مطالب دسته بندی : بازیگر ایرانی

به تازگی بهنوش طباطبایی با بازی شگفت انگیزش در فصل شکار بادکنکها همه را سورپرایز کرده است. در این مطلب از سایت میهن فال گفتگو با بهنوش طباطبایی و بازی در فصل شکار بادکنکها را د رنظر رگفته ایم و از شما دعوت می کنی تا با ما همراه باشید.

گفتگو با بهنوش طباطبایی و بازی در فصل شکار بادکنکها

خیلی ها که موفق شدند بازی بهنوش طباطبایی در دکور باشکوه یکی از سحرانگیزترین معماری های تهران را ببینند، شاید بیش از هرچیز مجذوب یک ساعت و نیم تک گویی بی وقفه او شدند، بازیگر سی و چهار ساله ای که سالها پیش با مدرک کامپیوتر در جیب ترجیح داد کارگردانی بخواند اما جادوی بازیگری چهارده سال است که او را مسحور خودش کرده است.

خانم طباطبایی شما در کارنامه سینمایی تان فیلم های تجاری مثل پسران آجری و کلاغ پر دارید، تفاوت بازی در تئاتر هنری و مخاطب خاص با فیلم های تجاری پرتماشاچی و پرفروش در چه چیزهایی است؟ بازی در تئاتر را دوست دارید؟ و به نظرتان از سینما بهتر است؟

من در طول مسیر حرفه ای ام سعی کرده ام که یک روند رو به رشد را پیگیری کنم. خواست و تمرکزم بر این بوده که برای حرکت از نقطه «آ» به «ب» حداقل یک سیر صعودی داشته باشم. هرکاری در ذاتش یک تجربه و یک قدم رو به جلو برای کار بعدی است. همیشه به دنیال ایده آل ذهنی خودم می گردم و برایم مدیوم و نوع آن فرقی نمی کند.

تحصیلات شما کارگردانی است، چرا سمت فیلمسازی نمی روید. فیلمی نمی سازید یا تئاتری کارگردانی نمی کنید؟

همیشه برایم بازیگری دغدغه بزرگتری بوده است. کارگردانی را در دانشگاه دنبال کردم چون می خواستم سینما را بهتر بشناسم و این شناخت در حرفه بازیگری بسیار به کمکم آمد.

حفظ کردن متن در بازیگری برای خیلی از بازیگرها شاید لذتبخش ترین بخش تمرین باشد. این شبها شما دارید هر شب کل یک نمایشنامه را تک نفره از بر می گویید، در چنین فراگردی بعضی از بازیگرها همه هوش و حواسشان به ادای دیالوگ و مونولوگ می رود که مبادا چیزی را فراموش کنند، پیش نیامده یکی از شبها مونولوگها را پس و پیش بگویید؟ اگر پس و پیش بگویید این را امتیاز اجرای زنده می دانید یا عذاب وجدان می گیرید؟

خدا را شکر که تاکنون این اتفاق نیفتاده است. برای اجرای این نمایش نه تنها در طول اجرا نیاز به تمرکز قوی دارم بلکه در طول روز هم تلاش می کنم در حال و هوای اجرا باشم و تقریبا تمام روح و ذهنم متمرکز برای اجرا باشد.

حالا اگر لحظه گفتن مونولوگ یادتان بیفتد مهمانی که دعوت کرده اید الان دارد راجع به بازی من چه فکر می کند یا جای راحتی از سالن نشسته، تمرکزتان به هم می خورد؟

شوخی می کنید؟ فضا و اتمسفر این نمایش به گونه ای است که یک حضور و تمرکز صددرصد را می طلبد. بنابراین در طول اجرای نمایش به هیچ چیز دیگری به غیر از یک اجرای بی غلط و کم اشتباه فکر نمی کنم.

اجرای اینچنینی هیجان هم دارد؟ یا همش با دلنگرانی و استرس است؟ روزهای آخر اجرا هم مثل روزهای اول هیجان و دلواپسی دارد اینکه نکند نورها به موقع جابجا نشود، نکند حواسم پرت شود، نکند از آن بالا بیفتم و از اینجور فکرها، اصلا هیجان های بازیگری را دوست دارید؟

اصولا همین هیجان ها بازیگری را جذاب می کند. در ضمن بازیگری فقط گفتن دیالوگ ها و اجرای آن با چند حرکت و میمیک صورت نیست. بازیگری مجموعه ای از لحظات است که باید با تمرکز بر آنها را کنار هم گذاشت.

ایستادن در نور، شکل و نوع صدا، حرکت بر بلندای دکور نمایش، هماهنگی با گروه موسیقی، حفظ ریتم، حرکت های صحیح میزانسن و ده ها مورد دیگر و اجرای موزون و دارای هارمونی باعث می شود تا بدون استرس و دلواپسی اجرائی موفق و تماشایی داشته باشید.

روشتان برای حفظ و اجرای این حجم از تک گویی چه بود؟ خیلی ها شاید طوطی وار مونولوگ حفظ کنند، اما به نظرم شما خیلی مفهومی آنها را حفظ کرده و ادا می کردید؟ اینطور نیست؟

فقط و فقط تمرین های مداوم و هر روزه باعث شد این تک گویی را نه تنها حفظ کنم بلکه تک تک کلمات و مفاهیم آن را پس از گفتگوها و بحث و جدل های طولانی با آقای تهرانی متوجه بشوم. متن بسیار سنگینی است و جابجایی حتی یک کلمه می تواند مفهوم موردنظر را دچار خدشه کند. فهمیدن متن از حفظ کردن آن کار مهم تری است.

شما از جمله بازیگرانی هستید که در بازی هایتان بخصوص در تئاترهایی که بازی کرده اید حالت های گوناگونی را تجربه کرده اید مثلا بازی زیر آب در تئاتر «سیندرلا»ی جلال تهرانی یا در «فصل شکار بادبادک ها» که چند حالت و لحن گوناگون مثل تنهایی، دلواپسی، ترس، حقارت، پاکی کودکانه، نطز غم، نگرانی، حسرت و جدایی در سیر بازیتان دیده می شود، بازیگر چطور در یک بازه زمانی محدود تضادها یا کنتراستهای اینچنینی را با بازیش تبدیل به جنبه های دیداری می کند؟

همانطور که توضیح داید اینگونه متن ها برای هر بازیگری ایده آل است چون سرشار از لحظاتی است که بازیگر در آن می تواند هر حس و لحنی را اجرا کند. بنده هم در راستای کار و فضای تئاتر تمام تلاش خودم را کردم که شکل اجرای نمایش را خدشه دار نکنم. به هر شکل در یک نمایش با شاخصه های فانتزی نمی شود به طور رئال بازی کرد و همینطور بالعکس در یک نمایش رئال نمی شود فانتزی و غیرواقعی کار کرد.

گاه طراحی صحنه در تئاتر بازیگر را به جزء کوچکی از صحنه تبدیل می کند طوری که بازیگر روی سن، بخش کوچکی از یک لانگ شات عظیم تبدیل می شود. برای بازی در چنین قابی بیشترین مولفه اجرایی در بازی را چه چیزی شکل می دهد؟ به هرحال در این شرایط بازیگر نمی تواند حالتهای متغیر عضلانی و سرازیرشدن اشک و مولفه های بیانی مثل دردمندی را به وضوح نشان دهد از این زاویه، این نوع بیان برای بازیگر را یک نوع محدودیت می دانید؟

بازیگر یکی از اجزای نمایش است. هر کدام از این اجزا در نمایش کاربرد خودشان را دارند که همسو با نظر کارگردان عمل می کند. اتفاقا در اینگونه طراحی ها در نمایش، بازیگر باید از حرکات زیاد برای دیده شدن پرهیز کند. به نظرم هرچه سکون و تامل بازیگر روی صحنه بیشتر باشد فضا و هاله ای که اطراف او شکل می گیرد، کمک می کند تا او را از لانگ شات به کلوزآپ بیاورد. اینگونه است که تمرکز تماشاگر بر روی کوچکترین حرکاتش بیشتر می شود.

بازی در میزانسن هایی که بخش های عمده آن را دکورهای محیطی اشغال کرده، برای یک بازی رها دست و پاگیر نیست؟

نه به هیچ وجه؛ دکور نمایش در عین سادگی، پرابهت و کارآ است. در همین دکور نمایش طراحی بسیار پرتحرکی دارد طوری که در هر میزانسنی یک قاب عکس زیبا و پر از مفهوم را می سازد.

چند حالت مشخص در فصل هایی از روایت نمایشنامه از شما می بینیم، قرار بود با این تغییرات تنوع فیگوراتیو داشته باشید یا فکر می کنید دکور ثابت باید به شمای بازیگر اجازه می داد پرتحرک تر (در حال دویدن، جابجایی های سریع و…) دیده شوید؟

خوشبختانه آقای تهرانی در همان روزهای اول تمرین دکور نمایش را برایم تشریح کردند و حتی ماکتی از آن را هم ساختند و ما براساس این دکور تمام حرکات و میزانسن ها را طراحی و اجرا کردیم. تمامی حرکات و فیگورها متناسب با شکل دکور تمرین و اجرا شد.

ظاهر شما از قد بلند و استخوان خاص گونه و ساختار چشمانتان از شما چهره آشنای دختری از طبق بالای جامعه با ظاهری عروسکی را تداعی می کند. حالا تصور کنیم این دختر نازپرورده در نمایشنامه ای دچار یک سقوط طبقاتی شده در حالیکه نه در گریم و نه در طراحی لباس کل صحنه ها این تغییر دیده نمی شود. فکر می کنید بدون اینها چطور می شود از این پرسونای همیشگی فاصله گرفت و خود را شبیه به آدمهای پایین دست کرد؟

این نوع نگاه و برداشت شما از این نمایش است و محترم است، گروه نمایش تمام تلاش خود را کرده تا گریم و لباس و حتی دکور نمایش حالتی بی زمان و بی مکان را تداعی کند. بنده در این نمایش راوی چند شخصیت این متن هستم.

شما نقش دختری را بازی کردید که با خودش حرف می زند؛ دوست داشتید به جای روایت متکی به تک گویی، با شخصیت هایی که از آنها در گفتارتان نام می برید همبازی می شدید؟ در این صورت نوع بازیتان چه فرقی می کرد؟

من درحقیقت راوی یک زندگی در گذر تاریخ هستم. مطمئنا اگر نمایشنامه به شکل دیگری نوشته می شد و به شکلی بود که چند بازیگر آن را اجرا می کردند، نوع کارگردانی و بازیگری آن هم متفاوت می شد. این نمایش نامه یک تک گویی است و من نقش یک شخصیت را بازی نمی کنم. پس باید به قواعدش هم پایبند بود. این تنهایی راوی بر روی صحنه یکی از نکات اصلی این نمایش است و این مسئله ای است که از ابتدا به آن واقف بودیم.

فکر می کنید دختری که نقشش را بازی می کردید چرا با وجود قوی بودن مهم بودن و بااراده بودن، کاری از دستش بر نمی آید؟

این دختر به دنبال خودش می گردد و احساس می کند خودش را سال ها پیش گم کرده. خودشناسی یکی از بالاترین مراحل معرفت و شناخت است. سفر در اعماق وجود خود کار بسیار دشواری ست، و این سفر نیاز به قوی بودن و داشتن اراده محکم دارد.

فکر می کنید نقشی که بازی می کنید می تواند یک شازده کوچولوی امروزی باشد؟

ممنونم، چه تعبیر زیبایی. بله می توان به این شکل هم با این نمایش برخورد کرد. راوی داستان در دنیایی زندگی می کند که قوانین و معادلاتش را نمی شناسد تک و تنها در دنیای ذهنی خویش، آدم های دنیاهای دیگر را صدا می کند.

ادامه مطلب / دانلود

مهناز افشار که به تازگی صاحب دختری شده است سوژه خبری مناسبی در بین ستاره های سینمای ایران است که در این مطلب از سایت میهن فال گفتگوی وایبری با مهناز افشار در مورد زندگی خصوصی اش را برای شما عزیزان علاقه مند به دنیای هنر در نظر گرفته ایم. در ادامه با ما هراه باشید.

گفتگوی وایبری با مهناز افشار در مورد زندگی خصوصی اش

بزرگمهر حسین پور در صفحه اینستاگرام وبسایت چیزنا، مصاحبه ی وایبری / اس ام اسی خود با مهناز افشار بعد از به دنیا آمدن فرزندش را منتشر کرد:
من: شروع کنیم ؟

مهناز: شروع

من: یک سال پیش فکر می کردی الان یه بچه تو بغل باشی؟

مهناز: فکر میکردم دوقلو داشته باشم

من: مگه تو از یک سال پیش حامله بودی؟

مهناز: نه، ولی دلم می خواست بشم، داشت دیر می شد.

گفتگوی وایبری با مهناز افشار در مورد زندگی خصوصی اش

عکس مصاحبه وایبری مهناز افشار

من: مگه چند سالته و چرا دیر؟

مهناز: ٢١ خرداد ، ٣٨سالمه.البته خیلی دیر نیست. اما میگن زیر چهل سالگی آخرین فرصته. البته شنیدم یک خانم آلمانی ۶٠ سالگی دوقلو آورد. همش برای ما ایرانیا دیره

من: ای بابا… من یکی از فامیلامون بالای پنجاهه هنوز حامله نشده!

مهناز: :))))))

من: خیلی سعی کرد البته ، منتها بعد فهمید اول باید شوهر بکنه! درد زایمان واقعن درد بود یا شایعه بود؟

مهناز: خیلی درد بود خیلی…به نظرم دوباره متولد شدم

من: یعنی درد واسه سلبریتی ها کمتر نیست؟

مهناز: شایعه است به خدا… بیشتر هم شد

من: الان بعد سی و هشت سال مادر بودن رو تجربه میکنی، یک سال هم هست که ازدواج کردی. اگه برگردی دو سال قبل راحت تر نبودی؟

مهناز: اگر برگردم… راستش نه! آخه بچه دوست دارم چه کار کنم

من: درگیرت نمیکنه کلی؟

مهناز: چرا. الانم کرده. اما شیرینه . همش فکر می کنم یه کم بزرگ میشه بهتر میشه و حالمون خوب میشه با هم

من: اولین لحظه ای که دخترت رو دیدی؟

مهناز: باورم نشد.وقتی گذاشتنش رو سینه ام ، فکر کردم مگه میشه؟ این تو دل من بوده؟ حالا چی کار کنم؟ بوش کردم… بویه عجیبی داره نوزاد، اونوقت گفتم خدایا این نوزاد رو من بدنیا آوردم؟ بله… من به دنیا آوردم و کلی ذوق کردم.

گفتگوی وایبری با مهناز افشار در مورد زندگی خصوصی اش

عکس دختر مهناز افشار : لیانا

من: بهت می خورد پسرزا باشی… نه که پر سر و شوری

مهناز: همه همینو می گن! کلا آدم غافلگیر کننده ای هستم

من: نمی ترسیدی دخترت خوش قیافه نشه؟ یا به یکی تو فامیل بره که تو بترسی شبیهش بشه؟ یه قد کوتاه کچل داغون

مهناز: راست بگم؟ آره ترسیدم…برای همین سیب و انار زیاد می خوردم و عکس های قشنگ نگاه میکردم ، بقیه اش هم گفتم خدایا هر چی کرمته

من: هاهاها… این صداقتت من و کشته

مهناز: هاهاها

من: اسمو کی انتخاب کرد و انتخابا چیا بود؟

مهناز: من و یاسین بین چند تا اسم انتخاب کردیم. همش یادم رفته… اما یارا هم بود

من: ویارت چی بود؟

مهناز: ترشییییی تا دلت بخواد

من: نه که ما بچمون گربه شد از این چیزا حس نکردیم

مهناز: ولی عجب بچه ای هم دارین… جیگره

من: چقد چاق شدی و ترکوندی خودت رو؟

مهناز: ١٧ کیلو ! اما بعد زایمان ١٠ کیلو رفت ، چون خیلی در طول بارداری ورزش یوگا کردم. خیلی ترسناک بودم! البته همه میگن قشنگ تر شده بودی (الکی)

من: دخترت اگه بخواد بازیگر بشه به چه روشی منصرفش می کنی؟

مهناز: همه ی خودمو، خاطراتمو، فیلمهامو براش میزارم، بعد چند تا پیجم بهش نشون میدم و کلا منصرف میشه

من: پس قبول داری کار بیچاره کننده ایه؟

مهناز: خیلی…نبودا، ولی شد

من: تغیرات هورمونی بدنت رو مخت نیست؟

مهناز: بیشتر ازمخم رو عضلاتمه که قفل شده

من: اولین بار که فهمیدی حامله ای مثل این سریالا حالت تهوع شدی؟

مهناز: هاهاهااااا! اتفاقا یک کاری بودم، اونجا گفتم چه الکی هممون تو فیلما اون مدلی باز باز راه میرفتیم و دستمونو میذاشتیم رو کمر ، اصلا اینجوری نبود که:))) ولی گریه کردم

من: دختر داشتن تو ایران سخته… دختر بودن هم سخت تر. قبول داری؟

مهناز: خب… راستش خیلی سخته اما به سختیش می ارزه

من: ایده آل ترین آینده ای که برای دخترت تو ایران تصور می کنی چیه؟

مهناز: راستش دنیایی زیباتر، مهربانتر و انسانتر از امروز

من: اگه یه روز بیاد و بگه من می خوام با فلانی ازدواج بکنم و نظر تو هم براش مهم نباشه چی کار میکنی؟

مهناز: اگر قانع بشم قبول می کنم، ولی باز بستگی به اون لحظه داره. شاید چون ازدواج من و یاسین هم تصمیم دو نفر ما بوده فقط، بتونم درکش کنم

من: راستی شیر دادن یه مادر چه حسی داره؟

مهناز: خیلی حس خوبیه

من: مادر شدنت مبارک…ممنون که اینهمه کول و راحت بودی

ادامه مطلب / دانلود
بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس عنوان این مطلب از سایت میهن فال است که برای شما عزیزان علاقه مند به دنیای هنر در نظر گرفته ایم. در ادامه با ما همراه باشید.

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

مشخصات کلی لعیا زنگنه:

نام اصلی: مینا ساداتی

زمینه فعالیت: بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون

متولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل زندگی: تهران

ملیت: ایرانی

بیوگرافی مینا ساداتی

مینا ساداتی متولد ۱۰ آذر ۱۳۶۰ در کاشان بازیگر سینما و تلویزیون است. وی فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته گرافیک از دانشکده هنرهای زیبا تهران و آموزشگاه بازیگری کارنامه میباشد.

او در جشنواره فجر با لباس محلی مردان چهارمحال و بختیاری ، موسوم به چوقا حاضر شده و به نوعی احترام ویژه ای برای این قوم قائل شد.

این هنرمند در اثر تلویزیونی پر طرفدار محمد حسین لطیفی با نام تنهایی لیلا بازی کرده است؛ این سریال با مضمون مذهبی و اجتماعی می باشد.

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

فیلم‌شناسی:

محمد رسول‌الله در نقش آمنه بنت وهب (۱۳۹۴ مجید مجیدی)

پرسه در شهر لاجوردی (۱۳۹۴)

تنها در چند دقیقه سکوت (۱۳۹۳ بهاره صادقی جم)

هاری (۱۳۹۳ احمد انصاری)

عصر یخبندان (۱۳۹۳ مصطفی کیایی)

برف (۱۳۹۲ مهدی رحمانی)

مهمونی کامی

آفریقا (۱۳۹۱ هومن سیدی)

خانه پدری (۱۳۸۹ کیانوش عیاری)

سعادت‌آباد (۱۳۸۹ مازیار میری)

عیار ۱۴ (۱۳۸۷ پرویز شهبازی)

زخم شانه حوا (۱۳۸۶ حسین قناعت)

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

مجموعه‌های تلوزیونی مینا ساداتی: 

تنهایی لیلا (۱۳۹۴ محمد حسین لطیفی)

فیلم های کوتاه مینا ساداتی :

پنجه با نقش‌آفرینی شهاب حسینی

عکس های مینا ساداتی :

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس بیوگرافی کامل مینا ساداتی + عکس

ادامه مطلب / دانلود

در کارنامه بسیاری از بازیگران زن سینمای ایران ایفای نقش معتاد دیده می شود که در بعضی موارد همان نقش باعث شهرت آن ها شده است. با این مطلب از سایت میهن فال همراه باشید تحت عنوان: بازیگران زن ایفاگر نقش معتاد در سینمای ایران 

سریال مادرانه بهانه ای شده تا مروری بر کارنامه کاری بازیگران زنی داشته باشیم که در این سال ها نقش یک معتاد را بازی کرده اند و در یاد و خاطره مخاطبان ماندگار شده اند. اولین کسی که در سینمای ایران پس از انقلاب نقش زن معتاد را ایفا کرد، فریماه فرجامی است. او با حضور در فیلم «تیغ و ابریشم» از سال ۶۴ تا به امروز در ذهن بسیاری از ایرانیان ماندگار شده است. در ادامه نگاهی داریم به ۷ چهره برتری که در این سال ها نقش ماندگاری از حضور خود بر صفحه تلویزیون و پرده سینما بر جای گذاشته اند.

فریماه فرجامی؛ تیغ و ابریشم، متولد ۱۳۳۰

بازیگران زن ایفاگر نقش معتاد در سینمای ایران

با ساخت فیلم «تیغ و ابریشم» کاراکتر زن معتاد به شکلی جدی وارد سینمای ایران شد و فریماه فرجانی، نقش زنی معتاد را که سرخورده از برآورده نشدن رؤیاهایش در آن سوی مرزها به اعتیاد کشیده شده است به خوبی در این اثر ایفا می کند. چهره مغموم و خاص فرجامی همراه با کارگردانی مسعود کیمیایی که خود پیش از آن یکی از ماندنی ترین شخصیت های معتاد در سینمای ایران را پرورانده بود (با بازی بهروز وثوقی در نقش سید در فیلم تحسین شده «گوزن ها») به یک بازی بیرونی کنترل شده برای نمایش رنج دیدگی این زن تبدیل شد؛ رنج دیدگی باورپذیری که راهی جز خودکشی برایش باقی نگذاشت.

فرزاد مؤتمن درباره این نقش می گوید:

فرزاد مؤتمن که هنوز بسیاری از افراد فیلم «شب های روشن» او را به یاد دارند در مورد بازی خانم فرجامی در این فیلم می گوید: «تیغ و ابریشم، خاطره بسیار دوری است. من این فیلم را در همان سال های ۶۴، ۶۵ دیدم و پس از آن دیگر موقعیت بازبینی اش را پیدا نکردم اما هنوز به خاطر دارم که در آن دوره وقتی فیلم را می دیدم بازی فریماه فرجامی یکی از نقاط قوت فیلم به نظر می رسید زیرا تصویری خیلی باورپذیر و ملموس را از یک زن معتاد ارائه می داد. شاید در خوب بودن کار خانم فرجامی ذکر همین نکته کافی باشد که بگویم بعد از گذشت این همه سال وقتی درباره کارکترهای معتاد فکر می کنم، یکی تصویر فریماه فرجامی به ذهنم می آید و یکی بهروز وثوقی در فیلم گوزن ها».

پانته آ بهرام؛ مسافر، متولد ۱۳۴۸

بازیگران زن ایفاگر نقش معتاد در سینمای ایران

یکی از پرمخاطب ترین سریال های تلویزیون چه در زمان خودش و چه در سال های پس از آن، «مسافر» بود؛ اثری که به لحاظ داستانی و بازی بازیگرانش توانسته هنوز هم در یاد و خاطر ایرانیان بماند. «مسافر» به دلیل بازی خاص پانته آ بهرام در نقش یک دختر معتاد به نام منیژه و لحن و ادای دیالوگ، جایگاه متفاوتی در میان کارهای او دارد. بهرام در این سریال چهره جدیدی از یک زن معتاد را که به خاطر اعتیادش همه چیز را از دست می دهد، ارائه کرد. او که در این سریال با ابوالفضل پورعرب همبازی بود، در بسیاری از مواقع بازی همسطح و در پاره ای موارد بالاتر از او را به نمایش گذاشت. بهرام در آن سال ها چهره جدیدی در تلویزیون بود و همین امر هم به او کمک کرد تا نقشش را برای بیننده باور پذیر کند.

مهران احمدی درباره این نقش می گوید:

مهران احمدی که در چندین اثر با پانته آ بهرام همکار بوده در مورد ایفای نقش اش در سریال «مسافر» می گوید: «خانم بهرام در سریال «مسافر» مانند همیشه از عهده ایفای نقش شان به خوبی برآمدند و یکی از نوابغ بازیگری هستند. به نظرم یکی از بهترین نقش های فرد معتاد را خانم بهرام در این اثر، ایفا کرده اند. نمی دانم بگویم متاسفانه یا خوشبختانه اما اکثر بازیگران خانم ما به کارکتری که می خواهند بازی کنند، خیلی اهمیت می دهند و پذیرای هر نقشی نیستند. وقتی قرار است شما نقش یک فرد معتاد را ایفا کنید، طبیعی است که چهره تان دستخوش تغییرات زیادی می شود و زیبایی اش را از دست می دهد و به همین دلیل همه خانم ها چنین نقشی را نمی پذیرند. اما خانم بهرام از جمله بازیگرانی است که برای رسیدن به نقش اش و ملموس کردن آن برای مخاطب از هیچ تلاشی دریغ نمی کند و در مسافر هم دیدیم که چنین اتفاقی رخ داد. در کنار اینکه فراموش نکنید بازی کردن در نقش یک فرد معتاد بسیار سخت است زیرا باید مراقب باشید که تبدیل به تیپ و کلیشه نشوید. خانم بهرام در این کار یکی از غیر کلیشه ای ترین نقش ها را ایفا کرد. من ۲ نقش معتاد را هرگز فراموش نمی کنم؛ یکی نقش خانم بهرام در سریال «مسافر» و دیگری نقش باران کوثری در فیلم «خون بازی»؛ این دو بی نظیرند».

ستاره اسکندری، داستان یک شهر، مرگ تدریجی یک رؤیا، متولد ۱۳۵۰


بازیگران زن ایفاگر نقش معتاد در سینمای ایران

یکی از بهترین بازی های ستاره اسکندری در سال ۷۸ و زمانی بود که در یکی از اپیزودهای مجموعه «داستان یک شهر» نقش دختر معتادی را بازی کرد که پدرش در سن پایین او را به اجبار به عقد مردی میانسال و معتاد درآورده بود. اصغر فرهادی زمانی این قصه را می سازد که تا پیش از آن هنوز تصویری از یک زن معتاد در تلویزیون نشان داده نشده بود. اما این کارگردان موفق می شود یکی از بهترین بازی ها را از اسکندری در این نقش بگیرد؛ نقشی که اگرچه کوتاه بود اما در ذهن بسیاری ماندگار شد. ستاره یک بار دیگر نیز در مجموعه «مرگ تدریجی یک رؤیا» به کارگردانی فریدون جیرانی نقش یک زن معتاد را به خوبی به تصویر می کشد و با اینکه غالبا تا پیش از آن نقش های مثبتی را ایفا کرده اما شخصیت منفی ساناز را خیلی خوب به مخاطب معرفی می کند.

ستاره اسکندری درباره این نقش می گوید:

خود اسکندری هم این نقش ها را به خوبی به یاد دارد و در خصوص نقشی که در «داستان یک شهر» ایفا کرده، می گوید:«زمانی که من این نقش را بازی کردم در تلویزیون به این شکل به موضوع و حضور یک زن معتاد پرداخته نشده بود و به همین دلیل این نقش را خیلی دوست داشتم. بسیاری این تصور را داشتند که تصاویر فیلم، مستند است. در مورد «مرگ تدریجی یک رؤیا» هم باید بگویم همیشه دوست دارم نقش های متفاوتی را ایفا کنم. ممکن است در نگاه کلی نقش هایم تفاوت چندانی با هم نداشته باشند، اما در جزئیات از هم فاصله دارند. من تجربه بازی با لهجه های متعدد و آدم هایی در طبقات اجتماعی مختلف را دارم و مثبت یا منفی بودن شخصیت ها برایم خیلی فرقی ندارد»

باران کوثری؛ خون بازی، متولد ۱۳۶۴

بازیگران زن ایفاگر نقش معتاد در سینمای ایران

بدون شک یکی از بهترین نقش هایی که تا به امروز باران کوثری ایفا کرده است، در فیلم سینمایی «خون بازی» به کارگردانی مادرش، رخشان بنی اعتماد بوده است. باران در این فیلم نقش سارا، دختر معتادی را بازی می کند که قرار است نامزدش برای ازدواج با او از کانادا بازگردد. مادر سارا که بیتا فرهی نقش اش را ایفا می کند، سعی دارد او را با خود به شمال ببرد تا مصرف مواد مخدر را ترک کند. شاید نقش سارا در «خون بازی» از آن نقش هایی است که هر بازیگری دوست دارد آن را برای یک بار هم که شده، تجربه کند. شخصیت سارا در این فیلم ضد همه کلیشه هایی بود که در سینمای ایران تا به آن روز از یک شخص معتاد به تصویر کشیده شده؛ تصویری جدید اما واقعی و باورپذیر که کوثری به خوبی از عهده ایفای آن برآمد.

مهران احمدی درباره این نقش می گوید:
مهران احمدی که سابقه همکاری با باران کوثری را نیز دارد، می گوید: «یکی از ماندگارترین نقش هایی که این بازیگر ایفا کرده در فیلم «خون بازی» است. به نظرم تمامی خصایصی که خانم پانته آ بهرام در «مسافر» داشتند، خانم کوثری نیز در فیلم «خون بازی» از خودشان نشان دادند. خانم کوثری جزو آن دسته بازیگرانی است که وقتی نقشی را می پذیرد، ساعت ها و روزها برایش زمان می گذارد و با آن شخصیت به اصطلاح قاطی می شود و بی اهمیت از کنار آن عبور نمی کند تا شخصیتی را که قرار است نقش اش را ایفا کند، برای مخاطب باورپذیر کند. شخصیت سارا در «خون بازی» به خاطر روحی که خانم کوثری به آن داده بود، کاملا برای مخاطب به شکل ملموس درآمده بود. در کنار اینکه کلیشه ای نبود و تماشاگر می توانست باورش کند».

طناز طباطبایی؛ مرهم، متولد ۱۳۶۲

بازیگران زن ایفاگر نقش معتاد در سینمای ایران

طناز طباطبایی از آن دسته بازیگرانی است که کم کار می کند اما در انتخاب نقش هایش همیشه وسواس زیادی به خرج می دهد و نمی توانید نمونه ای از کارهایش را ببینید و به توانایی اش در بازیگری خرده بگیرید. یقینا یکی از ماندگارترین آثاری که در کارنامه کاری طناز برای همیشه پررنگ می ماند، فیلم «مرهم» است که علیرضا داودنژاد آن را کارگردانی کرده و از دریچه ای نو به معضل اعتیاد پرداخته است. طباطبایی در این فیلم نقش یک دختر معتاد را بازی می کند که خانواده ای سنتی دارد؛ خانواده ای که هیچ گاه نتوانسته با آن ارتباط برقرار کند و تنها مادربزرگ پیرش به رغم سن بالایی که دارد می تواند او را درک کند. نقشی که طباطبایی در این فیلم بازی می کند در کنار ضد کلیشه بودنش توانایی این بازیگر جوان را نیز به تصویر می کشد.

طناز طباطبایی درباره این نقش می گوید:

طناز طباطبایی به خوبی نقش زیبایی را که در «مرهم» به تصویر کشیده در خاطر دارد و در این باره می گوید: «من همیشه به ایفای نقش هایی که بیانگر معضلات اجتماعی است، علاقه مندم و به نظرم نقش های جذابی می آیند. اعتیاد نیز یکی از این معضلات است که شخص نادانسته به آن مبتلا می شود و فکر می کنم وظیفه من و سایر سینماگران است که با استفاده از موقعیت کاری مان پیش آگاهی هایی در این زمینه به افراد بدهیم. اینکه بدانند اگر به اعتیاد مبتلا شوند چه آینده ای انتظارشان را می کشد. من در «مرهم» نقش معتادی را بازی کرده ام که اعتیادش به دراگ های مخدر نیست بلکه دراگ محرک مصرف می کند؛ چیزی که این روزها در بین افراد معتاد بیشتر شاهدش هستیم و این خوش بینی در ذهن اشخاص شکل گرفته که دراگ های محرک مانند دراگ های مخدر آسیب رسان و اعتیادآور نیستند در حالی که تحقیقات ثابت کرده اند دراگ های محرک به خاطر آسیب هایی که به روان افراد می رساند، مضرتر هستند و فرد را بیشتر درگیر خودشان می کنند.

اما متاسفانه این آگاهی وجود ندارد و بسیاری از جوانان ما درگیر این مسئله می شوند. نمی دانم گفتن این حرف صحیح است یا نه اما گاهی پیش می آید که برخی از ما به خاطر بی انگیزگی، بی هدفی و بی برنامگی برای آینده مان دچار ناامیدی می شویم و فکر می کنیم با مصرف مواد مخدر یا محرک، حتی اگر شده به شکل تفریحی و مقطعی می توانیم مشکلات مان را حل و فصل کنیم در حالی که این کار خودش یک مشکل بر مشکلات ما اضافه می کند».

بهاره افشاری؛ تسویه حساب، متولد ۱۳۶۳

بازیگران زن ایفاگر نقش معتاد در سینمای ایران

از زمانی که بهاره افشاری پا به دنیای بازیگری گذاشته، تقریبا توانسته ازعهده ایفای تمام نقش هایش به خوبی برآید و یکی از این بهترین کارهایش فیلم «تسویه حساب» تهمینه میلانی است. افشاری در این فیلم نقش لیلا، دختر معتادی را بازی می کند که از کودکی به خاطر محیطی که در آن رشد کرده رو به سیگار و اعتیاد آورده و در سن جوانی با دنیایی از مشکلات و سختی روبه روست اما آنچه جالب توجه است این است که او در حالی شخصیت یک فرد معتاد را برای مخاطبش باورپذیر می کند که در زندگی روزانه حتی با کشیدن سیگار هم بیگانه است.

بهاره افشاری درباره این نقش می گوید:

بازیگر نقش لیلا در خصوص روزهایی که فیلمبرداری «تسویه حساب» را پشت سر می گذاشت، می گوید: «این کار اولین کار سینمایی ام بود و از مدیوم سینما شناخت چندانی نداشتم. شخصیت لیلا مابازای خارجی داشت و خانم میلانی از این شخصیت ایده گرفته و یک مصاحبه و فیلم مستندی نیز در مورد این شخصیت داشتند و خیلی دقیق و ظریف آن را می شناختند و تمام اطلاعات را در مورد زندگی این فرد به من دادند. اما موضوعی که برای من کمی سخت بود این بود که باید در تمام طول فیلم سیگار می کشیدم در حالی که قبل از آن اصلا تجربه سیگار کشیدن را نداشتم و باید این کار را به شکل حرفه ای هم انجام می دادم تا مخاطب باور کند لیلا، دختری است که از ۹ سالگی این کار را شروع کرده و به همین خاطر هم وقتی برخی از دوستان فیلم را دیدند، متوجه شده بودند که من اصلا این کار را بلد نیستم!

در کل بیشتر از اینکه من تلاشی کنم، خانم میلانی زحمت زیادی برای نزدیک شدنم به شخصیت لیلا کشیدند. من از یک ماه قبل فیلمبرداری، هر روز بعدازظهر به منزل خانم میلانی می رفتم و با ایشان تمرین می کردم. اما مشکل ترین جای کار ۲ سکانس بود که با تدبیر خانم میلانی و اینکه هر دو را در یک روز فیلمبرداری کردند، راحت تر توانستم از عهده اش برآیم؛ یکی سکانسی بود که با خانم لادن مستوفی دعوا می کردم و باید کل گذشته ام را برای مخاطب می گفتم و دیگری سکانسی است که مربوط به خانه سالمندان می شود؛ زمانی که به دیدار مادرم می روم. این دو از برایم سخت تر از بقیه کار بود».

خاطره حاتمی؛ در امتداد شهر، متولد ۱۳۶۲

بازیگران زن ایفاگر نقش معتاد در سینمای ایران

یکی از نقش های متفاوتی که خاطره حاتمی در این سال ها ایفا کرده در فیلم «در امتداد شهر» به کارگردانی علی عطشانی است. حاتمی در این فیلم نقش یک دختر معتاد را بازی می کند که البته به دلیل ممیزی قسمت های زیادی از آن از فیلم بیرون آورده شده است.

خاطره حاتمی در این باره می گوید:

خاطره در خصوص نگاهش به موضوع اعتیاد می گوید: «اعتیاد مسئله بزرگ و مهمی است و متاسفانه این روزها در کشورمان خیلی رشد کرده؛ رشدی که نمی توانم درکش کنم و خیلی برایم جای سؤال دارد. مسئله اعتیاد همیشه مرا درگیر خودش کرده و وقتی یک فرد معتاد را در خیابان می بینم، واقعا ناراحت می شوم. جای تاسف است که با معضل اعتیاد هم مانند ایدز برخورد می کنند. منظورم این است که به این دو مشکل اصلا توجهی نمی شود. انگار اصلا این مشکلات در جامعه وجود ندارند. به عنوان یک بازیگر همیشه دوست داشتم نقش یک فرد معتاد را بازی کنم و اصلا خودم فرصت این کار را در فیلم «در امتداد شهر» به وجود آوردم. آقای عطشانی در نظر داشتند هر کس در جای خودش بازی کند ولی هنگامی که فیلمنامه را می خواندم متوجه شدم به خاطر نقشی که دارم باید زیر چشم هایم کبود باشد به همین خاطر هم به آقای عطشانی پیشنهاد دادم این فرد یا نقش آدم معتاد را داشته باشد یا بیمار را و ایشان اجازه دادند که من نقش آدم معتاد را بازی کنم و آقای محسنی هم زحمت کشیدند و مونولوگ خیلی خوبی برای من نوشتند که متاسفانه تمام آن سکانس را از فیلم درآوردند و منولوگی که می گفتم حذف شد.

به این دلیل که من در حال سیگار کشیدن بودم. به نظرم این از ممیزی های آزاردهنده است چون به هر حال برای نشان دادن یک فرد معتاد باید المانی وجود داشته باشد! ناراحتی من از این بود که برای آن یک سکانس زحمت زیادی کشیده بودم».

ادامه مطلب / دانلود

در این مطلب پای صحبت های نیلوفر امینی فر و همسرش ایمان احمدی نشسته ایم که ماجرای ازدواجشان را برایمان تعریف کنند. گفتنی است نیلوفر امینی فر از مجریان جوان و توانمند تلویزیون می باشد. با سایت میهن فال همراه باشید با : گفتگویی خواندنی با نیلوفر امینی فر و همسرش

گفتگویی خواندنی با نیلوفر امینی فر و همسرش

با نیلوفر امینی فر مجری تلویزیون در شرکت محل کار همسرش درمورد نحوه آشنایی و ازدواج با همسرش صحبت کردیم که در ادامه می خوانید :

از داستان آشنایی شروع کنیم.

– نیلوفر: آشنایی ما به شش سال پیش برمی گردد. یکی از همکاران برای اجرای یک برنامه از من خواستند به این شرکت بیایم. من آمدم و با ایشان به توافق نرسیدم اما ایمان جان من را دید و با من به توافق رسید.

برای کار به توافق نرسیدید، برای ازدواج به توافق رسیدید؟

– نیلوفر: بله. البته پروسه آشنایی و ازدواج و … طول کشید. ایمان پیشنهاد داد و من بعد از یک سال و نیم، دو سال قبول کردم و با هم ازدواج کردیم.

عشق خانم مجری معروف و همسرش!

اولین هدیه ای که برایت گرفت؟

– نیلوفر: ایناهاش (به انگشترش اشاره می کند) این انگشتر است و باورت نمی شود من هنوز هم بعد از کلی هدیه های دیگر که از ایمان گرفته ام ولی هنوز این را دستم می کنم چون اولین هدیه بود و برایم خیلی دوست داشتنی است و دقیقا هم باب سلیقه من است.

آقای احمدی شما از خواستگاری بگویید.

– ایمان: من به ایشان پیشنهاد دادم که درباره ازدواج با هم صحبت کنیم و زیر نظر خانواده ها با هم آشنا شدیم.

– نیلوفر: یعنی از ابتدا مادر من و خانواده ایشان در جریان بودند و خود این خیلی به ما کمک کرد. من همیشه می گویم آشنایی باید حتما زیر نظر خانواده ها باشد چون خیلی جریان فرق می کند.

یک اتفاق جالبی که در بدو آشنایی ما افتاد این بود که یک روز ایمان به من گفت من خیلی برای ازدواج با تو مصمم هستم، من همینطوری فقط برای اینکه ببینم او چه می کند گفتم باید با بابام صحبت کنی. بعد چند روز پدرم از دانشگاه به من تلفن زد گفت: «ایمان احمدی کیه آمده دانشگاه و سراغ من را گرفته؟» که من مجبور شدم همه داستان را تعریف کنم و بگویم. دو سه ساعت بعد بابا به خانه آمد و گفت: «اگر واقعا تصمیم به ازدواج گرفته ای، حتما با آقای احمدی ازدواج کن، خیلی پسر خوبی است».
نیلوفر امینی فر و همسرش

گفتگویی خواندنی با نیلوفر امینی فر و همسرش

آقای احمدی رمز موفقیت شما در همان دیدار اول چه بود؟

– ایمان: من رو بازی کردم. یعنی آن چیزی که در دلم بود را با زبانم یکی کردم و سعی کردم از همان برخورد اول صداقت داشته باشم.

اولین رستورانی که با هم رفتید؟

– ایمان: یکی از خاطرات قشنگ ما به اولین باری برمی گردد که با هم رستوران رفتیم. زمانی که رابطه ما رسمی شد و با هم به رستوران رفتیم، یکی از چیزهایی که خیلی خوشم آمد بی آلایشی نیلوفر بود. برخلاف یک عده که معمولا کلاس می گذارند و بعد معلوم می شود واقعیت درون شان چیز دیگری است، من به نیلوفر گفتم چی میل دارید؟ گفت چلوکباب کوبیده. غذا را گرفتیم، شروع کرد گوجه را با برنج خرد کردن و کباب را هم تیکه کرد و …

و لابد سعی هم داشتی که کباب کم نیاید در مقابل برنج؟

– نیلوفر: (می خندد) بله.

– ایمان: خیلی برای من جالب بود که چقدر خودش است.

– نیلوفر: این می تواند یک راهکار باشد برای دخترهایی که می خواهند ازدواج کنند: چلوکباب کوبیده!

ادامه مطلب / دانلود

هدیه تهرانی از بازیگران کشورمان است که چند سالی است که دیگر از تب و تاب فعالیت افتاده است. در این مطلب از سایت میهن فال سیر درخشش تا خاموشی هدیه تهرانی را برای شما در نظر گرفته ایم. در ادامه با ما همراه باشید.

سال ۱۳۸۳ در نظرخواهی مجله فیلم، هدیه تهرانی به عنوان یکی از پنج بازیگر برتر سینمای ایران انتخاب شده بود، آن موقع از حضورش در سینمای ایران تنها هشت سال گذشته بود و در این هشت سال او ۱۷ فیلم سینمایی بازی کرده بود که در میان آنها آثار کارگردانان شاخصی نیز وجود داشت.
سیر درخشش تا خاموشی هدیه تهرانی
وقتی فیلم «سلطان» در سینما آزادی روی پرده رفت، تنها یک نفر در سالن قدیمی این سینما حضور داشت که دلش می خواست از زور خجالت برود زیر صندلی و تا پایان فیلم و خالی شدن سالن از زیر صندلی بیرون نیاید.همه در سالن سینما محو دلدادگی سلطان بودند اما هدیه تهرانی خیلی از آنچه که روی پرده سینما می دید خوشش نیامده بود. البته اینها را چند سال بعد به زبان آورد؛ آن هم در گفتگو با نیما حسنی نسب.

سیر درخشش تا خاموشی هدیه تهرانی
سال ۱۳۸۳ در نظرخواهی مجله فیلم، هدیه تهرانی به عنوان یکی از پنج بازیگر برتر سینمای ایران انتخاب شده بود، آن موقع از حضورش در سینمای ایران تنها هشت سال گذشته بود و در این هشت سال او ۱۷ فیلم سینمایی بازی کرده بود که در میان آنها آثار کارگردانان شاخصی نیز وجود داشت. او نخستین سیمرغش را هم به خاطر بازی در فیلم «قرمز» آن هم درست یک سال پس از آغاز دوران بازیگری اش (سومین فیلم کارنامه کاری اش) گرفته بود.هدیه تهرانی در اوج محبوبیت بود. هم در سینما و هم بین مردم پیشنهادهای بازیگری زیادی داشت اما سخت می گرفت و کم بازی می کرد و گاهی حتی ترجیح می داد سرش را با کارهای دیگری گرم کند. حالا هم خبر زیادی از حضور او در سینمای ایران نیست. تنها یک فیلم با بازی او در گروه هنر و تجربه اکران شده و به تازگی بازی در فیلم «عادت نمی کنیم» را به پایان رسانده است. از سال ۹۱ تا امروز یک فیلم توقیفی هم دارد که حاصل نخستین همکاری اش با محسن امیر یوسفی است: «آشغال های دوست داشتنی».

اماهنوز خبرهای مربوط به او هم برای رسانه ها جذاب است و هم برای مردم. فرقی هم نمی کند که این خبرها چه باشند. عکس نخستین تست گریم او برای بازی در فیلم «روز واقعه» یا عکسی از دوران کودکی اش، او هنوز هم برای سینما و سینمادوستان جذابیت های خاص خودش را دارد. با این حال در حرفه اش حسابی کم کار است. ورزش می کند، عکس می گیرد و احتمالا فیلمنامه های زیادی می خواند اما نتیجه، غیبت مداوم او است؛ روی پرده ای که برای رسیدن به آن، فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشته است.

ماجراهای بازیگر شدن یک ستاره تمام عیار

نخستین فیلمی که هدیه تهرانی در آن به ایفای نقش پرداخت، فیلم «سلطان» بود که سال ۱۳۷۵ ساخته شد. آن موقع هدیه تهرانی ۲۴ سال داشت اما اگر همه چیز آن طور که باید پیش می رفت، احتمالا نخستین فیلم کارنامه این بازیگر می شد فیلم«چای تلخ» که اتفاقا هیچ واسطه ای هم این وسط نبود که او را به ناصر تقوایی معرفی کند. هدیه تهرانی به گفته خودش با تقوایی و اکبر عالمی فامیل و آشنا بوده و به همین خاطر در ۲۰ سالگی، ناصر تقوایی به او پیشنهاد بازی در «چای تلخ» را می دهد؛ اتفاقی که نمی افتد.

تهرانی در این فاصله کارهای مختلفی انجام داده و از این شاخه به آن شاخه می پریده، یک روز سرگرم واردات و صادرات می شده و یک روز مربیگری شنا را تجربه می کرده. دکوراسیون داخلی هم برایش جذابیت های خاص خودش را داشته و حتی یک زمانی تصمیم گرفته که برای یاد گرفتن کامل این حرفه راهی آلمان شود و در این کشور طراحی داخلی بخواند اما همه چیز دست به دست هم داده تا او بالاخره بازی در سینما را تجربه کند.دیدارش با محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان خیلی تصادفی رقم می خورد. در فروشگاه باغ با دستی شکسته همراه دوستش و مادرش می چرخیده که متوجه نگاه آزیتا حاجیان و شریفی نیا می شود. حدس هم می زند (بر اساس تجربه هایش) که چند دقیقه بعد یکی از این دو نفر به او پیشنهاد بازیگر شدن می دهند. چند دقیقه بعد همین اتفاق می افتد.

حاجیان از همسرش جدا می شود، به سراغ او می آید و می پرسد: «دوست داری بازیگر شوی؟» تهرانی جواب می دهد. نه. شریفی نیا شماره مادر دوست تهرانی را می گیرد و بعد از آن روز تماس ها شروع می شود.

نتیجه این تماس ها معرفی به دفتر «هدایت فیلم» مرتضی شایسته است و پیشنهاد بازی در فیلم «روز واقعه» به کارگردانی شهرام اسدی. او زیر دست عبدالله اسکندری گریم می شود. عکس می گیرد و یک متن را هم برای تست صدا و بازی می خواند اما همان موقع از این نقش خوشش نمی آید.

دلیلش هم کوتاهی نقش و دیالوگ های کم آن بوده است. رقم دستمزدی که برای روز واقعه به او پیشنهاد می شود ۱۰۰ هزار تومان است؛ رقمی که قید گرفتن آن را می زند و نقش را قبول نمی کند. با این حال اما عکس ها و فیلم تست هایش در دفتر هدایت فیلم باقی می ماند.

در این فاصله یک اتفاق عجیب برایش می افتد. او در یک تصادف آسیب می بیند و چند دقیقه هم به کما می رود. این را بعد که به هوش می آید، همراه و کادر پزشکی به او می گویند. تصادف آنقدر سنگین بوده که ماه ها او را بستری می کند. بعد هم کارش به راه رفتن با واکر می رسد.

در این مدت مهرجویی سرگرم انتخاب بازیگران فیلم «لیلا» بوده که آن موقع «یک داستان واقعی» نام داشته. دست بر قضا هم مدرسه ای هدیه تهرانی در شهرک اکباتان، آناهیتا همتی، گذرش به دفتر مهرجویی می افتد. در فرم ثبت نام مقابل آدرس می نویسد، اکباتان و همانجا از او می پرسند کسی به اسم هدیه تهرانی را در اکباتان می شناسد و او هم پاسخ مثبت می دهد.

تماس ها دوباره شروع می شود. او چند روز بعد به دفتر مهرجویی می رود. مهرجویی فیلمنامه را برایش تعریف می کند و چند عکس هم از او می گیرد. مهرجویی از او می پرسد که چرا اینقدر چاق شده و تهرانی می گوید که داروی کورتن مصرف می کرده و همین باعث شده پانزده کیلو اضافه وزن پیدا کند.

از دفتر که بیرون می آید قید بازی در این فیلم را هم می زند چون برایش قابل هضم نبوده که یک مرد زن دار به خاطر نازا بودن همسرش به فکر ازدواج دوباره بیفتد. خودش بعدها گفته اگر موقعیت سنجی داشته، حتما باید این نقش را قبول می کرد اما آن موقع قبول نمی کند ولی وزنش را کم می کند اما چند ساعت پس از بیرون آمدن از دفتر مهرجویی، آقای رخشا با او برای بازی در فیلم «بودن یا نبودن» کیانوش عیاری تماس می گیرد.

سیر درخشش تا خاموشی هدیه تهرانی
قرارها گذاشته می شود. بعد عیاری را می بیند و فیلمنامه را می خواند و می پسندد اما بازی در این فیلم هم به نتیجه نمی رسد و دست آخر زنده یاد عسل بدیعی در این نقش ظاهر می شود. پس از این ماجرا یک روز دستیار مسعود کیمیایی با او تماس می گیرد. سامان مقدم پس از یک صحبت کوتاه گوشی را به مسعود کیمیایی می دهد و کیمیایی با هدیه تهرانی صحبت می کند.قرار می گذارد و او هم بالاخره این فیلمنامه را می پذیرد. سال ۱۳۷۵ برای نخستین بار در یک فیلم آن هم در نقش اول ظاهر می شود. نتیجه برای خودش دلچسب نیست اما سکوی پرش خوبی برای آینده او می شود.

بلافاصله موج پیشنهادها آغاز می شود. سال بعد (۱۳۷۶) او در سه فیلم بازی می کند و در این بین برای بازی در «قرمز» فریدون جیرانی نخستین سیمرغ دوران بازیگری اش را به دست می آورد.

جدال با رسانه های زرد

گاهی خودش هم برای خودش حسابی حاشیه می سازد. روی کار آمدن دولت نهم و حضور اسفندیار رحیم مشایی در رأس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بزرگترین حاشیه عمر این بازیگر را رقم می زند. او تصمیم می گیرد نمایشگاه عکسی با موضوع آب برپا کند و رحیم مشایی هم قول می دهد که اسپانسر این نمایشگاه باشد.

انتشار عکسی از او و رحیم مشاعی که کنار هم در یک سالن اجرای برنامه نشسته اند، باعث می شود شایعه های زیادی در مورد ارتباط مالی این دو نفر سر زبان ها بیفتد، حتی برخی پای مسائل دیگری را وسط می کشند.

سیر درخشش تا خاموشی هدیه تهرانی
نمایشگاه برگزار می شود، روز اول افتتاحیه حضور مردم برای دیدن هدیه تهرانی رکوردشکن می شود و در نهایت او می ماند و بدهی های نمایشگاه. رحیم مشایی قولش را عملی نمی کند و هدیه تهرانی می ماند و طلبکارها. کار به شکایت و دادگاه و حتی بازداشت موقت هم می کشید و حاشیه های این اتفاق دامن او را می گیرد. او عکاسی را در ظاهر رها می کند و می چسبد به بازیگری اما تعداد نقش ها و انتخاب هایش روز به روز کمتر می شود.دوران کم کاری

هدیه تهرانی از سال ۱۳۹۰ تا به حال کلا در چهار پروژه حضور داشته است. او که تا به حال در سریال های تلویزیونی بازی نکرده در این سال در سریال «قلب یخی» ساخته سامان مقدم به ایفای نقش می پردازد. این سریال برای شبکه نمایش خانگی تولید شده و به پایان هم نرسید.

«پل چوبی» ساخته مهدی کرم پور و «یک روز دیگر» ساخته حسن فتحی دو فیلم دیگر او در سال ۹۰ هستند. در سال ۱۳۹۱ او تنها در یک فیلم به ایفای نقش می پردازد که توقیف می شود: «آشغال های دوست داشتنی».

از سال ۹۱ تا امروز هم خبری از او نیست. فیلم «روز مبادا» در گروه هنر و تجربه یکی دیگر از فیل های اوست که در این سال ها هدیه تهرانی در آن به ایفای نقش پرداخته. او در سکانس پایانی این فیلم نقش خودش را بازی می کند؛ زنی که سوپراستار سینماست.

خانم سوپراستار حالا دوباره به همان موقعیت اولش بازگشته است. کسی نمی داند این ستاره می تواند پس از مدت ها کم کاری، روی پرده سینما تولد دوباره اش را نوید دهد یا باز هم بعد از دیدن فیلم تازه اش، دلش می خواهد از خجالت به زیر صندلی برود که روی آن نشسته است.

ادامه مطلب / دانلود

با توجه به پخش سریال شهر من شیراز از شبکه دو سیما، در این مطلب پای صحبت های دو نفر از بازیگران این سریال نشسته ایم؛ با این مطلب از سایت میهن فال همراه باشید با عنوان گفتگوی خواندنی با روشنک عجمیان و پرستو صالحی .

گفتگوی خواندنی با روشنک عجمیان و پرستو صالحی

گفتگو با روشنک عجمیان و پرستو صالحی

تلویزیون بعد از مدت‌ها دوباره روی موج سریال‌سازی افتاده است؛ سریال‌هایی که باوجود داشتن قصه و بازیگران مشهور، دیده نمی شوند؛ دراین بین سریال «شهر من شیراز» با بازی بازیگرانی که مدت‌ها خبری ازشان نبود از شبکه دو به نمایش درآمد.

پرستو صالحی، روشنک عجمیان، فلامک جنیدی و زیبا بروفه که تا چند سال پیش از این فیلم به آن فیلم می‌رفتند و وقت سر خاراندن نداشتند حالا پس از مدت‌ها دوباره به تلویزیون برگشته‌اند و همین، فتح بابی شد تا با پرستو صالحی و روشنک عجمیان از این سال‌های نبودن حرف بزنیم. گله‌ها زیاد بود اما شاید مهم‌ترین نکته این باشد که ذائقه مردم در این سال‌ها تغییر کرده است ولی همه دوست دارند در روی همان پاشنه سال‌های گذشته بچرخد.

مردم کمتر تلویزیون می‌بینند

پرستو: آخرین سریالی که کار کردم «ارث بابام» بود که در سال ۸۴ فیلمبرداری شده بود و تا سریال «شهر من شیراز» دیگر در هیچ سریالی حضور نداشتم. واقعا دوست دارم در کارهای خوب حضور داشته باشم و از بازی در کارهایی که دوست ندارم خسته شده‌ام. با فیلمنامه‌های جدید و قصه‌هایی که می‌بینم دوری از تلویزیون بهتر است چون حس پیشرفت و روبه جلو بودن به شما نمی‌دهد. این قضیه نه تنها من که خیلی از بازیگران را آزار می‌دهد.

درست است که من با سن ۳۷ سال نمی‌توانم نقش دختران خیلی جوان را بازی کنم و ورود جوانان همیشه لازم است اما موج ورود بازیگران به تلویزیون هم عجیب است و اکثرا با روابط وارد این حرفه می‌شوند و از بازیگری کمترین اطلاعات را دارند. مردم دوست دارند در سریال‌ها چهره‌های آشنا ببینند؛ چهره‌هایی که از آنها خاطره دارند و از قدیم جلوی چشم‌شان بوده است. من از سریال «زیر آسمان شهر» مخاطبانی دارم که آن زمان بچه یا نوجوان بوده‌اند و حالا به بزرگسالی رسیده‌اند. ولی متاسفانه اهمیت به این موضوع را در کارهای تلویزیونی نمی‌بینم.

روشنک: مردم از ما می‌پرسند کجایید؟ چرا دیگر کار نمی‌کنید؟ در حالی که من پارسال شش تله‌فیلم بازی کردم و حتی موقع پخش سریال «شهر من شیراز» هم این سوال را از من می‌پرسیدند و من می‌گفتم «خب الان سریال دارم و شب‌ها پخش می‌شود.» واقعیت این است که مردم ما دیگر تلویزیون نمی‌بینند.

دوستی‌های عمیق هنوز هم وجود دارد

پرستو: سریال «شهر من شیراز» درباره رفاقت و ارزش دوستی‌های عمیق بود و یکی از دلایلی که ما بازی در آن سریال را قبول کردیم همین تم اصلی قصه بود. من فکر می‌کنم وقتی شما اعضای خانواده‌تان را دوست دارید به‌خاطر آنها گذشت و فداکاری می‌کنید و این حرف اصلی سریال بود. درکل من محبت کردن و کمک کردن را دوست دارم و به اصطلاح بیشتر اهل سرویس دادن هستم تا سرویس گرفتن از دوستانم و این موضوع برایم خوشحال‌کننده‌تر است.

من دوستی داشتم که در سال ۸۴ به‌خاطر ابتلا به سرطان فوت کرد. دوستم دنیایی از محبت و عشق بود و من رفاقت را از او یاد گرفتم. خوب به یاد دارم وقتی نوجوان بودیم شلوار کبریتی مد شده بود و همه دختران نوجوان این مدل شلوار را می‌خریدند. یک‌بار مژگان، دوستم به من گفت از داخل کمدش چیزی بردارم و من با تعجب دیدم دوستم از همان شلوارهای روی مد چندتا در طرح‌ها و رنگ‌های مختلف دارد. از او پرسیدم چرا از این شلوارها استفاده نمی‌کنی و دوستم جواب داد «منتظر می‌مانم تو هم بخری تا با هم استفاده کنیم.» دوستم از خانواده‌ای بسیار متمول بود و من در آن زمان در شرایط مالی خیلی خوبی نبودم. به همین دلیل این کارش خیلی به دلم نشست. او خیلی راحت می‌توانست برای من از همان لباس بخرد اما نخواسته بود من را ناراحت کند یا غرورم را بشکند.

روشنک: به‌نظر من هم دوستی‌های عمیق هنوز وجود دارند؛ شاید کم رنگ شده باشند اما هنوز هم می‌توان دوستی‌های زیبا را بین آدم‌ها دید. پرستو هم واقعا دوستی مهربان است و حس مسوولیت‌پذیری زیادی نسبت به اطرافیانش دارد. اخلاق خوب دیگری هم که دارد این است که رک‌گو است اما این رک‌گویی را با توهین یا بی ادبی اشتباه نگرفته است. خب این اخلاق در جامعه ما که بعضی ها مدام دوست دارند تعریف بشنوند ستودنی است.

کاش اوایل جوانی ازدواج کرده بودم

پرستو: چند وقت پیش با دوستان دوران دبیرستانم در پارک بانوان قرار گذاشتیم و دیداری تازه کردیم. جالب اینکه وقتی فرزندان‌شان را که بعد از دیدارمان برای همراهی مادرهای‌شان آمده بودند دیدم از تعجب چشمانم گرد شد. دوستانی که همسن و سال من بودند اما بچه‌هایی هجده و نوزده ساله داشتند ! جوانانی که با قد و قامت رعنا دوستانم را مامان صدا می‌کردند و من را حیرت زده می‌کردند. (می‌خندد) مدام فکر می‌کردم که آیا ما با هم همسن و سال هستیم؟! یعنی دوستان من مادران پسرها یا دخترهای دانشجو هستند؟! (می خندد)

اعتراف می‌کنم که خیلی برایم دوست‌داشتنی بود و لذت بردم اما به همان اندازه هم به فکر فرو رفتم و تصور کردم چقدر زیبا بود اگر من هم با این سن یک پسر یا دختر جوان داشتم. در آن صورت دیگر مادر و فرزندی مان شبیه به ارتباطی دوستانه می‌شد. در آن لحظه با تمام وجود دلم خواست من هم مادر بودم و تا شب با خودم می‌گفتم عجب اشتباهی کردم و کاش من هم در همان سنین ابتدای جوانی ازدواج کرده بودم و الان یک فرزند بزرگ داشتم و دیگر هم نگران تنهایی در آینده نبودم.

پرستو: ما مدام می‌گوییم سریال‌های ترک ترویج خیانت است و دائم درباره نقاط ضعف این سریال‌ها صحبت می‌کنیم ولی یک‌بار هم شده با دید منصفانه این سریال‌ها را نقد کنیم و ببینیم واقعا مردم چرا به سمت این سریال‌ها گرایش پیدا کرده‌اند؟ سریال‌های ترک سرشار از جذابیت‌های تصویری است و حتی رنگ لباس‌ها اغلب شاد و متنوع است و با کاراکتر همخوانی دارد. در ایران برای طراحی لباس‌ها در سریال‌ها پول ندارند و به ما می‌گویند: «لباس‌های خودتان را بیاورید سر صحنه». (می‌خندد) خب من هر نقشی که بازی کنم، چه معلم چه خانه‌دار یا راننده تاکسی یک مدل لباس باید بپوشم! مردم باهوشند و از این همه تکرار دلزده می‌شوند. من صنعت سریال سازی مان را با آمریکا مقایسه نمی‌کنم بلکه با همسایه خودمان مقایسه می‌کنم و می‌بینم چقدر عقب هستیم.

روشنک: این همسایه هم مانند ما مسلمان است و تقریبا فرهنگی شبیه به هم داریم.

پرستو: مردم کشور ما پایبند به اخلاقیات هستند و اگر سریال‌های ترکیه‌ای را دوست دارند به‌خاطر جذابیت‌های بصری و قصه‌های پرماجرایشان است نه قضایای مرتبط با خیانت‌های زناشویی. تازه در آخر داستان‌ها همیشه فرد خیانتکار تنها و سرخورده است و به نحوی مجازات می‌شود. اتفاقا اگر دقت کنید می‌بینید در این سریال‌ها همیشه خانواده‌ها در کنار هم زندگی می‌کنند و مثلا پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها همواره در قصه‌ها وجود دارند و مدام دست شان توسط فرزندان و نوه‌ها بوسیده می‌شود؛ درحالی که پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در سریال‌های ما تبدیل شده‌اند به اکسسوار در صحنه و دیگر در سریال‌های‌مان خانواده‌ها به شیوه قدیم دور هم نیستند.

یک بهمن ماهی تیپیک هستم

روشنک: من یک بهمن ماهی هستم و در همه چیز تنوع طلبم؛ مثلا به جای اینکه یک مانتوی یک میلیون تومنی بخرم ده تا مانتوی صدهزارتومانی می‌خرم. (می‌خندد) کلا تکرار را دوست ندارم. سبک لباس پوشیدنم هم به خصایص بهمنی‌ها نزدیک است؛ مثلا ممکن است زمانی لباس‌های خیلی کلاسیک بپوشم و یک روز لباسی بپوشم که همه تعجب کنند. در کل لباس پوشیدنم تابع قانون خاصی نیست. البته از لباس‌های با طرح‌های سنتی و اِلمان‌های قدیمی استقبال می‌کنم و دوست شان دارم.

پرستو: من استایل لباس‌های روشنک را دوست دارم. خیلی شاد لباس می‌پوشد. لباس‌های روشنک همیشه پر از رنگ است؛ بر عکس من که اغلب لباس‌های تیره و تار می‌پوشم. (می خندد) البته رنگ را در لباس دیگران دوست دارم اما دل خودم را زود می‌زند؛ مثلا لباس مشکی را بارها می‌پوشم اما اگر لباس روشن بخرم شاید فقط چند بار بپوشم. این موضوع کمی هم جنبه اقتصادی دارد چون لباس مشکی را خیلی راحت می‌توانم سِت کنم. هر وقت لباس می‌خرم فکر می‌کنم من که دیگر نمی‌خواهم هفته بعد مانتو بخرم پس بهتر است همین لباس مشکی را بردارم که بتوانم مدت طولانی‌تری استفاده کنم. این دید اقتصادی را صرفا نسبت به خود دارد و برای دیگران این حس و در من جود ندارد؛ مثلا خیلی راحت برای برادر، مادر، دوستان و. . . لباس‌های گران قیمت می‌خرم و به مشکل سِت کردن شان هم فکر نمی‌کنم چون دیگر مشکل خودشان است. (می‌خندد)

روشنک: کلا پرستو خیلی ساده لباس می‌پوشد ولی من عاشق لباس‌های رنگین ِ محلی و قدیمی هستم؛ مثلا خیلی دوست دارم بانوان کشورمان لباس‌های سنتی و زیبای مان را که پر از طرح و رنگ و زیبایی هستند  بپوشند.

دوست دارم به لوکیشن سریال‌های ترکیه‌ای بروم

پرستو: فیلمبرداری سریال در شهر شیراز بود و من هم برای اولین بار به‌خاطر این سریال به شهر زیبای شیراز سفر کردم. من فکر می‌کنم وقتی قرار است خارج از تهران سریال یا فیلمی ساخته شود باید نشان دادن جذابیت‌های توریستی آن شهر حتما در نظر گرفته شود و آداب و رسوم و نوع زندگی مردم آن شهر یا روستا موردتوجه قرار بگیرد اما این اتفاق در سریال «شهر من شیراز» نیفتاد. با اینکه این شهر دنیایی از زیبایی و آثار باستانی و خیابان‌ها و خانه‌های زیبا دارد اما ما هیچ‌کدام را در سریال نمی‌بینیم. چند سکانس در شاهچراغ داشتیم و همه در شب برداشت شد؛ در حالی که شاهچراغ در شب و غروب بسیار دیدنی است و من حتی پیشنهاد دادم یک‌بار حداقل در شب فیلمبرداری داشته باشیم اما نشد.

ما مرتب می‌گویم چرا مردم تلویزیون نمی‌بینند و سریال‌های ترکیه‌ای جای سریال‌های تلویزیون را گرفته است. خب باید در نظر بگیریم در این سریال‌ها به خیلی چیزها توجه می‌شود؛ مثلا در یکی از سریال‌های ترکیه‌ای که در یک روستا فیلمبرداری شده بود به حدی روی زیبایی‌های این روستا، خانه‌های آن و طبیعتش تاکید شده بود که من وقتی سریال را می‌دیدم با خود می‌گفتم «این روستا کجاست؟ من چقدر دوست دارم این روستا را از نزدیک ببینم.» این اتفاق در مورد سریال‌های دیگر ترک هم می‌افتد و شما می‌بینید حتی مردم برای دیدن لوکیشن‌های سریال‌ها به آن کشور سفر می‌کنند ولی ما توان نشان دادن زیبایی‌های شهر بی‌نظیری مانند شیراز را نداریم.

روشنک: اینکه کار‌ها در شهرهای مختلف فیلمبرداری شود خوب است اما به شرطی که آن شهر بخشی از هویت قصه شود؛ اگرنه فرقی با تهران ندارد و تنها زحمت رفت و آمد می‌ماند. متاسفانه سریال‌هایی که در شهرستان‌ها تولید می‌شوند خیلی سبک و بد هستند و خودم من هم به عنوان یک مخاطب دوست ندارم ببینم.

اهل خانه و خانواده‌ایم

پرستو: من هرگز اجازه نداده‌ام کار روی روابط خانوادگی‌ام سایه بیندازد و اولویت زندگی‌ام همیشه خانواده بوده است. روشنک هم دقیقا مثل من است و اصلا دوستی‌ها همین‌طور عمق پیدا می‌کند؛ یعنی اینکه نقاط اشتراک زیاد باشد. زمان فیلمبرداری یکی از سکانس‌های سریال در شاهچراغ روشنک با دخترش تلفنی صحبت می‌کرد و به‌خاطر دلتنگی گریه‌اش گرفته بود و من هم پا به پای او گریه می‌کردم. متاسفانه امروز روابط با خانواده برای خیلی‌ها عجیب است و سال تا سال به هم سر نمی‌زنند و حتی برای‌شان عجیب است که من اینقدر با اقوام مثلا خاله و دخترخاله‌هایم روابط گرم دارم.

روشنک: دقیقا همین‌طور است. من هم وابستگی زیادی به خانواده‌ام دارم و آن روز هم فضای شاهچراغ و سختی‌های کار و دلتنگی برای دخترم آروشا دست به دست هم دادند تا بغضم بترکد و پرستوی عزیز هم حسابی ناراحت شده بود.

فرهنگ استفاده از شبکه‌های اجتماعی را نداریم

روشنک: من اوایل خیلی شبکه‌های اجتماعی را دوست داشتم و تا برنامه جدید می‌آمد فوری دانلود می‌کردم و عضو می‌شدم و خیلی هم فعال بودم اما زمانی به خودم آمدم و دیدم این شبکه‌ها خیلی وقتم را می‌گیرند و همان چند صفحه کتابی را که در هفته می‌خواندم هم تعطیل شد. ضمن اینکه بعضی از فالوئر‌ها در اینستاگرام با پیام‌های زشت باعث ناراحتی‌ام می‌شدند. من متوجه نمی‌شوم وقتی کسی را فالو می‌کنیم چرا باید به طرف بد و بیراه بگوییم؟! به‌خاطر همین کل برنامه‌ها و فیسبوکم را بستم و اینستاگرامم را هم خصوصی کردم. فکر کنم یک مدل لجبازی بهمن‌ماهی بود. (می‌خندد)  البته دوست دارم با مخاطبان کارهایم در ارتباط باشم و تعداد افرادی که لطف دارند خیلی بیشتر از افراد مزاحم است اما موارد آزار‌دهنده، اجازه ارتباط با دوستداران را هم نمی‌دهد. گاهی وقتی کامنت‌های زیر عکس‌های پرستو را می‌خوانم آنقدر عصبانی می‌شود که دوست دارم جواب آن شخص را بدهم و بگویم به چه حقی چنین چیزهای زشتی نوشتی؟

پرستو: همان‌طور که روشنک گفت تعداد کسانی که لطف دارند بیشتر هستند اما متاسفانه یک اتفاق بدی افتاده اینکه برخی رک‌گویی و صداقت و روشنفکر بودن را با نفرت‌پراکنی و فحاشی اشتباه گرفته‌اند. لزومی ندارد سلایقی مشترک داشته باشیم فقط کافی است به علایق هم احترام بگذاریم.

بازیگر مدل نیست

پرستو: من ۱۹سال است با همین چهره در دنیای تلویزیون و سینما کار می‌کنم ولی هنوز هم از من می‌پرسند «وای تو چقدر روی صورتت جراحی کرده‌ای؟» جالب اینکه نظرات با عکس‌های مختلف عوض می‌شود. (می‌خندد) مثلا در یک عکس می‌گویند بینی‌ام عمل شده و در عکس بعد که آتلیه‌ای نیست و روتوش نشده با تعجب می‌پرسند: «وا مگه تو دماغت رو عمل نکرده بودی؟» (می‌خندد) من به‌جز تزریق لب که آن را هم با صداقت روی آنتن زنده تلویزیونی اعلام کردم هیچ جراحی روی صورتم انجام نداده‌ام و بارها گفته‌ام بابت همین کار هم پشیمان هستم و خوشحالم تقریبا اثرش در حال از بین رفتن است پس من که با این رک‌گویی در مورد تزریق لب حرف زده‌ام چه دلیلی دارد اگر عمل زیبایی دیگری که کرده‌ام پنهان کنم؟!

روشنک: واقعا پرستو هیچ جراحی زیبایی نکرده. خب در طی ۱۹سال بالاخره چهره آدم عوض می‌شود. چهره برخی جاافتاده و زیباتر می‌شود و چهره برخی هم ممکن است تغییرات کلی داشته باشد. نمی‌شود که آدم‌ها همیشه یک شکل بمانند.  من کلا با جراحی زیبایی در بازیگران موافق نیستم چون بازیگر مدل نیست و باید چهره کاملا طبیعی داشته باشد تا بتواند در هر نقشی باورپذیر جلوه کند اما در عین حال عنوان می‌کنم اگر کسی این کار را انجام داده ارتباطی به من ندارد و من اجازه قضاوت در مورد دیگران را به خود نمی‌دهم.

با دوستان دبیرستانی‌ام در ارتباطم

روشنک: ماجرای سریال «شهر من شیراز» حول و حوش چهار دوست می‌گذشت که هنوز هم با هم دوستانی صمیمی هستند. این نوع دوستی‌ها خیلی با ارزشند و خوشحالم که من هم هنوز با دوستان دوران مدرسه‌ام در ارتباطم. اتفاقا چند وقت پیش یکی از دوستان دوران دبستانم را که مدت‌ها بود به دنبالش بودم توسط اینستاگرام پیدا کردم که خیلی برایم اتفاق خوبی بود. با دوستان دوران دبیرستانم هم در ارتباطم و هفته آینده قرار است دور هم جمع شویم. من آدمی هستم که اصلا نمی‌توانم دیگران را ترک یا فراموش کنم؛ یعنی امکان ندارد بتوانم با کسی برای مدت طولانی قهر باشم یا از زندگی‌ام خارجش کنم.

پرستو: روشنک آنقدر مهربان است که اگر هم بخواهد نمی‌تواند کسی را فراموش کند.

روشنک: پرستو لطف دارد. فکر می‌کنم این ویژگی من هم به بهمن‌ماهی بودنم ارتباط دارد.

ادامه مطلب / دانلود
 بهنوش بختیاری از جمله هنرندانی است که دارای حواشی مختلف است که در این مطلب از سایت میهن فال واکنش بهنوش بختیاری در مورد «دلقک» خطاب کردنش! را برای شما در نظر گرفته ایم. در ادامه با ما همراه باشید.
واکنش بهنوش بختیاری در مورد «دلقک» خطاب کردنش!
به گزارش میهن فال به نقل از افکارخبر، هر چند وقت یک‌بار دعواهای بین هنرمندان یا ورزشکاران با رسانه‌ها علنی می‌شود و دراین بین هرکس حق را به یک طرف ماجرا می‌دهد.
در جدیدترین این دعواها بهنوش بختیاری، بازیگر سینما و تلویزیون است و در سوی دیگر یکی از رسانه‌های مکتوب کشور که او را دلقک نامیده و اظهارنظر او را درباره توافق هسته‌ای با بقال و سلمانی یکی دانسته است.

بختیاری هم در واکنش به این مساله در صفحه اینستاگرامش نوشته است: من اولین آدمی نیستم که در معرض قضاوت‌های نادرست و بی‌اخلاقی‌های رسانه‌ای، سیاسی و انگ‌زدن‌های ناجوانمردانه قرار می‌گیرم و آخریشم نیستم. توضیحی دارم برای کسانی که صحبت‌های منو در مورد توافق هسته‌ای نه با گوش خود شنیدن و نه جایی مکتوب دیدن.

خبرنگاری که نمی‌دونم با چه رویی می‌خواد زندگی کنه (هرچند که وجدان کیلویی چند وقتی پای فروش روزنامس… آبروی مثقال مثقال جمع شده آدم‌ها چه ارزشی داره.. انگ بزن و بفروش.)

در موردم نوشت که من توافق را با عهدنامه‌ای قدیمی مقایسه کردم که این از بیخ و بن بوی پستی و رذالت می‌دهد. برداشت غلط از حرفم… مثل همه مردم از این که ممکنه با برداشتن تحریم دردها کمتر شود خوشحال شدم… اما واقعا نمی‌دونم این خوشحالی در مرور زمان چه می‌شود؟ نه گفتم دلواپسم و نه گفتم همه چیز درست پیش رفته… حالا این وسط عده‌ای هر انتقادی و در دسته‌بندی‌های سیاسی قرار میدن… و من واقعا نفهمیدم پس تکلیف آزادی بیان که آنقدر ازش دم میزنن چیست؟

بختیاری در ادامه نوشته است: مگه همه کسانی که رای دادن یا نظرشونو گفتن دکترای علوم سیاسی دارن که به من گفتن شما که دلقکی نظرت اندازه بقال و سلمونی (که این عزیزان هم جزو شریف‌ترین اقشار این کشورن) ارزش داره نظر نده… چطور ممکنه شادی مردم برای منی که راهم روتو شادیشون انتخاب کردم برام مهم نباشه…

نون به نرخ روز خور واژه سنگینیه دوستان… من با مفهومش به خدا قسم آشنا نیستم… که اگر بلد بودم وارد این بحث نمی‌شدم و با محافظه‌کاری سکوت می‌کردم… اما من عادت دارم حرف حق بزنم… گفتن این که آرزویم جامعه‌شناسی خوندنه که با آگاهی تصمیم بگیرم.. آیا توهین است؟

ادامه مطلب / دانلود

نیوشا ضیغمی از بازیگران خوب سینمای کشورمان است که به تازگی مصاحبه جالبی از او منتشر شده است. ما در این مطلب از سایت میهن فال جدیدترین مصاحبه نیوشا ضیغمی + عکس را برای شما در نظر گرفته ایم و از شما دعوت می کنیم تا با ما همراه باشید.

جدیدترین مصاحبه نیوشا ضیغمی + عکس

زندگی مشترک نیوشا ضیغمی و آرش پولادخان مثل زندگی اغلب سوپراستارها زیر ذره بین همیشگی مطبوعات است. از اینکه مهریه ضیغمی یک سکه بود تا داستان آشنایی هالیوودی او با همسرش که ابتدا جزو طرفداران فیلم هایش بود، همه و همه را مطبوعات و خبرگزاری ها، بارها و بارها سوژه کرده اند.

این سوالی است که از ضیغمی پرسیده شد. اینکه این حجم از شهرت چه تاثیری روی زندگی مشترک یک زوج دارد و نوع عشق و علاقه آنها را به چه سمت و سویی می برد.

این مصاحبه، بخشی از یک گفتگوی بلند است که قبلا با نیوشا ضیغمی انجام شده و بخشی از آن در نشریه «زندگی مثبت» هم منتشر شده است؛ گفتگویی صریح که با جواب های هوشمندان ضیغمی همراه است.

این جنبه شهرت که آدم نتواند مثل افراد عادی زندگی کند، به اینکه شما بتوانی به نقاطی که در زندگی برای خودت در نظر گرفته ای برسی کمک می کند یا بیشتر دست و پا گیر است و مانع رسیدن به اهداف زندگی شخصی؟

– من شهرت را دوست داردم چون اصلا دست و پای من را نمی بندد. من مثل همه آدم ها زندگی می کنم و اصلا خیلی اوقات فراموش می کنم که شهرت دارم. با همه راحت هستم و کارهایی می کنم که شاید نباید بکنم…

مثلا چه کارهایی؟

– مثلا خیلی راحت در خیابان برای خودم راه می روم، خیلی راحت به «شهروند» می روم. هر کس که پیشم بیاید و بخواهد با من ارتباط برقرار کند خیلی راحت این کار را می کنم و … اصلا اینطور نیست که بگویم چون من آدم معروفی هستم، دیگر با مردم حرف نمی زنم.

پس این موضوع محدودیتی برای شما ایجاد نکرده؟

– نمی توانم بگویم هیچی. ایجاد کرده اما من را اسیر نکرده. به نظرم هر کس که می گوید من اسیر شهرت شده ام و از این موضوع ناراحتم، دروغ می گوید چون اگر بد است پس چرا اینقدر دنبال آن می دوید؟! شاید باورتان نشود اما من در هفته ده ها بار این حرف را به خودم می زنم که فکر نکن خبری شده، اینها حباب است و فردا ممکن است نباشد.

یعنی شهرت روی شما هیچ تاثیری نداشته؟

– البته نمی گویم که هیچ تاثیری ندارد. اصلا ممکن است من ناراحت باشم و دلم بخواهد در ماشینم بشینم و گریه کنم. چند روز پیش اتفاقی برای همسرم افتاد که خیلی حالم بد شد. در ماشین داشتم برای یکی از دوستانم تعریف می کردم که یکدفعه زدم زیر گریه. سرنشین ماشین بغلی شیشه را داد پایین و گفت خان ضیغمی شما دیگر چرا گریه می کنید؟! گفتم آقا ولم کن! اصلا دلم می خواهد امروز گریه کنم (خنده). به هر حال تو هم انسانی و شاید یک روز دلت بخواهد گریه کنی یا هر چیز دیگر اما وسط آن گریه کردن خنده ام گرفت و گفتم ببین من حتی گریه هم نمی توانم بکنم. (خنده)

به نظر می رسد زندگی شخصی خیلی از بازیگران تحت الشعاع این موضوع قرار گرفته. مثلا شاید اینکه خیلی از خانم ها یا آقایان بازیگر دیر ازدواج می کنند، ناشی از همین موضوع باشد.

– شکی نیست که زندگی مشترک با زندگی مجردی تفاوت دارد اما من فکر می کنم آدم باید ببیند که چه چیزی برایش مهمتر است. هیچ وقت اینطور نیست که بگویم من به عنوان یک زن دلم می خواهد تنها بمانم و خودم می توانم همه کارهای زندگی ام را انجام دهم. به هر حال من یک زن هستم و اگر رییس جمهور هم شوم یک زنم. زن هم دوست دارد که یک پشتوانه داشته باشد. همه چیز که موقعیت و پول نیست. پس تکلیف روح آدم چه می شود؟

شاید این ویترینی که یک عده برای خودشان قائل هستند، در اینجا جدی تر از غرب است. در غرب آدم ها خیلی راحت ازدواج می کنند و بچه دار می شوند اما اینجا انگار نوعی ترس از این قضیه وجود دارد.

– کاملا درست است. آنها در هالیوود در یک جامعه بازتر زندگی می کنند و با اینکه فرم بدن و صورت شان برایشان خیلی مهم است، می بینیم که خیلی راحت ازدواج می کنند و بچه دار می شوند. ما ازدواج می کنیم، طلاق می گیریم و جلوی هر کاری که انجام می دهیم، همیشه یک پرده می کشیم و می گوییم ما این کارها را نکرده ایم. آدم چرا باید به خودش دروغ بگوید؟ بازیگر هم مثل باقی آدم هاست. اگر یک روز ازدواج کرد و به طلاق رسید، قرار نیست حکم اعدامش صادر شود. من فکر می کنم اگر آدم بنشیند و فکر کند که از زندگی چه می خواهد، خیلی راحت با موقعیت های زندگی روبرو می شود.

حتی درباره ازدواج و نحوه آشنایی هم اغلب حرف زده نمی شود!

– خود من زمانی که ازدواج کردم خیلی راحت با همسرم به تلویزیون و مطبوعات آمدم. شاید برخی از چهره های سرشناس تصور می کنند زمانی که بحث ازدواج مطرح می شود، بخشی از طرفداران شان را از دست می دهند، شاید فکر می کنند که محبوبیت شان کم می شود، شاید به این فکر می کنند که اگر یک روز نخواهیم زندگی مان را ادامه دهیم بعدش چه می شود و … از نظر من یک یاز خانم های بسیار موفق در این زمینه خانم «لیلا حاتمی» هستند.

ازدواج و بچه دار شدنش را همه می دانند، با وجود دو بچه کارش را بهتر از خیلی های دیگر انجام می دهد. زندگی سالم، سلامت روانی و سلامت کاری دارد و همه کارهایش را هم به خوبی انجام می دهد. من فکر می کنم این موضوع یک مسئله شخصی و درونی است. اگر آدم در هر زمینه ای کارش را بلد باشد، هیچ چیز نمی تواند از طرفدارانش کم کند.
برگردیم به اول گفتگو و تفاوت آدم های مشهور با آدم های عادی؟ زندگی خانوادگی شما همانقدر شبیه آدم های دیگر هست؟ همانقدر دوست دارید آشپزی کنید، خانه را تمیز کنید یا خیلی کارهای دیگر؟

– واقعا ناخواسته از خیلی چیزها محروم می شوی چون زمان کم می آوری. بعضی وقت ها فکر می کنم که کار خانم های خانه دار خیلی سخت است. یک روز که تصمیم به آشپزی می گیری، قشنگ تا ساعت ۴ بعدازظهرت به سرعت می گذرد! چرا دروغ بگویم؟ شاید زندگی من شبیه زندگی همه خانم هایی که در خانه هستند نباشد اما دوست دارم و سعی می کنم جوری زندگی کنم که خیلی غیرمعمولی نباشد.

یعنی فقط مشکل وقت است؟ اگر زمان داشتید، همانقدر که ممکن است یک خانم خانه دار علاقه داشته باشد، شما هم دوست داشتید که مثلا قرمه سبزی درست کنید؟

– راستش را بگویم؟ (خنده) من واقعا آشپزی کردن را خیلی دوست ندارم. نه اینکه از زمانی که بازیگر شدم علاقه ام را از دست داده باشم، نه، قبلا هم دوست نداشتم.

اگر زمان کافی داشتید کدامیک از کارهای شخصی خانوادگی برایتان جذاب تر بود؟

– من خرید روزمره خانه را خیلی دوست دارم.

که آن هم باز داخل خانه نیست!

– بله، آن هم داخل خانه نیست (خنده) حتی چیدمان داخل خانه و خیلی چیزهای دیگر را هم دوست دارم چون کار خانه که فقط آشپزی نیست.

کارهای دیگر چطور؟ مثلا هیچ وقت خیاطی کرده اید؟

– دگمه دوخته ام! (خنده)
اینها را قبل از ازدواج با همسرتان طِی کرده بودید که علاقه زیادی به این چیزها ندارید؟

– بله، من همه چیز را گفتم. همسرم اینقدر من را درک می کند که واقعا باید ازش تشکر کنم. بیشتر از چیزی که فکر می کردم شرایط من را درک می کند. گاهی اوقات که خودم را جای او می گذارم، می بینم که اگر من بودم، نمی توانستم تحمل کنم.

فکر می کنم این موضوع را که شما یکدیگر را درک می کنید و با هم تفاهم دارید، همه می دانند. می خواهم اگر ممکن است کمی از اختلاف نظرهای تان بگویید. اینکه سر چه موضوعاتی هیچ وقت با هم کنار نیامدید؟

– (مکث و فکر)… آرش به خاطر کارش خیلی با تلفن صحبت می کند و من سر این موضوع خیلی غر می زنم. آن اوایل خیلی عصبی می شدم ام بعدها با خودم گفتم کارش اینطور است دیگر، من چه کار کنم! نه اینکه بگویم چرا حرف می زنی، می گفتم چرا مثلا نمی توانی غذایت را درست بخوری یا مثلا وسط صبحانه پنجاه دفعه باید بلند شوی و بنشینی؛ بعد به خودم گفتم کار من هم یکسری چیزها دارد که او دوست ندارد.

خب او من را قبول کرده و من هم قبول کرده ام دیگر او هم خیلی اوقات اذیت می شود، مثلا به خانه می آید و من نیستم یا مثلا خیلی از چیزهایی که خانم های خانه دار می توانند داشته باشند را من نمی توانم انجام دهم اما او شرایط را درک می کند و من هم سعی کرده ام در زمان هایی که هستم آن را جبران کنم. واقعا زندگی یک خانم بازیگر سخت است و فکر می کنم با هیچ شغل دیگری قابل مقایسه نیست. به هر حال او من را درک کرد و من هم سعی کردم او را درک کنم اما بالاخره هنوز سر یکسری مسائل با هم بحث می کنیم که کاملا هم طبیعی است.

گفتید همسرتان سر صبحانه چندین بار بلند می شود، انشاءالله صبحانه را که دیگر خودتان درست می کنید؟!

– بله. (خنده)

ادامه مطلب / دانلود
لعیا زنگنه از هنرمندان خوب کشورمان است که در این مطلب از سایت میهن فال جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی کامل را برای شما عزیزان علاقه مند به دنیای هنر در نظر گرفته ایم. در ادامه با ما همراه باشید.جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

مشخصات کلی لعیا زنگنه:

نام اصلی: لعیا زنگنه

زمینه فعالیت: بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون

متولد: ۲۷ خرداد ۱۳۴۴

محل زندگی: تهران

ملیت: ایرانی

بیوگرافی لعیا زنگنه:

لعیا زنگنه (زادهٔ ۱۳۴۴ در تهران) از بازیگران سینما و تلویزیون است. او دارای مدرک کارشناسی تئاتر از دانشگاه هنر می‌باشد، یک دوره کلاس آموزش نقاشی را نیز گذرانده‌است.
دوران دانشجویی در چند نمایش از جمله پارانویا، یادگار، خال خالی (عروسکی) و نیز در فیلم کوتاه دانشجویی در کنج تنهایی بازی کرد. بازی در نمایش «یادگار سال‌های شن» (علی رفیعی، ۱۳۷۱)، نخستین کار حرفه‌ای اش در تئاتر بود. بازی زیبای او در مجموعهٔ تلویزیونی «در پناه تو» (حمید لبخنده، ۱۳۷۳) هنوز در یادها مانده‌است.

فیلم‌شناسی:

خودزنی (۱۳۹۰)
زندگی خصوصی (۱۳۹۰)
جرم (مسعود کیمیایی، ۱۳۸۹)
خیابان‌های آرام (کمال تبریزی، ۱۳۸۹)
رئیس (مسعود کیمیایی٬ ۱۳۸۵)
تب (رضا کریمی، ۱۳۸۱)
هفت ترانه (بهمن زرین‌پور، ۱۳۸۰)
مزاحم (سیروس الوند، ۱۳۸۰)
رنگ شب (محمدعلی سجادی، ۱۳۷۹)
تکیه بر باد (داریوش فرهنگ، ۱۳۷۸)
شیفته (محمدعلی سجادی، ۱۳۷۸)
راز مینا (عباس رافعی، ۱۳۷۵)

مجموعه‌های تلوزیونی:

 

راستش را بگو (۱۳۹۱)

اغما (سیروس مقدم، ۱۳۸۶)
مدار صفر درجه (حسن فتحی، ۱۳۸۶)
باران عشق (احمد امینی، یک قسمت، ۱۳۸۰)
تولدی دیگر (داریوش فرهنگ، ۱۳۷۸)
در قلب من (حمید لبخنده، ۷۷/۱۳۷۶)
در پناه تو (حمید لبخنده، ۷۴/۱۳۷۳)
تله فیلم
زمزمه (مسعود آب پرور، ۱۳۹۰)

عکس های لعیا زنگنه:

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

 

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

جدیدترین عکس های لعیا زنگنه + بیوگرافی

ادامه مطلب / دانلود

به دنیای هنر و بازیگری وارد شده ایم و جدیدترین عکس مهرانه مهین ترابی + بیوگرافی را برای شما عزیزان علاقه مند به دنیای هنر در نظر گرفته ایم  که از شما دعوت می کنیم تا با ما همراه باشید.

جدیدترین عکس مهرانه مهین ترابی + بیوگرافی

مهرانه مهین‌ ترابی بازیگر محبوب تئاتر و تلویزیون عکس جدیدی از خودش منتشر کرده است که در ادامه همراه با بیوگرافی مهرانه مهین‌ ترابی مشاهده می کنید.

بیوگرافی مهرانه مهین‌ ترابی

مهرانه مهین‌ ترابی به تازگی عکسی سیاه سفید از خودش را در شبکه اجتماعی اینستاگرام به اشتراک گذاشته است.

عکس جدید مهرانه مهین ترابی

جدیدترین عکس مهرانه مهین ترابی + بیوگرافی

بیوگرافی مهرانه مهین ترابی :

مهرانه مهین ترابی متولد سال ۱۳۳۶ در کرج، بازیگر ایرانی است.

او فرزند چهارم یک خانواده هفت نفری است و جز او کسی در خانواده فعالیت هنری ندارد. اولین تجربه بازیگری او ایفای نقشی در تئاتر تله نوشته محسن یلفانی و به کارگردانی خانم دیانا و در سال ۱۳۵۶ بود.

مهرانه مهین ترابی با فیلم گلبهار به کارگردانی تهمینه اردکانی در سال ۱۳۶۵ به سینما آمد و با مجموعه تلویزیونی مش خیرالله صندوقچه اسرار در سال ۱۳۷۰ عضوی از خانواده مجموعه‌های تلویزیونی شد و با نقش آفرینی در مجموعه همسران و خانه سبز به اوج محبوبیت رسید.

مهرانه مهین ترابی همچنین دارای لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می‌باشد.

مهرانه مهین ترابی هنوز مجرد است و در پاسخ به این سؤال که چرا ازدواج نکرده است جواب داد: ازدواج را دوست داشتم اما باید تنها می‌ماندم. من هم عاشق فرزند هستم و دوست دارم برای افراد خانواده‌ام آشپزی کنم. اما از آنجا که بازیگری وجودم را ساخته بود نمی‌توانستم به راحتی از حرفه‌ام بگذرم.

ادامه مطلب / دانلود

این روزها شاهد پخش سریال تعبیر وارونه یک رویا از شبکه اول سیما هستیم که فرهاد قائمیان در این سریال ایفای نقش می کند و ما در این مطلب از سایت میهن فال جدیدترین عکس های فرهاد قائمیان + بیوگرافی را برای شما در نظر گرفته ایم و از شما دعوت می کنیم تا با ما همراه باشید.

جدیدترین عکس های فرهاد قائمیان + بیوگرافی

جدیدترین عکس های فرهاد قائمیان + بیوگرافی

جدیدترین عکس های فرهاد قائمیان + بیوگرافی

 

 

ادامه مطلب / دانلود
امین زندگانی و برادرش از هنرمندان محبوب کشورمان هستند که ما در این مطلب از سایت میهن فال بیوگرافی امین زندگانی / جدیدترین عکس ها را برای شما در نظر گرفته ایم و از شما دعوت می کنیم تا با دیدن تصاویر و خواندن بیوگرافی این هنرمند همراه ما باشید.
بیوگرافی امین زندگانی / جدیدترین عکس ها

مشخصات کلی امین زندگانی:

نام کامل: امین زندگانی

زمینه فعالیت: بازیگر

متولد: ۱۳۵۱/۶/۵

محل تولد: تهران

ملیت: ایرانی

بیوگرافی: امین زندگانی

امین زندگانی بازیگر سینما و تلویزیون در سال ۱۳۵۱ در خانواده‌ای هنرمند و آشنا با موسیقی در تهران متولد شد.همسر اولش مینا لاکانی بوده که این دو که در فیلم زن شرقی همبازی بودند و در حال حاضر الیکا عبدالرزاقی همسر اوست.

پدرش،سیاوش زندگانی، از اساتید برتر موسیقی بود که در سال۱۳۸۲جمع صمیمی خانواده را ترک گفته و به دیار باقی شتافت .برادرش (امید) نیز مدت هاست که درعرصه موسیقی فعالیت میکند و آلبومی را نیز باصدای خود روانه بازار کرده‌است، اما امین به دلیل مشغله‌های کار و تحصیل به این هنر علاقه چندانی (البته برای* فراگیری) نشان نداد، تا این که بالاخره به فراگیری نواختن (فلوت) و نیز (گیتار) پرداخت وهم اکنون نیز به عنوان یکی از خوانندگان گروه*هفت* فعالیت میکند.

امین سال ۱۳۷۰ با ورود به دانشگاه هنر و تحصیل در رشته تئاتر وارد عرصهٔ هنر شد و به ترتیب در نمایش‌های «همسرایی مختار» (محمود عزیزی)، «خروسک پریشان» (داوود کیانیان)، «بازی تابلوی آخر» (نصرالله قادری)، «به من دروغ بگو» (امین زندگانی)، «دو مرد بر یک نیمکت» (بهاء صدر)، «سرخ سوزان» (چستا ثیری)، «مرغ دریایی» (اکبر زنجانپور) به فعالیت پرداخت. از سال ۱۳۷۴ با بازی در سریال «وکلای جوان» (بهرام کاظمی)، کار در مقابل دوربین را آغاز کرد و در سریال‌های «به سوی پیروزی» (سیروس مقدم)، «راه سوم» (قاسم جعفری)، «روزگار جوانی» (اصغر توسلی)، «همسفر» (قاسم جعفری)، «چند دقیقه زندگی» (حسینی خواه)، «معصومیت از دست رفته» (داوود میرباقری)، «نوعروس» (بیژن میرباقری)، «طلسم شده» (داریوش فرهنگ) به ایفای نقش پرداخت. او همچنین در فیلم‌های سینمایی «زن شرقی»، «آدمکها» و «بازیگر» حضور یافت. زندگانی در سال ۱۳۷۴ جایزهٔ بهترین بازیگر مرد از جشنواره تآتر فجر را دریافت کرد و در سال ۱۳۸۰ دومین بازیگر منتخب مردم از بین سریال‌های پخش شده (در طول ۴ سال) از شبکه سوم سیما شد.

 

فیلم‌شناسی :

سینمایی

پیشونی سفید (۱۳۹۰)
راه بهشت (۱۳۹۰)
گلوگاه شیطان (۱۳۸۹)
خانواده ارنست (۱۳۸۸)
خانواده دکترارنست (۱۳۸۸)
ملک سلیمان (۱۳۸۷)
ژرفا (۱۳۸۷)
کابوس (۱۳۸۷)
شهرآشوب (۱۳۸۴)
من و دبورا(۱۳۸۴)
آدمک‌ها (۱۳۸۲)
بازیگر(۱۳۷۷)
زن شرقی(۱۳۷۶)

سریال

مختارنامه
معصومیت از دست رفته
قفسی برای پرواز
به سوی پیروزی
راه سوم
روزگار جوانی
همسفر
چند دقیقه زندگی
نوعروس
طلسم شده
وکلای جوان ۱۳۷۴

شاهگوش

عکس های امین زندگانی :

بیوگرافی امین زندگانی / جدیدترین عکس ها
بیوگرافی امین زندگانی / جدیدترین عکس ها
بیوگرافی امین زندگانی / جدیدترین عکس ها
ادامه مطلب / دانلود

نیوشا ضیغمی یکی از هنرمندان خوب کشورمان است که در عرصه سینما و تلویزیون خوش درخشیده است و ما در این مطلب از سایت میهن فال گفتگویی خواندنی با نیوشا ضیغمی را برای طرفداران ایشان در نظر گرفته ایم. در ادامه مصاحبه با ما همراه باشید.

گفتگویی خواندنی با نیوشا ضیغمی

درست از روزی که ازدواج کرده، علاقه مند به فوتبال هم شده است. خودش می گوید این جذابیت و هیجان فوتبالی را مدیون همسرش است. حالا به عنوان یک هوادار پروپاقرص فوتبال، از دغدغه هایش می گوید و از علی دایی و علی کفاشیان به عنوان نمادهای فوتبالی ایران. میهمان این هفته غیرورزشی مان، نیوشا ضیغمی است. بازیگری که همین چند روز قبل، در جشنواره روسیه به عنوان بهترین بازیگر انتخاب شد و سابقه ای طولانی در سینمای ایران دارد.

در این چند ساله ورزشکاران، مخصوصا فوتبالیست ها نشان دادند بازیگران خوبی هستند. آیا می توان برعکس این را هم تایید کرد؟

هیچ گاه تمامی مصداق ها برای تک تک افراد صدق نمی کند. درباره من اگر بخش حرفه ای را کنار بگذاریم می تواند صحت داشته باشد. البته فوتبالیست ها در زمین بازی هم خوب بازی می کنند، باور نمی کنید از داورها بپرسید.

اهل ورزش کردن هم هستید؟

مگر می شود نباشیم؟! شنا، بدنسازی و مخصوصا یوگا را جدی کار می کنم.

به کدام ورزش علاقه نشان می دهید؟

شیرجه، سوارکاری و تنیس.

پس درست است که شما سوارکار خوبی هستید؟

بله، کجایش را دیده اید! آن قدر خوب هستم که خود حیوان هم می فهمد.

چطور؟ مگر از اسب می ترسید؟

بله، ولی هرکاری می کنم برطرف نمی شود. مثل این بچه هایی که تازه راه افتادن یا نشستن را یاد گرفته اند زمانی که پشتشان را رها می کنید می افتند، من هم وقتی مربی دهنه اسب را رها می کند می ترسم و اسب نیز از آن جایی که باهوش است سریع متوجه ترس من می شود، یا راه نمی رود یا اگر برود سریع شروع به تاختن می کند.

پس زیاد از اسب سقوط کرده اید.

خوشبختانه خودم نه، ولی جلوی چشمانم چند نفری افتاده اند و شاید کمی از ترسیدنم از افتادن دیگران نشأت می گیرد.

قطعا فوتبالی هستید، درست است؟

چطور؟

شواهد چنین نشان می دهد.

البته زیاد درباره فوتبالی بودنم حرف زده ام ولی علاقه مندی ام بیشتر به بعد از ازدواج بر می گردد.

احتمالا وقتی در خانه پدر بودید از آن دخترهایی تشریف داشتید که پشت هم به پدر گله می کردید که چقدر اخبار و فوتبال، ما هم تلویزیون می خواهیم، درست است؟

دقیقا چنین بودیم. حال که فکرش را می کنم دلم برای پدرم می سوزد. چقدر اذیتش کردیم. سه نفری یک بند جملاتی که شما گفتید را تکرار می کردیم ولی حالا در خانه کری هم می خوانیم.

قبل از این که وارد بحث شیرین کری خوانی زوج های هنری شویم بفرمایید قرمز یا آبی؟

یک بار اعتراف کردم، بروید خودتان بگردید و پیدا کنید.

بله، ولی گفتم شاید تغییر رنگ داده باشید؛ مثلا زرد.

زرد که نه ولی همسرم به دلیل اصفهانی بودنش قاعدتا طرفدار سپاهان است و یکی به دوهای معروف که شما بهتر وارد هستید.

خود شما چطور؟

بیشتر طرفدار تیم ملی هستم ولی قرمز می پوشم. در بیشتر مواقع هم هرطرف باد بوزد. من هم کشیده می شوم. ولی خارج از شوخی قرمزپوش سرسختی هستم مخصوصا وقتی در خانه بازی سپاهان و پرسپولیس باشد.

کری معروفتان در خانه چیست و چه شرط هایی بیشتر سر فوتبال در خانه می بندید؟

راستش را بخواهید، من و همسرم بسیار شکمو هستیم. البته شکمو نه، بسیار علاقه مند به غذا هستیم. برای همین منتظر فرصتیم تا سر غذا شرط ببندیم.

بحث خصوصی سازی در فوتبال خیلی داغ است. چنین موضوعی در سینما هم وجود دارد و اصلا می تواند نقش موثری در بهبود شرایط داشته باشد؟

امان از بحث خصوصی سازی. شما بفرمایید کجا این بحث نیست! در مجموع به خصوصی و دولتی بودن یک باشگاه ارتباطی ندارد، باید سیاستگذاری درست باشد. واقعیت این است که این دو باشگاه برنامه ای برای آینده خودشان ندارد و تمام موفقیت هایشان فی البداهه است. وقتی پول در یک باشگاه نباشد و یا باشد و بی برنامه برای یک برهه خاص خرج شود، مشخص است که جواب نمی دهد. من نه کارشناسم و نه فوتبالی آنچنانی، ولی همین اخباری که دنبال می کنم و از گوشه و کنار می شنوم و وضعیت کلی دو باشگاه را به عینه می بینم، به نظرم کافی است تا کمی در جریان امور جاری قرار بگیرم. این نارضایتی همگانی عجیب است و عجیب تر از آن چرایی است که در ذهن همه وجود دارد ولی پاسخی برای آن وجود ندارد. واقعا این چرا را چه کسی می تواند جواب دهد؟

حضور ورزشکاران چقدر به جذب مخاطب در سینما کمک کرده است؟

به طور مثال حضوری که پژمان جمشیدی در سریال اخیرش داشت، بسیار حضوری موفق را برای صنف ورزشکار به نمایش گذاشت. جناب جمشیدی چنان نقش آفرینی در این سریال داشت که من فکرش را هم نمی کردم. چنان که پس از دیدن بازی اش با او تماس گرفتم و بابت نقش آفرینی خوبش به او تبریک گفت. برای خود من بازی این چنینی یک فوتبالیست گرچه نقش خودش را بازی کرد بسیار جای تعجب داشت. راحت بودن جلوی دوربین و بازی کردن در کنار هنرمندان حرفه ای کار آسانی نیست. من مخالف حضور هیچ صنفی در سینما نیستم چون سینما و کلا هنر محدود نیست و هرکس که واقعا استعداد دارد می تواند وارد این عرصه شود. اما در کنار این استعداد باید آگاهی هم باشد. خود آقای جمشیدی تحصیلکرده هستند و رابطه نزدیکی با آقای قاسم خانی و دیگر هنرمندها دارند. همیشه استعداد و آگاهی همراه با هم مفید و موثرند.

تعریف هنری فوتبال را بفرمایید.

من فکر می کنم فوتبال خودش یک هنر است و هر آدمی یک فوتبالیست موفق نیم شود، چون ذاتا فوتبال خلاق است و لحظه به لحظه آن سرشار از خلاقیت است. کسی که یک فوتبالیست موفق است شک نکنید از نظر هوش و خلاقیت در درجات بالایی قرار دارد، چون تصمیم گیری در فوتبال ثانیه ای است و در بعد ثانیه به ثانیه زمان حرکت می کند. فوتبال در خون یک انسان جریان دارد. نمونه بارز آن کودکی بود که پرسپولیس با او قرارداد امضا کرد. به نظرم هیچ کس در فوتبال با پول دادن و رشوه نمی تواند فوتبالیست شود و اگر هم داخل زمین سبز رنگ آن شد، پس از مدتی خودش می رود و یا طرد مخاطب می شود، به صورتی که مجبور به ترک توپ و زمین فوتبال می شود. این موضوع مهم ترین وجه اشتراک هنر و ورزش است. در سینما هم کسی که با پول وارد شود ماندگار نیست. بهترین فوتبالیست های ما از زمین خاکی ها آمدند، همان طور که ماندگارهای سینما از سالن های تئاتر رشد کرده اند. با پول و رابطه نه کسی فوتبالیست می شود و نه هنرمند. هنر فوتبال، حضور در لحظه است.

حرف از پول زدید. عده ای اعتقاد دارند پول سبب فساد در فوتبال نشده است.

وقتی پول و شهرت در جایی باشد نمی توان گفت فساد و رشوه نیست. فساد موجودی است که در حاشیه پول و شهرت وجود دارد و اگر کسی نداند چطور با این معضل برخورد کند دچار آن می شود. متاسفانه نکته ای که باعث شده کمی وجهه سینما و فوتبال به حاشیه برود، این است که عده ای به خاطر خود این دو عرصه وارد آن نمی شوند بلکه به خاطر شهرت و پولی که در آن هست سعی می کنند به آن ورود پیدا کنند و این یک معضل جدی است که به نظرم نمی توان آن را به نقطه صفر رساند.

هیجان فوتبال بیشتر است یا سینما؟

قطعا سینما. نه، شوخی کردم… در جذب مخاطب و هیجان فوتبال واقعا حریف بی رقیبی است.

کری هایی که در فوتبال خوانده می شود لذتبخش است یا به نظرتان در مجموع کار بیهوده ای است؟

واقعا این که مردم به چیزی اهمیت نشان بدهند و احساس غیرت بر رویش داشته باشند واقعا شیرین و لذتبخش است.

داربی های قرمز و آبی…

خدا را هزار مرتبه شکر که امسال خبری از مساوی نبود و البته هر دو بازی را ما بردیم. البته بنده یک مصیبت هم دارم؛ آن هم داربی قرمز و زردهاست که خدا را شکر همه اش داریم می بازیم.

پرسپولیسی بودن تان به خاطر پرسپولیس است یا به خاطر رنگ سرخ طرفدار قرمزهای پایتخت هستید؟

راستش را بخواهید به خاطر رنگ طرفدارش هستم.

از بین تیم های ملی سال ۹۸ تا ۲۰۰۶ و تیم حال حاضر کدام را انتخاب می کنید؟

مسلما همه تیمی که دایی و عزیزی و مهدوی کیا را داشته انتخاب می کنند. قطعا تیم سال ۹۸ انتخاب من هم هست.

علی دایی را به عنوان یک سرمربی چطور دیدید؟

علی دایی جزو آدم هایی است که در فوتبال ایران بسیار قابل احترام است و اصلا نمی توان نادیده اش گرفت، ولی نمی دانم شاید این علی دایی بودنش به ضررش بوده و اگر من علی دایی بودم سرمربی نمی شدم.

چرا؟

شاید اگر هم می شدم تا این جا نمی ایستادم، چون تحمل این همه هجمه انتقاد و افترا واقعا غیرقابل تصور است و من خودم تحملش را ندارم. ایشان واقعا مقاوم و استوار هستند و صبر ایوب دارند. به نظر من علی دایی به اندازه خودش شاید هم بیشتر دینش را به این فوتبال ادا کرده است، آن قدر که تا زمانی که ایران فوتبال دارد برایش کافی باشد.
علی دایی از دید شما یک تاجر موفق بوده یا یک فوتبالیست موفق؟

علی دایی در زمان خودش فوتبالیستی شش دانگ و سالم بود به طوری که جای خالی او در نوک حمله تیم ملی کاملا احساس می شود. شاید بهترین تعریف برای علی دایی نگاه کردن به خط حمله فعلی تیم ملی است. هیچ گاه نمی توانیم در فوتبال ایران فردی مانند علی دایی را نادیده بگیریم چه دوستش داشته باشیم و چه از او متنفر باشیم. می دانید، متاسفانه حافظه ما چه در فوتبال و چه در سینما بسیار کوتاه مدت است و سریعا اسطوره ها را فراموش می کنیم. ما یک تعریفی داریم که بسیار برای طرفداری از اسطوره هایمان صادق است. این که با یک برد عاشق و با یک باخت دشمن اسطوره می شویم. علی دایی دیگر تکرار نمی شود. علی دایی به هر جایی که تا الان خواسته رسیده، پس همیشه موفق بوده است.

برویم سراغ مرد همیشه خندان فوتبال کشورمان…

جناب کفاشیان را می فرمایید؟

بله.

خنده های ایشان از حرص گذشته! خدایی تمام افکار آدم را به هم می ریزد. تیم ملی در بحرانی ترین شرایط است چنان می خندد که انسان فکر می کند همه چیز گل و بلبل است و تیم ملی قهرمان جهان! ولی باید یک فکری برای خنده های ایشان انجام دهیم. می ترسم یک روز ایشان به جرم قتل زندانی شوند.

چرا قتل؟

گفتم که خنده های ایشان حرص را رد کرده است، گاهی تا مرز سکته آدم پیش می رود.

کی روش چطور؟ او را چطور می بینید؟

واقعا حیف بود اگر از تیم ملی می رفت. چنان برای تیم ملی شور و اشتیاق نشان می دهد که سخت است باور کنیم او یک رگه از ایرانی بودن ندارد. گاهی وقت ها فکر می کنم او هم دورگه است کسی رو نمی کند. واقعا ما نه در فوتبال بلکه شاید در خیلی از ورزش های دیگر هم به چنین مربیانی با اشل و دیسیپلین حرفه ای برای موفقیت نیاز داشته باشیم. شاید ایشان زیاد نتوانسته نظر منتقدین را جلب کند ولی واقعیت این است که وقتی این مملکت را ترک کند تازه کارهای پایه ای که او انجام داده نمایان می شود.

با این دفاعی که شما کردید که دیگر جای هیچ حرفی باقی نمی گذارید!

نباید بی انصافی کنیم. بالاخره همه نقاط ضعفی هم دارند مثلا خود ما سر بازی آرژانتین اصلا امید به چنین بازی نداشتیم ولی همه دیدیم که چه شد و چقدر ناباورانه دقیقه ۹۱ بازی را واگذار کردیم.

اشاره کردید به بازی آرژانتین، وقتی مسی گل را زد چه حسی داشتید؟

همه بهت زده به هم نگاه می کردیم و باورمان نمی شد که گل خوردیم، چون واقعا هم سخت بود.

اگر در آن لحظه می توانستید جمله ای به مسی بگویید چه می گفتید؟

واقعا به او تبریک می گفتم. بسیار از بعضی از رفتارها که در این چند وقته مد شده و در فضای مجازی به چشم می آید متنفرم. باید واقع بین باشیم. مسی همیشه مسی است، حتی اگر ناآماده باشد. مطمئن باشید فقط به او تبریک می گفتم و واقعا آقای فردوسی پور در آن بازی راست گفتند و در یک جمله حرف همه را زدند؛ واقعا ما خیلی خوب بودیم.

حرف از عادل شد. چقدر طرفدار او و برنامه هایش هستید؟

خیلی، واقعا ایشان با جسارت هستند و از گفتن حقیقت ابایی ندارند. فکر کنم در تمام خانه ها خانم ها با همسران شان سر بیداربودن تا نیمه های شب برای دیدن نود مشکل دارند ولی ما در کل برعکس هستیم و سر دیدن نود مشکلی نداریم. به نظرم برنامه مفید و سازنده و جذابی است.

عادل فردوسی پور می تواند بازیگر خوبی باشد. در آینده برای کارهایتان از او استفاده می کنید؟

جناب فردوسی پور بسیار انسان باهوش و مدیری هستند. بنده طرفدار برنامه و خودشان هستم ولی تکلم شان بسیار سریع و در بعضی از موارد نامفهوم است. به نظرم بازیگر خوبی نمی شوند.

کمی بحث را توپ و توری کنیم. از والیبال چه خبر؟

همه اش انرژی است و شادی. بچه ها گل کاشتند. بعد از بازی با آمریکا چنان همه خوشحال بودیم که واقعا نمی دانستیم چطور آن را ابراز کنیم. والیبالی که در سال های نه چندان دور حرفی از آن نبود حالا شده حرف اول مردم و شاید در آینده جای فوتبال را هم بگیرد.

دوست داشتید در ورزشگاه ها برای بازی ها حضور داشته باشید؟

فوتبال را نه، ولی والیبال و بسکتبال را قطعا بلی.

شما در جریان کمپینی که قرار بود برای بازی با روسیه به راه بیفتد که به جای آقایان خانم ها فقط به ورزشگاه بروند بودید؟ و اصلا نظرتان چگونه است؟

نه، در جریانش نبودم. ولی چه عیب دارد یک روز هم ما خانم ها فقط به ورزشگاه برویم؟

اگر بخواهیم ورزش کشور را یک سه ضلعی بدانیم، از دید شما این سه ضلعی چه ورزش هایی است؟

به نظرم قطعا کشتی اول است، چون حتی لیگ کشتی هم طرفدارهای زیادی دارد. در رتبه بعدی هم می توان فوتبال و والیبال را نام برد.

اگر فوتبالیست بودید دوست داشتید در کدام پست بازی کنید؟

هیچ پستی، چون حقیقتا علاقه به دیدنش دارم تا بازی کردن.

راستی شایعه شده بازیگران بسیار بیشتر از فوتبالیست ها پول می گیرند، درست است؟

اختیار دارید… ما هنوز میلیاردی نشدیم، شکسته نفسی می فرمایند. شاید بازیگرانی باشند که پول خوب می گیرند ولی اگر کمی دقت کنیم یک بازیگر در یک سال چقدر بازی می کند و اصلا در آینده چه سرمایه ای می تواند داشته باشد؟ در کل مواردی که ذکر کردم برای خود فوتبالیست ها هم صادق است.
اهل عینک آفتابی زدن هم هستید؟

اصلا، البته برای آفتاب چرا ولی برای مردم نه. چون دلیلی نمی بینم خودم را از دید آن ها پنهان کنم.

سوال آخر؛ خجالتی هستید؟

اصلا و ابدا! اصلا واژه ای به نام خجالت را نمی شناسم. شما می شناسید؟

ادامه مطلب / دانلود

در این مطلب به بهانه تولد سام درخشانی در ۳۱ تیر ، ضمن تبریک به این هنرمند خوب کشورمان، به بیوگرافی اینشان پرداخته ایم که از شما دعوت می کنیم تا با ما همراه باشید.

 

سام درخشانی متولد تیر ۱۳۵۴ ،  بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایران است.او به تازگی نیز ازدواج کرده است.

بیوگرافی سام درخشانی

سام درخشانی متولد ۳۱ تیر ۱۳۵۴ در تهران است .او در خیابان ولیعصر تهران به دنیا آمد و همانجا بزرگ شد. او دارای مدرک تحصیلی علوم تجربی و دانشجوی انصرافی تئاتر است.

سام درخشانی یک برادر بزرگتر به نام شهریار و یک خواهر کوپکتر با نام پانته آ دارد و مادرش فهیمه کولاتج خانه دار است.

جشن تولد سام درخشانی در ۳۱ تیر +عکس

او در آموزشگاه بازیگری سمندریان یک دوره بازیگری گذرانده‌است و با مجموعه شب زدگان به دنیای بازیگری پا گذاشت.

سام درخشانی را خیلی‌ها به خاطر بازی در چند فیلم اخیرش مانند «آوای باران» و «همه چیز آنجاست» می‌شناسند. اما اگر بخواهیم کارنامه ی هنری او را بررسی کنیم، وی از دهه ی هفتاد بازیگری را آغاز کرد.

 

پس از آن با بهشت آبی، مجموعه همسفر، خانه پدری، دلباخته، و اخیراً هم در سریال سالهای برف و بنفشه و ما چند نفر و روزهای زیبا و نابرده رنج و دارا و ندار و مجموعه پژمان با بازی پژمان جمشیدی این مسیر را ادامه داده‌است.

او با کامبیز دیرباز، پژمان بازغی، پژمان جمشیدی و حامد بهداد رفاقت دیرینه دارد.

 

وی علاوه بر شغل بازیگری، یک بار به سراغ عطر فروشی رفت. عطرهای برند و مارک دار را از خارج از کشور به ایران می‌آورد و به قول خودش اصولی کار نکردن و به خاطر بالا و پایین شدن قیمت دلار باعث شد تا من ورشکسته شوم.

 

او سپس سراغ شغل دیگری رفت که مثل اینکه برایش خیلی شگون داشت. وی یک رستوران به نام «خونه» را راه اندازی کرد که به قول خودش، این بار اصولی کار کردن باعث شد تا در کارش موفق شود و اکنون سام به همراه دوستانش آشپزان ماهری شده‌اند.

 

مادر سام درخشانی چندی پیش در گفتگو با مجله ایی گفت: درحال حاضر دوست دارم سام هرچه زودتر ازدواج کند. اما متاسفانه به خاطر مشکلاتی که وجود دارد جوان‌ها از تشکیل خانواده گریزانند. به‌خصوص که تحمل شرایط هنرمندان کار آسانی نیست. به هرحال بازیگری شغلی است که وقت و بی‌وقت باید به فیلمبرداری بروی و این کمبود وقت برای خانواده شاید ایجاد دردسر کند.

من مثل هرمادری آرزوی دیدن ازدواج پسرم را دارم اما اینکه این اتفاق پیش بیاید یا نه به تصمیم خود سام بستگی دارد، سام من ۳۹ساله شده و کم کم باید آستین بالا بزند.

سام پسر بزرگ من است، دخترم پانته‌آ ۵سال از او کوچک‌تر است، شهریار هم پسر کوچک‌تر خانواده است. از بین ۳ بچه‌ام فقط پانته‌آ ازدواج کرده اما هنوز صاحب نوه نشده‌ام.

 

اما مدتی نگذشت که سام درخشانی با انتشار متن و عکس زیر خبر ازدواجش را منتشر کرد:

اصلا ادم سیاسی نیستم..
اما همیشه اقای خاتمی رو دوست داشتم و اصولاً اعتقاد دارم که اقای خاتمی رو حتی دشمناشم، دوستش دارن..
برا همین همیشه دلم میخواست که وقتی میخوام عقد کنم اینکارو با نَفَس گرم و خوش انرژی ایشون انجام بدم که خدارو شکر این اتفاق امروز افتاد
امیدوارم شمام هر چی زودتر بتونین عشق زندگیتونو بدست بیارین . خلاصه اینکه به قول معروف مام رفتیم قاطیه مرغا

شاهان عقد او، آقای پژمان بازغی و همسر ایشان بودند که پس از جاری شدن خطبه ی عقد سام درخشانی و عسل خانم، سام دست همسرش را می‌گیرد و برای صرف نهار به رستوران «خونه» که دیگر الان رستوران همسر عسل خانم به حساب می‌آید رفتند.

سایت میهن فال سالروز تولد چهل سالگی سام درخشانی و همچنین ازدواج ایشان را تبریک می گوید.

 

فیلم‌شناسی سام درخشانی

سینما

۱۳۹۱ مسیر روشن (حسن آخوندپور)
۱۳۸۹ سرسپرده (بهمن گودرزی)
۱۳۸۸ دلواپسی (بهمن گودرزی)
۱۳۸۷ عقرب (مجید جوانمرد)
۱۳۸۷ شکار روباه (مجید جوانمرد)
۱۳۸۷ نطفه شوم (کریم آتشی)
۱۳۸۴ صحنه جرم، ورود ممنوع (ابراهیم شیبانی)
۱۳۸۴ شهر آشوب (یدالله صمدی)
۱۳۸۳ جدا افتاده (داوود موثقی)
۱۳۸۲ خانه‌ای در شن (اردشیر افشین راد)
۱۳۸۲ آغاز دوم (مهشید افشار زاده)
۱۳۷۹ دلباخته (خسرو معصومی)

 

تلویزیون

۱۳۹۳ همه چیز آنجاست (شهرام شاه حسینی)
۱۳۹۲ آوای باران (حسین سهیلی زاده)
۱۳۹۲ ماتادور (فرهاد نجفی)
۱۳۹۲ پژمان (سروش صحت)
۱۳۹۱ راستش را بگو (محمدرضا آهنج)
۱۳۹۰ مثل شیشه (جواد مزدآبادی)
۱۳۹۰ شهر دقیانوس (مهرداد خوشبخت)
۱۳۹۰-۱۳۸۹ نابرده رنج (علیرضا بذرافشان)
۱۳۸۸-۱۳۸۹ دارا و ندار (مسعود ده نمکی)
۱۳۸۸ پسری شبیه بابا (میلاد کزازی)
۱۳۸۸ خسته دلان (سیروس الوند)
۱۳۸۸ بازگشت (حسین سحرخیز، تله فیلم)
۱۳۸۸ آسمان همیشه ابری نیست (سعید عالم زاده)
۱۳۸۸ تکیه بر خورشید (حسین سحرخیز، تله فیلم)
۱۳۸۸ در چشم باد (مسعود جعفری جوزانی)
۱۳۸۷ روزهای زیبا (جواد افشار)
۱۳۸۷ آنجا که زاده شده‌ام (مسعود آب پرور، تله فیلم)
۱۳۸۷ عروس برفی (سیروس الوند، تله فیلم)
۱۳۸۷ راه نیرنگ (مهرداد خوشبخت، تله فیلم)
۱۳۸۷ رد پایی در بزرگراه (حسین تبریزی)
۱۳۸۶ عروس زندان (پرند زاهدی)
۱۳۸۶ به نام گل سرخ (فیاض موسوی)
۱۳۸۶ ساعات ناامیدی (سیروس الوند)
۱۳۸۵ سالهای برف و بنفشه (سعید سلطانی)
۱۳۸۵ ما چند نفر (فیاض موسوی)
۱۳۸۴ روزهای اعتراض (مهران رسام)
۱۳۸۱ دریایی‌ها (سیروس مقدم)
۱۳۸۰ بهشت آبی (احمد مرادپور)
۱۳۷۹ همسفر (قاسم جعفری)
۱۳۷۹ با من بمان (حمید لبخنده)
۱۳۷۹ خانه پدری (فریدون حسن پور)
۱۳۷۸ شب زدگان (امیرحسین قهرائی)
۱۳۷۸ طلسم طلایی (سعید اکبریان، تله فیلم)

 

ادامه مطلب / دانلود

راز ازدواج نکردن احسان علیخانی!

شب گذشته در چهاردهمین شب از ماه مبارک رمضان، برنامه «ماه عسل» در لحظات طلایی منتهی به افطار شریک لحظات ناب مخاطبان خود شد.

احسان علیخانی مجری این برنامه با همان بیان و روال همیشگی اش آغازگر چهاردهمین برگ از «ماه عسل» شد. پس از باز شدن دکور، یک زوج میانسال به همراه ۶ مهمان دیگر در قاب کهکشانی «ماه عسل» جای گرفتند. زوج میانسال با سن ٨٩ و ٩۴، هفتاد و

ادامه مطلب / دانلود

شباهت عجیب کامران تفتی به بهروز وثوقی

کامران تفتی جزو بازیگرانی است که برای ایفای نقش‌هایش به ویژگی‌های رئالیستی توجه دارد و به همین دلیل نقش‌ها را ملموس و باورپذیر و خودش را درگیر قالب خاصی نمی‌کند و همه نوع نقشی اعم از خلافکار در (خواب و بیدار)، جوان لمپن و علاف در (رسوایی و گلوگاه) و یا پلیس و کارخانه‌دار و تاجر را بازی می‌کند و اغلب مخاطبان با نقش‌های خاکستری‌اش او را می‌شناسند. جنس بازی و فیزیک تفتی مناسب فیلم‌های مردانه و شخصیت‌های تا حدی زمخت و خشن و ضد قهرمان است.

تفتی در تئاتر هم در این سال‌های اخیر حضور موفقی داشته و «در نظمیه زنان» در نقش تاریخی و در نمایش «یادداشتی برای سهراب» نقش رئالیستی بازی کرده و هرازگاهی در نقش‌های تاریخی (تبریز مه آلود) هم بازی کرده است. تفتی با حضور در مجموعه «میکائیل» در نقش رشید بالانس خوبی در تقابل با شخصیت مثبت سریال به وجود می‌آورد. از عمده کارهای بازیگری تفتی می‌توان به خواب بیدار، خط، ستاره حیات، بی‌قرار، زیر هشت، سریال خط، ششمین نفر، بی صدا فریاد کن، راز پنهان، ولایت عشق، کارآگاهان، شهر دقیانوس، تاوان، دیوار، به هدف شلیک کن، سلام بر عشق، رسوایی، مرگ کسب و کار من است و گلوگاه اشاره کرد. با تفتی درباره حضورش در سریال میکائیل و ویژگی‌های نقش رشید گفت وگویی انجام داده‌ایم.

در این چند سال اخیر متخصص ایفای نقش‌های خاکستری شده‌اید. پیشنهادات در این قالب بیشتر است یا انتخاب‌هایتان چنین شرایطی را به وجود آورده؟

صادقانه بگویم نقش‌های خاکستری بیشتر قلقلکم می‌دهند. فضای ذهنی شخصیت‌هایی که چند وجهی و خاکستریند برایم جذاب است و خوب می‌شناسمشان. اگر در پیشنهادات نقش مثبت یا منفی مطلق بوده تلاش کردم به جز موارد محدود نپذیرم و تلاش می‌کنم این نوع نقش‌های شناسنامه‌دار و درست و درمان را بازی کنم. نقش‌های خاکستری ویژگی مهمی که دارند این است که به زندگی نزدیک و همه ما طیف گوناگونی از ویژگی‌های مثبت و منفی داریم. بازی کردن این نوع نقش‌ها حالم را خوب می‌کند.

برای بازیگر پیدا کردن مابه‌‌ازای یک نقش خاکستری آسان‌تر است و می‌تواند در اطراف و دوستان و آشنایان به راحتی این نقش را ببیند.

حرفتان درست است و تماشاگر نباید فکر کند بازیگر سراغ کاراکترهایی می‌رود که از زندگی عادی مردم دور و مخاطب درکشان نمی‌کند. این نقش‌ها را دوست ندارم. نقشی مهم است که مردم آن را دیده باشند. البته کمی کارم سخت‌تر می‌شود زیرا مابه‌ازای بیرونی دارد و نمی‌شود هر طور خواستم بازی‌اش کنم؛ نه می‌توانم کم انرژی صرف کنم و نه می‌توانم غیر واقعی کارش کنم. به هر حال ایفای این نوع نقش‌ها در حکم راه رفتن روی لبه تیغ است. رشید سریال «میکائیل» که انصافا سعید نعمت‌اله خوب نوشته بود هم این طور بود. خوشحالم توانستم از این لبه تیغ به سلامت عبورکنم و نلغزم.

نقش خاکستری همیشه بازیگر را به چالش می‌کشاند؟

بله، همین طور است و باعث ایجاد تفکر در بازیگر می‌شود که مدام نگران قوام یافتن درست نقش باشد.

کار کردن با کارگردان کاربلد و خونسردی مثل سیروس مقدم چه ویژگی‌هایی دارد؟

این سومین همکاری‌ام با سیروس مقدم است. ایشان به قدری هوشمندانه و پرانرژی سر کار حاضر می‌شود که به همه عوامل روحیه و انگیزه می‌دهد. بازیگر در کاری که سیروس مقدم به عنوان کارگردان حضور دارد تکلیفش روشن است. البته در کنارش یک استاد نوشتن متن به نام سعید نعمت‌اله وجود دارد. همیشه با حضور این دو نام خیالم راحت است و دغدغه‌ای ندارم.

چقدر در ایفای نقش رشید وامدار ضد قهرمان‌های فیلم‌های موج نوی سینمای ایران در دهه پنجاه بودید؟

به متن فیلمنامه وفادار بودم و چیزی در دیالوگ و نوع آکسان‌گذاری اضافه و کم نکردم. تلاش کردم شعور و تاثیر من به عنوان بازیگر به این نقش کمک کند تا لباس واقعی بر تنش برود و مخاطب نقش را بپذیرد و غر نزند که غیرواقعی و ناآشناست. این‌که رشید وامدار ضد قهرمان‌های سینمای دهه پنجاه است با برنامه از قبل تعیین شده‌ای همراه نبود و سراغ کپی کاری نرفتم. با تمام عشق تلاش کردم واقعی بازی کنم و مردم دوستش داشته باشند.

در سکانس بیمارستان که رشید به دیدن برادرش می‌رود، بازی شما و نوع فیلمبرداری امیرمعقولی از راه رفتن شما تداعی کننده بازی بهروز وثوقی در فیلم «قیصر» است؟

اگر چنین شباهتی دیده شده خوشحالم. با عشق و علاقه این کار را کردم و برایم نکته بدی نیست. خیلی بازیگران جنس بازی بهروز وثوقی و سعید راد را دوست دارند. این بازیگران اسطوره‌های سرزمین و سینمای من هستند.

نوع بازی‌تان سمت تقلید صرف از این نوع بازیگران نرفته بود؟

خوشحالم چنین نظری دارید. البته بهروز وثوقی تکرار شدنی نیست و هیچ بازیگری نمی‌تواند شبیه او راه برود یا بازی کند.

تعادل بازی در «میکائیل» با بازی کامبیز دیرباز در مقابل شما در نقش مثبت به وجود آمد؟

کامبیز آن قدر درست بازی می‌کند که تعادل در تقابل بین دو قطب برای مخاطب قابل باور بشود و مخاطب دعوای پسر دایی و پسر عمه را بپذیرد.

علاقه رشید به برادرش واقعی است که از مرگش به شدت متاثر می‌شود یا از مرگ برادرش به عنوان یک بهانه برای دشمنی با میکائیل بهره می‌برد؟

به هر حال به برادرش تعلق خاطر دارد و در قسمت‌های بعد می‌بینیم که دلیل رفتارهای کینه‌توزانه و عقده‌های روانی‌اش چیست.

«میکائیل» به لحاظ ساختار و روایت داستان اثر حرفه‌ای و خوش ساختی محسوب می‌شود؟

بله. سعید نعمت‌اله و سیروس مقدم نویسنده و کارگردان کار به خوبی تقابل ماجراهای یک ملودرام خانوادگی و اجتماعی را با اتفاقات پلیسی هماهنگ کردند و تعلیق و شرایط مناسب و دراماتیک ماجرا به خوبی در این مجموعه روایت می‌شود.

واکنش مخاطبان درباره سریال «میکائیل» را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

امیدوارم این مجموعه با اقبال مخاطبان و مسئولان روبه‌رو شود چرا که همه عشق و تلاش ما این بوده است که این کار را با حساسیت و کیفیت بالا و درجه یک بسازیم تا مردم به دیدن آن بیشتر ترغیب شوند.

معمولا نقش‌ها را با دقت انتخاب می‌کنید. برای انتخاب نقش چه رویه‌ای دنبال می‌کنید؟

برای نقشی که می‌پذیرم اهمیت زیادی قائل هستم. معتقدم باید خالق شخصیتی باشم که بدانم چه هدف و چه تاثیری دارد و کلام یا حتی سکوتش چقدر پیش برنده و اثرگذار است و می‌تواند در داستان اثرش را بر جای بگذارد.

ادامه مطلب / دانلود

این بازیگر با سابقه سینما، تئاتر و تلویزیون در واکنش به پیامک‌های دروغینی که مبنی بر درگذشت وی منتشر می‌شود گفت: من نمی‌فهمم که چرا دولت برای جلوگیری از انتشار این دروغ‌ها هیچ اقدامی نمی‌کند.

واکنش محمد علی کشاورز به شایعه درگذشتش

محمدعلی کشاورز در واکنش به پیامک‌ها و خبرهایی در شبکه‌های اجتماعی که به‌طور مکرر درگذشت وی را اعلام می‌کنند، گفت: دولت باید مقابل این دروغ‌پراکنی درباره زندگی هنرمندان بایستد.

این بازیگر با سابقه سینما، تئاتر و تلویزیون در واکنش به پیامک‌های دروغینی که مبنی بر درگذشت وی منتشر می‌شود گفت: من نمی‌فهمم که چرا دولت برای جلوگیری از انتشار این دروغ‌ها هیچ اقدامی نمی‌کند. دروغ گفتن گناهی بزرگ است و باید در کشوری که اسلامی است، مانع اینگونه شایعات و دروغ پردازی‌ها درباره زندگی هنرمندان شد.

کشاورز با اشاره به شرایط نامطلوبی که انتشار پیامک‌های دروغین برای او و سایر هنرمندان ایجاد می‌کند، یادآور شد: این پیامک‌ها باعث می‌شوند که خیلی‌ها با منزل من تماس می‌گیرند تا تسلیت بگویند ولی وقتی صدای من را می‌شنوند، متوجه دروغ منتشرشده می‌شوند.

بازیگر تئاتر «بازی استریندبرگ» به کارگردانی زنده‌یاد حمید سمندریان متذکر شد: باید با کسانی که چنین دروغ‌هایی را منتشر می‌کنند برخورد کرد و مانع انتشار چنین شایعاتی در سطح جامعه شد. من نمی‌دانم چرا هیچ برخوردی از سوی دولت و مسئولان با چنین افرادی و اتفاقاتی نمی‌شود. من نمی‌دانم برای رسیدگی به این وضعیت باید به کدام وزارتخانه مراجعه کنم و دولت نیز وضعیت رسیدگی به چنین مشکلاتی را مشخص نکرده است.

وی در پایان تصریح کرد: من سالم هستم و نمرده‌ام و می‌خواهم که هر چه سریعتر با کسانی که مسئولیت این دروغ پردازی‌ها را بر عهده دارند، برخورد شود. با شرایطی که من دارم کاری از دستم بر نمی‌آید.

طی سال‌های اخیر بارها پیامک‌ها و شایعاتی در فضاهای مجازی در خصوص درگذشت هنرمندان و چهره‌های شناخته شده و با سابقه بازیگری منتشر شده که باعث نگرانی علاقه‌مندان به هنر و هنرمندان و همچنین ایجاد شرایط نامطلوبی در زندگی خصوصی بازیگران و هنرمندان مدنظر شده‌اند.

ادامه مطلب / دانلود

«نفس گرم» تازه‌ترین سریال تلویزیونی محمد مهدی عسگرپور، با بازی مرجانه گلچین در نقشی متفاوت به زودی در تهران کلید می‌خورد.

مرجانه گلچین در نقشی متفاوت + عکس

«نفس گرم» عنوان تازه‌ترین ساخته تلویزیونی محمد مهدی عسگرپور است که این روزها مراحل پایانی پیش تولید خود را پشت سر می‌گذارد.

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 2 از 22 قبلی 123 بعدی 1020...»
css.php