کد خبر : 39511 تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۲ - ۰:۴۳

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، طعم تلخ واقعیت…

بذار یواش شروع کنم، سلام گلم، هم نفسم آرزوهام راضی شدن، دیگه بهت نمی رسم گفتم چیا گفتی بهم، گفتی که آینده داری دنیا همش عاشقی نیست، گریه داری، خنده داری گفتم که گفتی من باشم به لحظه هات نمی رسی به قول دل شاید دلت گرو باشه پیش کسی …

شعری زیبا از مریم حیدرزاده، طعم تلخ واقعیت...

بذار یواش شروع کنم، سلام گلم، هم نفسم

آرزوهام راضی شدن، دیگه بهت نمی رسم

گفتم چیا گفتی بهم، گفتی که آینده داری

دنیا همش

عاشقی نیست، گریه داری، خنده داری

گفتم که گفتی من باشم به لحظه هات نمی رسی

به قول دل شاید دلت گرو باشه پیش کسی

خلاصه گفتم که چشات قصد رسیدن نداره

رؤیاها کاله و دسات خیال چیدن نداره

گفتم که گفتی زندگی ت غصه داره، سفر داره

هم واسه من هم واسه تو با هم

بودن خطر داره

گفتم تو گفتی رؤیاها مال شبای شاعراس

شهامتو کسی داره که شاعر مسافراس

مسافرا اون آدمان که با حقیقت می مونن

تلخیاشو خوب می چشن، غصه هاشو خوب می دونن

گفتم فقط می خوای واست یه حس محترم باشم

عاشقیمو قایم کنم، تو طالع تو کم باشم

گفتم

که گفتی ما دو تا به درد هم نمی خوریم

ولی یه جا مثل همیم، هر دومون از قصه پریم

گفتیم تو گفتی می تونیم یادی کنیم از همدیگه

اما کسی به اون یکی لیلی و مجنون نمی گه

گفتم تو گفتی سهممون از زندگی جدا جداس

حرف تو رو چشم منه، اما اینام دست خداس

هر چی که تو گفته

بودی، گفتم به دل بی کم و بیش

حال خودم؟ نه راه پس مونده برام نه راه پیش

این حرفای خودت بوده، از من دیوونه تر دیدی؟

اصلا نگفتم اینا رو خودت دیدی یا شنیدی

دلم که حرفاتو شنید، اول که باورش نشد

ولی نه، بهتره بگم، نفهمیدش، سرش نشد

یه جوری مات و غمزده، فقط به

دورا خیره شد

زنگ ازرخش نه، نپرید، شکست و مرد و تیره شد

بلور رویا هام ولی چکید، مث خواب تگرگ

آرزوهام از هم پاشید، رسید ته کوچه ی مرگ

راستش ازم چیزی نموند، به جز همین جسم ظریف

خوب می دونی چی می کشه غریب تو خونه ی حریف

نگی چرا نوشته هام لطیف و عاشقونه نیست

رؤیا و آرزوم که هیچ، حتی دل دیوونه نیست

زیبا باید تنهایی من این نامه روسیا کنم

رسم گذشته ها می گه باید به تو نگا کنم

حرفاتو گفتم به خودت، ببینی راستی تو زدی

اصلا توی ذات تو هست، یه همچی چیزی بلدی؟

اگر تو بیداری بودی، بشین میادش خبرم

اگر نگفتی بنویس

من می خوام از خواب بپرم

دوست دارم چه توی خواب، چه توی مرگ و بیداری

فدای یک تار موهات، که تو من و دوس نداری

مواظب آدما باش، زندگی گرگه زیبا جون

خدای رویای منم، هنوز بزرگه زیبا جون

دوشنبه ی پر از غم یه ظهر گرم مردادی

با اون چشای روشنت چه کاری دست من دادی

4.7/5 - (3 امتیاز)
دسته بندی : ادبیات و مذهب بازدید 631 بار
دیدگاهتان را بنویسید

سپيده در تاریخ 21 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود

سها در تاریخ 20 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

البته اینی که خودش دکلمه میکنه یه چیز دیگه است من خیلی دوست دارم

نغمه دولت شاهي در تاریخ 20 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

بعلهههههههههههههههههههههههههه می پسندم

سلاااااااااااااااااااام صبح همگی بخیر..

من نغمه دولت شاهی متولد۱۳۷۴/۰۶/۲۷هستم…

۲۷شهریور همین ماه میرم ۱۸سال درسم تموم شده همین امسال رشته معماری دانشگاه هم دوست نداشتم نرفتم..
پاسخ دادن

تربت جام زندگی میکنم استان خراسان رضوی…

درضمن الان سرکار هم میرم تو دفتر نظام مهندسی عموم هستم…

کلا تودفترنقشه میکشم با اتوکد ونقشه برداری… اگه نقشه دلتون رو خواستین بکشم درخدمتم…

shadi در تاریخ 20 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

chon hame midunan maryam take o sherash ham harfiiiiiiiiiiiiiiiiiii nadare ……….dige chizi nadarn ke began

نگار در تاریخ 20 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

آره واقعا مریم یه دونس

دنیا در تاریخ 20 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

عالیییییییییییییییییییییییی بود

نگار در تاریخ 20 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

خیلی زیبا بود ممنون. بچه ها چرا اصلا توی این قسمت کسی نظر نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

css.php