان باید بخواهد عشق‌اش را از طریق چیزهای کوچک به شما نشان بدهد. گفتن “دوستت دارم” خیلی فراتر از به زبان آوردن این جمله است. حقیقی‌ترین “دوستت دارم‌ها” در غالب همان کارهای روزمره‌ی خانه است که او به خودش زحمت کمک کردن در آنها را نمی‌دهد.
۸. برای شریک عشقی‌تان بیش‌تر از خودتان پول خرج می‌کنید

وقتی نوبت به تامین مالی رابطه‌تان می‌رسد، شما بارها بیش‌تر از شریک عشقی‌تان صورت‌حساب‌ها را می‌پردازید. نه‌اینکه میزان پولی را که خرج کرده‌اید پیگیری کنید، اما در کل احساس می‌کنید سهم شما و سهم شریک عشقی‌تان متوازن نیست.

گاهی یکی از شما احساس می‌کند باید امور مالی را کنترل کند، که براساس یک پژوهش، این می‌تواند بر سطح رضایتمندی در یک رابطه اثر داشته‌باشد. وقتی یک فرد مسائل اقتصادی را در رابطه کنترل می‌کند، طرف مقابل کنترل کم‌تری دارد، و ممکن است شریک‌اش عشقی را مقصر بداند که توانایی او را در تصمیم‌گیری درباره‌ی پول محدود کرده‌است.
۹. انگار شریک عشقی‌تان توجه نمی‌کند

شما تمام روز بیرون بوده‌اید اما شریک عشقی‌تان به خودش زحمت نمی‌دهد بپرسد کجا دفته‌بودید یا چه می‌کردید. آیا اصلا متوجه شده‌بود شما نبودید؟

وقتی به نظر می‌رسد شریک عشقی‌تان اهمیتی نمی‌دهد که روزتان را چگونه گذرانده‌اید، دارد با شما مانند یک هم‌خانه‌ی معمولی رفتار می‌کند نه یک شریک عشقی.

شریک‌های عشقی به یک‌دیگر توجه می‌کنند و این را با ابراز علاقه به فعالیت‌های همسرشان نشان می‌دهند. شریک عشقی‌تان نباید شما را اطلاعات گرفتن تحت فشار قرار دهد، اما حداقل باید درمورد چیزهایی که در غیاب او با آنها مواجه شده‌اید کنجکاو باشد.
۱۰. شک می‌کنید که شاید شما بیش‌تر از شریک عشقی‌تان عاشق هستید.

این رابطه در قلب‌تان هم یک‌طرفه شده‌است. وقتی نشانه‌های توجه شریک عشقی‌تان کم‌تر از حد انتظارتان است، از خودتان می‌پرسید آیا او به اندازه‌ای که من عاشق‌اش هستم، عاشق من هست یا نه.

ادامه مطلب / دانلود

شوهرم مادرش را بیشتر از من دوست دارد!!

شوهرم به مادرش بیشتر از من محبت می کند!!
سوال کاربر :
۷ سال است ازدواج کرده ام و یک دختر ۳ ساله دارم. همسرم آن قدر که به مادرش علاقه دارد و به او احترام می گذارد هیچ توجهی به ما نمی کند. لطفا راهنمایی کنید، چه کار کنم که شوهرم به ما و زندگی اش توجه کند؟

پاسخ کارشناس :

مخاطب گرامی! یکی از مهم ترین نکات درباره ابراز محبت و دریافت آن، تفاوت های زوجین است. در بسیاری از موارد یکی از زوجین به شیوه و روشی محبت می کند که خودش دوست دارد به همان شیوه محبت دریافت کند. مثلا خانمی انجام کارهای خانه یا کدبانو بودن را محبت می داند در حالی که همسرش نیازمند محبت کلامی او ست یا مردی بیشتر کار کردن را اقدامی محبت آمیز به همسرش می داند اما همسر وی نیازمند گفت و گوی محبت آمیز یا دریافت دیگر انواع محبت از جانب او است.

راه دریافت محبت خود را مشخص کنید

قدم اول برای رفع چنین نقیصه ای این است که زوجین راه دریافت محبت خود را مشخص کنند؛ یعنی به صراحت و بدون پرده پوشی بیان کنند که به کدام نوع توجه و دریافت محبت نیاز دارند و ترجیح می دهند چگونه نیاز به محبت شان برآورده شود که البته لازمه آن خودآگاهی زوجین است. بسیاری از زوجینی که یکدیگر را دوست دارند در مواقع زیادی از نیاز هم بی خبر هستند.

مهر طلبی همسرتان را بشناسید

قدم دوم مشخص کردن میزان مهرطلبی زوجین است. میزان مهرطلبی و نوازش جویی افراد متفاوت و بسیار محتمل است که زوجین به یک میزان مهرطلب نباشند. افراد مهرطلب معمولا در صورت دریافت نکردن محبت مورد نیاز، احساس ناامنی می کنند و در برخی موارد دچار سوءظن و بدگمانی می شوند. چاره این مسئله نیز همان بیان و شفاف سازی است.

از روش های متنوع کمک بگیرید

قدم سوم استفاده از روش های متنوع در ابراز محبت است. توصیه می شود زوجین خلاقیت به خرج دهند و ابراز محبت را به شکل های متنوعی انجام دهند. روش هایی همچون نوشتن نامه، ارسال پیامک، یادداشت گذاشتن روی اشیای منزل و اتاق خواب، ارسال ایمیل و . . . می تواند نیاز به دریافت محبت را به خوبی پاسخ دهد.

قدردان محبت همسرتان باشید

قدم چهارم قدردانی و تشکر از محبت و توجه همسر است. یکی از راه های شکل دادن رفتار اطرافیان مان قدردانی و تشکر از رفتارهای مثبت آن ها (هرچند که مقدار آن کم باشد) است. با این روش همسر شما کم کم متوجه می شود کدام یک از رفتارهایش چنین پاسخ مثبتی ایجاد می کند و آن رفتار را افزایش خواهد داد.

یک طرفه به میدان محبت نروید

قدم پنجم که مکمل قدم قبل است خودداری از مهرورزی یک جانبه و یک سویه است. معمولا این تصور اشتباه وجود دارد که «من محبت می کنم تا همسرم تغییر کند» یا «عشق من بالاخره او را عوض می کند». این باور نادرست است. محبت یک سویه و همیشگی کم کم نادیده گرفته می شود چرا که خاصیت سیستم روانی انسان این است که محرک های یکنواخت و تکراری را نادیده می گیرد.

ادامه مطلب / دانلود

بعد از ۵ سال دیگر همسرم را دوست ندارم!راه حل چیست؟

۵سال از ازدواجم می گذرد و این روزها احساس می کنم دیگر حس و علاقه ای به همسرم ندارم و برای من تکراری شده است. پیشنهاد شما برای این مشکل من چیست؟

بعد از ۵ سال دیگر همسرم را دوست ندارم!راه حل چیست؟
بعد از ۵ سال دیگر همسرم را دوست ندارم!!!
سوال کاربر :
پنج سال است که ازدواج کرده‌ام، در ابتدا علاقه زیادی به همسرم داشتم، اما تازگی‌ها این‌طور نیست. حس می‌کنم روزبه‌روز از او دورتر می‌شوم. همسرم هم تلاش خاصی نمی‌کند فقط چند روز قبل به من گفت که حس می‌کند دیگر دوستش ندارم، چون رفتارم عوض شده است. راست می‌گوید رفتارم عوض شده، اما نمی‌دانم دلیل آن چیست. زندگی‌مان بی‌هیجان شده و دیگر نمی‌توانم مثل گذشته به او ابراز علاقه کنم. می‌ترسم زندگی خانوادگی‌ام از هم بپاشد. چگونه می‌توانم مثل قبل باشم؟
پاسخ مشاور :

نگرانی شما بیهوده نیست، اما بهتر است بدانید که وارد فصل جدید ارتباط‌تان شده‌اید. بیشتر رابطه‌ها بعد از گذر زمان آنقدر عادی و تکراری می‌شود که دو نفر شک می‌کنند آن همه عشق و ابراز علاقه که در روزهای اول آشنایی وجود داشت، کجا رفته است؟ اما همیشه هم نمی‌توان به همین راحتی گفت که از حرارت‌ افتادن رابطه عادی است و نسخه‌ای برای احیای عشق و علاقه پیچید. شاید مشکل ارتباطی، مالی، جنسی و… وجود داشته باشد که در این صورت باید این علت‌ها را برطرف کرد.

اگر بعد از گفت‌وگو با همسرتان دریافتید که مشکل خاص و حادی وجود ندارد، می‌توانید برخی کارها را برای بهتر شدن رابطه‌تان انجام دهید، اما قبل از همه باید بدانید که این تغییر رفتار بهتر است بر پایه گفت‌وگو با همسرتان و تصمیم دونفره باشد. اما کارهایی که می‌توانید انجام دهید:
تفریحات و سرگرمی‌های روز اول ازدواج یا دوران نامزدی را تجدید کنید

این کار باعث تجدید خاطره و به یاد آوردن خاطرات احساسی و دوست‌داشتنی می‌شود که در گذشته با همسرتان داشته‌اید. حتی اگر امکان دسترسی دقیق به این مکان‌ها را نداشتید به مکان‌های مشابه بروید. برای مثال اگر نخستین مکان تفریحی شما دو نفر موزه یا یک رستوران یا یک سفر خاص بوده، مکانی را که مشابه این موقعیت‌ها بوده پیدا کرده و به اتفاق همسرتان در آن حضور یابید.
برای همسرتان نامه‌های عاشقانه بنویسید

نامه عاشقانه نوشتن برای همسر در زمان‌های خاصی مثل تولد، سالگرد نامزدی، زمان‌هایی که زن و مرد فکر می‌کنند گسل عاطفی میان آنها زیاد شده و… توصیه می‌شود. برخی افراد استعداد سرودن شعر یا استفاده از جملات نغز دارند، برخی دیگر ترجیح می‌دهند در این نامه به نکات مثبت و امتیازات همسرشان اشاره کنند و برخی دیگر خاطرات خوب گذشته را که با همسرشان گذرانده‌اند، بنویسند. این کاملا به شما و استعداد و تمایلات‌تان بستگی دارد. سپس این نامه را در یک مکان اختصاصی که تنها همسرتان به آن دسترسی می‌یابد (مانند زیر بالش و…) قرار دهید.
همسرتان را غافلگیر کنید

برای مثال یک هدیه که می‌دانید همسرتان به آن علاقه دارد تهیه کنید تا علاقه‌تان را به ایشان نشان دهید. این هدیه حتما نباید گرانقیمت باشد مثلا یک جعبه شکلات زیبا یا یک شاخه گل رز برای خانم‌تان بگیرید.
توجه ویژه به همسرتان داشته باشید

هر روز با همسرتان در محل کار وی تماس داشته باشید. برای با هم بودن، تفریح کردن یا حتی قدم زدن کوتاه مدت با هم به دنبال عذر و بهانه نباشید. وقتی شما گرم‌تر رفتار می‌کنید، او نیز پاسخ بهتری می‌دهد و این چرخه ادامه‌دار می‌شود.
معجزه کلمات را فراموش نکنید

شما هر دو گرفتارتر شده‌اید و با آمدن فرزند به جمع خانواده‌تان، گرفتار‌تر هم می‌شوید، اما ابراز علاقه کلامی می‌تواند بخاری گرمی باشد که سردترین رابطه‌ها را هم گرم می‌کند.

ادامه مطلب / دانلود

تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی افراد این همه طرفدار دارند و محبوب همه هستند اما بعضی دیگر … انگار کسی دوست ندارد حتی نزدیکشان بشود؟ خب، دسته اول مهره مار ندارند (شما که به این جور خرافات اعتقاد ندارید؟!) بلکه خصوصیاتی دارند که باعث محبوبیتشان می شود، یا بهتر بگوییم فاقد خصوصیاتی هستند که آدم ها را از آنها براند. چه خصوصیاتی باعث می شود دیگران از شماها فاصله بگیرند؟ اگر نمی خواهید مجرد بمانید این خصوصیات هفتگانه را در اسرع وقت در خودتان از بین ببرید. چون هیچکس دوست ندارد با چنین آدم هایی ازدواج کند.

۱٫ دخترهایی که برای خودشان “مرد” شده اند!

متاسفانه شمار این جور دخترها در دنیای امروز روبه افزایش است و جالب اینجاست که آنها اصلا از دافعه های خودشان خبر ندارند و به “مردانگی” خودشان کاملا افتخار می کنند. آنها زنان دیگر را ضعیف، ناتوان، ظریف و وابسته می دانند و اصلا حاضر نیستند به عنوان جنس زن به آنها نگاه شود. لباس های مردانه، کارهای مردانه، بازوهای قوی و برجسته و صدای کلفت و مردانه از چیزهای مورد علاقه آنهاست که با آن فخر می فروشند و ظرافت های زنانه را باعث سرافکندگی خود می دانند.
زنان مردنما همانقدر برای دیگران دافعه دارند که مردان زن نما حال شما را بد می کنند. زن، زن آفریده شده و مرد، مرد، و هر کدام از این دو جنس در قالب خصوصیات خودشان است که جذابیت دارد، قدرت دارد و می تواند کارهایش را راه بیندازد. البته این جور دختران می توانند به خوبی جای پدر را برای بچه هایشان پر کنند اما متاسفانه مجرد می مانند، چون پدر بچه ها دنبال “همسر” خوبی برای خود می گردد!در میهن فال

۲٫ دخترهای خرافاتی

اگر اولین سوالی که در هنگام آشنایی با افراد می پرسید این است که متولد چه ماهی هستند، اگر پای دکه روزنامه فروشی می ایستید و فال این ماهتان را در تمام مجلات می خوانید، اگر در کتابخانه اتاقتان انواع گوناگون کتاب های تعبیر خواب، فال قهوه، طالع بینی هندی، چینی، رومی، فرانسوی و … است، اگر به خودتان انواع سنگ های ضد چشم زخم، ازدیاد حافظه، مهره مار، سنگ ماه تولد، سنگ سیاره ژوپیتر و از این جور چیزها آویزان کرده اید و اگر پاتوق شما خانه معروف ترین فال قهوه گیر شهر است که برای رسیدن به آرزوها و خواسته های مختلفتان نسخه های عجیب و غریب می پیچد، باید بگوییم که سرگرمی خوبی دارید اما خیالتان را راحت کنیم: متاسفانه در طالع شما هیچ ازدواج موفقی دیده نمی شود!

می دانید چیست، متاسفانه مردها سر از اسرار ماوراءالطبیعه در نمی آورند و اصلا نمی توانند شما را درک کنند. آنها واقع بین هستند و اکثرا همه چیز را از دید عقل و تجربه میبینند، به خاطر همین ذاتا از این جور کارها دل خوشی ندارند. البته که مهم نیست آنها چه فکری در مورد شما می کنند، اما … خواهش می کنیم به خاطر خودتان هم که شده کمی منطقی باشید!

۳٫ دخترهای خانم معلم

من یکی از آنها را می شناسم. او مثل یک وجدان آگاه “اکسترنال” است که به من وصلش کرده باشند: مدام مسائل و باید و نبایدهای بهداشتی، روانشناختی، علمی، اجتماعی، سلامت، تغذیه و خلاصه هر چیز دیگری که راجع به آن مطالعه ای داشته را به من گوشزد می کند.

او مرتب یادآوری می کند که موقع ظرف شستن بهتر است دستکش بپوشم، موقع رد شدن از خیابان خیلی احتیاط کنم، بزرگترها را نباید به اسم کوچک صدا کنم، کلم بروکلی برای سلامتی مان خیلی خوب است، چت کردن کار بدی است، موقع کار با کامپیوتر باید صاف نشست، و هیچ وقت نباید از چراغ قرمز رد شد! و خدا نکند که من بخواهم دست از پا خطا کنم و این دستورات را نادیده بگیرم، مثلا خدای ناکرده بروم سینما و پفک و چیپس با سس تند بخورم!

البته او خیلی دختر خوب و شایسته ای است، اما هیچ وقت نمی توانم از بودن با او لذت ببرم. (بیچاره همسرش!) بد نیست بدانید که همه ما آدم ها علاوه بر والد، بالغ و کودک درون، یک “معلم” درون هم داریم که اینها را به ما گوشزد می کند اما فرقش این است که گاهی می توانیم خاموشش کنیم و کمی از شیطنت هایمان لذت ببریم. معلم بازی به شدت دیگران را از شما فراری می دهد.

۴٫ دخترهای پول پرست

نیازی به توضیح نیست که اینها چه جور دخترهایی هستند. این دخترها نشانه هایی دارند که طرف مقابلشان خیلی زود آنها را می شناسد: آنها مدام در مورد مسائل مالی حرف می زنند، اولین سوالاتی که می پرسند در مورد میزان درآمد، مدل ماشین، محل زندگی، وضعی اقتصادی خانواده و این قبیل است و اگر در چشم انداز آینده یک رابطه احتمال بحران مالی یا احیانا اجبار به قناعت را ببینند بلافاصله محو می شوند!

قضیه خیلی ساده است، دختری که دنبال جیب طرف مقابلش است در روزهای سخت به درد نمی خورد. رابطه عاطفی با چنین دخترانی بی نهایت شکننده و نامطمئن است و همسرشان تحت استرس زیادی قرار دارد. اگر چنین دختری هستید متاسفانه طرفداری ندارید؛ پسرها هم می خواهند با کسی ازدواج کنند که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، نه جیبشان (آنها هم دل دارند!)، همانطور که شما دوست دارید طرف مقابلتان شما را به خاطر خودتان بخواهد نه ظاهرتان.

۵٫ دخترهای انحصارطلب

دخترهای انحصارطلب خیلی خوبند، فقط یک ایراد بزرگ دارند: آنها روزگار همسرشان را سیاه می کنند! آنها می خواهند تمام زندگی طرف مقابلشان شوند و این اصلا منطقی نیست. همه خانم ها دوست دارند در مرکز توجه مرد زندگی شان باشند اما این توجه حد و مرزی دارد که دخترهای انحصارطلب از آن بی خبرند.

آنها تنها زمانی شادند که احساس کنند تمام توجه مرد زندگی شان به آنهاست و اگر او کوچکترین توجهی به دیگران یا به مسائل و جنبه های دیگر زندگی اش بکند اوقاتشان تلخ می شود. حتی ممکن است تبدیل به افرادی کنترلگر شوند و مدام همسرشان را چک کنند و مثل سایه دنبالش باشند.

البته در ابتدای آشنایی خودبخود طرف مقابل ما تمام زندگی مان می شود اما اگر این روند بخواهد ادامه پیدا کند ما را از کار و زندگی می اندازد. هر فردی در کنار ازدواجش، که البته جنبه بسیار مهمی از زندگی اش است، لازم است به خانواده اش، کارش، تفریحات و دوستانش و علایق دیگرش هم به اندازه خودشان توجه کند؛ همچنین به فردیت خودش به عنوان یک انسان مستقل. این دخترها جلوی رشد و پیشرفت همسرشان را می گیرند، و هیچ مردی هم این را نمی خواهد.

۶٫ دخترهای خودباخته

دخترهای خودباخته را حتما می شناسید: آنها به خاطر رابطه شان از همه چیزشان می گذرند و حاضرند تمام زندگی شان را برای طرف مقابلشان فدا کنند. آنها از خود گذشته هایی هستند که همیشه در دسترسند، هرگز ناراحت و دلخور نمی شوند، همیشه دنبال راضی کردن طرف مقابلند، هیچ اولویتی برای خودشان قائل نیستند، از نیازهای خودشان می گذرند تا به نیازهای مرد زندگی شان برسند، به فکر رشد و پیشرفت شخصی نیستند و بالاخره همه زندگی شان در رابطه شان خلاصه می شود.

این جور دخترها همه این کارها را به خاطر خشنود کردن طرف مقابل انجام می دهند، اما برعکس آنچه خودشان فکر می کنند به جای راضی کردن طرف مقابل او را از خود می رانند. آنها در نهایت به افرادی بی هویت و به شدت وابسته تبدیل می شوند که همه بار زندگی شان روی دوش همسرشان خواهد بود.

گاهی اینطور به نظر می رسد که دخترهای سر به زیر حرف گوش کن بیشتر مورد توجه هستند، اما آنها بعد از مدتی بی نهایت کسل کننده می شوند. در واقع دخترهایی که در حد خودشان استقلال و هویت دارند و به دنبال رشد شخصی خودشان هم هستند برای همه جذابترند.

۷٫ دخترهای غرغرو

این آخرین مورد است اما بیشتر از تمام مواردی که تا اینجا خواندید آدم ها را از شما فراری می دهد. واقعا چه کسی دلش می خواهد یک نفر مثل رادیوهای قدیمی مدام زیر گوش وزوز کند، آن هم از نوع غرغر؟! از نزدیکترین مردی که دم دستتان است سوال کنید چه چیز بیشتر از همه روی مخش می رود و او به شما خواهد گفت که یک آدم غرغرو. غرغروها انرژی آدم را تحلیل می برند و واقعا روی اعصاب راه می روند و متاسفانه خودشان هم متوجه نمی شوند که چقدر این کارشان بیهوده است.

وقتی مدام غرغر می کنید دیگر کسی به حرف های شما گوش نمی دهد و محتوای حرف هایتان را نمی فهمد؛ اگر هم تا به حال با غرغر توانسته اید به هدفتان دست پیدا کنید و کسی را مجبور به کاری بکنید فقط برای این بوده که از دستتان خلاص شوند و شما را از سر وا کنند، نه هیچ چیز دیگری.

البته که شما حق دارید خواسته هایتان را از دیگران بخواهید یا شکایت هایتان را مطرح کنید اما چطور است یک شیوه موثرتر و جذاب تر برای این منظور پیدا کنید؟ شاید هم خواسته هایتان نیاز به بازبینی داشته باشد. مطمئنا اصلا دوست ندارید کسی توی دلش به شما بد و بیراه بگوید.

ادامه مطلب / دانلود

وقتی کودک گریه می‌‌کند

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]هر زمان که می‌‌توانید کودک را با فعالیت‌ها و بازی‌های مناسب سرگرم کنید.‏[/box]

واکنش‌های درست والدین

وقتی کودک گریه می‌‌کند، با رفتارتان به او پاداش ندهید. هرگز تسلیم گریه‌های کودک نشوید و خواسته‌های نادرست او را برآورده نکنید. چون این کار به طور غیر مستقیم به کودک ما یاد می‌‌دهد که همیشه با این شیوه کارهایش را پیش ببرد.

همچنین گریه‌های کودک را در یکی از این دسته‌بندی‌ها قرار دهید و متناسب با آن رفتار کنید: گرسنگی، خستگی و بی حوصلگی. ‏

به خواسته‌های منطقی کودک سریعتر توجه کنید و اجازه ندهید کودکتان بخاطر انتظار کشیدن گریه و زاری کند. ‏

هر زمان که می‌‌توانید کودک را با فعالیت‌ها و بازی‌های مناسب سرگرم کنید.‏

اگر به کودک قولی داده‌اید آن را عملی کنید. اگر قول بازی کردن یا نقاشی کشیدن یا خانه ساختن داده‌اید قول‌تان را عملی کنید. اگر هم همه درخواست‌‌های کودکتان را انجام نمی دهید حتما برایش برایش علت آن را توضیح بدهید. مثلا بگویید الان حتما باید بخوابی تا فردا با هم به مسافرت یا مهد کودک یا… برویم بنابراین دیگر نمی‌توانی تلویزیون نگاه کنی.

اگر کودکتان برای چیزی که غیر منطقی است اصرار کرد اغلب نشان‌دهنده نیاز او به توجه شما است. کمی کودک را به آغوش بگیرید، کنارش بنشینید، برایش کتاب بخوانید و باهم حرف بزنید. همین توجه‌های کوچک برای آرام شدن کودک کافی است تا دیگر به دنبال بهانه‌گیری و گریه و زاری نباشد. ‏

وقتی کودک ما زیاد گریه می‌‌کند

وقتی کودکمان زیاد گریه می‌‌کند معمولا از خود می‌پرسیم چرا چنین است و چرا کودکان دیگر تا این اندازه گریه نمی‌کنند؟

یکی از دلایل گریه زیاد کودک این است که او هنوز یاد نگرفته است از راهی غیر از گریه که مربوط به نوزادی او است توجه شما را جلب کند. برای مثال مادری تعریف می‌‌کرد که از نوزادی هر وقت فرزندش صبح از خواب بیدار می‌‌شد گریه می‌‌کرد. وقتی هم که بزرگتر شده بود یعنی دو سال‌ونیم‌اش بود همین کار را می‌‌کرد. تا این که یک روز صبح مادر به او می‌‌گوید دخترم وقتی صبح بیدار می‌‌شوی به جای گریه کردن مرا صدا بزن و بگو مامان، تا من بیایم. از فردا صبح دختر کوچولو به جای گریه کردن مادرش را صدا می‌‌زد. بنابراین د رچنین حالتی وظیفه والدین است که رفتار درست و جایگزین را به کودکشان بیاموزند.

وقتی فرزندتان گریه می‌‌کند به او با تحکم یا پرخاش یا عصبانیت نگویید: «دیگه گریه نکن» چون کودک دستورتان را اجرا نمی‌کند.حتی وقتی باتحکم و عصبانیت شما روبه‌رو می‌شود بیشتر و بلندتر گریه می‌کند. از او بپرسید «چی می‌خوای؟»‌، «چرا گریه می‌کنی؟»، «به من بگو چی شده». همین که جملات شما مثبت، مهربانانه و تسکین دهنده باشند کودکتان گریه را فراموش می‌کند. ‏

با انعکاس دادن کلامی، به کودک کمک کنید تا احساساتش را بشناسد. برای مثال به فرزندتان بگویید الان تو فقط برای یه لیوان آب خیلی ناراحت هستی و گریه می‌‌کنی! این کار کمک می‌‌کند که کودک‌تان به‌تدریج خود و احساسات خود را بیشتر بشناسد چون خیلی وقت‌ها ممکن است خودش هم نداند چرا گریه می‌کند. آگاهی از احساسات به او کمک می‌کند تا در نوجوانی و بزرگسالی هم بتواند خودش را آرام کند و از مرز عصبانیت و ناراحتی با سهولت بیشتری عبور کند.

اگر گریه‌های کودک به دلیل گرسنگی، نیاز به خواب، بیماری، خستگی و… است تنها راه درست برای آرام کردن او، فراهم کردن نیازهای کودک است. سعی کنید همیشه مطابق با برنامه‌های روزانه پیش بروید بهانه گیری و گریه‌های بی وقفه کودک کمتر و کمتر می‌‌شود. ‏

گاهی رشد و بزرگ شدن در کودکان تغییرات روانی ایجاد می‌کند و این تغییرات باعث می‌‌شود نیاز به توجه، تغییر رفتار، نیاز به استقلال‌طلبی بییشتر بشود. بنابراین در طول رشد هم کودکان، ممکن است کمی بی‌تابی، بهانه‌گیری و گریه‌های ناگهانی را تجربه کند. بنابراین از هر گریه ای نترسید و دستپاچه نشوید.

بعضی از کودکان حساس ترند. اگر احساس می‌کنید کودکتان روحیه حساسی دارد اصول تربیتی سخت‌گیرانه را کنار بگذارید. برای این دسته از کودکان تن صدای معمولی برای فهماندن یک موضوع کافی است و نیازی نیست صدایتان را بلند کنید. چند تذکر ساده برای کودک شما کافی است. او نیازی به هیچ سطحی از خشونت و تهدید ندارد. ‏حتی اگر کودکتان چندان هم حساس نیست نیاز به داد و فریاد ندارید.

همدردی با کودک گریان

با کودکانتان که کمی بزرگتر شده‌اند همدردی کنید. بگویید احساساتش را درک می‌کنید: «من خوب می‌فهمم که تو خیلی ناراحتی بخاطر کاری که دوستت کرد خیلی ناراحت شدی». به او راه را نشان بدهید و بگویید چه کارهایی می‌تواند به جز گریه کردن انجام بدهد تا ناراحتی‌اش را ابراز کند. یادش بدهید که مثلا قبل از اینکه بغضش بترکد تا ۱۰ بشمارد یا نفس عمیق بکشد و یک لیوان آب خنک بنوشد. یادش بدهید تا هر زمان ناراحت شد خودش را با کاری مشغول و سرگرم کند و اشک‌هایش را کنترل کند. ‏سعی کنید هرگز کودک را بخاطر گریه کردن سرزنش نکنید.

اگر کودکتان پسر است نگویید «مرد‌ها گریه نمی‌کنند» یا «چرا مثل بچه‌ها زدی زیر گریه» هیچ وقت با انتقادهایتان درد جدیدی برای کودکتان فراهم نکنید و باعث گریه بیشتر او نشوید. همین احساس درک نشدن می‌تواند ناراحتی کودک را چندین برابر کند. ‏گریه کردن یک هیجان عادی و طبیعی است.

هر کودکی باید گریه کند اما اگر گریه‌‌ها شدید و زیاد شد یا حس کردید کودکتان افسرده یا مضطرب است می‌‌توانید از روانشناس کودک هم کمک بگیرید. اما توجه داشته باشید که خود شما هم می‌‌توانید از اشتباهات ساده کودک بگذرید و او را تحت فشار قرار ندهید تا همیشه سالم و سرحال باشد.

ادامه مطلب / دانلود

میهن فال:دعوا بین زن و شوهر در روابط خانوادگی یکی از شیرینی های جدا نشدنی هر زندگی است ولی هر زن و مردی باید بدانند دعواهای زناشویی قانون و قواعدی دارد که باید رعایت کنند.  دعواهای زناشویی و قانون و قواعد آن
دانستن اصول قهر و آشتی یک مهارت است؛ مهارتی که در طی سال‌های زناشویی ایجاد می‌شود. اینکه چطور دعوا کنید که پس‌فردا روی آن را داشته باشید تا از همسرتان عذرخواهی کنید، بسیار مهم است! دعوای زناشویی مسلما با درگیری خیابانی ناشی از یک تصادف متفاوت است. پس مکالمه بین افراد در دعواهای مختلف فرق می‌کند به‌طوری که اگر اصول آن را ندانید، دعوای زناشویی که قرار است نمک زندگی‌تان باشد، زیادی به شوری خواهد زد!

برای اینکه با اصول دعوای زناشویی آشنا شویم سراغ سهیل رضایی، مدرس حوزه روانشناسی یونگ و مدیر انجمن بنیاد فرهنگ زندگی رفته‌ایم. رضایی می‌گوید: «به‌ندرت پیش می‌آید زوجی در فضای مشترک دچار تنش نشوند و اگر به خود و دیگری چنین قولی را بدهند خود به خود فضای زندگی را تحت فشاری آزاردهنده قرار می‌دهند. پس چه خوب که در دعوا قوانینی را رعایت کنیم که فضا متشنج و آزاردهنده نشود.»

سبک دعوای زن و شوهر با باقی دعواها متفاوت است

حتی در جنگ هم که تنش و درگیری در سطح ملی است به هر سبک و سیاقی نمی‌توان جنگید. مسلما در بسیاری از موارد نمی‌توان جلوی تنش را گرفت؛ فقط باید روش مواجهه درست با آن را بدانید. هیچ‌وقت نباید بین زن و شوهر چنین قسمی خورده شود که بیا ما هیچ‌وقت با هم دعوا نکنیم! مگر می‌شود؟! زن و مرد در یک رابطه زناشویی باید این را بدانند که دعوا وجود دارد؛ فقط باید درست و پخته دعوا کنند.

در غیر این صورت این درگیری وسعت پیدا می‌کند و حل هم نمی‌شود. در این صورت فضای غمگینی در سطح خانواده ایجاد می‌شود و در پی آن خانواده دچار مشکلات عدیده‌ای می‌شود. پس در وهله اول خانواده‌ها باید با قوانین درگیری آشنایی پیدا کنند چون دعوای بین زن و شوهر با دعوای بین دو فرد غریبه کاملا متفاوت است. حواس‌تان به مکالمه‌ای که بین شما و همسرتان حین دعوا رد و بدل می‌شود، باشد و هرچه به ذهن‌تان رسید را در لحظه بیان نکنید. در گام اول قانون اول را بپذیرید که هیچ فردی تمام رفتارهایش ناپسند نیست و حتی فکر هم نکنید با تغییر آن رفتارها، قرار است تغییر شگرفی اتفاق بیفتد.
قوانین دعوا به مرور زمان جامی‌افتد!

حفظ پیوند زناشویی در اوج تنش الزامی است. قرار نیست اصول دعوا کردن را از همان سال اول ازدواج یاد بگیرید. شاید در سال چهارم ازدواج به یک‌سری قوانین دعوا متناسب با سبک زندگی خودتان دست پیدا کنید و شاید سال هشتم تازه بتوانید به تمام قوانینی که خودتان گذاشته‌اید، عمل کنید! قبله همیشه به یک سمت است. اصول دعوا هم به نوعی یک قبله ارتباطی است و باید جهت درست آن را شناسایی کنید. اگر بین شما و همسرتان چه در باور، چه در اعتقاد و هر موضوع دیگری دعوایی صورت گرفت،

این را بدانید که نباید با همسرتان به همان شکلی که با دیگران دعوا می‌کنید، مشاجره کنید. فرض کنید در خیابان تصادف کرده‌اید یا با فردی در پارک دعوای‌تان شده و چهار تا ناسزا هم بر زبان آورده‌اید، هرگز نباید اجازه دهید چنین فضایی در دعوای زناشویی به وجود آید.

در دعوا هیچ موضوعی را صرفا به خاطر اینکه کم نیاورید، مطرح نکنید!

یکی از قوانین دعوای زناشویی این است که به خانواده‌های هم توهین نکنید. زن و مرد با هم محرم هستند، این محرمیت معنای عمیقی دارد. این محرمیت است که باعث می‌شود همسر شما از اسرار خودش و خانواده‌اش به شما بگوید. پس حواس‌تان باشد این اسرار در دعوا تبدیل به گروکشی نشود. چیزی که ربطی به موضوع دعوا ندارد را صرفا به خاطر اینکه کم نیاورید، مطرح نکنید! زمانی که همسران در رابطه با خانواده‌شان با هم صحبت می‌کنند، یعنی همدیگر را محرم اسرار می‌دانند.

پس در اوج درگیری وقتی حرفی برای گفتن پیدا نمی‌کنید به نقطه‌ ضعف‌های طرف مقابل متوسل نشوید. این موضوع باعث می‌شود در اوج دعوا همسرتان دو بار ضربه بخورد؛ یک‌بار به خاطر دعوا و بار دیگر به خاطر یادآوری موضوعی که نباید عنوان می‌شد. در چنین شرایطی همسر شما فکر می‌کند آنقدرها هم که فکر می‌کرده شما محرم اسرارش نیستید! بعضی افراد به دلیل اینکه توان گفت‌وگو حین دعوا را ندارند به زور متوسل می‌شوند.

موضوع دعوا را عوض نکنید

در مورد همان موضوع خاص بحث کنید و نه هیچ چیز دیگر. به‌طور مثال شاید از این موضوع شاکی باشید که چرا پیراهنی که دوستش داشتید را بیرون گذاشته است؟ این درست که پیراهن کهنه بوده اما زمانی که فوتبال بازی می‌کردید، این پیراهن را می‌پوشیدید و حس خیلی خوبی نسبت به آن داشتید. بسیار اشتباه نادرستی است که خانم خانه در پاسخ به این گفت‌وگو بگوید: شما خانوادگی کلا آدم‌های خسیسی هستید! پس در حین دعوا فقط باید در رابطه با همان پیراهن بحث کنید و نه چیزی دیگر.

احساس‌تان را بیان کنید ولی فقط در رابطه با همان موضوع؛ مثلا اینکه خانم خانه بگوید: من فکر می‌کردم این پیراهن به درد شما نمی‌خورد و عذر می‌خواهم بابت اینکه پیراهن را بدون اجازه شما بیرون دادم. مسائل کهنه را هم مطرح نکنید. اگر در رابطه با موضوعی که ۱۰ سال پیش دعوا می‌کردید، امروز دعوا نمی‌کنید یعنی رشد کرده‌اید.
دعواهای کهنه پرونده‌اش بسته شده است. پس موضوع دعوا را زنده نگه ندارید. اگر مدام بحث‌های قدیمی را یادآوری کنید، زندگی‌تان مثل مین هر لحظه در انتظار انفجار خواهد بود. دلخوری هم همیشه بین این زوج‌ها باقی می‌ماند. بعضی‌ها دوست دارند این درگیری‌ها را مدام احیا کنند. در اوج دعوا هم این را به خاطر داشته باشید که در نهایت قرار است با هم زندگی کنید. در اوج خشم هم باید حواس‌تان باشد با کسی که سال‌ها و ماه‌ها خاطره دارید قرار نیست مثل دیگران درگیری پیدا کنید .

به دنبال گل زدن به هم نباشید

فراتر از مهارت حل مساله این است که زوج‌ها مهارت درگیری و دعوا را بلد باشند. در اوج درگیری هم باید حواس‌تان به این موضوع باشد که با چه کسی دعوا می‌کنید؟ بعضی‌ها مشکل غریب‌پنداری دارند؛ یعنی یادشان می‌رود فرد مقابل، همسرشان است!

این افراد به یک‌باره آلزایمر عاطفی می‌گیرند. دوست دارند همسرشان را جوری مغلوب کنند که همیشه خودشان برنده دعوا باشند! چشم‌های‌تان را نبندید و بگویید من وقتی دعوا می‌کنم هیچ چیزی متوجه نمی‌شوم! تمرین کنید در حین دعوا دچار آلزایمر عاطفی نشوید و در دعوا دنبال گل زدن به هم نباشید.

بعد از دعوا کردن غذای تان را با هم بخورید

همه اعضای خانواده باید مثل قبل در کنار هم باشند؛ مرد خانه باید خرید را انجام دهد و زن خانه باید غذا را آماده کند. اجازه ندهید با وجود دعوا، سرما خانه شما را فرا بگیرد. شما در اوج درگیری نباید اجازه دهید ریزترین پیوندها قطع شود. غذا را باید با هم بخورید. فقط بعد از دعوا چند روزی از هم فاصله بگیرید و با خودتان کنار بیایید تا فشار روانی کمتر شود. با هم مکالمه کنید و مثل قبل به زندگی ادامه دهید.

نگذارید از درون رابطه پوسیده شود. اگر زن یا شوهر خطایی کرده باید طرف مقابل فقط همان بعد خطاکارش را درنظر بگیرد و کل زندگی‌اش را زیر سوال نبرد. صحبت کردن و امتداد رابطه در حین قهر و دعوا قرار نیست با روی خوش و گشاده باشد. شاید با اخم به هم سلام کنید اما حتما این کار را انجام دهید. نگذارید نخ امتداد رابطه قطع شود چون اگر این نخ قطع شود، احیای رابطه سخت می‌شود. به قهر کردن عادت نکرده و مدام به عنوان ابزاری برای قدرت‌نمایی از آن استفاده نکنید. در این صورت قهر می‌شود قدرت و مدت زمان قهر هم میزان قدرت را تعیین می‌کند. هرقدر در این استراتژی موفق‌تر شوید در زندگی ناکام‌تر خواهید بود. قهر هرگز نشانه قدرت نیست.

استفاده از قیدهای مطلق در رابطه ممنوع!

گفتن عباراتی مثل: تو همیشه یا تو هیچ‌وقت این کار را برای من انجام ندادی و. . . در رابطه ممنوع است. به جای این جمله‌ها بگویید: یک روزهایی بوده که چنین کاری را برای من انجام نداده‌اید. این جمله قابل پذیرش‌تر است. به یاد داشته باشید خشم حتی در اوج هم باید نگهبان داشته باشد. قرار نیست داد نزنید اما صداقت را فراموش نکنید. بعضی وقت‌ها کافی است یک لیوان آب برای طرف مقابل بریزید تا دعوا خاتمه پیدا کند. احترام‌ها در هر شرایطی حتی در اوج دعوا هم باید حفظ شود.
پیشقدم شدن برای آشتی امتیاز منفی محسوب نمی‌شود

هر کسی که برای آشتی پیشقدم شود، آن یکی باید برایش هدیه بخرد! با این مفهوم که فردی که پیشقدم شده برنده است. اینکه فکر کنید کسی که پیشقدم می‌شود خودش را کوچک کرده و بازنده است برداشت کاملا اشتباهی است. اتفاقا این قانون به شما می‌گوید اگر شما اقدام به آشتی کنید باید از شما تقدیر هم شود. این را بدانید که گاهی کوتاه آمدن پاداش هم دارد و ابدا نشانه ضعف نیست. فقط باید فضای دعوا شکسته شود. در گذشته و زمانی که کودک بودیم اگر با هم دعوا می‌کردیم آن فردی که پیشنهاد آشتی می‌داد، همیشه فرد ضعیفی محسوب می‌شد و متاسفانه این باور از کودکی در ما شکل گرفته فارغ از اینکه گاهی همین دعواهای به ظاهر کوچک اگر حل نشود منجر به جدایی‌هایی جبران‌ناپذیر می‌شود.

چند اصل در دعواهای زناشویی

حق نداریم به خانواده‌های هم توهین کنیم.

حق نداریم مسائل و مشکلات کهنه را مطرح کنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث می‌کنیم.

شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند.

– سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است.

– هیچ‌کسی حق ندارد جای خودش را عوض کند.

– هر کسی برای آشتی پیشقدم شود، نفر دیگر باید برایش کادو بخرد.

– حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ مثلا عبارت تو همیشه. . . ممنوع است چون این کار دعوا را به اوج می‌رساند.

– باید به هم فرصت دهیم که هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت کند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمی‌پریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موکول شود تا سر و ته بحث مشخص شود.

جام

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 1 از 2 12 بعدی
css.php