کد خبر : 241079 تاریخ انتشار : شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۷

حکایت های گلستان سعدی: باب هفتم – حکایت 11: نزاع حاجیان در راه مکه

یک سال همراه گروهى پیاده به سوى مکه براى انجام مراسم حج رهسپار بودیم. بین پیادگان نزاع و کشمکشى شد. به سر و صورت هم افتادند و داد و فحش و ستیز و درگیرى بالا گرفت. یکى از کجاوه نشینان به همپالکى خود گفت (1) : عجبا! پیاده عاج (استخوان …

حکایت های گلستان سعدی: باب هفتم – حکایت 11: نزاع حاجیان در راه مکه

یک سال همراه گروهى پیاده به سوى مکه براى انجام مراسم حج رهسپار بودیم. بین پیادگان نزاع و کشمکشى شد. به سر و صورت هم افتادند و داد و فحش و ستیز و درگیرى بالا گرفت. یکى از کجاوه نشینان به همپالکى خود گفت (1) : عجبا! پیاده عاج (استخوان دندان فیل) هنگامی که به پایان بازى شطرنج مى رسد به مقام وزیری مى رسد، به عبارت دیگر مقامش بهتر از آنچه در قبل بود مى شود، ولى پیادگان راه حج که بیابان عربستان را به پایان مى رسانند حالشان بدتر مى شود. (2)

از من بگوى حاجى مردم گزاى را (3)

کو پوستین خلق به آزار مى درد.

حاجى تو نیستى، شتر است از براى آنک

بیچاره خار مى خورد و بار مى برد

1- کجاوه: نشیمنی روپوش دار که از چوب می سازند و یک جفت آن را به یکدیگر بسته بر شتر و یا استر بار کنند و در هر یک از آن دو کسی می نشیند.

هم پالکی= هم پالگی: کسی که با دیگری در یک پالکی و کجاوه نشیند.

sparkles:منظور این است: یکى از محمل نشینان شتر، به محمل نشین دیگر که هر دو محمل، بر پشت یک شتر بود گفت:

2- در بازى شطرنج، مهره اى به نام پیاده وقتى به آخر بساط شطرنج برسد، مقابلش بالا مى رود و وزیر مى گردد. ولى برخی حاجیانی که در راه به جنگ و ستیز بر مى خیزند و به هدف از حج که وحدت دل و وحدت صفوف است توجه ندارد، وقتى به پایان راه رسید، مقامشان بدتر از حالت سابق مى گردد.

3- مردم گزا: گزنده مردم.

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 623 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php