معنی ضرب المثل بزخری کردن
معنی ضرب المثل بزخری کردن نصرالدین گاو خود را برای فروش به بازار برد. چند شیاد که با هم شریک بودند، قرار گذاشتند که هرکدام از راهی بیایند و به او بگویند این بز را به چند میفروشی؟ شیاد اولی آمد و پس از سلام و تعارف با نصرالدین گفت: …
معنی ضرب المثل بزخری کردن
نصرالدین گاو خود را برای فروش به بازار برد. چند شیاد که با هم شریک بودند، قرار گذاشتند که هرکدام از راهی بیایند و به او بگویند این بز را به چند میفروشی؟ شیاد اولی آمد و پس از سلام و تعارف با نصرالدین گفت: «قیمت این بز چند است؟» نصرالدین سخت برافروخت و گفت: «مگر کوری؟ این گاو است.» و به راه افتاد. شیاد دومی رسید و گفت: «عمو این بز را چند میفروشی؟» و بعد هم شیاد سومی آمد و به نام بز، گاو را خریدار شد! نصرالدین با خود گفت: «نمیشود که همه اشتباه کنند شاید این که من گاوش میدانم بز باشد!» بالاخره، آخرین شیاد، گاو نصرالدین را به نام بز و به قیمت بز خرید و این مثل «بزخری کردن» از اینجا باب شد. هرگاه کسی از راه تحمیق فروشنده، جنس او را ارزان بخرد این مثل حکایت حالش می شود.