کد خبر : 198933 تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۸

شاهنامه خوانی: داستان هفتم: تولد فریدون

شاهنامه خوانی: داستان هفتم: تولد فریدون نام پدر فریدون آبتین بود. روزی مأموران شاه او را دیدند و برای غذای شاه او را به آشپزخانه سلطنتی برده و کشتند. در این زمان فریدون به دنیا آمده بود. مادر فریدون که فرانک نام داشت از موضوع آگاه شد و او را …

شاهنامه خوانی: داستان هفتم: تولد فریدون

شاهنامه خوانی: داستان هفتم: تولد فریدون

نام پدر فریدون آبتین بود. روزی مأموران شاه او را دیدند و برای غذای شاه او را به آشپزخانه سلطنتی برده و کشتند. در این زمان فریدون به دنیا آمده بود. مادر فریدون که فرانک نام داشت از موضوع آگاه شد و او را به نزد نگهبان مرغزار برد و گفت: این کودک را با شیر گاو بپرور و نزد خود نگاهدار. سه سال فریدون نزد آن مرد با شیر گاو پرورده شد و ضحاک همچنان در جستجوی او بود.فرانک از ترس شاه تصمیم گرفت فریدون را با خود به هندوستان و فراسوی کوه البرز ببرد. در کوه مرد پاک‌دینی می‌زیست که فرانک پسر را به او سپرد و او به پرورش فریدون همت گمارد. از آن‌سو ضحاک از جایگاه اولیه فریدون آگاهی یافت اما وقتی به مرغزار رسید او را نیافت پس هر انسان و چارپایی که آنجا بود کشت و آنجا را به آتش کشید. وقتی فریدون شانزده‌ساله شد از البرز به‌سوی مادرش آمد و از نام و نشان و پدرش پرسید. فرانک گفت: پدرت آبتین از نژاد طهمورث بود. ضحاک او را کشت تا برای مارهایش غذا فراهم کند بعدازآن همچنان به دنبال تو بود و من تو را مخفی نمودم.فریدون دلش پر از درد شد و در پی انتقام برآمد اما مادر او را بر حذر می‌داشت.

ترا ای پسر پند من یاد باد

به‌جز گفت مادر دگر باد باد

از کتاب «شاهنامه تصحیح شده» اثر دکتر محمد دبیر سیاقی و برگردان به نثر اثر فریناز جلالی

4.1/5 - (9 امتیاز)
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 1,309 بار
دیدگاهتان را بنویسید

ashii در تاریخ 20 فروردین 1395 گفته : پاسخ دهید

قصه های شاهنامه خیلی شنیدنی ممنون از شما دوست خوب

css.php