کد خبر : 239429 تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۶

حکایت های گلستان سعدی: باب ششم، حکایت 8: متناسب نبودن ازدواج پیرمرد با زن جوان

از پیرمردى پرسیدند: چرا زن نمیگیرى؟ جواب داد: ازدواج با پیرزنان برایم موجب خوشى نمی شود. به او گفتند: با زن جوانى ازدواج کن، زیرا ثروت مکنت براى این کار دارى. در پاسخ گفت: من که پیر هستم، با پیرزنها الفت و تناسب ندارم، بنابراین زنى هم که جوان است …

حکایت های گلستان سعدی: باب ششم، حکایت 8: متناسب نبودن ازدواج پیرمرد با زن جوان

از پیرمردى پرسیدند: چرا زن نمیگیرى؟ جواب داد: ازدواج با پیرزنان برایم موجب خوشى نمی شود. به او گفتند: با زن جوانى ازدواج کن، زیرا ثروت مکنت براى این کار دارى. در پاسخ گفت: من که پیر هستم، با پیرزنها الفت و تناسب ندارم، بنابراین زنى هم که جوان است با من که پیرم چگونه پیوند دوستى برقرار سازد؟

پیر هفطاثله جونی می کند

عشغ مقری ثخی و بونی چش روشت (1)

زور باید نه زر که بانو را (2)

گزرى دوست تر که ده من گوشت (3)

1- در کلیات سعدی، این گونه توضیح داده شده است: ( این بیت به زبان شیرازی است ) پیر هفتاد ساله جوانی می کند، چنان که عشق قرآن خوان کور را به داشتن چشم روشن می بینم. برای درک بهتر این بیت می توانید به آدرس زیر مراجعه نمایید.

2- در ازدواج، نیرو لازم است نه پول.

3- گزر: هویج

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

3.2/5 - (5 امتیاز)
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 1,126 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php