کد خبر : 229551 تاریخ انتشار : پنجشنبه ۴ آذر ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۵

حکایت های گلستان سعدی: باب سوم، حکایت 1 – نعمت بزرگ قناعت

سائلى از اهالى مغرب (قسمتهاى آفرقاى شمالى) در شهر حلب (واقع در سوریه) نزدیک بازرگانان عرب آمد و گفت: اگر شما انصاف مى داشتید، و ما قناعت، رسم سؤال و گدایى از جهان برداشته مى شد. اى قناعت! توانگرم گردان که وراى تو هیچ نعمت نیست کنج صبر، اختیار لقمان …

حکایت های گلستان سعدی: باب سوم، حکایت 1 – نعمت بزرگ قناعت

سائلى از اهالى مغرب (قسمتهاى آفرقاى شمالى) در شهر حلب (واقع در سوریه) نزدیک بازرگانان عرب آمد و گفت: اگر شما انصاف مى داشتید، و ما قناعت، رسم سؤال و گدایى از جهان برداشته مى شد.

اى قناعت! توانگرم گردان

که وراى تو هیچ نعمت نیست

کنج صبر، اختیار لقمان است

هر که را صبر نیست، حکمت نیست

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 412 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php