کد خبر : 236629 تاریخ انتشار : سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۶:۱۵

چرا امام علی (ع) کوفه را به عنوان مرکز خلافت خود انتخاب نمود؟

چرا امام علی (ع) کوفه را به عنوان مرکز خلافت خود انتخاب نمود؟ رفتن امیرمومنان به کوفه، نوعی هجرت برای حفظ دین از دست پیمان شکنان و فاسدانی چون معاویه بود. پس از آغاز فتوحات و توسعه اسلام در میان کشورهای مجاور شبه جزیره عربستان، کشورهای شام و عراق از …

چرا امام علی (ع) کوفه را به عنوان مرکز خلافت خود انتخاب نمود؟

چرا امام علی (ع) کوفه را به عنوان مرکز خلافت خود انتخاب نمود؟

رفتن امیرمومنان به کوفه، نوعی هجرت برای حفظ دین از دست پیمان شکنان و فاسدانی چون معاویه بود. پس از آغاز فتوحات و توسعه اسلام در میان کشورهای مجاور شبه جزیره عربستان، کشورهای شام و عراق از اهمیت بیشتری برخوردار گشتند به گونه‌ای که به شدت از اهمیت شهر مدینه کاسته شد. علت این امر را می‌توان در موارد زیر یافت:

1- حرکت نیروهای جنگاور به سوی این دو کشور. شمار زیادی از قبایل از جزیره العرب به شام و عراق آمده بودند که در میان آنها عده فراوانی از صحابه نیز دیده می شدند.

2- امکانات بسیار زیاد و استعدادهای نهفته بی‌شماری که در این مناطق وجود داشت و قابل قیاس با عربستان نبود. زمانی که طلحه و زبیر بیعت شان با امیرمومنان را شکستند و در مکه حرکت خود را آغاز کردند، به این نتیجه رسیدند که باید قبل از امیرمومنان علی (ع) عراق را به تصرف خود در آورند، لذا به سوی این منطقه حرکت کردند چرا که اگر آنان موفق می شدند کوفه و بصره را تصاحب کنند، کار حجاز تمام شده بود. اما خوشبختانه آنان تنها توانستند بر بصره مسلط شوند آن تسلطی ناقص و کوفه به طور کلی از دست آنان خارج بود.

در مقابل، امام توانست مردم شهر کوفه را با خود همراه خود کند، این حرکت به گونه‌ای بود که برای آینده نیز به درد حضرت خورد و امام توانست از کوفه به عنوان پایگاهی برای شیعیان خود استفاده کند. متاسفانه همان اقدام شورشیان پیمان شکن، سبب شد که بصره، به مذهب عثمانی گرایش پیدا کند و در عراق نیز، دشمنی دایمی میان بصره و کوفه بوجود آید. و در نتیجه یکپارچگی این منطقه از بین رفت.

خارج شدن امام از مدینه النبی (ع) کار آسانی نبود، اما امام چاره‌ ای جز این نیز نداشت، درست همانند زمانی که رسول خدا (ص) مجبور شد شهر مکه را با آن همه قداست و احساس علاقه‌ای که بدان داشت، ترک کند، چرا که در این شهر پیروان چندانی نداشت. در برابر، مردم شهر مدینه تسلیم او بودند و مسلمانان نیز از نظر اقتصادی در این شهر آزادانه عمل می‌کردند و از فشارهای اقتصادی شهر مکه خبری نبود.

اکنون امیرمومنان علی (ع) نیز احساس می کرد که دو دشمن غدار او یکی شام را در تصرف گرفته و دیگری بصره را و اکنون نیز می کوشند تا کوفه را نیز از دست او در آورند. از آن‌جا که تمامی سرزمین ایران زیر نظر این دو شهر اداره می شد، تصاحب این دو شهر بدان معنا بود که تمامی ایران، با همه امکانات اقتصادی آن به دست اینان آمده است. آنان گمان می‌کردند امام با دیدن این وضع (تصرف شام، بصره و تلاش برای تسلط بر کوفه) کار را به شورا واگذار خواهد کرد. اما امام کسی نبود که در برابر این مشکلات سرد شده از خلافت کناره گیری کند، بر عکس آن حضرت مصمم شد تا با شورشیان بجنگد، لذا به سرعت به سوی عراق حرکت کرد. اما اینکه چرا امیرمومنان در عربستان نماند و از همانجا به دفاع از خود در برابر پیمان شکنان نپرداخت این بود که مدینه از چند جهت توان مقاومت و مقابله با هجوم‌ های خارجی را نداشت:

1- از لحاظ تامین نیروی انسانی

مدینه از لحاظ نیروی انسانی کشش یک جنگ تمام عیار را با شام نداشت. حداکثر آماری که از سپاه همراهان مدنی امام در جنگ جمل یاد شده، چهار هزار نفر است.[1] چنین جمعیتی قادر نبود تا مشکلات خلافت را در مواجه با دشمنان فراوانش حل کند. تعداد نیروی حاضر در جنگ جمل در سپاه دشمن و در جنگ صفین تا 120 هزار تن نوشته شده است.[2] این آمار به خوبی نشان می دهد که این شهر با این تعداد نیرو، هرگز توانایی مقابله با دشمنان خلافت را نداشت.

2- از نظر «اقتصادی»

از لحاظ اقتصادی محیط حجاز، توانایی تحمل رویارویی با عراق یا شام را نداشت. واقعیت آن است که مدینه به درستی توانایی سیر کردن مردم خودش را نداشت. اکنون چگونه می توانست سپاهی عظیم را تغذیه کند؟

3- عدم علاقه به امیرمومنان

واقعیت دیگر آن است که مردم مدینه، به جز انصار، چندان علاقمند به امام علی (ع) نبودند. بخش وسیعی از مردم، از مهاجران و فرزندان آنان و نیز مکیانی بودند که بعد از رحلت رسول خدا (ص) به این شهر هجرت کرده بودند. بستگان امویان و نیز بستگان شورشیان جمل، اجازه همکاری کامل مردم این شهر را به امام نمی دادند. باید بر این مطالب نکته دیگری را نیز افزود و آن این که مردم این شهر، بویژه برخی از اصحاب، کسانی چون عبد الله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، محمد بن مسلمه، اسامه بن زید، زید بن ثابت و بسیاری دیگر، کوچکترین علاقه ای به امام نداشته و خود را مجتهدتر از آن می دانستند که سخن امام را بشنوند. مردم مکه نیز وضعیت بهتری نداشتند. زمانی که امام به خالد بن عاص نوشت تا از مردم مکه بیعت بگیرد، مردم از بیعت خودداری کردند.[3]

4- رفاه طلبی

در زمان عثمان مردم شهر مدینه بیش از حد رفاه طلب شده بودند. این مسئله باعث شده بود تا روحیه جنگ و جهاد برای آنان باقی نماند. درست در نقطه مقابل شهر مدینه، شهر کوفه بود. این شهر در مقایسه با مدینه شرایط کاملا مناسبی را دارا بود. به عنوان نمونه، عراق، هیچ مشکل جمعیت نداشت. قبایل فراوانی در آنجا زندگی می کردند، کسانی که در طی فتح ایران، قوت و قدرت نظامی خود را نشان داده بودند. از نظر اقتصادی نیز به راحتی می‌شد بر این سرزمین تکیه کرد، زیرا:

الف: سرزمین عراق بسیار حاصل خیز بود و این سرزمین‌ها یکی از مهمترین منابع درآمدی مردم این سرزمین بود.

ب: خراج و جزیه فراوانی که از سرزمین ایران و عراق به این شهر سرازیر می‌شد و ثروتی بی اندازه برای مردم آن‌جا به همراه داشت. این مطلب را می‌ توان از ماجرای زیر متوجه شد: زمانی که عقبه بن عامر از امام خواست تا مدینه را ترک نکند و کسی را بفرستد، امام فرمودند: «ان الاموال و الرجال بالعراق ».[4] این نکته برای دیگران نیز روشن بود. زمانی که عبد الله بن عامر پس از قتل عثمان بصره را به قصد مکه ترک کرد، ولید بن عقبه ضمن شعری به او گفت: تو عراق را که مرکز مردان بود ترک کرده و به شهری خاموش آمدی! [5]

هدف اساسی امام پس از سرکوبی شورش جملیان، برخورد با معاویه بود. چنین کاری بدون حضور امام در عراق که در نزدیکی شام قرار داشت ممکن نبود. افزون بر اینها، امام از میان قبایل یمنی طرفداران فراوانی داشت که حقیقتا فدایی امام بودند. آنان در زمانی که امام به خلافت رسید، نقش مهمی داشتند و تا به آخر نیز بسیاری از آنها در تمامی صحنه های جنگ حضور یافتند.

پی نوشت ها:

[1] خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ص 137.

[2] سلیم بن قیس هلالی، اسرار آل محمد، مترجم انصاری زنجانی، قم، الهادی، 1416ق، ص471؛ نصر بن مزاحم منقری، پیکار صفین،ترجمه پرویز اتابکى، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، چ دوم، 1370ش، ص216.

[3] بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ط الأولى، 1417، ج2، ص211.

[4] الأخبار الطوال، ابو حنیفه احمد بن داود الدینورى (م 282)، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال،قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص143.

[5] ر.ک: الفتوح، ج 2، ص 374، اخبار الطوال، ص 152 انساب الاشراف، ج 2، ص 273.

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، مذهبی بازدید 363 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php