حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 10: رازهای زندگی
تمام رازهای زندگی را با دوستانت در میان مگذار زیرا ممکن است روزی دشمن تو گردند. همچنین آنقدر به دشمنت بدی نکن چرا که ممکن است روزی دوست تو گردند. به دوست گر چه عزیز است راز دل مگشا که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز (1) رازی که نهان …
تمام رازهای زندگی را با دوستانت در میان مگذار زیرا ممکن است روزی دشمن تو گردند. همچنین آنقدر به دشمنت بدی نکن چرا که ممکن است روزی دوست تو گردند.
به دوست گر چه عزیز است راز دل مگشا
که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز (1)
رازی که نهان خواهی با کس در میان منه و گرچه دوست مخلص باشد که مـران دوسـت را نیز دوستان مخلص باشد، همچنین مسلسل. (2)
با کسی گفتن و گفتن که مگوی (3)
که چو پر شد نتوان بستن جوی
که بر انجمن نشاید گفت (5)
1- راز دلت را حتی پیش عزیزترین دوستت بازگو نکن، چون او نیز برای بهترین دوستانش بازگو می کند.
3- زبان را نگه داشتن بهتر از آنست که راز دل را بگویی و انتظار رازداری از کسی داشته باشی.
4- ای سلیم: ای نیک سرشت
5- حرفی که در جمع گفتنش جایز نیست در خلوت نیز نباید گفت
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»