کد خبر : 18644 تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۴

چه اتهام‌ هایی به فردوسی وارد شده است؟

   شاعر فروتنی که در سراسر شاهنامه‌ی ۶۰ هزار بیتی خود لب به ستایش خود نگشود، مورد اتهام‌های بسیاری هم قرار گرفت. مدح سلطان ستمگر زمان، زن‌ستیزی و دروغ‌پردازی در روایت تاریخ از اتهام‌هایی است که درباره‌ی حکیم توس مطرح می‌شود. فردوسی توسی دست کم ۳۰ سال از زندگی خود …

چه اتهام‌ هایی به فردوسی وارد شده است؟   شاعر فروتنی که در سراسر شاهنامه‌ی ۶۰ هزار بیتی خود لب به ستایش خود نگشود، مورد اتهام‌های بسیاری هم قرار گرفت. مدح سلطان ستمگر زمان، زن‌ستیزی و دروغ‌پردازی در روایت تاریخ از اتهام‌هایی است که درباره‌ی حکیم توس مطرح می‌شود.

فردوسی توسی دست کم ۳۰ سال از زندگی خود را صرف به نظم درآوردن روایت‌های تاریخی از فرهنگ و سنت ایرانی در قالب «شاهنامه» کرد؛ روایت‌هایی که نسل به نسل و سینه به سینه نقل شده و سرانجام به او رسیده بودند. اما از سرودن «شاهنامه» دیری نگذشته بود که زندگی حکیم توس خود به افسانه‌ای بی‌پایان و حکایتی برای سینه به سینه نقل شدن، تبدیل شد.

او که از زندگی آرام و رفاه نسبی‌ای که از نیاکانش به او ارث رسیده بود، صرف نظر کرد تا با یادآوری قهرمانانی چون رستم، به هویت و غرور گم‌شده‌ی ایرانی رنگی نو ببخشد و زبان در معرض نابودی پارسی را زنده نگه دارد، خود قهرمان هیچ افسانه‌ای نشد. پس از سرایش «شاهنامه»، رفته رفته از بسیاری کارها که فردوسی در زندگی انجام داده یا نداده بود، افسانه‌هایی شکل گرفت و دهان به دهان آن‌قدر چرخید که به باور همگانی تبدیل شد، پیش از آن‌که کسی بداند به واقع این افسانه‌ها ریشه‌هایی هم در حقیقت دارند یا نه.

 

اتهام مدح سلطان ستمگر زمان

 

باور این‌که سراینده‌ی داستان قیام کاوه‌ی آهنگر بر ستمگر زمانه‌اش، ضحاک، خود به مدح و ثنای ستمگر عصرش محمود بپردازد، آسان نیست. از همین‌روست که دوست‌داران فردوسی بیت‌هایی را که در شاهنامه با موضوع مدح و ثنای سلطان محمود غزنوی آمده است، یک‌سره جعلی می‌دانند و باور ندارند که فردوسی حکیم که در سراسر شاهنامه‌ی خود با آرمان‌خواهی و عشقی بی‌پایان به ایران، به ستایش رادی، پاکی و خرد پرداخته و پهلوانان داستان‌هایش همگی علیه ظلم زمانه برخاسته‌اند، ابتدا و انتهای این نامه را با ستایش سلطان ستمگر و غیرایرانی زمانش آلوده باشد.

چه دوست‌داران فردوسی بخواهند و بپذیرند و چه نه، امروز بیت‌هایی چون «چو کودک لب از شیر مادر بشست / ز گهواره محمود گوید نخست» و «همی گاه محمود آباد باد/ سرش سبز باد و دلش شاد باد» در ابتدا و انتهای «شاهنامه» از حکیم توس نقل شده‌اند. قصه اما به همین‌جا ختم نمی‌شود. حکایت‌هایی هست که قرن‌هاست سینه به سینه میان ایرانیان می‌چرخد، اما هیچ پشتوانه‌ی تاریخی ندارد. می‌گویند فردوسی برای تهیه‌ی جهیزیه‌ی دخترش در سن ۷۰ سالگی ناچار شاهنامه را به سلطان محمود غزنوی پیشکش کرد و چون صله‌ی خوبی دریافت نکرد، با دشنام‌گویی به سلطان از دربار او گریخت و پس از مدتی پنهانی زندگی کردن و فرار، سرانجام درگذشت، هنگام دفن او فرستادگان شاه برایش صله آورده بودند که در حکم نوش‌داروی بعد از مرگ سهراب بود و دخترش هم از پذیرفتن آن سر باز زد… و بی‌شمار افسانه‌های دیگر که هر عقل سلیمی گواهی می‌دهد درخور روایت‌گر داستان‌های نیک «شاهنامه» که جای جای آن از خرد و فرزانگی سراینده‌ی آن نشان دارد، نیست.

 

اتهام جعل تاریخ

 

ابوالقاسم فردوسی در سال‌های ۳۲۹ یا ۳۳۰ هجری قمری از طبقه‌ی دهقانان و نجیب‌زادگان توس زاده شد. این طبقه‌ی دارای املاک و اموال، دل‌بسته‌ی فرهنگ و تاریخ ایران بودند و راوی روایت‌هایی از سرگذشت پیشینیان. فردوسی توسی نیز پس از مرگ شاعر همشهری خود، دقیقی توسی، که هزار بیت از شاهنامه‌ی منثور ابومنصوری را به نظم درآورده بود، به ادامه‌ی راه او پرداخت و شاهنامه‌ی خود را بر اساس روایت‌هایی که در اصل ریشه در واقعیت داشتند، اما در گذر زمان رنگی از افسانه نیز یافته بودند، سرود. فردوسی روایتگر داستان‌هایی بود که پیش از آن هم سینه به سینه میان ایرانیان می‌چرخید. او نه مورخ بود و نه در حال نگارش تاریخ، با این حال در بخش تاریخی شاهنامه، تا حدود زیادی روایتگر راستین تاریخ هم بود.

اتهام زن‌ستیزی

سال‌ها بیتی از «شاهنامه» به عنوان گواه زن‌ستیزی فردوسی در میان ایرانیان دهان به دهان چرخیده است: «زن و اژدها هر دو در خاک به / جهان پاک از این هر دو ناپاک به». این بیت در روایت فردوسی از داستان سیاوش و کیکاووس و سودابه بیان شده است. در این داستان، عشق کاووس به زن پلیدی چون سودابه، چشمان او را بر روی حقیقت پاکی پسرش سیاوش بسته است و فردوسی در بیت پیش از این بیت مشهور آورده است: «به گیتی به‌جز پارسازن مجوی/ زن بدکنش خواری آرد به روی». اما معمولا این بیت و روایت فردوسی از زنان نیکی چون فرانک، تهمینه و رودابه که در آن‌ها زنان را ستوده، نادیده گرفته می‌شود و حکیم توس به زن‌ستیزی متهم می‌شود.

فردوسی و نجات زبان فارسی

فردوسی زبان پارسی را زنده کرده است، اما در میان عوام باوری رواج دارد مبنی بر این‌که فردوسی در سراسر «شاهنامه» حتا از یک واژه‌ی عربی هم استفاده نکرده است. واقعیت این است که در شاهنامه‌ی ۶۰ هزار بیتی، او تنها ۸۰۰ لغت عربی به کار رفته است و این هم به ضرورت مضمون بوده و هم به دلیل علاقه‌ی فردوسی به واژه‌های پارسی و احیای زبان پارسی در روزگار نفوذ زبان‌های ترکی و عربی در ایران که می‌رفت تا زبان پارسی را برای همیشه به فراموشی و نابودی بکشاند.

فردوسی؛ خداوندگار خرد

فردوسی در سراسر «شاهنامه» تنها یک ادعا درباره‌ی خویش صادر کرد که آن هم به گواه تاریخ تأیید شد: «نمیرم از این پس که من زنده‌ام/ که تخم سخن را پراکنده‌ام». او برخلاف شاعران بزرگ دیگر هرگز برای خود جایگاه خاصی درنظر نداشت و خود را به لقب‌های ریز و درشت ملقب نکرد، اما به عنوان «خداوندگار خرد» شناخته شد. حتا در روایت داستان جنگ‌های رستم با دیوان، با احتیاطی عاقلانه می‌گوید: «تو مر دیو را مردم بد شناس / کسی کو ز ایزد ندارد سپاس».

حکیم توس پس از ۸۰ سال زندگی، در سال ۴۱۱ هجری قمری درگذشت و در زادگاه خود دفن شد. آرامگاه او در توس، در ۲۰ کیلومتری مشهد، میعادگاه علاقه‌مندان به او و شاهنامه‌ی اوست.

در تقویم رسمی کشور نیز ۲۵ اردیبهشت‌ماه، روز بزرگداشت فردوسی نام‌گذاری شده است.

*پی‌نوشت: بخش‌هایی از این متن برگرفته از مقاله‌های «ادب، تواضع و عفت قلم فردوسی» و «نظر فردوسی درباره‌ی زنان» نوشته‌ی محمدجعفر جعفری است.

به این پست امتیاز دهید
دیدگاهتان را بنویسید

css.php