مطالب دسته بندی : زندگی بهتر

با این راهکارها زندگی شاد داشته باشید...

برنامه‌ریزی برای زندگی شبیه تیراندازی است. باید مثل رابین‌هود خوب هدف بگیرید و با دقت و نیروی مناسب تیر را رها کنید. بیایید با کمک مهندس شعبانعلی، مدرس و نویسنده  هدف‌هایی هوشمندانه‌تر انتخاب کنیم. این هدف حتما نباید خرید یک خانه جدید یا یک ماشین لوکس باشد. شاید هدف شما کاهش وزن یا داشتن یک زندگی شادتر است.

گاهی نرسیدن به هدف دلیل تنبلی نیست
خیلی از هدف‌های ما ممکن است از لیست سال های گذشته وجود داشته باشند. پس قبل از اینکه سراغ هدف‌های جدید برویم با هم مرور کنیم که چرا به برخی از هدف‌های گذشته نرسیدیم. همیشه از برنامه‌های اولیه برای شروع جدید یادگیری زبان است. مثلا اگر با خود‌تان قرار گذاشته‌اید که از امروز ۲۰ لغت جدید یاد بگیرید و نشده، خود‌تان را سرزنش نکنید! بپذیرید خیلی از مواقع نرسیدن به هدف‌ها ناشی از تنبلی یا بی‌تعهدی ما نسبت به خودمان نیست بلکه از اول نوع انتخاب هدف اشتباه بوده. این هدف‌ها گاهی مثل یک کابوس بد در گوشه‌ای از ذهن می‌ماند و اذیت‌تان می‌کند. همه برنامه‌هایی که به آن نرسیده‌اید را حذف نکنید و بپذیرید بخشی از هدف‌های گذشته شما ناخواسته در جدول هدف‌های حال هم باقی می‌ماند. مگر با ۲ استثنا:

– یکی اینکه کلا سبک زندگی یا نگاه‌‌تان نسبت به گذشته تغییر کرده و از تاریخ مصرف بعضی هدف‌های‌تان گذشته. مثلا زمانی صرفا دوست داشتید زبان فرانسه یاد بگیرید اما الان آنقدر اولویت‌های مهم دیگری دارید که فرصتی برای یادگیری زبان جدید ندارید.

– دوم اینکه هدف‌های شما آموخته شده نباشد. یعنی چی؟ یعنی هدف‌هایی که برای فرد دیگری است و به‌نظر می‌رسد هر آدم شیک و باکلاسی باید آن هدف را داشته باشد! مثلا ورزش خیلی هم خوب است، اگر خود‌تان دوست داشته باشید و نه اینکه چون از دوستی شنیده‌اید هدف شما هم شده باشد.

جلوی اشتباه را هر کجا بگیریم منفعت است
ممکن است از لیست هدف‌های گذشته سه تا چهار مورد به لیست امسال مهاجرت کنند. گاهی از‌‌ همان ابتدا هدف‌هایی را انتخاب می‌کنیم که قابل نقض هستند و احتمال شکست در آنها وجود دارد. به محض اینکه برای اولین‌بار از هدف‌مان (حتی اگر کوچک هم باشد) عقب می‌مانیم مسیر را برای دور زدن هدف باز می‌کنیم! یعنی اگر قرار است شبی پنج لغت انگلیسی بخوانید و کاری پیش می‌آید به خود‌تان می‌گویید حالا امشب هم نشد نشد! حالا این بار به خود‌تان تعهد بدهید و بگوید که من هر هفته باید ۳۵ لغت جدید یاد گرفته باشم.

این‌جوری خیلی سخت‌تر می‌توانید هدف را نقض کنید. از اوایل هفته حواس‌تان هست که باید ۳۵ لغت بخوانید. به جای اینکه بگویید هر روز ۳۰ دقیقه پیاده‌روی می‌کنم، هفتگی‌اش کنید. گاهی تصمیم می‌گیرید امروز پنج لغت زبان بخوانید و دقیقا در همان لحظه کاری برای یکی از دوستان‌تان پیش می‌آید و نمی‌توانید به برنامه‌‌تان برسید. به خاطر همین می‌گویم این برنامه‌ریزی‌ها را هفتگی در نظر بگیرید. هیچ‌کسی نمی‌تواند برای یادگیری ۳۵ لغت زبان در هفته بهانه بیاورد.

سطح زندگی با سبک زندگی متفاوت است
اگر در هدف‌نویسی جزئیات می‌نویسید حواس‌تان باشد که شرایط را خطرناک نکنید! یعنی این جزئیات‌نویسی کل ماجرا را خراب نکند، البته منکر نمی‌شوم که گاهی همین جزئیات‌نویسی بسیار کمک می‌کند اما گاهی مبنایی می‌شود برای نابودی برنامه‌ریزی‌های بعدی برای رسیدن به هدف‌‌تان . مثلا در سال جدید با این هدف که تماشای فیلم به نگرش و فرهنگم کمک می‌کند، می‌خواهید فیلم ببینید.

بعد یکی از دوستان‌تان به شما می‌گوید ببین اگر فیلم می‌خواهی ببینی حرفه‌ای ببین، اتفاقی که برای منِ محمدرضا شعبانعلی هم افتاد. دوستم گفت کارگردان به کارگردان فیلم ببین. همین جزئیات کارگردان به کارگردان برنامه‌ام را به هم ریخت. اما مثلا اگر نوشته بودم در هفته یا در ماه پنج فیلم می‌بینم، رسیدن به آن قابل کنترل‌تر بود. به همین خاطر خیلی وقت‌ها هدف‌گذاری‌های‌مان براساس سبک زندگی نیست، بلکه بر اساس سطح زندگی است.

هدف‌های سبک زندگی را تعریف کنید
یکی از مدیران ثروتمند و موفق ایرانی حرف جالبی می‌زند: «آخر ثروتمند شدنت و ته لذتش این است که دوستانت را دور هم جمع کنی، یک فیلم بگیری، دور هم فیلم ببینید و پسته و کشمش بخورید!» پس همین حالا هم می‌توانید از زندگی لذت ببرید و دوستان‌تان را دور هم جمع کنید. دید ما این است که باید یک هدف بزرگ مثل ثروتمند شدن داشته باشیم و به خودمان قول می‌دهیم که هر وقت پولدار شدم دوستانم را دور هم جمع می‌کنم، اما بیایید در سال جدید چند هدف سبک‌زندگی تعریف کنید، مثلا اینکه هر هفته  یا هر دو هفته یک جلسه سه الی چهار ساعته بگذارید و یک فعالیت گروهی همراه با دوستان‌تان داشته باشید.

ممکن است سال اول فقط کتاب دور هم بخوانید و فیلم ببینید ولی ۱۰ سال بعد یک سینما اجاره کنید! اما اصل سبک زندگی همین است و در‌‌نهایت همین که سه‌،چهار ساعت در هفته را از الان که جوان‌تر هستید برای دوستان‌تان و تفریح دورهمی وقت می‌گذارید، نشان می‌دهد که بعدها هم که پولدار شدید این کار را خواهید کرد. یک هدف سبک زندگی دیگر اینکه: با وجودی که من یک ایرانی‌ام اما چه خوب می‌شود اگر چند ساعت در هفته سبک نگاه جهانی داشته باشم، بنابراین باید گاهی سایت‌های مهم و خبرگزاری‌های خوب دنیا را رصد کنم درنتیجه باید کمی زبانم را بهتر کنم! می‌بینید که همه این هدف‌ها زنجیر‌وار به هم متصل‌‌اند. درستش هم همین است. تا کی می‌خواهید کنتور بیندازید که ۱۳۰۰ لغت حفظ شده‌ام، ۱۴۹۲تا شد؟! ولی با این هدف‌های سبک زندگی رشد بیشتری هم خواهید داشت. نسبت به دوستان‌تان هم شادتر هستید و دیگر از هدف‌گذاری‌های افراطی بی‌نتیجه هم خبری نیست.

  هدف شما نباید وابسته به فرد دیگری باشد

هدف شما نباید وابسته به فرد دیگری باشد
ریسک بالا در هدف‌گذاری این است که ناخواسته هدف‌مان به نوع عملکرد فرد دیگری مرتبط باشد، مثلا می‌خواهید درآمد‌تان در محل کار بالا برود و حقوق ۵۰۰ هزار تومان‌‌تان را به ۸۰۰ هزار برسانید. دو نکته اینجا وجود دارد: آیا کنترل این عدد در دست شماست؟ خب اگر نیست، نرسیدن به این برنامه حال‌تان را بد هم می‌کند. گاهی هم به این برنامه می‌رسید اما باز هم اصطلاحا دردی از شما را دوا نمی‌کند! حقوق‌تان شد۸۰۰ هزار تومان اما باز هم یک سری قسط و بدهی دارید.

بعد به این می‌رسید که مخارج من ۸۰۰ هزار نیست و ۸ میلیون است که آن هم در حال حاضر اصلا عملی نیست. اگر برای زندگی سازمانی هدفی می‌گذارید، حواس‌تان باشد که حتما جنس آن هدف‌گذاری مهارتی باشد، مثلا یک مهارت‌هایی را یاد بگیرم که خودبه‌خود برایم تبعات رشد سازمانی هم به دنبال خواهد داشت، ولی اگر هم رشد سازمانی نداشتم (که همه‌اش هم دست من نیست) چیزی را نباخته باشم.

گاهی به جای هدف، خط‌مشی بگذارید
خیلی مواقع هدف‌هایی که رسیدن به آن وابسته به فرد دیگری است، اعتمادبه‌نفس را کم می‌کند. اینکه به آن هدف نرسید و بعد مدام خود‌تان را مقصر بدانید و سرزنش کنید اصلا خوب نیست. مثلا برای رسیدن به هدف‌ یادگیری لغت‌های زبان، درنهایت اگر نشود مقصر خود شما هستید اما خیلی از مواقع هدف افزایش حقوق هدفی است ذاتا در اختیار تصمیم دیگران.

یک سهمی از آن دست خود‌تان است اما بخشی‌ هم بستگی به رئیس‌‌تان دارد یا بستگی به رونق و رکود بازار دارد و. . . منظور من این نیست که از این دست هدف‌ها نگذارید اما همیشه نقش دیگران را هم در نظر بگیرید تا بعد اذیت نشوید. برای این هدف‌ها می‌توان درصد گذاشت که چه میزانی از آن به تلاش شما بستگی دارد و چه میزان در گرو مساعدت دیگران است. همچنین اگر می‌خواهید فعالیت گروهی را در سازمان‌تان بیشتر کنید. این را نه به‌عنوان هدف بلکه به‌عنوان «خط مشی» در نظر بگیرید و برایش تلاش کنید.

تفاوت خط‌مشی و هدف: هدف یا تیک می‌خورد یا نه، اما خط‌مشی کمی نرم‌تر از هدف است. خط‌مشی این است که من سعی می‌کنم آدم خوش‌اخلاق‌تری باشم و برای آن تلاش می‌کنم. اما اگر خوش‌اخلاقی هدف‌‌تان بشود ممکن است این اتفاق بیفتد: در خیابان یا محل کار کسی شما را ناراحت می‌کند، بعد مدام یک چیزی در ذهن شما آلارم می‌دهد که دیدی نشد؟! بعد هم که هدف تیک نمی‌خورد مدام می‌گویید دیدی بهش نرسیدم؟!

در کنار لیست هدف، یک لیست پاداش هم داشته باشید
متاسفانه بعد از رسیدن به هدف هم جایزه‌ای برای لذت بردن به خودمان نمی‌دهیم. اصلا باید در کنار لیست هدف، یک لیست پاداش هم داشته باشید. معمولا هم گفته می‌شود حداقل ۵۰ مورد را باید در این لیست بنویسید. این ۵۰ مورد جایزه‌هایی است که شما را خوشحال می‌کند. از یک مرخصی گرفتن ساده از محل کار و مسافرتی کوتاه در حومه شهر گرفته تا ۱۰۰هزار تومان هزینه برای خریدی که اصلا لازمش ندارید اما حال‌تان را خوب می‌کند.

همیشه فکر می‌کردیم همین که به دانشگاه برویم یک آدم متفاوت می‌شویم اما یادمان رفته بود همان‌هایی که یک سالی بود که در آن دانشگاه تحصیل می‌کردند قبلا دبیرستانی بودند! کمی هنر لذت بردن‌تان را بالا ببرید. گاهی لیست‌های هدف‌گذاری بلند و بالایی داریم ولی از آن طرف لیستی نداریم که بعد از تیک خوردن هدف، حال‌مان را خوب کند، بنابراین فقط دنبال تیک زدن هدف‌ها نباشید. از رسیدن به هدف لذت ببرید و گرنه انگیزه‌ای برای رسیدن به هدف‌های بعدی نخواهید داشت.

الگوی رفتاری آدم‌های موفق  
سبک هر کسی برای انتخاب هدف‌ متفاوت است، اما بعد از سال‌ها مطالعه زندگی آدم‌های موفق به این نتیجه رسیده‌ام که همه آنها یک هدف بزرگ دارند و هدف‌های کوچک آنها بخشی از‌‌ همان هدف‌ بزرگ‌ است. مثلا آدم‌های بسیار موفق با خودشان می‌گویند اگر می‌خواهم امسال به سفر بروم همین مسافرت هم بخش کوچکی از هدف بزرگ امسال من است. هدف‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت مثل یک آبشاری است که از بالا به پایین می‌ریزد و پله‌پله پایین می‌آید.

چهار هدف کوچک‌تر فصلی هم داریم، اما ذاتش‌‌ همان هدف یک ساله است. بهتر است که از آن هدف بزرگ شروع کنیم. مثلا اینکه در پایان امسال حالم بهتر باشد و شاد‌تر از سال گذشته زندگی کنم. کسی نمی‌تواند بگوید این هدف غلط است یا اینکه چرا شاخص اندازه‌گیری خوشحالی نداری! خب در مرحله بعد، هدف را تقسیم کنید بر اینکه چه چیزهایی باعث خوشحالی شما می‌شود. رسیدن به هدف‌های کاری، افزایش یادگیری، ارتقا مهارت‌ها و. . . همه این هدف‌های کوچک در‌‌نهایت منجر به خوشحالی شما در پایان سال می‌شود. بعد هم برنامه‌ریزی‌های فصلی، ماهیانه و بعد هم هفتگی.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه مالک قلب مردان شویم؟

مدیریت خانواده گاهی مردانه است و گاهی زنانه، حال آنکه این امر از وظایف اصلی مردان است. زن به عنوان ستون خانواده با سلاح خود، بر قلب مرد سلطنت  می کند که از هر ریاستی ارزشمند تر است.

هر اجتماعی هر چند کوچک نیاز به یک سر پرست و رئیس دارد حتی اگر این جمع یک خانواده کوچک دو نفره باشد. بر اساس شرع مقدس اسلام و با تمسک به آیه « اَلرِجالُ قَوامُونَ علیِ النُساء»(۱) سرپرستی و ریاست خانواده بر عهده مرد نهاده شده است.

مردانه ریاست کنید
واگذاری سرپرستی مرد بر خانواده به معنای برتری مرد به زن در محضر خداوند متعال نیست بلکه به واسطه مصالح اجتماعی و ویژگی های طبیعی و فطری زن و مرد است که خداوند برای هر یک نقش و جایگاه خاصی را در خانواده در نظر گرفته است. تقسیم بندی وظایف به معنای تقسیم بندی جنسیتی و کرامت و برتری مرد بر زن نیست. امام صادق (علیه السلام ) در مورد ریاست مرد بر خانواده می فرمایند: از سعادت مرد آن است که سر پرست و قیم خانواده اش باشد.(۲)
در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران نیز پس از منعقد شدن عقد نکاح هر یک از زوجین وظایف و مسئولیت هایی را در قبال یکدیگر بر عهده می گیرند . طبق ماده  ۱۱۰۵ قانون مدنی ، ریاست خانواده به صراحت از ویژگی ها و مسئولیت های مرد به شمار رفته است . در ماده ۱۱۰۵ آمده است : در روابط زوجین ریاست خانواده از خصایص شوهر است.

تحمیل نظر ممنوع
نکته ای که باید به آن توجه ویژه شود آن است که مقام ریاست و سرپرستی در خانواده یک امتیاز و یک حق فردی برای شوهر نیست. او نباید با اهل خانواده اش مستبدانه بر خورد نماید و در هر مسئله ریز و درشتی نظرات و آراء خود را به دیگران تحمیل نماید. در واقع ریاست خانواده بیشتر یک وظیفه اجتماعی بر دوش مرد است. این امر کمک می کند، در مواقعی که مصالح خانواده ایجاب می نماید و در شرایطی که اعضای خانواده نتوانستند در مورد مسئله ای با بحث و مشورت و گفتگو صمیمانه به نتیجه برسند، فردی بتواند تصمیم آخر را بگیرد و دیگران نیز آراء او را بپذیرند.

تامین آرامش روانی خانواده
ریاست در هر شکلی چه ریاست بر اجتماعات بزرگ مانند رهبری جامعه و چه ریاست بر یک جامعه کوچک مانند خانواده نیازمند تعقل، تدبر، دور اندیشی، کنترل عواطف و احساسات، صلابت روحی و تحمل برخورد با مشکلات و حوادث است. خداوند متعال با توجه به ویژگی های شخصی که در مردان وجود دارد، این وظیفه سنگین را بر عهده آنها نهاده است. همین طور که بسیاری از نقش های ویژه و خاص را با توجه به فطرت و ویژگی های شخصیتی زن به او واگذار نموده است.

زنان وزیران خانواده
یکی از مهمترین این وظایف تامین آرامش روانی و روحی همسر و فرزندان و حمایت عاطفی از آنهاست. باید توجه داشت که هر فرد بنا بر مسئولیتی که بر عهده او نهاده شده است، باید در محضر خداوند پاسخگو باشد. باید مردان به اینکه توجه داشته باشند، هیچ گاه از موقعیتی که برای آنها به وجود آمده است، سوء استفاده نکنند. زیرا این امر به معنای نادیده گرفتن مقام زن و مادر در خانواده نیست، بلکه زن به عنوان وزیری در کنار مرد ایفاء نقش می کند و به همسرش مشورت می دهد.
در مواقع عدم حضور همسر، اداره و سر پرستی فرزندان را بر عهده می گیرد و از همین روست که اسلام ریاست داخل خانواده را بر عهده زنان گذاشته است. در این زمینه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند : «هر فرد از افراد بنی آدم رئیس است مرد، در امر ریاست خانواده و زن در امور خانه و خانه داری ریاست دارد.»(۳)

پس در واقع می توان گفت زن و مرد در امر خانواده مکمل یکدیگرند و در پیش برد مصالح خانواده دوشادوش یکدیگر قرار دارند و مردان نقش حمایت گر خانواده را بر عهده داشته و باید به بهترین نحو با همسر و فرزندانشان برخورد نمایند. پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله در این مورد می فرمایند : «خانواده مرد تحت حمایت او هستند. دوست داشتنی ترین بندگان کسی است که نسبت به کسانی که در حمایتش هستند رفتار خوبی داشته باشد .»(۴)

قلب مرد را تسخیر کنید
زنان باید به این نکته توجه ویژه داشته باشند که ریاست خانواده امر مهمی است، ولی سلطنت بر قلب مرد زندگی تان، از هر ریاستی ارزشمند تر است. خداوند سلاحی به دست زنان داده است تا بتوانند قلب مرد را به تسخیر در آورد . درست است که در ظاهر مرد بر زن تسلط دارد اما این زن است که اگر بتواند از هنر زن بودن خود به نحوی درست و صحیح استفاده نماید می تواند بر مرد تسلط روحی و قلبی داشته باشد. مرد هم به علّت علاقه و محبتی که در قلبش دارد در برابر خواسته های معقول همسرش خاضع می شود. پس اجازه دهید هر کس بر اساس فطرت الهی خود ریاست کند ، مرد رئیس خانواده باشد و شما رئیس قلب همسرتان.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه آینده بهتری برای خودمان بسازیم؟

«کسی که روزی دوستش داشتم، یک جعبه پر از تاریکی به من داد. سال‌ها طول کشید تا بفهمم این هم یک هدیه بوده است.» — مری اولیور (Mary Oliver)

هفدهم ژانویه سال ۲۰۰۰ دچار یک تصادف رانندگی شدم. آن زمان در فرانسه زندگی می‌کردم. چیز زیادی از آن تصادف یادم نیست. فقط می‌دانم که به سختی خودمان را از ماشین بیرون کشیدیم. همه‌مان شوکه، ترسیده و سردرگم بودیم؛ و البته مجروح.

یادم می‌آید که به این فکر می‌کردم که باید به پدر و مادرم که در انگلستان زندگی می‌کردند زنگ بزنم و بگویم که چه اتفاقی افتاده است. چیزی که در آن لحظه نمی‌دانستم این بود که دیگر مادری در انگلیس ندارم که به او تلفن کنم.

همان عصر، هفدهم ژانویه سال ۲۰۰۰، روزی بود که مادرم تصمیم به خودکشی گرفته بود.

مرگ مادرم را وقتی متوجه شدم که بعد از تصادف در پذیرش هتل ایستاده بودیم.
«لیز، مادر فوت کرده.»

این تنها چیزی بود که پشت خط تلفن شنیدم. درواقع تنها چیزی که لازم بود بدانم. می‌دانم، صدای خواهرم بود. من را در هتل پیدا کرده و زنگ زده بود.

خیلی عجیب است چون یادم می‌آید که آن لحظه فکر می‌کردم که، «خوب، مامانم فوت کرده و الان باید به کسانی که نمی‌شناسم بگویم که مادرم مرده و چون نمی‌خواهم کسی را ناراحت کنم و به همین دلیل باید منطقی برخورد کنم و گریه نکنم.»

منطقی. گریه نمی‌کنم. و این واکنشی بود که تصمیم گرفتم بعد از مرگ مادرم داشته باشم.

بااینکه همه دور من جمع شده بودند و ابراز ناراحتی می‌کردند، من تنها کسی بودم که حالم خوب بود. خیلی محکم بودم و سعی می‌کردم به آرامی با آن برخورد کنم، انگار که هیچ مشکلی نیست.

یادم می‌آید یک روز که جلو صندوق یک سوپرمارکت کنار پدرم ایستاده بودم، وقتی مشغول جمع کردن کنسروها و خواروبار در کیسه بودیم، یکدفعه افتاد.

به او نگاه کردم، ستون محکمی از یک مرد، چیزی که همیشه از او سراغ داشتم – ویران شده با غم از دست دادن همسرش – و فکر کردم، «من تنهام، باید قوی باشم چون هیچکس دیگری نمی‌تواند قوی باشد.»

سه هفته بعد از مرگ مادرم به فرانسه برگشتم. نمی‌توانستم صبر کنم. درمورد مرگ او با هیچکس حرف نزدم. البته همه می‌دانستند اما مرگ چیز عجیبی است، نیست؟ آدم‌ها را ساکت می‌کند. مخصوصاً خودکشی.
«مادرت چطور مرد؟»
«خودش را کشت.»

وای. و دیگر هیچ سوال دیگری نبود.

فرانسه که برگشتم، به مشروب روی آوردم. همیشه اولین نفری بودم که وارد مهمانی‌ها می‌شد و آخرین نفری که آنجا را ترک می‌کرد. اگر قرار بود کار احمقانه‌ای انجام شود، من همیشه حاضر بودم. اما اگر کسی می‌خواست به من نزدیک‌تر شود، سریع از خودم دورش می‌کردم.

من استاد تظاهر کردن بودم. همیشه شاد و خوشحال انگار که بهترین لحظات عمرم را می‌گذرانم اما از درون تیره و زشت و ویران‌شده با دردی که وحشتناک بود. تنها راهی که می‌توانستم با آن کنار بیایم این بود که لمس شوم و اجازه ندهم که چیزی حس کنم.

هفت سال بعد از مرگ مادرم عادت‌ها و رفتارهای عجیبی پیدا کرده بودم. غم از دست دادنی که برای مدتی طولانی در یک جعبه در سرم قفل شده بود، بالاخره منفجر شد و خودش را نه با گریه کردن و زار زدن بلکه با اضطرابی شدید و اختلال وسواس فکری-عملی نشان داد. با افکار به شدت عجیبی که خودم را هم می‌ترساند.

حتی به این فکر می‌کردم که اگر دیگر زنده نباشم چه می‌شود. مثل دختری که مادرش خودش را کشته و مجبور است با این غم کنار بیاید، راه نروم و زندگی کنم چه می‌شود.

حتی یادم است روزی که داشتم کنار دیوار بلندی راه می‌رفتم به این فکر کردم که اگر از این دیوار بالا بروم و خودم را از آنطرفش پرت کنم چه می‌شود.

همان موقع بود که به آن دیوار زل زدم و چیزی را برای اولین بار احساس کردم. و آن حس تسکین بود. تسکین از اینکه انتخاب با خودم است. انتخاب اینکه بمانم یا بمیرم. انتخابی برای آینده‌ام.

با بی‌حسی و سردرگمی که آن لحظه احساس می‌کردم، یادم می‌آید که لبخند زدم. چون همه چیز دست خودم بود که بعد از آن چه اتفاقی بیفتد. انتخاب کردم که از آن دیوار فاصله بگیرم و دوباره زندگی را شروع کنم. بااینکه در آن لحظه نمی‌دانستم این دقیقاً چه معنایی می‌تواند داشته باشد.

  شما در زندگی انتخاب‌های بیشماری دارید

تصمیم گرفتم اجازه ندهم مرگ مادرم که سال‌های طولانی از عمرم را نابود کرده بود، علت پایان دادن به زندگی‌ام شود.

منظورم فقط پایان دادن به زندگی‌ام با خودکشی نیست، پایان دادن احساسی، ساکت شدن، بی‌حس شدن و اینکه اجازه بدهم داستان زندگی‌ام اینطوری شود – دختری که بعد از خودکشی مادرش از زندگی فاصله گرفت و دنیا برای چیزی که از او گرفته بود الان به او بدهکار است.
چه فکر می کنید؟ دنیا هیچ چیز به من بدهکار نبود، به شما هم بدهکار نیست.

همه ما قربانیان اتفاقاتی هستیم که در زندگی‌مان می‌افتد. خودمان را با چیزهایی شکنجه می‌کنیم که گفته شده یا نشده، افتاق افتاده یا نیفتاده یا هنوز نیفتاده است.

بیشتر ما اجازه می‌دهیم اتفاقاتی که در گذشته‌مان افتاده، آینده‌مان را بسازد.

به همین دلیل است که نمی‌توانید به هیچ مردی متعهد شوید، چون وقتی پنج سالتان بود پدرتان خانه را ترک کرده و از مادرتان جدا شده بود. یااینکه نمی‌توانید به راحتی با کسی دوست شوید، فقط به این دلیل که وقتی یازده سالتان بود در زمین بازی بچه‌های دیگر عینکتان را مسخره کردند.

به همین دلیل است که هر روز سر کاری می‌روید که از آن متنفرید چون قبل‌ترها تصمیم گرفته‌اید که به اندازه کافی خوب نیستید و باید به کمتر از خوب قانع باشید.

به همین دلیل است که از خیلی چیزها معانی مختلف برداشت می‌کنیم. یک پیام تلفنی دریافت می‌کنید و اگر طرف آن را با بوسه تمام نکرده باشد، سریع به این نتیجه می‌رسد که من چه کردم که او چنین رفتاری نشان داده است؟

رئیستان را می‌بینید که در راهرو شرکت به سمتتان می‌آید و به او سلام می‌کنید، اما او حتی سرش را بالا نمی‌آورد و جوابتان را نمی‌دهد. آنوقت فکر می‌کنید، «وای خدای من، چرا به من سلام نداد؟ نکند من هم جزء کسانی باشم که می‌خواهد اخراجم کند؟»

ما به همه چیز یک معنی می‌چسبانیم. درست است؟ اما یک چیز هست. یک اتفاقی افتاده است و ما داستان خودمان را درمورد آن اتفاق داریم و اگر تصور کنیم این دو یکسان هستند آنوقت درد و ناراحتی خیلی زیادی برای خودمان ایجاد کرده‌ایم.

بعضی‌ها دوست ندارند آخر پیام‌های تلفنی‌شان بوسه بفرستند، رئیستان هم همان موقع فهمیده بود که همسرش سرطان گرفته است و اصلاً متوجه سلام شما نشده است و مادر من هم پانزده سال پیش مرد.

دیگر پنج سالتان نیست. یازده‌ سالتان هم نیست، من هم دختر هشت ساله‌ای نیستم که مادرم بدون اینکه به او شب‌بخیر بگوید، برود بخوابد.

انتخاب با شماست. همین امروز، همین جا. نه فقط وقتی دارید این مطلب را می‌خوانید. منظورم این است که در همین نقطه از زندگی‌تان.

شما فقط یکبار به دنیا می‌آیید. اما انتخاب‌های بیشماری دارید. اینکه چطور با اتفاقاتی که در زندگی‌تان می‌افتد برخورد کنید.

می‌توانید خودتان را آنقدر محبوس در تاریکی و منفی گرایی کنید، همه چیز و همه‌کس را برای آن اتفاقات مقصر بدانید و یااینکه اتفاقی که افتاده را درک کرده و چیزی از آن یاد بگیرید.

و حالا که بعد از پانزده سال از مرگ مادرم این مطلب را می‌نویسم، سپاسگزارم. نه از اینکه مادرم مرده است، بلکه بخاطر اینکه وسط آن همه ناراحتی و غم و سوگواری، فهمیدم که هستم.

این اتفاق افتاد چون من انتخاب کردم. انتخاب کردم که همان زندگی را داشته باشم که می‌خواهم. اینکه مسئولیت قبول کنم، داستانم را از نو بنویسم. فقط دختری نباشم که مادرش خودش را کشته است. زنی باشم که تصمیم می‌گیرد آینده‌اش خیلی بهتر از گذشته‌اش باشد.
از شما می‌خواهم که شما هم همین کار را بکنید.

ادامه مطلب / دانلود

برای زندگی بهتر یاد بگیریم که ببخشیم

متنفر شدن از آدمها مطمئناً خیلی آسان‌تر از بخشیدن کسانی است که به شما بدی کرده‌اند. نمی‌خواهیم بگوییم که بخشش چیزی است که باید راحت آن را خرج کنید. بخشش همه اراده شما را می‌گیرد و در روند آن مجبور خواهید شد بخشی از آنکه هستید را هم بدهید.

بسیاری از متخصصین ادعا می‌کنند که برای گذشتن از آسیبی که کسی به شما می‌زند، باید تمایل به بخشیدن آن فرد داشته باشید. بااینکه گفتن این سخت نیست اما در واقعیت آنقدرها هم که تصور می‌کنید آسان نیست. برای خیلی‌ها ممکن است سال‌ها طول بکشد تا بتوانند کسی را ببخشند، مخصوصاً در مواردی که فرد متوجه آسیب جدی شده باشد. و البته کسانی هم هستند که هیچوقت کسانی که به آنها صدمه می‌رسانند را نمی‌بخشند.

انواع بخشش
از نظر پروفسور وورسینگتون، استاد دانشگاه ویرجینیا، دو نوع بخشش (انواع بخشش) وجود دارد:
بخششِ نوعِ اول، با فراموش کردنِ افکار خشم آلود نسبت به فرد مورد نظر است. مثلاً شما به خود می‌گویید که من نمی‌خواهم انتقام بگیرم، اصلاً می‌خواهم به طور کامل آن فرد را فراموش کنم. که البته این نوعِ بخشش خیلی مطلوب نیست، چون شما در وجودتان هنوز اندکی خشم دارید.
بخششِ نوعِ دوم، عوض کردنِ احساس است، شما تنفر را فراموش نمی‌کنید، بلکه آن را با محبت عوض می‌کنید. از نظرِ پروفسور این نوع بخشش به سلامت شما کمکِ زیادی می‌کند، فکرِ شما را کاملاٌ باز می‌کند و به شما قدرت می‌دهد.

دلایل بخشش

بهبود فعالیت مغز با بخشش
بخشش مانند اکسیژنی است که فعالیت مغز را بهبود می بخشد و چنانچه دیگران را نبخشید خودتان از آرامش و سلامت روان فاصله می گیرید. برای این که بتوانیم بخشیدن را تمرین کنیم می توانیم این راهکارها را به کار ببندیم. اول این که به نهایت بخشیدن فکر کنید.یعنی بررسی کنید چنانچه فرد مورد نظر یا واقعه اتفاق افتاده را نبخشید چه چیزی عایدتان خواهد شد. راهکار دیگر این است که فهرستی از نام افراد مهم زندگیتان که هنوز از آنها دلخورید، تهیه کنید و جلوی نامشان بنویسید از کدام رفتار و عملکرد آنها دلخورید.

نفرت و خشم سم است
گاهی اوقات بخشش را می توان با چشم پوشی از اشتباههای دیگران ممکن ساخت. کسی که اشتباه دیگری را می بخشد لذت زیادتری از فرد بخشوده شده کسب می کند. عفو و بخشش باید در شخصیت گنجانده شود و نه به عنوان پاسخ به توهینها بلکه به عنوان روش زندگی قرار بگیرد، زیرا نفرت و خشم مانند سم به انسان صدمه میزند. بخشش مانند پادزهر عمل میکند، بهترین انتقام در برابر دشمنان داشتن یک زندگی موفق و شاد است، از دشمن به عنوان کسی استفاده کنید که باعث رشد شده و برای مبارزه با انرژیهای بد توانمند شوید،بخشش موجب آزاد کردن خشم،ترس و درد می شود و دریچه های قلب را به شادی، صلح و عشق باز می کند.بخشیدن ظاهرا کار راحتی نیست برای همین بخشش کار کسی است که قدرت دارد.

قدرت بخشش را دست کم نگیرید
محققان می گویند: قدرت بخشش را دست کم نگیرید،بخشش کلید سلامت عاطفی، روانی و جسمی است. افراد بیرحم مستعد ابتلا به مشکلات قلبی و عروقی، دردهای مزمن، اختلال عملکرد عصبی،سیستم ایمنی سرکوب شده،اضطراب و افسردگی بوده و از داشتن یک زندگی اجتماعی خوب محروم هستند. پرورش کینه در دلها باعث می شود جهان خصمانه به نظر برسد.مطالعات نشان می دهند بیمارانی که از دردهای مزمن رنج می برند، بعد از رها کردن کینه و خصم و توجه به بخشندگی زخمها و دردهایشان التیام می یابد. همچنین زن و شوهرهایی که به راحتی همدیگر را عفو می کنند و اشتباه های هم را می بخشند و احساس خیرخواهانه ای را به هم ابراز می کنند درگیری و مشکلات شان را به طور موثرتری حل می کنند و دردشان کم می شود.

  عمل بخشش در یک لحظه اتفاق نمی‌افتد،مرحله به مرحله انجام می‌شود

مراحل بخشش
عمل بخشش و گذشت در یک لحظه اتفاق نمی‌افتد ، مرحله به مرحله انجام می‌شود. ادوارد هالودل در کتاب خود به نام «شهامت بخشش» این مراحل را به چهار دسته تقسیم می‌کند:
مرحله اول : پذیرش ناراحتی. بخشش با غصه و ناراحتی شروع می‌شود. ممکن است فرد، گروه یا سازمانی شما را رنجانده باشد. اگر می‌خواهید آنها را ببخشید باید به خودتان بقبولانید از رفتار آنها رنجیده‌اید. پس از آن که پذیرفتید آسیب دیده‌اید دچار احساسات منفی چون خشم، ناراحتی، ترس، تعجب، گیجی و ناامیدی می‌شوید و همین احساسات مانند باتلاق شما را در خود فرو می‌برد.

مرحله دوم : تسکین خشم و نفرت. پس از رنجیده شدن خاطرات تلخ ذهن‌تان را پر می‌کند اینجاست که باید سعی کنید به اعتقادات و باورهایتان پناه ببرید و اجازه ندهید خشم و ناراحتی بر رفتارتان تاثیر بگذارد. آنچه در این مرحله به شما کمک می‌کند، شناخت ارزش‌هایتان در زندگی است. باید از خود بپرسید من می‌خواهم این رنج و سختی را به چه چیز تبدیل کنم؟

مرحله سوم : تمرین کردن. در این مرحله باید تلاش کنید با استفاده از کنترل احساسات دیوانه‌وارتان از شر قلاب خلاص شوید. احساس همدردی با دشمنتان می‌تواند در خلاصی از این قلاب نقش مهمی داشته باشد. همچنین با توجه به روحیه‌ای که دارید، می‌توانید به دعا و عبادت متوسل شوید تا به این وسیله از احساسات بد خلاص شوید.

مرحله چهارم: همه چیز را رها کنید و به راه خود ادامه دهید. سعی کنید خشم و کینه را از خود دور کنید و مانع ورود آنها به قلبتان شوید. این کار را آنقدر تکرار کنید تا مطمئن شوید فاصله زیادی با خشم دارید. در این کار حتما پشتکار داشته باشید. مطمئن باشید بعد از بخشش در درون‌تان فضایی پاک و تازه آفریده‌اید و سالم‌تر و شاد‌تر خواهید بود.
در دل هر بخشیدنی احساس اینکه حق من پایمال شده هم قرار دارد. بخشیدن ظاهرا کار راحتی نیست برای همین بخشش کار کسی است که قدرت دارد. تحقیقات علمی نشان داده که بعضی‌ها‌ زودتر می‌بخشند.

تمرین آرامبخشی بخشایش
آرام بنشینید و چشمان خود را ببندید و بگذارید که جسم و ذهنتان استراحت کند.
خود را در یک صحنه تئاتر مجسم کنید.
شخصی که شما را آزرده و نیاز به بخشیدنش دارید بر صحنه تئاتر است.
سعی کنید او را به روشنی ببینید.
سپس تمام موهبتهای نیکو را برای او مجسم کنید. همه موهبتهایی که برای او پر معنا خواهد بود.او را با داشتن آن موهبتها متبسم و خوشبخت ببینید.
چند دقیقه این تصویر را نگه دارید، آنگاه بگذلرید محو شود.
وقتی او صحنه را ترک کرد ، خود را بر صحنه قرار دهید.
ببینید که همه موهبتهای نیکو به سراغ شما نیز می آید. خود را نیز متبسم و شاد ببینید.
نعمت کائنات در اختیار همه ماست.

ادامه مطلب / دانلود

این راز ها را هیچگاه به همسرتان نگویید....

سال ها بود که برای ما از مزیت تنهایی درد کشیدن می گفتند و از اینکه عاشق واقعی، نمی گذارد آب توی دل عشقش تکان بخورد. در کنار همه این توصیه ها، از لزوم رو کردن همه اسرار مگو در مقابل شریک زندگی هم کم نمی گفتند و در گوش مان می خواندند که جز دردها و آشوب هایی که در دل مان است، باید همه چیز را با کسی که کنارمان روزهایش را شب می کند در میان بگذاریم.

نگاهی به زندگی خودتان بیندازید! میان شما و همسرتان چه حرف های نگفته ای هست؟ شما هم همیشه با ترس از اینکه این نقطه های پنهان زندگی تان آشکار شوند و به عشقی که میان شماست آسیب بزنند روزهای تان را شب می کنید؟ ما به شما می گوییم که نگفتن چه رازهایی می تواند به رابطه شما آسیب بزند و چه حرف هایی را می توانید بدون عذاب وجدان برای همیشه در دل تان حبس کنید. توی بدهی دست و پا می زنم

از قدیم شنیده اید که مرد واقعی مشکلاتش را پشت در خانه می گذارد و با لبخند وارد خانه اش می شود؟ اگر زیر بار بدهی و قرض کمرتان خم شده، به فکر رفتن در قالب چنین مردی نیفتید و موضوع را پیش از آنکه کار بالا بگیرد با همسرتان در میان بگذارید. او نه تنها شریک قلب، بلکه شریک جیب شما هم هست و اگر جیب تان پرپول یا خالی از پول شود، این اتفاق در زندگی او هم تاثیری غیرقابل انکار می گذارد. نمی گوییم همسرتان را نسبت به آینده اقتصادی تان بی اعتماد کنید، کافی است برایش توضیح دهید که مشکل چرا و چطور ایجاد شده است و اگر برای حل مشکل نیاز به همکاری او دارید، با دقت برایش توضیح دهید که چه کمکی از او می خواهید و قدمی که برای حل شدن این مشکل برمی دارد، چه تاثیری در آینده اقتصادی خانواده تان می گذارد.

سال ها پیش عاشق شدم
اگر سابقه یک عشق بی سرانجام در کارنامه عاطفی تان است، دلیلی ندارد همسرتان را از آن احساس قدیمی با خبر کنید. آیا کسی که به او دل بسته بودید امروز در زندگی شما نقشی دارد؟ آیا گفتن این راز تغییری در زندگی مشترک شما ایجاد می کند؟ اگر پاسخ تان به این سوال ها منفی است و با گفتن چنین رازی تنها می خواهید برای همسرتان درددل کنید، کارشناسان هافینگتون پست به شما توصیه می کنند، سراغ راه دیگری برای نزدیک تر شدن به همسرتان بروید. گفتن چنین موضوعی، جز ایجاد یک اشتغال آزار دهنده و البته بی جهت ذهنی برای همسرتان پیامدی ندارد. با بیان چنین موضوعی می خواهید حسادتش را قلقلک دهید و بیشتر مورد توجهش قرار بگیرید؟ مراقب باشید که این شیوه تلاش کردن برای جلب محبت او به حبس شدن تان در قفسی از بی اعتمادی ختم نشود.

اخراج شده ام
شاید جزئیات آنچه در محل کار شما می گذرد، به همسرتان ارتباطی نداشته باشد، اینکه امروز در محل کارتان رئیس با شما بد صحبت کرده چندان ربطی در زندگی مشترک شما ندارد و دانستن آن در زندگی او تغییری ایجاد نمی کند، اما اتفاق مهمی مثل از دست دادن شغل که با از دست دادن درآمد و تغییر در موقعیت اجتماعی هم همراه می شود، نباید از چشم همسر شما پنهان بماند. می ترسید نگران آینده شود و استرس به جانش بیفتد؟ اشکالی ندارد! او هم در روزهای خوب و هم در روزهای سخت، شریک زندگی شماست؛ پس این نگرانی و اضطراب را تنهایی به دوش نکشید و با گفتن واقعیت به او، برای هموار کردن شرایط در کنار هم تلاش کنید و برای شرایط استرس زایی که ایجاد شده راه حل پیدا کنید.

از خانواده اش بیزارم
هیچ حس مثبتی نسبت به خانواده شریک زندگی تان ندارید و از بودن در کنارشان لذتی نمی برید؟ فکر می کنید غر و لند کردن در زمانی که به دیدن شان می روید و ابراز نارضایتی از وقت گذراندن با آنها، یعنی در میان گذاشتن سلیقه تان با همسرتان و نزدیک تر شدن به او؟ اشتباه می کنید! خانواده شما و شریک زندگی تان باید از خطوط قرمزی باشند که در زندگی مشترک نباید روی شان پا بگذارید. دوست شان ندارید؟ اشکالی ندارد! لزومی ندارد که شما عاشق خانواده همسرتان باشید؛ اما «باید» به آنها احترام بگذارید و به همسرتان هم نشان دهید که چنین خط قرمزی را به رسمیت می شناسید.

جواب آزمایش هایم مشکوک است
شاید نداشته باشد که مشکلات را با همسرتان در میان بگذارید و شاید بتوانید برخی حرف های دل تان را به عنوان محدوده شخصی که جز شما کسی از آن باخبر نیست حفظ کنید؛ اما حرف هایی که در مورد سلامت تان وجود دارد، در گروه این رازها قرار نمی گیرند. شریک زندگی شما باید بداند که جسم تان در چه وضعیتی قرار دارد. اگر دکتر ها حرف خوبی در مورد سلامت شما نمی زنند، باید همه آنچه شنیده اید را با او در میان بگذارید. حاصلش چیست؟ او یا می تواند به شما کمک یا اینکه لااقل می تواند خودش را برای روزهای سختی که باید در کنار شما آنها را بگذراند آماده کند.

  رازها واشتباهات گذشته را نبش قبر نکنید

دیگر عاشقش نیستم
اگر احساس تان در مورد شریک زندگی تان فرق کرده یا اینکه احساس می کنید در رابطه میان شما یک جای کار می لنگد، باید موضوع را با او در میان بگذارید. به همسرتان بگویید چه احساسی دارید و دلایلی که تصور می کنید چنین تغییراتی در احساس شما ایجاد کرده اند را هم با او در میان بگذارید. حرف هایش را بی طرفانه و با آرامش بشنوید و ایده آل تان از یک زندگی خوب را برایش شرح دهید. اگر احساس کردید مکالمه دونفره شما به جای خوبی نمی رسد، از یک مشاور خانواده برای پیدا کردن الگوی خوب و البته شدنی برای ساختن زندگی موفق کمک بگیرید و اجازه ندهید سکوت تان رسیدن به چنین ایده آلی را هر روز سخت تر کند.

سرد شده ام
از رابطه زناشویی تان لذتی نمی برید و هر بار به خاطر همسرتان این رابطه را تحمل می کنید؟ سرد شدن شما نباید مثل یک راز بماند و از همسرتان پنهان شود. اگر نمی خواهید این بی میلی در رابطه شما ماندگار شود و به آن آسیب بزند، موضوع را با همسرتان در میان بگذارید. اگر دلیل این سردی برای خودتان روشن است، آن را با همسرتان مطرح کنید و برای برطرف شدن دلیل مورد نظر تلاش کنید. اما اگر خودتان هم نمی دانید چطور کارتان به اینجا کشیده، با همسرتان سراغ یک متخصص سکسولوژیست بروید و ریشه های این سردی را در کنار هم بررسی کنید.

یک جای کار خانواده ام می لنگد
اگر در خانواده شما مشکلی است که دانستن یا ندانستن آن تغییری در زندگی همسرتان ایجاد نمی کند، دلیلی برای در میان گذاشتن آن راز با همسرتان وجود ندارد. حتما حواس تان باشد که تاثیر آن را درست بررسی کنید. شاید فقط از نظر شما موضوع اهمیتی نداشته باشد بنابراین تلاش کنید از زاویه دید او هم به موضوع نگاه کنید. هرگز در مقابل شریک زندگی تان، وجهه خانواده خود را خراب نکنید و اگر گفتن یا نگفتن موضوع، تاثیری در رابطه شما و همسرتان نمی گذارد، آن راز را در دل خود نگه دارید. می خواهم مادر/پدر شوم

نه تنها از همان لحظه ای که احساس می کنید به مادر یا پدر شدن میل دارید، بلکه از روزهای پیش از ازدواج تان باید در این مورد با شریک زندگی خود صحبت کنید. چنین میلی، چیزی نیست که بخواهید آن را زیر شرم یا همرنگ شدن با کسی که در کنارتان زندگی می کند پنهان کنید و در آینده او را به خاطر نارضایتی پنهانی که به جان تان افتاده قربانی کنید. او باید بداند در دل شما چه می گذرد و برای اینکه قدمی برای رسیدن به خواسته شما بردارد یا عواقب محروم ماندن شما از آن خواسته را بپذیرد، آماده شود.

اگر می خواهید رازتان را بگویید
تا اینجای مطلب برای تان توضیح دادیم که چه رازهایی را بهتر است برای همیشه در دل تان نگه دارید و حق شریک زندگی شماست که از چه موضوعاتی باخبر شود، اما گفتن رازها هم آداب خودش را دارد که در این چند سطر با آنها آشنا می شوید.

سر میز مذاکره بنشینید
در یک محیط آرام و خاص قرار بگذارید. یک گوشه دنج در یک پارک یا صندلی خاصی در کافه ای خلوت می تواند برای این گفت وگو مناسب باشد. با همسرتان در محلی آرام بنشینید و با آرامش و انتخاب جملاتی شفاف که اجازه ایجاد سوء تفاهم را نمی دهند، ماجرا را برایش شرح دهید.

بشنوید
شما می خواهید راز مهمی را بگویید، اما دلیلی ندارد که تنها گوینده این جلسه شما باشید. شاید همسرتان با شنیدن حرف های شما نگران، مضطرب یا بدبین شود. این واکنش های منفی می تواند طبیعی باشد اما نباید اجازه دهید که واکنش های شتابزده شما آنها را تشدید کند. به او بگویید که حق دارد دچار احساسات منفی شود و حاضرید برای کنترل شرایط هر قدمی بردارید.

کمک بگیرید
هیچ وقت دنبال حل مساله به تنهایی نباشید. اگر همسرتان توان کمک کردن به شما را دارد، دست تان را به سمتش دراز کنید اما اگر احساس می کنید کمکی از او ساخته نیست، روی حمایت روانی اش حساب کنید و به عنوان همراهی خوب در کنارتان از او کمک بگیرید.

اشتباهات را نبش قبر نکنید
مدت ها پیش اشتباهی کرده اید و پرونده اش در زندگی تان بسته شده؟ اشتباهی که همسرتان را از آن بی خبر گذاشته اید و امروز دیگر در زندگی شما یا او تاثیری ندارد؟ اگر از محل کارتان اخراج شده بودید اما به همسرتان گفته بودید که استعفا داده اید، اگر دچار مشکلات مالی شده بودید اما مشکلات را برطرف کرده اید و. . . دلیلی ندارد که امروز این موضوعات را با همسرتان در میان بگذارید. درصورتی که پرونده اتفاقاتی که روی شان به اشتباه سرپوش گذاشته بودید بسته شده، با نبش قبر کردن شان مشکلات تان را چند برابر نکنید و همسرتان را به خاطر اتفاقاتی که امروز دیگر در زندگی تان دخالت ندارند، نسبت به خود بی اعتماد نکنید.

ادامه مطلب / دانلود

در جامعه ما ارتباط عروس و مادر شوهر یکی از روابطی است که نیاز به مهارت هایی خاص دارد. در این مطلب از سایت میهن فال روش های نفوذ در دل مادر شوهر را برای شما در نظر گرفته ایم که از شما دعوت می کنیم تا با ما همراه باشید.

روش های نفوذ در دل مادر شوهر

دلبری و نظر مثبت مادرشوهر و پدرشوهر را به خود جلب کردن مثل تمام مهارت های زندگی نیازمند کسب مهارت و بینش است.خانم ها زمانی که دختر کوچک خانه پدری هستند، دوست دارند، خودشان را در دل پدر و مادرشان جا کنند و به اصطلاح لوس کنند. وقتی که به سن ازدواج می رسند و راهی خانه بخت می شوند، برای دلبری کردن از همسرشان حاضرند تمام مهارت های لازم را فرا بگیرند. اما در کنار تمام این آموزش ها بدشان نمی آید که یک عروس به تمام معنا برای خانواده همسرشان باشند و به نوعی برای خانواده شوهر دلبری کنند. اما این دلبری و نظر مثبت مادرشوهر و پدرشوهر را به خود جلب کردن مثل تمام مهارت های زندگی نیازمند کسب مهارت و بینش است.

برخی بانوان جوان و نوعروس ها زمانی که پایشان را خانه شوهر می گذارند می بینند تازه فصل آغاز بحث و جنگ و جدل بین خانواده شوهر و عروس است. در این بین هر کس می خواهد حرف خود را به کرسی بنشاند. متأسفانه از همان دوران کودکی، بحث ها، حرف ها، تصویرهای ذهنی و مثل های غلطی از خانواده همسر و مخصوصا مادر شوهر در ذهن دختران و پسران ما جا خوش کرده است و همین پیش ذهنیت ها باعث ایجاد تصورات نادرستی از خانواده همسر در ذهن آن ها شده است. بنابراین بعید به نظر نمی رسد که نوعروس ها با ذهنی پر از پیش فرض های نادرست پا به خانه بخت بگذارد و شروع به قضاوت و داوری از مادر شوهر و خواهر شوهرش کند. نتیجه چنین تصوراتی چیزی جز شعله ور شدن فضای کینه و کدورت بین عروس و خانواده شوهر نخواهد بود. اما در این جا اگر تنها به چند نکته ساده توجه نشان دهید، خواهید دید دلبری هم زیاد سخت نیست. فقط کافی است ذهنمان را از تفسیرهای غلط پاک و برای یادگیری مهارت های جدید خود را آماده کنیم

اول نقاط ضعف شخصیت خودتان بعد دیگران

از نکته های مهم ایجاد یک رابطه دوستانه و گرم بین خود و خانواده همسرمان این است که تا حد امکان نقاط ضعف خود را شناسایی و در جهت برطرف کردن آن ها تلاش کنیم. دختر خانمی که در خانواده پدری خودفردی عصبی، پرخاشگر یا زود رنج بوده مسلما وقتی پا به خانه بخت می گذارد، این اخلاق نادرست خود را یدک می کشد. پس نمی توان انتظار داشت وی بدون اینکه کنترلی بر روی رفتار و اخلاق خود داشته باشد

از مادر شوهر خود دلبری کند. چنین فردی با کوچکترین ناراحتی و مسئله ای که برخلاف میل و خواسته خود باشد سریع از کوره در رفته که نتیجه آن چیزی جز جنگ و جدل بین او و طرف مقابلش نخواهد بود. پس اولین قدم آن است که واقع بینانه شخصیت خود را ارزیابی کرده و آن رفتاری را که می تواند برای زندگی مان آسیب زننده باشد شناسایی و در جهت کنترل آن اقدام کنیم

قانون “آنچه برای خود می پسندی” دلخوری ها را می شوید

برخی از نوعروسان وقتی وارد جمع خانواده شوهر می شوند از این که همسرشان با خواهر و مادر و پدرش گرم می گیرد و بگو و بخند می کند، ناراحت می شوند. شاید با خود این گونه احساس کند که من فردی غریبه برای این جمع محسوب می شوم یا اینکه دوست ندارم شوهرم بیش از اندازه با مادرشوهرم گرم بگیرید. بنابراین وقتی به خانه بر می گردیم، تازه آغاز یک دعوای حسابی بین زن و شوهر است؛ این که تو اصلا مرا تحویل نمی گیری، نمی بینی مرا و فقط به فکر شادی خودت و خانواده ات هستی. اما اگر نوعروسان بپذیرند همانطور که ما دوست داریم با خانواده خود راحت باشیم و بگو بخند کنیم، همسرمان هم چنین تمایلی دارد در آن صورت بسیاری از آن دلخوری ها مرتفع خواهد شد.

وقتی خانواده ها دخالت می کنند چه کنیم؟

متأسفانه با تمام تأکید هایی که روانشناسان حوزه خانواده در رابطه با منع دخالت خانواده شوهر و زن در زندگی تازه عروس و داماد دارند اما باز هم شاهد دخالت ها ی نابجای آن ها در زندگی زوج جوان هستیم و همین امر باعث دلخوری و گاهی تنش های عمیق در ارتباط زوجین می شود. اما برخی نوعروسان خواستار آنند که مهارت های برخورد با این نوع دخالت ها را یاد گرفته تا بدون اصطحکاک های ذهنی و روانی، رابطه صمیمانه بین عروس و خانواده همسرش پا برجا باشد. در چنین شرایطی با خویشتنداری و بدون تحکم و داد و بیداد به آن ها بگویید که در رابطه با گفته های آن ها فکر خواهید کرد.

در ادامه دیگر نیازی نیست چیزی به آن ها بگویید. چنانچه موضوع به همین جا ختم نشد و باز هم شاهد اظهار نظرات نابجای آن ها شدید یادآوری کنید که در موقعیت مناسب با همسرتان مشورت کرده و تصمیم می گیرید. به یاد داشته باشید اغلب خانواده ها واقعا می خواهند در حق فرزندان خود دلسوزی کنند اما گاهی شیوه مناسبی برای این کار انتخاب نمی کنند، پس به آن ها به چشم توطئه گرهای خبیث نگاه نکنید.

چشم پوشیدن هایی که آرامش روحی می آورد

با تمام مراقبت هایی که در جهت دلبری کردن از خانواده همسر به وجود می آوریم، باز هم شرایطی پیش می آید که ما در آن شرایط دچار مشکل می شویم. در این شرایط اول بهتر است مسئله را به روشنی برای خود باز کنیم. به شکل کاملا منطقی ببینیم که مشکل اصلی من با آن ها در چیست. سپس به جای اینکه مشکل را فقط از زاویه دید خود ببینیم از نگاه مادرشوهر یا خواهرشوهر به آن بیندیشیم. هم اکنون موضوع را دوباره بررسی می کنیم. ببینیم مسئله چقدر برایمان مهم است. گاهی اوقات نیاز است از برخی مشکلات و ناراحتی های عبور کرد. چشم پوشی از خطاهای دیگران، آرامش روحی و ذهنی زیادی را برای ما به ارمغان می آورد. اما اگر مشکل را واقعا جدی تلقی می کنید بهتر است آن را با همسرتان در میان گذاشته و راه حل های مختلفی را برای برطرف کردن آن در نظر بگیرید.

تا کجا با مادرشوهرم همراهی کنم؟

از مهم ترین رکن های رفتاری که لازم است هر دختر و پسر جوان به آن واقف باشد حفظ ادب و احترام نسبت به بزرگتر ها است. هرگز با الفاظ ناخوشایند و نازل و دور از شأن یک انسان باوقار با خانواده همسرتان صحبت نکنید. اگر مادر شوهرتان دوست دارد که گاهی او را برای خرید و آشپزی و نظافت همراهی اش کنید، حتما این کار را بکنید چرا که صمیمیت و مهر بین شما و او را دو چندان می کند. اما یادتان باشد این کار را به برنامه همیشگی و روزانه خود تبدیل نکنید چرا که به دنبال آن شاید شاهد انتظارات نامعقول باشید، البته شناخت ظرفیت ها به شما کمک می کند برنامه ریزی بهتری در این باره داشته باشید.

در جنگ های خانواده همسر چه موضعی بگیرم؟

شناخت حریم هر خانواده و احترام به آن یکی از نکات بسیار مهم برای داشتن یک زندگی توأم با آرامش است. خانواده همسر شما هم از این قاعده مستثنی نیستند، بنابراین در جدل های خانوادگی شرکت نکنید یا رفتار محتاطانه تری داشته باشید و از اظهار نظر کردن در برنامه های شخصی و خانوادگی آن ها بپرهیزید. در صورتی که بین شما و خانواده همسرتان اختلافی بوجود می آید قضاوت را برعهده همسرتان بگذارید، این کار حس اعتماد شما را به همسرتان نشان خواهد

ادامه مطلب / دانلود

در دنیای کنونی همه افراد از شبکه های مختلف مجازی استفاده می کنند. اما چیزی که در این زمینه برای برخی آزار دهنده است مشکوک بودن این روابط است و این حس مشکوکیت اگر در بین همسران باشد بسیار عواقب بدی خواهد داشت. در این مطلب از سایت میهن فال مطلبی در نظر گرفته ایم با عنوان:  ارتباطات مجازی همسرتان مشکوک است؟ که امیدواریم این راهکارهای پیشنهادی مفید باشند با ما همراه باشید.

ارتباطات مجازی همسرتان مشکوک است؟

راحله فلاح، کارشناس ارشد روانشناسی: «لطفا یه لحظه خودت رو بگذار جای من. اگه همسرت سه چهارم وقت تو خونه بودنش رو سرگرم لپ تاپش باشه، اگه نصف شب بیدار بشی، ببینی انگشتش مرتب داره روی تبلتش سُر می خوره، اگه تو صدتا گروه اجتماعی عضو باشه، اگه موقع کانکت شدن و کامنت و پست گذاشتن و لایک کردن کارای تعجب برانگیزی بکنه، اگه ببینی تو پروفایلش اطلاعات شخصی اش رو قر و قاطی نوشته، انصافا شما باشی حساس نمی شی؟»

ما انسان ها حس در ارتباط بودن با بقیه را دوست داریم. خوشمان می آید وقتی احساس می کنیم دیگران به ما توجه دارند و خوشحال می شویم وقتی می بینیم از ما حمایت می کنند، به همین دلایل است که عضو شبکه های اجتماعی می شویم و برای ماندگار شدن در آنها وقت می گذاریم و هزینه می کنیم.

تا اینجای قضیه اشکال ندارد که هیچ، خوب هم هست چرا که ما نیازمند ارتباط با جهان و دیگرانیم اما وقتی پای افراط وسط می آید و سرو کله غفلت از همسر، زندگی مشترک و اهم های دیگر پیدا می شود، مسئله ای جان می گیرد که اگر به موقع حل نشود می تواند آنقدر پیچیده شود که رابطه را پله پله تا اضمحلال بکشاند. فرآیندی که از حساسیت شروع می شود و بعد از گذر از شک هایی قوی تر به بدبینی، بی اعتمادی و طلاق عاطفی یا شناسنامه ای منجر می شود.

شاید اگر طرف افراط کننده آشنایمان باشد یا این شخص خود ما باشیم به دلیل شناخت و آگاهی که از عدم سوءنیت او یا خود داریم، بی درنگ حس مقصریاب ذهن مان را به سمت طرف دیگر که حساس شده، گسیل کنیم و به سرزنش اش بپردازیم؛ چرا که به نظرمان او بی دلیل و مدرک همسرش (ما) را قربانی حس-اسیت های خود کرده و علیه او برنامه های نظارتی تدارک دیده است اما اگر از فاصله ای دورتر و کمی واقع بینانه تر به کل قضیه نگاه کنیم، متوجه می شویم که در تشکیل و تقویت این مسئله، رفتار حساسیت برانگیز یک طرف (که پیش فرض ما این است که ناآگاهانه است) به اندازه حساس شدن طرف دیگر موثر و مقصر بوده است.

بنابراین اگر می خواهیم برای رفع حساسیت های همسرمان نسبت به ارتباطات مجازی خود، اقدامی بکنیم، باید یک گام به عقب تر برگردیم؛ یعنی از زمان و مکانی شروع کنیم که مناطق حساس روانی و عاطفی او تحریک و بیدار شدند. بعد از کسب شناخت کافی از این مناطق، خواهیم آموخت که چطور می توانیم بیش از آنکه برانگیزاننده حساسیت در او باشیم، با وی همدلی کنیم. در ادامه چند راهکار ساده و کاربردی پیشنهاد می شود:

۱- روشن کردن برداشت ذهنی خود و همسرمان از ارتباط در فضای مجازی

عضو شدن در شبکه های اجتماعی برای ما چه معنایی دارد؟ برای همسرمان چه معنایی دارد؟ آیا معنای پست گذاشتن و لایک کردن برای هر دوی ما یکسان است؟ یا شاید هم خیلی متفاوت؟ همسر ما به کدام بخش این قضایا بیشتر حساس است؟ چه چیزهایی حساسیت های او را بیشتر می کنند؟ عادات رفتاری ما در فضای مجازی کدام است؟ عادات همسرمان کدام است؟ چه مقدار ارتباط مجازی برای هر کدام از ما لازم و خوب است؟ اینها برخی از سوالاتی است که برای شناخت حساسیت های همسر از او می پرسیم و نظرات او را به خاطر می سپاریم.

۲- تامین احساس امنیت در همسر

یکی از دلایل مهم حساس شدن همسران نسبت به روابط متفرقه یکدیگر، احساس عدم امنیت روانی و عاطفی کافی است. هر قدر میزان این احساس ناامنی در همسر ما بیشتر باشد، به همان نسبت او درباره ارتباطات مجازی ما حساسیت بیشتری نشان خواهد داد. بنابراین در گام دوم سعی می کنیم با ابراز عشق نامشروطمان احساس امنیت را در او تقویت کنیم.

۳- وضع قوانین ارتباطی برای خود

قانونگذار خود باشیم، آن هم بر مبنای شفافیت و صداقت.

* قانون اول: برای صرف وقت در شبکه های مجازی، برای خود برنامه ریزی کنیم؛ نیازهای واقعی مان را اساس کار قرار دهیم. برای مثال حتی اگر شغل مان طولی است که لازم است آنلاین باشیم، طوری ترتیب کارها را بدهیم که بعد از ساعات کار نیازمان به فضای مجازی به حداقل برسد. می توانیم در این زمینه با همکاران مان صحبت کنیم و از آنها بخواهیم در ساعات اداری با ما ارتباط برقرار کنند. به خاطر داشته باشیم برای صرف وقت در فضای غیرواقعی، کم هم زیاد است.

* قانون دوم: در انتخاب گروه هایی که عضو می شویم با دقت عمل کنیم. اگر کسی یا عاملی در آن گروه حضور دارد که همسر ما به آن حساس است، در ارزش رد کردن آن شک نکنیم.

* قانون سوم: در تعداد گروه هایی که عضو می شویم، معتدل رفتار کنیم.

* قانون چهارم: افراد ناشناس را تایید نکنیم.

* قانون پنجم: بیش از آن که وقت صرف دیگران کنیم با همسرمان حرف بزنیم.

* قانون ششم: در هنگام استفاده از شبکه های اجتماعی کنار همسرمان باشیم، سعی نکنیم چیزی را از او مخفی کنیم.

* قانون هفتم: سر سفره، در رختخواب، سفر و گفتگوهای دونفره، وسایل ارتباطی را از خود دور کنیم. بگذاریم همسرمان ببیند برای ما بیش از هر چیز اهمیت دارد.

۴- ارائه اطلاعات واقعی از وضعیت تأهل خود در پروفایل

کسی که متاهل است و در پروفایلش مجرد را علامت می زند، بدون شک کار حساسیت برانگیزی انجام داده است. برخلاف این فرد مثالی، یکی از دوستان واقعی ما در توضیح پروفایلش اضافه کرده بود، متأهل خوشبخت. فکر می کنید اضافه کردن این کلمه چقدر در کاهش حساسیت همسر او موثر بوده باشد؟

۵- رفتارهای حساسیت برانگیز نکنیم

فرض کنیم آنچه در شبکه اجتماعی می نویسیم، می خوانیم یا عکسی که برای دیگران می فرستیم، همه قرار است در یک مجله پرتیراژ چاپ شود. آیا باز هم آن رفتارها را انجام می دهیم؟

۶- رازدار باشیم

زندگی مشترک فراز و نشیب های زیادی دارد. بیان کردن مشکلات زندگی در فضاهای مجازی، حتی اگر در چنان لفافه ای باشد که جز خود و همسرمان کسی معنای آنها را متوجه نشود، عامل مهمی در تخریب آرامش همسر و ایجاد حساسیت در او خواهد بود. به جای ابراز احساسات در ارتباطات غیرواقعی، سعی کنیم به ارتباط واقعی مان با همسر سروسامانی بدهیم.

۷- از لایک های حساسیت برانگیز پرهیز کنیم

حواس مان باشد که چه مطالب، عکس ها یا خبرهایی را لایک می کنیم. بدیهی است اگر این موارد جزء حساسیت های همسرمان باشند، ماییم ه برانگیزاننده آن بوده ایم.

۸- با همسرمان همدل شویم

سعی کنیم احساس او را بفهمیم. بفهمیم در رقابت بودن با یک جسم بی جان که چیزی به جز شخصیت پردازی های مطلوب صاحبان شان نیستند، چه طعمی دارد؟ احساس عدم امنیت عاطفی را لمس کنیم. در یک کلم به جای اینکه او را احساس کنیم، سعی کنیم احساساتش را احساس کنیم.

ادامه مطلب / دانلود

همسرآزاری از معضلات جامعه امروزی هستند که در این مطلب از سایت میهن فال نشانه های همسر آزاری را برای شما د رنظر گرفته ایم که امیدواریم مورد استفاده شما همراهان عزیز قرار گیرد. با ما همراه باشید.

نشانه های همسر آزاری

برای اینکه نام‌تان در فهرست همسرآزارها جا بگیرد، نیازی نیست که شریک زندگی‌تان را کتک بزنید و چماق به دست بالای سرش بایستید. گاهی انجام رفتارهای ساده‌ای که خودتان هم از کودکی با آنها بزرگ شده‌اید یا در میان آدم‌های دور و برتان دیده‌اید، می‌تواند شما را به داشتن رفتارهای خشونت‌آمیز متهم کند. می‌خواهید از قالب‌های کلیشه‌ای که خیلی از زوج‌ها براساس آن رفتار می‌کنند بیرون بیایید و سلامت زندگی مشترک‌تان را بالاتر ببرید؟ پس این زنگ خطر‌ها را که در ادامه ی آسمونی اومدرو بشناسید. اگر شما تنها ۷ نشانه از این ۹ نشانه را در ارتباط‌تان بروز می‌دهید، باید بگوییم که از همسرتان سوءاستفاده می‌کنید و به همسرآزاری مبتلا هستید.

برای هم اسم می‌گذارید؟

همسرتان را با واژه‌هایی مثل «کدو» یا «لاک‌پشت» صدا می‌کنید و ایرادهای او را با نسبت دادنش به یک موجود زنده به رخش می‌کشید؟

گذاشتن اسم به‌دلیل تحقیر یا نسبت دادن یک ویژگی ناپسند روی شریک زندگی‌تان، می‌تواند یکی از نشانه‌های این رفتار باشد. درست است که روانشناسان هم توصیه می‌کنند در یک رابطه عاشقانه، یک اسم لطیف و عاشقانه را برای همسرتان انتخاب کنید و هرازگاهی با آن واژه صدایش کنید اما اسم‌های تحقیر کننده هرگز در این گروه جا نمی‌گیرد. عاشق‌هایی که خشونت کلامی را در رفتارشان بروز می‌دهند به‌ جای انتقاد از همسرشان ویژگی‌های او را به شکلی تحقیر کننده بیان می‌کنند و مثل یک برچسب آن را روی همسرشان می‌چسبانند. مهم نیست که این واژه‌ها با آرامش و خنده به زبان بیاید یا با یک لحن تند. این صفت‌ها در هر شرایطی که ادا شوند، به ارتباط شما آسیب می‌رسانند. اگر می‌خواهید دست از این خشونت بردارید در مورد ویژگی‌های منفی همسرتان با او صحبت کنید و به‌جای اسم‌گذاری روی او، با هم برای محو کردن این ویژگی‌ها تلاش کنید.

رئیس زندگی شما هستید؟

به‌دلیل اینکه اتومبیل یا خانه به نام شما باشد یا پس‌اندازتان در حساب شما قرار داشته باشد، با همسرتان بحث می‌کنید و دوست دارید کنترل تمام دارایی‌ها یا تصمیم‌گیری‌های زندگی مشترکتان دردست شما باشد؟اگر شما به مشترک بودن این زندگی اعتقادی ندارید و گمان می‌کنید همسرتان با دادن تمام اختیارات و دارایی‌ها به شما، عشقش را نشان می‌دهد، خشونت رفتاری اساس زندگی مشترک شماست. زندگی با چاشنی خشونت رفتاری، اقتدار شما را در این رابطه بیشتر نمی‌کند بلکه قدرت کاذبی را برایتان می‌سازد که ممکن است با ساده‌ترین اتفاق از دست برود. فراموش نکنید یک رابطه عاشقانه، میدان قدرت‌نمایی نیست.

داد می‌زنید و فحش می‌دهید؟

از خانه مادر شوهرتان برگشته‌اید و به‌دلیل دخالتی که در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی‌تان کرده‌اند با همسرتان کلنجار می‌روید؟ وقتی شما را با توضیحاتش قانع نمی‌کند صدایتان را بالا می‌برید و اگر دعوا خیلی جدی شود و خانواده او مقصر اختلافات شما باشند به ناسزا یا نفرین کردن متوسل می‌شوید؟

حتی در بدترین لحظات هم نباید بگذارید منطق از ارتباط شما فراری شود و خشونت کلامی یا رفتاری جایش را بگیرد. ناسزا گفتن، داد زدن و به کرسی نشاندن حرف با ترساندن همسرتان هم در گرو رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد. مهم نیست که حق تا چه اندازه با شماست. از همان لحظه‌ای که رفتار شما از دایره منطق خارج می‌شود، دیگر حق با شما نیست.

مدام تهدید می‌کنید؟

کلمه اگر«در زندگی شما نقش اساسی را بازی می‌کند؟ مدام برای همسرتان خط و نشان می‌کشید و جملاتی از این قبیل را همراه با چاشنی تهدید به زبان می‌آورید؟ «اگر تا این ساعت خانه نباشی»، «اگر فلان خرج را برای خانه نکنی»، «اگر امروز به این مهمانی نرویم»، «اگر با فلانی صمیمی شوی» و … .

حتی اگر چنین ادعاهایی را به شوخی بیان کنید، شما یک همسرآزار هستید. هر نوع تهدیدی که به تغییر رفتار همسرتان تبدیل شود، گرچه شما را به خواسته‌تان می‌رساند، اما در نهایت به زیان ارتباط‌تان تمام می‌شود. شما حق ندارید برای تغییر دادن رفتار او به مقابله به مثل تهدیدش کنید یا او را از برخوردی که با خانواده‌اش خواهید کرد، بترسانید.

او را قربانی می‌کنید؟

وقتی همسرتان از شما در مورد پول زیادی که برای خریدن چند لباس صرف کرده‌اید، سؤال می‌کند، او را به عنوان مقصر معرفی می‌کنید و می‌گویید «اگر حرصم را درنمی‌آوردی و اگر مرا این همه تنها نمی‌گذاشتی این کار را نمی‌کردم؟»

مقصر جلوه دادن همسرتان به‌دلیل رفتاری که انجام داده‌اید یا اعلام اینکه رفتار من واکنشی به کارهای تو بود، در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرد. هرگز برای پوشاندن اشتباهات‌تان، کاستی‌ها و اشتباهات همسرتان را به رخش نکشید و نگویید اگر تو این عیب‌ها را نداشتی، من هم انسان کاملی می‌شدم. اگر قرار است با هم زندگی کنید، بهتر است همدیگر را با تمام کاستی‌هایتان بپذیرید و به جای ساختن یک چماق از آنها با همکاری هم برای تغییر دادنشان تلاش کنید.

بار زندگی را روی دوش او می‌اندازید؟

همسرتان را به عنوان ماشین پولسازی می‌بینید و تا زمانی به او و توانایی‌هایش اطمینان دارید که رفاهی که انتظار دارید را برایتان به وجود بیاورد؟ یا اینکه چون شما خرج زندگی را می‌دهید انتظار دارید کارهای خانه را بدون کم و کاست انجام دهد و در زندگی‌تان قانون‌های سفت و سختی را به عنوان «وظیفه‌ات است» تعریف می‌کنید؟

نادیده گرفتن توانایی‌ها و شرایط همسرتان و داشتن انتظارات نامعقول از او نشانه همسرآزاری است. اگر انگیزه شما برای ازدواج یا داشتن رفتار مناسب با همسرتان، درآمدی است که به خانه می‌آورد یا اگر به دلیل توانایی همسرتان در نظافت منزل یا آشپزی او را سرزنش می‌کنید و با دیگران مقایسه می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید.

با او معامله می‌کنید؟

همسرتان از شما می‌خواهد لحظه سال تحویل را در کنار خانواده‌اش بگذرانید و شما گرچه دوست دارید در آن زمان در کنار خانواده خود باشید اما گمان می‌کنید، می‌توانید از این نمد، قبایی برای خود ببافید. پس در مقابل لطفی که به همسرتان می‌کنید، از او برای رفتن به سفری که دوست دارید یا خرید چیزی که می‌خواهید قول می‌گیرید.

باجگیری و معامله کردن در زندگی مشترک هم نوعی خشونت رفتاری است. اگر شما یک همسرآزار باشید، به هر خواسته او به چشم فرصتی برای رسیدن به خواسته‌هایتان نگاه می‌کنید اما مراقب باشید و فراموش نکنید که زندگی میدان رقابت نیست. اگر شما با همسرتان معامله کنید به مرور از او هم یک باجگیر می‌سازید و باعث می‌شوید به‌دلیل هر محبتی که در حق‌تان می‌کند، یک امتیاز از شما بگیرد.

با چشم‌غره او را از کاری منصرف می‌کنید؟

همسرتان در مهمانی مشغول صحبت است و شما احساس می‌کنید که نباید آن حرف را بیان کند. احتمالا اولین راهی که برای متوجه کردن او امتحان می‌کنید، چشم‌غره رفتن یا زدن پا به پای اوست.

اگر شما با چشم‌غره یا تهدید کردن غیرکلامی همسرتان، او را از انجام دادن یک کار یا گفتن یک حرف منصرف می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید. بسیاری از ما از کودکی با چنین رفتارهایی بزرگ شده‌ایم و این رفتار را از همکارمان گرفته تا فرزندمان، به همه تحویل می‌دهیم. اما وقت آن است که بدانیم این حرکت غیرکلامی در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرند و با حضورشان می‌توانند به زندگی مشترک و روابط اجتماعی ما آسیب برسانند.

دورش حصار می‌کشید؟

شما تعیین می‌کنید که همسرتان با چه کسانی ارتباط داشته باشد یا نه؟ زمانی که دوستان یا خانواده‌تان می‌خواهند به خانه شما بیایند، با کمال میل و بدون اطلاع او پذیرایشان می‌شوید اما حق دعوت کردن مهمان را به همسرتان نمی‌دهید؟

ایزوله کردن همسرتان و دور کردن او از کسانی که دوست‌شان دارد و در کنارشان آرامش می‌گیرد هم در گروه رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد. اگر انتظار دارید همسرتان تمام گذشته و عزیزانش را کنار بگذارد و جزئی از دوستان و خانواده شما شود، شما یک همسرآزار هستید.

ادامه مطلب / دانلود

آیا نارضایتی جنسی باعث طلاق می گردد؟

مشکلات جنسی، معضلی که بنا به گفته کارشناسان در جامعه امروز به حد زیادی وجود دارد و اگر به آن توجه نشود ممکن است در آینده چالش برانگیز شود، هر چند متخصصینی در حوزه سلامت جنسی فعالیت می‌کنند ولی معذوریت‌هایی در این زمینه وجود دارد که آشکارا صحبت کردن را برای افراد سخت می‌کند.

بیش از ۷۰ درصد علل طلاق و حدود ۴۰ درصدعلل گرایش به مواد مخدر مربوط به عدم رضایت مسائل زناشویی جنسی است. ارائه این آمار مهمترین خبری بود که در مراسم افتتاح کلینیک سلامت جنسی در مجتمع درمانی و دارویی هلال احمر مطرح شد. خبری که نشان از اهمیت این موضوع و برداشتن تابویی بود که سالهاست در جامعه وجود دارد. در این مراسم مسئولان هلال احمر از جمله علی‌اصغر احمدی، دبیرکل جمعیت هلال‌احمر حضور داشتند تا با سخنان خود به مردم و به خصوص مسئولان یادآوری کنند که اگر پرداختن به مسائل جنسی مورد غفلت قرار گیرد و به آن پرداخته نشود ممکن است در آینده با مشکلات پیچیده‌ای روبرو شویم که حل آن به راحتی امکان‌پذیر نباشد.

«در کشور معمولا درباره مسائل اول انکار می‌کنیم و بعد خشمگین می‌شویم و در آخر به عنوان یک ضرورت بدیهی وقتی که تمام فرصت‌ها را از دست دادیم به آن می‌پردازیم. نمونه آن مصرف الکل در کشور است. مدت‌ها منکر این قضیه بودیم که مصرف الکل در جامعه زیاد است. حالا که می‌بینیم مصرف الکل افزایش یافته وزارت بهداشت به دنبال تاسیس کلینیک‌های ترک الکل است.» این موضوع صحبتی بود که علیرضا بهرامی، معاون پشتیبانی و برنامه‌ریزی مجموعه دارویی درمانی هلال ایران در این مراسم مطرح و از انکار برخی از مسائل در جامعه چه از سوی مسئولان و چه از سوی مردم ابراز نارضایتی کرد. بهرامی همچنین به این موضوع اشاره کرد که به علت تابویی که در جامعه ساخته‌ایم حتی بخشی از مسائل دینی را هم نمی توان در جامعه بیان کرد چه برسد به اینکه به آن پرداخت. در واقع تابوهایی ساخته‌ایم که خود زنجیری بر دست و پای ما شده است در حالی که ضرورت پرداختن به مشکلات جنسی همانند ضرورت پرداختن به دیگر بیماری‌ها است. نبود هیجانات و شادی‌های مشروع یعنی نپرداختن و ندیدن آن مساله‌ای است که در جامعه ما وجود دارد. یکی از مهمترین مسائل لذت‌های مشروع است که باید در قالب مشروع به آن بپردازیم و این حقوق را به رسمیت بشناسیم. این اقدام جایگاه خانواده را نیز محکم می‌کند. پرداختن به این مساله شاید در تریبون‌های رسمی باب نباشد ولی به عینه می‌بینیم که معضل اساسی جامعه است. بیش از ۷۰ درصد علل طلاق و حدود۴۰ درصدعلل رجوع به مواد مخدر مربوط به عدم رضایت مسائل زناشویی جنسی است. مهمترین معضل در این خصوص خانواده‌ای است که با عوارضی از جمله طلاق عاطفی و ازدواج سفید مواجه می‌شود.

بهرامی در ادامه این سخنان مهمترین بحث در کلینیک‌های سلامت جنسی را آموزش دانست و نسبت به حذف واحد تنظیم خانواده در آموزش عالی کشور ابراز تاسف کرد. او گفت: کاش می‌شد به جای تنظیم خانواده، سلامت جنسی و خانواده را لحاظ کرد چون این موضوع به تریبون مشروعی نیاز دارد که این مباحث را به جامعه منتقل کند.

همچنین علی‌اصغر احمدی، دبیرکل جمعیت هلال‌احمر در این مراسم با تاکید بر اینکه که به مشکلات جنسی و مبحث سلامت جنسی می‌توان به عنوان ناهنجاری اجتماعی در کنار سایر ناهنجاری‌ها نگاه کرد گفت: حداقل اگر از بعد اخلاق به این مبحث بنگریم، اقدام در جهت رفع مشکلات آن امری پذیرفته شده است. از بُعد آسیب‌های اجتماعی هم لازم است به این موضوع پرداخته شود. وی همچنین به فرمایشات رهبرمعظم انقلاب نیز اشاره کرد و یادآور شد: زمانی مقام معظم رهبری موضوع تهاجم فرهنگی را در جامعه مطرح کردند و بعدها دیدیم که سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای دقیقا نهاد خانواده‌ها را هدف قرار داده‌اند. متاسفانه به هر دلیلی نیز گرایش به سمت سریال‌های برخی از شبکه‌های ماهواره‌ای در خانواده‌ها دیده می‌شود، این سریال‌ها عمق و ریشه خانواده‌ها را هدف قرار داده‌اند بنابراین بحث آموزش و تذکر بسیار مهم است و سایر دستگاه‌ها نیز باید در این زمینه کمک کنند. احمدی وظیفه اصلی سلامت را بر عهده وزارت بهداشت و دستگاه‌هایی همچون تامین اجتماعی دانست و هلال‌احمر را به عنوان سمن یا سازمان مردم نهاد بزرگ، در کمک به دولت معرفی کرد و گفت که در برنامه ششم توسعه باید به مباحث دارویی و درمانی جمعیت هلال‌احمر نگاهی ویژه داشته باشند و هدف‌ها را با ماموریت سازمانی و برنامه‌های کلان تطبیق دهند.

امیر مدیر، مدیر کلینیک سلامت جنسی مجتمع دارویی درمانی هلال ایران از دیگر افرادی بود که در این مراسم به سخنرانی پرداخت و تحکیم خانواده را هدف اصلی افتتاح کلینیک سلامت جنسی دانست. او گفت که موضوع سلامت جنسی و رضایت جنسی در آینده چالش‌برانگیز خواهد بود که این موضوع تنها مختص ایران نیست و در همه جای دنیا وجود دارد بنابراین مجبوریم راه‌حلی میانه برای این موضوع ارائه کنیم که دچار افراط و تفریط نشویم. وی آموزش را راه‌حلی برای پیشگیری از اختلالات جنسی و افزایش رضایتمندی افراد دانست و همچنین اقدامات پژوهشی را از دیگر اهداف این کلینیک معرفی کرد به نحوی که با ثبت الکترونیکی پرونده بیماران علاوه بر ارائه آمار علت مشکلات را نیز بررسی خواهند کرد.

در ادامه مسعود حبیبی، رییس مجتمع دارویی – درمانی جمعیت هلال احمر بر اهمیت فرهنگ‌سازی مطرح کردن مسائل جنسی تاکید کرد و معتقد است که باید کاری فرهنگی انجام داد تا با این مساله نیز به صورتی عادی برخورد شود که این موضوع نیازمند حضور رسانه‌هاست. وی همچنین این موضوع را مطرح کرد که وزارت بهداشت نیز درصدد تشکیل چنین مراکزی است و گفت که تشکیل این مراکز فرصتی برای جامعه تلقی می‌شود تا کسانی که اختلالاتی در این باره دارند، بتوانند درمان مناسب را دریافت کنند. حبیبی همچنین از راه اندازی کلینیک سلامت مادر، جنین و نوزاد در هفته دولت خبر داد و گفت: این کلینیک مراقبت‌های بارداری و نوزادی را ارایه خواهد کرد چرا که بیماری‌ها در این حوزه خانواده را مستاصل می‌کند. کلینیک مشاوره نیز به‌زودی راه اندازی خواهد شد تا مردم بتوانند از خدمات آن بهره مند شوند. همچنین فاز بعدی ما براساس چشم انداز ترسیم شده، راه اندازی مرکز جامع سرطان است که البته این امر در حال انجام است.

سید علی آذین، متخصص پزشکی اجتماعی از دیگر افرادی بود که در این جلسه به آسیب شناسی سلامت جنسی اشاره کرد. او معتقد است که شرط اول برای ارائه خدمت برای اینکه در این حوزه سیاستگذاری شود درک درست از موضوع و پیچیدگی آن است و بر این موضوع تاکید کرد که ساده انگاری در این خصوص واقعا آفت است. احترام به حقوق جنسی افراد نکته دومی بود که آذین به آن اشاره کرد و آموزش را بخشی از حقوق جنسی و باروری مردم دانست. در واقع دسترسی به آموزش و بهره‌مندی از روابط جنسی ایمن جزء حقوق باروری جنسی افراد است.

هر کشوری بنابر مقتضیات خود می‌تواند سیاست‌های جمعیتی مختلفی داشته باشد ولی بعضی از مسائل جزء حقوق است که نباید در ارائه خدمات سلامت به مردم از این موارد کم بگذاریم. آنطور که سید علی آذین مطرح کرد؛ عمده مشکلات مردم در حوزه سلامت جنسی فقط از جنس دغدغه، فکر و علامت سوال است. مردم در این خصوص بلاتکلیف هستند و نمی‌دانند که باید به کجا مراجعه کنند. اگر در حیطه کلینیک‌های سلامت جنسی بتوانیم این مشکلات را حل کنیم دغدغه بسیاری از مردم حل می شود. قسمت دیگری از آسیب شناسی سلامت جنسی مشکلات مربوط به حوزه فعالیت‌های جنسی است. وی همچنین افزایش قابل توجه امید به زندگی در کشور و بسیاری از شاخص‌های بهداشتی را باعث مباهات دانست و گفت: وقت آن بود که با توجه به اینکه بسیاری از نیاز‌های مردم در حوزه سلامت جنسی به تقاضا تبدیل شده است، نظام سلامت به دنبال این باشد که در زمینه آموزش، فرهنگ سازی و ارائه مراقبت‌های سلامت جنسی گام‌هایی بردارد.

این متخصص پزشکی اجتماعی در ادامه سخنان خود بر علت توجه به سلامت جنسی افراد پرداخت. او گفت: از دهه ۱۹۸۰میلادی که با پدیده همه‌گیری ایدز در دنیا مواجه شدیم موضوع سلامت جنسی حال بحرانی پیدا کرد و رفتارهای جنسی افراد صرفا یک مساله شخصی تلقی نمی‌شد. در کنار آن از آنجایی که بیماری‌های دیگری منتقل شونده از راه جنسی کمک می‌کند که گسترش ایدز بیشتر شود، همزمان باید کنترل سایر عفونت‌های منتقل شونده از راه تماس جنسی مد نظر قرار گیرد. اگر این اولویت که در کیفیت زندگی افراد و انگی که دارد کنار بگذاریم رضایتمندی از روابط جنسی یکی از اولویت‌ها است و این موضوع در چارچوب خانواده بسیار مهم است چرا که به صمیمیت و مسئولیت پذیری بیشتر منجر می‌شود. بنابراین اگر این موضوع آسیب ببیند می‌تواند بر تعهد و مسئولیت پذیری تاثیر بگذارد. آذین بر این موضوع تاکید کرد که زندگی جنسی جامعه ما در حال تغییر است. این تغییر جنبه‌های مثبت و منفی دارد و با خود همانند هر تغییری در جامعه آسیب‌پذیری‌هایی به همراه دارد. اگر چشممان را بر این موضوع ببندیم یک روز از خواب بیدار شده و متوجه می‌شویم که موضوع پیچیده شده است و با معضلی که در حال حاضر در اعتیاد داریم بعدها مواجه خواهیم بود.

ادامه مطلب / دانلود

تاثیر عذر خواهی در زندگی مشترک

عذرخواهی کردن در زندگی زناشویی کاری است که بیشتر مردان انجام نمی دهند و این تنها زنان هستند که در زندگی شان باید از شوهرشان عذرخواهی کنند.

وقتی اشتباهی بین زوجین صورت می گیرد، معمولا زنان زودتر از مردان عذر خواهی می کنند. شاید گفتن جمله « من را ببخش» یا « معذرت می خواهم» از جملاتی است که مردان کمتر از آن استفاده می کنند.

نتایج یک مطالعه نشان می‌دهد که زنان در مقایسه با مردان بیشتر عذرخواهی می‌کنند. زنان در مواجهه با برخوردهای توهین‌آمیز، آستانه تحمل پایین‌تری دارند و به همین دلیل مجبور می‌شوند بیشتر عذرخواهی کنند. همچنین محققان معتقدند، مردان کمتر تمایل به چنین کاری دارند زیرا اغلب حس می‌کنند، فردی که عذرخواهی می‌کند در موضع پایین‌تری قرار می‌گیرد. آقایان ممکن است به دلیل ترس از اعتراف به اشتباه خود، کمتر رغبتی به عذرخواهی کردن داشته باشند.

از زنان عذرخواهی کنید تا سکته نکنند
شاید گفتن کلمه متاسفم سخت‌ترین کار برای مردان باشد ، تحقیقات نشان می‌دهد عذرخواهی کردن از زنان می‌تواند سلامت آن‌ها را بهبود ببخشد. زنانی که در قبال رفتار بی‌دابانه یا آزاردهنده دیگران عذرخواهی دریافت نمی‌کنند، فشار خونشان بالا می‌رود و این موضوع می‌تواند خطر ابتلا به حمله قلبی و سکته را در آن‌ها افزایش دهد. برخلاف مردان که پس از شنیدن اقرار به اشتباه دیگران، فشارشان بالا می رود و بیش تر تههیج می شوند. به طور کلی، زنان بعد از شنیدن عذرخواهی سریع‌تر آرام می‌شوند ، در حالی که مردان برعکس زنان بیش‌تر برآشفته می‌شوند.

عذرخواهی کردن را یاد بگیریم
اشتباهاتی که از نظر عاطفی در روابط خود مرتکب می شویم اغلب اثرات ماندگارتر و زیان آوری بر روابط ما با دیگران می گذارد. این خطاها به تدریج بر روی هم انباشته می شود و بعد از چند سال، رابطه ما را با دیگران سرد می کند و حتی می تواند موجب قطع رابطه با آنها شود.پس قوانین یک معذرت خواهی را یاد بگیریم.

عذرخواهی با شیوه ای درست
هر معذرت خواهی شامل دو بخش است : ۱- معذرت خواهی، ۲ – پاسخ آن. برای آنکه معذرت خواهی موثر واقع شود، باید به طور کامل و درست بیان شود، مورد تعمق قرار گیرد و در آخر به آن پاسخ داده شود.
وقتی کسی دیگری را آزرده می سازد و سپس به شیوه ای سطحی عذرخواهی می کند و عذرخواهی او مورد پذیرش نیز واقع می شود، علاوه بر اینکه مشکل حل نمی شود، ممکن است اثرات زیان بار آن برای همیشه باقی بماند و در طولانی مدت، رابطه را به سوی قهقرا بکشاند و این نوع عذرخواهی، هیچ نتیجه مثبت و سازنده ای به بار نیاورد. بنابراین پذیرش معذرت خواهی نباید به سرعت و بدون تامل و تعمق صورت گیرد.

معمولا زنان زودتر از مردان عذر خواهی می کنند

 

اشتباه کاملا مشخص شود
معذرت خواهی زمانی موثر واقع می شود که عمل اشتباه فرد در آن کاملا مشخص شود. بعضی اوقات مردم به خاطر عملی که چندان مشکل آفرین نبوده به عذرخواهی می پردازند و عامل اصلی رنجش را فراموش می کنند. لازم است هر مشکلی دقیقا و با موشکافی مورد تحلیل قرار گیرد تا معذرت خواهی به خاطر اصل عمل (نه ظاهر آن) انجام پذیرد.

از تاثیر اشتباه تان آگاه شوید
در هنگام معذرت خواهی از عمل اشتباه خود، باید از شدت تاثیر آن بر دیگران آگاه باشیم. اگر میزان ناراحتی و رنجش افراد از عملکرد دیگران را به سه بخش «خفیف، متوسط و شدید» تقسیم کنیم، لازم است میزان عذرخواهی ما دقیقا متناسب با میزان یا درجه رنجش طرف مقابل باشد.

به یک عذرخواهی لفظی ساده بسنده نکنید
به کار بردن کلماتی مانند «ببخشید»، «معذرت می خواهم» یا «وای؛ اشتباه کردم» و غیره، به هیچ وجه عذرخواهی واقعی محسوب نمی شود. این نوع عذرخواهی ها شاید در زمانی که ناخواسته به کسی تنه می زنیم یا به میان حرف کسی می پریم مثمر ثمر باشد اما اگر احساسات فردی را شدیدا جریحه دار کرده ایم، به هیچ وجه موثر نیستند.

سریع نبخشید
سریع بخشیدن افراد، دقیقا به همان اندازه خطرناک است که نبخشیدنشان، زیرا اگر عذرخواهی دیگران را بدون هیچ واکنشی فورا بپذیرید در روابط عاطفی خود با او به هیچگونه تغییر مثبت یا بهبود عاطفی دست نمی یابید. او ظاهرا آرام است. انتخاب با شماست و هیچ اجباری در کار نیست. اگر فکر می کنید عذرخواهی او از صمیم قلب و واقعی نیست، آن را رد کنید.

مردانه عذرخواهی کنید
در اتفاقات مهم ناتوانی در عذرخواهی ممکن است به همه روابط مان صدمه بزند، چه روابط کاری و چه شخصی. اینکه یاد بگیرید چطور به درستی عذرخواهی کنید، قدمی مهم در عاقل شدن تان است. گاهی غرور، شرم و خشم نمی گذارد جمله «معذرت می خواهم» بر زبانمان جاری شود. همه ما گاهی اشتباه می‌کنیم. باید نواقص خود را جزء بخشی از زندگی خود قبول کنیم. سرکوب نکردن آن، شما را از دیگران دور می‌کند و پذیرفتن آن به رشد فکری شما کمک می کند.

کارهایی که می توانید انجام دهید
اگر نمی‌توانید به زبان بیاورید، بنویسید
گاهی‌اوقات غرور یا خجالت اجازه نمی‌دهد از کسی عذرخواهی کنید. گاهی‌اوقات یک یادداشت و یا نامه بهتر از حرف زدن است زیرا باعث می‌شود بتوانید همه احساساتتان را بدون اینکه حرفهایتان را فراموش کنید بیان کنید.

در صورت لزوم از شوخ‌طبعی استفاده کنید
بعضی شوخی‌ها، اگر درست باشند، می‌تواند فشار موجود را شکسته و باعث خنده هر دو شما شود. البته دقت کنید که گفتیم شوخی که درست و مناسب باشد، اگر به همسرتان خیانت کرده باشید، دیگر نمی‌توانید درمورد آن جوک بسازید و بخندید.

یک عذرخواهی بدون جدیت بدتر از عذرخواهی نکردن است
ناراحتی و عصبانیت فرد از شما با این رفتار بیشتر می‌شود. بگویید که فهمیده‌اید چرا اشتباه کرده‌اید.

وقتی می‌خواهید عذرخواهی کنید، کارتان را توجیه نکنید و بهانه نیاورید
این کار ارزش و جدیت اعتراف و عذرخواهی شما را از بین می‌برد. هیچ «اما» و «اگر»ی در جملات خود به کار نبرید.

و در آخر اینکه متعهد شوید که جبران می‌کنید
این یک قسمت بسیار مهم از فرایند عذرخواهی است. باید راه‌هایی برای جبران اشتباهی که مرتکب شده‌اید، پیشنهاد دهید. از حل کردن مشکلی که بوجود آورده اید، دریغ نکنید.
منبع : tebyan.net
 

ادامه مطلب / دانلود

با این راهکارهای زندگی ساده و شادی داشته باشید؟

خوب زندگی کردن یک هنر است که در کنار در نظر گرفتن پارامترهای مادی و معنوی باید به عنوان یک دانش، آموخته شود.

« زندگی در واقع یک شوخی است، نه یک امر جدی، اگر آن را جدی بگیری، آن‌وقت رنج می‌بری، از افکارت رنج خواهی برد، زندگی مانند یک وزنه سنگین می‌شود و تو زیر بار آن خرد می‌شوی، آن‌گاه زندگی تمام نشاط خودش را از دست می‌دهد، تمام خنده‌هایش را. »  اوشو

خوب زندگی کردن یک هنر است که در کنار در نظر گرفتن پارامترهای مادی و معنوی باید به عنوان یک دانش، آموخته شود. اغلب ما سال‌های طولانی از عمر خود را صرف تلاش برای کسب موقعیت و ساخت زندگی بهتر و شرایط آرمانی می‌کنیم، حال آن‌که تعداد کمی هستند که در طول این تلاش مداوم و طی کردن مسیر و یا حتی در زمان رسیدن به اهداف مد نظرشان، از زندگی لذت می‌برند. شاید بهتر باشد برای درک بهتر جنبه‌های زیستن، ساده‌تر زندگی کنیم.

این عبارت شعارگونه که تحت عنوان ساده‌زیستی از کودکی به عنوان یک خصلت معنوی بیان شده است به راحتی قابل دسترس نیست. نمی‌شود یک شبه شیوه زندگی را عوض کرد، بلکه نیاز است همگی راهکارهایی را بشناسیم که به کمک آن بتوانیم بهنر و ساده‌تر زندگی کنیم. در نظر داشته باشید که قاعدتا لازمه «زندگی» داشتن سطح استانداردی از جنبه‌های مختلف است و منظور از زندگی ساده‌تر پایین آوردن پارامترها و حقیر شمردن زندگی نیست بلکه درک بهتر معنای زندگی است.

زمانی که یاد بگیرید که ساده‌تر زندگی کنید، قادر هستید زمان بیشتری را به فعالیت‌هایی بپردازید که دوست دارید، بیشتر وقت خود را با افرادی بگذرانید که از هم‌نشینی با آن‌ها لذت می‌برید. از بسیاری از مسائل و درگیرهای جسمی و روحی آزاد می‌شوید و پیرامون شما را مباحثی پر می‌کنند که در واقع ارزشمند و یا ضروری هستند .

هدف اساسی ما از ساده کردن زندگی آن است که بسیاری از چیزهایی را که در حال حاضر زندگی روزمره اغلب ما را پر کرده‌اند (چیزهایی نظیر، عجله، استرس، افراد و کارهایی که مورد علاقه ما نیستند و یا حتی برای ما آزاردهنده هستند و فکرهای منفی) حذف کرده و در عوض فرصتی را برای فکر کردن، خلاقیت و ارتباط‌های موثر ایجاد کنیم.

قاعدتا هرگز نمی‌توانید این نظم را به طور قطع در زندگی خود ایجاد کنید زیرا که شما هم در این دنیای پر مشغله زندگی می‌کنید و در دنیای حقیقی پیرامون ما برای برآورده کردن برخی از نیازهای اساسی زندگی از قبیل داشتن یک سرپناه حداقلی، مجبور هستید که خود را درمعرض استرس و گاه کارهای طاقت‌فرسا قرار دهید.

بنابراین ما هم در این مقاله قصد نداریم یک دنیا و زندگی رویایی را برای شما به تصویر بکشیم. تنها تلاش شده است با پیشنهاد کردن راهکارهایی، تا آن‌جا که ممکن زندگی را ساده‌تر دید و ساده‌تر زندگی کرد.

۲۵ درس برای داشتن زندگی ساده‌تر
۱- زندگی ساده به مفهوم اضافه کردن عناصر معنی‌دار به زندگی است که البته پیش از اضافه شدن این عناصر باید جای خالی برای آن‌ها باز کنید. در اطراف شما بسیاری اقلام غیر ضروری است که نه تنها از آن‌ها استفاده نمی کنید بلکه کماکان هزینه‌ای را صرف نگهداری آن‌ها می‌کنید. قاعدتا زندگی بدون پرداخت هزینه بابت اقلام غیرضروری نه تنها ممکن، بلکه دل‌پذیرتر خواهد بود.

۲- قرار نیست به بهانه ساده کردن زندگی، فقیرانه و یا در شرایط حادتر حقیرانه زندگی کنید. هدف ایجاد تفاوت در نگاه شما در خصوص زندگی است. شما یک بار زندگی می کنید و بنابراین زمان و عمر شما بسیار ارزشمند و تکرار نشدنی است در نتیجه باید وقت خود را صرف چیزهای ارزشمند در زندگی خود کنید.

۳- در کنار هنر «انجام دادن کارها» هنری فراموش شده هم وجود دارد: هنر «انجام نشده رها کردن کارها»! سادگی و بهره‌وری در زندگی به شدت متکی به حذف موارد غیر ضروری است.

۴- پر واضح است که باید در مقابل وسوسه‌ها که هر ثانیه به سراغ شما می‌آیند مقاومت کنید و اجازه ندهید که نحوه زندگی کردن اطرافیان و یا تبلیغات پر زرق و برق رسانه‌ها شما را از این مسیر خارج کند.

[اغلب، نوع زندگی ما به خصوص وقتی که در این گوشه از دنیا زندگی می‌کنیم بسیار تحت تاثیر اطرافیان و دوستان و آشنایان است. بسیاری از اقلامی که در خانه‌های ما نگهداری می‌شود و حتی هر از چندی به‌روزرسانی می‌شود، تنها برای قرار گرفتن در معرض دید اطرافیان است در حقیقت با نمایش دارایی‌های اغلب غیر ضروری خود تلاش داریم برای مخاطبین خود این دید را ایجاد کنیم که زندگی بسیار خوبی داریم و خوشبخت هستیم و عجب آن که متاسفانه موفق می‌شویم و دقیقا به همین صورت در نگاه مخاطب خود قضاوت می‌شویم.

نکته جالب و البته قابل تامل آن است که اکثر هموطنان ما بعد از مهاجرت و دور شدن از جمع کثیری از دوستان و آشنایان،  زندگی متفاوتی را انتخاب می‌کنند و در خانه‌های‌شان دیگر از آن ویترین‌های کریستال و زرق و برق‌های غیر ضروری خبری نیست.

۵- اگر می‌توانید کاری را انجام دهید به این معنا نیست که باید آن را انجام دهید! آن‌چه که در ملاقات با اطرافیان‌تان می‌بینید یا می‌شنوید، آن چه در شبکه‌های مجازی در صفحات مختلف دنبال می‌کنید قطعا بسیار هیجان‌انگیز و وسوسه کننده است. اما بلافاصله تصمیم نگیرید آن‌ها را به زندگی خودتان هم اضافه کنید. پیش از آن‌که در دام آن اسیر شوید اجازه دهید به این فکر کنید که آن‌ها فضای زندگی شما را اشغال می‌کنند. فضایی که می‌تواندکمک کند ذهن‌تان حرکت کند و ایده‌های جدید و موثری را جایگزین وسوسه‌های شیطانی کند! تمرکز خود را بر روی موارد با اهمیت و حیاتی قرار دهید.

۶- چیزهایی که حواس ما را پرت می‌کنند بیش از آن‌چه فکر می‌کنیم اغواکننده و خطرناک هستند. این که ما زندگی‌مان را با این دل‌مشغولی‌های بی‌ارزش پر می‌کنیم، نشانگر ترسی است که از دنیای بدون آن‌ها (بدون تلویزیون، بدون شبکه‌های اجتماعی، بدون بازی‌های ویدیویی، بدون چت و موسیقی و …) داریم. خودتان را با شلوغی بیش از حد خسته نکنید. اجازه ندهید این دل‌مشغولی‌ها شما را از خود زندگی بازدارند. آن‌ها را کنترل کنید پیش از آن‌که شما را کنترل کنند.

۷- اگر به تغییر علاقه‌مند نباشید و همه‌چیز را به روال عادی رها کنید، نمی‌توانید زندگی ساده‌تری داشته باشید.

۸- همکار شما با مشغله کاری مشابه، آخر هفته به کوهنوردی می‌رود، در حال یادگیری یک نرم افزار تخصصی است و ایده‌های خلاقانه‌ای برای شروع کسب و کاری جدید دارد. شاید بارها برای شما پیش آمده باشد که خود را با چنین فرد یا افرادی در جمع همکاران و دوستان  خود مقایسه کنید. همواره در نظر داشته باشید که  اولویت‌ها خود به خود انجام نمی‌شوند. شما هستید که باید برای کارهای مهم‌تان وقت بگذارید. وقتی برای صرف کردن با بچه‌ها، وقتی برای کارهای خلاقانه، وقتی برای یادگیری و . . . برای ایجاد این وقت‌ها باید سایر چیزها را کنار بگذارید. با نه گفتن به چیزهای جذابی که چندان هم ضروری نیستند، می‌توانید وقت کافی برای کارهای واقعا مهم کنار بگذارید.

با این راهکارهای زندگی ساده و شادی داشته باشید؟

یک شبه نمی شود شیوه زندگی را عوض کرد

۹- سحرخیز باش تا کام‌روا باشی. زودتر از خواب برخاستن واقعا مفید است. داشتن صبحی بدون استرس و عجله یک نعمت است که نباید از آن غافل شد.

۱۰- برای آن که بتوانید کارهای جدید انجام دهید و در نتیجه سبک زندگی خود را عوض کنید باید عادت‌های جدید را جایگزین عادت‌های گذشته کنید. دور ریختن عادت‌ها و سیستم‌های قدیمی و ساخت عادات تازه کار دشواری است .

به عنوان یک پیشنهاد کارآمد برای ترک هر عادت چالشی ۳۰ روزه برای خودتان تعریف کنید شاید کار کمی ساده‌تر شود. مثلا ۳۰ روز دوری از سریال‌های تلویزیون. قطعا نمی‌شود به یکباره در تمام ابعاد زندگی تغییر ایجاد کرد، صبور باشید و کار را مرحله به مرحله و با آرامش به پیش ببرید.

۱۱- بیشتر و بیشتر خرید کردن، مشکلات ما را حل نمی‌کند. یک وعده خوراک بیشتر و یک برنامه تلویزیونی جدید صرفا حواس شما را پرت می‌کند و نه تنها مفید نیست بلکه می‌تواند بسیار مخرب باشد.

۱۲- خرید کردن یک سرگرمی نیست، و مسلما نمی‌تواند درمان چیزی هم باشد. خرید (بی‌خود) تنها تلف کردن وقت و پول است و به زندگی شلوغ‌تری منجر می‌شود.

۱۳- شاید برای شما در طول سال بارها موقعیت سفر پیش آمده باشد اما هر بار به دلیلی آماده رفتن نیستید. وقتی سبک‌تر سفر می‌کنید، آزادتر هستید، کمتر خسته می‌شوید و کمتر دچار استرس می‌شوید. این موضوع را می‌توانید به سفر زندگی هم تعمیم دهید.

۱۴- تعداد چیزهایی که داریم یا چیزهایی که نداریم مهم نیست. مهم این است که کدام‌ها برای ما مهم و مفید هستند. داشتن ۳ جلد کتابی که واقعا آن‌ها را بخوانید از داشتن ۳۰۰ جلد کتابی که به سراغ آن‌ها هم نمی‌روید بهتر است.

۱۵- خلوت کردن فضای فیزیکی اطراف‌تان می‌تواند به ساده کردن و خلوت کردن فضای ذهن‌تان کمک کند. این شلوغی‌های بصری بیش از چیزی که فکر می‌کنید حواس ما را پرت کرده و به ما فشار می‌آورند.

۱۶- زیادی فکر کردن یکی از شایع‌ترین منابع استرس و آشفتگی ذهنی است. نکته کلیدی این است که بفهمیم خود «مشکلی که داریم» مشکل ما نیست. مشکل اصلی ما زیاد فکر کردن به آن است. رهایش کنید و آزاد باشید.

۱۷- مثبت بودن همیشه نتایج خوبی در بر خواهد داشت. پس پیش از این‌که با عصبانیت، رنجش و حسادت آن را تلف کنید به این فکر کنید که زمان شما تا چه اندازه ارزشمند و غیرقابل بازگشت است.

۱۸- در رویاهای دیگران زندگی نکنید. و البته بدون دلیل و احتیاج برای خودتان رویای بی‌اساس نسازید.

۱۹- ذهنی ساده‌تر و مثبت‌تر در هر زمان و مکانی با تغییر دادن شیوه تفکر قابل دستیابی است. چرا که استرس و آشفتگی حاصل نحوه واکنش شما است نه نتیجه واقعیت چیزهایی که با آن‌ها روبرو می‌شوید.

با این راهکارهای زندگی ساده و شادی داشته باشید؟

قدرشناسی همواره برخورد با زندگی را ساده‌تر می‌کند

۲۰- ساده‌ترین راز شادی و آرامش در زمان حاضر این است که بگذارید همه چیز به همان شکلی که هست (و نه آن شکلی که شما ترجیح می‌دهید) باشد و از آن بهترین بهره را ببرید.

۲۱- قدرشناسی همواره برخورد با زندگی را ساده‌تر می‌کند. چرا که وقتی دست از گلایه از مشکلات بردارید و برای مشکلاتی که ندارید شکرگزار باشید، شادی ساده‌تر به سراغ شما می‌آید.

۲۲- اشتباه کنید، از اشتباهات‌تان درس بگیرید، به آن‌ها بخندید و به حرکت ادامه دهید. حتی یک دقیقه را هم برای چیزهایی که نمی‌توانید کنترل کنید به هدر ندهید.

۲۳- وقتی هیچ چیز را شخصی نکنید، آزادی تمام وجود شما را در بر می‌گیرد.

۲۴- صداقت ساده‌ترین مسیر پیشرفت است. اگر به دقت به ندای درون‌تان گوش دهید، همواره خواهید دانست که بهترین کار برای شما کدام است. همواره بهترین‌ها صادقانه خود را به شما نشان خواهند داد.

۲۵- احساسی که از انجام یک کار مهم (و صادقانه) خواهید داشت، بسیار بهتر و کم‌استرس‌تر از احساسی است که با نشستن و آرزو کردن به شما دست خواهد داد.

ممکن است ایراد بگیرید که این همه دستورالعمل برای «ساده‌زیستی» زیادی بلند و طولانی است و خود نوعی نقض غرض است! باید به همه شماهایی که چنین فکری می‌کنید بگوییم که همه این‌ها تنها بسط دو قدم ساده است:

بدانید چه چیزهایی بیشترین اهمیت را برای شما دارند هر چه می‌توانید بقیه عوامل را حذف کنید.
اما خوراندن این دستورالعمل به جنبه‌های مختلف زندگی، کاری است که تنها خودتان باید انجام دهید.

ادامه مطلب / دانلود

راههایی برای کاهش عصبانیت در زندگی

خشم و عصبانیت به دلیل فرسوده کردن ذهن و جسم و تولید دردهای عصبی و جسمانی در اندام و جوارح افراد، باعث کوتاه شدن هر چه بیشترعمر، صدمه به خود و اطرافیان می شود.

هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم، با خودم تصمیم می گیرم که  امروز هیجاناتم را بیشتر کنترل کنم، کمتر فریاد بزنم، خشم خود را بیشتر کنترل کنم، بیشتر سکوت کنم و در برابر رفتارهای اشتباه فرزند و همسرم صبورتر باشم.  ساعتی از روز نگذشته که تصمیمی که شب قبل گرفته بودم، فراموش می کنم، با تکرار یک رفتار نامناسب از طرف فرزندم مثل بمب منفجرمی شوم، فریاد می زنم. احساس خشم اجازه نمی دهد، مغزم کار کند و فقط دنبال راهی هستم تا این همه هیجان منفی را تخلیه کنم.شاید بتوان گفت، هیچ چیز سریع تر از خشم، نمی تواند شما را در جو منفی قرار دهد.

خشم چیست؟
خشم یک احساس پیچیده است که به صورت جسمانی و هیجانی ابراز می شود. خشم واکنش طبیعی ارگانیسم نسبت به شرایط و موقعیت هایی است که در آن دچار ناکامی می شویم و احساس تهدید می کنیم. در این موقعیت ممکن است تصور کنیم صدمه خواهیم دید یا فردی در مورد ما دچار اشتباه شده است. این احساس می تواند یک احساس خفیف ناخوشایند یا احساس شدید عصبانیت بوجود آورد.

وقتی خشمگین می شوید
ایجاد خشم، وضعیت بدن شما را تغییر می دهد. شما نیاز پیدا می کنید تا از اطرافیان فاصله بگیرید و به طور کلی فضا ناآرام و خشن می شود. حال اگر این خشم به طور نامناسب بروز یابد، رابطه شما و اطرافیان تان خصوصاً اعضای خانواده و از همه مهمتر رابطه شما با شریک زندگی تان را به شدت مختل می کند. اما از طرف دیگر مهار کردن خشم به شما این فرصت را می دهد که این هیجان را تحت سیطره خود در آورید و تغییرات سازنده ای ایجاد می کند. وقتی خشم شما مهار شود، روابط تان رضایت بخش تر، زندگی تان سالم تر و لذت تان از روابط و زندگی بیشتر می گردد.

در ابراز خشم، هر کس براساس نوع شخصیت و تربیتی که دارد، روشی را اتخاذ می کند. برخی از روش تخلیه هیجانی(مانند فحاشی، کتک زدن، داد زدن و …) و برخی از روش جابجایی (مثلاً خشم خود را بر کسی یا چیزی خالی نکنید که برایش خطری ندارد)… استفاده می کنند.

در ادامه برای غلبه بر هر یک از این روش های ناسالم راهکارهایی ارائه می گردد:

پیشنهاداتی برای مهار تخلیه هیجانی
– از کانون خشم تان فاصله بگیرید، درگیر آن نشوید تا اینکه آرام بگیرید، تنفس اعلام کنید.
– قول دهید که نه فیزیکی نه کلامی و نه هیجانی با خود یا دیگران بدرفتاری نکنید.
– از شیوه های فیزیکی مناسب برای رهایی از آدرنالین ترشح شده استفاده کنید مانند ورزش و پیاده روی…
– کاری کنید که تسکین یابید مثلاً حمام ولرم بگیرید، موقعیتی لذت بخش را تجسم کنید، نیایش کنید و برای سرگرمی هایتان وقت بگذارید.

پیشنهاداتی برای مهار جابجایی خشم
– از کسانی که قبلاً خشم تان را به سمت آنها جابجا می کردید، فاصله بگیرید. وقتی احساس خشم می کنید در جایی بمانید یا جایی بروید که از همان ابتدا بتوانید به طرز مناسبی اجازه دهید که ترشحات آدرنالین تان فروکش کند.
– اظهارات یا اقدامات غیرمستقیم و مغرضانه تان را تشخیص دهید، صاحب رفتارتان باشید.
– به این تأثیرات (یعنی تأثیر خشم) بر روی خود و همین طور دیگران، عمیق تر توجه کنید.
– بلافاصله درباره احساس خشم تان با کسی حرف بزنید. به او بگویید که در جریان برخورد با خشم در کجا قرار گرفته اید. مثلاً اگر به قدری گیج و سردرگم هستید که نمی توانید افکارتان را روشن بیان کنید، بگویید که نیاز دارید اوضاع را سرو سامان دهید.

راهکاری برای پاسخ دادن به خشم طرف مقابل
– تعادل خود را حفظ کنید و در صورت لزوم با ترک فیزیکی صحنه از خودتان محافظت کنید.
– احساسات، افکار یا هر خواسته ای که همسرتان ابراز می کند یا شما استنباط می کنید، تصدیق کنید.
– درباره هر ناحیه ای که مبهم به حال خود رها شده است، سوال های باز بپرسید مثل «چه می خواهید» یا «چه فکر می کنید»
– ترکیب مهارت حرف زدن و مهارت گوش دادن را در نظر داشته باشید، به طور مثال برای حل مشکلات تان با حرف زدن راهی پیدا کنید.

ادامه مطلب / دانلود

دلیل ترس از بچه دار شدن چیست؟

دکتر رزگار قادرپور، مشاور ازدواج و خانواده:  این روزها در مراکز مشاوره شاهد مراجعه زوج‌هایی هستیم که یکی از آنها حاضر به بچه‌دار شدن نیست. جالب اینکه قبلا این خواسته بیشتر از طرف آقایان مطرح می‌شد اما امروزه خانم‌هایی نیز هستند که تمایلی به بچه‌دار شدن ندارند. حتی برخی شرط ازدواجشان را فرزنددار نشدن قرار می‌دهند. خیلی‌ها معتقدند شرایط زندگی کنونی پیچید‌ه‌ و سخت‌تر شده است اما به نظر من، به‌‌عنوان متخصص در حوزه مشاوره ازدواج و خانواده، این‌‌گونه نیست؛ زندگی سخت‌تر نشده چون امروزه امکانات و رفاه بیشتر است اما پیچیده‌تر شده، به این معنا که زندگی خانوادگی از حالت سنتی و ساده خود فاصله گرفته و پیش به سوی مدرنیته و پیچیدگی‌های ناشی از آن در حرکت است بنابراین لزوما برای استحکام و رضایتمندی در زندگی مشترک، باید مهارت‌هایی داشته باشیم و آنها را به کار بگیریم.

پدیده به تعویق انداختن فرزندآوری و همچنین نداشتن تمایل به داشتن فرزند، به تازگی در جامعه ما شیوع پیدا کرده و احتمال اینکه آسیب جدی به بدنه خانواده و سیستم جامعه وارد کند، وجود دارد. در ادامه به بررسی علل و همچنین توصیه‌های برخورد صحیح با این پدیده می‌پردازم.

ساختار خانواده تغییر یافته

یکی از علل شیوع این پدیده را می‌توان در تغییر ساختار خانواده‌های امروزی یافت. در گذشته خانواده‌ها شکل گسترده‌ای‌ داشتند؛ یعنی عروس‌ها و دامادها در کنار بزرگ‌ترها زندگی می‌کردند ولی این حالت از زندگی به دلیل شرایط کنونی غیرممکن شده و زندگی‌ها به شکل هسته‌ای درآمده، یعنی زن و شوهر به دور از خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند. در نتیجه امکان یاد گرفتن مهارت‌های زندگی مشترک از بزرگ‌ترها و مَجال حل مسالمت‌آمیز اختلافاتشان به‌وسیله آنها را از دست داده‌اند. البته در کنار از دست دادن این مزایا، از عوارض آن که گاهی کاهش رضایتمندی از زندگی زناشویی را به دنبال داشت نیز به دورند. موضوع قابل‌تامل دیگر در شیوه سنتی، مشخص بودن نقش‌ها و وظایف همسران بود اما در زندگی‌های امروزی نقش‌ها و وظایف تغییر یافته و همین امر باعث استرس زوج می‌شود. استرسی که باعث شده زن و شوهر تصمیم بگیرند فرزندآوری را به تاخیر بیندازند که به هیچ‌وجه در شیوه سنتی پسندیده نبود.

فرزند، مانع رضایت است؟

دو موضوع مهم در یک زندگی مشترک، دوام و رضایتمندی است که بسیار اهمیت دارند. قبلا دوام زندگی مشترک اولویت داشت و شعار «بساز و بسوز» ترویج می‌شد، اما امروزه با توجه به اینکه آگاهی‌های عمومی افزایش یافته، به کیفیت زندگی مشترک و رضایتمندی از آن بیشتر بها داده می‌شود و به نوعی در اولویت قرار گرفته است. شاهد این مدعا هم افزایش سرسام‌آور آمار طلاق است. این رویکرد زمانی آسیب‌گونه می‌شود که به شکل افراطی به آن نگریسته ‌شود. به‌طوری که زوج‌ها با پیشگیری از فرزنددار شدن ‌بخواهند سطح رضایتمندی‌شان بالا نگه داشته شود. این تفکر از نوعی فوبیا (ترس بیمارگونه و مبالغه‌آمیز) نشأت می‌گیرد که گاهی ناشی از اختلالات روانی و نداشتن مهارت‌های لازم در فرزندپروری و اعتماد به‌نفس پایین است.

چشم و هم‌چشمی‌ای که مانع فرزنددار شدن می‌شود

در جامعه کنونی، متاسفانه گاهی چشم و هم‌چشمی‌ها نیز باعث می‌شود افراد از فرزنددارشدن امتناع کنند؛ مثلا چون فکر می‌کنند فلان زوج فرزندی ندارند و زندگی‌شان (در ظاهر!) خوب است، پس آنها هم بهتر است فرزندی نداشته باشند و این چرخه معیوب ادامه پیدا می‌کند. علاوه بر اینها، سیستم آموزش و پرورش هم متاسفانه تمهیدی جدی و کارآمد برای آموختن‌ مهارت‌های زندگی فردی و زوجی به دانش‌آموزان و دانشجویان نیندیشیده تا در آینده بتوانند تعامل مثبتی با زندگی و شرایط آن برقرار کنند در حالی که نیاموختن مهارت‌های لازم در شرایط پیچیده‌ زندگی کنونی، باعث می‌شود افراد جامعه یا بر اساس آزمون و خطا پیش بروند یا با نادیده‌گرفتن اخلاقیات و ارزش‌های انسانی برای رسیدن به خواسته‌هایشان گام بردارند. هر دوی این روش‌ها باعث می‌شود سطح ناکامی‌ها و تعارض‌های درونی بیشتر شود و کار به دچار شدن به اختلال‌های روانی، مشکل در فرزندپروری و حتی فرزندآوری و در نهایت سست شدن پایه‌های زندگی مشترک بکشد. خیلی مهم است بدانیم که نداشتن مهارت برای انتخاب همسر، زندگی زناشویی و فرزندآوری و فرزندپروری، باعث می‌شود نگرانی و ترس‌هایی در افراد به وجود بیاید که قبلا در زندگی‌ها کمتر معنا داشته‌اند.

نداشتن امنیت اقتصادی، ترس قابل‌تامل

برخی از زوج‌های امروزی از نداشتن امنیت اقتصادی و اینکه فردای خود و فرزندشان چه خواهد بود، نگران هستند. نبود ثبات اقتصادی خیلی وقت‌ها باعث می‌شود زوج بترسند اوضاع نابسامانی پیدا کنند و نتوانند از عهده آن برآیند و فکر کنند در این صورت اگر پای بچه‌ای در میان باشد، وضعیت سخت‌تر و بغرنج‌تر خواهد شد.

نداشتن امنیت شغلی و ترس از آینده

نداشتن ثبات و امنیت شغلی هم گاهی دغدغه‌های ذهنی‌ای در افراد ایجاد می‌کند و زندگی‌شان را دچار فراز و نشیب‌هایی می‌کند که به آنها القا می‌کنند برای فرزندآوری ابتدا باید از این فراز و نشیب‌ها رها شوند تا در آینده فرزندشان دچار مشکل نشود.

نبود سیستم جامع و هماهنگ حمایت از نظام خانواده

یک نقص است و ای‌کاش روزی در دولت، وزارتخانه‌ای به نام «وزارتخانه خانواده» داشته باشیم. درست است که در حال حاضر وزارت ورزش و جوانان داریم که به ظاهر گوشه‌ای از کار را برعهده گرفته است، اما این وزارتخانه بیشتر به عرصه ورزش توجه دارد و عملکرد آن در عرصه خانواده و جوانان کمرنگ است. اگر وزارت خانواده وجود داشته باشد، می‌تواند سیستم جامع و هماهنگی را برای حمایت از نظام خانواده طرح‌ریزی کند تا از نگرانی‌ها، آسیب‌ها و درصد طلاق‌ها کاسته شود. در شرایط کنونی جامعه ما، یکی از مشکلات، ناهماهنگی و نامتناسب بودن سیستم آموزش و پرورش با شرایط روز است. در نظر بگیرید مادر شاغلی را که مدام این دغدغه فکری در ذهنش جولان می‌دهد که اگر فرزندی بیاورم و صبح تا ظهر یا عصر سرکار باشم، چه کنم؟ سیستم آموزش و پرورش هم نهایتا تا ظهر فرزند او را نگه می‌دارد. بقیه روز چه باید بکند؟

سیستم آموزش و پرورش باید با شرایط کنونی و امروزه هماهنگ و منطبق باشد. از طرفی، بالا بودن هزینه تحصیل و آموزش هم مزید بر علت شده. هر چند که ادعای رایگان بودن تحصیل وجود دارد اما والدین مجبورند هزینه‌های گزافی را به بهانه‌های مختلف مثلا برای مکمل‌های درسی فرزندشان بپردازند و مشکل تامین این هزینه‌ها و نداشتن امنیت اقتصادی که به آن پیشتر اشاره شد، زوج‌ها را از بچه داشتن منصرف می‌کند.

قوانین نامناسب برای فرزندآوری خانم‌های شاغل

امروزه باید پذیرفت که خانم‌های زیادی شاغل هستند و درآمد آنها برای خانواده‌های زیادی لازم است ولی قوانین وضع شده برای مادران شاغل و خصوصا آنهایی که تازه فرزنددار شده‌اند، برای سیستم خانواده و زندگی مشترک بسیار نامناسب و آسیب‌زاست و مسئولان امر باید به این نکته قابل‌تامل توجه ویژه‌ای داشته باشند. براساس نتایج تحقیقات قابل‌استناد، طبق روال معمولی رشد کودک، برای پرهیز از ایجاد دلبستگی ناایمن و دیگر اختلالات روانی و رشد سالم، به حضور مستمر مادر در کنار کودک تا ۲ سالگی نیاز است اما متاسفانه قوانین ما با این پیش‌شرط فرزندآوری مغایرت دارند و همین امر باعث ترس از فرزندآوری همسران، مخصوصا خانم‌ها شده به‌طوری که ممکن است تصمیم بگیرند هرگز فرزندی نداشته باشند. در واقع آنها صورت مساله را پاک می‌کنند چراکه حل مساله در توان آنها نیست. به عقیده من، به بازنگری در قوانین مربوط به خانواده بر اساس مبانی علمی نیاز است.

نداشتن محلی مناسب برای سکونت و تربیت فرزند نیز دغدغه‌ای دیگر برای زوج است. در کنار مساله تامین مسکن، موضوع سیستم شهرسازی امروزه ایران، خصوصا در کلانشهرها که در آنها فضاهای کافی برای تفریح و سرگرمی فرزندان در حد لازم وجود ندارد، یکی دیگر از منشأهای نگرانی می‌تواند باشد. برخی والدین به زوج‌های جوان توصیه می‌کنند صبر کنید طعم زندگی دو نفره را در کنار هم بچشید و بعد برای بچه‌دار شدن اقدام کنید اما امروزه این توصیه با بالا رفتن سن ازدواج (میانگین سن ازدواج در آقایان به ۳۴ سال و در خانم‌ها به ۲۷ سال رسیده)، چندان مطلوب نیست چون سال‌های بعد، تصمیم‌گیری برای این کار سخت‌تر می‌شود و آنها را در تردید می‌اندازد و مدام این کار به تعویق می‌افتد. گاهی هم برادران و خواهران و دوستان متاهلی که فرزند دارند، به زوج جوان از سختی بچه‌دار شدن، شرایط بغرنج و مشکلات زیادی که با کودک یا نوجوانشان دارند می‌گویند که ترس‌ها و نگرانی‌هایی در وجود آنها ایجاد می‌کند. این در حالی است که هر زندگی مشترکی منحصر به خودش است و زوج باید به جای توجه به این توصیه‌ها، موضوع را عالمانه نزد مشاور خانواده بررسی کنند.

نداشتن مهارت فرزندپروری

گاهی زوج‌ به گذشته و شیوه تربیتی والدینشان و آسیب‌هایی که به‌دلیل ناآگاهی آنها از شیوه فرزندپروری دیده‌اند، فکر می‌کنند و چون نمی‌خواهند این اتفاق برای فرزندانشان تکرار شود، ترجیح می‌دهند هرگز فرزندی نداشته باشند. معمولا این افراد الگوی خاصی از افراد موفق در این زمینه نداشته‌اند و به همین دلیل به شدت می‌ترسند و به خود اعتماد لازم در تربیت و پروراندن صحیح فرزند ندارند در حالی که علم تا آنجا پیشرفت کرده که بتوانند با مراجعه به مشاور خانواده مهارت‌های لازم برای فرزندپروری صحیح را آموزش ببینند و آنها را در خود پرورش دهند.

بالا بودن سطح تعارض‌ها و اختلاف‌های زناشویی

آمارها نشان می‌دهد ۵۵ درصد طلاق‌ها در ۶ سال اول زندگی مشترک اتفاق می‌افتد، سال اول بیشترین میزان طلاق را به خود اختصاص می‌دهد (۱۴٫۲ درصد)، سال دوم ۱۲ درصد، سال سوم ۹٫۲ درصد، سال چهارم ۷٫۴ درصد، سال پنجم ۶٫۵ درصد و سال ششم ۵٫۷ درصد و پس از آن تقریبا زندگی مشترک به یک وضعیت ثبات می‌رسد و عموما تغییرات و ناپایداری در آن مشاهده نمی‌شود. این آمارها حاکی از آن است که اختلاف‌ها و تعارض‌هایی که در زندگی مشترک در سال‌های اولیه زندگی بروز می‌کند، کار را به جایی می‌رساند که زوج نتوانند به نقطه آرامش و ثباتی برسند که بتوانند تصمیم بگیرند فرزندی داشته باشند. یکی از دلایلی که آمار طلاق در سال اول زندگی به ۱۴٫۲ درصد می‌رسد، این است که زن و مرد مهارت‌های لازم برای زندگی مشترک را بلد نیستند و نمی‌دانند چطور باید آنچه آموخته‌اند، به کار گیرند بنابراین باوجود هزینه‌های بسیار زیاد مادی و روانی، کارشان به طلاق می‌کشد. چنین شرایطی بی‌شک زهر چشمی از زوج‌های جوان امروزی گرفته که باعث شده تا مدت‌ها فرزند داشتن را به تعویق بیندازند یا عطای آن را به لقایش ببخشند! توصیه‌ام به‌عنوان مشاور خانواده آموزش دیدن مهارت‌های انتخاب صحیح همسر و مهارت‌های زندگی مشترک است که رسیدن به قله ثبات و رضایتمندی زندگی زناشویی را آسان و پایدار می‌کند. علاوه بر آنچه در مورد تعارض‌ها و اختلاف‌ها و نداشتن مهارت برخورد با آنها بیان کردیم، اینکه بعد از فرزنددار شدن کار به طلاق بکشد نیز ترس زوج‌‌ها را افزایش می‌دهد. در جامعه، برای بچه‌های طلاق برچسب‌های ناگواری وجود دارد و حتی بارها دیده‌ایم برخی والدین از اینکه فرزندشان با فرزند طلاق معاشرت داشته باشد، واهمه دارند. متاسفانه سیستم دولتی هم اقدام‌های لازم را برای شکستن این تابو انجام نداده‌ است.

امنیت روانی با بچه می‌رود یا می‌آید؟

همه این نگرانی‌ها زوج را به این نتیجه می‌رساند که آرامش درونی و امنیت روانی‌شان ممکن است با بچه‌دار شدن به خطر بیفتد. البته اگر بخواهیم واقع‌بینانه به قضیه نگاه کنیم، می‌بینیم بسیاری از این نگرانی‌ها (در حد واقع‌بینانه آنها) بحق‌اند و باید مسئولان امر تدابیری برای رفع آنها بیندیشند. تاکید می‌کنم پیشنهاد من تشکیل وزارتخانه خانواده است اما نگرانی‌های افراط‌گونه را باید به کمک متخصص مشاور خانواده حل کرد. برخی از اختلال‌ها و این واقعیت مهم را هم نباید نادیده گرفت که بچه‌دار نشدن برخی از افراد که دچار نوع‌های خاصی از اختلالات روانی هستند، به نفع آنها و جامعه است که تشخیص آن برعهده متخصصان مربوط (کمیسیون روان‌شناس بالینی و روان‌پزشک) است.

چه می توان کرد؟

• امکان دارد زوج بر اثر این تصمیم در صورت مشورت‌نکردن با متخصصان مربوط، دچار انواع اختلال‌های جسمی، روانی و حتی اجتماعی شوند که مشکلاتی را برایشان ایجاد می‌کند و حل این مشکل‌ها هزینه‌های گزافی را نسبت به هزینه‌های داشتن فرزند در زمان مناسب خواهد داشت بنابراین بهتر است برای فرزند‌آوری با مشاور خانواده مشورت کنند که اوضاع را به دقت بررسی کند و در روشن کردن وضعیت زندگی‌شان کمک کند تا در زمان مناسب، عاقلانه و آگاهانه برای بچه‌دار شدن تصمیم بگیرند؛ حتی اگر تصمیمشان مبنی بر به تعویق انداختن موقت بچه‌دار شدن باشد.

با وجود همه حسن‌های داشتن فرزند، آوردن بچه لزوما به رفع مشکلات و اختلاف‌های زناشویی کمک نخواهد کرد و این توصیه قدیمی و ناکارآمد را فراموش کنید که: «اگر بچه‌ای به دنیا بیاورید، همه اختلاف‌هایتان حل می‌شود.» این سفارش به هیچ‌وجه علمی نیست و تا زندگی به یک ثبات واقع‌‌بینانه (نه کمال‌طلبی) نرسیده، اقدام به فرزندآوری می‌تواند آسیب‌زا باشد و حتی مشکلات عدیده‌ای به وجود آورد. تشخیص رسیدن به این ثبات برعهده مشاور خانواده است.

• توصیه و پیشنهاد نهایی من این است که هر فردی که بخواهد ازدواج کند یا فرزندی به دنیا بیاورد، دوره‌های پیش از ازدواج (شامل آموزش مهارت‌های یافتن و انتخاب صحیح همسر و نیز دوره‌های ایجاد و پرورش مهارت‌های زندگی زوجی و مهارت‌های فرزندپروری و داشتن خانواده سالم) را بگذراند.

نگاه جامعه‌شناس

دکتر سعید معدنی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی

در «تله جمعیتی» نیفتیم!

یکی از مسائلی که دنیای امروز با آن دست و پنجه نرم می‌کند، کاهش تمایل به فرزندآوری تقریبا در سراسر جهان است. به‌طور کلی، از زمانی که زندگی شهرنشینی و مهاجرت به شهرهای بزرگ گسترش یافت، شیوه زندگی مردم هم تغییر کرد و تمایل به فرزندآوری هم کمتر شد. برخلاف باور بسیاری از مردم که گمان می‌کنند مشکلات اقتصادی و اجتماعی، مهم‌ترین عامل کاهش میزان رشد جمعیت در کشور است، عوامل مهم‌تری مانند افزایش سطح سواد زوج‌ها (مخصوصا خانم‌ها) و اشتغال خانم‌ها، در کاهش نرخ فرزندآوری، سهم بزرگ‌تری نسبت به مشکلات اقتصادی داشته‌اند. گواه این مساله هم آنکه اگر نگاهی به اطرافمان بیندازیم، خانواده‌های بسیار متمول و شهرنشینی را می‌بینیم که یک یا دو فرزند دارند و در مقابل، خانواده‌هایی با درآمد پایین‌تر یا خانواده‌های روستایی با بیش از ۲ یا ۳ فرزند. تفاوتی که در این میان برای افزایش و کاهش تمایل به فرزندآوری وجود دارد، اختلاف سطح تحصیلات و شاغل بودن یا نبودن مادران است.

این روزها نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان، به زیر یک، صفر و حتی منفی رسیده است و در مقابل، میزان رشد جمعیت در کشورهای درحال توسعه، همچنان بالاست. این مساله هم می‌تواند نشان‌دهنده آن باشد که پیشرفت‌های تحصیلی، شغلی و گسترش شهرنشینی، باعث ایجاد فرهنگ و تغییراتی در الگوی فرزندآوری زوج‌ها شده است. در کشو ما هم رفته‌رفته با افزایش مهاجرت از روستاها به شهرها، بالا رفتن سطح سواد زنان و اشتغال خانم‌ها بیرون از منزل،‌ نرخ رشد جمعیت با کاهش چشمگیری مواجه شد و از حدود ۶٫۴ فرزند در دهه ۶۰ به حدود ۱٫۸ در سال‌های اخیر رسید.

ما نمی‌توانیم از این مساله چشم‌پوشی کنیم که مادران قدیمی‌تر، بیشتر وقتشان را در خانه سپری می‌کردند و تقریبا کار و اشتغال ذهنی چندانی جز فرزندآوری و تربیت اولاد نداشتند در حالی که شرایط زن شهرنشین امروزی، به کلی تغییر کرده است. بیشتر مادران امروز ما، تحصیلکرده و شاغل هستند و دوست دارند در کنار همسر و فرزندان خود، به تفریح، استراحت، مسافرت و خوشگذرانی هم بپردازند. مادران امروز، بیشتر از مادران دیروز به فکر پیشرفت و موفقیت در تحصیل، پایگاه اجتماعی و کار خود هستند و برای دست یافتن به این موفقیت و پیشرفت، نمی‌توانند فرزندان زیادی داشته باشند. به‌عبارت ساده‌تر، زوج‌های جوان امروز ما دوست دارند که زندگی کنند و طعم خوشی‌های زندگی را بچشند و برای رسیدن به این اهداف، بچه‌های زیاد را سد راهشان می‌بینند. از طرف دیگر، در گذشته کمتر به تحصیلات و پایگاه اجتماعی فرزندان بها داده می‌شد اما بسیاری از والدین تحصیلکرده امروزی، ترجیح می‌دهند که به‌جای ۴ یا ۵ فرزند متوسط، یک یا دو فرزند موفق و در رفاه داشته باشند.

نکته دیگر در زمینه کاهش میل به فرزندآوری، تغییرات شیوه زندگی و الگوی تامین نیازهای اقتصادی خانوار است. در گذشته، فرزندان (به‌خصوص فرزندان پسر)، بازوی اقتصادی خانواده‌ها محسوب می‌شدند و از سنین پایین با فعالیت در مزارع یا سایر امور خانواده، باعث افزایش رونق اقتصادی در خانوار می‌شدند اما فرزند جامعه امروز، نه‌تنها هیچ بار مالی‌ای را از روی دوش خانواده‌اش برنمی‌دارد، بلکه گاهی والدین مجبور می‌شوند تا ۳۰ سالگی هم خرج او را بدهند تا درس بخواند و کار مناسبی پیدا کند. امروزه در سطح ملی هم مشخص شده است که نمی‌توان فقط به رشد جمعیت برای افزایش اقتدار یک کشور اکتفا کرد. در گذشته، بیشتر جنگ‌ها تن به تن بوده است و از این رو، بالا بودن جمعیت یک کشور به خودی خود، عاملی برای قدرتمند‌تر شدن آن محسوب می‌شد اما این روزها، قدرت یک کشور به افزایش سطح تحصیلات مردم و پیشرفت تکنولوژی در آن بستگی دارد. نمونه بارز این ادعا هم آنکه در حال حاضر، کشور هند چند برابر ژاپن یا کره جنوبی جمعیت دارد اما الزاما کشور قدرتمندتری نسبت به آنها نیست.

نگرانی در مورد کاهش میزان رشد جمعیت، آنجا مطرح می‌شود که دولت‌ها نگران ایجاد گسست جمعیتی می‌شوند. گسست جمعیتی، زمانی اتفاق می‌افتد که تعداد سالمندان (افراد بالای ۶۵ سال) بسیار بیشتر از تعداد کودکان (افراد زیر ۱۵ سال) یک کشور باشد. نگرانی بیشتر کشورهای غربی و اروپایی، از ایجاد همین گسست در جوامعشان است و با طرح‌های تشویقی بسیار زیاد، ‌می‌خواهند جلوی منفی‌شدن نرخ رشد جمعیت را بگیرند. در علم جمعیت‌شناسی، اصطلاحی به نام «تله جمعیتی» وجود دارد. هرگاه نرخ رشد جمعیت در کشوری به زیر ۱٫۴ برسد، یعنی کشور در تله جمعیتی افتاده است و تقریبا دیگر نمی‌توان کار چندانی برای افزایش نرخ جمعیت در آن کشور انجام داد. نگرانی از افتادن در این تله در کشور ما هم وجود دارد و دولت قصد دارد تا با آگاهی‌بخشی، باعث شود که رشد جمعیت در ایران به این میزان کاهش پیدا نکند. ما در جامعه کنونی با «پنجره جمعیتی» مواجه هستیم. یعنی جمعیت در سن فعالیت ما (۱۵ تا ۶۵ سال) بیش از دوسوم جمعیت کل کشور را تشکیل داده‌اند که این می‌تواند فرصتی برای توسعه باشد. باید حواسمان باشد که مشکلات دوران پنجره جمعیتی، کشور را با معضل تله‌جمعیتی مواجه نکند. زمانی که تعداد سالمندان یک جامعه افزایش می‌یابد، هزینه‌های درمانی و نگهداری از آنها هم بیشتر می‌شود و کمبود نیروی کار، کشور را مهاجرپذیر می‌کند. با این حال، سیاست‌های تشویقی در راستای افزایش فرزندآوری باید غیرمستقیم و زیرپوستی باشد. بدترین راه در زمینه تشویق به افزایش جمعیت، انتخاب راه مستقیم در قالب نصیحت‌های کلامی یا تشویق‌های مالی است. بهترین روش هم روش‌های غیرمستقیم است. مثلا فیلم‌های هالیوودی اخیر، برخلاف الگوهای پیشین خود، با نشان دادن اینکه زوج‌های موفق و شخصیت‌های مثبت دارای چند فرزند هستند، به‌صورت کاملا زیرپوستی برای افزایش نرخ باروری تبلیغ می‌کنند.

ادامه مطلب / دانلود

صرفه جویی در زندگی با این روش ها

شمار زیادی از مردم، صرفه جویی را با کم مصرف کردن اشتباه می گیرند و حال آنکه چنین نیست. صرفه جویی، راه و رسم مصرف بجاست.برای این کار، شیوه های گوناگونی هست که خیلی ساده و در عین حال بی دردسرند. ولی همین طریقه های آسان نیز ممکن است هزینه ها را به نحو چشمگیری بکاهند.

برای اینکه بتوانیم در این روزگار در هزینه های خود صرفه جویی کنیم، راه هایی وجود دارد که ما حتی فکرش را هم نمی کنیم. روش هایی ساده اما کارآمد.

– فهرستی از خریدهایتان تهیه کنید:

زرق و برق سوپر مارکت ها و مراکز خرید معمولا هر فردی را جذب خود می کند. وسوسه خرید از این اماکن یکی از مهمترین دلایل بالا رفتن هزینه هاست.

– لیستی از خرید های خود تهیه کنید:

اگر دوست دارید پول کمتری در سوپرمارکت ها و مراکز خرید خرج کنید، پیش از رفتن به چنین اماکنی، لیستی از خرید های خود تهیه کنید و البته سعی کنید وسوسه نشوید!

– به مقدار مورد نیاز پول به همراه داشته باشید:

همیشه هنگام بیرون رفتن از منزل به یاد داشته باشید که فقط به مقدار مورد نیاز پول به همراه داشته باشید؛ هیچ وقت پول اضافی با خود حمل نکنید که این پول علاوه بر اینکه ممکن است مورد دستبرد قرارگیرد می تواند به سرعت خرج شود.

– لباس ها را در انتهای هر فصل بخرید:

برای خرید لباس و صرفه جویی در هزینه ها ابتدا باید بدانید که لباس ها را باید در انتهای هر فصل بخرید چون در انتهای فصل ها معمولا برای فصل جدید قیمت لباس های قدیمی تر با حراج یا تخفیف عرضه میشوند.

– از اجناس با کیفیت تر استفاده کنید:

همیشه برای اینکه در خرید پوشاک صرفه جویی کنید باید از اجناس با کیفیت تر استفاده کنید تا حداقل چند سال برای شما قابل استفاده باشد اگر صرفا به دلیل ارزان بود پوشاک بی کیفیت بخرید باید پس از مدت کوتاهی دوباره یکی از انواع آن را تهیه کنید.

– خرید اجناس تجمّلی و لوکس را به حداقل برسانید:

در زندگی روزمره گاهی ممکن است کالاهای تجمّلی و لوکس بسیار وسوسه انگیز باشند البته تنوع در زندگی از اهمیت بالا برخوردار است اما آنچه که مهم است بودجه ی شماست ممکن است آن کالا به زندگی شما قشنگی بیشتر بدهد اما شاید هزینه ای که برای آن می کنید در قسمت های مهم تر از زندگی به درد شما بخورد. بنابراین سعی کنید خرید این اجناس را به حداقل برسانید.

–  تا حد امکان از غذای بیرون بپرهیزید:
این روزها از ضرر و زیان هایی که غذاهای آماده برای سلامتی دارند، زیاد می شنوید. اما یکی دیگر از مضرات این غذاها پول های بی زبانی است که خرجشان می شود.
از جمله بهترین راه هایی که می توانید در هزینه هایتان صرفه جویی کنید، آشپزی کردن و لذت بردن از خوردن غذای خانگی است.

– یادداشت هزینه های جاری و روزمرۀ خود را جدی بگیرید:
از ماه بعد همۀ هزینه ها را یادداشت کنید، از مبالغ سنگین تا کوچکترین هزینه های روزانه. بهتر است دفترچه ای را به این کار اختصاص دهید تا بتوانید روند هزینه ها را مقایسه و بررسی کنید. یادداشت هزینه ها و مخارج، گام اول در مسیر پس انداز و کنترل مخارج است.

– تاریخ انقضای محصولات را بخوانید:
کار چندان سختی به نظر نمی رسد. تعجب آور است که برخی افراد بدون توجه به تاریخ انقضای محصولات غذایی مختلف از جمله لبنیات، گوشت، مرغ، تخم مرغ و غیره ، پای آنها پول می دهند.
با خواندن تاریخ انقضای محصولات گوناگون با یک تیر دو نشان می زنید، هم پولتان را هدر نداده اید و هم به سلامتی خود توجه کرده اید.

– در هزینه های درمانی خود صرفه جویی داشته باشید:

هزینه های درمانی را نمیتوان خیلی در آن صرفه جویی کرد زیرا این هزینه ها از قبل مشخص هستند و شامل تخفیف و حراج و… نمی شوند تنها کاری که باید برای صرفه جویی در این هزینه ها انجام دهید این است که در فصول سرما با پوشیدن لباس های گرم در خانه هم در مصرف انرژی صرفه جویی کنید و هم به نوعی در هزینه های درمانی خود صرفه جویی داشته باشید.

صرفه جویی در زندگی با این روش ها

صرفه جویی، راه و رسم مصرف بجاست

– بقیۀ پولتان را بگیرید:
دفعۀ بعد که فروشنده بقیۀ پولتان را داد، حتما” آن را بگیرید. خیلی از ما بقیۀ پولمان را بخصوص اگر ناچیز باشد، طلب نمی کنیم. طبق تحقیقی که توسط موسسۀ تبلیغات بازاریابی انجام شده، فقط %۲۱ از افراد بقیۀ پول خود را از فروشنده می خواهند و می گیرند.

– خریدهای بدون برنامه را کنار بگذارید:
فروشگاههای بزرگی که انواع محصولات را برای فروش عرضه می کنند برای صرفه جویی در وقت بسیار مناسب هستند. رامسی ، که در این مقوله صاحب نظر است ، می گوید : با وجودیکه این فروشگاههای بزرگ امتیازات فراوانی دارند ولی مشکل اینجاست که وقتی در پی خرید مورد مشخص و از پیش تعیین شدۀ خود هستید ناخودآگاه چشمتان به انواع و اقسام محصولات مثل تنقلات مختلف و خرت و پرت های غیر ضروری می خورد و تا بجنبید می بینید چند تا از آنها را در چرخ خرید گذاشته اید و به طرف صندوق می روید. رامسی توصیه می کند قبل از خروج از خانه به قصد خرید، لیستی از مایحتاج ضروری خود را تهیه کنید. او می گوید : ” من خودم از این روش استفاده می کنم و هرگز چیزی بیش از لیست مورد نظرم را نمی خرم.”

–  به جای خرید کتاب آنها را از کتابخانه به امانت بگیرید:
هرگاه امکان داشته باشد، به جای خرید کتاب آن را از کتابخانه به امانت بگیرید. عضویت در کتابخانه یا هزینه ندارد یا هزینه جزئی را برای شما به دنبال خواهد داشت.
حسن دیگر این کار این است که کتابخانه ها هم جای خوبی برای مطالعه و درس خواندن هستند و هم تنوع کتاب در آنها زیاد است.
اگر مجبور به خریدن کتاب هستید، حتما کتابی را انتخاب کنید که محتوای آن متناسب با هدفتان باشد، نه اینکه پولش را بدهید و استفاده ای هم نبرید.

–  گران نخرید:
اگر خواستید اجناس گران قیمت بخرید، حتما قیمت آن را از چند فروشگاه بپرسید. به این ترتیب کسی نمی تواند سر شما کلاه بگذارد.
اگر پیش از خرید اجناس، به ویژه اجناس گرانقیمت، تحقیقات لازم را انجام دهید، هم کالای مورد نظرتان را خریده اید و هم پول اضافه پرداخت نکرده اید.

– از حمل و نقل عمومی استفاده کنید:

استفاده از حمل و نقل عمومی راه دیگر در صرفه جویی برای زندگی افراد است. حمل و نقل عمومی علاوه بر کاهش ترافیک و آلودگی هوا به کاهش هزینه ها کمک میکند با وجود شلوغی های فراوان در اتوبوس و مترو اما باز هم استفاده از حمل و نقل عمومی بسیار کم هزینه تر از استفاده از خودروی شخصی است.

–  برنامه منظمی برای نگهداری و تعمیرات احتمالی خودروی خود داشته باشید:
از کارهایی مثل تعویض روغن، تنظیم باد لاستیک ها و دیگر کارهای مربوط به خودروی شخصی خود هیچگاه غافل نشوید.
اگر دیر بجنبید و خودرویتان را به حال خود رها کنید، آنوقت مجبورید بعدا پول بیشتری برای تعمیر و نگهداری آن صرف کنید.

–  در استفاده از وسایل برقی دقت لازم را داشته باشید:
ساده ترین راه کاهش مصرف برق، آنهم در این روزها که پول قبض هایش برای خیلی ها سر به فلک می کشد، اینست که وقتی از آنها استفاده نمی کنید، آنها را از برق بکشید.
واضح و مبرهن است که اگر به جای اینکه فقط تلویزیون را خاموش کنید، آن را از برق بکشید، مصرف برقتان کاهش میابد.
البته به مبلغ قبض های دیگر هم دقت کنید، آنها هم این روزها دست کمی از قبض برق ندارند.

ادامه مطلب / دانلود

با شوهر دست بزن چکار کنیم؟

به گزارش سازمان جهانی بهداشت هر ۱۸ ثانیه یک زن قربانی خشونت خانگی می شود و در ایران هم براساس مطالعاتی که سال ۱۳۸۳ به پایان رسید، ۶۶ درصد زنان ایرانی از اول زندگی مشترکشان تاکنون، یک بار مورد خشونت قرار گرفته اند، اما واقعا چرا یک مرد باید علیه همسر خود اقدام به چنین رفتارهای فجیعی کند؟ آیا مردها حق دارند به دلیل عصبانیت، همسرشان را کتک بزنند؟ با شوهری که «دست بزن» دارد، چه باید کرد؟

با شوهری که دست بزن دارد چگونه رفتار کنیم؟

این گروه خشن!

خشونت های خانگی معمولا توسط آقایان علیه خانم ها اعمال می شود و این اتفاق فقط منحصر به فرهنگ ما نیست بلکه به دلیل شرایط فیزیولوژیکی مردان که از لحاظ جسمانی از خانم ها قوی ترند و نیز به دلیل فرهنگ مردسالاری که در بیشتر کشورهای دنیا وجود داشته و دارد، در همه جای دنیا همین طور است. معمولا فردی که علیه خانواده اش خشونت بروز می دهد فردی با شخصیت ناپخته، مجهول، با اعتماد به نفس پایین و از لحاظ عاطفی فردی وابسته است.

این افراد در بیشتر موارد در دوران کودکی و نوجوانی خود مورد خشونت و سوءاستفاده جسمی قرار گرفته اند یا حتی در زندگی فعلی خود، در محل کار یا سایر مجامعی که در آن حاضر می شوند، مورد خشونت قرار می گیرند و چون توان مقابله یا اظهارنظر در آن محیط را ندارند، خشمشان را بر سر خانواده شان خالی می کنند که به «جابجاسازی خشونت» معروف است.

یکی از شایع ترین علل پدیده خشونت خانگی، سوءمصرف مواد است. فرد معتاد، چه در زمان نشئگی و چه به دلیل عوارض مخرب و ماندگار اعتیاد بر مغز، مستعد رفتارهای تکانشی و خشونت است. از جمله این مواد می توان به الکل و انواع مخدرها و محرک ها اشاره کرد. همه این مواد باعث رفتارهای خشونت آمیز می شوند.

وقتی «کتک» سنگ محک عشق می شود

یکی دیگر از علل بروز خشونت خانگی که عجیب هم هست، ابراز خشونت برای آزمودن عشق و وفاداری همسر است! در این مورد فرد از لحاظ عاطفی به هسمرش وابسته است. اما بر سرش فریاد می زند تا ببیند آیا همسرش همچنان او را دوست خواهد داشت یا خیر! بعد یک پله جلوتر می رود و او را کتک می زند تا ببیند آیا خانمش بعد از کتک خوردن هم به زندگی با او ادامه می دهد یا خیر! البته معمولا افرادی با اختلال شخصیت مرزی با اختلال شخصیت سادیستیک با چنین روش خشونت آمیزی محبت طرف مقابلشان را می سنجند و این عمل کاملا غیرطبیعی است. در این مورد هم ممکن است فرد در دوران کودکی در محیط خانوادگی خشنی رشد کرده باشد یا پذیرش چنین رفتاری با مادرش داشته و او هم به عنوان الگو، این رفتار را آموخته و این باور غلط در ذهنش جای گرفته که «زن خوب، زنی است که مثل مادر من بسوزد و بسازد!»

قربانی نشوید!

این تفکر «سوختن و ساختن» یا اینکه می شنویم بعضی خانم ها می گویند «چاره ای جز تحمل ندارم!» همگی باورهای غلطی هستند که شکل گرفته اند. بسیاری خانم ها با این تصور که «اگر طلاق بگیرم، آینده فرزندانم خراب می شود»، «خواستگاری خواهرم به هم می خورد» یا «خانواده من طلاق را به هیچ دلیلی نمی پذیرند» خود را به خاطر دیگران قربانی می کنند. اما این تفکر بسیار غلط است.

بچه ها به آرامش، بیش از هرچیز دیگری نیاز دارند و اگر قرار باشد فرزند در محیطی پر از خشم، فریاد و خشونت باشد و هر روز شاهد دعوای والدین و کتک خوردن مادرش و گاهی خودش هم خورد خشونت (کلامی یا فیزیکی) قرار بگیرد، آسیب می بیند. چه بسا مادری که مدام مورد خشونت قرار می گیرد، خود دچار جابجایی خشونت شود و خشمش را سر فرزندانش خالی کند؛ پس بچه ها از هر دو طرف مورد خشونت قرار می گیرند و مسلما آسیب بیشتری می بینند، بنابراین باید سعی شود به هر نحوی که هست (با کمک مشاور و با حضور هر دو والد یا به صورت تک والد) محیط خانه آرام شود تا فرزند در معرض خشونت های کلامی و فیزیکی نباشد.

یادتان باشد فردی که این خشونت ها را می پذیرد و خود را مجاب می کند به خاطر بچه و… متحمل خشونت های همسرش شود، مسلما شخصیت وابسته ای دارد که دل کندن از همسرش برایش سخت است. او فکر می کند نمی تواند بدون همسرش زندگی کند یا نگران است که اگر از مشاور کمک بگیرد، نکند طلاق به عنوان اولین راهکار به او پیشنهاد می شود. این خانم هم ممکن است همین خشونت را در کودکی خود بین والدینش دیده باشد و تحمل خشونت از سوی مادر، برایش الگوسازی شده باشد، بنابراین خشونت را می پذیرد و دنبال کمک نخواهد رفت؛ پس این فرد هم نیازمند مشاوره و سایر حمایت هاست.

مغز بچه تان کوچک نماند!

تحمل دعوا و خشونت خانگی برای بچه ها، چند برابر بزرگسالان سخت است. ضمن اینکه اگر کودک در مراحل رشد مغز و شکل گیری شخصیت با چنین پدیده ای روبرو باشد، تاثیرات جبران ناپذیری به جسم و روانش وارد می شود. نتایج تحقیقات نشان داده صدماتی به مادرهای مغز کودکانی که مورد خشونت (حتی خشونت کلامی) قرار می گیرند، وارد می شود و مغز کوچک تری نسبت به هم سن و سال هایشان خواهند داشت و مستعد ابتلا به بسیاری بیماری ها از جمله افسردگی هستند، بنابراین نباید فکر کنیم که «سوختن و ساختن» به نفع فرزندمان است؛ حتی اگر در بدترین شرایط و به عنوان آخرین راه، کار زوج به طلاق بکشد، رشد کودک کنار یکی از والدین اما در یک محیط آرام بهتر از حضورش کنار هر دو والد اما همراه با خشونت خانگی است.

گول نخورید!

برخی افراد بعد از انجام خشونت و رفتارهای تکانشی، دچار احساس گناه می شوند و بعد از گذشت هیجان و خشونت، تازه متوجه می شوند که چه اشتباهی کرده اند و برای کاهش عذاب وجدانشان، سعی می کنند با ابراز محبت افراطی، اقدام به تلافی رفتار بدشان کنند. به این ترتیب خانم با این تصور که همسرش او را دوست دارد و منظور خاصی از کتک زدن یا فحش دادن و… نداشته و «فقط عصبانی بوده و رفتارش این طور است»(!)، راضی می شود و همسرش را می بخشد اما متاسفانه این رفتار از سوی همسرش دوباره و دوباره تکرار می شود و باز شوهر به دلیل عذاب وجدان ابراز محبت می کند و دوباره همسرش او را می بخشد و این چرخه مدام تکرار می شود.

در صورتی که رفتار صحیح این است که وقتی شوهر پشیمان شد و برای عذرخواهی و ابراز محبت نزد همسرش رفت، خانم بگوید: «اگر می خواهی زندگی مان ادامه پیدا کند و این مشکلات حل شود، باید از مشاور کمک بگیریم.»

«خشونت» را تحمل نکنید

به هیچ وجه نباید اجازه دهید خشونت علیه شما یا فرزندتان ادامه پیدا کند و قرار نیست شما هزینه بدرفتاری همسرتان را با جسم و روانتان بپردازید یا «بسوزید و بسازید!» همچنین وقتی همسرتان خشونت خود را نمی پذیرد و به هیچ قیمتی حاضر به مراجعه و کمک گرفتن از مشاور، روان شناس یا روان پزشک نیست، مشورت کردن با مشاور یا روان پزشک می تواند به فرد یاد بدهد که چگونه احتمال بروز خشونت را در دفعات آینده کاهش دهد و در صورت مفید نبودن اقدامات در نهایت مشخص می کند که باید به زندگی مشترک ادامه بدهید یا خیر.

گاهی خشونت آنقدر شدید است که جان زن و فرزند در معرض خطر است، در این موارد فرد به هیچ وجه نباید شرایط را تحمل کند و باید به سرعت و از طریق مراجعه به پزشکی قانونی، بهزیستی یا سایر اورژانس های اجتماعی و در نهایت دادگستری، کمک بگیرد تا مشخص شود فرد مشکل روان پزشکی خاص، اعتیاد و در نهایت صلاحیت سرپرستی خانواده اش را دارد یا خیر.

برای درمان اقدام کنید

در خشونت های ناگهانی و تکانشی شدید، گاهی عوامل خارجی مثل حضور اقوام و آشنایان می تواند به عنوان یک عامل بازدارنده، کمک کننده باشد و مانع از ابراز خشونت فرد شود اما در خشونت های کلامی، کمک گرفتن از حامیان آشنا صلاح نیست و باید حتما از مشاور و روان شناس کمک گرفت.

در ادامه این روند، مهم ترین درمانی که پیشنهاد می شود، خانواده درمانی است، یعنی همه اعضای خانواده، با توجه به سن فرزندان، باید در فرایند درمان شرکت داشته باشند و کمک کنند برطرف کردن مشکلات همراه از جمله اعتیاد به الکل و مواد با اختلال های شخصیتی مختلف از جمله دیگر کارهایی است که در جلسات درمان انجام می شود در نهایت اینکه بهتر است این نوع درمان ها به صورت گروهی باشد؛ یعنی مشاور، روان پزشک و در کنارش یک سازمان حمایتگر (مثل بهزیستی) یا در صورت لزوم مراجع قانونی با هم فعالیت کنند تا فرایند درمان با موفقیت پیش برود. به این ترتیب کنار خانواده درمانی و دارودرمانی، ابزارهای قانونی تهدیدکننده و ممانعت کننده از بروز مجدد خشونت (مثل حکم قاضی بر لزوم درمان فرد) می توانند مانع بروز خشونت فرد و باعث پیشرفت پروژه درمان شوند.

ادامه مطلب / دانلود

جلوگیری از جدایی با این روش ها

زن و شوهرهایی که سعی می‌کنند اصل مشکل را ببینند، موفق به حل آن می‌شوند. در غیر این صورت خطر دور شدن زوج از یکدیگر و جدا شدن ، آن هم با خشم، پیش می‌آید. ارتباط و صداقت هر دو ضروری هستند. گرچه رابطه‌ها ممکن است پیچیده باشند و در همان ابتدا، گاهی با مشکلات مختلف از هم بپاشند. بروز این مشکلات به‌خصوص اوایل آشنایی بسیار بیشتر است.

در ادامه به شما خواهیم گفت که چطور با مشکلات ریز و درشتتان در دوران نامزدی کنار بیایید و نگذارید زندگی‌تان خراب شود و جدایی پیش بیاید !

۱) سعی کنید برنامه‌ای بریزید تا در مورد رابطه‌تان صحبت کنید.
۲) درست برنامه‌ریزی و در زمان مناسب سر صحبت را باز کنید.
۳) به جای اینکه بگویید: «باید با هم صحبت کنیم» فقط از نامزدتان بخواهید اگر حرفی در مورد رابطه‌تان دارد، بگوید.
۴) به نامزدتان بگویید که کمی نگرانید و خوشحال می‌شوید اگر به حرف‌هایتان گوش کند. بعد واضح و روشن بگویید: «نمی‌دانم درگیر این رابطه شده‌ای یا فقط به دیدن هم عادت کرده‌ایم؟» این جمله به اندازه کافی قوی هست که آغازگر یک گفت‌وگو باشد. اگر نشد، فکر و خیال‌هایتان را برایش بگویید.
۵) از نامزدتان بخواهید تکلیفتان را روشن کند؛ که آیا آینده‌ای به‌عنوان یک زوج برای رابطه‌تان در نظر دارد یا نه.
۶) جواب‌هایش را بدون واکنش، فقط بشنوید و گاهی با حرکات سر و دست، به او حس حمایت بدهید؛ البته بدون اینکه علامتی از خشم یا هشدار در چشم و صورتتان بروز کند!
۷) مطمئن شوید که در ذهن خودتان می‌دانید چه چیزی از این رابطه می‌خواهید و در نهایت به کجا می‌خواهید برسید.
۸) کار دیگری که می‌توانید انجام دهید رعایت اصول «? دقیقه مکالمه اولیه» به سبک لوری پان، مشاور خانواده و وکیل دانش‌آموخته هاروارد است که در آن شما دستتان را برای همسر آینده‌تان رو می‌کنید اما در لفافه یک لقمه ساندویچ!

نان زیر ساندویچ باید مثبت‌های رابطه‌تان باشد: «دلم برای با هم بودن تنگ شده، می‌شود در این مورد با هم صحبت کنیم؟»

مشکل را لای نان ساندویچ بگذارید: «رابطه‌مان مثل قبل نیست و دوست ندارم تظاهر کنم که انگار هیچ مشکلی نیست، تو چه احساسی داری؟»

نان روی ساندویچ را راه‌حل‌ها تشکیل می‌دهند: «اگر هر دویمان بخواهیم این وضع را عوض کنیم، مطمئنم می‌توانیم شرایط را بهتر کنیم. فکر می‌کنم رابطه‌مان را باید در اولویت قرار دهیم. نظر تو چیست؟»

حالا وقت آن است که در مورد یک راه‌حل صحبت کنید. آماده باشید. ممکن است بشنوید که «بله، می‌توانیم با هم حلش کنیم» یا حرفتان به جدایی بکشد.

جلوگیری از جدایی با این روش ها

برای حل مشکلات زناشویی وجلوگیری از جدایی می توانید از مشاور کمک بگیرید

مشکلات زیر یک سقف
اگر بیش از چند ماه است که بر سر موضوعی بحث و جدل دارید و ازدواج و زندگی مشترکتان به چالش کشیده شده، اما هنوز حل نشده، احتمالا دیگر برای با هم حرف زدن دیر شده اما زمان کمک گرفتن از یک مشاور خانواده است. خیلی از مشاوران خانواده معتقدند حتی بعد از خیانت هم می‌توان زندگی مشترک را نجات داد؛ پس فکر نکنید مشکلتان بزرگ و غیرقابل حل است. البته این کار نیازمند کار گروهی و تعهد زوج برای زنده کردن ارتباط از دست رفته‌شان است. بنا کردن دوباره اعتماد و پیدا کردن راه‌هایی برای مدیریت احساسات دردناک، کلیدهای فرایند درمان هستند.

بزرگ‌ترین خطر احتمالی که ممکن است زمان چنین صحبت‌هایی ایجاد شود، شکست شما در زندگی مشترک  و جدایی است. اگر احساس کردید همسرتان در فضا و فاز دیگری است، شاید مجبور باشید با مشکلات روبرو شوید و از کنار آنها بگذرید. هر چند این کار آسیب‌زننده به نظر می‌رسد، بهتر است دوستانه از کنارش عبور کنید تا اینکه وارد تلخی توقعات انجام نشده و گفته نشده‌ای شوید که فقط مال شما هستند، نه همسرتان! مهم نیست نتیجه کار چه می‌شود، بخشنده باشید و با وقار از کنارش عبور کنید.

ادامه مطلب / دانلود

حفظ کردن اسرار زندگی در محل کار

مسائل شخصی گاهی آنقدر آزاردهنده می‌شوند که جدا کردن آنها از اوقات کار کمی سخت می‌شود. شما بیشتر ساعات روز خود را در محل‌کار می‌گذرانید، چطور می‌توانید یک مسئله استرس‌زای شخصی که گاهی حتی آزاردهنده است را در آن ساعات فراموش کنید؟ چه یک دغدغه خانوادگی جزئی باشد یا مسئله‌ای جدی‌تر، راه‌هایی هست که می‌توانید برای محرمانه نگه داشتن مسائل خانوادگی‌تان در محیط کار از آنها استفاده کنید تا تاثیر منفی بر کارتان نگذارد.

مراحل
۱. دیدی مثبت نسبت به موقعیت شخصی‌تان داشته باشید و بدانید که زندگی گاهی ایمان شما را محک می‌زند و به همین دلیل باید چشمتان به نوری که در آخر تونل هست باشد.

۲. حریم خصوصی‌تان را در خانه نگه دارید و خودِ حرفه‌ای‌تان را سر کار ببرید. واقعیت این است که نمی‌خواهید مسائل زندگی شخصی‌تان به محل‌کار کشیده شود. مطمئناً نمی‌خواهید رئیستان تصور کند که نمی‌توانید زندگی خصوصی‌تان را از کارتان جدا کنید و اعتماد خود به توانایی‌های شما را از دست بدهد.

۳. اگر می‌خواهید زندگی‌ خصوصی‌تان در محل‌کار محرمانه باقی بماند، درگیر مکالمات و غیبت کردن‌های همکارانتان نشوید. اگر می‌دانید چه کسانی در محل‌کارتان معمولاً بحث‌های خصوصی را در مکالمات وسط می‌کشند، سعی کنید از آنها دوری کنید. شاید شما هم بدتان نیاید که مسائل زندگی خصوصی‌تان را با کسی مطرح کنید اما مطمئن باشید بعد از آن پشیمان خواهید شد.

۴. دوستانتان و کسانی که می‌توانید به آنها اعتماد کنید را در محل‌کار بشناسید. زمان ناهار می‌تواند فرصتی عالی برای صحبت کردن در مورد مسائل شخصی و خانوادگی باشد. بهتر است فرد مثبتی را برای شنیدن دردودل‌هایتان انتخاب کنید که شنونده‌ای خوب و انگیزه‌دهنده باشد. فقط یادتان باشد که شما هم باید رفتاری متقابل داشته باشید و وقتی دوستتان نیاز داشت به حرف‌هایش گوش دهید.

۵. حمایت لازم را به دست آورید. اگر دوست نزدیکی در محل‌کار ندارید که بتوانید به او اعتماد کنید، خارج از محیط کار به دنبال یک کمک حرفه‌ای باشید. اگر مشکلات خصوصی‌تان تا این اندازه برایتان آزاردهنده شده‌اند، نیاز دارید که با کسی درمورد آن حرف بزنید. مشاوره تسکین فوق‌العاده‌ای بر استرس شما خواهد بود.

۶. عضو گروه‌های پشتیبانی اداره یا شرکتتان شوید. بودن با کسانیکه نگرانی‌ها و دغدغه‌هایی مثل شما دارند حس بسیار خوبی به شما خواهد داد. در این اجتماعات می‌توانید حرف‌هایتان را با آزادی بیشتری به زبان آورده و نگران درز کردن اطلاعاتتان و تاثیر منفی آن بر کارتان نباشید.

۷. کنترل مشکلاتتان را در محل کار به دست گیرید. اطمینان یابید که از کارتان دربرابر حل کردن آن مشکلات شخصی‌تان محافظت می‌کنید. حتی درمورد مرگ یکی از عزیزان یا طلاق، هنوز هم می‌توانید برای مقابله با آن مشکلات برنامه‌ای برای خودتان داشته باشید. واقعیت این است که اگر کارتان برایتان واقعاً مهم است، حتماً باید راهی پیدا کنید که بتوانید استرستان را کنترل کرده و کارتان را از دست ندهید.

نکات
– با مراقبت کردن از خودتان، خودتان را به تمرکز اصلی اوقات فراغت زندگی‌تان تبدیل کنید. اگر این به آن معنی باشد که سرگرمی برای خودتان دست و پا کنید و یا به استراحت کامل بپردازید، آنکار را بکنید. همیشه کارهایی که در محل‌کار انجام می‌دهید نیست که اهمیت دارد، کارهایی که در خانه می‌کنید هم به همان اندازه مهم هستند.

– از طرف دیگر، دوستی‌ها و روابط کاری انحصاری نیستند. می‌توانید با یکی از همکارانتان دوستانی صمیمی شوید.

ادامه مطلب / دانلود

چگونه شاد زندگی کنیم؟

بعضی ها انگار به صورت ذاتی شاد و سرزنده هستند و بعضی دیگر نیز به نظر می رسد که به قول معروف، نافشان را با غم و دلمردگی بریده اند! افراد غمگین تصور می کنند که شاد بودن باید در ژنشان باشد و مسئله شاد زندگی کردن، مهارتی نیست که آن را بیاموزند و بتوانند خودشان را تغییر دهند. بهتر است بدانید برخلاف نظر این عده، ما انسان ها تنها موجوداتی هستیم که می توانیم تصمیم بگیریم زندگی شادی داشته باشیم یا زندگی مان را صرف انجام کارهایی کنیم که ما را غمگین و افسرده می کنند.

دوری از منفی بافی، عقاید و تصورات تکراری و افراد منفی گرا دشوار، اما برای تغییر حال ما از بد به خوب، بسیار موثر است.

در ادامه این مطلب راهکارهایی برای شاد زیستن مطرح خواهد شد که خواندنشان برای شما، ضروری به نظر می رسد.

ناامیدی سراسر وجودتان را فرا نگیرد
اولین و مهم ترین کاری که باید انجام دهید، این است که بینش خود را نسبت به این دنیا و سختی ها و بلاهای آن عوض کنید. این دنیا در کنار حوادث شیرین، تلخی ها و ناکامی هایی نیز دارد و نباید به محض مواجه شدن با سختی، احساس ناامیدی کنید.

در زندگی خود، بی هدف نباشید
معمولا افرادی که برای زندگیشان هدف گذاری نکرده اند، دلیلی برای شاد شدن در زندگی نمی یابند. بنابراین یکی از گام های مهم برای شاد زیستن، آشنایی با تکنیک تعیین هدف در زندگی است. توجه داشته باشید که در هدف گذاری باید از میان اهداف خود، هدفی را انتخاب کنید که امید بیشتری به موفقیت آن دارید و در تلاش برای تحقق آن، فقط به فکر تایید یا تکذیب دیگران نباشید. البته از مشورت متخصصان بهره بگیرید. همچنین شما برای تعیین یک هدف، باید واقع بین باشید.

گذشته، به گذشته تعلق دارد
یکی از عمده ترین مواردی که می تواند شادی را از شما بگیرد، این است که دائم افسوس گذشته را بخورید. شما نمی توانید گذشته را تغییر دهید و دلیلی ندارد با آن زندگی کنید؛ پس تمام مشکلات و اشتباه های گذشته را فراموش کنید. گذشته ها، گذشته است و شما هر قدر هم بکوشید، نمی توانید آن را تغییر دهید. در واقع خطاها از ما افرادی قوی تر وعاقل تر می سازند و ما نیز از آن ها درس می گیریم و به نقاط ضعفمان پی می بریم. حتی پر تنش ترین و غم انگیزترین موقعیت ها نیز سرانجام درس های مفیدی برای ما خواهند داشت.

فقط نقاط منفی تان را نبینید
خود را همان طور که هستید، قبول کنید. هر انسانی یک سری معایب و یک سری محاسن دارد که در بعضی موارد، توان تغییر آن ها را ندارد. به طور مثال، ممکن است فردی یک مشکل بدنی داشته باشد که همیشه به خاطر آن تحت فشار روانی باشد ولی زمانی که بپذیرد مشکل دارد و توان تغییر آن را نیز ندارد و باید با همین مشکل زندگی کند، آرامش روانی بیشتری پیدا خواهد کرد. البته چنین افرادی باید با توجه به نقاط مثبتشان، بررسی کنند که با چه کارهایی می توانند نقاط ضعفشان را جبران کنند.

در مواجهه با مشکلات بحران سازی نکنید
یکی از دلایلی که افراد در زندگی غمگین و بی حوصله هستند، بحران سازی های آن هاست. بعضی افراد در مواجهه با مشکلات، مشکلات را برای خودشان از آنچه که هستند، بزرگ تر جلوه می دهند. بسیاری از افراد می گویند زمانی که با مشکلی مواجه می شویم، به شدت آشفته و مضطرب می شویم ولی بعد از مدتی متوجه می شویم که آن مشکل آن قدر ها هم آسیب رسان نبوده است.

وقتی صحبت از شادی و نشاط به میان می آید، خیلی ها می گویند: «دل خوش سیری چند؟!» شاد بودن اما برخلاف تصور این افراد بستگی مستقیم به خود ما دارد. زندگی سخت است، فراز و نشیب دارد، سختی در آن کم نیست اما فردی در زندگی هنرمند خوبی است که با وجود همه این موانع، بهانه ای برای شادی پیدا کند. توصیه های کاربردی و ساده ای را که در ادامه می آید برای رسیدن به این هدف به کار گیرید:

چگونه شاد زندگی کنیم؟

اطرافتان را با افراد شاد شلوغ کنید

۱ – گلکاری یا باغبانی کنید.

۲ – پول های خود را خرج دلخوشی های کوچک و زیاد کنید و مدام به دنبال آرزوهای گران و دست نیافتنی نباشید.

۳ – روی کاری که همین الان در حال انجام آن هستید، تمرکز بیشتری کنید تا با رسیدن به موفقیت، احساس شادی در شما بیشتر شود.

۴ – در یک مهارت جدید، متخصص شوید. تشخیص اینکه چه مهارتی باشد به سلیقه و توانایی خودتان بستگی دارد.

۵ – نگرانی هایتان درباره آینده را روی یک کاغذ بنویسید، در یک پاکت نامه بگذارید و به معنای واقعی مهر و مومش کنید!

۶ – اطرافتان را با افراد شاد شلوغ کنید. گاهی در جمع خانواده تان جوک بگویید و شوخ طبع باشید.

۷ – کار های داوطلبانه انجام دهید. کارهای داوطلبانه می توانند کارهایی خلاقانه برای کمک به دیگران باشند.

۸ – در پایان هر روز، حداقل ۳ اتفاق خوبی را که رخ داده یادداشت کنید و قبل از شروع روز بعد، حتما نگاهی به آن بیندازید.

۹ – مقایسه خود با دیگران را متوقف کنید. مهم نیست که این مقایسه در زمینه مالی باشد یا تحصیلی.

۱۰ – از هر فرصتی برای ورزش استفاده کنید چراکه ورزش در افزایش روحیه و اعتماد به نفس، تاثیر قابل توجهی دارد.

ادامه مطلب / دانلود

دردسرهای ازدواج کردن در سن پایین

عواقب ازدواج در سنین پایین
– دختر یا پسرهای نوجوان به دلیل اینکه هنوز به رشد ذهنی، عاطفی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… نرسیده اند، بسیاری از مهارتهای لازم برای رسیدن به یک زندگی موفق و پیروز را کسب نکرده اند به همین دلیل معمولاً در زندگی مشترکشان با ناسازگاری ها و اختلافات بسیاری رو به رو می شوند.

– وقتی دختر و پسری در سنین پایین و بدون آمادگی جسمانی، عقلی و عاطفی با یکدیگر ازدواج می کنند دچار مشکلات عدیده ای می شوند. بنابر فرهنگ ایرانی وقتی فردی ازدواج می کند بعد از شش ماه باید باردار شود در غیر این صورت برچسب اجاق کور به او می زنند به خصوص اگر فرد بدلیل سن کم، تحمل این قبیل حرف ها را نیز نداشته باشد برای پایان دادن این حرف و حدیث ها به فکر باردار شدن می افتد که نه تنها در همه دوران بارداری با مشکلاتی مواجه می شود بلکه زایمانش در اغلب موارد پری ناتال (تحت مراقبت های لازم) می بایست انجام گیرد. اما مساله فقط به همین جا ختم نمی شود چون احتمال مرده زایی یا عقب ماندگی ذهنی فرزندان نیز وجود دارد.

– پسرانی که در سن پایین ازدواج می کنند پس از مدتی که در جمع دوستان و همسالان مجرد خود قرار می گیرند دچار یاس و ناامیدی می شوند و حس می کنند با ازدواج، موقعیت های زندگی مجردی را از دست داده اند. البته پزشکان معتقدند این افراد به دلیل حس نارضایتی از زندگی که همیشه با آن دست وپنجه نرم می کنند بیشتر از بقیه افراد مستعد بیماری های قلبی و عروقی هستند.

– با توجه به این که افراد در سنین نوجوانی هنوز به ثبات عاطفی لازم نرسیده اند، ممکن است در انتخاب خود عاقلانه تصمیم نگرفته و پس از ازدواج دچار پشیمانی شود. خیلی وقت ها دیده ایم افرادی که در سنین نوجوانی ازدواج کرده اند، گفته اند که من آن زمان کم تجربه بودم و نمی دانستم در زندگی دنبال چه چیزی هستم. الان سلیقه ام عوض شده و انتظارات دیگری از همسرم دارم.  این اتفاق به دلیل تغییر نگرش ها و رشد فکری او می افتد.

– معمولاً خانواده ‌ها و بزرگ‌ترها به دلیل اینکه گمان می کنند فرزندشان سن کمی دارد و قادر به حل همه مشکلات زندگی مشترک نیست سعی می کنند به گونه های مختلفی در زندگی خصوصی آن‌ها دخالت کرده و به قولی آنها را راهنمایی نمایند. در حالیکه این جریان معمولاً پس از پختگی افراد به دلیل عادت والدین نیز ادامه می یابد و زندگی را از کنترل زن و مرد خارج می کند.

ادامه مطلب / دانلود

با این ترفندها زندگی رویایی بسازید

بی شک انسان ها در «رابطه» است که متولد می شوند و می میرند. قدمت «رابطه» به قدمت عمر «آدمی» است و تصور اینکه آدمی بدون رابطه با خود یا دیگران باشد، محال می نماید.

با این حال و به رغم پیوند تاریخی رابطه با وجود آدمی، انسان ها همواره در یافتن رابطه صمیمی با دشواری رو به رو بوده اند. امروزه دیگر بر کسی پوشیده نیست که داشتن یک رابطه صمیمی آرزوی دل هاست.

من همسری مهربان و دلسوز دارم. وفادار، سخت کوش و متعهد. در ظاهر، هر کس شاهد زندگی ما باشد به خوشبختی ما غبطه می خورد اما آن چیزی که در طی این ده سال زندگی همیشه مرا عذاب داده، سکوت همسرم است. بسیار سخت حرف می زند و همیشه در حال شنیدن است نهایتاً با پاسخ هایی مثل: بله، نه، شاید، حق با شماست و … قائله را تمام می کند.

گاهی دلم هم صحبت می خواهد. تاکی من فقط گوینده باشم و او شنونده؟
چند ماه از عقد من و همسرم می گذرد. کم کم به این نتیجه رسیده ام که خانمم اصلاً مناسب من نیست. من بسیار برون گرا، پر حرف و پر جنب و جوش هستم در حالیکه همسرم همیشه ساکت است. هیچ گاه برای شروع رابطه پیش قدم نیست. وقتی کنار هم هستیم به من سخت می گذرد چون اگر من حرفی نزنم، سکوت حکم فرماست.

اکثر زوجین آرزوی پیش رفتن با یکدیگر را دارند. در این دنیای پیچیده که ما در آن زندگی می کنیم، رسیدن به این مرحله چیزی بیش از یک رویاست. وقتی شما و شریک زندگی تان بر رابطه تان توجه می کنید و از آن مراقبت می کنید، به توانایی خود برای پیش رفتن می افزایید. البته خیلی از افراد هستند که معتقدند برای حفظ تعامل با همسرشان، تمام تلاش ها یک طرفه شده است و طرف مقابل در این زمینه کوتاهی می کند یا اصلاً استعداد و انگیزه آن را ندارد. ولی ما معتقدیم حتی اگر شما و همسرتان هر دو بدانید که چگونه مهارت های ارتباط ممکن است استفاده کنید، گاهی یکی از شما ممکن است مهارت ها را کنار بگذارد. اما مطمئن باشید که فقط یک نفر کافی است که تعامل را تحت تأثیر قرار دهد.

شما شخصاً می توانید تفاوت ایجاد کنید، صرف نظر از اینکه همسرتان چه کار می کند، این حق شماست که این مهارت ها را به کار ببرید. شما به طور انحصاری می توانید روی گفت و گوی تان، به گونه ای مثبت تأثیر بگذارید.

آغاز تغییرات
وقتی در زندگی زناشویی تان مساله ای ایجاد می شود، فعالیتی باید طراحی شود، چالشی ایجاد می شود و … و باید تصمیمی اتخاذ شود، شاید در نقطه ای قرار بگیرید که یکی از طرفین مخالف شرایط ایجاد شده باشد. مثلاً شاید در برهه ای از زمان یکی از شما دو نفر پیشنهادی ارائه دهد و دیگری پاسخ دهد. عمدتاً عمده اختلافات و مشکلات در همین آغازگری و پاسخ دهی، کلید می خورد. در ادامه چند دستورالعمل ارائه می شود که در آغاز تغییر و در پاسخ دادن به تغییر به گونه ای مثبت یاری دهد:

دستورالعمل برای آغاز تغییر به گونه مثبت
قطعاً در یک رابطه زناشویی زن و شوهر نمی توانند درباره چیزی نظر ندهند یا دائماً سکوت کنند. تعامل جز لاینفک یک زندگی مشترک است. برای داشتن و آغاز تغییرات مثبت به ذهن بسپارید که:
– زمان و مکان خوبی را انتخاب کنید.
– با لحنی دلنشین و جذاب از طرف خودتان صحبت کنید.
– به علایق همسرتان بپیوندید و خواسته هایی را به نفع دیگری مطرح کنید.
– بی میلی و پاسخ های سرد همسرتان را تصدیق کنید.
– همسرتان را به حرف زدن دعوت کنید.
– حق انتخاب را به حداکثر برسانید.

مراقب باشید که:
– مرزها را زیر پا نگذارید یعنی مطلبی را به طرز نامناسب مطرح نکنید.
– با لحن مطالبه آمیز، شکوه گرانه، دو پهلو درشت آزاردهنده حرف هایتان را بیان نکنید.
– توقع نداشته باشید هر چه می خواهید به دست آورید.
– به زور توافق را تحمیل نکنید یا به شکل منفی خود را کنار نکشید.

دستورالعمل برای پاسخ دادن به تغییر به شیوه ای مثبت
برای اینکه پاسخ شما بر تبادل نظر تأثیرگذار باشد لازم است که:
– از مهارت گوش دادن به طور جدی بهره ببرید
– توجه کنید
– سوال کنید
– دعوت به حرف زدن کنید
–  خلاصه کنید
– هنگام پاسخ دادن به جای خودتان حرف بزنید
– وقتی جواب می دهید به رفتارهای سرد و گرم در همسری که پیش قدم شده، توجه داشته باشید.

مراقب باشید که:
– از پیام های «تو» استفاده نکنید
– انتقاد نکنید
– خود را به شکل منفی کنار نکشید
– از کارهای بی فایده مثل دست نگه داشتن، تغییر جهت دادن، قهر کردن و … خودداری کنید

ادامه مطلب / دانلود

صفحه 6 از 7«... قبلی 567 بعدی
css.php