امام حسین (ع) چگونه در قنوت نیایش می کرد؟
در این باره سیّد ابن طاوس تحت عنوان «قنوت امام حسین (ع)» آورده است که ایشان در نماز خود می فرمودند: اللّهُمَّ مِنْکَ الْبَدْءُ و لَکَ الْمَشِیَّهُ، [الْمَشیئَهُ] و لَکَ الْحَوْلُ و لَکَ الْقُوَّهُ، وأنْتَ الله الَّذی لا إلهَ إلاّ أنْتَ، جَعَلْتَ قُلُوبَ أوْلِیائِکَ مَسْکَناً لِمَشِیَّتِکَ، و مَکْمَناً لإرادَتِکَ، و …
در این باره سیّد ابن طاوس تحت عنوان «قنوت امام حسین (ع)» آورده است که ایشان در نماز خود می فرمودند: اللّهُمَّ مِنْکَ الْبَدْءُ و لَکَ الْمَشِیَّهُ، [الْمَشیئَهُ] و لَکَ الْحَوْلُ و لَکَ الْقُوَّهُ، وأنْتَ الله الَّذی لا إلهَ إلاّ أنْتَ، جَعَلْتَ قُلُوبَ أوْلِیائِکَ مَسْکَناً لِمَشِیَّتِکَ، و مَکْمَناً لإرادَتِکَ، و جَعَلْتَ عُقُولَهُمْ مَناصِبَ أوامِرِکَ ونَواهیکَ، فَأنْتَ إِذا شِئْتَ ما تَشاءُ حَرَّکْتَ مِنْ أسْرارِهِمْ کَوامِنَ ما أبْطَنْتَ فیهِمْ، و أبْدَأتَ مِنْ إِرادَتِکَ عَلی ألْسِنَتِهِمْ ما أفْهَمْتَهُمْ بِهِ عَنْکَ فی عُقُودِهِمْ بِعُقُولٍ تَدْعُوکَ وتَدْعُو إلَیْکَ بِحَقائقِ ما مَنَحْتَهُمْ بِهِ، و إِنّی لَأعْلَمُ مِمّا عَلَّمْتَنی مِمّا أنْتَ الْمَشْکُورُ عَلی ما مِنْهُ أرَیْتَنی، و إِلَیْهِ آوَیْتَنی. اللهمَّ و إِنّی مَعَ ذلِکَ کُلِّهِ عائِذٌ بِکَ، لائِذٌ بِحَوْلِکَ وقُوَّتِکَ، راضٍ بِحُکْمِکَ الَّذی سُقْتَهُ إِلی فی عِلْمِکَ، جارٍ بِحَیْثُ أجْرَیْتَنی، قاصِدٌ ما أمَّمْتَنی، غَیْرُ ضَنینٍ بِنَفْسی فیما یُرْضیکَ عَنّی إذْ بِهِ قَدْ رَضَّیْتَنی، وَ لاقاصِرٌ بِجُهْدی عَمّا إلَیْهِ نَدَبْتَنی، مُسارِعٌ لِما عَرَّفْتَنی، شارِعٌ فیما أشْرَعْتَنی، مُسْتَبْصِرٌ فی ما بَصَّرْتَنی، مُراعٍ ما أرْعَیْتَنی، فَلا تُخْلِنی مِنْ رِعایَتِکَ، وَ لاتُخْرِجْنی مِنْ عِنایَتِکَ، وَ لاتُقْعِدْنی عَنْ حَوْلِکَ، وَلاتُخْرِجْنی عَنْ مَقْصَدٍ أنالُ بِهِ إِرادَتَکَ، وَ اجْعَلْ عَلَی الْبَصیرَهِ مَدْرَجَتی، و عَلی الْهِدایَهِ مَحَجَّتی، وعَلی الرَّشادِ مَسْلَکی، حتّی تُنیلَنی و تُنیلَ بی أمْنِیَّتی، وتُحِلَّ بی عَلی ما بِهِ أرَدْتَنی، وَ لَهُ خَلَقْتَنی، و إِلَیْهِ آوَیْتَنی، وَ أعِذْ أوْلِیاءَکَ مِنَ الإفْتِنانِ بی، وَ فَتِّنْهُمْ بِرَحْمَتِکَ لِرَحْمَتِکَ فی نِعْمَتِکَ تَفْتینَ الاِجْتِباءِ، وَ الاِستِخْلاصِ بِسُلُوکِ طَریقَتی، واتّباعِ مَنْهَجی، وألْحِقْنی بِالصّالِحینَ مِنْ آبائی وذَوی رَحِمی [لُحْمَتی].
بارالها؛ آغاز همه از توست و مشیت نافذه، در همه قلمرو آفرینش، از آن توست و همه جنبشها و توانمندیها، براى توست وتویى، آن ذات کامل یگانه اى که هیچ معبود به حقى، جز تو نیست. دلهاى اولیائت را، اقامتگاه مشیت خود و کمینگاه اراده خویش، ساخته اى و اندیشه هاى آنان را، پایگاههاى اوامر و نواهى خود، قرار داده اى. پس هرگاه خواسته هاى خود را بخواهى اجرا کنى، از باطن آنان، آن نهفته بصیرت و همت ها را که پوشیده داشته اى، به جنبش آورى و از اراده خود، آنچه را که در پیمانهاى فطرى به آنان آموخته اى، بر زبانشان – بواسطه اندیشه هایى که تو را، مىخوانند و با حقایق عطیه هاى تو، به سوى تو دعوت مىکنند – آشکار نمایى و من، به سبب تعلیم تو، مى دانم آن حقایق و اسرارى را که در برابر ارائه آن به من و پناهنده ساختن من به آن، تنها تو پسندیده و مورد سپاسم هستى.
بارالها؛ با این همه، باز به تو پناه مى برم و دست به دامن حول و قوه تو مىشوم؛ به آن داوریى که در علم خود، آن را به سوى من رانده اى، خشنودم؛ به همانگونه که مرا به جریان انداخته اى، در جریانم؛ آنچه را تو از من منظور داشته اى، قصد مىکنم؛ در آنچه تو را از من خشنود سازد، بخل نمىورزم زیرا آن را تو، خوشایندم ساخته اى و تلاش خود را از آنچه مرا به آن فرا خوانده اى، دریغ نمىدارمبه آن اهداف بلندى که به من شناسانده اى، شتاب مىگیرم؛ در آن راهى که مرا روشن ساختهاى، ره مىپویم. در آن آیینى که مرا بصیرت بخشیده اى، روشنم؛ آنچه را که به نگهدارى آن، مرا واداشته اى، نگهبانم. پس مرا از نگهدارى خود، به خویش مسپار و از حوزه عنایت خود، بیرون میفکن و از حول و توانبخشى خود، پس میانداز و از آن مقصدى که با آن به خواسته تو مىرسم، خارج مساز و راه کمالم را بصیرت قرار ده و هدف نهایى خلقتم را بر هدایت خود، بنا کن و راه و روشم را بر رشد، بنیانگذار تا بدینوسیله، مرا به آرزویم و آرزویم را به من، برسانى و مرا به آن قلّه بلند قرب و کمال که از من، خواسته اى و براى آنم آفریده اى و به آن پناهم داده اى، فرود آورى. خدایا؛ اولیاء خود را به سبب من، در فتنه و سختى میفکن و به رحمت خود، آنان را در سایه نعمت معرفت و عبودیت خود، شیداى رحمت خاصّه خویش ساز؛ شیداى گزیده و شیداى رهیده که طریق مرا، پیمایند و راه راست مرا پىگیرند و مرا به شایستگان از اجداد ملحق ساز.
همچنین آمده است که حضرت می فرمودند: اللّهُمَّ مَنْ أوی إِلی مَأویً فَأنْتَ مَأوای، و مَنْ لَجأ إلی مَلْجإ فَأنْتَ مَلْجَأی، اللهمَّ صلّ علی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاسْمَعْ نِدائی، وَأجِبْ دُعائی، وَاجْعَلْ مَآبی عِنْدَکَ ومَثْوای، وَاحْرُسْنی فی بَلْوای مِنْ اِفْتِنانِ الاِمْتِحانِ، ولُمَّهِ الشَّیْطانِ، بِعَظَمَتِکَ الَّتی لایَشُوبُها وَلَعُ نَفْسٍ بِتَفْتینٍ، وَلاوارِدُ طَیفٍ بِتَظْنینٍ، وَلایَلُمُّ بِها فَرَحٌ حتّی تَقْلِبَنی إلَیْکَ بإِرادَتِکَ غَیْرُ ظَنینٍ وَلامَظْنُونٍ، وَلامُرابٍ وَلا مُرتابٍ، إِنَّکَ أرْحَمُ الرّاحِمینَ؛ بارالها؛ هر کس، در پى پناهى است، تو پناه منى و هر کس، در پى دل آرامى است، تو دل آرام منى.بارالها؛ بر محمّد و آل محمّد، درود فرست و نیایشم را بشنو و دعایم را پاسخگو و بازگشتگاه و اقامتگاه مرا، نزد خود قرار ده و مرا، در غوغاى آزمونهاى زندگیم، از امتحانات گوناگون درهم و پیچیده و آشفتگى وسوسه هاى شیطان، نگهدار.به آن عظمتت سوگند! که آزمندى هیچ کس، از راه فریب به آن نیامیزد و هیچ نمودار حاضر در ذهنى، از راه حدس و گمان، به آن مخلوط نشود و هیچ تباهى و شکافى، به آن نرسد. مرا نگهدار تا آنگاه که مرا، با اراده خود، بدون بدگمانى به تو و مورد اتهام بودنم و بدون مشکوکیّت و ناپسندى أعمالم و شکّ دار بودن، در عقاید و باورهایم، به سوى خود برگردانى.حقّا که تو از همه رحم کنندگان، رحم کننده ترى.
۱- ابن طاووس، مهج الدعوات: ۴۸٫
۲- علامه مجلسی، بحار الأنوار ج ۸۵: ۲۱۴٫