کد خبر : 151080 تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۱:۴۱

دکلمه های عاشقانه مهناز خدریزاده

(داغونم) دلگیرم ازین شبای بی قراری میمیرم چرا باید تنهام بذاری داغونم خدا خیلی دلم گرفته تنهایی تو این روزا امونمو بریده دلتنگی خدا دیگه سجاده هم صبرم نمیده داغونم خدا خیلی دلم گرفته ….. اهای دل دیگه رفت دیگه بسه امونمو بریدی ازین مردم بجز بدی چیزی ندیدی اهای …

دکلمه های عاشقانه مهناز خدریزاده

(داغونم)

دلگیرم ازین شبای بی قراری
میمیرم چرا باید تنهام بذاری
داغونم خدا خیلی دلم گرفته
تنهایی تو این روزا امونمو بریده
دلتنگی خدا دیگه سجاده هم صبرم نمیده
داغونم خدا خیلی دلم گرفته
…..
اهای دل دیگه رفت
دیگه بسه امونمو بریدی
ازین مردم بجز بدی چیزی ندیدی
اهای تو که رفتی
مگه قرار نبود تنهام نذاری
چقد زود یادت رفت
مگه قرار نبود حسرت تو دلم نذاری
خدایا گلایه
اخه به کی بگم دلم شکسته
یه بغضی نشسته
راه گلو نفس رو بسته
خدایا دیگه رفت
اهای نفرین به تو دل دیونه

ماه مهتاب

ماه مهتاب از روشنایت کم کن چشمهایم را میزنی چشمهایم به این همه نور عادت ندارند گاهی سوسوی نوری ضعیف از روزنه های ترک دیوار به چشم میخورد همینم مرا کافیست تو که با خود از یه خرمن ستاره داری ستاره هارا نمیخواهم رفیقمه همون ماه تک شبم”’از روشنایت کم کن بگذار تا روی زیبایت را ببینم قصه ی تاریکی هرشبمو از من دریغ نکن گمونم این اسمون بدون تو چه هولناکه قصم خوردت همون یه قلب پاکه

مهناز خدریزاده

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب بازدید 447 بار
برچسب ها :
دیدگاهتان را بنویسید

css.php