یکى از حکیمان فرزانه، همواره به پسرش نصیحت مى کرد که: غذاى زیاد نخور، زیرا سیرى موجب
ادامه مطلب / دانلودامام موسی کاظم علیه السلام فرمودند: براى نفس خود از دنیا بهرهاى قرار دهید. به آن اندازه که
ادامه مطلب / دانلوددو پارسا از اهالى خراسان، با هم به سفر رفتند، یکى از آنها ضعیف بود و هر دو شب یکبار غذا مى خورد، دیگرى قوى بود و
ادامه مطلب / دانلوداردشیر بابکان (مؤ سس سلسله پادشاهان ساسانى، که از سال 224 تا 241 میلادى پادشاه نمود) از طبیبان عرب پرسید: روزى باید چه اندازه غذا خورد؟
طبیب عرب: به اندازه
ادامه مطلب / دانلودرسول اکرم صلی الله علیه و آله: ألا اُخْبِرُکُمْ بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَاَلیَنُکُم کَنَفا وَ
ادامه مطلب / دانلودعصر پیامبر صلى الله علیه و آله بود، یکى از شاهان غیر عرب، پزشک حاذقى را به محضر رسول خدا در مدینه فرستاد (تا به درمان بیماران آن دیار بپردازد) آن پزشک یک سال در آنجا ماند، ولى (بخاطر نبودن بیمار) کسى براى درمان بیمارى خود نزد او نرفت، و
ادامه مطلب / دانلودامام رضا علیه السلام : آیا چنین نیست که خداوند میفرماید: “او دانای غیب است و
ادامه مطلب / دانلودشنیدم پارساى فقیرى از شدت فقر، در رنج دشوار بود، و پى در پى لباسش را پاره پاره مى دوخت، و براى آرامش دل مى گفت:
به نان خشک قناعت کنیم و جامه دلق (1)
که بار محنت خود به، که بار منت خلق
شخصى به او گفت: چرا در اینجا نشسته اى، مگر نمى دانى که در شهر رادمرد بزرگوار و
ادامه مطلب / دانلودسائلى از اهالى مغرب (قسمتهاى آفرقاى شمالى) در شهر حلب (واقع در سوریه) نزدیک بازرگانان عرب آمد و
ادامه مطلب / دانلودروزی روزگاری سنگ شکن فقیری بود که زیرآفتاب و باران، روزگار را به خرد کردن سنگ های کنار جاده می گذرانید. روزی با خود گفت:”آهاگر می توانستم ثروتمند شوم،آن وقت می توانستم استراحت کنم.”
فرشته ای در آسمان پرسه می زد. صدایش را شنید و به او گفت:” آرزویت اجابت باد”همین طور هم شد.
سنگ شکن فقیر ناگهان خود را در قصری زیبا یافت که تعداد زیادی خدمتکار به اوخدمت می کردند. حالا می توانست هزچقدر که می خواست استراحت کند. اما روزی آمد که سنگ شکن به این فکر افتاد که تا نگاهی به آسمان بیندازد. آن وقت چیزی را دید که
ادامه مطلب / دانلودامام حسین علیه السلام فرمودند: هر کس یتیمى از ما را که به سببِ در خفا و استتار بودن ما، به ما دسترسى ندارد سرپرستى کند و از علوم ما که نصیب او شده است در اختیار وى بگذارد و او را راهنمایى و هدایت کند.
خداوند عزّ و جلّ فرماید: اى بنده کریم و غم خوار! من به کرم و بخشندگى از تو سزاوارترم.
اى فرشتگان من! به تعداد هر حرفى که به او آموخته است، هزار هزار قصر در بهشت ها برایش بسازید و از دیگر نعمت هایى که در خور این قصرهاست به آنها اضافه کنید.
الإمامُ الحُسَینُ علیه السلام: مَن کَفلَ لَنا یَتیما قَطَعَتهُ عَنّا مَحَبَّتُنا باستِتارِنا، فَواساهُ مِن عُلومِنا الّتی سَقَطَت إلَیهِ حتّى أرشَدَهُ و هَداهُ، قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ: أیُّها العَبدُ الکَریمُ المُواسِی، أنا أولى بِالکَرَمِ مِنکَ، اِجعَلوا لَهُ یا مَلائکتی فی الجِنانِ بِعَدَدِ کُلِّ حَرفٍ عَلَّمَهُ ألفَ ألفِ قَصرٍ، و ضُمُّوا إلَیها ما یَلیقُ بِها مِن سائرِ النِّعَمِ.
پینوشت: «بحارالانوار، جلد5، صفحه4»
ادامه مطلب / دانلوداز حکیمى پرسیدند: سخاوت بهتر از شجاعت است یا شجاعت بهتر از سخاوت؟
حکیم در پاسخ گفت: سخاوت به شجاعت نیز ندارد.
نماند حاتم طائى، ولیک تا به ابد
بماند نام بلندش به نیکویى مشهور
زکات مال، به در کن که فضله رز را (1)
چو باغبان بزند بیشتر دهد انگور
که دست کرم، به ز بازوى زور
1- فضله رز: زیادی شاخه های درخت مو
ادامه مطلب / دانلودابوحمزه ثمالی از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که میفرمایند: مردی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و
ادامه مطلب / دانلودچند دسته گل تازه را دیدم که بر روى خرمنى از گیاه، بسته شده بود، گفتم: چرا گیاه ناچیز همنشین گلها شده است؟ گیاه از سخن من رنجید و
ادامه مطلب / دانلودپادشاهى با دیده تحقیرآمیز به پارسایان مى نگریست، یکى از پارسایان از روى تیز فهمى، دریافت که پادشاه نسبت به آنان، بى اعتنا است.
به او گفت: اى شاه! ما در این دنیا از نظر لشگر از تو کمتریم ولى از نظر عیش زندگى از تو شادتر مى باشیم، و
ادامه مطلب / دانلودعطیه عوفی میگوید: من همراه جابربن عبداللّه انصاری، جهت زیارت قبر مطهر اباعبداللّهالحسین علیهالسلام خارج گشتیم. هنگامی که به کربلا وارد شدیم، جابر در کنار شط فرات پیاده شد، غسل کرد و بهترین جامه های خویش را بر تن کرد و
ادامه مطلب / دانلوددانشمندى دخترى داشت که بسیار بد قیافه بود، به سن ازدواج رسیده بود، با اینکه جهیزیه فراوان داشت، کسى مایل نبود با او ازدواج کند.
که بود بر عروس نازیبا
ناچار او را به عقد ازدواج نا بینایى در آورند، در آن عصر حکیمى از سر اندیب (جزیره سیلان ) هند آمده بود و
ادامه مطلب / دانلود