کد خبر : 61002 تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۳

غزل عاشقانه و زیبای هوشنگ ابتهاج به نام سایه

عاشقانه ترین غزل هوشنگ ابتهاج «سایه» نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست گوش کن با لب خاموش سخن میگویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران …

غزل عاشقانه و زیبای هوشنگ ابتهاج به نام سایه

عاشقانه ترین غزل هوشنگ ابتهاج «سایه»

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن میگویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ار نه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت

گفتگویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل

هرکجا نامه عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده ماست فروغ مه و مهر

وه ازین آتش روشن که به جان من و توست

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب بازدید 515 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php