کد خبر : 225815 تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵ - ۶:۱۵

داستانک زیبای برکت سفره

داستانک زیبای برکت سفره سال ها تکیه پاتوق ثابت این شب و روزهای ما بود. مراسم تمام شده بود و داشتیم سفره های شام را جمع می کردیم. دهه اول محرم در تکیه غذای نذری می دادند که اعضا خرجش را تقبل می کردند. ولی نه داخل ظرف یکبار مصرف …

داستانک زیبای برکت سفره

داستانک زیبای برکت سفره

سال ها تکیه پاتوق ثابت این شب و روزهای ما بود. مراسم تمام شده بود و داشتیم سفره های شام را جمع می کردیم. دهه اول محرم در تکیه غذای نذری می دادند که اعضا خرجش را تقبل می کردند. ولی نه داخل ظرف یکبار مصرف که مهمان ها ببرند.

سفره می انداختند و اول نان و نمک می آوردند، بعد سبزی و ترشی، بعد هم کاسه های رویی آبگوشت و بشقاب های گوشت کوبیده را دست به دست می کردیم. همان طور که انداختن سفره ها تخصص می خواست، جمع کردن شان هم راه و روش داشت.

اول تکه های بزرگ نان، بعد ظرف های نمک و سبدهای سبزی، بعد کاسه و قاشق ها و بعد هم نرمه نان ها و تکه هایی که باقی مانده بود. حاج آقا روحانی تکیه خیلی روی جمع کردن سفره ها دقیق می شد. مراقب بود که مبادا نرمه نانی روی زمین بریزد و زیر پا بیاید یا نان ها را داخل آشغال ها بریزیم.

یک شب یکی از بچه ها که تازه وارد بود، داشت به جمع کردن سفره کمک می کرد و نان های مانده را هم داخل کاسه های کثیف می ریخت. حاج آقا با عجله به سمتش آمد و دستش را گرفت و نان ها را با احترام از داخل کاسه ها برداشت. پسر خیلی جا خورد ولی ما که این صحنه را دیدیم چون اخلاق حاج آقا را می دانستیم تعجب نکردیم. حاج آقا طوری که همه بشنویم گفت: «باز هم تکرار می کنم، حواستون به نان باشه. نان بهترین خوراک هاست چرا که خداوند عز و جل هم برکات آسمان یعنی باران و هم برکات زمین یعنی گندم را به خاطر نان فرستاده. طبق روایات یکی از راه های فقیر شدن، بی احترامی به نان است. حضرت علی(ع) هم فرمودن: ریزه های سفره را بخورید که شفای هر دردی است. بازم می گم که حواستون به این نرمه نان ها باشه.»

ظرفی داخل آشپزخانه گذاشته بودیم که نان ها را آنجا می ریختیم و سید ابراهیم، خادم تکیه آن ها را برای پرنده های حیاط ریز و خیس می کرد. بعد از آن شب کار به جایی رسید که بچه ها برای جمع کردن نان سفره ها با هم مسابقه می گذاشتند و هرکس سعی می کرد خرده نان بیشتری جمع کند تا حاج آقا بیشتر تشویقش کند.

1/5 - (1 امتیاز)
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 467 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php