حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 15 – علت بهشتى شدن شاه و دوزخى شدن پارسا
یکى از فرزانگان شایسته در عالم خواب پادشاهى را دید که در بهشت است و پارسایى را دید که در دوزخ است، پرسید: علت بهشتى شدن شاه، و دوزخى شدن پارسا چیست، با اینکه مردم بر خلاف این اعتقاد داشتند؟! ندایى (غیبى )به گوش او رسید که: این پادشاه به …
یکى از فرزانگان شایسته در عالم خواب پادشاهى را دید که در بهشت است و پارسایى را دید که در دوزخ است، پرسید: علت بهشتى شدن شاه، و دوزخى شدن پارسا چیست، با اینکه مردم بر خلاف این اعتقاد داشتند؟!
ندایى (غیبى )به گوش او رسید که:
این پادشاه به خاطر دوستى با پارسایان به بهشت رفت و آن پارسا به خاطر تقرب به شاه، به دوزخ رفت.
دلقت به چکار آید و مسحى و مرقع (1)
خود را ز عملهاى نکوهیده برى دار
حاجت به کلاه برکى داشتنت نیست (2)
درویش صفت باش و کلاه تترى دار (3)
(1) مسحى: کفش مخصوص پارسایان_ دلق و مرقع: لباس پر وصله پارسایان
(2) برک: نوعى گلیم از پشم شتر است که درویشان از آن کلاه و جامه مى سازند.
(3) تترى: کلاه منسوب به تاتار (مغول )
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»